احمد

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۶ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'نام پيامبر اسلام، ياد ‌شده از زبان حضرت عيسى علیه‌السلام. واژه احمد در [[قرآ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نام پيامبر اسلام، ياد ‌شده از زبان حضرت عيسى علیه‌السلام.

واژه احمد در قرآن كريم فقط يك بار و به ‌صورت يكى از نام‌هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بكار رفته است: «و ‌اِذ قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ يبَنى اِسرءيلَ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَيكُم مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَىَّ مِنَ التَّورةِ و مُبَشِّرًا بِرَسول يَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَيِّنتِ قالوا هذا سِحرٌ مُبين». (سوره صف/61، 6)

واژه‌پژوهان در ريشه‌يابى اين نام، آن را برگرفته از ريشه «ح م د» به ‌معناى ستايش دانسته[۱] و گفته‌اند: وجه نام‌گذارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به احمد كه صفتى تفضيلى است، فراوانى ستايش خداوند به ‌وسيله حضرت[۲] يا ستوده‌تر بودن او بيش از همه نزد خداوند سبحان است.[۳]

برخى، حمد را ثناگويى شخص به اوصاف نيكويى مى‌دانند كه فقط با زبان انجام گيرد.[۴] برخى از واژه‌پژوهان نيز با افعل تفضيل دانستن اين واژه، آن را مبالغه در حمد و برگرفته از محمود يا حامد بودن نزد خدا دانسته‌اند كه بنابر وجه دوم، بايد مضافى در تقدير باشد.[۵] درباره اين‌كه آيا اين واژه نام پيامبر يا از اوصاف او است، برخى با تأييد افعل تفضيل بودن احمد، آن را از نام‌هاى پيامبر دانسته‌اند كه به محمود بودن او در فعل و اخلاق دلالت دارد.[۶]

راغب، مورد بشارت بودن اين نام از زبان حضرت عيسى علیه‌السلام را دليل برجستگى و پسنديده‌تر بودن او از عيسى علیه‌السلام و همه پيامبران پيشين مى‌داند.[۷] برخى نيز گفته‌اند: پيامبر، داراى نام عام (محمد) و نام خاص (احمد) بوده و عيسى علیه‌السلام با اين بشارت از پيامبر با نام خاص او ياد ‌كرده است.(8)

در برابر ديدگاه مشهور درباره ساختار ادبى اين واژه كه آن را افعل تفضيل شمرده‌اند، عده‌اى بر صفت مشبهه بودن آن اشاره دارند.[۸] اين ديدگاه با شرايط دستور زبان براى چنين اشتقاقى سازگارى ندارد. بر اساس قرآن كريم، شكى نيست كه يكى از نام‌هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله احمد است و اين نام پس از محمد از شناخته شده‌ترين نام‌هاى حضرت شمرده مى‌شود. شهرت و كاربرد گسترده اين نام ميان مسلمانان به ‌اندازه‌اى است كه از صدر اسلام تاكنون، همواره براى ياد‌كردن از پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده از اين نام پس از «محمد» در رتبه نخست قرار داشته است.

چگونگى نام‌گذارى:

درباره عَلَم (نام مخصوص) يا وصف مشهور بودن احمد براى پيامبر صلى الله عليه و آله به اتفاق نظرى نمى‌توان دست يافت؛ ولى ادله‌اى ديدگاه نخست را تأييد مى‌كند. در روايتى از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه به آمنه مادر پيامبر در دوران باردارى ندا رسيد كه نام فرزند خود را احمد بگذارد.[۹]

در گزارش ديگرى همين مضمون از خود آمنه نيز نقل شده است.[۱۰] در روايت ديگرى از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه ابوطالب، عموى پيامبر در روز هفتم ولادت حضرت اين نام را براى وى برگزيد و سبب اين نام‌گذارى را ستايش آسمانيان و زمينيان از حضرت دانست.[۱۱] در روايتى از خود پيامبر اسلام، وجه نام‌گذارى او به محمد ستايش زمينيان از حضرت و به احمد ستوده‌تر بودن او نزد آسمانيان دانسته شده است.[۱۲]

پيشينه نام احمد:

درباره تقدم نام‌گذارى پيامبر به محمد يا احمد، ديدگاه‌هاى گوناگونى مطرح شده است؛ برخى با استفاده از آيه‌ 6 سوره صف/61 كه نام احمد را صادر شده از زبان حضرت عيسى علیه‌السلام مى‌داند، تقدم نام احمد را قطعى دانسته،(14) معتقدند بنابر منابع تاريخى يهود، افرادى حتى پيش از تولد حضرت از نام، ويژگى‌ها و زمان تولد وى آگاهى داشتند.[۱۳]

عده‌اى ديگر با استفاده از اين گزارش تاريخى كه نام احمد پيش از پيامبر اسلام، هيچ سابقه‌اى ميان عرب نداشته و پيش از او كسى به اين اسم ناميده نشده است، بر تقدم شهرت محمد بر احمد اصرار دارند.[۱۴]

برخى از اين گروه اين‌گونه نام‌گذارى را نشانه‌اى از حكمت و لطف خداوند دانسته‌اند تا كسى با احمدِ مورد بشارت عيسى علیه‌السلام مشتبه نشود؛ اما پژوهش‌هاى تاريخى بر وجود اين نام ميان برخى از قبايل اعراب جاهلى و پيش از اسلام، گواهى مى‌دهد.(17)

بشارت به احمد:

حضرت عيسى علیه‌السلام در كنار دعوت بنى‌اسرائيل به پيروى از تورات به آمدن پيامبرى پس از خود به نام احمد بشارت داده است: «...‌و ‌مُبَشِّرًا بِرَسول يَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ‌...».(سوره صف/61، 6)

بنابراين در اين ‌كه نبوت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله پيش از حضرت از سوى عيسى علیه‌السلام خبر داده شد، شكى نيست. نكته مورد اختلاف، اين است كه عيسى علیه‌السلام با چه نامى پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد‌ كرده و آيا اين بشارت در اناجيل كنونى موجود است؟ اگرچه از ظاهر اين آيه چنين برنمى‌آيد كه از پيامبر در انجيل يا تورات نامى آمده باشد، برخى از آيات ديگر بر اين مسأله تصريح دارند: «اَلَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى يَجِدونَهُ مَكتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجيلِ‌...».(سوره اعراف/7،157)

«ذلِكَ مَثَلُهُم فِى التَّورةِ و مَثَلُهُم فِى الاِنجيلِ‌...».(سوره فتح/48، 29) بر اساس آيات ديگر، يهود و نصارا پيش از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضرت را به ‌طور كامل مى‌شناختند و درباره آمدن چنين پيامبرى ترديدى نداشتند؛ اگرچه پس از بعثت او را انكار كرده به وى نگرويدند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ يَعرِفونَهُ كَما يَعرِفونَ اَبناءَهُم‌...».(سوره بقره/2،146 نيز سوره انعام/6، 114؛ سوره اعراف/7، 157)

در احاديثى از خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه نام او در تورات «احيد»، در انجيل «احمد» و در قرآن «محمد» است؛[۱۵] همچنين از ابن‌عباس نقل شده كه نام‌هايى چون «احمد»، «محمد»، «فارقليط» و «ماذماذ» از ‌جمله نام‌هاى پيامبر اكرم در كتاب‌هاى آسمانى امت‌هاى پيشين است.[۱۶]

در گفتگوها و مناظرات علمى امام رضا علیه‌السلام با رهبران دينى اديان ديگر نيز وجود بشارت و نام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در تورات و انجيل تأييد شده است؛[۱۷] اما درباره وجود اين بشارت و يادكرد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اناجيل موجود، برخى با استفاده از بخش‌هايى از انجيل كه به ‌گونه‌اى با صفات پيامبر اكرم يا حوادث نبوت وى و‌... سازگارى دارند، درصددند براى اين ‌آيات مصاديقى در انجيل بيابند.

به نقل از برخى گزارش‌ها در نسخه‌هايى از كتاب مقدس، درباره بشارت به شخصى سخن به ‌ميان آمده كه از ذريه اسماعيل و نامش احمد است[۱۸] همچنين در نسخه عبرى سفر پيدايش تركيبى به شكل «ماذماذ»، «مادماد»، «مود مود» يا «ميد ميد» بكار رفته[۱۹] كه واژه‌شناسانِ زبان عبرى آن را به «بسيار زياد» يا معادل‌هاى آن ترجمه كرده‌اند(23) و مى‌توان آن را با احمد كه افعل تفضيل است، مقايسه كرد.

همچنين در انجيل يوحنّا از زبان حضرت عيسى علیه‌السلام از شخصى به نام «فارقليط» معرب واژه يونانى «پاراكلتوس» به ‌معناى «تسلى ‌دهنده»، «مدافع»، «وكيل»، «شفيع» و «ميانجى» سخن به ‌ميان آمده است: «و‌من از پدر خواهم خواست و او فارقليط ديگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند».[۲۰]

در جاى ديگر آمده است: «ليكن آن فارقليط يعنى روح‌القدس كه پدر او را به اسمِ من خواهد فرستاد، همان شما را هر چيز خواهد آموخت و هر چه من شما را گفتم به يادِ شما خواهد آورد».(25)

«ليكن به ‌شما راست مى‌گويم كه شما را مفيد است كه من بروم. اگر من نروم، آن فارقليط به نزد شما نخواهد آمد؛ اما اگر بروم، او را به نزد شما خواهم ‌فرستاد».[۲۱]

برخى از عالمان اسلامى با بيان سازگارى اين سخنان با ويژگى‌هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله معتقدند: مقصود از فارقليط در اين آيات، همان احمد است؛ به ‌ويژه آن‌كه حضرت عيسى علیه‌السلام آمدن اين شخص را به پس از خود وامى‌گذارد و آمدن او را به رفتن خود مشروط مى‌كند.

برخى از مفسران براى تأييد اين ديدگاه، فارقليط را از ريشه‌اى به ‌معناى حمد گرفته‌اند؛[۲۲] ولى با وجود اين قراين به ‌صورت قطعى نمى‌توان گفت: مقصود از فارقليط همان احمد و در انجيل‌هاى موجود نيز بشارت به آمدن پيامبر اسلام موجود باشد؛ بلكه آنچه به ‌طور قطعى مى‌توان داورى كرد، وجود اصل بشارت در زبان حضرت عيسى علیه‌السلام به آمدن پيامبرى است كه در قرآن نيز به نام او تصريح شده است.

پانویس

  1. مفردات، ص‌ 256؛ الكليات، ص‌ 58.
  2. روح‌المعانى، مج‌ 15، ج‌ 28، ص‌ 127؛ جمع‌الوسائل، ج‌ 2، ص‌ 181‌ـ‌182.
  3. مفردات، ص 256؛ بصائر ذوى‌التمييز، ج 2، ص‌ 499؛ عمدة‌الحفاظ، ج‌ 1، ص‌ 452.
  4. عمدة الحفاظ، ج‌ 1، ص‌ 450.
  5. الكليات، ص‌ 58.
  6. بصائر ذوى التمييز، ج‌ 2، ص‌ 499؛ ترتيب العين، ص‌ 423.
  7. مفردات، ص‌ 256.
  8. كشف الغمه، ج‌ 1، ص‌ 7.
  9. الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 79.
  10. الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 120.
  11. الكافى، ج‌ 6، ص‌ 34.
  12. تفسير قمى، ج‌ 2، ص‌ 378.
  13. تاريخ دمشق، ج‌ 3، ص‌ 415‌ـ‌457؛ تفسير قرطبى، ج‌ 18، ص‌ 55؛ السيره‌النبويه، ج‌ 1، ص‌ 204‌ـ‌214.
  14. الشفاء، ج‌ 1، ص‌ 229؛ الموسوعة الذهبيه، ج‌ 2، ص‌ 633‌.
  15. تفسير قرطبى، ج‌ 18، ص‌ 55؛ الخصائص الكبرى، ج‌ 1، ص ‌133؛ معانى الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 116.
  16. الخصائص الكبرى، ج‌ 1، ص‌ 133.
  17. عيون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج 1، ص‌ 318 ـ 320.
  18. الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 83‌.
  19. كتاب مقدس، پيدايش، 17: 20.
  20. كتاب مقدس، يوحنا، 14: 16.
  21. كتاب مقدس، يوحنا، 16: 7.
  22. التحقيق، ج‌ 2، ص‌ 282.

(8)‌. عمدة الحفاظ، ج‌ 1، ص‌ 452.


(14)‌. الروض الانف، ج‌ 2، ص‌ 152‌ـ‌153.


(17)‌. جمهرة انساب العرب، ص‌ 400؛ الاشتقاق، ج‌ 1، ص‌ 9.


(23)‌. جلاء الافهام، ص‌ 86‌ـ‌89.


(25)‌. همان، 15: 26.


منابع

ابوالفضل روحى، احمدحسين شريفی؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 325-328.