آخوند کاشانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(حالات روحانی آخوند کاشی)
سطر ۱: سطر ۱:
آخوند ملّا محمّد كاشانى (کاشی) (م ۱۳۳۳ ق) فقیه، حكيم و عارف بزرگ عصر قاجار است. که در حكمت و فلسفه، فقه و اصول، ادبيات و رياضى استاد مسلّم بود و شاگردان بسیاری تربیت نمود.
+
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 +
 
 +
آخوند ملّا محمّد كاشانى (کاشی) (م ۱۳۳۳ ق) فقیه، حكيم و عارف بزرگ عصر قاجار است. که در حكمت و فلسفه، فقه و اصول، ادبيات و رياضى استاد مسلّم حوزه [[اصفهان]] بود و شاگردان بسیاری تربیت نمود.
  
 
==زندگی نامه==
 
==زندگی نامه==
سطر ۲۴: سطر ۲۶:
 
شاگردانش چنان مجذوب نفس قدسى او بودند كه گاه بر بام مدرسه مى‌رفتند و به دربى كه استادشان از آن داخل مى‌شد مى‌نگريستند. ميرزاى ارسطو[  يكى از شاگردانش ] تا آخوند نمى‌آمد به همان حال روى بام باقى مى‌ماند، وى پس از ارتحال مرحوم كاشى به عزم شيراز، اصفهان را ترك نمود ولى اين مفارقت را تحمل نكرد و در مسير راه درگذشت.
 
شاگردانش چنان مجذوب نفس قدسى او بودند كه گاه بر بام مدرسه مى‌رفتند و به دربى كه استادشان از آن داخل مى‌شد مى‌نگريستند. ميرزاى ارسطو[  يكى از شاگردانش ] تا آخوند نمى‌آمد به همان حال روى بام باقى مى‌ماند، وى پس از ارتحال مرحوم كاشى به عزم شيراز، اصفهان را ترك نمود ولى اين مفارقت را تحمل نكرد و در مسير راه درگذشت.
  
سخنان وى در شاگردانش چنان مؤثر بود كه اكثر آنان را از تعلقات دنيوى دور و متوجّه آخرت مى‌نمود. چنانكه اكثر آنان را متمايل به شب‌زنده‌دارى و تهجّد مى‌نمود.
+
سخنان وى در شاگردانش چنان مؤثر بود كه اكثر آنان را از تعلقات دنيوى دور و متوجّه آخرت مى‌‌نمود. چنانكه اكثر آنان را متمايل به شب‌‌زنده‌‌دارى و تهجّد مى‌‌نمود.
  
نقل است يكى از ارادتمندانش از آن مرحوم تقاضاى پند و نصيحتى نمود. مرحوم آخوند كاشى فرمود: «اخلاق خود را تهذيب كن و خود را از اخلاق رذيله پاك و متخلّق به اخلاق حميده نما، ولى بدان كه به سعى و كوشش خود و تحصيلات صورى و مطالعه كتب اخلاقى اين امر حاصل نمى‌شود، بلكه بايد با استمداد از حضرت باريتعالى در صدد جستجوى طبيب روحانى و عالم ربّانى بوده باشى، تا تو را اصلاح نمايد و الّا هرچه سعى و جدّيت كنى بى‌ثمر خواهد بود».<ref> [http://isfahan.ir/ShowPage.aspx?Page_=dorsaetoolsfame&lang=1&sub=48&PageID=532&PageIDF=0&tempname=ISFInternal سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد]، بازیابی :29 شهریور 1393 </ref>
+
نقل است يكى از ارادتمندانش از آن مرحوم تقاضاى پند و نصيحتى نمود. مرحوم آخوند كاشى فرمود: «اخلاق خود را تهذيب كن و خود را از اخلاق رذيله پاك و متخلّق به اخلاق حميده نما، ولى بدان كه به سعى و كوشش خود و تحصيلات صورى و مطالعه كتب اخلاقى اين امر حاصل نمى‌‌شود، بلكه بايد با استمداد از حضرت باريتعالى در صدد جستجوى طبيب روحانى و عالم ربّانى بوده باشى، تا تو را اصلاح نمايد و الّا هرچه سعى و جدّيت كنى بى‌‌ثمر خواهد بود».<ref> [http://isfahan.ir/ShowPage.aspx?Page_=dorsaetoolsfame&lang=1&sub=48&PageID=532&PageIDF=0&tempname=ISFInternal سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد]، بازیابی :29 شهریور 1393 </ref>
  
 
==تسبيح موجودات هم نوا با آخوند کاشانی==
 
==تسبيح موجودات هم نوا با آخوند کاشانی==
حكايت كردند عده‌اى از معتمدين اصفهان كه از آن جمله است آقاى شيخ عبدالرزاق كتابفروش خوانسارى از قول عالم عارف و محقق زاهد، ورع تقى، مرحوم حاج ملاحسين على صديقين كه ايشان فرموده بودند: در ايام تحصيل گاهى شبها در اطاق سيّد استادم مرحوم علّامه جليل آقا سيّد ابوالقاسم دهكردى در مدرسه صدر جهت مطالعه بيتوته مى‌كردم.
+
حكايت كردند عده‌اى از معتمدين اصفهان كه از آن جمله است آقاى شيخ عبدالرزاق كتابفروش خوانسارى از قول عالم عارف و محقق زاهد، ورع تقى، مرحوم حاج [[ملاحسين على صديقين]] كه ايشان فرموده بودند: در ايام تحصيل گاهى شبها در اطاق سيّد استادم مرحوم علّامه جليل آقا سيّد ابوالقاسم دهكردى در مدرسه صدر جهت مطالعه بيتوته مى‌كردم.
  
شب جمعه‌اى بود. حوالى سحر از حجره خارج شدم. هوا خيلى صاف بود و ظاهراً احدى از طلاب مدرسه در اين موقع بيدار نبودند، چون عده زيادى از آنها كه از دهات بودند شب جمعه را رفته بودند ده و عده‌اى هم كه در شهر خانه و مسكن داشتند به خانه رفته بودند و عده‌اى ديگر نيز جهت احياء و قرائت كميل و غيره به تخت فولاد رفته بودند. على‌هذا در اين شب ساكنين مدرسه خيلى كم بودند و در اين موقع هيچ‌كس بيدار نبود. چون به وسط صحن مدرسه رسيدم. ناگهان شنيدم در و ديوار و زمين و درخت همگى يك‌صدا و با هم مى‌گويند »يا حىّ يا قيّوم«؛ به خود لرزيدم و اندكى مكث كردم. چون كمى قرار گرفتم نزديك چاه وسط مدرسه رفتم و از چاه آب كشيده مشغول وضو شدم كه مرتبه دوم شنيدم كه همگى مى‌گفتند »يا حىّ يا قيّوم« و برخى ذكر »يا سبّوح يا قدّوس« مى‌گفتند. گفتم سبحان‌اللّه، من خوابم يا بيدار! كمى دست و پاى خود را حركت دادم و گفتم خير من بيدارم و اينجا وسط مدرسه است و اين هم چاه، به آسمان نگاه كردم و گفتم اين هم آسمان. خلاصه يقين حاصل كردم كه بيدار مى‌باشم و خواب نيستم كه سومين مرتبه، صداى »سبّوح قدّوس« شنيدم. حالتى در خود مشاهده كردم. مشغول زمزمه و راز و نياز با خداوند شدم و دور مدرسه كه خلوت بود شروع به قدم زدن كردم. چون محاذى در اطاق علاّمه بزرگوار و حكيم عالى‌مقدار، مرحوم آخوند ملامحمد كاشانى رسيدم شنيدم كه مرحوم آخوند در حال مناجات است و چون »يا حىّ يا قيّوم« مى‌گويد تمام موجودات با او هم‌آواز شده و همگى مى‌گويند »يا حىّ يا قيّوم« و آنچه من شنيده بودم آثار انفاس قدسى ايشان بود كه همه موجودات را به تسبيح و تهليل خداوند جليل واداشته است.  
+
شب جمعه‌اى بود. حوالى سحر از حجره خارج شدم. هوا خيلى صاف بود و ظاهراً احدى از طلاب مدرسه در اين موقع بيدار نبودند، چون عده زيادى از آنها كه از دهات بودند شب جمعه را رفته بودند ده و عده‌اى هم كه در شهر خانه و مسكن داشتند به خانه رفته بودند و عده‌اى ديگر نيز جهت احياء و قرائت كميل و غيره به تخت فولاد رفته بودند. على‌هذا در اين شب ساكنين مدرسه خيلى كم بودند و در اين موقع هيچ‌كس بيدار نبود. چون به وسط صحن مدرسه رسيدم. ناگهان شنيدم در و ديوار و زمين و درخت همگى يك‌صدا و با هم مى‌‌گويند «يا حىّ يا قيّوم»؛ به خود لرزيدم و اندكى مكث كردم. چون كمى قرار گرفتم نزديك چاه وسط مدرسه رفتم و از چاه آب كشيده مشغول وضو شدم كه مرتبه دوم شنيدم كه همگى مى‌گفتند «يا حىّ يا قيّوم»و برخى ذكر «يا سبّوح يا قدّوس» مى‌‌گفتند. گفتم سبحان‌اللّه، من خوابم يا بيدار! كمى دست و پاى خود را حركت دادم و گفتم خير من بيدارم و اينجا وسط مدرسه است و اين هم چاه، به آسمان نگاه كردم و گفتم اين هم آسمان. خلاصه يقين حاصل كردم كه بيدار مى‌‌باشم و خواب نيستم كه سومين مرتبه، صداى «سبّوح قدّوس» شنيدم. حالتى در خود مشاهده كردم. مشغول زمزمه و راز و نياز با خداوند شدم و دور مدرسه كه خلوت بود شروع به قدم زدن كردم. چون محاذى در اطاق علاّمه بزرگوار و حكيم عالى‌مقدار، مرحوم آخوند ملامحمد كاشانى رسيدم شنيدم كه مرحوم آخوند در حال مناجات است و چون «يا حىّ يا قيّوم» مى‌‌گويد تمام موجودات با او هم‌آواز شده و همگى مى‌‌گويند «يا حىّ يا قيّوم» و آنچه من شنيده بودم آثار انفاس قدسى ايشان بود كه همه موجودات را به تسبيح و تهليل خداوند جليل واداشته است.  
  
سيد مصلح‌الدين مهدوى موسوى اصفهانى گويد من خود اين حكايت را از مرحوم حاج ملاحسين على صديقين شنيدم كه مى‌فرمودند: كسى در مدرسه صدر... بدون آنكه اظهار كنند آن كس خود ايشان است. <ref> [http://isfahan.ir/ShowPage.aspx?Page_=dorsaetoolsfame&lang=1&sub=48&PageID=532&PageIDF=0&tempname=ISFInternal سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد]، بازیابی :29 شهریور 1393 </ref>
+
سيد مصلح ‌الدين مهدوى موسوى اصفهانى گويد من خود اين حكايت را از مرحوم حاج ملاحسين على صديقين شنيدم كه مى‌فرمودند: كسى در مدرسه صدر... بدون آنكه اظهار كنند آن كس خود ايشان است. <ref> [http://isfahan.ir/ShowPage.aspx?Page_=dorsaetoolsfame&lang=1&sub=48&PageID=532&PageIDF=0&tempname=ISFInternal سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد]، بازیابی :29 شهریور 1393 </ref>
  
 
==وفات==
 
==وفات==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۲۴


آخوند ملّا محمّد كاشانى (کاشی) (م ۱۳۳۳ ق) فقیه، حكيم و عارف بزرگ عصر قاجار است. که در حكمت و فلسفه، فقه و اصول، ادبيات و رياضى استاد مسلّم حوزه اصفهان بود و شاگردان بسیاری تربیت نمود.

زندگی نامه

بر اساس اشاره مرحوم ميرزا حسن خان جابري، كه مدت زندگي او را نود سال دانسته است (جابري انصاري، ص۳۱۶) مي توان او را به تقريب، متولد سال ۱۲۴۳ق دانست. از دقايق دوران نخست زندگي او نيز، اطلاعي در دست نداريم. تنها بر اساس شهرت او، مي توان دريافت كه در كاشان، زاده شده است.

كاشاني گويا در همان شهر، مراحل ابتدايي تحصيل را آغاز نموده، و سالهاي بعد، آنگاه كه ۴۳ سال از عمر او مي گذشته، در اصفهان توطن گزيده است. در اين زمان، او در شمار فضلا قرار داشته، و نه تنها همچنان به تحصيل مي پرداخته، كه خود جلسه تدريسي نيز داشته است. علامه شهيد سيد حسن مدرس، درباره اين دوره از زندگي اين استاد خود مي نگارد: او در سال ۱۲۸۶ق بعد از آنكه بنابر قرائن خارجي، به مراتبي از فضل دست يافته بود، رحل اقامت خود را از كاشان به اصفهان كشيد و در اصفهان در مدرسه ساكن شد و به تحصيل پرداخت، پس از آن كه زماني را به تحصيل گذرانيد، به تدريس پرداخت.

او از همين دوران تا پايان عمر، در مدرسه صدرِ اصفهان، واقع در ميانه بازار بزرگ صفويِ اين شهر، كه در اين زمان ها و تا امروز هم به عنوان مركز حوزه شناخته مي¬شده است، اقامت داشت. در اين دوران، گويا زندگي او در نهايت تنگدستي مي گذشته؛ به گونه-اي كه بعضي از تلاميذ او ، برگونه زندگيِ استاد ترحم مي آورده اند. [۱]

شاگردان

براى اين حكيم ربانى بيش از صد شاگرد ذكر كرده‌اند كه همگى از علماى بزرگ روزگاه خويش بودند. از جمله شاگردان او حاج آقا رحيم ارباب، شيخ محمّد حكيم خراسانى، شهيد بزرگوار سيّد حسن مدرس، حاج ميرزا على آقا شيرازى را مى‌توان نام برد.

حالات روحانی آخوند کاشی

آخوند کاشانی در زهد و عبادت نيز بى‌نظير بود. براى اين عارف گرانقدر حالات غريب و مكاشفاتى نقل شده كه همگى دلالت بر عظمت روحى آن بزرگوار مى‌كند. چنانچه گويند در نماز صبح در سوره‌ى حمد عبارت «اياك نعبد و اياك نستعين» را گاه بيش از صد بار به حالت خضوع عاشقانه و عارفانه تكرار مى‌كرد و آنقدر اين را مكرر مى‌گفت كه به حالت بيهوشى نقش بر زمين مى‌شد و هنگامى كه به هوش مى‌آمد، برمى‌خواست و دو ركعت نماز معمولى و ساده مى‌خواند.

از بزرگانى چون حاج آقا رحيم ارباب در احوال آخوند ملّا محمّد كاشانى نقل است: «هر نيم شب نمازى چنان با سوز و گداز مى‌خواند و بدنش به لرزه مى‌افتاد كه از بيرون حجره صداى حركت استخوان‌هايش احساس مى‌شد.»

وى به دليل صفاى باطن و طهارت روح كه از طريق عبادت، تقوا و اخلاص به دست آورده بود حالاتى را از خويشتن بروز مى‌داد كه برخى اين خلق و خوى را حمل بر تندخويى او مى‌نمودند. حال آنكه او باطن آدميان را مشاهده مى‌كرد و با ديدن بدن برزخى افراد و اوضاعى كه بر اثر گناه و خطا به وجود آورده بودند عصبانى مى‌شد.

گويند آخوند افراد را به صورت‌هاى برزخى‌شان مشاهده مى‌كرد و از اين رو به هنگام عبور از بازار عباى خود را بر سر مى‌انداخت و از ميان آدم‌نمايانى كه در اثر وجود صفات رذيله، صورت آدمى آنان مسخ شده بود به سرعت عبور مى‌كرد.

شاگردانش چنان مجذوب نفس قدسى او بودند كه گاه بر بام مدرسه مى‌رفتند و به دربى كه استادشان از آن داخل مى‌شد مى‌نگريستند. ميرزاى ارسطو[ يكى از شاگردانش ] تا آخوند نمى‌آمد به همان حال روى بام باقى مى‌ماند، وى پس از ارتحال مرحوم كاشى به عزم شيراز، اصفهان را ترك نمود ولى اين مفارقت را تحمل نكرد و در مسير راه درگذشت.

سخنان وى در شاگردانش چنان مؤثر بود كه اكثر آنان را از تعلقات دنيوى دور و متوجّه آخرت مى‌‌نمود. چنانكه اكثر آنان را متمايل به شب‌‌زنده‌‌دارى و تهجّد مى‌‌نمود.

نقل است يكى از ارادتمندانش از آن مرحوم تقاضاى پند و نصيحتى نمود. مرحوم آخوند كاشى فرمود: «اخلاق خود را تهذيب كن و خود را از اخلاق رذيله پاك و متخلّق به اخلاق حميده نما، ولى بدان كه به سعى و كوشش خود و تحصيلات صورى و مطالعه كتب اخلاقى اين امر حاصل نمى‌‌شود، بلكه بايد با استمداد از حضرت باريتعالى در صدد جستجوى طبيب روحانى و عالم ربّانى بوده باشى، تا تو را اصلاح نمايد و الّا هرچه سعى و جدّيت كنى بى‌‌ثمر خواهد بود».[۲]

تسبيح موجودات هم نوا با آخوند کاشانی

حكايت كردند عده‌اى از معتمدين اصفهان كه از آن جمله است آقاى شيخ عبدالرزاق كتابفروش خوانسارى از قول عالم عارف و محقق زاهد، ورع تقى، مرحوم حاج ملاحسين على صديقين كه ايشان فرموده بودند: در ايام تحصيل گاهى شبها در اطاق سيّد استادم مرحوم علّامه جليل آقا سيّد ابوالقاسم دهكردى در مدرسه صدر جهت مطالعه بيتوته مى‌كردم.

شب جمعه‌اى بود. حوالى سحر از حجره خارج شدم. هوا خيلى صاف بود و ظاهراً احدى از طلاب مدرسه در اين موقع بيدار نبودند، چون عده زيادى از آنها كه از دهات بودند شب جمعه را رفته بودند ده و عده‌اى هم كه در شهر خانه و مسكن داشتند به خانه رفته بودند و عده‌اى ديگر نيز جهت احياء و قرائت كميل و غيره به تخت فولاد رفته بودند. على‌هذا در اين شب ساكنين مدرسه خيلى كم بودند و در اين موقع هيچ‌كس بيدار نبود. چون به وسط صحن مدرسه رسيدم. ناگهان شنيدم در و ديوار و زمين و درخت همگى يك‌صدا و با هم مى‌‌گويند «يا حىّ يا قيّوم»؛ به خود لرزيدم و اندكى مكث كردم. چون كمى قرار گرفتم نزديك چاه وسط مدرسه رفتم و از چاه آب كشيده مشغول وضو شدم كه مرتبه دوم شنيدم كه همگى مى‌گفتند «يا حىّ يا قيّوم»و برخى ذكر «يا سبّوح يا قدّوس» مى‌‌گفتند. گفتم سبحان‌اللّه، من خوابم يا بيدار! كمى دست و پاى خود را حركت دادم و گفتم خير من بيدارم و اينجا وسط مدرسه است و اين هم چاه، به آسمان نگاه كردم و گفتم اين هم آسمان. خلاصه يقين حاصل كردم كه بيدار مى‌‌باشم و خواب نيستم كه سومين مرتبه، صداى «سبّوح قدّوس» شنيدم. حالتى در خود مشاهده كردم. مشغول زمزمه و راز و نياز با خداوند شدم و دور مدرسه كه خلوت بود شروع به قدم زدن كردم. چون محاذى در اطاق علاّمه بزرگوار و حكيم عالى‌مقدار، مرحوم آخوند ملامحمد كاشانى رسيدم شنيدم كه مرحوم آخوند در حال مناجات است و چون «يا حىّ يا قيّوم» مى‌‌گويد تمام موجودات با او هم‌آواز شده و همگى مى‌‌گويند «يا حىّ يا قيّوم» و آنچه من شنيده بودم آثار انفاس قدسى ايشان بود كه همه موجودات را به تسبيح و تهليل خداوند جليل واداشته است.

سيد مصلح ‌الدين مهدوى موسوى اصفهانى گويد من خود اين حكايت را از مرحوم حاج ملاحسين على صديقين شنيدم كه مى‌فرمودند: كسى در مدرسه صدر... بدون آنكه اظهار كنند آن كس خود ايشان است. [۳]

وفات

این فقیه بزرگوار و عارف حکیم، روز شنبه 20 شعبان سال 1333 هـ ق در اصفهان در سن 90 سالگی از دنیا رحلت کرد. وصیت کرده بود که مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا را دفن می کنند، لذا او را در محلی از تخت فولاد اصفهان كه محل خاكسپاري فقيران و غريبان بود به خاك سپردند.[۴] آن خاک پاک، امروزه به تكيه ملك شهره است، و در وسط گلستان شهدای اصفهان قرار دارد. خاك جايِ اين حكيم و عارف الهي نيز، چندي است كه با سنگي نيمه بلند، در ميان سالنِ اجتماعاتِ گلستان شهدا، قرار گرفته است.

در هنگام فوت وصيت كرد كه بر سنگ مزارش عبارت «فقيرالحق، اضعف خلق اللّه» آخوند ملّا محمّد كاشاني. را بدون هيچ گونه القابى حك كنند.

پانویس

  1. دانشنامه تخت فولاد، جلد اول، مدخل " آخوند کاشانی "، در دسترس در سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد، بازیابی :29 شهریور 1393
  2. سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد، بازیابی :29 شهریور 1393
  3. سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد، بازیابی :29 شهریور 1393
  4. دائره المعارف طهور، بازیابی :29 شهریور 1393