اُبَىّ ‌بن ‌كَعب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(ویرایش جزیی متن)
سطر ۱: سطر ۱:
اُبىّ ‌بن ‌كَعب بن ‌قَیس بن ‌عُبید بن ‌زید انصارى از كاتبان [[وحى]].
+
== اُبَىّ ‌بن ‌كَعب ==
 +
'''''اُبىّ ‌بن ‌كَعب بن ‌قَیس بن ‌عُبید بن ‌زید انصارى از كاتبان [[وحى]].'''''
  
 +
== زندگی نامه ==
 
ابىّ ‌بن ‌كعب از قبیله خزرج، تیره بنى‌نجّار و كنیه‌اش ابومنذر<ref> الطبقات، ج 3، ص‌ 378؛ رجال الطوسى، ص‌ 22.</ref> یا ابوالطفیل<ref> اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 169.</ref> بود و در جاهلیت از معدود كسانى بود كه نوشتن مى‌دانست.<ref> الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 378.</ref> در بیعت عقبه حضور داشت<ref> همان؛ رجال‌الطوسى، ص 22.</ref> و پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله او در شمار كاتبان وحى، نویسندگان نامه‌ها و معاهدات پیامبر قرار گرفت<ref> یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 80؛ الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164.</ref> و برخى از نامه‌هاى رسیده به رسول خدا صلی الله علیه و آله را براى حضرت مى‌خواند.<ref> المغازى، ج 1، ص‌ 204 و ج 2، ص‌ 492.</ref>
 
ابىّ ‌بن ‌كعب از قبیله خزرج، تیره بنى‌نجّار و كنیه‌اش ابومنذر<ref> الطبقات، ج 3، ص‌ 378؛ رجال الطوسى، ص‌ 22.</ref> یا ابوالطفیل<ref> اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 169.</ref> بود و در جاهلیت از معدود كسانى بود كه نوشتن مى‌دانست.<ref> الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 378.</ref> در بیعت عقبه حضور داشت<ref> همان؛ رجال‌الطوسى، ص 22.</ref> و پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله او در شمار كاتبان وحى، نویسندگان نامه‌ها و معاهدات پیامبر قرار گرفت<ref> یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 80؛ الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164.</ref> و برخى از نامه‌هاى رسیده به رسول خدا صلی الله علیه و آله را براى حضرت مى‌خواند.<ref> المغازى، ج 1، ص‌ 204 و ج 2، ص‌ 492.</ref>
  
سطر ۲۹: سطر ۳۱:
 
وى، در میان صحابه از شهرتى خاص برخوردار بود.<ref> الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 379‌ـ‌380.</ref> تاریخ وفاتش سال 22‌ یا ‌30 هجرى دانسته شده؛ گرچه اقوال دیگرى نیز وجود دارد.<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164؛ اُسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 171.</ref>
 
وى، در میان صحابه از شهرتى خاص برخوردار بود.<ref> الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 379‌ـ‌380.</ref> تاریخ وفاتش سال 22‌ یا ‌30 هجرى دانسته شده؛ گرچه اقوال دیگرى نیز وجود دارد.<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164؛ اُسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 171.</ref>
  
'''ابىّ در شأن نزول:'''
+
 
 +
== ابىّ در شأن نزول ==
  
 
# از عكرمه و مقاتل نقل شده است كه دو نفر یهودى، به اُبى و جمعى از مسلمانان گفتند: دین ما بهتر از [[اسلام]] است و ما بهتر از شماییم كه آیه نازل شد:<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 4، ص‌ 59؛ اسباب النزول، ص‌ 101.</ref> «كُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و تَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و تُؤمِنونَ بِاللّهِ‌...؛ شما، بهترین امتى هستید كه براى مردم پدیدار شده‌اید. بكار پسندیده فرمان مى‌دهید و از ناپسند باز‌مى‌دارید و به خدا ایمان دارید‌...». ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 110)
 
# از عكرمه و مقاتل نقل شده است كه دو نفر یهودى، به اُبى و جمعى از مسلمانان گفتند: دین ما بهتر از [[اسلام]] است و ما بهتر از شماییم كه آیه نازل شد:<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 4، ص‌ 59؛ اسباب النزول، ص‌ 101.</ref> «كُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و تَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و تُؤمِنونَ بِاللّهِ‌...؛ شما، بهترین امتى هستید كه براى مردم پدیدار شده‌اید. بكار پسندیده فرمان مى‌دهید و از ناپسند باز‌مى‌دارید و به خدا ایمان دارید‌...». ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 110)
 
+
# واقدى<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 434.</ref> درپى نقل داستان افك با نقل روایتى مى‌گوید: پس از آن كه ام‌الطفیل، شایعه مذكور را براى همسرش اُبىّ بیان داشت، اُبىّ ‌گفت: به خدا سوگند آنچه مى‌گویند، دروغ است.<p>آیا تو خود چنین كارى انجام مى‌دهى؟ گفت: به خدا پناه ‌مى‌برم. اُبىّ گفت: به خدا سوگند او (=‌همسر ‌پیامبر) از تو بهتر است و ام‌الطفیل نیز تأیید كرد؛ پس از این واقعه، آیه نازل شد: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ و المُؤمِنتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا و قالوا هذا اِفكٌ مُبین؛ چرا هنگامى كه آن (بهتان) را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردند و نگفتند این بهتانى آشكار است؟» ([[سوره نور]]/24، 12) بر این اساس مسلمانانى كه این بهتان را تكذیب نكردند، مورد نكوهش قرار ‌گرفته‌اند.</p>
# واقدى<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 434.</ref> درپى نقل داستان افك با نقل روایتى مى‌گوید: پس از آن كه ام‌الطفیل، شایعه مذكور را براى همسرش اُبىّ بیان داشت، اُبىّ ‌گفت: به خدا سوگند آنچه مى‌گویند، دروغ است.
 
 
 
آیا تو خود چنین كارى انجام مى‌دهى؟ گفت: به خدا پناه ‌مى‌برم. اُبىّ گفت: به خدا سوگند او (=‌همسر ‌پیامبر) از تو بهتر است و ام‌الطفیل نیز تأیید كرد؛ پس از این واقعه، آیه نازل شد: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ و المُؤمِنتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا و قالوا هذا اِفكٌ مُبین؛ چرا هنگامى كه آن (بهتان) را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردند و نگفتند این بهتانى آشكار است؟» ([[سوره نور]]/24، 12) بر این اساس مسلمانانى كه این بهتان را تكذیب نكردند، مورد نكوهش قرار ‌گرفته‌اند.
 
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
===منابع===
+
==منابع==
  
 
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 71-74.
 
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 71-74.

نسخهٔ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۷

اُبَىّ ‌بن ‌كَعب

اُبىّ ‌بن ‌كَعب بن ‌قَیس بن ‌عُبید بن ‌زید انصارى از كاتبان وحى.

زندگی نامه

ابىّ ‌بن ‌كعب از قبیله خزرج، تیره بنى‌نجّار و كنیه‌اش ابومنذر[۱] یا ابوالطفیل[۲] بود و در جاهلیت از معدود كسانى بود كه نوشتن مى‌دانست.[۳] در بیعت عقبه حضور داشت[۴] و پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله او در شمار كاتبان وحى، نویسندگان نامه‌ها و معاهدات پیامبر قرار گرفت[۵] و برخى از نامه‌هاى رسیده به رسول خدا صلی الله علیه و آله را براى حضرت مى‌خواند.[۶]

او در نخستین سریه پس از هجرت به فرماندهى حمزه شركت داشت[۷] و در دیگر غزوات نیز با پیامبر همراه بود. رسول اكرم صلی الله علیه و آله در عقد اخوت میان مهاجر و انصار بین او و سعید بن زید یا طلحة بن ‌عبیدالله، برادرى بر قرار كرد.[۸]

پس از رحلت رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله در شمار صحابیان بزرگى قرار داشت كه از بیعت با ابوبكر سرباز زده به خلافت على ‌بن ‌ابى‌طالب متمایل بودند.[۹] او در مقام احتجاج بر ابوبكر گفت: اى ابوبكر! حقى را كه خداوند براى غیر تو قرار داده، انكار مكن و نخستین كسى نباش كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در امر وصى و برگزیده‌اش نافرمانى كرده، از امر او سر مى‌پیچد.[۱۰]

برابر برخى روایات شیعى، اُبىّ در ضمن خطبه‌اى مى‌گوید: روزى پیامبر صلى الله علیه و آله درباره وصى و جانشین بعد از خود برایم سخن گفت و على علیه‌السلام را هدایتگر هدایت شده خیرخواه امت، احیا‌كننده سنت پیامبر صلى الله علیه و آله، امام و پیشواى مسلمانان پس از خود معرفى فرمود: «یا اُبّى عَلَیْكَ بِعلىّ فَاِنَّهُ الْهادِىُ الْمَهْدِى، اَلنّاصِحُ لاُِمتى، اَلَْمُحیى لِسُنَّتى وَ هُوَ اِمامُكُمْ بَعْدِىْ فَمَنْ رَضِىَ بِذلِكَ لَقِینى عَلى ما فارَقْتُهُ عَلَیه».[۱۱]

از روایتى استفاده مى‌شود كه پیامبر آینده امر خلافت پس از خود را و این ‌كه چه كسانى آن را قبضه خواهند كرد به او خبر داده است.[۱۲] اُبىّ در نوشتن و جمع‌آورى، قرائت، تعلیم، تفسیر و فقه قرآن داراى مقام والایى بوده است. انس‌ بن‌ مالك و قرظى، او را از 4 یا 5 نفرى دانسته‌اند كه قرآن را در زمان رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله گرد آوردند.[۱۳]

بنا به نقلى، او یكى از 12 نفرى است كه عثمان آنان را براى جمع‌آورى قرآن تعیین كرد.[۱۴] بر پایه روایتى، گروهى كه مأمور جمع قرآن بودند از روى مصحف اُبىّ و با املاى خود او نوشته‌اند[۱۵] كه به روایت ابن ‌ندیم، مصحف وى با دیگر مصاحف، اندكى اختلاف داشته است.[۱۶]

وى از قرّاء مشهور زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده[۱۷] و بر اساس روایتى، حضرت او را آگاه‌ترین فرد امت به قرائت دانسته[۱۸] و به او فرموده است: خداوند امر كرده كه بر تو قرآن بخوانم. اُبىّ از این سخن كه خود را مورد عنایت خاص پروردگار دید، متأثر و اشك شوق از دیدگانش جارى شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: «قُل بِفَضلِ اللّهِ و بِرَحمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلیَفرَحوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعون؛ بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند كه این از (تمام) آنچه گردآورده‌اند، بهتر است».[۱۹](سوره یونس/10،‌58)

ذهبى، عده‌اى از قاریان صدر اول از ‌جمله ابوهریره، ابن‌عباس و عبدالله‌بن سائب را در قرائت، شاگردان اُبىّ مى‌داند.[۲۰] شاید بدین جهت، برخى او را «سید القرّاء» خوانده‌اند.[۲۱]

از روایتى از امام صادق علیه‌السلام نیز استفاده مى‌شود كه قرائت او مورد تأیید آن حضرت بوده است.[۲۲] قرائت اُبىّ گاهى خشم عمر را برانگیخته،[۲۳] اظهار مى‌داشت كه اُبىّ، داناترین امت به قرائت است؛ ولى ما بعضى از قرائات او را ترك مى‌كنیم.[۲۴]

سجستانى، مواردى از اختلاف قرائات اُبىّ را ذكر كرده، مى‌گوید: اُبىّ، جمله «اِلى اَجَل مُّسَمًّى» را در پى «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ» در سوره نساء/4 مى‌آورده[۲۵] و همین قرائت، صراحت آیه را در ازدواج موقت بیشتر مى‌كند.[۲۶]

او به امر پیامبر به افرادى قرآن آموخته[۲۷] و یكى از ده صحابى نامدار در تفسیر قرآن است.[۲۸] برخى، او را از فقیهان دوران خلافت ابوبكر و عمر شمرده[۲۹] و گفته‌اند: وقتى به عمر گفت: چرا مرا به ‌كارى نمى‌گمارى؟ گفت: خوش ندارم حكومت، دینِ تو را آلوده سازد.[۳۰]

با این حال در سال چهاردهم هجرت كه عمر، نماز تراویح را بنا نهاد و (چون در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوبكر انجام نمى‌شد) مردم آن را بدعت شمردند، از اُبىّ خواست كه امامت مردم را در نماز بر عهده گیرد.[۳۱]

او 20 شب براى مردم امامت كرد و 10 شب آخر در جماعت حاضر نشد و در خانه نماز خواند، مردم گفتند: «اَبَقَ اُبَىّ؛ اُبىَّ از این كار فرار‌كرد»،[۳۲] برخى عبارت «اَبق اُبىَّ» را دلیل بر آن مى‌دانند كه عمر او را به خواندن نماز تراویح وادار كرده بود.[۳۳]

وى، در میان صحابه از شهرتى خاص برخوردار بود.[۳۴] تاریخ وفاتش سال 22‌ یا ‌30 هجرى دانسته شده؛ گرچه اقوال دیگرى نیز وجود دارد.[۳۵]


ابىّ در شأن نزول

  1. از عكرمه و مقاتل نقل شده است كه دو نفر یهودى، به اُبى و جمعى از مسلمانان گفتند: دین ما بهتر از اسلام است و ما بهتر از شماییم كه آیه نازل شد:[۳۶] «كُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و تَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و تُؤمِنونَ بِاللّهِ‌...؛ شما، بهترین امتى هستید كه براى مردم پدیدار شده‌اید. بكار پسندیده فرمان مى‌دهید و از ناپسند باز‌مى‌دارید و به خدا ایمان دارید‌...». (سوره آل ‌عمران/3، 110)
  2. واقدى[۳۷] درپى نقل داستان افك با نقل روایتى مى‌گوید: پس از آن كه ام‌الطفیل، شایعه مذكور را براى همسرش اُبىّ بیان داشت، اُبىّ ‌گفت: به خدا سوگند آنچه مى‌گویند، دروغ است.

    آیا تو خود چنین كارى انجام مى‌دهى؟ گفت: به خدا پناه ‌مى‌برم. اُبىّ گفت: به خدا سوگند او (=‌همسر ‌پیامبر) از تو بهتر است و ام‌الطفیل نیز تأیید كرد؛ پس از این واقعه، آیه نازل شد: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ و المُؤمِنتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا و قالوا هذا اِفكٌ مُبین؛ چرا هنگامى كه آن (بهتان) را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردند و نگفتند این بهتانى آشكار است؟» (سوره نور/24، 12) بر این اساس مسلمانانى كه این بهتان را تكذیب نكردند، مورد نكوهش قرار ‌گرفته‌اند.

پانویس

  1. الطبقات، ج 3، ص‌ 378؛ رجال الطوسى، ص‌ 22.
  2. اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 169.
  3. الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 378.
  4. همان؛ رجال‌الطوسى، ص 22.
  5. یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 80؛ الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164.
  6. المغازى، ج 1، ص‌ 204 و ج 2، ص‌ 492.
  7. همان، ج‌ 1، ص‌ 9.
  8. الطبقات، ج 3، ص‌ 378.
  9. یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 124.
  10. الاحتجاج، ج‌ 1، ص‌ 197.
  11. الاحتجاج، ج‌ 1، ص ‌197 و 303.
  12. العقدالفرید، ج‌ 4، ص‌ 241.
  13. الطبقات، ج 2، ص‌ 272؛ الفهرست، ص‌ 30.
  14. الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 381.
  15. المصاحف، ص‌ 38.
  16. الفهرست، ص‌ 30.
  17. الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 158.
  18. الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 379؛ صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 348.
  19. اسدالغابه، ج 1، ص 169؛ الاستیعاب، ج 1، ص‌ 162.
  20. الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 158.
  21. تاریخ دمشق، ج‌ 7، ص‌ 308؛ البدایة والنهایه، ج‌ 7، ص‌ 78؛ تهذیب‌الكمال، ج 2، ص‌ 262.
  22. الكافى، ج‌ 2، ص‌ 597.
  23. المصاحف، ص‌ 174.
  24. الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164.
  25. المصاحف، ص‌ 63.
  26. التبیان، ج‌ 3، ص‌ 166.
  27. الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 240.
  28. الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 412 و 417.
  29. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 138 و 161.
  30. الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 379.
  31. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 140.
  32. سنن ابى‌داود، ج‌ 1، ص‌ 425.
  33. قاموس الرجال، ج‌ 1، ص‌ 356.
  34. الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 379‌ـ‌380.
  35. الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 164؛ اُسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 171.
  36. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 4، ص‌ 59؛ اسباب النزول، ص‌ 101.
  37. المغازى، ج‌ 2، ص‌ 434.

منابع

محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 71-74.