زبیر بن عوام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

زبیر بن عوام اسدى، پسر عمّه رسول خدا صلى الله علیه و آله، از نخستین گروندگان به اسلام و از مهاجران به حبشه است.[۱] او پس از بیعت با امیرالمؤمنین على علیه السلام آن را نقض کرد و از آتش افروزان جنگ جمل شد.[۲]

زندگی‌نامه

پدر زبیر، عوّام بن خُویلد برادر حضرت خدیجه(س) بود و مادرش، صفیّه بنت عبدالمطلب، زنی شجاع و مبارز در تاریخ اسلام می باشد. با این حساب، زبیر پسر عمّه ی حضرت رسول(ص) و امیرالمومنین(ع) محسوب می شود. قصیّ بن کلاب نیز، جد مشترک زبیر و پیامبراکرم(ص) است.

زبیر همچنین شوهر أسماء دختر ابوبکر بود، که به نوعی باجناق پیامبر اکرم(ص) محسوب می شد. مشهورترین فرزندش عبدالله بن زبیر است که در برخی فتنه ها و حوادث صدر اسلام مؤثر بود.

زبیر به نقلی پنجمین یا ششمین مردی است که مسلمان شد و از کاتبان وحی الهی بوده است. وی در همه غزوات حضرت رسول(ص) شرکت کرد و در بعضی سریّات فرماندهی جنگ را بر عهده می گرفت.

او با اهل بیت نیز رابطه خوبی داشت. از جمله در زمان حمله به خانه امام علی(ع) برای اخذ بیعت اجباری، از حضرت(ع) دفاع کرد و علیه مهاجمین شمشیر کشید. وی همچنین از جمله کسانی بود که در تشییع جنازه حضرت فاطمه(س) حضور داشت.

زبیر در شورای شش نفره به عثمان رای نداد و به نفع امام علی(ع) کنار کشید. او در حصر خانگی عثمان و در نتیجه قتل وی، نقش داشت و بعد از مرگ عثمان، مردم را برای بیعت با امام علی(ع) تحریک کرد.

زبیر در عصر خلافت امیرالمؤمنین

اولین اقدام زبیر بعد از به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) اعتراض به نحوه تقسیم بیت المال توسط حضرت(ع) شد و به خاطر سابقه ی خود در اسلام راضی به تقسیم مساوی بیت المال نبود. او به امام(ع) گفت: «إِنَّکَ جَعَلْتَ حَقَّنَا فِی الْقَسْمِ کَحَقِّ غَیْرِنَا...» تو در تقسیم بیت المال حق ما را همانند حق دیگران قرار دادی و بین ما و ایشان در تقسیم بیت المال با تساوی برخورد کردی.

دیگر اینکه زبیر به همراه طلحه برای به حکومت رسیدن امام علی(ع) بسیار تلاش کردند، و در عین حال از حضرت(ع) انتظار پست حکومتی داشتند، از این جهت زبیر خواستار حکومت عراق و طلحه حکومت یمن بود. آنان می گفتند «نُبایعُک علی أنا شُرکاؤُک فی هذالامرِ...» با تو بیعت کردیم که در حکومت نصیبی داشته باشیم.

طلحه و زبیر بعد از اینکه از عدالت امام(ع) خشمگین شدند، مدینه را به قصد مکه -به ظاهر برای عمره- ترک کردند. نقشه از این قرار بود که اینان به همراه عایشه، که در مکه حضور داشت، به بهانه ی خونخواهی و خواستار قصاص قاتلین عثمان علیه امام(ع) قیام کنند. و این را به دیگران بفهمانند که عثمان مظلوم کشته و قاتلین وی همه در رکاب علی(ع) هستند، از این رو جنگ جمل را در بصره برپا کردند.

پس از پایان جنگ، طلحه توسط نیروی خودی (مروان) کشته شد. اما زبیر در پی ملاقاتی که با امیرالمؤمنین(ع) داشت، از جنگ کناره کشید و بصره را به قصد مدینه ترک کرد. ابن جرموز که از سپاه عایشه بود، از فرصت استفاده کرده و با حیله با وی همراه شد، و زبیر را کشته و سر از تن او جدا کرد و به همراه شمشیرش برای گرفتن هدیه نزد حضرت علی(ع) آمد. وقتی آن حضرت(ع) چشمش به شمشیر زبیر افتاد، ناراحت شد و فرمود: «افسوس که این شمشیر، چه اندوهی را از چهره پیامبر(ص) زدوده بود!».

پانویس

  1. النّسب، ص۲۰۵؛ الطّبقات، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۹.
  2. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۰؛ تاریخ طبرى، ج۲، ص۴۵۱.

منابع

  • پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
  • فرهنگ قرآن، جلد ۱۵، صص ۲۳۹-۲۳۸.