عمران بن عبدالله اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


عمران بن عبدالله اشعرى قمى، از محدثان برجسته شیعه در قرن دوم هجرى در قم بود که از یاران و راویان امام صادق علیه‌السلام به شمار مى آمد.[۱] بیشتر عالمان رجال او را توثیق کرده اند.

خاندان عمران

پدر عمران، عبدالله بن سعد بن مالک اشعرى، از شیعیان والامقام قم بود. علامه مامقانى در تنقیح المقال[۲] و آیت الله خوئى در معجم رجال الحدیث[۳] از او در فهرست راویان شیعى یاد کرده و براى تایید و نشان دادن شخصیت والاى وى، به جایگاه رفیع فرزندان او، عمران و عیسى نیز اشاره کرده اند.

خویشان عمران از شیعیان اهل بیت علیهم‌السلام و مردمان برجسته روزگار خود بودند. امام صادق علیه‌السلام آن‌ها را خاندانى نجیب و بزرگوار معرفى فرمود و شخصیت عمران را به داشتن قومى بزرگوار چنین ستود: «هذا من اهل بیت النجباء؛ این، از خاندان نجبا و بزرگ است».[۴] این قوم نجیب از تیره بزرگ اشعرى هاى قم بودند که نقش فراوانى را در آبادانى شهر قم به عهده داشتند. شاید به همین دلیل، «عمران بن عبدالله» به «عمران اشعرى قمى» معروف گشته است.

برادران عمران:

برادران بزرگوار عمران همگى از یاران امامان معصوم علیه‌السلام به شمار مى آمدند و به درجه هاى بالایى از علم و معرفت دست یافتند و در راه ترویج و توسعه فرهنگىِ مکتب علوى، خدمت فراوان کردند. ایشان عبارتند از:

  • اسحاق بن عبدالله: راوى قابل اعتماد و از یاران امام باقر[۶] و امام صادق علیهما‌السلام‌؛[۷]
  • عبدالملک بن عبدالله القمى: از یاران امام صادق علیه‌السلام؛[۹]
  • یعقوب بن عبدالله القمى: از یاران حضرت صادق علیه‌السلام؛[۱۰]

پسر عمران:

مَرْزَبان فرزند عمران بن عبدالله، شیعى والامرتبه و از یاران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام بود. آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» نام مرزبان را در فهرست نویسندگان و مؤلفان شیعى آورده و براى او کتابى را با نام کتاب الحدیث ذکر کرده است.[۱۱] همچنین موسی بن حسن اشعری قمی نوه عمران اشعری، از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است.

از تاریخ درگذشت و محل دفن عمران بن عبدالله قمى گزارشى در دست نیست؛ اما به دلیل این که عمران از یاران امام صادق علیه‌السلام بوده و سال شهادت آن حضرت ۱۴۸ هجرى قمرى است، می توان تاریخ وفاتش را حدوداً نیمه قرن دوم هجرى دانست.

عمران در کلام امام صادق علیه‌السلام

از میان روایت هاى اندک عمران و آنچه ابوعمرو کشى و شیخ مفید درباره او نقل کرده اند، برمى آید که وى با وجود دورى راه، چندین بار به دیدار امام صادق علیه‌السلام رفته و از محضر ایشان بهره فراوان جسته است.

امام صادق علیه‌السلام در گفتگوى صمیمانه خود با عمران بن عبدالله، سخنان زیبایى را در توصیف شخصیت ممتاز او بیان فرموده و مقام و منزلت والاى وى را بر همگان نمایاند؛ در این باره ابان بن عثمان از یاران امام جعفرصادق علیه‌السلام مى گوید: هنگامى که عمران به نزد امام صادق علیه‌السلام آمد، حضرت او را در کنار خود جاى داده و فرمودند: چگونه اى؟ فرزندت چطور است؟ خویشانت چگونه اند؟... سپس امام علیه‌السلام مدت زیادى با عمران سخن گفت؛ وقتى عمران بیرون رفت، از امام سؤال شد، این شخص که بود؟ فرمود: فردى شریف و بزرگوار از قومى نجیب بود. قومى که هیچ ستم کارى بر آن‌ها مسلط نشد، مگر آن که خداوند او را هلاک کرد.[۱۲]

عمران بن عبدالله بیشتر وقت‌ها در مراسم حج و صحراى منا به دیدار امام علیه‌السلام مى رسید؛ شاید اوج دوستى و دلدادگى عمران به پیشوایش امام صادق علیه‌السلام زمانى باشد که در منا خیمه اى براى حضرت و خانواده اش به پا کرد، وى با نهایت عشق و علاقه آن را به محضر ایشان پیشکش کرد. راوى مى گوید: «در منا بودم که عمران بن عبدالله قمى با خیمه هائى در دست، از راه رسید و آن‌ها را در خیمه گاه حضرت صادق علیه‌السلام برپا کرد. وقتى امام علیه‌السلام با اهل بیت خود تشریف آوردند، با دیدن خیمه ها پرسیدند: این ها مال کیست؟ گفتم: قربانت شوم، این ها را عمران بن عبدالله قمى براى شما برپا کرد. حضرت علیه‌السلام داخل خیمه ها شد؛... عمران نیز کار خود در حضور امام علیه‌السلام را چنین گزارش مى دهد که: جانم به فدایتان، این ها خیمه هائى است که دستور دادید، برایتان درست کنم. حضرت علیه‌السلام فرمودند: قیمت آن‌ها چقدر شد؟ عمران گفت: جانم به قربان شما، پارچه هاى خیمه را خودم ساخته و براى شما درست کرده ام، دوست دارم به عنوان هدیه این خیمه ها را از من قبول کنید! من آن پولى را که شما به من داده بودید پس دادم؛ حضرت علیه‌السلام دست عمران را گرفت و درباره اش این چنین دعا کرد: از خداوند مى خواهم بر محمد و آلش درود فرستد و تو را در روزى که هیچ سایه اى جز سایه خدا نیست، زیر سایه خویش قرار دهد».[۱۳]

عمران در نگاه عالمان رجال

اغلب دانشمندان شیعه، نام عمران بن عبدالله را در کتاب هاى رجال خود به ثبت رسانده اند و در تأیید وثاقت و عدالت عمران به روایت‌هایى که شیخ مفید و شیخ کشى نقل کرده اند، استناد جسته اند. این روایات در ستایش عمران بن عبدالله نقل شده که در کنار برخى گزارش هاى دیگر، بیان کننده ولایت مدارى و شیفتگى او به اهل بیت علیهم‌السلام است. مرحوم مامقانى با توجه به همین روایت ها، شخصیت عمران را چنین مى ستاید: «برشمردن عمران در زمره کسانى که وثاقت آن‌ها با قرائن و شواهد خارجى ثابت مى شود بعید نیست؛ حداقل این که او در بالاترین درجه هاى حُسن جاى دارد...».[۱۴]

شیخ طوسى نام عمران را در کنار یاران امام صادق علیه‌السلام جاى داده و مى گوید: «عمران بن عبداللّه الاشعرى القمى، برادر یعقوب و عیسى است».[۱۵]

علامه حلى نیز این چند روایت را از نشانه هاى بزرگى شخصیت وارسته عمران دانسته است.[۱۶]

جایگاه روائى عمران

در میان راویان و ناقلان آثار مکتب امامت، نام عمران نیز مى درخشد؛ لکن شمار بسیار اندک روایت هاى او ما را از دستیابى به تحلیل و بررسى بیشتر، درباره شخصیت روائى و گرایش روایت هایش و... باز مى دارد. بدیهى است، او نیز همانند بسیارى از راویان شیعه - احتمالاً - روایت هاى فراوان داشته است. اما گذشت زمان و دسیسه هاى مخالفان - که از هر فرصتى براى محو آثار تشیع استفاده مى کردند - نسل ما را از رسیدن به آثار ایشان محروم کرده است.

در جستجوى روایت هاى عمران بن عبدالله قمى، ممکن است به عنوانى دیگر از «عمران قمى» - که در سند احادیث هست - برخورد کنیم، «عمران قمى» شخصیتى است سواى عمران بن عبدالله قمى و متفاوت از او، زیرا بر اساس آنچه مرحوم خوئى گفته است، «عمران قمى» در واقع «عمران بن محمد بن عمران قمى» است،[۱۷] نه عمران بن عبدالله قمى؛ بنابراین «عمران قمى» در حقیقت نوه عمران بن عبدالله قمى است، نه خود عمران.

از جمله احادیث عمران بن عبدالله قمى که از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده، چنین است که آن حضرت سه دسته را به دلیل پندار غلط و سستى در امر امامت، سزاوار عذاب خدا دانسته اند و آن‌ها را در ردیف کسانى قرار داده اند که هیچ بهره اى از اسلام نبرده اند: کسى که به دروغ ادعاى امامت کند. کسى که امام حقیقى را انکار کند. کسى که دو گروه فوق را مسلمان بداند.[۱۸]

پانویس

  1. رجال، شیخ طوسى، ص۲۵۶.
  2. تنقیح المقال، ج۲، ص۱۸۴.
  3. معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۹۵.
  4. رجال، کشى، ص ۳۳۳، رقم ۶۰۸.
  5. رجال، برقى، ص ۵۲.
  6. رجال، شیخ طوسى، ص ۱۰۷.
  7. رجال، برقى، ص ۲۸.
  8. رجال، کشى، ص ۲۸۱.
  9. رجال، علامه حلى، ص ۱۱۵.
  10. معجم رجال الحدیث، ج ۲۰، ص ۱۴۳، رقم ۱۳۷۳۸.
  11. الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۶، ص۳۶۶، رقم ۲۲۶۶.
  12. رجال کشى، ص ۳۳۳: (عن ابان بن عثمان قال: اقبل عمران بن عبدالله القمى على ابى عبدالله علیه‌السلام. فقرّبه ابوعبدالله علیه‌السلام فقال: کیف انت؟ وکیف ولدک؟ وکیف اهلک؟ وکیف بنو عمک؟ وکیف اهل بیتک؟ ثم حدّثه ملیاً، فلما خرج قیل لابى عبدالله علیه‌السلام من هذا؟ قال: نجیب من قوم النجباء، مانصب لهم جبّار إلا قصمه الله).
  13. اختصاص، ص۶۸: (...عن بعض الکوفیین، قال: کنت بمنى اذا اقبل عمران بن عبدالله القمى و معه مَضارب للرجال والنساء و فیها کنف، فضربها فى مَضرب ابى عبدالله علیه‌السلام، اذ اقبل ابوعبدالله علیه‌السلام و معه نسائه، فقال: ما هذا؟ فقلت: جعلت فداک، هذه مَضارب ضربها لک عمران بن عبدالله القمى، قال: فنزل بها، ثم قال: یا غلام عمران بن عبدالله القمى، قال: فأقبل، فقال: جعلت فداک، هذه مضارب التى امرتنى ان اعملها لک، فقال: بِکم ارتفعت؟ فقال له: جعلت فداک، ان الکرابیس من صنعتى و عملتها لک، فانا احب جعلت فداک، ان تقبلها منى هدیة و قد ردوت المال الذى اعطیتنیه، قال: فقبض ابوعبدالله علیه‌السلام على یده ثم قال: اسأل الله تعالى ان یصلّى على محمد و آل محمد و ان یظلک یوم لاظل الا ظله).
  14. فلا یبعد عدّ الرجل من الثقات الذین استفید وثاقتهم من القرائن الخارجیة ولا اقلّ من کونه فى اعلى درجات الحسن...». تنقیح المقال، ج۲، ص۳۵۰.
  15. رجال، شیخ طوسى، ص۲۵۶.
  16. رجال، علامه حلى، ص ۱۲۵-۱۲۴.
  17. معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۱۵۴، رقم ۹۰۷۰.
  18. وسایل الشیعه، ج۲۸، ص۳۴۹، ح۳۴۹۳۶: (...عن مرزبان القمى عن عمران الاشعرى عن جعفر بن محمد علیه‌السلام انه قال: ثلاثة لاینظرالله الیهم، ولایزکیهم، و لهم عذاب الیم، من زعم انه امام و لیس بامام، و من زعم فى امام حق انه لیس بامام و هو امام، و من زعم ان لهما فى الاسلام نصیباً).

منابع

  • على محمدى‌یدک، "عمران بن عبدالله اشعری قمی؛ راوى نجیب"، ستارگان حرم، جلد ۹.