حاشیه معالم سلطان العلماء (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۴۳ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} == مؤلف‏ == سيد حسين بن رفيع الدين محمد بن شجاع الدين ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


مؤلف‌

سيد حسين بن رفيع الدين محمد بن شجاع الدين محمود بن سيد على حسينى مرعشى (متوفاى 1064 قمرى)

تاريخ تأليف‌

اين كتاب بين سالهاى 1041 تا 1052 هجرى قمرى در قم تأليف شده و به سرعت مورد توجه علما قرار گرفته تا جايى كه شيخ حر عاملى (متوفاى 1104 قمرى) مؤلف أمل الآمل اين كتاب را به سلطان العلماء نسبت داده، كه نشان از شهرت كتاب در همان زمان دارد. در أعيان الشيعة جلد 2 صفحه 413 حكايتى را در مورد قوانين الأصول ميرزاى قمى نقل مى‌كند كه حاشيه سلطان العلماء و حاشيه مدقق شيروانى مبناى اصلى نوشتن قوانين بوده است. مؤلف أعيان الشيعة در جلد 6 صفحه 166 راجع به كتاب مى‌گويد: «حاشية على معالم الأصول معروفة مطبوعة مستقلة و مع المعالم، مشتملة على تحقيقات أنيفة و صارت مرجع العلماء و محل اعتنائهم». اگر چه صاحب روضات الجنات تاريخ نگارش حاشيه معالم سلطان العلماء را نزديك به نگارش معالم الأصول دانسته و اينطور مى‌گويد: «و له مصنفات سديدة كما في أمل الآمل و غيره حواشيه المعروفة على شرح اللمعة فيما يقرب من عشرة آلاف بيت و على أصول المعالم قريباً من نفس الكتاب». (روضات الجنات ج 2 ص 348) امّا با توجه به عبارتهاى مذكور در مستدركات أعيان الشيعة كه تاريخ تأليف كتابهاى سلطان العلماء را بين 1041 تا 1052 مى‌داند و با توجه به اينكه در تاريخ وفات صاحب معالم (1011 قمرى) ، سلطان العلماء حدودا ده ساله بوده است، به نظر مى‌رسد نظريه مستدركات اعيان صحيح باشد.

شيوه نگارش‌

مؤلف تفصيل بسيارى از مباحث مطرح شده را به كتاب حاشيه‌اش بر شرح مختصر عضدى ارجاع مى‌دهد. اين نكته نشانگر آن است كه كتاب حاشيه بر معالم پس از كتاب مذكور تأليف شده است. اين كتاب به تعبير علامه تهرانى «شرح بالقول» است يعنى روش «قوله... أقول...»، اما بايد به اين نكته توجه داشت زمانى كه مطالب كتاب توضيح داده مى‌شود يا علت نظر مصنف بيان مى‌شود صرفا لفظ «قوله» آورده شده و اگر مؤلف نظرى بر خلاف صاحب معالم مطرح كند معمولا با لفظ «أقول» مى‌باشد.

ويژگيها

از نكات مثبت كتاب برخورد محترمانه و مؤدبانه مؤلف با نظريات صاحب معالم است. در بسيارى موارد اينگونه عبارتها ديده مى‌شود «فكأنه سهو من قلم الناسخ، قد زاده المصنف و لعله سهو منه، قد عرفت ما فيه». مؤلف در بسيارى موارد از حواشى خود مؤلف يا فرزندش محمد بن حسن بن زين الدين شهيد ثانى (متوفاى 1030 قمرى) در توضيح مطالب كتاب استفاده مى‌كند كه توضيح نظريات صاحب معالم بطور مستقيم و بلا واسطه مى‌باشد، مثل «قوله و عندنا أن يعمل بالخاص أيضا قال في الحاشية...» و يا «قال في الحاشية إنما فسرنا الشافع... و ذكر ابن المصنف إن وجه النظر أن المدعى...» بسيارى از مطالب حاشيه به صورت مستقيم از منابع و مآخذ بيان مى‌شود و از نقل گفتار به صورت حكايت خوددارى مى‌كند مثل «يظهر من كلام الشهيد الثاني رحمه اللّه في تمهيد القواعد» و يا «كما صرح به الآمدي في الأحكام، كما يظهر من كلام المرتضى في الذريعة و غيره». مؤلف از طرح بعضى مباحث به صورت مفصل به خاطر طولانى شدن آن خوددارى كرده است. مثلا در بحث مقدمه واجب در عبادات، بعد از قطع به بقاء واجب اينطور مى‌گويد «و تحقيق المقام يقتضي بسطاً في الكلام عسى أن يأتي به في رسالة مفردة و اللّه الموفق» و يا اينكه به حواشى‌اش بر شرح مختصر عضدى ارجاع مى‌دهد مثل «و تمام تحقيق ذلك في حواشينا على شرح المختصر...، و التفصيل في حواشينا على شرح المختصر». قابل ذكر است حاشيه مؤلف بر شرح مختصر از مسأله چهارم از مسائل چهارگانه بحث واجب تا بحث عموم و خصوص مى‌باشد و مؤلف رياض العلماء درباره آن اينگونه مى‌گويد: «هي من أحسن الحواشي و أنفعها و أدقها». (رياض العلماء ج 2 ص 55)

ابتكارات‌

از ابتكارات بسيار مهم سلطان العلماء كه علماى بعد از او تا به امروز از او تبعيت كرده‌اند بيان اين نظريه است كه تقييد مطلق موجب مجاز در مطلق نمى‌شود به خلاف تخصيص عام كه موجب مجاز مى‌شود، زيرا لفظ مطلق وضع شده براى ماهيت مجرد از هر قيدى حتى قيد اطلاق. بنابراين، تقييد مطلق موجب استعمال لفظ در غير ما وضع له نمى‌شود. به خلاف عام كه وضع شده براى عموم و استعمال عام در مخصص مجاز است. اين نظريه آنچنان منسوب به سلطان العلماء بوده است كه اگر در آن زمان كسى به چيز مطلق قيد نمى‌زد به صورت ضرب المثل به او «سلطانى» مى‌گفتند. (أعيان الشيعة ج 6 ص 166) از ديگر نكات مثبت اينكه مؤلف در بيان و نقل اقوال و نظريات احتياط مى‌كند و تا به صحت انتساب نظريه‌اى به فردى مطمئن نباشد آن را استناد نمى‌دهد. مثلا در صفحه 289 پس از بيان مذهب خاصى در مسأله واجب موسّع و مضيّق اينطور مى‌نويسد «و اعلم أن هذا منسوب إلى الكرخي و لا تصريح في كلامه على ما نقل عنه بأن الوجوب مختص بآخر الوقت كما نقل المصنف». مؤلف صرفا به برداشت صاحب معالم از عبارتهاى صاحب نظران اكتفا نكرده، بلكه با مراجعه به مآخذ اصولى، گاهى برداشتى متفاوت با مصنف ارائه مى‌كند. مثلا در بحث مقدمه واجب - كه در صفحات 60 و 61 معالم نسبت تفصيل بين سبب و غير سبب به سيد مرتضى داده، به اين معنا كه مقدمه‌اى را كه سبب باشد واجب دانسته و مقدمه‌اى را كه سبب نباشد واجب ندانسته است - اين نسبت را رد مى‌كند و با توضيح عبارت سيد، مقصود اصلى او را بيان مى‌كند. مؤلف با احاطه‌اى كه به نظريات مصنف در معالم الدين دارد گاهى به تناقض اين نظريات اشاره دارد. مثل «لا يخفى ورود مثل هذا على القول ببناء العام على الخاص و قد أشرنا إليه سابقاً و العجب غفلته عنه ثمة، إنما ذكر فى أثناء الاحتجاج الخ في ذكره خلاف ما نقل العلامة في النسخ عن بعض العامة و اختاره» سلطان العلماء در موارد زيادى از سيد مرتضى در مقابل صاحب معالم دفاع كرده و نظر سيد را ترجيح مى‌دهد. مثل صفحه 313 حاشيه: «فالأولى الجواب بمثل ما أجاب السيد هناك» و يا در صفحه 315 «و في هذا المنع قائل و فيما ذكر السيد - رض - في دفعه قوّة». مؤلف به واسطه احترام به بعضى از بزرگان اصولى نظير شيخ طوسى، به توجيه و يا حمل كلام او به معناى صحيح اقدام مى‌كند و از بى‌احترامى به آنان خوددارى مى‌كند: «و لا يخفى أن العبارة المنقولة فيه يقبل الحمل على ما ذكرنا إلا أن الشيخ أعرف بما فعل فربما كان في كلام ذلك البعض من الأصحاب ما يدل على ما فهم الشيخ - ره - فتدبر». از خصوصيات مثبت ديگر سلطان العلماء ايجاد زمينه براى تفكر مستقل خوانندگان كتاب است. مثلا در رابطه با مسأله نسخ اينگونه مى‌نويسد «فإن المراد ما ذكرناه إذ لا خلاف في جواز النسخ بعد دخول الوقت و مضي زمان الواسع كما ذكرنا و إن لم يقع الفعل فتأمل في المقام و ارجع إلى كلام القوم حتى يظهر لك حقيقة الحال».

ضعفها

از نقاط ضعف كتاب اينكه گاهى متن عبارت معالم با حاشيه، يكنواخت ذكر شده به صورتى كه تشخيص متن و حاشيه مشكل است. از نقاط ضعف نسخه كتاب اينكه فهرست مطالب حاشيه سلطان العلماء در انتهاى كتاب نوشته نشده است. در هر حال حواشى كتاب داراى تنوع خاصى است كه از توضيح تا نقد و بيان مطالب ادبى و نظائر آن ديده مى‌شود و حتى گاهى منابع و مآخذ را نيز مشخص مى‌كند مثل حاشيه صفحه 203، «و لم يتعرض السيدان أى المرتضى و ابن زهرة» و يا حاشيه صفحه 317 «قوله بعض العلماء و أهل الخلاف هو فخر الدين الرازي نقل عنه العلامة في نهاية الأصول».

چاپ كتاب‌

كتاب حاضر در سال 1278 هجرى قمرى در انتشارات اللّه قلى خان قاجار به وسيله آخوند ملا على، كتابدار كتابخانه مدرسه خان در تهران چاپ شده و نگارنده آن عليرضا بن عباسعلى خوانسارى در سال 1274 بوده است.

منابع

نرم افزار اصول فقه، مرکز نور.