احمد بن محمد بن مطهر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
 +
== سرپرستی احمد بن محمد بن مطهر==
  
 
+
روايت كرده ثقه ثبت على بن الحسين مسعودى در (اثبات الوصية) از حميرى از احمد بن اسحاق كه گفت: داخل شدم بر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود به من اى احمد! چگونه بود حال شما در آن چيزى كه مردم در او شك و ريب كردند؟ گفتم: اى آقاى من! وقتى كه رسيد به ما كاغذى كه در آن بود خبر سيد ما و ولادت او يعنى حضرت حجت عليه السلام، نماند از ما مردى و زنى و پسرى كه داراى فهم باشد مگر آن كه قايل به [[حق]] شد، حضرت عسكرى عليه السلام فرمود: آيا ندانستيد شما كه زمين خالى نمى‌ماند از حجتى از جانب خدا؟ پس امر كرد حضرت عسكرى عليه السلام والده خود را به [[حج]] در سنه دويست و پنجاه و نه و خبر داد او را به آن چه به او مى‌رسد در سال شصت يعنى خبر فوت خود را در سنه دويست و شصت به والده‌اش داد و حاضر كرد حضرت صاحب الامر عليه السلام را و وصيت كرد به او و تسليم كرد به آن حضرت اسم اعظم را و مواريث و سلاح را و بيرون شد والده حضرت عسكرى عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام به سوى [[مكه]] و ابوعلى احمد بن محمد بن مطهر متولى كارهاى ايشان بود. پس چون رسيدند به بعضى از منازل ملاقات كردند قافله‌هايى از اعراب را پس خبر دادند ايشان را به شدت خوف و كمى آب، پس برگشتند.
 
 
[[شيخ صدوق]] تعبير كرده از او به صاحب ابى محمد عليه السلام، شيخ ما در خاتمه (مستدرك)<ref> مستدرك الوسائل، 3/555، 557.</ref> فرموده كه مراد از (صاحب) آن نيست كه از اصحاب حضرت [[امام حسن عسکری]] عليه السلام باشد و بس، بلكه آن‌ چه ظاهر شده براى ما آن است كه او قائم بر امور آن حضرت بود و رسيدگى در كارهاى آن جناب داشت و اين كاشف است از مرتبه‌اى كه فوق [[عدالت]] است.<ref> ر.ك: تنقيح المقال، 1/94.</ref>
 
 
 
و روايت كرده ثقه ثبت على بن الحسين مسعودى در (اثبات الوصية) از حميرى از احمد بن اسحاق كه گفت: داخل شدم بر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود به من اى احمد! چگونه بود حال شما در آن چيزى كه مردم در او شك و ريب كردند؟ گفتم: اى آقاى من! وقتى كه رسيد به ما كاغذى كه در آن بود خبر سيد ما و ولادت او يعنى حضرت حجت عليه السلام، نماند از ما مردى و زنى و پسرى كه داراى فهم باشد مگر آن كه قايل به [[حق]] شد، حضرت عسكرى عليه السلام فرمود: آيا ندانستيد شما كه زمين خالى نمى‌ماند از حجتى از جانب خدا؟ پس امر كرد حضرت عسكرى عليه السلام والده خود را به [[حج]] در سنه دويست و پنجاه و نه و خبر داد او را به آن چه به او مى‌رسد در سال شصت يعنى خبر فوت خود را در سنه دويست و شصت به والده‌اش داد و حاضر كرد حضرت صاحب الامر عليه السلام را و وصيت كرد به او و تسليم كرد به آن حضرت اسم اعظم را و مواريث و سلاح را و بيرون شد والده حضرت عسكرى عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام به سوى [[مكه]] و ابوعلى احمد بن محمد بن مطهر متولى كارهاى ايشان بود. پس چون رسيدند به بعضى از منازل ملاقات كردند قافله‌هايى از اعراب را پس خبر دادند ايشان را به شدت خوف و كمى آب، پس برگشتند.
 
  
 
بيشتر مردم مگر آن‌هايى كه در ناحيه<ref> شيخ كفعمى فرموده كه (ناحيه) هر مكانى است كه صاحب الامر عليه السلام در آن‌جا بود در [[غيبت صغرى]] و وكلاء تردد مى‌كردند در آنجا به نزد آن جناب. ([[شيخ عباس قمى]] رحمه الله).</ref> بودند كه ايشان رفتند و سالم ماندند<ref> اثبات الوصية، ص 256.</ref> و روايت شده كه وارد شد برايشان امر حضرت عسكرى عليه السلام به آن كه بروند و برنگردند و ظاهر است كه آن كسى را كه امام عليه السلام قائم بر امور اهل خود قرار مى‌دهد كه در ايشان است مادر خود و كسى كه مثل او است در اين سفر بزرگ و طولانى لابد بايد در مقام رفيع باشد از وثاقت و امانت و فطانت؛ «وَ مِنْ هذا الْخَبَرِ يَتَبَيَّنُ اِجْمالُ ما فِى الكافى مِنْ بابِ مَوْلِد اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام باَسنادِهِ عنْ اَبى علىّ الْمطهَّرى اِنَّهُ كتبَ اِلَيهِ عليه السلام بِالْقادِسِيَّةِ يُعْلِمُهُ اِنصرافَ الناسِ وَ اِنَّهُ يخافُ الْعَطَشُ فَكَتَبَ عليه السلام اِمْضُوا وَلاخَوْفٌ عَلَيْكُم ان شاءَ اللّه فَمَضُوا سالِمينَ وَالْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».<ref> مستدرك الوسائل، 3/555.</ref>
 
بيشتر مردم مگر آن‌هايى كه در ناحيه<ref> شيخ كفعمى فرموده كه (ناحيه) هر مكانى است كه صاحب الامر عليه السلام در آن‌جا بود در [[غيبت صغرى]] و وكلاء تردد مى‌كردند در آنجا به نزد آن جناب. ([[شيخ عباس قمى]] رحمه الله).</ref> بودند كه ايشان رفتند و سالم ماندند<ref> اثبات الوصية، ص 256.</ref> و روايت شده كه وارد شد برايشان امر حضرت عسكرى عليه السلام به آن كه بروند و برنگردند و ظاهر است كه آن كسى را كه امام عليه السلام قائم بر امور اهل خود قرار مى‌دهد كه در ايشان است مادر خود و كسى كه مثل او است در اين سفر بزرگ و طولانى لابد بايد در مقام رفيع باشد از وثاقت و امانت و فطانت؛ «وَ مِنْ هذا الْخَبَرِ يَتَبَيَّنُ اِجْمالُ ما فِى الكافى مِنْ بابِ مَوْلِد اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام باَسنادِهِ عنْ اَبى علىّ الْمطهَّرى اِنَّهُ كتبَ اِلَيهِ عليه السلام بِالْقادِسِيَّةِ يُعْلِمُهُ اِنصرافَ الناسِ وَ اِنَّهُ يخافُ الْعَطَشُ فَكَتَبَ عليه السلام اِمْضُوا وَلاخَوْفٌ عَلَيْكُم ان شاءَ اللّه فَمَضُوا سالِمينَ وَالْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».<ref> مستدرك الوسائل، 3/555.</ref>
سطر ۱۲: سطر ۹:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
===منبع===
+
==منابع==
  
 
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب سيزدهم: در تاريخ امام يازدهم
 
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب سيزدهم: در تاريخ امام يازدهم
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


سرپرستی احمد بن محمد بن مطهر

روايت كرده ثقه ثبت على بن الحسين مسعودى در (اثبات الوصية) از حميرى از احمد بن اسحاق كه گفت: داخل شدم بر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود به من اى احمد! چگونه بود حال شما در آن چيزى كه مردم در او شك و ريب كردند؟ گفتم: اى آقاى من! وقتى كه رسيد به ما كاغذى كه در آن بود خبر سيد ما و ولادت او يعنى حضرت حجت عليه السلام، نماند از ما مردى و زنى و پسرى كه داراى فهم باشد مگر آن كه قايل به حق شد، حضرت عسكرى عليه السلام فرمود: آيا ندانستيد شما كه زمين خالى نمى‌ماند از حجتى از جانب خدا؟ پس امر كرد حضرت عسكرى عليه السلام والده خود را به حج در سنه دويست و پنجاه و نه و خبر داد او را به آن چه به او مى‌رسد در سال شصت يعنى خبر فوت خود را در سنه دويست و شصت به والده‌اش داد و حاضر كرد حضرت صاحب الامر عليه السلام را و وصيت كرد به او و تسليم كرد به آن حضرت اسم اعظم را و مواريث و سلاح را و بيرون شد والده حضرت عسكرى عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام به سوى مكه و ابوعلى احمد بن محمد بن مطهر متولى كارهاى ايشان بود. پس چون رسيدند به بعضى از منازل ملاقات كردند قافله‌هايى از اعراب را پس خبر دادند ايشان را به شدت خوف و كمى آب، پس برگشتند.

بيشتر مردم مگر آن‌هايى كه در ناحيه[۱] بودند كه ايشان رفتند و سالم ماندند[۲] و روايت شده كه وارد شد برايشان امر حضرت عسكرى عليه السلام به آن كه بروند و برنگردند و ظاهر است كه آن كسى را كه امام عليه السلام قائم بر امور اهل خود قرار مى‌دهد كه در ايشان است مادر خود و كسى كه مثل او است در اين سفر بزرگ و طولانى لابد بايد در مقام رفيع باشد از وثاقت و امانت و فطانت؛ «وَ مِنْ هذا الْخَبَرِ يَتَبَيَّنُ اِجْمالُ ما فِى الكافى مِنْ بابِ مَوْلِد اَبى مُحَمَّدٍ عليه السلام باَسنادِهِ عنْ اَبى علىّ الْمطهَّرى اِنَّهُ كتبَ اِلَيهِ عليه السلام بِالْقادِسِيَّةِ يُعْلِمُهُ اِنصرافَ الناسِ وَ اِنَّهُ يخافُ الْعَطَشُ فَكَتَبَ عليه السلام اِمْضُوا وَلاخَوْفٌ عَلَيْكُم ان شاءَ اللّه فَمَضُوا سالِمينَ وَالْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».[۳]

پانویس

  1. شيخ كفعمى فرموده كه (ناحيه) هر مكانى است كه صاحب الامر عليه السلام در آن‌جا بود در غيبت صغرى و وكلاء تردد مى‌كردند در آنجا به نزد آن جناب. (شيخ عباس قمى رحمه الله).
  2. اثبات الوصية، ص 256.
  3. مستدرك الوسائل، 3/555.

منابع

حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب سيزدهم: در تاريخ امام يازدهم