حضرت حوّا

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۸ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} حَوّا ، ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


حَوّا ، حَوّا، نخستين زن، همسر حضرت آدم و مادر نسل بشر. واژهشناسى. اين نام در عهد عتيق به عبرى به صورت (حَوّاه) آمده است (رجوع کنید به سفر پيدايش، 20:3). اين واژه در ترجمه يونانىِ تورات، Evαو در لاتينى، Heva بوده و از لاتينى نيز بهصورت Eve وارد زبانهاى غربى شده است (اسكينر، ص 85؛ كولر و باومگارتنر، ص280؛ د. دين و اخلاق، ذيل "Eve"). درباره ريشهشناسى واژه حوا اختلاف هست؛ چنان كه نُه ريشه محتمل براى آن ذكر كردهاند (رجوع کنید به كولر و باومگارتنر، ص 280ـ281).

بنابر عهد عتيق (همانجا) حضرت آدم همسر خود را حوّا ناميد، ازآن رو كه او مادر همه زندگان است. بدينترتيب، واژه حوّا بايد به معناى زندگى و مشتق از مادّه حاوا ــ صورت كهنتر مادّه عبرى حاياه و عربى آن (حَىَّ)ــ به معناى زيستن و زندگى بخشيدن باشد (گزنيوس، ص cclxiv-cclxii، cclxxiv-cclxxiii؛ د. دين و اخلاق، همانجا؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ذيل "Eve")، يا ممكن است تغييريافته كلمه حَيَّاه (به معناى زنده/ حىّ) باشد (گزنيوس، ص cclxiv،cclxxiv ؛ كولر و باومگارتنر، همانجا). به نظر اسكينر (ص 86) اصل وجود يك نام مستقل (حوّا) براى همسر آدم يا نخستين زن، احتمالا از نظريهاى كهن در باب خاستگاه انسان بهجا مانده كه براساس آن، نخستين مادر، نماينده وحدت نسل است. بنابراين، واژه حوّا بايد نخست متضمن معناى حيات و سپس منبع حيات، يعنى مادر باشد (همانجا). البته در اين اشتقاق ترديدهايى هم وجود دارد، از جمله اينكه ظاهراً ساخت واژه حوّا عبرى نيست و معناى آن نيز با ريشه شناسى پيشنهاد شده در عهد قديم ناهماهنگ است، زيرا همه زندگان، حيوانات را نيز شامل مىشود ولى در اينجا به نوع بشر محدود شده است (همانجا؛ نيز رجوع کنید به >دايرةالمعارف يهود<، ذيل "Eve"). در ريشه شناسى ديگرى، اسميت (ص 177) كلمه حوّا را به حىّ (به معناى طايفه) ربط داده و آن را حاكى از انديشهاى مادرسالارانه دانسته كه در آن حوّا مظهر خويشاوندى كسانى است كه مادر مشترك دارند (نيز رجوع کنید به كولر و باومگارتنر، ص 281؛ قس اسكينر، ص 86، پانويس 20).

سومين ريشه پيشنهادى مبتنى بر شباهت آوايى واژه حوّا با واژه آرامى حيوى يا حِويا به معناى مار است. بنابراين ريشهشناسى، وجه تسميه حوا اين است كه او در فريفتن آدم مانند مار عمل كرد؛ همانطور كه مار موجب هلاكت حوّا شد، حوّا هم مارِ همسرش شد. در قرن گذشته با كشف يك لوح مخطوط فينيقى، اين ريشهشناسى با پيوند دادن كلمه حوّا به واژه حوت (hwt)، ربالنوع مار فينيقيان، دوباره مطرح شد (اسكينر، ص 85، پانويس 20؛ >دايرةالمعارف جهانى يهود<؛ د. جودائيكا؛ د. دين و اخلاق، ذيل "Eve"). يك شاهد ديگر، وجود قبيلهها يا خاندانهايى است كه نسب اوليه خود را به مارها مىرسانند (رجوع کنید به اسكينر، همانجا). به اين ترتيب، برخى از محققان معاصر معتقدند كه حوّا به معناى مار است و شواهدى نيز در سفر پيدايش يافتهاند مبنى بر اينكه زندگى روى زمين با مار آغاز شده، چنانكه در اسطوره آفرينش بابلى همه چيز از اژدهايى به نام تيامات به وجود آمده است (رجوع کنید به د. دين و اخلاق؛ >دايرةالمعارف يهود<، همانجاها؛ براى اطلاع بيشتر از اين اسطوره و مقايسه آن با باب نخست سفر پيدايش رجوع کنید به هوك، ص 41ـ45، 106، 119، 141ـ143).

در منابع واژه شناسى زبان عربى نيز درباره اشتقاق حوّاء اختلاف هست كه ذيل دو ريشه «حوو» و «حوى» به آن اشاره كردهاند؛ در عين حال، حوّاء در نظر لغتشناسان اسم خاص است و در معناى آن بدون بيان هرگونه وجه و ارتباط لغوى، فقط عبارت «زوج آدم» را آوردهاند (رجوع کنید به ابنسيده؛ فيروزآبادى؛ زَبيدى، ذيل «حوو»؛ ابنمنظور، ذيل «حوى»). بهطور كلى صورت نوشتارى واژه حَوّاء در زبان عربى در چند معناى اصلى يافت مىشود: يكى ذيل مادّه «ح و و» (دالّ بر سياه شبيه به سبز يا قرمز مايل به سياه)، مؤنث أحوى، صفت چيزى يا زنى كه رنگ تيره و مايل به سياه دارد (ابنسيده؛ فيروزآبادى، همانجاها؛ طريحى، ذيل «حوو»؛ زبيدى، همانجا؛ قس ابنمنظور، كه آن را ذيل «حوى» آورده است)؛ ديگرى ذيل مادّه «ح ى ى» (با دو دلالت زندگى و مار)، به معناى مارگير (ابنسيده؛ فيروزآبادى، همانجاها؛ قس خليلبن احمد، كه آن را ذيل «حيو» آورده است). همچنين ابنمنظور (همانجا) حَوّاء به همراه الف لام را نام يك اسب دانسته است (براى شاهد شعرى رجوع کنید به ذوالرُّمّه، ص 231). در فرهنگ عربى پيش از اسلام، از نام حوّاء براى نامگذارى زنان استفاده مىشده (رجوع کنید به هوروويتس، ص 109) و به گزارش ابنسعد (ج 8، ص 323ـ324)، نام همسر يكى از صحابيان پيامبر حوّاء بوده است. به نظر هوروويتس (همانجا)، اين كاربرد در فرهنگ عربى لزوماً برگرفته از نام حوّاء در فرهنگ يهودى ـ مسيحى نيست و ممكن است صرفاً مؤنث أحوى باشد. هرچند حوّاء به عنوان نام همسر آدم در شعرى از فرزدق (متوفى 110) آمده است (رجوع کنید به ابوعبيده، ج 1، ص 434).

در سنّت اسلامى. در قرآن كريم واژه حوّا ذكر نشده و ذيل آيات راجع به حضرت آدم، از حوّا با عنوان همسر آدم (زَوْجكَ) ياد شده است (رجوع کنید به بقره: 35؛ اعراف: 19؛ طه: 117). البته در احاديث و كتب تاريخى و تفسيرى، همسر آدم حوا ناميده شده و گفته شده اين نامگذارى از آنرو بوده كه حوّا مادر همه زندگان (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 39ـ40، به نقل از ابنعباس) يا از حىّ (=موجود زنده، يعنى آدم) خلق شده است (طبرى، ذيل بقره : 35؛ ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 1، ص 2، 16؛ همو، 1361ش، ص 48؛ قس مجلسى، ج 11، ص100ـ101، كه در اين اشتقاق مناقشه كرده است؛ نيز رجوع کنید به بخش قبلى مقاله). همچنين در روايتى، آدم حوّا را أثّا ناميد كه در زبان نبطى به معناى زن است (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 39، به نقل از مجاهد؛ قس بخش قبلى مقاله، ايشاه در زبان عبرى و آرامى؛ نيز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه؛ اسپلبرگ، ص 312، 322، يادداشت 27).

در قرآن كريم از آفرينش حوّا سخنى به ميان نيامده است. بنابر آيات قرآن، آدم و همسرش بهخواست خدا در بهشت ساكن شدند. آنها مىتوانستند از هر خوراكى در بهشت استفاده كنند، جز ميوه يك درخت، و در صورت نزديك شدن به آن درخت از ظالمان محسوب مىشدند. شيطان هر دوى آنها را فريب داد و آنها ميوه ممنوعه را خوردند. در پى آن، بديهاى آنها بر يكديگر پديدار شد و آنها كوشيدند با برگهاى بهشتى خود را بپوشانند. سپس از خدا خواستند كه آنها را ببخشد. خدا نيز به آنها گفت كه بايد به زمين بروند و در آنجا زندگى كنند تا اينكه بميرند و از آنجا خارج شوند (بقره: 35ـ38؛ اعراف: 19ـ25؛ طه: 115ـ 123؛ رجوع کنید به آدم*).

در قرآن تأكيد شده است كه آدم از خاك آفريده شد (آلعمران: 59؛ حجر: 28؛ ص: 71؛ نيز رجوع کنید به اعراف: 12؛ اسراء : 61) و نيز آمده: «]خدا[ شما را از نفسى واحد خلق كرد و جفتش را از او آفريد» (نساء: 1؛ اعراف: 189؛ زمر: 6). عموم مفسران متقدم بر اين عقيدهاند كه در اين آيات منظور از نفس، آدم و منظور از زوج، حوّاست و بنابر روايات، خدا او را از يكى از دندههاى آدم (رجوع کنید به ابنماجه، ج 1، ص 175؛ قمى، ذيل نساء: 1؛ ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 2، ص 471) يا از زياده خاكى كه آدم را از آن خلق كرده بود (رجوع کنید به عياشى، ذيل نساء: 1؛ ابنبابويه، 1417، ص259ـ260) آفريد (نيز رجوع کنید به طوسى؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ فخررازى، ذيل آيات). به نظر برخى مفسران، مراد اينآيات آن است كه خدا جفت آدم را از جنس او آفريد، همانطور كه در آيات ديگر، عبارت «من أنفسكم» (رجوع کنید به توبه : 128؛ نحل72:؛ روم21:؛ شورى11:) بههمين معناست. بهعلاوه، اين تفاسير با ادامه آيه 189 سوره اعراف كه مىگويد «تا بدان آرام گيرد»، سازگارتر است، زيرا هركس به همجنس خود متمايل است و بدان انس مىگيرد (شريف رضى، ص 308ـ309، به نقل از ابوالعباس مبرد؛ زمخشرى، ذيل اعراف: 189؛ فخررازى، ذيل نساء: 1، به نقل از ابومسلم بحر اصفهانى، اعراف: 189؛ نيز رجوع کنید به طباطبائى، ذيل نساء: 1؛ سبحانى، ج 1، ص 92ـ93). برخى از معاصران گفتهاند كه مراد از نفس واحد، آدم ابوالبشر نيست، بلكه منظور از آن، اصل و منشأ خلقت انسان (اعم از مرد و زن) است و نتيجهگرفتهاند كه زنومرد، هر دو، از گوهرى واحد آفريده شدهاند (رجوع کنید به رشيدرضا، ذيل نساء: 1؛ جوادى آملى، ص 42ـ44؛ براى رد اين ديدگاه رجوع کنید به طباطبائى، همانجا). بعضى نيز باتكيه بر نظريههاى زيستشناختى جديد، نفس واحد را نخستين جاندارى دانستهاند كه نوع بشر از آن نشئت گرفتهاست. اين جاندار درابتدا به صورت غيرجنسى توليدمثل كرد و بعد با جاندار مؤنثى كه از خود او بهوجودآمد، جفتگيرى كرد و نسل انسان را بهوجود آورد. بنابراين ديدگاه، در مرحله نخست تكامل انسان، جفت او مستقلا آفريدهنشد، بلكه جفتشاز خودش بهوجود آمد.بنابراين،توليدمثل انسان درنخستين مرحله، توليدمثل جنسى نبود. علاوه بر اين، ارتباط مستقيم جنسيت نوزادان بهپدر (و نه مادر)، نيز حاكى از اين واقعيت است كه همجنس مرد و همجنس زن ازيك نفس، يعنى از مرد، پديد آمدهاند (رجوع کنید به رشيدرضا، همانجا؛ د.ا.د.ترك، ذيل مادّه، بهنقل از سليمان آتش؛ براى ديدگاهى مشابه رجوع کنید به بهبودى،1376ش،ص286ـ292؛همو،1378ش، ج1، ص287ـ 289؛ براى تفسيرى مشابه ازسفر پيدايش،27:1 رجوع کنید به اسكينر، ص 33؛ نيز براى تفصيل بيشتر دراينباره رجوع کنید به آدم*؛ تكامل*).

در قرآن هيچ اشارهاى به نقش حوّا در نخستين گناه آدم نشده است. بنابر عهد عتيق (سفر پيدايش، 3: 1ـ7) مار، حوا را و او نيز آدم را فريب داد، در حالىكه به گفته قرآن، شيطان هر دوى آنها را وسوسه كرد (بقره: 36؛ اعراف: 20). حتى در آيه 120 سوره طه فقط از گفتگوى شيطان با آدم و وسوسه او سخن گفته شده و شيطان مستقيمآ به او خطاب كرده است. اما در اين آيه به اينكه خطاب شيطان به حوّا بوده، اشارهاى نشده است. بنابراين، در حالى كه در سنّت يهودى ـ مسيحى، حوّا شخصيتى فريبخورده و گمراهكننده معرفى شده است، در قرآن، آدم و حوّا، هر دو، به يك اندازه مسئول شناخته شده و به عنوان نخستين زوج بشرى به اخراج از بهشت محكوم شدهاند (عبدالحليم، ص 129؛ قس د. اسلام، چاپ اول، ذيل مادّه؛ نيز براى تحليلى متفاوت در اين باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 307). هرچند در احاديث تفسيرى، درباره جزئيات وسوسه شيطان و نقش حوّا در رانده شدن خود و همسرش از بهشت مطالبى آمده (رجوع کنید به طبرى، جامع، ذيل بقره: 36؛ قس يعقوبى، ج 1، ص 5ـ6، كه اين ماجرا را بدون تأكيد بر نقش منفى حوا بازمىگويد) كه ظاهراً برگرفته از داستان مذكور در سفر پيدايش در عهد عتيق است (رجوع کنید به طباطبائى، ج 1، ص 140). همچنين در حديثى با قيد نام حوّا آمده: «اگر حوّا نبود، جنس زن به شوهرش خيانت نمىكرد» (بخارى، ج 4، ص 126؛ مسلمبن حجاج، ج 4، ص 179) كه مراد از خيانت، نقش حوّا در نخستين گناه آدم دانسته شده است (رجوع کنید به نَووَى، ج10، ص 59؛ ابنحجر عسقلانى، ج 6، ص 261). همچنين روايتى بر وسوسه شدن حوّا پس از اخراج از بهشت دلالت دارد. بنابراين روايت، حوّا باردار مىشد ولى بچهاش زنده نمىماند. شيطان (كه حارث ناميده مىشد) نزد وى آمد و او را وسوسه كرد كه بچه را عبدالحارث بنامد تا زنده بماند. آنان نيز چنين كردند در حالى كه اين وسوسهاى شيطانى بود (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 5، ص 11؛ ترمذى، ج 4، ص 332؛ نيز براى گونههاى ديگرى از روايت رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 37ـ38؛ طبرى، جامع، ذيل اعراف: 190؛ همو، تاريخ، ج 1، ص 148ـ150؛ قمى، ذيل اعراف: 190). بنابراين روايت، حوّا دوباره موجب فريب آدم شد (براى نقدها يا تأويلات عالمان شيعه و سنّى رجوع کنید به علمالهدى، ص 29ـ34؛ طبرسى؛ فخررازى، ذيل اعراف: 190؛ نيز رجوع کنید به مجلسى، ج 11، ص 249ـ256 كه صدور اين روايات از امامان شيعه را از روى تقيه دانسته است؛ نيز رجوع کنید به طباطبائى، ذيل اعراف: 190، كه اين روايت و نظاير آن را جعلى يا از اسرائيليات* دانسته است؛ براى تحليل محتوايى اين روايت رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 314ـ319).

با اينكه در منابع حديثى شيعه و سنّى، روايات معدودى درباره حوا آمده است، در كتابهاى تاريخ، تراجم و قصص انبيا رواياتى فراوان، گوناگون و غالباً از گونه اسرائيليات ديده مىشود (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، همانجا؛ براى بحث تحقيقى درباره منابع يهودى مورد استفاده مورخان مسلمان رجوع کنید به ادنگ، ص 23ـ 69، 110ـ138؛ براى نمونههاى مربوط به ماجراى حوّا رجوع کنید به همان، ص 38، 117ـ118؛ براى مباحث تطبيقى يا تحليل تفصيلى در اين باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 307ـ314؛ آمال محمد عبدالرحمان ربيع، ص 106ـ108؛ قاسمى، ص240ـ262). بنابراين روايات، هنگامى كه خدا حضرت آدم را در بهشت ساكن كرد، وى تنها بود. سپس خدا او را به خوابى عميق فرو برد و حوّا را از يكى از دندههاى پهلوى چپش خلق كرد. در طول اين عمل، آدم هيچ دردى حس نكرد، زيرا در غير اين صورت ميلى به زن نمىداشت. سپس بر حوّا لباسهاى بهشتى پوشاندند، وى را آراستند و بالاى سر آدم نشاندند. آدم پس از بيدار شدن او را ديد و وى را حوّا ناميد. در جواب سؤال ملائك نيز گفت كه حوّا يك زن است و چون از موجود زنده آفريده شده، نام حوّا را براى او برگزيده است و هنگامى كه از وى سبب خلقت حوّا را پرسيدند، جواب داد: براى اينكه هر دو جنس در كنار هم به آرامش برسند. آدم از خاك خلق شده است و حوّا از گوشت، ازاينرو مردها هر چه پا به سن مىگذارند زيباتر، و زنان با مرور ايام زشتتر مىشوند. همچنانكه گفته شده چون مرد از خاك آفريده شده، همتش معطوف به خاك (و آبادانى آن) است، حال آنكه زن از مرد خلق شده و شوق او معطوف به مرد است. در همين منابع آمده است كه آدم و حوّا در بهشت در ناز و نعمت بودند، اما ابليس، كه از دهان مار سخن مىگفت، با كمك طاووس آنها را فريب داد و ميوه ممنوعه (جاودانگى) را ابتدا حوّا و سپس آدم خورد. در روايتى آمده است تا زمانى كه آدم عقل سليم داشت از ميوه ممنوعه نخورد، ازاينرو، حوّا به او شراب نوشاند و سپس او را نزد درخت برد و وادار به خوردن از ميوه آن نمود. آدم و حوّا در پى تخلف از امر الهى و خوردن ميوه ممنوعه، محكوم و از بهشت رانده شدند. علاوه بر جزاهاى مشترك، به حوّا و سپس همه زنان پس از او جزاهاى بسيار ديگرى از جمله عادت ماهانه، حاملگى و درد زايمان داده شد. پس از رانده شدن از بهشت، آدم در هند و حوّا در جده فرود آمد و پس از توبه، در عرفات با يكديگر ملاقات كردند. آنان بعضى از مناسك حج را بهجاى آوردند و حوّا براى نخستين بار حيض شد. آدم پايش را بر زمين كوبيد و آب زمزم جارى شد و حوّا با آن غسل كرد. حوّا از بيست بار وضع حمل چهل بچه به دنيا آورد. او يك سال پس از آدم درگذشت و در جوارش به خاك سپرده شد (رجوع کنید به ابنهشام، ص 14ـ26؛ ابنقتيبه، ص 15؛ طبرى، تاريخ، ج 1، ص 103ـ109؛ ثعلبى، ص 25ـ41؛ ابنعساكر، ج 69، ص 101ـ111؛ ابناثير، الكامل، ج 1، ص 32ـ53؛ قس مجلسى، ج 11، ص 99ـ122، 160ـ197، 204ـ249، 268ـ269، شامل مجموعه روايات شيعى در اين باره؛ نيز رجوع کنید به آدم*؛ نيز براى تحليل اسطورهشناختى اين روايات رجوع کنید به امامى، ص 239ـ250). درباره مدفن آدم و حوا اختلاف هست. قبرى در جده به حوا منسوب بود كه حكومت سعودى آن را تخريب كرد (رجوع کنید به جده*؛ د.ا.د.ترك، ذيل "Cidde").

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، جلد 14، ذیل مدخل حوّا از سيدعلى آقایی، در دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام