تاریخ قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن رده جدید)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائره المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
  
سطر ۱۸۶: سطر ۱۸۶:
  
 
[[Category:علوم قرآنی]]
 
[[Category:علوم قرآنی]]
 +
 +
[[رده:تاریخ قرآن]]

نسخهٔ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۶

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



تاريخ قرآن نام شاخه‌اى از علوم قرآن است كه به سرگذشت قرآن از آغاز نزول تاكنون مى‌پردازد و در آن مسائلى مانند سير نزول قرآن، حفظ و نگارش، گردآورى و تدوين، مصاحف نخستين، پديدارى اختلاف قرائات، علامت‌گذاري‌هاى گوناگون در مصحف و ترجمه قرآن به زبان‌هاى مختلف سخن مى‌گويد.

گرچه مباحث مورد اشاره قدمت دارد، اصطلاح تاريخ قرآن از اصطلاحات نوپديد در دو سده اخير است. صرفنظر از چند گزارش نامطمئن از نگارش يكى دو كتاب با عنوان تاريخ قرآن در سده‌هاى سوم و چهارم هجرى، نخستين بار تئودور نولدكه (Theodor_Noldeke)(1930 م) خاورشناس آلمانى در سال 1860 ميلادى كتابى را با عنوان تاريخ ‌قرآن منتشر كرد. پژوهشگرانِ مسلمان با اين كه گاهى به اين عنوان اعتراض كرده‌اند، بيشتر قرآن‌‌پژوهان آن را پذيرفته و كتاب‌هايى را با همين نام تأليف كرده‌اند. گرچه بسيارى از مباحث در كتب خاورشناسان و مسلمانان در حوزه تاريخ قرآن مشترك است، بر اثر اختلاف اين دو گروه در نوع نگرش به قرآن، ديدگاه آن‌ها درباره ماهيت و تعريف اين بحث متفاوت است.

تاريخ قرآن نزد خاور شناسان

خاورشناسان از اوايل سده نوزدهم ميلادى تا نيمه ‌دوم سده بيستم اهتمام ويژه‌اى به مباحث تاريخ قرآن داشته‌اند. بيشتر نوشته‌هايى كه در آن‌ها به مباحث تاريخ قرآن پرداخته شده عناوينى چون زندگانى حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله، مقدمه قرآن و مطالعات قرآنى منتشر شده‌اند. افرادى چون بلاشر (Blachere)، ريچاردبل (Richard_Bell) و ويليام مونتگمرى وات (William Montgomery Watt) با نام مقدمه‌اى بر قرآن[۱] و كسانى مانند سر ويليام ‌موير (William_Muir)، هيوبرت گريم (Hubert_Grimme) و آلويز اشپرنگر (Aloys Sprenger) در ضمن زندگينامه حضرت محمد صلى الله عليه و آله[۲] به اين مباحث پرداخته‌اند.

برخى چون گوستاو ويل (Gustav_Weil) اين مباحث را هم در كتاب‌هايى با عنوان مدخلى بر قرآن (Einleitung in der Koron) و هم با نام زندگانى پيامبر (Mohammod der Prophet) آورده‌اند. جان ‌ونزبرو (Gohn Wansbrough) در كتابى با عنوان مطالعات قرآنى به مباحث تاريخ قرآن نيز پرداخته است. در تحقيقات اخير به برخى از زيرمجموعه‌هاى تاريخ قرآن همچون «جمع‌آورى قرآن» نيز اعتنا و آثار مستقلى درباره آن نوشته شده ‌است.[۳]

در آثار خاورشناسان تعريف خاصى براى اصطلاح تاريخ قرآن به چشم نمى‌خورد؛ اما بايد دانست كه خاور‌شناسان قرآن را به مثابه متنى تاريخى بشمار مى‌آورند كه مى‌تواند مورد نقد تاريخى نيز قرار گيرد. از نظر اينان نقد منبع از بزرگترين دستاوردهاى روش شناختى در تحقيقات نوين تاريخى است. هدف از اين نقد، بررسى صحت و اصالت چيزى است كه منبع ادعا مى‌كند. آن‌ها در اين راه در پى ادله تاريخى هستند، تا صحت انتساب اين متن به پیامبر اسلام را ثابت كنند.

به طور خلاصه مى‌توان گفت كه مراد آن‌ها از تاريخ قرآن، پاسخ به اين پرسش است كه متن اصلى قرآن در قالب آيات و سوره‌ها كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله بر مخاطبانش القا مى‌كرده، چگونه پديد آمده است و چه تحولاتى را پذيرفته تا به صورت متن كنونى پديدار گشته است.

برخى بر آن‌اند كه براى نخستين بار خاورشناس فرانسوى، پوتيه (Pauthier)(1873 م) مباحثى را كه بعدها تاريخ قرآن ناميده شد مورد بحث و بررسى قرارداد و تحقيقات خود را در سال 1840 ميلادى منتشر ساخت.[۴] سپس گوستاوويل (1889 م) بحث هاى جامع‌ترى را در اين باره مطرح ساخت و در كتابى با عنوان مقدمه تاريخى ـ انتقادى بر قرآن منتشر ساخت و پس از وى اشپرنگر و ويليام موير تأليفاتى را با نام‌هاى زندگى ‌پيامبر و تصنيف و تعليم پيامبر منتشر ساختند.

افزايش علاقه و رويكرد به مطالعات اسلامى در اروپا، فرهنگستان كتيبه پژوهى و ادبيات پاريس را در سال 1875 ميلادى بر آن داشت كه پيشنهاد كند به بهترين تك‌نگاشت در زمينه «تاريخ انتقادى متن قرآن» جايزه دهد. در اين ‌باره تصريح شده بود كه متن مزبور بايد داراى اين اختصاصات باشد: «بحث از تقسيم‌بندى اوليه قرآن و از ويژگي‌هاى قطعات مختلف تشكيل دهنده آن؛ تعيين مراحل زندگانى حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله ناظر به اين قطعه‌ها؛ روشن ‌سازى تحولاتى كه نص قرآنى از عهد تلاوت‌هاى حضرت محمد صلى الله عليه و آله تا جمع و تدوين نهايى آن به خود ديده است، با مراجعه به آثار مفسران عرب؛ بازجُست انواع نسخه بدل‌ها و مصاحف قديم كه پس از جمع و تدوين قرآن مانده است، با رجوع به كهن‌ترين نسخه‌هاى خطى».[۵]

در اين ميان تئودور نولدكه (1930 ـ 1836 م) با اثرى پژوهشى به زبان لاتين در زمينه «منشأ و تدوين قرآن»، كه در اصل، رساله دكترايش بود در سال 1858‌ ميلادى برنده جايزه مزبور شد كه همين اثر در سال 1860 ميلادى با كمى گسترش و به زبان آلمانى با نام تاريخ‌ قرآن (Geschichte des Qorans) منتشر شد و اساس بيشتر تحقيقات قرآنى غربی قرار گرفت.[۶]

اين كتاب بعدها به دليل خطاهاى فراوان موجود در آن، كه خود نولدكه از آن‌ها با عنوان خراب‌كاري هاى كودكانه‌اى ياد مى‌كند كه آثار آن را نمى‌توان از بين برد، و به سفارش وى، به دست فردريش شوالى، و پس از مرگ شوالى آگوست ‌فيشر (August_Fischer)، گوتهلف برگشتراسر (Gotthelf_Bergstraser) و اتو بريتزل (Otto_Pretzl) بازنگرى شد[۷]، بنابراين نسخه نهايى كتاب تاريخ قرآن كه حاصل پژوهش، بازنگرى و بازنگارى سه نسل از دانشمندان قرآن ‌پژوه آلمانى در هفتاد و اندى سال است، حاوى اجزاى سه‌گانه‌اى است كه به ترتيب در 1909، 1919 و 1938 ميلادى منتشر شده است. جُرج تامر با همكارى سه تن ديگر اين كتاب را به عربى برگردانده و در سال 2004 ميلادى به چاپ رسانده است.

نولدكه در اين كتاب با روش ادبى ـ تاريخى به مطالعه درباره قرآن پرداخته است. نويسنده در ‌بررسى متن قرآن و نظريه‌پردازى درباره ترتيب تاريخى پديدارى سوره‌ها و اجزاى قرآن عمدتاً بر دو چيز اعتماد كرده است: اسلوب‌هاى زبان ‌شناختى؛ حوادث تاريخى كه برخى از آيات قرآن بدان‌‌ها اشاره مى‌كنند.[۸] اين كتاب سه جزء دارد: اصل القرآن، جمع القرآن، تاريخ نص القرآن.

بخش يكم با عنوان اصل القرآن با بحث از نبوت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و وحى آغاز مى‌شود و به مباحثى چون تعيين سور مكى و مدنى و ترتيب آن‌ها نيز مى‌پردازد. نولد كه سوره‌هاى قرآن را از نظر ترتيب تاريخى به 4 دسته قسمت مى‌كند: سه دسته مكى و يك دسته مدنى. وى معترف است كه به دليل فقدان ادله قوى تاريخى آن چه را به نام ترتيب نزول سوره‌ها عرضه كرده، ترتيبى تخمينى است.[۹] پس از نولد كه پژوهشگران ديگرى نظير ريچارد بل و بلاشر نيز در غرب به بحث‌هاى مشابهى درباره ترتيب تاريخى سوره‌هاى قرآن پرداختند؛ اما همچنان ترتيب نولد كه در تحقيقات علمى مورد توجه پژوهشگران قرآنى در غرب است.[۱۰]

در بخش دوم، روايات جمع قرآن را بررسى كرده و سپس به بحث از ترتيب زمانى سوره‌ها و موضوعاتى چون بسمله، فواتح سور و تحريف قرآن در برخى مواضع پرداخته و اين بخش را با يك خاتمه درباره كتاب هاى سيره، حدیث و تفسير به پايان برده است.

مبحث اصلى بخش سوم با عنوان تاريخ نص القرآن ويژگي‌هاى رسم‌الخط در مصحف عثمان و مقايسه آن با عبارات و قرائات غيرعثمانى است. نظام‌هاى مختلف در قرائت قرآن و يادى از مشهورترين قاريان از ديگر مباحث اين بخش است. پايانبخش اين فصل و كتاب، نمايش نمونه صفحات مهمترين قرآن‌هاى خطى است كه تا آن زمان ميان محافل قرآن‌پژوهى مورد بحث بوده است.

ادوارد سل (1869 ـ 1932 م) كشيش و خاورشناس انگليسى، كتاب رشد تاريخى قرآن The Historical) (Development of the Quran را فراهم آورده و منتشر ساخته است. وى تأليفات ديگرى نيز مانند زندگى حضرت محمد صلى الله عليه و آله، دين اسلام و احكام اسلامى دارد. آرتور جفرى توضيح داده است كه اين كتاب متنى ساده و خلاصه شده از كتاب نولدكه است.[۱۱] اين كتاب در سال 1909 ميلادى در مدرس هندوستان به چاپ رسيده است.

گوستاوويل، ديگر خاورشناس آلمانى، ضمن ترجمه قرآن به آلمانى، مقدمه‌اى با نام «مقدمه تاريخى، انتقادى بر‌قرآن» (Historiche - Kritische Einleitung in den Koran) بر آن نگاشت كه به شكل مستقل نيز به چاپ رسيده است.[۱۲] وى در اين كتاب، درباره جمع قرآن و نظم تاريخى سوره‌ها و آيات قرآن سخن گفته و تاريخ گذارى سوره‌ها را بر اساس سه معيار ارائه كرده است.

رژى بلاشر، (Rgis Blachre)(1900 ـ 1973‌ م) از خاورشناسان فرانسوى است كه در شيوه پژوهش از نولد كه اثر پذيرفته است و مهمترين اثر او ‌ترجمه قرآن همراه با تلاش در راه بازآرايى سوره‌ها(Le Coran traduction selon un essai de reclassemenl des sourates) (3 مجلد، پاريس، 51ـ1947 م) نام دارد كه يك جلد آن مقدمه است و در سال 1959 ميلادى با ويرايش جديد چاپ شده است. اين كتاب به موضوع جمع و تدوين قرآن و اختلاف قرائات، تاريخ متن قرآن و مسائلى مانند اين ها پرداخته است. به گفته مونتگمرى وات، بخش «اصلاح يا بهسازى خط» در اين كتاب، ارزش ويژه‌اى دارد، زيرا دربردارنده نتايج بررسي‌هاى نسخه‌هاى كهن و موجود قرآن کریم است.[۱۳]

ديدگاههاى بلاشر در زمينه تاريخ قرآن در دو اثر به فارسى ترجمه و منتشر شده است: اثر نخست در ‌آستانه قرآن نام دارد كه مترجم آن محمود راميار است. آن چه راميار به ترجمه آن پرداخته، متن تجديد نظر شده مقدمه ترجمه قرآن است كه بلاشر در سال 1958 ميلادى به چاپ رسانده است.[۱۴] اين كتاب بى‌‌هيچ مقدمه‌اى از مؤلف، 5 بخش دارد.

اثر ديگر وى درآمدى بر قرآن است كه اسدالله مبشرى آن را ترجمه و در سال 1370 شمسى منتشر كرده است. اين كتاب كه ترجمه خلاصه‌اى از ديدگاه‌هاى بلاشر از نشريه «چه مى‌دانم» چاپ فرانسه است[۱۵]، داراى ديباچه‌اى از بلاشر و حاوى 7 فصل است. بلاشر در اين اثر قرآن را جزء مكمل وجود و عنصر زنده هستى دانسته، مى‌گويد: قرآن كلام الهى است. از نظر فصاحت و بلاغت واجد مرتبه‌اى است كه از حد كلام بشر بالاتر است و كمالى به وجود آورده است كه در لغت بشرى نظير ندارد. قرآن تنها به واسطه محتوا و تعاليم معجزه نيست، بلكه يك شاهكار ادبى نيز هست.[۱۶]

در اين جا بايد به امرى غريب كه از اشتباهات مسلم بلاشر در ترجمه‌اش از قرآن است اشاره كنيم؛ او آيات شيطانى ادعايى در افسانه غرانيق را به فرانسه ترجمه كرده و پس از آيه 20 سوره نجم آورده ‌است![۱۷]

آلويز اشپرنگر نخستين رساله‌اش در زمينه سيره را‌به انگليسى و در الله‌آباد در سال 1851 ميلادى منتشر كرد؛ اما كامل نشد، تا سرانجام جاى آن را يك اثر سه جلدى به آلمانى با عنوان زندگى و آموزه حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله (Das leben und die lehre des Mohammad) (برلين، 1861 م) گرفت. نزديك 36 صفحه از مقدمه جلد سوم، به قرآن اختصاص دارد كه به بحث درباره تفاوت سوره‌هاى مكى و مدنى، جمع و تدوين قرآن پرداخته است.[۱۸]

ويليام موير (1819 ـ 1905 م) خاورشناس اسكاتلندى كتاب قرآن، ساختار، آموزه‌ها و گواهى‌اش بر كتب مقدس (The Coran: Its Composition and Teaching؛ and the Testimony it Etars to the Holy Scriptures) را در سال 1878 ميلادى منتشر ساخت. بخش اول كتاب مشتمل بر تاريخ زندگى حضرت محمد صلى الله عليه و آله، جمع و تأليف قرآن، بيان ترتيب سوره‌ها و تعاليم قرآن است و بخش دوم درباره مطالب عهدين. موير در تحقيق خود پا جاى پاى اشپرنگر گذاشته؛ ولى در تعيين تاريخ نزول سوره‌ها جامع‌تر و مفصل‌تر كار كرده است.[۱۹]

هارتوريگ هرشفلد (Hartwig Hirschfeld) پس از تدوين و انتشار چند اثر درباره قرآن، در سال 1902 ميلادى كتاب تحقيقات جديد در زمينه جمع و تدوين و تفسير قرآن (New Researches into Composition and Exegesis of the Quran را در لندن انتشار داد.[۲۰]

كارل بروكلمان (Carl Brockelmann) ،(1956 م) خاورشناس آلمانى، فصل دوم از باب دوم از كتاب الادب ‌العربى را به تاريخ قرآن اختصاص داده است. او در اين بخش از كتابش به مبحث مربوط به وحى و مكى و مدنى قرآن پرداخته است.[۲۱]

هيوبرت‌گريم (Hubert Grimme)(1942 م)، خاورشناس آلمانى، در ضمن زندگينامه‌اى كه براى حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله نوشته در تاريخ جمع و تدوين تعيين تاريخ نزول وحى و زمان نزول سوره‌ها مطالبى آورده است.[۲۲] او درباره پيامبر صلى الله عليه و آله دو اثر منتشر كرده است: اولى در دو جلد در سال‌هاى 1892 و 1895 ميلادى و دومى در سال 1904 ميلادى در آلمان منتشر شده است.[۲۳]

ريچاردبل در سال 1953 ميلادى كتاب مقدمه بر قرآن را منتشر ساخت كه 8 فصل بدين ترتيب دارد:

  1. موقعيت تاريخى محمد صلى الله عليه و آله: مشتمل بر اوضاع شبه جزيره عربستان و جهان در زمان نزول قرآن، آداب و رسوم و اديان موجود در عربستان، وضعيت خواندن و نوشتن در آن سرزمين، زندگانى پيامبر در دوران مكى و مدنى، مفهوم وحى، و صداقت پیامبر اسلام در اعلام پيامبرى است.
  2. اصل قرآن: دربردارنده ديدگاه مسلمانان مبنى بر الهى بودن محتوا و الفاظ قرآن، جمع و تدوين قرآن در زمان خلفا و مصاحف صحابه و اختلاف قرائات است.
  3. شكل و تركيب قرآن: شامل مباحثى چون نام‌هاى قرآن، بخش‌هاى تشكيل‌دهنده آن مانند جزء و حزب، ساختار داستانى قرآن، فواتح سور و حروف مقطعه در قرآن است.
  4. ساختار و سبك قرآنى: مشتمل بر فواصل آيات، وزن آيات، سجع كاهنان و تأثيرپذيرى قرآن از آن، تكرار و تأكيد در قرآن، صنايع ادبى و زبان قرآن است.
  5. تدوين سوره‌ها: حاوى مباحثى، چون كوتاهى و بلندى سوره‌ها، تناسب و عدم تناسب بين اجزاى سوره‌ها و موضوع نسخ از ديدگاه مسلمانان است.
  6. ترتيب زمانى قرآن: شامل مباحثى در روايات ترتيب جديد بر پايه ديدگاه‌هاى خودش است.
  7. مراحل تكامل قرآن.
  8. محتويات و مصادر قرآن.[۲۴]

ويليام ‌مونتگمرى وات (William Montgomery Watt) (2006 م)، خاورشناس اسكاتلندى و از شاگردان برجسته ريچاردبل، مهمترين كارش در زمينه قرآن، بازنگرى و بازنگارى كتاب مقدمه بر قرآن نوشته ريچاردبل است. قبل از اين كار مقاله‌اى را با عنوان «تاريخ يابى قرآن، بازنگرى و نقد نظريه‌هاى ريچاردبل» در 1957 ميلادى منتشر كرده است.

او در بازنگرى كتاب بل، به شيوه شوالى در كتاب تاريخ قرآن نولدكه عمل و تصريح كرده كه هيچ‌گونه پژوهش جديدى را براى اين كار انجام نداده است؛ اما اهميت كار وى آن است كه ديدگاههايش در مورد مسائل مهمى چون صداقت پیامبر اسلام و وحيانى بودن قرآن، با مواضع مسلمانان همدلانه‌تر از نظريه‌هاى خاور‌شناسانى چون گولدزيهر، نولدكه، بلاشر و بل است.

اين كتاب مقدمه‌اى بسيار كوتاه و 11 فصل بدين ترتيب دارد: زمينه تاريخى، تجربه پيامبرى حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله، تاريخ متن قرآن، هيئت ظاهرى قرآن، ويژگي‌هاى سبك قرآن، تدوين قرآن، تعيين زمان سوره‌هاى قرآن، اسامى و اوصاف پيام وحيانى، آموزه‌هاى قرآن، پژوهش‌هاى مسلمانان درباره قرآن، قرآن و پژوهش‌هاى شرق ‌شناسى. اين كتاب را بهاءالدين خرمشاهى به فارسى برگردانده و در سال 1382 شمسى با عنوان درآمدى بر تاريخ قرآن به چاپ رسانده است.

جان برتون اختصاصاً به يك موضوع از تاريخ قرآن يعنى جمع و تدوين آن مى‌پردازد. كتاب وى با عنوان جمع و تدوين قرآن (The Collection of the Qur'an) داراى دو بخش و اين 10 فصل است: مقدمه، قرآن و علم اصول فقه، علم نسخ، زمينه پيدايش وجه سوم از نسخ، مصحف، گردآورى ناكامل قرآن، نخستين جمع، جمع عثمان، بازنگرى جمع‌هاى مختلف قرآن، اسناد قرآن، نتايج كلى.[۲۵]

محورهاى مهم و اساسى مورد نظر خاورشناسان در مباحث متعلق به تاريخ قرآن را مى‌توان در 5 محور خلاصه كرد:

  1. پيدايش متن قرآن و تغييرات آن در زمان پيامبر
  2. تاريخ جمع و تدوين متن قرآن
  3. تاريخ گذارى سوره‌ها و گروه آيات موجود در مصحف عثمانى
  4. سير تطور رسم‌الخط و قرائت متن قرآن
  5. تحريف قرآن.

پيدايش متن قرآن و تغييرات آن در زمان پيامبر

بيشتر خاورشناسان در پژوهش‌هاى خود در تاريخ قرآن، به سه محور اهتمام بيشترى داشته‌اند: تجربه پيامبرى حضرت محمد و زمينه تاريخى آن، منابع و مصادر قرآن، و تغيير و اصلاح متن قرآن در زمان پيامبر.

تئودور نولدكه و شاگردش فريدريش شوالى (Friedrich Schwally) برخلاف گوستاو ويل، آلويز اشپرنگر و ويليام موير[۲۶]، واقعيت و حقانيت الهام پيامبرانه حضرت ‌محمد را پذيرفته، او را پيامبرى راستين مى‌‌دانستند.[۲۷] از نظر آن‌ها پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر اين باور قاطع بود كه خداوند او را برگزيده است تا مردم را به توحيد دعوت كند.[۲۸]

نويسندگان اخير در مجموع معتقدند كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله كاملا راستگو بوده و با حسن نيت و ايمان صادق عمل مى‌كرده است[۲۹]؛ و سرانجام، ويليام وات مونتگمرى با قاطعيت از همه كژانديشي‌هاى اسلاف خود مى‌گذرد و مى‌نويسد: از سال 1953 ميلادى تاكنون مدافع اين نظر هستم كه قرآن فعلِ الهى است كه از طريق شخصيت محمد عرضه شده است.[۳۰]

در مورد دوم يعنى منابع و مصادر قرآن، بيشتر خاورشناسان متأثر از كتاب خاورشناس يهودىِ آلمانى، ابراهام ژايگر، به نام اقتباسات محمد صلى الله عليه و آله از يهوديت كه نقطه آغاز در اين موضوع بشمار مى‌آيد[۳۱] به بحث از اين موضوع پرداختند.

اين دسته از خاورشناسان كوشيده‌اند با تمسك به ادله‌اى همچون سفرهاى پيامبر ‌اكرم صلى الله عليه و آله به شام يا ملاقات يا مصاحبت او با برخى عالمان يهود و نصارا مانند ورقة بن نوفل و اطلاع يافتن از كتاب‌هاى اهل كتاب[۳۲] به طرح شبهاتى در منابع و مصادر قرآن پرداخته، چنين القا كنند كه پيامبر بخش در خور ‌توجه از آن را از جاهاى مختلف مانند تورات، تلمود و انجيل، فرهنگ و آداب مردم مكه، آئين صابئان و اشعار جاهلى[۳۳] اخذ كرده است؛ يا بر آن‌اند كه آن حضرت با اثرپذيرى از اوضاع فرهنگى و مذهبى عصرش خود پديدآورنده متن قرآن بوده است[۳۴]؛ اما مونتگمرى رأى هيچ يك از خاورشناسان را نمى‌پذيرد و وجود هر گونه مصدرى براى قرآن غير از خداوند را رد مى‌كند.[۳۵]

در مورد سوم، نيز آن‌ها پديده نسخ در قرآن را نوعى بازنگرى در قرآن براى رفع تناقضات موجود در متن قرآن و ساماندهى مجدد آن دانسته‌اند.[۳۶]

تاريخ نگارش و تدوين متن قرآن

از آن جا كه در فرهنگ يهودى ـ مسيحى، كتاب‌هاى مقدس به دو دسته قانونى (Canonicai) و مشكوك (Apocryphal) قسمت شده‌اند، خاورشناسان با اين گمان كه قرآن نيز مانند نوشته‌هاى عهد قديم و عهد جديد از ميان نوشته‌هاى مشابه ديگرى انتخاب شده است، پرسيده‌اند كه قرآن موجود از چه زمانى به صورت كتاب قانونى و معتبر درآمده است.

آلفرنز مينگانا (Alphonse Mingana) (1881 ـ 1937 م) مى‌گويد كه قرآن در زمان عبدالملك بن مروان و به ابتكار حجاج بن يوسف ثقفى جمع‌آورى شده![۳۷] و همچنين استل ولان (Estelle Welane) (م. ‌1997‌ م) با استناد به سه مدرك تاريخى، تدوين متن رسمى قرآن را در دوره حكومت عثمان تأييد مى‌كند[۳۸]؛ اما جان برتون (John Burton) با بيان اين كه روايات جمع قرآن به دست ابوبكر اعتبار تاريخى ندارد، به اين نظريه مى‌گرايد كه قرآن در زمان خود پيامبر گردآورى شده است.[۳۹]

تاريخ‌گذارى

مراد از «تاريخ‌گذارى قرآن» تعيين تاريخ نزول سوره‌هاى قرآن با استناد به ادله تاريخى، روايات معتبر و مضامين آيات و سوره‌هاست. برخلاف قرآن‌‌پژوهان مسلمان، كه بيشتر در اين زمينه به روايات ابن عباس استناد كرده‌اند، خاورشناسان، به اين روايات وقعى ننهاده و راهى اجتهادى را با ملاك قرار دادن لحن، آهنگ، سبك و مفاد آيات و سورها در پيش گرفته و بر اين اساس به طبقه‌بندى سوره‌ها در قالب سه، 4 يا 6 مرحله پرداخته‌اند.

بحث درباره رسم الخط و قرائت قرآن از ديگر مباحث مورد علاقه مستشرقان است. بعد از آن كه متن قرآن به عنوان كتاب آسمانى مسلمانان تثبيت شد، مباحثى در درستى و نادرستى برخى از واژه‌ها از يك سو و اختلاف نظرها در چگونگى خواندن بسيارى از واژه‌ها پديد آمد.

تحريف قرآن

در اين بحث مستشرقان به نتايجى كه از مباحث پيشين گرفته‌اند استناد مى‌كنند كه عمده‌ترين آن‌ها مربوط به دو بحث جمع قرآن و اختلاف در قرائت قرآن است؛ نيز به گفتار افراد مرتدى چون عبدالله بن سعد بن ابى السرح مبنى بر تبديل واژه‌ها و عبارات قرآن در هنگام نگارش وحى استناد مى‌جويند.[۴۰]

به اعتقاد نولدكه، اولين خاورشناسى كه به موضوع تحريف قرآن پرداخت، سيلوستر دوساسى (Silvestre de Sacy)(1758 ـ 1838 م) بود كه در آيات 138 ـ 144 سوره آل عمران/3 ترديد كرد[۴۱] و پس از آن گوستاوويل اين ادعا را در موارد ديگر قرآن نيز تكرار ساخت.[۴۲]

گرچه نولدكه در بخشى از كتابش ادعاهاى خاورشناسان و برخى فرقه‌هاى اسلامى مبنى بر تحريف قرآن را رد مى‌كند، خود نيز در همين كتاب و برخى مقالات ديگرش شبهه تحريف قرآن از نوع نقصان را دامن مى‌زند.[۴۳]

تاريخ قرآن نزد مسلمانان

پيش از طرح موضوع تاريخ قرآن از سوى خاورشناسان، اصطلاح تاريخ قرآن در ميان مسلمانان ـ جز در مواردى مشكوك ـ سابقه نداشته است. شايد مهمترين علت آن اين بوده است كه مسلمانان اصولا در مورد قرآن به عنوان موضوعى نمى‌نگريسته‌اند كه تاريخيت آن مورد بحث و گفتگو باشد، زيرا نزد همه آنان به يقين قرآن كلام خداوند است كه حضرت محمد، آخرين پيامبر خدا براى هدايت مردم آورده و به نحو تواتر كه راهى يقينى است، از هر نسلى از مسلمانان به نسل ديگر از آنان منتقل شده است، با اين حال، در ميان مسلمانان بخش هايى از مباحثى را كه امروزه با عنوان «تاريخ قرآن» شناخته مى‌شود، به همراه بسيارى از مباحث ديگر تحت عنوان جامع‌تر «علوم ‌قرآن» نامبردار بوده است.

اگرچه چگونگى نگرش خاورشناسان به قرآن، آن ها را واداشته است پژوهش‌هايى درباره تاريخ قرآن رقم زنند، امروزه شاهديم كه مسلمانان خودشان بيشتر اين اصطلاح را در حوزه علوم قرآنى بكار مى‌برند؛ با اين توضيح كه تاريخ قرآن را مى‌توان بر آن دسته از مباحث قرآنى اطلاق كرد كه ماهيتى زمانى دارند و بر اين مبنا، مطالبى چون آغاز نزول قرآن، فترت وحى، ترتيب و تقويم نزول سوره‌ها، اسباب نزول، نگارش، جمع و تدوين، رسم الخط قرآن، اختلاف قرائات، عدم تحريف قرآن، آيات مكى و مدنى، ناسخ و منسوخ، نشانه‌گذارى، تجزيه قرآن به بخش هاى مختلف و تاريخ ترجمه قرآن از مباحث تاريخ قرآن بشمار مى‌روند.

راميار مى‌نويسد: در تاريخ قرآن از اين بحث مى‌شود كه ابناى بشر با كلام خدا چه كردند... ‌‌تاريخ ‌قرآن، سرگذشت قرآن است از لحظه نزول يا حتى پيش از آن، تا امروز كه ميان دستان و پيش روى ماست، به هر حال، تاريخ قرآن بخشى از علوم قرآن است.[۴۴]

برخى تاريخ قرآن را اصطلاح جديدى مشتمل بر مجموعه‌اى از علوم قرآنى مى‌دانند كه درباره شناختن متن قرآن و سرگذشت آن و وحى و كتابت وحى و جمع و تدوين قرآن و يگانه شدن و رسميت يافتن يك متن در زمان عثمان، تا تصحيح و طبع مصاحف معتبر در قرون جديد است.[۴۵]

برخى محققان نخستين كتاب با عنوان تاريخ القرآن را نوشته ابوالعباس جعفر بن احمد المروزى (م 274‌ ق) دانسته‌اند.[۴۶] ابن نديم از آن با نام تاريخ آى‌القرآن لتأييد كتب السلطان گزارش كرده است.[۴۷] برخى از محققان معاصر گفته‌اند كه به استناد پسوند نام اين كتاب نبايد ترديد كرد كه در قسمت اولِ نام، تصحيف و تحريفى رخ داده است، از اين ‌رو اين عنوان را تاريخ قرآن مصطلح نتوان دانست.[۴۸]

ابوحفص على بن عمر قزوينى نيز از كتاب ديگرى با عنوان تاريخ القرآن العزيز نوشته ابوالحسن على بن عيسى بن داوود جراح (م ‌334‌ ق) ياد مى‌كند.[۴۹] سيد ‌بن طاووس نام اين كتاب را تاريخ ‌القرآن ضبط كرده است[۵۰] و نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه آيت‌الله مرعشى نجفی (قم) موجود است[۵۱]؛ اما به استناد آن چه سيد بن طاووس از متن كتاب نقل كرده است كه مطلب تفسيرى است و با توجه به اين كه ديگران در ميان آثار قرآنى على بن عيسى تنها از كتابى با نام معانى القرآن و تفسيره ياد كرده‌اند، بعضى معاصران اظهار داشته‌اند كه تاريخ القرآن همان معانى القرآن و تفسيره است.[۵۲]

با صرفنظر از اين دو كتاب، پيش از طرح موضوع تاريخ قرآن از سوى خاورشناسان، اصطلاح تاريخ قرآن در ميان مسلمانان سابقه نداشته است. در عين حال، برخى از مباحثى كه امروزه به نام تاريخ قرآن مطرح مى‌شوند، در كتاب هاى پيشينيان جزو مباحث علوم قرآن قرار مى‌گرفته است؛ براى نمونه مى‌توان از كتاب البرهان فى علوم القرآن زركشى و كتاب الاتقان فى علوم القرآن جلال الدين سيوطى نام برد.

برخى مفسران نيز در مقدمه تفسيرشان مباحثى چون جمع و تدوين قرآن و توحيد مصاحف، تقسيمات قرآن، قرائات، رسم‌الخط و عدم تحريف قرآن را به بحث نهاده‌اند؛ مانند قرطبى در الجامع لاحكام القرآن، آلوسى در روح ‌المعانى و ابن عاشور در التحرير والتنوير. گاهى نيز از برخى مباحث مانند جمع، تدوين قرآن و قرائات قرآن به صورت مستقل بحث شده است. النشر فى القرائات العشر ابن ‌جزرى در قرائات و كتاب المصاحف سجستانى در جمع و تدوين قرآن و اختلاف مصاحف از اين جمله‌اند.

كتاب البيان فى تفسير القرآن آيت ‌الله خويى نيز در دو دهه اخير از تأثيرگذارترين كتاب‌ها، در مباحث جمع قرآن و قرائات بوده است. محمود ابوريه، استاد دانشگاه الازهر مصر، ضمن ارجاع خوانندگان كتابش به مطالعه مبحث جمع و تدوين قرآن در البيان اين كتاب را بى‌نظير و به ‌تنهايى براى مطالعه در اين موضوع كافى دانسته است.[۵۳]

از اين همه كه بگذريم پس از خاورشناسان، نخستين كسى كه در جهان اسلام كتابى با عنوان تاريخ ‌قرآن نوشت، موسى جارالله تركستانى است كه ‌آن را با نام تاريخ القرآن والمصاحف (در سال 1323‌ق/1934 م) منتشر كرد.[۵۴] پس از او ابوعبدالله زنجانى، محمد اسلم جيراجپورى، محمد شرف الدين يالتكايا، محمد عمر دين‌پورى و محمود راميار كتاب‌هايى با اين نام تأليف كردند.[۵۵] در سال‌هاى اخير، عنوان تاريخ قرآن، چه به صورت مستقل و چه در ضمن برخى مجموعه‌هاى علوم قرآنى، مورد توجه دانشمندان اسلامى قرار گرفته و آثار در خور توجهى در اين زمينه پديدار آمده است.

ابوعبدالله زنجانى (1309ـ1360‌ ق) از عالمان شيعى كتاب تاريخ القرآن خود را كه شهرتى جهانى يافت اولين بار در قاهره منتشر كرد و احمد امين مصرى، در مقدمه‌اى كه در سال 1935 ميلادى بر آن نوشته، از وى و كتابش به بزرگى ياد كرده است.[۵۶] كميته عالى ترجمه دائرة ‌المعارف اسلام مقاله‌اى را به معرفى كتاب زنجانى به خوانندگان غربى اختصاص داده و از كتاب و مؤلف آن بسيار تمجيد كرده است.[۵۷]

كتاب زنجانى يك مقدمه و سه باب دارد كه مؤلف در مقدمه به شرح مختصرى از زندگانى پيامبر و اوضاع جهان عصر او پرداخته است. سپس در باب اول درباره اين مسائل بحث كرده است: پيدايش خط در حجاز و انتشار آن و خطى كه قرآن بدان نگاشته شد، آغاز نزول وحى، زمان نزول قرآن، قرائت قرآن توسط پيامبر بر اصحاب، كتابت قرآن در هنگام نزول به فرمان پيامبر و نويسندگان آن، آن چه قرآن را در زمان پيامبر بر روى آن مى‌نوشتند، جمع‌آورى كنندگان قرآن در زمان پيامبر، تاريخ نزول سور، و ترتيب نزول قرآن در مكه و مدينه.

زنجانى در باب دوم، درباره قرآن در زمان ابوبكر و عمر، در زمان عثمان، ترتيب سوره‌ها در مصحف امام علی عليه السلام، ابى ‌بن ‌كعب، ابن مسعود، ابن ‌عباس و مصحف امام صادق عليه السلام، ذكر نام قراء و راويان مشهور آن‌ها، اعرابگذارى و اعجام (نقطه‌گذارى حروف) قرآن گفتگو كرده ‌است.

باب سوم كتاب نيز مشتمل بر مباحث ترجمه قرآن به زبان‌هاى غربى، تاريخ نزول سور قرآن از ديدگاه مستشرقان، و فواتح سور است. زنجانى در كتاب خود نولدكه را محققى بزرگ خوانده و كتاب تاريخ القرآن او را كتابى باارزش دانسته، خلاصه بحث او در ترتيب نزول سور قرآن را در كتاب خويش گزارش كرده است.[۵۸]

محمود راميار (م ‌1363‌ ش)، براى اولين بار به زبان فارسى كتابى با عنوان تاريخ قرآن نوشت و آن را در سال 1346 شمسى منتشر كرد. او فارغ ‌التحصيل دانشگاه ادينبورو در بريتانيا است كه دو خاور‌شناس مشهور ريچارد بل و مونتگمرى وات در آن دانشگاه سال ها تدريس كرده‌اند و هر دو داراى اثر در تاريخ قرآن هستند. راميار در نزديك به دو دهه در تاريخ قرآن خود بازنگرى كرد و آن را با حجمى بيش از دو برابر حجم اول در 1362 شمسى انتشار داد. تاريخ قرآن راميار در ميان كتاب‌هاى تاريخ قرآن نوشته دانشمندان مسلمان، جايگاهى ممتاز دارد.

اين كتاب 17 فصل و ملحقاتى چند دارد. سير مباحث در اين كتاب تفاوت زيادى با تاريخ قرآن زنجانى ندارد؛ اما حجم مباحث در آن بسيار مبسوط و گسترده‌تر است، به علاوه اين كه ترتيب مباحث نيز قدرى متفاوت از كتاب زنجانى است. راميار همچنين مباحث مفصلى درباره وحى و ماهيت و انواع آن و سبب نزول آورده است و در بحث ترجمه قرآن برخلاف زنجانى به مباحث عام ترجمه، و به خصوص ترجمه به زبان‌هاى غربى پرداخته است.

پس از وى سيد محمدباقر حجتى كتاب پژوهشى در تاريخ قرآن کریم را در سال 1360‌ شمسى منتشر كرد. فصول هجده‌گانه اين كتاب بسيار نزديك به تاريخ قرآن راميار است. با اين تفاوت كه حجتى در تاريخ قرآنش به مباحث ترجمه قرآن نپرداخته است؛ اما بحثى مبسوط درباره قرائات و قاريان معروف و راويان آن‌ها در كتاب خود جاى داده است؛ همچنين بخش پايانى كتاب را به معرفى نمونه‌هايى از مهمترين نسخه‌هاى خطى قرآن ‌كريم در نقاط مختلف جهان اختصاص داده است.

محمدهادى معرفت در جلد نخست التمهيد بخش مستقلى را با عنوان تاريخ القرآن قرار داده و به مباحث متعارف در اين حوزه پرداخته است. آيت الله معرفت اين بخش از التمهيد را با كمى تلخيص و با اضافاتى قابل توجه در قالبى جديد بازنويسى و با عنوان تاريخ ‌قرآن منتشر ساخته است. از ويژگي‌هاى اين كتاب آن است كه مؤلف محقق آن جايگاه و ديدگاه عالمان اماميه را در مباحث تاريخ قرآن مورد توجه قرار داده است. اين كتاب در مقايسه با ساير كتب تاريخ قرآن از نظم بهتر و جامع‌ترى برخوردار است.

برخى ديگر از كتب تاريخ قرآن كه در سال‌هاى اخير نگاشته شده، عبارت‌اند از لمحات من تاريخ القرآن، سيد محمدعلى اشيقر، تاريخ القرآن، عبدالصبور شاهين، تاريخ القرآن، محمدحسين على الصغير، تاريخ القرآن الكريم، محمد سالم محيسن، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه، محمدطاهر بن عبدالقادر الكردى، بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، سيد ابوالفضل مير‌محمدى. اين كتاب به فارسى نيز برگردان شده است؛ تاريخ و علوم قرآن، على حجتى كرمانى، تاريخ ‌القرآن، ابراهيم الابيارى، تاريخ القرآن و علومه، عدنان زرزور؛ تاريخ القرآن والتفسير، محمود شحاته.

آثار موجود در زمينه تاريخ قرآن به صورت جامع و مانع، حاوى مباحث مربوط به تاريخ قرآن، با تعريفى كه در اين جا از آن ارائه داديم، نيستند، بلكه بيشتر آن‌ها از طرفى برخى از مباحث نظير ماهيت وحى، موارد كاربرد واژه وحى در قرآن يا شرح و تفصيل در مورد حروف مقطعه و مانند آن را كه ماهيتى زمانى ندارند بررسى كرده‌اند و از سوى ديگر، به بعضى مباحث نظير مسئله عدم تحريف يا نسخ در قرآن، كه زمان در آن‌ها مدخليت دارد، نپرداخته‌اند.

يادآورى اين نكته لازم است كه اگر نويسندگان مسلمان در كتاب‌هاى تاريخ قرآن گاهى به مباحثى پرداخته‌اند كه جنبه تاريخى ندارد به اين سبب بوده است كه در كتب مستشرقان شبهاتى در مورد آن‌ها مطرح شده است و آن‌ها خواسته‌اند پاسخ گويند. به علاوه اين كه طرح مسئله وحى و ماهيت و انواع آن در آغاز كتب تاريخ قرآن نيز تأكيد بر اين است كه برخلاف نظر مستشرقان، قرآن كلام خدا و پديده‌اى فرازمانى است. مى‌توان صرفنظر از مباحث خاورشناسان، تاريخ قرآن را شاخه‌اى از علوم قرآن دانست و مباحثى از علوم قرآن را كه تاريخيت در آن مدخليت دارد، تا مى‌توان با رعايت ترتيب تاريخى آورد. اين مباحث را در طرح كلى زير مى‌توان جاى ‌داد:

  1. نزول قرآن (آغاز نزول قرآن، طول دوره نزول، فترت وحى، ترتيب نزول، تقويم نزول).
  2. تثبيت قرآن (حفظ و نگارش).
  3. جمع آورى و تدوين قرآن (جمع‌ در عصر پيامبر، جمع پس از عصر پيامبر، كيفيت تدوين آيات در سوره‌ها، چگونگى جایگذارى آيات مكى و مدنى و ناسخ و منسوخ در سوره‌ها، كيفيت تدوين سوره‌ها در مصحف).
  4. توحيد مصاحف (پيدايش اختلاف در قرائت قرآن، چگونگى يكى شدن مصاحف).
  5. سرنوشت مصاحف (مصاحف صحابه، نسخه‌هاى كهن قرآن).
  6. خط و رسم الخط (خط ‌قرآن در اولين نگارش، تغيير خط، رسم ‌الخط قرآن).
  7. قرائات (منشأ پيدايش قرائت‌ها، مراحل تاريخى شكل‌گيرى قرائت‌ها، قرائت‌هاى مشهور و قاريان آن‌ها).
  8. اعراب و اعجام.
  9. تجزيه و تحزيب.
  10. علائم تجويدى (شماره آيات، علائم تجويدى، علائم ديگر).
  11. ترجمه (اولين ترجمه، ترجمه به زبان‌هاى مختلف، انواع ترجمه‌ها).
  12. چاپ نوين (اولين چاپ، تفاوت‌هاى رسم الخطى).
  13. سلامت قرآن از تحريف.

پانویس

  1. Bell
  2. The Life of Mahomet, Muhammed ؛ Das Leben und die Lehre des Mohammad.
  3. The Collection of the Quran.
  4. ر.ك: المستشرقون، ج ‌1، ص‌ 194؛ المستشرقون والدراسات القرآنيه، ص‌ 27.
  5. Introduction to the Quran, p. 175.
  6. Introduction to the Quran, p. 175.
  7. ر.ك: تاريخ القرآن، ص ‌XI.
  8. تاريخ القرآن، ص XI.
  9. همان، ص ‌XVII ،38.
  10. همان، ص ‌XVIII.
  11. The Muslim World, vol. 16,pp.327-341, The Quest of the Historical Muhammad.
  12. "Historisch - Kritische Einleitung in den Koran".
  13. Introduction to the Quran,p.177.
  14. ر.ك: در آستانه قرآن، ص ‌4.
  15. درآمدى بر قرآن، ص‌ 13.
  16. همان، ص‌ 15.
  17. ر.ك: تاريخ جمع قرآن کریم، ص‌ 47.
  18. Introduction to the Quran , p.174.
  19. Introduction to the Quran , p.174.
  20. Ibdi,p.176.
  21. تاريخ الادب العربى، ج‌ 1، ص ‌137ـ140.
  22. Introduction to the Quran ,p 176.
  23. The Muslim World, vol.16. pp. 327- 341, The Quest of the Historical Muhmmad.
  24. ر.ك: رويكرد خاورشناسان به قرآن، ص‌ 120ـ124.
  25. ر.ك: آراء المستشرقين، ج‌ 1، ص‌ 129ـ137.
  26. ر.ك: تاريخ القرآن، ص‌ 23؛ The Quest of the Historical Muhmmad, p.17.
  27. تاريخ القرآن، ص XVII.
  28. Introduction to the Quran , p.174.
  29. Introduction to the Quran , p.18.
  30. برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان، ص‌ 46ـ47.
  31. تاريخ القرآن، ص‌ 7.
  32. ر.ك: القرآن والكتاب، ص‌ 192ـ193؛ آراء المستشرقين، ج‌ 1، ص‌ 10؛ مناهج المستشرقين، ج ‌1، ص‌ 31ـ38.
  33. ر.ك: مناهج المستشرقين، ج‌ 1، ص‌ 33ـ34؛ الاسلام و شبهات المستشرقين، ص‌ 142ـ148.
  34. ر.ك: المستشرقون والدراسات القرآنيه، ص‌ 33ـ34؛ مناهج المستشرقين، ج‌ 1، ص‌ 31؛ تاريخ القرآن، ص ‌XVII ،11.
  35. درآمدى بر تاريخ قرآن، ص‌ 45ـ47.
  36. ر.ك: الظاهرة الاستشراقيه، ج‌ 1، ص‌ 445ـ453.
  37. Journal of the Manchester Egyption & Oriental Society (1915-16), P.25-47؛ The Transmission of the Kuran" ؛ Der Jslam, P.7-15 ؛The Collection of the Quran".
  38. Journal of the American .society (118.i). 1998, p.2, Forgotten Witness: Evidence for the Early Codifioation of the Quran.
  39. The Collection of the Quran, pp. 105 -240 ؛ Journal of the American Oriental Sociely (100. ii), 1980, p. 137؛ Review of Quranic Studies, John Wansbrough.
  40. ر.ك: مناهج المستشرقين، ج‌ 1، ص‌ 46ـ50.
  41. تاريخ القرآن، ص‌ 311.
  42. همان، ص‌ 311ـ319.
  43. ر.ك: المستشرقون والدراسات القرآنيه، ص‌ 30.
  44. ر.ك: تاريخ قرآن، راميار، ص‌ 10.
  45. دانشنامه قرآن، ج‌ 1، ص‌ 458.
  46. البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 1، ص‌ 326؛ كتاب نامه بزرگ قرآن کریم، ج‌ 4، ص‌ 1201.
  47. الفهرست، ص‌ 167.
  48. سير نگارش هاى علوم قرآنى، ص‌ 229.
  49. ر.ك: كتابنامه بزرگ قرآن ‌كريم، ج‌ 4، ص‌ 1204.
  50. سعد السعود، ص‌ 23.
  51. كتابنامه بزرگ قرآن ‌كريم، ج‌ 4، ص‌ 1204.
  52. ر.ك: سير نگارش هاى علوم قرآنى، ص‌ 231.
  53. اضواء على السنة المحمديه، ص‌ 248ـ249.
  54. معجم المطبوعات العربيه، ج‌ 1، ص‌ 670؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 1، ص‌ 326.
  55. كتابنامه بزرگ قرآن ‌كريم، ج‌ 4، ص‌ 1201ـ1205.
  56. ر.ك: تاريخ قرآن، زنجانى، ص‌ ز، ح، ط.
  57. همان، ص‌ هـ، و.
  58. تاريخ قرآن، زنجانى، ص‌ 183ـ186.

منابع

محمدكاظم شاکر، تاریخ قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم (جلد 7) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن.

پیوندها: