جبیره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


آنچه بدان استخوانِ شكسته، زخم و جراحت را مى‌بندند و نیز دوایى كه بر موضع جراحت و زخم مى‌نهند.

جبیره در لغت به چوبى اطلاق مى‌شود كه استخوان شكسته را با آن‌ مى‌بندند، لیكن در كلمات فقها به معناى گسترده‌ترى - كه در شناسه آمده - بكار رفته است.[۱] از آن در باب طهارت و صلات سخن گفته‌اند.

وضوى جبیره:

جبیره یا در محل غَسل (صورت و دست‌ها) قرار دارد و یا در محل مسح (سر و پاها). اگر جبیره در محل غَسل (شستن) باشد در صورتى كه شستن محل - به برداشتن جبیره یا فروبردن عضو در آب و یا به تكرار ریختن آب بر آن تا رسیدن به پوست - بدون مشقت ممكن باشد، غَسل واجب خواهد بود.[۲]

برخى گفته‌اند: با امكان برداشتن جبیره و شستن محل، این عمل واجب است و چنانچه شستن ممكن نباشد، مسح، جایگزین آن مى‌شود و با عدم امكان برداشتن جبیره، اگر رساندن آب از روى جبیره هر چند با فروبردن عضو در آب یا تكرار ریختن آب بر آن ممكن باشد، واجب است.[۳]

برخى دیگر گفته‌اند: اگر با چند بار آب ریختن یا فرو بردن عضو در آب، جریانى كه در تحقق عرفى غَسل معتبر است حاصل نگردد، تخییر بین سه امر یاد شده (شستن محل به برداشتن جبیره، فروبردن عضو در آب و یا تكرار ریختن آب بر آن) محل اشكال است؛ در نتیجه شستن محل با برداشتن جبیره واجب مى‌شود.[۴] البته این در صورتى است كه در تحقق غَسل، جریان معتبر باشد وگرنه تخییر فوق بدون اشكال خواهد بود.[۵]

بعضى تصریح كرده‌اند كه در صورت شستن از روى جبیره، رعایت ترتیب بین اجزاى عضو از بالا به پایین واجب است و در فرض عدم امكان ترتیب، برداشتن جبیره متعیّن خواهد بود.[۶]

اگر هیچ یك از سه امر یادشده ممكن نباشد، هر چند منشأ آن نجاست محل و عدم امكان تطهیر آن باشد، مسح بر جبیره كفایت مى‌كند.[۷]

در این كه انتقال به مسح جبیره به صرف عدم امكان شستن محل، صورت مى‌گیرد هر چند مسح پوست ممكن باشد یا در صورت امكان، مسح پوست بر مسح جبیره مقدم خواهد بود، اختلاف است.[۸] همچنین اختلاف است كه در صورت كفایت مسحِ جبیره، مسح متعیّن است و غَسل جبیره در صورت امكان‌ صحیح نیست یا مكلف، بین مسحِ جبیره و غَسل آن مخیر است. برخى احتیاط واجب را در جمع بین هر دو دانسته‌اند.[۹]

در مسح جبیره در محل غَسل، بنابر مشهور مسح باید بر تمام جبیره صورت گیرد و نیز رطوبت آب به همه جبیره برسد و صرف كشیدن دستِ تر بر آن كفایت نمى‌كند.[۱۰] هر چند برخى آن را كافى دانسته‌اند.[۱۱]

اگر جبیره در محل مسح باشد در صورت امكان باید برداشته و مسح بر پوست صورت گیرد. در صورت عدم امكان، آیا مسح بر جبیره متعین است یا این كه باید مسح تكرار شود تا آب به پوست برسد، مسئله اختلافى است. بسیارى مسح بر جبیره را متعین و برخى احتیاط واجب را در جمع بین آن دو دانسته‌اند.[۱۲]

اگر مسح بر جبیره به جهت نجاست آن یا مانعى دیگر ممكن نباشد. آیا واجب است پارچه‌اى پاك به گونه‌اى بر آن نهاده شود كه جزء جبیره محسوب گردد و سپس با رطوبت دست بر آن مسح شود یا شستن طراف جبیره در صورتى كه جبیره در موضع غَسل باشد، كفایت مى‌كند و یا تیمم واجب است، اختلاف مى‌باشد.

گروهى گفته‌اند: اگر پارچه پاك به گونه‌اى قرار داده شود كه جزء جبیره محسوب گردد، مسح آن كافى است در غیر این صورت، احتیاط در جمع بین آن و تیمم است. برخى نیز مطلقاً احتیاط را در جمع دانسته‌اند.[۱۳]

هرگاه اندازه جبیره از جراحت بیشتر باشد، مقدار اضافى نیز چنانچه در حد متعارف باشد مسح مى‌شود،[۱۴] اما اگر بیش از حد متعارف باشد در صورت امكانِ برداشتن آن، باید برداشته و مقدار زاید شسته شود و در صورت عدم امكان در این كه تیمم متعین است یا خیر، اختلاف است. گروهى احتیاط واجب را در مسح و سپس تیمم دانسته‌اند.[۱۵]

آیا بر جبیره‌اى كه تمامى عضو را دربرگرفته احكام جبیره جارى مى‌شود یا نه؟ برخى بر جریان تصریح كرده‌اند.

گروهى نیز احتیاط واجب را در جمع بین وضو و تیمم دانسته‌اند. اگر جبیره بر همه اعضا باشد در جریان احكام جبیره بر آن یا انتقال به تیمم، اختلاف است.[۱۶]

غُسل جبیره:

حكم جبیره در غسل همانند حكم آن در وضو است و بر آن ادعاى اجماع شده است. برخى بین جراحت و زخم و بین شكستگى تفصیل داده، در زخم قائل به تخییر بین تیمم و غسل و در شكستگى قائل به تعین غسل و مسح بر جبیره شده‌اند و در فرض عدم امكان مسح، تیمم را واجب دانسته‌اند.[۱۷]

در این كه در غسل جبیره، غسل ترتیبى واجب است یا غسل ارتماسى نیز صحیح مى‌باشد، اختلاف است و نیز بنابر كفایت غسل ارتماسى در وجوب مسح بر جبیره در زیر آب و عدم وجوب آن، اختلاف است.[۱۸]

تیمّم جبیره:

هرگاه بر مواضع تیمم، جراحت و زخمى وجود داشته باشد، حكم آن همانند حكم وضوى جبیره است. بدین معنا كه در صورت امكانِ برداشتن جبیره، آن را برمى‌دارد و در صورت عدم امكان، بر جبیره مسح مى‌كند.[۱۹]

نماز صاحب جبیره در اول وقت:

آیا براى صاحب جبیره‌اى كه علم به بقاى عذر تا آخر وقت ندارد، مبادرت به نماز در اول وقت مطلقاً جایز است یا تنها در صورت یأس از زوال عذر تا آخر وقت و یا تنها در صورت امید به استمرار عذر تا پایان وقت؟ مسئله محل اختلاف است.[۲۰]

حكم طهارت و نماز پس از زوال عذر:

برطرف شدن عذر صاحب جبیره اگر پس از وقت نماز باشد، نمازى كه خوانده صحیح است و نیازى به اعاده نیست، و اگر در وقت باشد در وجوب اعاده اختلاف است.[۲۱] در لزوم تجدید طهارت براى نمازهاى بعدى پس از رفع عذر، یا كفایت طهارت جبیره‌اى سابق نیز اختلاف است.[۲۲]

امامت صاحب جبیره:

امامت صاحب جبیره براى غیر صاحبان جبیره مكروه است.[۲۳]

پانویس

  1. جواهرالكلام، 2/291؛ مستمسك العروة 2/ 528-529.
  2. جواهرالكلام 2/ 291-293؛ مستمسك العروة 2/ 530-531.
  3. تذكرة الفقهاء 1/207.
  4. جواهرالكلام 2/292.
  5. مستمسك العروة 2/ 530-531.
  6. مستمسك العروة 2/ 530-531.
  7. جواهرالكلام 2/293؛ العروة الوثقىٰ 1/ 436-438.
  8. جواهرالكلام 2/294؛ العروة الوثقىٰ 1/440.
  9. جواهرالكلام 2/296؛ العروة الوثقىٰ 1/ 439-440.
  10. العروة الوثقىٰ 1/ 439-440؛ مستمسك العروة 2/ 537-538.
  11. العروة الوثقىٰ 1/453.
  12. مستمسك العروة 2/ 539-540.
  13. جواهرالكلام 2/300؛ العروة الوثقىٰ 1/ 440-441.
  14. جواهرالكلام، 2/300.
  15. العروة الوثقىٰ 1/ 444.
  16. همان، 442-443؛ مستمسك العروة 2/540.
  17. العروة الوثقىٰ 1/ 454-455؛ مستمسك العروة 2/556.
  18. العروة الوثقىٰ، 1/455.
  19. همان 455؛ مستمسك العروة 2/558.
  20. العروة الوثقىٰ 1/458؛ مستمسك العروة 2/ 561-562.
  21. جواهرالكلام 2/310؛ العروة الوثقىٰ 1/ 457-458؛ مستمسك العروة 2/560.
  22. جواهرالكلام 2/310.
  23. همان، ج13، ص 392-393.

منابع

جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌3، ص 46.