ابزارهای شناخت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]}}
  
قواى ادراكى انسان‌ از مباحث مهم معرفت‌شناسى است. تعدّد ابزار شناخت، از آن رو است كه قواى ادراكى انسان متعدّدند. اين قوا عبارت‌اند از: حس، خيال، وهم، عقل و قلب. هر چند ابزارهاى شناخت متعدّدند، شناسنده واقعى همان نفس انسان است كه در همه مراتب شناخت حضور دارد (شناخت‌شناسى در قرآن، 297). ابزارهاى شناخت به قرار زير هستند:
+
قواى ادراكى انسان‌ از مباحث مهم معرفت‌شناسى است. تعدد ابزار شناخت، از آن رو است كه قواى ادراكى انسان متعددند. اين قوا عبارت‌اند از: حس، خيال، وهم، عقل و قلب. هر چند ابزارهاى شناخت متعدّدند، شناسنده واقعى همان نفس انسان است كه در همه مراتب شناخت حضور دارد. (شناخت‌شناسى در [[قرآن]]، 297)
  
'''الف. ابزار حسّى:''' اين ابزار وسيله‌اى است براى شناخت طبيعت (شناخت، 53).
+
ابزارهاى شناخت به قرار زير هستند:
حواسّ انسان آنچه را با مادّه مرتبط است، از گذر چشم، گوش، بينى، زبان و پوست، به گونه جزئى باز مى‌شناسد. در فرآيند شناخت حسّى، دو گونه محسوس وجود دارد: يكى محسوس بالذّات كه در قلمرو نفس آدمى موجود است و با وضع و محاذات و شرايطى معيّن ميان شى‌ء خارجى و حس پديد مى‌آيد، و ديگر، محسوس بالعرض كه به عالم طبيعت مربوط است و از ويژگى‌هاى زمانى و مكانى بهره‌مند است.
 
  
'''ب. ابزار خيالى:''' پس از آنكه شناخت حسّى صورت مى‌پذيرد، با از ميان رفتن صورت مادّى، صورتى بدون مادّه از شى‌ء در ذهن باقى مى‌ماند كه آن را «صورت خيالى» گويند. صورت خيالى همان صورت محسوس است كه مادّه در آن حضور ندارد. قوّه‌اى كه اين صورت خيالى را درك مى‌كند، «قوّه خيال» است.
+
'''الف. ابزار حسّى:''' اين ابزار وسيله‌اى است براى شناخت طبيعت. (شناخت، 53)
  
اهمّيّت اين قوّه از آن رو است كه بسيارى از اختراعات، صنايع و آثار هنرى و صنعتى از گذر آن پديد مى‌آيند.
+
حواسّ انسان آنچه را با ماده مرتبط است از گذر چشم، گوش، بينى، زبان و پوست به گونه جزئى بازمى‌شناسد. در فرآيند شناخت حسّى، دو گونه محسوس وجود دارد: يكى محسوس بالذّات كه در قلمرو نفس آدمى موجود است و با وضع و محاذات و شرايطى معيّن ميان شى‌ء خارجى و حس پديد مى‌آيد و ديگر محسوس بالعرض كه به عالم طبيعت مربوط است و از ويژگى‌هاى زمانى و مكانى بهره‌مند است.
  
'''ج. ابزار وهمى:''' هنگامى كه معانى عقلى به صورت جزئى نسبت داده مى‌شوند، معانى وهمى پديد مى‌آيند كه به وسيله قوّه واهمه درك‌پذيرند. تفاوت قوّه واهمه و قوّه عاقله در اين است كه عقل، مفاهيم كلّى را بدون صورت مى‌فهمد؛ امّا قوّه واهمه، مفاهيم را با صورت‌هاى جزئى درك مى‌كند. چون در معانى موهوم، وجود صورت شرط است و فرآيند ادراك به وسيله قوّه خيال انجام مى‌گيرد، در ادراك معانى جزئى و موهوم دخالت خيال نيز ضرورى است؛ هر چند در بقاى آنها نيازى به قوّه خيال نيست.
+
'''ب. ابزار خيالى:''' پس از آن كه شناخت حسى صورت مى‌پذيرد، با از ميان رفتن صورت مادى، صورتى بدون مادّه از شى‌ء در ذهن باقى مى‌ماند كه آن را «صورت خيالى» گويند. صورت خيالى همان صورت محسوس است كه مادّه در آن حضور ندارد. قوّه‌اى كه اين صورت خيالى را درك مى‌كند، «قوّه خيال» است.
د. ابزار عقلى: انسان از گذر ابزار عقلى، آن معانى كلّى را كه بر صور خيالى يا حسّى حمل مى‌شوند، به ادراك درمى‌آورد.
 
اين معانى كلّى، همان معانى معقولى هستند كه عقل درك مى‌كند.
 
  
'''ه. ابزار قلبى:''' معانى مجرّد و كلّى را ابزار عقلى به ادراك انسان مى‌آورند. تفاوت قلب در ادراك اين معانى با عقل اين است كه اوّلًا آنچه را عقل از دور به صورت مفهوم كلّى به ادراك درمى‌آورد، قلب از نزديك به صورت موجود شخصى و داراى سعه وجودى مشاهده مى‌كند. ثانياً عقل به دليل محدوديّت در حصار درك مفهومى، نمى‌تواند بسيارى از حقايق را درك كند؛ امّا قلب با ادراك شهودى بر بسيارى از اسرار كلّى و بلكه جزئى نيز آگاه مى‌شود.
+
اهميت اين قوه از آن رو است كه بسيارى از اختراعات، صنايع و آثار هنرى و صنعتى از گذر آن پديد مى‌آيند.
  
برخى آيات قرآن، به ابزارهاى شناخت انسان اشارت برده‌اند؛ از جمله: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل/ 78).
+
'''ج. ابزار وهمى:''' هنگامى كه معانى عقلى به صورت جزئى نسبت داده مى‌شوند، معانى وهمى پديد مى‌آيند كه به وسيله قوّه واهمه درك‌پذيرند. تفاوت قوّه واهمه و قوّه عاقله در اين است كه عقل، مفاهيم كلّى را بدون صورت مى‌فهمد؛ اما قوه واهمه، مفاهيم را با صورت‌هاى جزئى درك مى‌كند. چون در معانى موهوم، وجود صورت شرط است و فرآيند ادراك به وسيله قوّه خيال انجام مى‌گيرد، در ادراك معانى جزئى و موهوم دخالت خيال نيز ضرورى است؛ هر چند در بقاى آنها نيازى به قوّه خيال نيست.
  
==منبع==
+
د. ابزار عقلى: انسان از گذر ابزار عقلى، آن معانى كلّى را كه بر صور خيالى يا حسّى حمل مى‌شوند، به ادراك درمى‌آورد. اين معانى كلّى، همان معانى معقولى هستند كه عقل درك مى‌كند.
فرهنگ شیعه، جمعی از نویسندگان، ج1، ص59 و 60
+
 
 +
'''ه. ابزار قلبى:''' معانى مجرّد و كلّى را ابزار عقلى به ادراك انسان مى‌آورند. تفاوت قلب در ادراك اين معانى با عقل اين است كه اوّلًا آنچه را عقل از دور به صورت مفهوم كلى به ادراك درمى‌آورد، قلب از نزديك به صورت موجود شخصى و داراى سعه وجودى مشاهده مى‌كند. ثانياً عقل به دليل محدوديت در حصار درك مفهومى، نمى‌تواند بسيارى از حقايق را درك كند؛ اما قلب با ادراك شهودى بر بسيارى از اسرار كلّى و بلكه جزئى نيز آگاه مى‌شود.
 +
 
 +
برخى آيات قرآن، به ابزارهاى شناخت انسان اشارت برده‌اند؛ از جمله: {{متن قرآن|«وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَاتَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»}}. ([[سوره نحل]]/78)
 +
 
 +
==منابع==
 +
فرهنگ شیعه، جمعی از نویسندگان، ج1، ص59 و 60.

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۸

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ شیعه است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


قواى ادراكى انسان‌ از مباحث مهم معرفت‌شناسى است. تعدد ابزار شناخت، از آن رو است كه قواى ادراكى انسان متعددند. اين قوا عبارت‌اند از: حس، خيال، وهم، عقل و قلب. هر چند ابزارهاى شناخت متعدّدند، شناسنده واقعى همان نفس انسان است كه در همه مراتب شناخت حضور دارد. (شناخت‌شناسى در قرآن، 297)

ابزارهاى شناخت به قرار زير هستند:

الف. ابزار حسّى: اين ابزار وسيله‌اى است براى شناخت طبيعت. (شناخت، 53)

حواسّ انسان آنچه را با ماده مرتبط است از گذر چشم، گوش، بينى، زبان و پوست به گونه جزئى بازمى‌شناسد. در فرآيند شناخت حسّى، دو گونه محسوس وجود دارد: يكى محسوس بالذّات كه در قلمرو نفس آدمى موجود است و با وضع و محاذات و شرايطى معيّن ميان شى‌ء خارجى و حس پديد مى‌آيد و ديگر محسوس بالعرض كه به عالم طبيعت مربوط است و از ويژگى‌هاى زمانى و مكانى بهره‌مند است.

ب. ابزار خيالى: پس از آن كه شناخت حسى صورت مى‌پذيرد، با از ميان رفتن صورت مادى، صورتى بدون مادّه از شى‌ء در ذهن باقى مى‌ماند كه آن را «صورت خيالى» گويند. صورت خيالى همان صورت محسوس است كه مادّه در آن حضور ندارد. قوّه‌اى كه اين صورت خيالى را درك مى‌كند، «قوّه خيال» است.

اهميت اين قوه از آن رو است كه بسيارى از اختراعات، صنايع و آثار هنرى و صنعتى از گذر آن پديد مى‌آيند.

ج. ابزار وهمى: هنگامى كه معانى عقلى به صورت جزئى نسبت داده مى‌شوند، معانى وهمى پديد مى‌آيند كه به وسيله قوّه واهمه درك‌پذيرند. تفاوت قوّه واهمه و قوّه عاقله در اين است كه عقل، مفاهيم كلّى را بدون صورت مى‌فهمد؛ اما قوه واهمه، مفاهيم را با صورت‌هاى جزئى درك مى‌كند. چون در معانى موهوم، وجود صورت شرط است و فرآيند ادراك به وسيله قوّه خيال انجام مى‌گيرد، در ادراك معانى جزئى و موهوم دخالت خيال نيز ضرورى است؛ هر چند در بقاى آنها نيازى به قوّه خيال نيست.

د. ابزار عقلى: انسان از گذر ابزار عقلى، آن معانى كلّى را كه بر صور خيالى يا حسّى حمل مى‌شوند، به ادراك درمى‌آورد. اين معانى كلّى، همان معانى معقولى هستند كه عقل درك مى‌كند.

ه. ابزار قلبى: معانى مجرّد و كلّى را ابزار عقلى به ادراك انسان مى‌آورند. تفاوت قلب در ادراك اين معانى با عقل اين است كه اوّلًا آنچه را عقل از دور به صورت مفهوم كلى به ادراك درمى‌آورد، قلب از نزديك به صورت موجود شخصى و داراى سعه وجودى مشاهده مى‌كند. ثانياً عقل به دليل محدوديت در حصار درك مفهومى، نمى‌تواند بسيارى از حقايق را درك كند؛ اما قلب با ادراك شهودى بر بسيارى از اسرار كلّى و بلكه جزئى نيز آگاه مى‌شود.

برخى آيات قرآن، به ابزارهاى شناخت انسان اشارت برده‌اند؛ از جمله: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَاتَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». (سوره نحل/78)

منابع

فرهنگ شیعه، جمعی از نویسندگان، ج1، ص59 و 60.