اجتبا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'گزينش بندگان خاص براى رهايى از تشتّت و بهره‌مندى از فيض‌هاى ويژه. واژه اجتبا ا...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
گزينش بندگان خاص براى رهايى از تشتّت و بهره‌مندى از فيض‌هاى ويژه.
+
گزینش بندگان خاص براى رهایى از تشتّت و بهره‌مندى از فیض‌هاى ویژه.
  
واژه اجتبا از باب افتعال و از ريشه «ج ب ى» است. لغويان، جبى را به ‌معناى جمع كردن (گردآورى) دانسته‌اند؛<ref> لسان‌العرب، ج 2، ص 174؛ الصحاح، ج‌ 6، ص‌ 97؛ ترتيب‌العين، ص‌ 126.</ref> بدين سبب حوض را كه محل گردآورى آب است، جابيه و خراج را كه از اطراف و اكناف گردآورى مى‌شود، مَجْبى ناميده‌اند.<ref> النهايه، ج‌ 1، ص‌ 231؛ ترتيب العين، ص‌ 126.</ref>
+
واژه اجتبا از باب افتعال و از ریشه «ج ب ى» است. لغویان، جبى را به ‌معناى جمع كردن (گردآورى) دانسته‌اند؛<ref> لسان‌العرب، ج 2، ص 174؛ الصحاح، ج‌ 6، ص‌ 97؛ ترتیب‌العین، ص‌ 126.</ref> بدین سبب حوض را كه محل گردآورى آب است، جابیه و خراج را كه از اطراف و اكناف گردآورى مى‌شود، مَجْبى نامیده‌اند.<ref> النهایه، ج‌ 1، ص‌ 231؛ ترتیب العین، ص‌ 126.</ref>
  
از آن‌جا كه باب افتعال بر قصد و اختيار دلالت مى‌كند مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختيار كردن شىء براى گردآورى و رهايى بخشيدن آن از تشتت و پراكندگى دانست.<ref> التّحقيق، ج‌ 2، ص‌ 53.</ref>
+
از آن‌جا كه باب افتعال بر قصد و اختیار دلالت مى‌كند مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختیار كردن شىء براى گردآورى و رهایى بخشیدن آن از تشتت و پراكندگى دانست.<ref> التّحقیق، ج‌ 2، ص‌ 53.</ref>
  
اجتبا و برگزيدن بنده از ناحيه خداوند به ‌معناى اختصاص دادن او به فيض‌هاى خاص الهى است كه نتيجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هيچ‌گونه سعى و تلاشى است و اين موهبت تنها براى [[پيامبران]] و صديقان و شهدا خواهد بود.<ref> مفردات، ص‌ 186، «جبى»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 5، ص‌ 41.</ref>
+
اجتبا و برگزیدن بنده از ناحیه خداوند به ‌معناى اختصاص دادن او به فیض‌هاى خاص الهى است كه نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هیچ‌گونه سعى و تلاشى است و این موهبت تنها براى [[پیامبران]] و صدیقان و شهدا خواهد بود.<ref> مفردات، ص‌ 186، «جبى»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 5، ص‌ 41.</ref>
  
در قرآن كريم، مشتقّات «جبى» 12 بار بكار رفته كه 10 مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد ياد ‌شده به جز يك مورد كه به ‌معناى لغوى اجتبا ([[سوره اعراف]]/7، 203) ارتباط دارد به حقيقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأويل [[احاديث]] ([[سوره يوسف]]/12، 6) و هدايت (مانند [[سوره نحل]]/16، 121؛ [[سوره انعام]]/6، 87 و‌...‌) و صلاح ([[سوره قلم]]/68، 50) و علم به غيب ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 179) و نفى حرج ([[سوره حج]]/22، 78) اشاره شده است.
+
در قرآن كریم، مشتقّات «جبى» 12 بار بكار رفته كه 10 مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد یاد ‌شده به جز یك مورد كه به ‌معناى لغوى اجتبا ([[سوره اعراف]]/7، 203) ارتباط دارد به حقیقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأویل [[احادیث]] ([[سوره یوسف]]/12، 6) و هدایت (مانند [[سوره نحل]]/16، 121؛ [[سوره انعام]]/6، 87 و‌...‌) و صلاح ([[سوره قلم]]/68، 50) و علم به غیب ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 179) و نفى حرج ([[سوره حج]]/22، 78) اشاره شده است.
  
'''حقيقت اجتبا:'''
+
'''حقیقت اجتبا:'''
  
همان‌گونه كه از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آيد و نيز دقت در موارد كاربرد آن در [[قرآن]] مؤيّد است، حقيقت اجتبا آن است كه خداوند، بنده خود را برگزيند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمايل به جوانب گوناگون و متضاد رهايى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمايل و راه هدايت و رستگارى را برايش فراهم آورد.<ref> الميزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
+
همان‌گونه كه از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آید و نیز دقت در موارد كاربرد آن در [[قرآن]] مؤیّد است، حقیقت اجتبا آن است كه خداوند، بنده خود را برگزیند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمایل به جوانب گوناگون و متضاد رهایى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمایل و راه هدایت و رستگارى را برایش فراهم آورد.<ref> المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
  
برخى مفسران، ذيل آيه‌ 6 [[سوره يوسف]]/12 آورده‌اند: در همه موارد كاربرد و همه مشتقات اين ماده (جبايه) جمع‌آورى چيزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراين، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسيله او به اين معنا است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزيد كرامت، اختصاص دهد و به اين منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراكنده شيطانى حفظ كرده، در شاهراه صراط مستقيمش بيندازد.<ref> الميزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
+
برخى مفسران، ذیل آیه‌ 6 [[سوره یوسف]]/12 آورده‌اند: در همه موارد كاربرد و همه مشتقات این ماده (جبایه) جمع‌آورى چیزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراین، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسیله او به این معنا است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزید كرامت، اختصاص دهد و به این منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراكنده شیطانى حفظ كرده، در شاهراه صراط مستقیمش بیندازد.<ref> المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.</ref>
  
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه تفسير اجتبا به مطلق برگزيدن، درست نيست زيرا گزينش، معنايى است كه ما آن را از صيغه افتعال كه بر قصد و اختيار دلالت دارد، استفاده مى‌كنيم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد بلكه معناى مزبور را از هر ماده‌اى كه به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهميد.
+
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه تفسیر اجتبا به مطلق برگزیدن، درست نیست زیرا گزینش، معنایى است كه ما آن را از صیغه افتعال كه بر قصد و اختیار دلالت دارد، استفاده مى‌كنیم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد بلكه معناى مزبور را از هر ماده‌اى كه به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهمید.
  
بلى مى‌توان گفت: شخصى كه مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا يا جهت كارهاى خطيرى چون [[رسالت]] و امامت و ولايت برمى‌گزينند؛<ref> مجمع‌البيان، ج 3، ص‌ 511؛ التبيان، ج 9، ص‌ 151.</ref> ولى بايد توجه داشت كه برگزيدن اول، سابق بر اجتبا يا همراه آن است و برگزيدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.
+
بلى مى‌توان گفت: شخصى كه مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا یا جهت كارهاى خطیرى چون [[رسالت]] و امامت و ولایت برمى‌گزینند؛<ref> مجمع‌البیان، ج 3، ص‌ 511؛ التبیان، ج 9، ص‌ 151.</ref> ولى باید توجه داشت كه برگزیدن اول، سابق بر اجتبا یا همراه آن است و برگزیدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.
  
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هايى چون اصطفا و اخلاص (خالص گردانيدن)، درست نيست؛ زيرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)<ref> ترتيب العين، ص‌ 452؛ لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.</ref> و به ‌معناى گزينش كسى جهت خالص و پاكيزه ساختن وى از آلودگى‌ها است<ref> لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.</ref> و [[اخلاص]] نيز از آن‌جا كه از باب افتعال و مفيد معناى اختيار نيست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گيرد.
+
از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هایى چون اصطفا و اخلاص (خالص گردانیدن)، درست نیست؛ زیرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)<ref> ترتیب العین، ص‌ 452؛ لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.</ref> و به ‌معناى گزینش كسى جهت خالص و پاكیزه ساختن وى از آلودگى‌ها است<ref> لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.</ref> و [[اخلاص]] نیز از آن‌جا كه از باب افتعال و مفید معناى اختیار نیست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گیرد.
  
برخى مفسران به رغم آن‌كه اجتبا را به گزينش تفسير كرده‌اند، با كمك حديث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روايت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگيرى، آنگاه پایدارى و كوشش و پذيرش و گزيدگى، سپس خلوص و تصفيه.<ref> پرتوى از [[قرآن]]، ج‌ 5، ص‌ 94‌ـ‌95.</ref>
+
برخى مفسران به رغم آن‌كه اجتبا را به گزینش تفسیر كرده‌اند، با كمك حدیث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روایت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگیرى، آنگاه پایدارى و كوشش و پذیرش و گزیدگى، سپس خلوص و تصفیه.<ref> پرتوى از [[قرآن]]، ج‌ 5، ص‌ 94‌ـ‌95.</ref>
  
'''اجتبا و هدايت:'''
+
'''اجتبا و هدایت:'''
  
خداوند درباره شمارى از [[پيامبران]] مى‌فرمايد: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدايتشان كرديم: «واجتَبَينهُم و هَدَينهُم اِلى صِرط مُستَقيم». ([[سوره انعام]]/6، 87) آمدن اجتبا همراه هدايت به ‌ويژه پيش از هدايت، گوياى اين نكته است كه بين اجتبا و هدايت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نيز تقدم ذكرى «اجتَبَينهُم» بر «هَدَينهُم» بر زمينه‌ساز بودن اجتبا براى هدايت دلالت دارد.(11)
+
خداوند درباره شمارى از [[پیامبران]] مى‌فرماید: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدایتشان كردیم: «واجتَبَینهُم و هَدَینهُم اِلى صِرط مُستَقیم». ([[سوره انعام]]/6، 87) آمدن اجتبا همراه هدایت به ‌ویژه پیش از هدایت، گویاى این نكته است كه بین اجتبا و هدایت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نیز تقدم ذكرى «اجتَبَینهُم» بر «هَدَینهُم» بر زمینه‌ساز بودن اجتبا براى هدایت دلالت دارد.(11)
  
گويا خداى متعالى خواسته است، بگويد: ما پيامبران ياد ‌شده را از سرگردانى ميان كثرات و تمايل و ركون به مظاهر خلقيّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمايل ساخته و به صراط مستقيم هدايتشان كرده‌ايم.<ref> الميزان، ج‌ 7، ص‌ 247.</ref>
+
گویا خداى متعالى خواسته است، بگوید: ما پیامبران یاد ‌شده را از سرگردانى میان كثرات و تمایل و ركون به مظاهر خلقیّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمایل ساخته و به صراط مستقیم هدایتشان كرده‌ایم.<ref> المیزان، ج‌ 7، ص‌ 247.</ref>
  
برخى به رغم اين‌كه اجتبا را در آيه ياد ‌شده به مطلق برگزيدن معنا نكرده بلكه برگزيدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصوير معناى جمع به ‌گونه‌اى ديگر مشى كرده و گفته‌اند: اين معنا (برگزيدن) گرچه از موارد كاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نيست بلكه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سياق آيات مورد بحث بدست مى‌آيد كه همان معناى اصلى لغت مورد عنايت است و خواسته براى بيان هدايت به صراط مستقيمى كه بعد ذكر مى‌كند، زمينه‌سازى كرده باشد.
+
برخى به رغم این‌كه اجتبا را در آیه یاد ‌شده به مطلق برگزیدن معنا نكرده بلكه برگزیدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصویر معناى جمع به ‌گونه‌اى دیگر مشى كرده و گفته‌اند: این معنا (برگزیدن) گرچه از موارد كاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نیست بلكه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سیاق آیات مورد بحث بدست مى‌آید كه همان معناى اصلى لغت مورد عنایت است و خواسته براى بیان هدایت به صراط مستقیمى كه بعد ذكر مى‌كند، زمینه‌سازى كرده باشد.
  
گويى فرموده است: ما سلسله جليله انبياء عليهم‌السلام را كه در طول تاريخ بشر متفرق بوده‌اند و هر يك از آنان در زمانى مى‌زيسته، يك جا جمع و همه را با يك عنايت، به ‌سوى صراط مستقيم هدايت كرديم. مقصود از سياق اين آيات، بيان اتصال رشته هدايت ‌يافتگان به هدايت فطرى الهى است و مناسب چنين بيانى اين است كه اين سلسله يكجا تصور شده و هدايتشان يك هدايت و صراط مستقيمشان يك صراط گرفته شود تا آن ‌كه اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پويندگان باعث اختلاف در هدايت و صراط نشود.<ref> همان، ص‌ 246‌ـ‌247.</ref>
+
گویى فرموده است: ما سلسله جلیله انبیاء علیهم‌السلام را كه در طول تاریخ بشر متفرق بوده‌اند و هر یك از آنان در زمانى مى‌زیسته، یك جا جمع و همه را با یك عنایت، به ‌سوى صراط مستقیم هدایت كردیم. مقصود از سیاق این آیات، بیان اتصال رشته هدایت ‌یافتگان به هدایت فطرى الهى است و مناسب چنین بیانى این است كه این سلسله یكجا تصور شده و هدایتشان یك هدایت و صراط مستقیمشان یك صراط گرفته شود تا آن ‌كه اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پویندگان باعث اختلاف در هدایت و صراط نشود.<ref> همان، ص‌ 246‌ـ‌247.</ref>
  
در آيات 13 [[سوره شورى]]/42 58 [[سوره مريم]]/19؛ 122 [[سوره طه]]/20 و 121 [[سوره نحل]]/16 نيز رابطه اجتبا و هدايت مطرح شده است. در خصوص آيه‌ 13 سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدايت ذكر شده است و اين خود، گوياى سير طبيعى تبدل تفرقه به جمع و زمينه‌سازى جمع جهت هدايت است:<ref> منهج‌الصادقين، ج‌ 8‌، ص‌ 209؛ الميزان، ج‌ 18، ص‌ 31.</ref>
+
در آیات 13 [[سوره شورى]]/42 58 [[سوره مریم]]/19؛ 122 [[سوره طه]]/20 و 121 [[سوره نحل]]/16 نیز رابطه اجتبا و هدایت مطرح شده است. در خصوص آیه‌ 13 سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدایت ذكر شده است و این خود، گویاى سیر طبیعى تبدل تفرقه به جمع و زمینه‌سازى جمع جهت هدایت است:<ref> منهج‌الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 209؛ المیزان، ج‌ 18، ص‌ 31.</ref>
  
«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّينِ ما‌وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَينا اِلَيكَ و ما‌وصَّينا بِهِ اِبرهيمَ و موسى و عيسى اَن اَقيموا الدّينَ ولاتَتَفَرَّقوا فيهِ كَبُرَ عَلَى المُشرِكينَ ما‌تَدعوهُم اِلَيهِ اللّهُ يَجتَبى اِلَيهِ مَن يَشاءُ و يَهدى اِلَيهِ مَن يُنيب».
+
«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّینِ ما‌وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَینا اِلَیكَ و ما‌وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و موسى و عیسى اَن اَقیموا الدّینَ ولاتَتَفَرَّقوا فیهِ كَبُرَ عَلَى المُشرِكینَ ما‌تَدعوهُم اِلَیهِ اللّهُ یَجتَبى اِلَیهِ مَن یَشاءُ و یَهدى اِلَیهِ مَن یُنیب».
  
برخى از مفسران، ذيل آيه‌ 122 [[سوره طه]]/20 «ثُمَّ اجتَبهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيهِ و هَدى» گفته‌اند: كلمه اجتبا به ‌معناى جمع كردن براى برگزيدن است. در اين آيه نيز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خويش جمع‌آورى كرده، به ‌طورى كه كسى غير از خدا در او شريك نباشد. بنابراين معنا است كه تفرّع جمله «فَتابَ عَلَيهِ و هَدى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود.
+
برخى از مفسران، ذیل آیه‌ 122 [[سوره طه]]/20 «ثُمَّ اجتَبهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» گفته‌اند: كلمه اجتبا به ‌معناى جمع كردن براى برگزیدن است. در این آیه نیز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خویش جمع‌آورى كرده، به ‌طورى كه كسى غیر از خدا در او شریك نباشد. بنابراین معنا است كه تفرّع جمله «فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود.
  
گويا او را داراى اجزايى فرض كرده و اجزايش را از اين‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع و هدايتش كرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.<ref> الميزان، ج‌ 14، ص‌ 223.</ref> اين مفسر، ذيل آيه‌ 121 [[سوره نحل]]/16 «شاكِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبهُ و هَدهُ اِلى صِراط مُستَقيم» كه به [[حضرت ابراهيم]] عليه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ريشه واژه اجتبا نيز آورده است: اجتباى انسان به وسيله خدا به اين است كه او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى كند.<ref> الميزان، ج‌ 12، ص‌ 368.</ref>
+
گویا او را داراى اجزایى فرض كرده و اجزایش را از این‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع و هدایتش كرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.<ref> المیزان، ج‌ 14، ص‌ 223.</ref> این مفسر، ذیل آیه‌ 121 [[سوره نحل]]/16 «شاكِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبهُ و هَدهُ اِلى صِراط مُستَقیم» كه به [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ریشه واژه اجتبا نیز آورده است: اجتباى انسان به وسیله خدا به این است كه او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى كند.<ref> المیزان، ج‌ 12، ص‌ 368.</ref>
  
 
'''اجتبا و نفى حرج:'''
 
'''اجتبا و نفى حرج:'''
  
در آيه 78 [[سوره حج]]/22، به رابطه ميان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «و‌جهِدوا فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبكُم و ما جَعَلَ عَلَيكُم فِى الدّينِ مِن حَرَج». اين آيه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانيم ـ همان ‌گونه كه بيشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ <ref> تفسير ابن ‌كثير، ج‌ 3، ص‌ 246؛ تفسير قرطبى، ج‌ 12، ص‌ 67‌.</ref> و خواه خطاب به اهل‌بيت عصمت و طهارت ـ همان ‌طور كه مفاد برخى از روايات است و برخى از مفسران نيز آن را پسنديده‌اند‌.‌<ref> الكافى، ج 1، ص 197؛ البرهان، ج 3، ص 910ـ911.</ref>
+
در آیه 78 [[سوره حج]]/22، به رابطه میان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «و‌جهِدوا فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبكُم و ما جَعَلَ عَلَیكُم فِى الدّینِ مِن حَرَج». این آیه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانیم ـ همان ‌گونه كه بیشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ <ref> تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 246؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 12، ص‌ 67‌.</ref> و خواه خطاب به اهل‌بیت عصمت و طهارت ـ همان ‌طور كه مفاد برخى از روایات است و برخى از مفسران نیز آن را پسندیده‌اند‌.‌<ref> الكافى، ج 1، ص 197؛ البرهان، ج 3، ص 910ـ911.</ref>
  
بين نفى حرج و حقيقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زيرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگيرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاكم كرده، اطمينان و تمركز وى را از بين مى‌برد و در نتيجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى ملكوت روى آورد و در جهت آن حركت كند و به هدف نايل آيد؛ برخلاف صورتى كه حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگير زندگى از مسير تكاملى وى برداشته شود؛ زيرا در اين صورت تشتت و تفرق انسان به تمركز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سير او را به سمت ملكوت آسان ‌مى‌كند.
+
بین نفى حرج و حقیقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زیرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگیرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاكم كرده، اطمینان و تمركز وى را از بین مى‌برد و در نتیجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى ملكوت روى آورد و در جهت آن حركت كند و به هدف نایل آید؛ برخلاف صورتى كه حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگیر زندگى از مسیر تكاملى وى برداشته شود؛ زیرا در این صورت تشتت و تفرق انسان به تمركز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سیر او را به سمت ملكوت آسان ‌مى‌كند.
  
'''علم به غيب و اجتبا:'''
+
'''علم به غیب و اجتبا:'''
  
سر از راز غيب درآوردن و بر امور غيبى مطلع شدن، نصيب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرق كرده و هر جزئى از اجزايش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود.
+
سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرق كرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود.
  
اطلاع بر غيب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد؛ از اين ‌رو، خداوند در [[سوره آل ‌عمران]]/3 آيه‌ 179 مى‌فرمايد: اين ‌گونه نيست كه خدا شما را از غيب آگاه سازد؛ بلكه او از ميان [[پيامبران]]، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غيبى آگاه مى‌سازد:<ref> الميزان، ج‌ 4، ص‌ 79.</ref>
+
اطلاع بر غیب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد؛ از این ‌رو، خداوند در [[سوره آل ‌عمران]]/3 آیه‌ 179 مى‌فرماید: این ‌گونه نیست كه خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلكه او از میان [[پیامبران]]، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد:<ref> المیزان، ج‌ 4، ص‌ 79.</ref>
  
«و‌ما ‌كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَى الغَيبِ ولكِنَّ اللّهَ يَجتَبى مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ» و نيز به همين جهت، حق تعالى در آيه‌ 6 [[سوره يوسف]]/12، علم به تأويل [[احاديث]] را كه خود نوعى از آگاهى بر غيب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى [[حضرت يوسف]] عليه‌السلام مطرح مى‌كند: «و ‌كَذلِكَ يَجتَبيكَ رَبُّكَ و يُعَلِّمُكَ مِن تَأويلِ الاَحاديثِ‌...».
+
«و‌ما ‌كانَ اللّهُ لِیُطلِعَكُم عَلَى الغَیبِ ولكِنَّ اللّهَ یَجتَبى مِن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ» و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ 6 [[سوره یوسف]]/12، علم به تأویل [[احادیث]] را كه خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام مطرح مى‌كند: «و ‌كَذلِكَ یَجتَبیكَ رَبُّكَ و یُعَلِّمُكَ مِن تَأویلِ الاَحادیثِ‌...».
  
 
'''صلاح و اجتبا:'''
 
'''صلاح و اجتبا:'''
  
در [[سوره قلم]]، آيه ‌50 خداوند پس از آن‌كه به قصه [[حضرت يونس]] و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌كند، مى‌فرمايد: اگر نعمتى از پروردگارش به فريادش نرسيده بود، در ‌حالى‌ كه نكوهيده بود به هامون افكنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجتَبهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحين».
+
در [[سوره قلم]]، آیه ‌50 خداوند پس از آن‌كه به قصه [[حضرت یونس]] و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌كند، مى‌فرماید: اگر نعمتى از پروردگارش به فریادش نرسیده بود، در ‌حالى‌ كه نكوهیده بود به هامون افكنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجتَبهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین».
  
در اين آيه، تأخر اجتبا از حالت خاص يونس و تقدم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحين» آن هم با فاى تفريع مفيد اين معنا است كه اجتبا، يونس را از تفرق بال و تشتت و حيرانى رهايى بخشيد؛ آنگاه وى را لايق درجه صالحان كرد.
+
در این آیه، تأخر اجتبا از حالت خاص یونس و تقدم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین» آن هم با فاى تفریع مفید این معنا است كه اجتبا، یونس را از تفرق بال و تشتت و حیرانى رهایى بخشید؛ آنگاه وى را لایق درجه صالحان كرد.
  
كاربرد «اجتبا» در آيه‌ 203 [[سوره اعراف]]/7 به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلكه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زيرا اين آيه به تعريض مشركان هنگام تأخير نزول وحى بر [[پيامبر اسلام]] صلى الله عليه و آله اشاره دارد و مى‌گويد: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و [[رسول ‌خدا]] صلى الله عليه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آيات پيشين را كه از اين سو و آن سو جمع كرده‌اى، حال نيز چنين كن: «و ‌اِذا لَم ‌تَأتِهِم بِايَة قالوا لَولاَ اجتَبَيتَها».
+
كاربرد «اجتبا» در آیه‌ 203 [[سوره اعراف]]/7 به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلكه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زیرا این آیه به تعریض مشركان هنگام تأخیر نزول وحى بر [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله اشاره دارد و مى‌گوید: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و [[رسول ‌خدا]] صلى الله علیه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آیات پیشین را كه از این سو و آن سو جمع كرده‌اى، حال نیز چنین كن: «و ‌اِذا لَم ‌تَأتِهِم بِایَة قالوا لَولاَ اجتَبَیتَها».
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
(11)‌. الميزان، ج‌ 7، ص‌ 246‌ـ‌247.
+
(11)‌. المیزان، ج‌ 7، ص‌ 246‌ـ‌247.
  
  

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۳

گزینش بندگان خاص براى رهایى از تشتّت و بهره‌مندى از فیض‌هاى ویژه.

واژه اجتبا از باب افتعال و از ریشه «ج ب ى» است. لغویان، جبى را به ‌معناى جمع كردن (گردآورى) دانسته‌اند؛[۱] بدین سبب حوض را كه محل گردآورى آب است، جابیه و خراج را كه از اطراف و اكناف گردآورى مى‌شود، مَجْبى نامیده‌اند.[۲]

از آن‌جا كه باب افتعال بر قصد و اختیار دلالت مى‌كند مى‌توان اجتبا را به ‌معناى اختیار كردن شىء براى گردآورى و رهایى بخشیدن آن از تشتت و پراكندگى دانست.[۳]

اجتبا و برگزیدن بنده از ناحیه خداوند به ‌معناى اختصاص دادن او به فیض‌هاى خاص الهى است كه نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او بدون هیچ‌گونه سعى و تلاشى است و این موهبت تنها براى پیامبران و صدیقان و شهدا خواهد بود.[۴]

در قرآن كریم، مشتقّات «جبى» 12 بار بكار رفته كه 10 مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد یاد ‌شده به جز یك مورد كه به ‌معناى لغوى اجتبا (سوره اعراف/7، 203) ارتباط دارد به حقیقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأویل احادیث (سوره یوسف/12، 6) و هدایت (مانند سوره نحل/16، 121؛ سوره انعام/6، 87 و‌...‌) و صلاح (سوره قلم/68، 50) و علم به غیب (سوره آل ‌عمران/3، 179) و نفى حرج (سوره حج/22، 78) اشاره شده است.

حقیقت اجتبا:

همان‌گونه كه از تأمل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا بدست مى‌آید و نیز دقت در موارد كاربرد آن در قرآن مؤیّد است، حقیقت اجتبا آن است كه خداوند، بنده خود را برگزیند و وى را از هر گونه تشتّت و تفرق و سرگردانى و تمایل به جوانب گوناگون و متضاد رهایى بخشد؛ آنگاه او را به ‌سوى خود متمایل و راه هدایت و رستگارى را برایش فراهم آورد.[۵]

برخى مفسران، ذیل آیه‌ 6 سوره یوسف/12 آورده‌اند: در همه موارد كاربرد و همه مشتقات این ماده (جبایه) جمع‌آورى چیزى و حفظ آن از تفرقه و تشتت لحاظ شده است؛ بنابراین، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به ‌وسیله او به این معنا است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزید كرامت، اختصاص دهد و به این منظور، او را از تفرق در راه‌هاى پراكنده شیطانى حفظ كرده، در شاهراه صراط مستقیمش بیندازد.[۶]

از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه تفسیر اجتبا به مطلق برگزیدن، درست نیست زیرا گزینش، معنایى است كه ما آن را از صیغه افتعال كه بر قصد و اختیار دلالت دارد، استفاده مى‌كنیم و به ماده اجتبا اختصاص ندارد بلكه معناى مزبور را از هر ماده‌اى كه به باب افتعال برده شود، مى‌توان فهمید.

بلى مى‌توان گفت: شخصى كه مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا یا جهت كارهاى خطیرى چون رسالت و امامت و ولایت برمى‌گزینند؛[۷] ولى باید توجه داشت كه برگزیدن اول، سابق بر اجتبا یا همراه آن است و برگزیدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.

از آنچه گفته شد، روشن مى‌شود كه مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هایى چون اصطفا و اخلاص (خالص گردانیدن)، درست نیست؛ زیرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)[۸] و به ‌معناى گزینش كسى جهت خالص و پاكیزه ساختن وى از آلودگى‌ها است[۹] و اخلاص نیز از آن‌جا كه از باب افتعال و مفید معناى اختیار نیست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گیرد.

برخى مفسران به رغم آن‌كه اجتبا را به گزینش تفسیر كرده‌اند، با كمك حدیث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روایت آمده، مراتب محبت خدا است؛ خواست و گرفتارى و درگیرى، آنگاه پایدارى و كوشش و پذیرش و گزیدگى، سپس خلوص و تصفیه.[۱۰]

اجتبا و هدایت:

خداوند درباره شمارى از پیامبران مى‌فرماید: ما آن‌ها را اجتبا و به راه راست هدایتشان كردیم: «واجتَبَینهُم و هَدَینهُم اِلى صِرط مُستَقیم». (سوره انعام/6، 87) آمدن اجتبا همراه هدایت به ‌ویژه پیش از هدایت، گویاى این نكته است كه بین اجتبا و هدایت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نیز تقدم ذكرى «اجتَبَینهُم» بر «هَدَینهُم» بر زمینه‌ساز بودن اجتبا براى هدایت دلالت دارد.(11)

گویا خداى متعالى خواسته است، بگوید: ما پیامبران یاد ‌شده را از سرگردانى میان كثرات و تمایل و ركون به مظاهر خلقیّة نجات داده و آن‌ها را به ‌سوى خود متمایل ساخته و به صراط مستقیم هدایتشان كرده‌ایم.[۱۱]

برخى به رغم این‌كه اجتبا را در آیه یاد ‌شده به مطلق برگزیدن معنا نكرده بلكه برگزیدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصویر معناى جمع به ‌گونه‌اى دیگر مشى كرده و گفته‌اند: این معنا (برگزیدن) گرچه از موارد كاربرد اجتبا استفاده مى‌شود؛ ولى معناى اصلى آن نیست بلكه لازم آن معنا به ‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سیاق آیات مورد بحث بدست مى‌آید كه همان معناى اصلى لغت مورد عنایت است و خواسته براى بیان هدایت به صراط مستقیمى كه بعد ذكر مى‌كند، زمینه‌سازى كرده باشد.

گویى فرموده است: ما سلسله جلیله انبیاء علیهم‌السلام را كه در طول تاریخ بشر متفرق بوده‌اند و هر یك از آنان در زمانى مى‌زیسته، یك جا جمع و همه را با یك عنایت، به ‌سوى صراط مستقیم هدایت كردیم. مقصود از سیاق این آیات، بیان اتصال رشته هدایت ‌یافتگان به هدایت فطرى الهى است و مناسب چنین بیانى این است كه این سلسله یكجا تصور شده و هدایتشان یك هدایت و صراط مستقیمشان یك صراط گرفته شود تا آن ‌كه اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پویندگان باعث اختلاف در هدایت و صراط نشود.[۱۲]

در آیات 13 سوره شورى/42 58 سوره مریم/19؛ 122 سوره طه/20 و 121 سوره نحل/16 نیز رابطه اجتبا و هدایت مطرح شده است. در خصوص آیه‌ 13 سوره شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدایت ذكر شده است و این خود، گویاى سیر طبیعى تبدل تفرقه به جمع و زمینه‌سازى جمع جهت هدایت است:[۱۳]

«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّینِ ما‌وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَینا اِلَیكَ و ما‌وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و موسى و عیسى اَن اَقیموا الدّینَ ولاتَتَفَرَّقوا فیهِ كَبُرَ عَلَى المُشرِكینَ ما‌تَدعوهُم اِلَیهِ اللّهُ یَجتَبى اِلَیهِ مَن یَشاءُ و یَهدى اِلَیهِ مَن یُنیب».

برخى از مفسران، ذیل آیه‌ 122 سوره طه/20 «ثُمَّ اجتَبهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» گفته‌اند: كلمه اجتبا به ‌معناى جمع كردن براى برگزیدن است. در این آیه نیز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خویش جمع‌آورى كرده، به ‌طورى كه كسى غیر از خدا در او شریك نباشد. بنابراین معنا است كه تفرّع جمله «فَتابَ عَلَیهِ و هَدى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود.

گویا او را داراى اجزایى فرض كرده و اجزایش را از این‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع و هدایتش كرده و به ‌سوى خود به راهش انداخته است.[۱۴] این مفسر، ذیل آیه‌ 121 سوره نحل/16 «شاكِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبهُ و هَدهُ اِلى صِراط مُستَقیم» كه به حضرت ابراهیم علیه‌السلام مربوط است، پس از اشاره به ریشه واژه اجتبا نیز آورده است: اجتباى انسان به وسیله خدا به این است كه او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى كند.[۱۵]

اجتبا و نفى حرج:

در آیه 78 سوره حج/22، به رابطه میان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «و‌جهِدوا فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبكُم و ما جَعَلَ عَلَیكُم فِى الدّینِ مِن حَرَج». این آیه را خواه خطاب به همه امت اسلامى بدانیم ـ همان ‌گونه كه بیشتر مفسران گفته‌اند ‌ـ [۱۶] و خواه خطاب به اهل‌بیت عصمت و طهارت ـ همان ‌طور كه مفاد برخى از روایات است و برخى از مفسران نیز آن را پسندیده‌اند‌.‌[۱۷]

بین نفى حرج و حقیقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است؛ زیرا حرج و هر گونه گرفتارى دست و پاگیرى، اضطراب و تشتت را بر انسان حاكم كرده، اطمینان و تمركز وى را از بین مى‌برد و در نتیجه نخواهد توانست به آسانى به ‌سوى ملكوت روى آورد و در جهت آن حركت كند و به هدف نایل آید؛ برخلاف صورتى كه حرج از او نفى و گرفتارى‌هاى دست و پاگیر زندگى از مسیر تكاملى وى برداشته شود؛ زیرا در این صورت تشتت و تفرق انسان به تمركز و اضطراب او به آرامش مبدل مى‌شود و سیر او را به سمت ملكوت آسان ‌مى‌كند.

علم به غیب و اجتبا:

سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرق كرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود.

اطلاع بر غیب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد؛ از این ‌رو، خداوند در سوره آل ‌عمران/3 آیه‌ 179 مى‌فرماید: این ‌گونه نیست كه خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلكه او از میان پیامبران، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد:[۱۸]

«و‌ما ‌كانَ اللّهُ لِیُطلِعَكُم عَلَى الغَیبِ ولكِنَّ اللّهَ یَجتَبى مِن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ» و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ 6 سوره یوسف/12، علم به تأویل احادیث را كه خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى حضرت یوسف علیه‌السلام مطرح مى‌كند: «و ‌كَذلِكَ یَجتَبیكَ رَبُّكَ و یُعَلِّمُكَ مِن تَأویلِ الاَحادیثِ‌...».

صلاح و اجتبا:

در سوره قلم، آیه ‌50 خداوند پس از آن‌كه به قصه حضرت یونس و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌كند، مى‌فرماید: اگر نعمتى از پروردگارش به فریادش نرسیده بود، در ‌حالى‌ كه نكوهیده بود به هامون افكنده مى‌شد؛ ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجتَبهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین».

در این آیه، تأخر اجتبا از حالت خاص یونس و تقدم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّلِحین» آن هم با فاى تفریع مفید این معنا است كه اجتبا، یونس را از تفرق بال و تشتت و حیرانى رهایى بخشید؛ آنگاه وى را لایق درجه صالحان كرد.

كاربرد «اجتبا» در آیه‌ 203 سوره اعراف/7 به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد؛ بلكه فقط معناى لغوى آن مقصود است؛ زیرا این آیه به تعریض مشركان هنگام تأخیر نزول وحى بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله اشاره دارد و مى‌گوید: آنان وقتى براى مدتى وحى نازل نمى‌شد و رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آیات پیشین را كه از این سو و آن سو جمع كرده‌اى، حال نیز چنین كن: «و ‌اِذا لَم ‌تَأتِهِم بِایَة قالوا لَولاَ اجتَبَیتَها».

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج 2، ص 174؛ الصحاح، ج‌ 6، ص‌ 97؛ ترتیب‌العین، ص‌ 126.
  2. النهایه، ج‌ 1، ص‌ 231؛ ترتیب العین، ص‌ 126.
  3. التّحقیق، ج‌ 2، ص‌ 53.
  4. مفردات، ص‌ 186، «جبى»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 5، ص‌ 41.
  5. المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.
  6. المیزان، ج‌ 11، ص‌ 79.
  7. مجمع‌البیان، ج 3، ص‌ 511؛ التبیان، ج 9، ص‌ 151.
  8. ترتیب العین، ص‌ 452؛ لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.
  9. لسان‌العرب، ج‌ 7، ص‌ 370.
  10. پرتوى از قرآن، ج‌ 5، ص‌ 94‌ـ‌95.
  11. المیزان، ج‌ 7، ص‌ 247.
  12. همان، ص‌ 246‌ـ‌247.
  13. منهج‌الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 209؛ المیزان، ج‌ 18، ص‌ 31.
  14. المیزان، ج‌ 14، ص‌ 223.
  15. المیزان، ج‌ 12، ص‌ 368.
  16. تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 246؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 12، ص‌ 67‌.
  17. الكافى، ج 1، ص 197؛ البرهان، ج 3، ص 910ـ911.
  18. المیزان، ج‌ 4، ص‌ 79.

(11)‌. المیزان، ج‌ 7، ص‌ 246‌ـ‌247.


منابع

حسن رمضانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 116-120