رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تدوین حدیث در امامیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«تدوین حدیث» اصطلاحی در علوم حدیث، به معنای ثبت حدیث و یا تنظیم حدیث و تألیف کتاب حدیثی است. ثبت و تدوین حدیث در نزد محدثان شیعه، مراحل متعددی را مانند: تدوین «اصول اربعمائه»، «کتب اربعه» و «جوامع روایی متأخر شیعه» پشت سر گذاشته است.

مفهوم تدوین حدیث

تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده[۱] و در اصطلاح به معنای ثبت نوشته های متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشته ها در فصلهایی تنظیم و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف می گویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است.[۲] اصطلاح تدوین در عصر صحابه و تابعین استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید می شده است.

تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب علوم حدیثی است. با توجه به موارد کاربرد آن از تدوین دو معنی فهمیده می شود: ثبت حدیث و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.

  • الف) ثبت حدیث:

ابن حَجَر عَسقَلانی (متوفی ۸۵۲) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابن شهاب زُهْری (متوفی ۱۲۴) بود و پس از آن تصنیف فراوان شد.[۳] در این سخن تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» بکار رفته است ولذا معنایی جز نگارش ندارد.

از سخن ابن شهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد»[۴] نیز معنایی جز نگارش بدست نمی آید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را مکروه می پنداشتند.[۵] از معاصران نیز بعضی، تدوین را به مفهوم نگارش بکار برده اند.[۶] عجاج خطیب در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.[۷]

  • ب) تنظیم حدیث و تألیف کتاب حدیثی:

از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در ۱۴۳ هجری دانسته و نتیجه چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است،[۸] می توان مراد او را از تدوین همان تنظیم و مرتب سازی دانست زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت می گرفته است. به علاوه در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است.[۹]

به گفته ابن حجر عسقلانی[۱۰]، احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوره صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود.[۱۱] منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. نجاشی نیز درباره ثُبَیت، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام سخنی دارد که بر اساس آن روایات این شخص مکتوب بوده اما مدون یعنی مرتب و منظم نبوده است.

در مجموع می توان گفت که تدوین در اصل به معنای جمع آوری و نگارش بوده اما این کار در هر دوره ویژگی هایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ از این رو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث می کنند و برای هر دوره خصوصیتی می آورند که از دوره های دیگر تمایز دارد.[۱۲]

تدوین حدیث در شیعه

مقصود از حدیث شیعه، احادیث پیامبر اسلام که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده و نیز احادیث امامان علیهم السلام است. به اعتقاد شیعه، امامان به عنوان جانشینان رسول خدا از دو ویژگی علم وَهْبی (موهوبی) و عصمت برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر معتبر است.[۱۳] رسول خدا نیز در حدیث ثقلین،[۱۴] تمسّک به آنان را توصیه کرده و آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و در نتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، از این رو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم، به نگارش حدیث امامان علیهم السلام نیز پرداختند.

موضع شیعه از آغاز، جواز نگارش حدیث به منزله پایه تدوین آن بود. رسول خدا خود مطالب را به امام علی علیه السلام املا می کرد[۱۵] و گاه نوشته ای از احادیث را به حضرت فاطمه سلام اللّه علیها می داد[۱۶] که برای فاطمه بسیار عزیز بود.[۱۷] حضرت علی از جمله کاتبان پیامبر بود که علاوه بر قرآن، معاهدات آن حضرت را می نگاشت[۱۸] و بنابر روایت سیوطی به نگارش احادیث به ویژه با سند آن، توصیه می کرد.[۱۹]

علاوه بر آن، حضرت علی علیه السلام خود کاتبانی نیز داشت، از جمله علی و عبیداللّه پسران ابورافع.[۲۰] توصیه حسن بن علی علیه السلام به پسران خود و پسران برادرش کسب دانش و نگارش آن بود.[۲۱] به گفته ابن ندیم، اسنادی به خط حضرت علی و حسنین علیهم السلام وجود داشته است.

با توجه به این شواهد، وقتی دانشمندان از اختلاف اصحاب پیامبر درباره نگارش حدیث خبر می دهند، از امام علی و امام حسن علیهما السلام در شمار موافقان نگارش نام می برند.[۲۲] امامان دیگر نیز بر ثبت علم تأکید داشتند. امام صادق علیه السلام نگارش را مایه اطمینان دل و عامل حفظ مطالب می دانست.[۲۳] و به اصحاب خود برای مراقبت از نوشته ها توصیه می کرد و کتاب را میراث علمی برای آیندگان می دانست. لذا برخی شاگردان ائمه با لوح و قلم در جلسات آنان حاضر می شدند و روایات را می نگاشتند.[۲۴] برخی نیز پس از استماع حدیث با کمک کاتبان به ثبت آنها می پرداختند.[۲۵] به این ترتیب، نوشته های فراوانی به وجود آمد و با سیر مشخصی تدوین شد.

مراحل تدوین حدیث شیعه

حدیث شیعه از صدور تا تدوین نهایی این مراحل را داشته است:

الف) تدوین میراث علمی امامان

نخستین کتابی که در اسلام تدوین گردید، کتابی به املای پیامبر اکرم و خط حضرت علی علیهما السلام بود که به آن «صحیفة جامعه» یا «جامعه» گفته اند.[۲۶] این کتاب یکی از پشتوانه های حدیث شیعه است[۲۷] که با استفاده از آن، انطباق حدیث شیعه با سنّت پیامبر و نیز شایستگی ائمه به عنوان وارثان علوم نبوی بدست می آید.[۲۸]

در روایات اهل سنّت سخن از «صحیفة علی» به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینه دیه، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است.[۲۹] برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است،[۳۰] اما بررسی دقیق نشان می دهد که صحیفه غیر از جامعه است.[۳۱] برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیه السلام دارد.[۳۲]

ب) تدوین اصول حدیثی

اصول حدیثی، پایه های اولیه حدیث شیعه را تشکیل می دهد. در اصطلاح محدّثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است که البته در تعریف آن اختلاف نظر وجود دارد، اما معمولاً در مقابل «کتاب» یا «تصنیف» قرار می گیرد، [۳۳] لذا شیخ طوسی به اسماعیل بن مهران کتاب هایی نسبت داده و جداگانه از آنها یاد کرده و در عین حال تصریح نموده که او یک «اصل» داشته است، [۳۴] چنانکه ابن غضائری را صاحب دو تألیف دانسته است، یکی درباره مصنَفات شیعه و دیگری درباره اصول.[۳۵]

اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیه امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدّثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شماره تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمأه» گفته اند.[۳۶] اصول اربعمأه که بیشترین آنها را شاگردان امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام تدوین کردند،[۳۷] پایه کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است. پس از تألیف کتب اربعه از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و در نتیجه بسیاری از آنها متروک گردید، ضمن آنکه برخی اصول، در آتش سوزی کتابخانه کرخ بغداد در ۴۴۷ قمری از بین رفت.[۳۸] با توجه به قراین و شواهد،[۳۹] روشن می شود که اصول حدیثی از نظر حجم و تعداد حدیث محدود بوده است و با کتب دوره های بعد قابل مقایسه نیست. ضمناً در این اصول طرحی جهت تنظیم احادیث و تبویب آنها در کار نبود.[۴۰] زیرا اهتمام راویان بیشتر به ثبت روایات بود و از آنجا که احادیث اصول به موضوع خاصی اختصاص نداشت، معمولاً به نام صاحب آن شهرت می یافت، مانند اصل عاصم بن حُمَید و اصل حفص بن سُوقه. در همین دوره اصطلاحات دیگری نیز به وجود آمد که بعضاً نزدیک به اصول است. از جمله این اصطلاحات، «نسخه» و «نوادر» است[۴۱] که نوادر کاربرد بیشتری یافته[۴۲] و نوادرنویسی، شیوه غالب تدوین حدیث تا پایان قرن دوم بوده است.

ج) تدوین حدیث در قرن سوم

با تثبیت خلافت بنی عباس به ویژه پس از رحلت امام صادق علیه السلام در ۱۴۸، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهم السلام از مدینه به عراق جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، در نتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به محدثان و حاملان اخبار روی آوردند. در این زمان صدها تن از شاگردان امام صادق علیه السلام در مراکز علمی به نقل و نشر حدیث می پرداختند[۴۳] و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوّب در اختیار آنان بود. نخستین بار عده ای از شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام، مانند حریز بن عبداللّه سجستانی [۴۴] و معاویة بن عمّار[۴۵] و معاویة بن وهْب[۴۶] توانستند با استفاده از روایات خود، کتابهایی درباره نماز و زکات و روزه و حج و ... تدوین کنند. از عهد امام رضا علیه السلام و به ویژه در قرن سوم، دسته بندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از اصحاب اجماع بودند.[۴۷] در این دوره از بزرگان دیگری چون حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسن و علی بن مهزیار اهوازی می توان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابن مهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد.[۴۸]

همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهم السلام در این دوره، بزرگان حدیث در مساجد یا حوزه ها فعال شدند[۴۹] و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیه فهارس کتب حدیث پرداختند، به ویژه کتبی که از طریق سماع و قرائت بدست آورده بودند.[۵۰] این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، از این رو شیخ صدوق بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ من لایحضره الفقیه دانسته است.[۵۱] همچنین شیخ طوسی در الفهرست و نیز «مشیخة» تهذیب الاحکام و نجاشی در رجال خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناسانده اند. در عصر ما جز معدودی از این کتب از جمله محاسن برقی[۵۲] باقی نمانده است.

کاهش ارتباط شیعیان با امامانشان در پی فشارهای خلفا، به معنای قطع کامل ارتباط و در نتیجه عدم صدور حدیث از امامان نبود، بلکه شکل جدیدی از ارتباط به وجود آمد که در جای خود دستاورد تازه ای برای حدیث شیعه داشت: از زمان امام صادق علیه السلام به بعد عده ای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمع آوری می کردند و به حضور ائمه علیهم السلام می بردند و پاسخهای سؤالات را ــ که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت می کردند.[۵۳]

گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان می فرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن می ساختند.[۵۴] از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدّثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند. شیخ طوسی [۵۵] ضمن برشمردن آثار عبداللّه بن جعفر حِمْیَری از کتاب المسائل والتوقیعات نام برده، اما نجاشی به سه کتاب این شخص در حوزه مسائل اشاره کرده است: مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیه السلام، مسائلُ لابی محمدالحسن علیه السلام علی یَدِ محمدبن عثمان العَمْری و مسائل ابی محمد و توقیعات. زکریا بن آدم، محمد بن سلیمان، هارون بن مسلم، یعقوب بن یزید، یعقوب بن اسحاقِ سِکّیت و احمد بن اسحاق اشعری از کسانی بودند که در این دوره به تدوین مسائل پرداختند.[۵۶] کلینی نیز کتابی به نام رسائل الائمه داشته است.[۵۷]

مجموعه های رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت اما پس از تقطیع و تقسیم محتوای آنها در آثار یادشده، به تدریج از بین رفت.[۵۸] ابن بابویه[۵۹] تصریح کرده که مجموعه نامه ها و توقیعات امام حسن عسکری علیه السلام را به خط خود امام از طریق ابوجعفر صفار دریافت کرده است. هارون بن موسی تلّعکبری و احمد بن حسین بن عبیداللّه غضائری نیز خبر داده اند که بسیاری از نامه های امام یازدهم و دوازدهم را دیده اند.[۶۰] از متقدمان، ابن بابویه در کمال الدین[۶۱] و شیخ طوسی در الغیبة[۶۲] و از متأخران، محمدباقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰) در بحارالانوار[۶۳] بسیاری از توقیعات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را جمع کرده اند.

د) تدوین کتب اربعه

از حقایق مسلّم درباره حدیث شیعه، ورود جعل و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذّاب»، «فاسدالمذهب» و «مجهول الحال» در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با امامان بوده است.[۶۴] هدف این راویان، تحریف حقایق دینی از طریق جعل حدیث بوده است. یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان غُلات بود.[۶۵] این جریان از زمان امام سجاد علیه السلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت به طوری که در زمان هر یک از امامان علیهم السلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد لعن و نفرین ائمه قرار گرفتند.[۶۶]

ترفندهای غلات را همواره امامان شیعه آشکار می کردند، چنانکه امام صادق علیه السلام درباره مُغیرة بن سعید به جعل حدیث و افزودن آنها در کتب اصحاب پدرش اشاره کرد و امام رضا علیه السلام، بیان و مغیره بن سعید و ابوالخطاب و برخی دیگر را از دروغگویان عمده معرفی کرد و امام حسن عسکری ضمن تکذیب عقاید علی بن حَسَکه و قاسم یقطینی آنان را نفرین کرد.[۶۷] پس از عصر ائمه نیز از جمله تلاشهای بزرگان شیعه، شناسایی غلات و طرد آنان از میان شیعیان بود،[۶۸] اما به رغم این تلاش ها، بخشی از روایات جعلی و مشکوک به مجموعه های حدیثی راه یافت[۶۹] و از این حیث، در احادیث اختلاف و تعارض پیدا شد.[۷۰]

پس از وقوع غیبت امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه می گشت.[۷۱] در این شرایط، محدّثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین کتب اربعه توسط محمد بن یعقوب کلینی و محمد بن علی بن بابویه و محمد بن حسن طوسی ــ که به «محمدون ثلاث اول» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، به ویژه کتابهای ابن بابویه و شیخ طوسی در قرنهای چهارم و پنجم، گامی مهم در رفع نابسامانی های موجود در حیطه حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار می رود.[۷۲]

با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، به ویژه کتب حدیثی شیخ صدوق و شیخ طوسی و سید مرتضی و شیخ مفید، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و کلامی پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد و عالمان شیعه بیشتر به انتقال کتابهای قبل از طریق اجازه و کتابت و وجاده اهتمام ورزیدند. با این همه بررسی های حدیث شناختی و التفات به مباحث رجال و درایه ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزه حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون نجاشی و کشّی و ابن غضایری و احمد بن طاووس و علامه حلّی و ابن داود حلّی در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایه کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، به ویژه از نظر سند و دقت و ضبط تدوین شد، «مُنْتقی الجُمان فی الاحادیث الصحاح والحسان» بود. این کتاب را حسن بن زین الدین عاملی، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب معالم، نگاشت که متأسفانه ناتمام ماند.

ه) تدوین حدیث در دوره متأخران

با روی کارآمدن دولت شیعی صفوی در قرن دهم هجری و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای شیعه از نقاط مختلف به ایران آمدند، از جمله حسین بن عبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی، شیخ لطف الله میسی و محقق کرکی از جبل عامل لبنان، و سید ماجد بحرانی از بحرین. بدینسان، تألیف آثاری در زمینه فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت.[۷۳]

از سوی دیگر پس از آنکه محمدامین استرآبادی کتاب الفوائد المدنیة را تألیف کرد و این کتاب در ایران و عراق منتشر شد، شماری از فقها گرایش اخباری پیدا کردند[۷۴] و به حدیث و علوم آن توجه شایانی نمودند.

نامورترین محدّثان این دوره که به «محمدون ثلاث اُخَر» معروف اند، منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند:

  1. الوافی، تألیف محمد بن مرتضی معروف به مولی محسن فیض کاشانی که جامع کتب اربعه با حذف مکررات آنها به شمار می رود و حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست؛[۷۵]
  2. بحارالانوار، تألیف محمدباقر مجلسی که از حیث محتوا مشتمل بر همه مباحث دینی و از حیث منابع بر بیش از ۳۶۰ کتاب و رساله حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است؛
  3. وسائل الشیعه، تألیف محمد بن حسن شیخ حر عاملی (متوفی ۱۱۰۴) که جامع احادیث فقهی بر پایه تبویب رایج نزد فقهاست و به طور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است.
  4. از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب «عوالم العلوم والمعارف والاحوال» تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی با صورت بندی و محتوای تقریباً همسان با بحارالانوار است.

به طور کلی در عصر صفوی گذشته از اهتمام محدثان به جستجو و شناسایی برخی آثار حدیثیِ مهجور و حفظ آنها از آفت و نابودی، گرایش به شرح و بررسی حدیث در موضوعات مختلف نیز رواج یافت و شماری از عالمان چون میرداماد، صدرالمتألهین شیرازی، مولی محمدتقی مجلسی، مولی صالح مازندرانی، محمدباقر مجلسی، مولی رفیعا قزوینی، قاضی سعید قمی و سید نعمت اللّه جزایری بر آثار متقدم حدیثی به ویژه کتب اربعه شرح نوشتند. در این شروح ارزیابی همه جانبه سند و متن احادیث مورد توجه قرار می گرفت. از حیث موضوع بندی نیز گاه به مباحث جدید و صورت بندی های متداول در علوم دینی التفات می شد.[۷۶]

سنّت تدوین آثار جدید حدیثی از آن پس با آهنگی کندتر ادامه یافت و برخی عالمان در مقام مستدرک نویسی بر جوامع پیشین چون بحارالانوار و وسایل الشیعه برآمدند؛ معروفترین این کتابها مستدرک الوسایل تألیف میرزا حسین نوری مازندرانی (متوفی ۱۳۲۰) حدیث شناس و کتاب شناس نامور است که آن را بر پایه منابع پیشین و برخی آثار نو یافته، طبق تبویب وسایل الشیعه تنظیم کرد. این کتاب امروزه از مراجع مهم تحقیقات فقهی مجتهدان است.

آخرین گام در تدوین حدیث ـ بجز آثاری که با نگرش موضوعی نو و تبویب ویژه سامان یافته [۷۷] ـ جامع حدیثی فقهی جامع احادیث الشیعه است. طرح این اثر حدیثی را فقیه و مرجع تقلید مشهور شیعه، آیت اللّه سید حسین طباطبائی بروجردی ارائه کرد و در آغاز با اشراف وی چند تن از علما و فضلای حوزه علمیه قم به تدوین آن اهتمام کردند، پس از درگذشت وی نیز کار با جدیت پیگیری شد و صورت اتمام یافت.

گفتنی است که تألیف معجم های موضوعی و واژه ای برای تسهیل دستیابی به مضامین احادیث در جوامع معتبر حدیثی در چند دهه اخیر مطمح نظر مؤلفان بوده و هست. مشهورترین این آثار کتاب سفینة البحار تألیف حاج شیخ عباس قمی معروف به محدّث قمی (متوفی ۱۳۵۹) است که فهرستی موضوعی و الفبایی بر بحارالانوار است.

پانویس

  1. بیهقی، ج۲، ص۶۰۵.
  2. رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص۲۵۸، پانویس ۱.
  3. ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۰۸.
  4. کتانی، ص۵.
  5. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۱، ۱۲۷ـ۱۲۸.
  6. رجوع کنید به ابوریّه، ص۲۶۴؛ صالح، ص۱؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۲۹۳؛ همو، ۱۴۱۷، ص۱۳۷؛ خولی، ص۳۳.
  7. ۱۴۱۱، ص۳۴۳ـ۳۴۸.
  8. رجوع کنید به سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.
  9. رجوع کنید به جوهری، همانجا.
  10. ۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.
  11. نیز رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۷۱.
  12. رجوع کنید به ابوریه، ص۲۶۷؛ صالح، ص۳۸ـ۴۱.
  13. رجوع کنید به سوره واقعه: ۷۹؛ سوره احزاب: ۳۱.
  14. رجوع کنید به شرف الدین، ص۷۲ـ۷۵؛ خوئی، ص۴۹۹: تواتر حدیث ثقلین.
  15. صفار قمی، ص۱۶۷.
  16. کلینی، ج۲، ص۶۶۷.
  17. طبری، ص۶۵ـ۶۶.
  18. رامیار، ص۲۶۶؛ قدّوری الحمد، ص۹۶.
  19. ج۲، ص۶۳.
  20. نجاشی، ص۴ـ۶؛ طوسی، ۱۳۸۰، ص۷.
  21. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۳۰.
  22. رجوع کنید به ابن صلاح، ص۱۱۹؛ سیوطی، ج۲، ص۶۱.
  23. کلینی، ج۱، ص۵۲.
  24. کشّی، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ ابن طاووس، ص۲۱۹ـ۲۲۰.
  25. بهبودی، ص۲۳.
  26. غفاری، ص۲۲۷؛ عسکری، ص۳۱۶ـ۳۲۲.
  27. رجوع کنید به جامعه.
  28. رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۹۴ـ۹۵؛ کشّی، ص۳۷۶؛ نجاشی، ص۳۶۰.
  29. رجوع کنید به بخاری جعفی، ج۱، ص۳۶؛ ابن حنبل، ج۱، ص۷۹، ۸۱، ۱۰۰، ۱۰۲، ۱۱۰، ج۲، ص۳۵، ۱۲۱؛ شافعی، ص۲۲۱.
  30. غفاری، ص۲۲۸.
  31. رجوع کنید به معارف، ص۴۹ـ۵۰.
  32. مجلسی، ج۲۶، ص۳۷.
  33. رجوع کنید به اصل.
  34. لَهُ اَصْلٌ؛ ۱۳۵۱ ش، ص۱.
  35. همان، ص۱ـ۲.
  36. شهید ثانی.
  37. رجوع کنید به معارف، ص۱۷۷ـ۱۹۳.
  38. یاقوت حموی، ج۱، ص۷۹۹؛ قس آقا بزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۳۴: ۴۴۸.
  39. رجوع کنید به نجاشی، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
  40. همان، ص۱۱۷.
  41. رجوع کنید به نجاشی، ص۱۱۶، ۱۵۳.
  42. رجوع کنید به نوادر.
  43. نجاشی، ص۴۰.
  44. نجاشی، ص۱۴۴ـ۱۴۵؛ طوسی، ۱۳۵۱ ش، ص۶۲ـ۶۳.
  45. نجاشی، ص۴۱۱.
  46. همان، ص۴۱۲.
  47. رجوع کنید به کشّی، ص۵۵۶؛ اصحاب اجماع.
  48. نجاشی، ص۵۸ـ۶۰، ۲۵۳ـ۲۵۴.
  49. رجوع کنید به معارف، ص۳۵۵ـ۳۷۹.
  50. زراری، ص۱۶۰ـ۱۶۷؛ ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۴ـ۵؛ بهبودی، ص۲۸ـ۳۳.
  51. ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۳ـ۵.
  52. نجاشی، ص۷۶؛ المحاسن، چاپ مهدی رجایی در دو مجلد در ۱۴۱۳.
  53. رجوع کنید به کلینی، ج۵، ص۵۶۶؛ نجاشی، ص۲۸۳؛ کشّی، ص۱۶۲؛ بهبودی، ص۱۷.
  54. شریف قریشی، ص۷۳ـ۸۸؛ معارف، ص۳۴۳.
  55. ۱۳۵۱ ش، ص۱۰۲.
  56. رجوع کنید به نجاشی، ص۹۱، ۱۷۴، ۳۴۷، ۴۳۸، ۴۴۹ـ۴۵۰.
  57. نجاشی، ص۳۷۷.
  58. معارف، ص۳۵۰.
  59. ۱۴۰۱، ج۱، ص۸۶.
  60. نجاشی، ص۳۵۵، ۳۸۰.
  61. ج۲، ص۴۸۲ـ۵۲۲.
  62. ص۳۴۵ـ۴۱.
  63. ج۵۳، ص۱۵۰ـ۱۹.
  64. رجوع کنید به علامه حلّی، ص۱۹۷ـ۲۶۹؛ ابن داود حلّی، ص۲۲۵ـ۲۸۹؛ بهبودی، ص۹۹ـ۲۳۹، باب الضعفاء.
  65. رجوع کنید به معارف، ص۲۹۸ـ۳۰۵؛ غلّو.
  66. کشّی، ص۲۹۰ـ۲۹۱، ۲۹۵، ۳۰۰ـ۳۰۲، ۳۲۱، ۵۰۳، ۵۱۷ـ۵۲۰.
  67. کشّی، ص۵۱۶ـ۵۱۹؛ مجلسی، ج۲۵، ص۳۱۶.
  68. رجوع کنید به نجاشی، ص۳۳۲، ۳۳۸؛ علامه حلّی، ص۱۴؛ بهبودی، ص۴۷.
  69. بهبودی، ص۴۴.
  70. طوسی، ۱۴۰۱، ج۱.
  71. رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۸.
  72. رجوع کنید به کتب اربعه؛ کافی.
  73. مدیر شانه چی، ص۱۶۴.
  74. دوانی، ص۹۰.
  75. رجوع کنید به الوافی.
  76. برای نمونه رجوع کنید به محمدباقر مجلسی، ج۱.
  77. برای نمونه رجوع کنید به الحیاة تألیف محمدرضا حکیمی و دیگران.

منابع