حسین بن محمد اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

حسین بن محمد اشعری قمی، از محدثان و راویان بزرگ شیعه در قرن سوم و چهارم هجری و از شاگردان احمد بن اسحاق قمى و محمد بن بندار قمی است. نجاشى حسین بن محمد را صاحب وجاهت‌ و منزلت معرفی نموده و او را دارای کتابی به عنوان «النوادر» می داند. على بن حسین بن بابویه و جعفر بن محمد بن قولویه از شاگردان او هستند.

نام کامل حسین بن محمد اشعری قمی
زادگاه قم
وفات قرن چهارم هجری

Line.png

اساتید

احمد بن اسحاق قمى، محمد بن بندار قمی، عبدالله بن عامر اشعرى قمى، معلی بن محمد بصرى،...

شاگردان

محمد بن یعقوب کلینى، محمد بن حسن بن ولید قمى، على بن حسین بابویه قمى، جعفر بن محمد بن قولویه قمى،...

آثار

النوادر، طب اهل البیت،...

زندگی‌نامه

حسین بن محمد، در حدود نیمه سده سوم هجری، در خاندان نامور و دانش طلب اشعری در شهر قم، دیده به جهان گشود. کنیه اش، ابوعبدالله و شهرتش، اشعرى قمى است.[۱]

خاندان اشعری در قم، سهمى بسزا در نشر و گسترش معارف اهل بیت علیهم‌السلام و روایات آنان داشته اند. پدرش محمد بن عمران اشعرى قمى، در گروه راویان حدیث شیعى است و ابن قولویه قمى از او حدیث نقل مى کند. عبدالله بن عامر اشعری نیز، عموى حسین بن محمد و از اساتید اوست.

در اینجا مناسب است روایتى را که نشانگر ارتباط حسین بن محمد قمی با سفراى امام زمان علیه‌السلام است، ذکر کنیم. در روزگار امام حسن عسکرى علیه‌السلام، شخصى از راه امامان شیعه منحرف شد و گرایش‌هاى خطرناکى پیدا کرد؛ به طورى که فساد عقیده او باعث گسترش فساد و فتنه در جامعه شیعه مى شد. تا این که امام حسن عسکرى علیه‌السلام دستور کشتن او را صادر کردند و فرمودند: «هر کس که او را بکشد و مرا از شر او راحت کند، جایگاه او در بهشت خواهد بود».

یکى از پیروان انقلابى و اصیل حضرت عسکرى علیه‌السلام به نام جنید مى گوید: من سلاحى خریدارى کردم و رفتم او را از پاى درآورم. در اینجا حسین بن محمد اشعرى مى گوید: از ناحیه حضرت عسکرى علیه‌السلام کمک هایى به جنید عنایت مى شد. وقتى که حضرت عسکرى علیه‌السلام از دنیا رفت، همان کمک ها به وسیله حضرت صاحب الزمان علیه‌السلام به جنید ادامه مى یابد. کم‌کم دریافتم کمک هاى حضرت ولى عصر علیه‌السلام قطع شده است. من ناراحت و اندوهناک شدم (که نکند جنید هم راه امامان را ترک کرده و دچار لغزش عقیده شده است). مدتى در این اندیشه بودم که توقیعى از حضرت حجت علیه‌السلام رسید که خبر مرگ جنید را داده بودند. پس از این توقیع بود که متوجه شدم قطع کمک ها به علت وفات آن شیعه معتقد و ولایى بود، نه از جهت دیگر.[۲]

از این روایت معلوم مى شود که حسین بن محمد اشعری، روزگار امام عسکرى علیه‌السلام را درک کرده و نیز با سفیران و نائبان حضرت حجت علیه‌السلام ارتباط تنگاتنگ داشته و ظاهراً متن نامه آن حضرت را هم ملاحظه کرده است؛ و البته این امر همه نشانه آن است که حسین بن محمد، عالمى ولایت‌مدار و مورد توجه امام زمان خویش بوده است.

درباره سال و مکان وفات حسین بن محمد اشعری نیز، نظر قاطعى نمى توان ابراز کرد؛ اما از مجموع داده هاى تاریخى و گزارش‌هاى تراجم نویسان بتوان حدس زد که آن بزرگوار در اوایل سده چهارم هجرى قمرى رحلت کرده است.

استادان

برخی شخصیت هایى که حسین بن محمد از حوزه درس آنان بهره برده یا روایت شنیده عبارتند از:

  • عبدالله بن عامر اشعرى قمى: او عموی حسین اشعری و از محدثان موجه شیعه است و نجاشی در منزلت او مى نگارد: «ابومحمّد شیخ من وجوه اصحابنا، ثقة».[۳] مرحوم کلینى از این استاد، روایات بسیارى در «کافی» نقل مى کند.
  • معلی بن محمد بصرى: نام این روایتگر مشهور در جاى جاى کتاب «کافى» نمایان است. گرچه بعضى از بزرگان دانش رجال درباره اش گفته اند: از منظر نقل روایت و مذهب داراى لغزش‌هایى است.[۵]
  • محمد بن عمران بن حجاج بسیعى؛[۶]
  • محمد بن احمد بن خاقان النهدى: درباره او گفته شده: محدثى بسیار فاضل و موجه؛ بلکه بعضى از بزرگان شیعه او را از اصحاب اجماع محسوب کرده اند؛[۷]
  • احمد بن علویه اصفهانى، معروف به ابن ابى الاسود: وى ضمن این که در گروه راویان جاى دارد، شاعر توانایى هم بوده است و قصیده اى را در مدح حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام سرود که ۳۳۰ بیت داشت.

شاگردان

حسین بن محمد اشعرى که برهه اى از عمر پربرکت خویش را در راه گردآورى اخبار و روایات خاندان عصمت و طهارت سپرى کرد، خود در گروه محدثان عالى مقام شیعه جاى گرفت و براى حفظ میراث احادیث خاندان عصمت، به تعلیم و تربیت شاگردان بزرگى پرداخت. در این جا تنها به چهره هاى شاخص شاگردان او اشاره مى شود:

  • محمد بن یعقوب کلینى: وی صاحب کتاب «اصول و فروع کافى»، از معتبرترین کتاب هاى حدیثى اسلامى و شیعى است. نجاشى درباره او مى گوید: دانشمند بزرگ و استاد حدیث شیعه در شهر رى و از موثق ترین و موجه ترین مردم در نقل حدیث به شمار مى آید.[۱۰]
  • محمد بن حسن بن ولید قمى: در شأن و منزلت این فقیه و محدث نوشته اند: وى از استادان و دانشمندان قم و فقیه، پیشوا و چهره برجسته آنان بوده است. او در قم زیست مى کرد و بسیار بسیار باوجاهت است. این بزرگوار استاد معروف شیخ صدوق است.[۱۱]
  • جعفر بن محمد بن مسرور: این محدث یکى از استادان روایتى شیخ صدوق است و شیخ بارها او را در کتاب هایش نام برده و ستایش نموده است.[۱۴]

در نگاه عالمان رجال

شخصیت علمی حسین بن محمد اشعری قمی در آیینه سخنان بزرگان دانش رجال و تراجم چنین است:

  • در رجال نجاشى درباره او چنین مى خوانیم: ابوعبدالله اشعرى قمى، صاحب منزلت و داراى چهره اى وجاهت‌مند است.[۱۵]
  • صاحب نقد الرجال مى گوید: او روایتگر بسیار بسیار ارزشمند و موجهى است.[۱۶]
  • میرزا حسین نورى، رجال شناس اخیر شیعه درباره او مى نگارد: بنا به اتفاق تمام عالمان شیعه، سندى که به حسین بن محمد اشعرى مى رسد صحیح است و او محدث موجه و از بزرگان استادان روایتى ثقة الاسلام کلینى مى باشد.[۱۷]
  • ابن حجر عسقلانى از دانشمندان معروف اهل سنت مى گوید: شیخ طوسى او را در سلسله مشایخ و استادان شیعه قرار داده و او از استادان معروف شیخ کلینى صاحب کتاب کافى است. حسین اشعرى کتابى به نام «طب اهل بیت علیهم‌السلام» تألیف نموده که از بهترین کتاب هاى تألیف شده در این زمینه است.[۱۸]
  • آقا بزرگ تهرانى مى فرماید: او محدثى جلیل‌القدر و موجه است و کلینى در کافى از این شخصیت روایات بسیار زیادى نقل کرد.[۱۹]

آثار و احادیث

حسین بن محمد که در گردآورى اخبار امامان معصوم علیهم السلام سعى فراوان داشت، همه آنچه را که از امامان علیهم‌السلام و استادان خود آموخت، در کتاب هایى به یادگار گذاشت. نجاشى به کتاب «النوادر» او اشاره کرده است.[۲۰]

ابن حجر عسقلانى به کتاب دیگرى از او اشاره مى کند و مى نویسد: حسین بن محمد اشعرى کتابى به نام «طب اهل البیت» تألیف کرد که مانند آن تألیف نشده و کم‌نظیر است.[۲۱]

آیت الله جعفر سبحانى هم ضمن اشاره به کتاب «نوادر» حسین بن محمد مى گوید: روایاتى که او نقل مى کند و در کتابهاى روایتى شیعه ذکر شده، به ۹۶۱ روایت مى رسد. این زیادى روایت، بهترین گواه وسعت دانش و درایت او در حدیث شناسى است.[۲۲]

در انتها، برخی روایات منقول از حسین بن محمد اشعری قمی ذکر می شود:

حسن خُلق:

حسین بن محمد، با واسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت مى کند: روز قیامت، در ترازوى اعمال انسان چیزى بهتر و نیکوتر از حُسن خلق نهاده نمى شود.[۲۳]

عزّت نفس:

باز روایت مى کند از رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس از ما چیزى سؤال کند و نیازش را با ما مطرح کند، او را ناامید نمى کنیم؛ ولى اگر عزّت نفس را پیشه خود سازد و از ما سؤال نکند، خداوند او را بى نیاز مى گرداند.[۲۴]

نیکى با خویشان:

روایت مى کند از امام رضا علیه‌السلام فرمود: ما چیزى را نمى دانیم که عمر انسان را زیاد کند جز نیکى کردن به خویشاوندان؛ چنان که ممکن است شخصى از عمرش بیش از سه سال باقى نمانده باشد؛ اما چون که به خویشان خود مهرورزى کرده است، خداوند متعال عمر او را سى سال قرار مى دهد. و گاهى هم شخص دیگرى - در تقدیر الهى - سى و سه سال از عمر او باقى مانده است، ولى چون پیوند خود را با خویشانش بریده، عمرش به سه سال کاهش مى یابد.[۲۵]

فهم دین:

از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند: هنگامى که خداوند اراده نماید به کسى خیر برساند، فهم و درک او را در مسائل دین، زیاد مى کند.[۲۶]

منزلت راویان:

روایت مى کند از امام صادق علیه‌السلام که فردى از امام این را پرسش کرد: مردى اخبار شما را در میان مردم نشر مى دهد و قلب هاى آنان و شیعیان شما را نیرومند و محکم مى گرداند و فرد دیگرى هم باشد که انسان عابدى است، ولى به نشر و ترویج اخبار شما نمى پردازد؛ کدام یک از این دو (محدث و عابد) نزد شما بهتر است؟ حضرت فرمود: آن محدثى که روایات ما را منتشر مى کند و قلب هاى پیروان ما را نیرومند مى سازد، بهتر است از هزار عابد.[۲۷]

ارزش حفظ حدیث:

روایت مى کند از حضرت صادق علیه‌السلام که فرمود: هر آن کس که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت به عنوان دانشمندِ دین‌شناس مبعوث مى فرماید.[۲۸]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص ۶۶؛ رجال شیخ طوسى، ص ۴۶۹؛ خلاصة الاقوال، ص ۵۲.
  2. مرآة العقول، ج ۶، ص ۱۹۸ و اصول کافى، ج ۱، ص ۵۲۴.
  3. رجال نجاشى، ص ۱۵۱؛ جامع الروات، ج ۱، ص ۴۹۴.
  4. رجال نجاشى، ص ۶۶.
  5. رجال نجاشى، ص ۲۹۶.
  6. موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۱۷۹.
  7. موسوعة الفقهاء، ج ۴، ص ۱۷۹ و رجال کشى، ج ۲، ص ۸۱۲.
  8. رجال نجاشى، ص ۲۴۰.
  9. فهرست طوسى، ص ۱۴۰.
  10. رجال نجاشى، ص ۲۶۶.
  11. رجال نجاشى، ص ۲۷۱.
  12. اعلام الشیعه، ص ۱۲۰.
  13. فهرست طوسى، ص ۴۲.
  14. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۲۶.
  15. رجال نجاشى، ص ۱۸۶.
  16. نقدالرجال تفرشى، ص ۲۱.
  17. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۷۹۴، چاپ قدیم.
  18. لسان المیزان، ابن حجر، ج ۲، ص ۲۶۵.
  19. اعلام الشیعه، ص ۱۲۰.
  20. نجاشى، ص ۱۸۶.
  21. لسان المیزان، ج ۲، ص ۲۶۵.
  22. موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۱۷۹.
  23. اصول کافى، ج ۲، ص ۹۹.
  24. همان، ص ۱۳۸.
  25. همان، ص ۱۵۳.
  26. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۲.
  27. همان، ص ۲۳.
  28. همان، ص ۴۹.

منابع