ثمود

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۳۳ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} == مفهوم‌ش...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



مفهوم‌شناسی

برخی از لغت‌شناسان "ثمود" را واژه‌ای عربی برگرفته از «ثمد» دانسته‌اند.[۱]به معنی آبی که ماده نداشته باشد و در زمستان جمع گردد و در تابستان خشک شود.[۲]برخی دیگر آن را غیر عربی می‌دانند و برخی نیز گفته‌اند ثمود نام پدر قبیله بوده که قبیله به نام او نامیده شده ‌است.[۳]

قوم ثمود در سرزمین «الحجر» در نزدیکی وادی القری که میان حجاز و شام است زندگی می‌کردند.[۴]

موقعیت مکانی الحجر

سرزمین «الحجر»، اقامتگاه ثمودیان، در شمال غربی حجاز و در میان راه قدیمی که مدینه منوره را به سرزمین تبوک ارتباط می‌دهد، قرار دارد. رسول خدا(ص) هنگامی که از مدینه به سوی سرزمین تبوک راه افتاد، در میانه راه به منطقه «الحجر» رسید. بخاری و مسلم به نقل از عبدالله بن عمر روایت کرده‌اند که او گفت: آنگاه که پیامبر خدا(ص) گروهی از مسلمانان را در سرزمین تبوک فرود آورد، آنان را به منطقه «الحجر» برد تا خانه‌های (سنگی) ثمودیان را نشانشان دهد. همراهان پیامبر(ص) از چاه‌های آبی که قوم ثمود در گذشته‌های دور از آنها می‌نوشیدند خود را سیراب کردند و از همان آب (برای پختن نان) خمیر فراهم ساختند و دیگ و پایه برپا کردند. رسول خدا(ص) تا متوجه شد که چنین کردند، فرمان داد که آب درون دیگ‌ها را به روی زمین بریزند و خمیر را نیز خوراک شتران کنند. سپس به راه خود ادامه می‌دادند تا این که رسول خدا(ص) آنان را به نزدیک همان چشمه یا چاپ آبی رساند که ناقه صالح از آب آن می‌نوشید. در این هنگام پیامبر، همراهانش را از وارد شدن به اقامتگاه قومی که به عذاب و قهر الهی گرفتار آمدند، بازداشت و فرمود: بیم آن دارم که شما نیز مانند آنان گرفتار (عذاب الهی) شوید؛ پس به اقامتگاه آنان در نیایید». این گزارش عبدالله بن عمر - که حدیث شناسان آن را از جمله روایات صحیح دانسته‌اند - دو مشخصه و ویژگی سکونتگاه ثمودیان را روشن می‌سازد: یکی این که محل اقامت آنان همان سرزمین «الحجر» است و در قرآن نیز آمده است. دیگر آن که حدود جغرافیایی سرزمین «الحجر» در میانه راه مدینه و تبوک قرار دارد. همچنین در این گزارش مشخص شده است آبی که ناقه صالح(ع) از آن می‌نوشید، در طول سالیان دراز هرگز خشک نشد و حتی در عصر پیامبر نیز دارای آب بوده که ایشان به همراهانش اجازه داده است تنها از آب آن بنوشند و استفاده دیگری نبرند.

قوم ثمود در قرآن

نام ثمود 26 بار در قرآن آمده است. این قوم مردمی بت‌پرست و جانشیان قوم عاد بوده‌اند. « وَاذْکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا »[۵] «و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش مقرها برای خود بنا ‌کنید و در کوهها برای خود خانه‌ها می‌تراشید»

قوم ثمود و رسالت حضرت صالح(ع)

ثمود در ناز و نعمت غوطه‌ور شده و پروردگار خویش را فراموش کرده‌ بودند، خداوند حضرت صالح (ع) را برای هدایت ایشان مبعوث کرد تا قوم خویش را به دین توحید و ترک بت‌پرستی دعوت کند،[۶] وی از آنان خواست تا در زمین فساد نکنند،[۷] اما قوم سرکش ثمود به صالح (ع) گفتند: « أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ »[۸] «آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، نهی می‌کنی؟ در حالی که ما در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان می‌کنی در شک و تردید هستیم»

دعوت حضرت صالح(ع)

صالح(ع) دعوت خود را با فراخواندن قوم ثمود به توحید و یکتاپرستی و شریک قرادادن برای وی، آغاز کرد. او خطاب به قوم خود فرمود: «یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره [۹] (ای قوم من! الله را بپرستید. برای شما معبودی جز او نیست)». او به آنان یادآور شد که فرستاده‌ای در خور اعتماد است و آنان را به پیروی از دستورات الهی و پرهیزکاری فرمان داد [۱۰] او همچنین فهماند که چشم داشت هیچ پاداشی از آنان ندارد، چرا که تنها تکلیفش را در راه دعوت آنان به یکتاپرستی انجام داده و مزد او را تنها خداوند می‌دهد. [۱۱] صالح(ع) از ثمودیان خواست که به ناقه خداوند به عنوان یک پدیه شگرف و معجزه الهی، با بصیرت بنگرند و از آزار رساندن به آن بپرهیزند. [۱۲] او یادآور شد که خداوند آنان را جانشینان قوم عاد قرار داده و با مسخر ساختن زمین برای آنان، نعمت‌های بی‌شماری را در اختیارشان نهاده است و در برابر، از آنان خواست که نعمت‌های الهی را سپاس گویند و از کفران نعمت و فسادانگیزی دوری جویند. [۱۳] پیامبر قوم ثمود همچنان که آنان را به پیروی خداوند و پرهیزکاری و گردن نهادن در برابر دستورات او به عنوان فرستاده خداوند فرمان می‌داد، در برابر، آنان را از سرسپردگی در برابر دستورات اسراف‌کاران، فسادانگیزان و ستمکاران بازداشت [۱۴]. ثمودیان، پیامبرشان صالح را به سحر و افسون‌زدگی [۱۵] و کذب و دروغگویی [۱۶] متهم کردند و به او گفتند که پیش از این ما به تو امیدها داشتیم [۱۷] . ولی صالح(ع) خطاب کرد اگر او بر روش و منش آنان رفتار کند و خدای را نافرمانی کند، هیچ یک از آنان نمی‌توانند در برابر خدا او را یاری رساند و تنها بر زیان او می‌افزایند [۱۸] . ثمودیان کافر به این هم بسنده نکردند و سران مستکبر قوم، به تشکیک در اعتقادات مستضعفانی که به صالح ایمان آورده بودند پرداختند ولی نمی‌دانستند که ایمان و یقین در دل و جان آنان نفوذ کرده است. [۱۹]

رویارویی اصحاب حق و پیروان باطل در طول تاریخ و در همه زمانها و مکانها بوده است. اصحاب حق از یقین و ایمان و استواری و پیکار در راه عقیده برخوردار بوده‌اند و پیروان باطل به سبب عنادورزی و غرور و با بهره‌گیری از وسایل و شیوه‌های گوناگون، حقیقت مداران را به سرپیچی از حق و حقیقت وا می‌داشتند و نتیجه آن پیدایش دو طریق حق و باطل در طول تاریخ است.

معجزه حضرت صالح (ع)

قوم ثمود برای اثبات حقانیت رسالت صالح (ع) از او خواستند تا شتر ماده‌ای را با ویژگی‌های خاصی از دل کوه بیرون آورد، در مقابل چشمان حیرت زده مردم، ماده شتر با همان ویژگی‌ها از صخره بیرون آمد، عده‌ای ایمان می‌آوردند اما گروهی دیگر همچنان بر کفر خود باقی ‌ماندند.[۲۰]

صالح (ع) از ایشان خواست آب چشمه را یک روز در میان در اختیار ماده شتر قرار دهند؛ « وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ »[۲۱] «وای قوم من این ناقه خداوند است که برای شما نشانه‌ای است، بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود، هیچگونه آزاری به آن نرسانید که عذاب خدا شما را خواهد گرفت»

با تمام تاکیدهایی که صالح (ع) درباره ناقه کرده‌ بود، شقی‌ترین افراد بنام «قدار بن سالف» مامور کشتن ناقه می‌شود[۲۲] و او را از پای در می‌آورد: « فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ »[۲۳] «سپس ناقه را پی کردند»

قوم لجوج ثمود از صالح (ع) می‌خواهند تا اگر راست می‌گوید عذابی را که وعده داده بود بیاورد: «یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ »[۲۴] «و گفتند ای صالح اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آنچه ما را با آن تهدید می‌کنی بیاور»

صالح به آنها اخطار کرد که بعد از سه روز عذاب الهی آنها را فرا خواهد گرفت.[۲۵] نقل شده در روز اول صورت ایشان زرد شد و در روز دوم سرخ و روز سوم روی ایشان سیاه گردید.[۲۶]

کیفیت نزول عذاب قوم ثمود

مجازات قوم ثمود به طرق مختلف در قرآن بازگو شده است که به خاطر اختصار فقط به آنها اشاره می‌کنیم. 1- رعد و برق:(الصاعقة)[۲۷]

2- زمین لرزه:(الرجفة)[۲۸]

3- صدای عظیم و وحشتناک:(الصیحة)[۲۹]

میان این تعبیرهای گوناگون هیچ گونه تضادی وجود ندارد؛ چرا که ممکن است به مراحل و درجات مختلف این عذاب مرگبار اشاره داشته باشد.

پانویس

  1. .قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، چا پ هفتم، ج اول، ص 315.
  2. .ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق
  3. .شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات براساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، چاپ اول، ج اول، ص 322.
  4. .خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید 1377، چاپ اول، ج اول، ص 827.
  5. .اعراف/74(ترجمه آیات از آیه الله مکارم شیرازی می‌باشد)
  6. .نمل/45.
  7. .اعراف/74.
  8. .هود/62.
  9. هود / 61
  10. شعراء / 142-141
  11. شعراء / 145
  12. اعراف / 73
  13. اعراف / 74
  14. شعراء/ 152-150
  15. شعراء/ 153
  16. قمر / 25
  17. هود / 62
  18. هود / 63
  19. اعراف / 76-75
  20. .خرمشاهی، بهاءالدین و احمد صدر و..؛ دایره‌المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1375؛ چاپ اول، ج5؛ ص 235.
  21. .هود/64.
  22. .داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، ص 288.
  23. .اعراف/77.
  24. .اعراف/77.
  25. .هود/ 65.
  26. .فعال عراقی نژاد؛ حسین؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، نشر سبحان، 1378، چا پ اول، ج اول، ص 287.
  27. .ذاریات/ 44.
  28. . اعراف/78.
  29. .هود / 67.


منابع