شیخ عبدالنبی نوری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (بازگشت به تهران)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ شيخ عبدالنبی نوری را به شیخ عبدالنبی نوری منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۹

حاج شیخ عبدالنبی نوری (۱۲۵۴-۱۳۴۴ ق : ۱۲۱۴-۱۳۰۴ ش ) حکيم، مجتهد و جامع علوم عقلی و نقلی و از عالمان برجسته تهران در عصر خویش است. اودر شهرستان نور از توابع استان مازندران به دنیا آمد و در جوانی به تهران مهاجرت کرده در نزد عالمان برجسته‌ای همچون آقا على زنوزى، آقا على مدرس ، حکیم محمدرضا قمشه‌اى و حکیم جلوه حکمت و عرفان را فراگرفت. پس از آن راهی عتبات عالیات گردیدو در درس فقیهان بزرگی همچون میرزا محمدحسن شیرازی حاضر شد و به مدارج بالای علمی و فقهی دست یافت. ایشان سپس به تهران بازگشت و در یکی از مدارس شهر به تدریس همت گماشت. در حوزه درسی او عالمان بزرگی همچون میرزا محمد طاهر تنکابنى، آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى، آیت الله محمد تقى آملى، آیت الله سید ابوالحسن شعرانى و سید ابوالحسن رفیعى قزوینى شرکت می جستند. شیخ عبدالنبی نوری در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در ری مدفون است.

ولادت

شیخ عبدالنبی نوری در سال 1254هـ .ق. در روستاى سراسب شهرستان نور دیده به جهان گشود. پدرش ملامهدى قبل از تولد او دار فانى را وداع گفت. و عبدالنبی در 5سالگی مادرش را نیز از دست داد.

تحصیلات

عبدالنبى تحصیلات مقدماتى را از ملااسماعیل و حاج میرزا محمد تنکابنى - داماد علامه محمد تقى نورى - فراگرفت. منطق و معانى، بیان و تفسیر را هم آموخت و آنگاه به روستاى بالرود مهاجرت کرد و به حوزه درسى میرزا هادى (پسر علامه نورى) حاضر شد. در مدت 5 سال فقه، کلام و تفسیر را فرا گرفت. آنگاه به شهرستان آمل و سپس به بابل رفت و نزد مرحوم سعیدالعلماء مازندرانى به تلمّذ پرداخت و به دلیل استعداد فوق العاده مورد توجه وى قرار گرفت.[۱]

تحصیل حکمت وفلسفه در تهران

عبدالنبی پس از وفات سید العلماء براى کسب معلومات بیشتر به تهران آمد و نخست به محضر میرزا ابوالقاسم کلانتر شاگرد ملاعبدالله زنوزى شتافت تا معقول و منقول را نزدش بیاموزد. همچنین در مدرسه سپهسالار سابق (شهید مطهرى کنونى) از درس آقا على زنوزى (آقا على حکیم) و آقا على مدرس استفاده کرد. [۲] بعد از مدتی محمدرضا قمشه اى که سالها در اصفهان عهده دار تدریس فنون و حکمت بود، به تهران آمد و در حجره مدرسه صدر مسکن گزید و عبدالنبى نورى توانست از محضر پرفیض این عارف وارسته نیز بهره مند گردد. از دیگر اساتید شیخ عبدالنبی حکیم جلوه بود که در مدرسه دارالشفاى تهران به تدریس شفاى بوعلى سینا و برخى متون فلسفى دیگر را تدریس می نمود.[۳]

سفر به عتبات

عبدالنبى نورى براى تکمیل سطوح عالى فقه و اصول عازم نجف اشرف شد و در جوار بارگاه امام على(علیه السلام)، محضر پرفیض درس اصول حاج میرزا حبیب الله رشتى را درک کرد و با برخى از عالمان بزرگ همچون شیخ فضل الله نورى، حاج آقا نورالله اصفهانى، سید على اکبر فال اسیرى، آیت الله خالصى، سید محمد کاظم یزدى، آقا ضیاءالدین عراقى هم درس و هم بحث شد.[۴] همچنین در درس شیخ انصارى حضور یافت.[۵]

مرحوم عبدالنبى نورى از دریاى دانش میرزا حسین نورى هم استفاده کرد و به راهنمایى وى در منابع روایى و فقهى به تفحص و تحقیق پرداخت. همچنین از محضر این عالم نامدار به دریافت اجازه نامه روایى موفق گردید.[۶]

شیخ عبدالنبى نورى پس از تحصیل در نجف اشرف، به سامرا رفت و به حوزه درس آیت الله حاج میرزا محمد حسن شیرازى راه یافت و به اخذ درجه اجتهاد نائل گشت.[۷]

بازگشت به تهران

حاج شیخ عبدالنبى که پس از سال 1300هـ .ق. به سامرا رفته بود، پس از حدود پنج سال و به درخواست مردم، به تهران برگشت[۸] و نخست در محله عودلاجان از محلات تهران ساکن شد و در مسجد پیرزن تهران به اقامه جماعت، تدریس، وعظ و ارشاد همت گماشت و بعدها به دعوت مردم به سرچشمه رفت که این مسجد نیز پایگاه علمى، عبادى و فرهنگى او به شمار مى رفت.

او بعد از رحلت میرزاى شیرازى و شهادت شیخ فضل الله نورى عالى ترین مقام علمى و اجتماعى تهران را به خود اختصاص داد و خانه و مسجدى که در آن اقامه جماعت مى نمود، محل رفع دعاوى، قضاوت، فتوا، درس، بحث، وعظ و تبلیغ شد. گروهى از طلاّب برجسته حوزه، از درسهاى فقه، اصول و فلسفه اش در صبح و عده اى از مردم از بیاناتش در شامگاه بهره مى بردند حتى برخى که حوزه تدریس داشتند خود را از بحث هاى معقول و منقول این عالم وارسته بى نیاز نمى دیدند.[۹] حوزه درسش که غالباً در مدرسه میرزا محمود تشکیل مى گردید، مجمع ارباب فضل و کمال و علماء والامقام بود.[۱۰]آیت الله عبدالنبى نورى در تهران جلسات متعدد علمى و ارشادى دایر و با تدریس بى وقفه شاگردان زیادى را تربیت کرد. در زمانى که در تهران انجمنهاى زیادى بنیان نهاده شد، حاج شیخ عبدالنبى نورى همراه اکثر ائمه جماعت تهران، هیأت علمیّه اى تشکیل داد که منشى و مهر مخصوص داشت و به طرز جالبى سازماندهى شده بود و درضمن توجه به بنیانهاى علمى در مسائل سیاسى، اجتماعى و حکومتى تأثیرگذار بود و این حرکت قبل از مشروطه صورت گرفت که از آینده نگرى و خوش فکرى ایشان حکایت دارد.[۱۱]

شیخ عبدالنبی از علمای مبارز و طرف دار نهضت مشروطه مشروعه بود. او همچون دوست و یار دیرینش، شیخ فضل الله نوری تلاش می کرد که از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کند. در این ارتباط، سیل تهمت و بدگویی علیه او به راه افتاد و تبلیغات منفی مخالفان، چنان شدت گرفت که عده ای جاهل و غافل، درب مسجدی را که محل وعظ و ارشاد این عالم وارسته بود، بستند و محل سکونتش را سنگ باران نمودند. اما او همچنان صبورانه مقاومت کرد تا زمانی که پرده ها کنار رفت و حقایق روشن شد.[۱۲] از دیگر اقدامات این فقیه فرزانه، مبارزه با گروهی از یهودی های تهران بود که با تبلیغات فریبنده، فساد و بی بندوباری را در میان جوانان رواج می دادند که با درایت و دخالت ایشان، این توطئه خنثی شد و آن گروه پذیرفتند که دست از تبلیغات علیه اسلام بردارند و از رواج فساد و شراب خواری اجتناب کنند.[۱۳] حمایت از شهید مدرس یکی دیگر از فعالیتهای مهم سیاسی وی بود. ایشان به طرف داری از مدرس، مردم خشمگین تهران را که همچون رودخانه ای خروشان به حرکت درآمده بودند، به سوی مجلس هدایت کرد و در حالی که خودش در میان جمعیت بود، به مقابله با مأموران و طرف داران مزدور رضاخان برخاستند و ضمن متواری کردن طرف داران رضاخان، مدرس را بر سردست گرفتند و با فریاد زنده باد اسلام، زنده باد مدرس، وی را پیروزمندانه به خانه آوردند.[۱۴]

شاگردان

1 ـ میرزا محمد طاهر تنکابنى: با اینکه از بزرگان فلسفه و اعلام عرفا و فقها بود، به حوزه درسى شیخ عبدالنبى نورى مى رفت. علامه شعرانى نوشته است:

جناب حاج شیخ عبدالنبى نورى در اواخر عمر بر اثر ضعف چشم قادر بر مطالعه ى کتاب نبوده، میرزا طاهر تنکابنى که خود نامور در معقول و منقول بود، به مجلس درس وى حاضر مى گردید و هر روز کتاب اسفار ملاصدرا را به مقدار یک درس قرائت مى کرد و شیخ صرفاً مستمع مطالب خوانده شده بود که همین خواندن و گوش کردن به منزله مطالعه نمودن شیخ عبدالنبى بود. سپس شروع مى نمود براى شاگردان مقصود و مراد صاحب اسفار را تقریر کردن، آن چنان که میرزا طاهر مورد اشاره یکپارجه گوش مى شد و با دقت مطالب مطرح شده را مورد توجه قرار مى داد.[۱۵]

2 ـ آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى.

3 ـ آیت الله محمد تقى آملى.

4 ـ آیت الله سید ابوالحسن شعرانى.

5 ـ سید ابوالحسن رفیعى قزوینى.

6 ـ حاج میرزا عبدالله تهرانى.

7 ـ میرزا محمد ثابتى همدانى.

8 ـ آیت الله حاج میرزا یدالله نظر پاک.

9 ـ صدرالافاضل شیرازى.

10 ـ سید محمد کاظم عصار.

11 ـ سید محسن صدرالاشراف.

12 ـ آیت الله شیخ على اکبر الهیان.

13 ـ عبدالکریم امیرى فیروز کوهى.

آثار

1 ـ حاشیه بر مطّول

2 ـ حاشیه بر رسایل شیخ انصارى

3 ـ حاشیه بر الاسفارالاربعه ملاصدرا

4 ـ شرح قواعدالاحکام.

5 ـ رسالة فى تحریم المشروطه

6 ـ رساله اى در کُرّ

7 ـ رساله عملیه: شیخ عبدالنبی این اثر را به اصرار مردم تهران براى پاسخ به مشکلات شرعى آنان نوشت و آن را به چاپ رساند ولی پس از مدتى کوتاه رساله اش را جمع کرد و چون پرسیدند چرا چنین کردى، جواب داد:

«در مکاشفه اى بنا بود با امام زمان ملاقات کنم اما به جاى آن حضرت با نایب او مکاشفه نمودم که کسى جز آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى نبود، در آن حال در شش مسئله شرعى مشکل داشتم که حواب داد و متوجه بودم که آنچه مى گوید حقیقت داشته است پس فهمیدم او اعلم است و نباید رساله من در ردیف اثرش قرار گیرد از این جهت اجازه ندادم توزیع شود.»[۱۶]

وفات

شیخ عبدالنبى نورى در 20 محرم الحرام سال 1343هـ .ق.(تیر ماه 1303هـ .ش.) دار فانى را وداع گفت. برای او مجلس ترحیمى در روز 22 مرداد 1303 هـ .ش. برگزار شد. در مجلس ختم جمعیت موج مى زد و چون مدرس مقابل مسجد رسید، با شعارهاى زنده باد مدرس او را سردست بلند کردند و به مسجد آوردند. در این موقع رضاخان هم وارد شد و مردم شعار هایى تند علیه او سر دادند و نسبت به وى بى اعتنایى کردند. او به طرف امام جمعه تهران رفت و با سختى جایى براى خود گشود. واعظ از شخصیت شیخ عبدالنبى نورى و مقام مدرس تجلیل فراوان کرد. در پایان مجلس، مردم براى مدرس و سایر علما و روحانیان با احترام راه باز کردند ولى به رضاخان راه ندادند و او با زحمت خود را به درب مسجد رسانید و با چوب دستى چند نفر را مجروح کرد و با عصبانیت از مسجد خارج شد. و بدین گونه مجلس ختم شیخ عبدالنبى هم به مبارزه بین علما و مردم با رضاخان تبدیل شد.

پانویس

  1. فرزانگان مازندران، گلبرار رئیسى، ج اول، ص 436.
  2. میراث ماندگار، ج 2، ص 88, کلید خوشبختى، صادق حسن زاده، ص 58.
  3. میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، گلی زواره، ص 144 و 100؛ گلشن جلوه، گلی زواره، ص 15؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، ص612.
  4. حدیث پارسایى، رضا مظفرى، ص 99، 100 و نیز ص 114.
  5. آیینه مهر (ویژه گرامى داشت بیستمین سالگرد رحلت علامه طباطبایى)، جمعى از نویسندگان، ص 24.
  6. محدث نورى روایت نور، محمد صحتى سردرودى، ص 102.
  7. فرزانگان مازندران، ص 437.
  8. اختران فروزان رى و تهران، ص 107.
  9. گنجینه دانشمندان، ج 3 ص 1242, نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج3، ص 1242.
  10. اختران فروزان، ص 106.
  11. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمد على کاتوزیان، ص 526.
  12. حیات یحیى، میرزا یحیى دولت آبادى، ج 2، ص 289, فرزانگان مازندران، ص 438.
  13. هفتاد سال خاطره از آیت الله بدلا، ص 188-190, کیهان اندیشه، ش 29، ص 164 و 165, خاطرات سلیمان بهبودى، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، ص 113.
  14. مدرس مجاهدى شکست ناپذیر، ص 54-58, شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص 152, حیات یحیى، ج 4، ص 360, فرزانگان مازندران، ص 439.
  15. در آسمان معرفت، به بیان و بنان علامه حسن زاده ى آملى، ص197, دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنى و شهررى، به کوشش على رضا هزار، ج 2، ص 540-541
  16. رادیو معارف، درس اخلاق آیت الله ناصرى، 3 اردیبهشت 1381، ساعت 5/6 صبح.


منابع

  • حائری، علی، روزشمار شمسی، قم، دفتر عقل، 1386ش، ج1، ص347
  • گلی زواره، غلامرضا، زندگی نامه شیخ عبدالنبی نوری در مجموعه، گلشن ابرار، جلد 7
  • شیخ عبدالنبی نوری مازندرانی، سایت عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت