جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بی نیازی از مردم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«بى نیازى از مردم» از فضائل اخلاقی و صفتی برخاسته از توکل بر خداوند است؛ زیرا انسان مؤمن از آنجا که بر خدا توکل دارد، در رفع حوائجش او را برای خود کافی می‌داند و حاضر نیست در جایی که عزتش زیر سوال می‌رود، از دیگران درخواستی کند. روایات متعددی در اهمیت بی‌نیازی از مردم و سفارش به آن وارد شده است.

بی‌نیازی از مردم در روایات

۱. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله: «لَیسَ الْغِنى عَنْ کثْرَةِ الْعَرْضِ إِنَّمَا الْغِنى غِنَى النَّفْسِ»؛ بى نیازى به فراوانى ثروت نیست، بى نیازى تنها در روحیه بى نیازى است.[۱]

۲. حضرت على علیه السلام: «ماءُ وَجهِک جامِدٌ یقْطِرُهُ السُّؤالُ، فَانظُرْ عِندَ مَن تُقطِرُهُ»؛ آبروى تو، یخِ منجمد است و سؤال و خواهش، آن‌را قطره قطره می‌چکاند. پس، بنگر که آن‌را نزد چه کسى فرو مى‌چکانى.[۲]

۳. امام صادق علیه السلام: «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیامُ اللَّیلِ وَعِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ»؛ شرافت مومن به شب زنده دارى و عزتش به بى نیازى از مردم است.[۳]

۴. امام صادق علیه السلام: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکمْ أَنْ لَا یسْأَلَ رَبَّهُ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْییأَسْ مِنَ النَّاسِ کلِّهِمْ وَ لَایکونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِک مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یسْأَلِ اللَّهَ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ»؛ چون یکى از شما خواهد هر چه از پروردگارش در خواست کند به او عطا کند باید از مردم نومید شود و امیدى جز به خدا نداشته باشد چون خداوند این را از دلش بداند هرچه از خدا بخواهد به او عطا کند.[۴]

۵. امام سجاد علیه السلام: «رَأَیتُ الْخَیرَ کلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ وَ مَنْ لَمْ یرْجُ النَّاسَ فِی شَیءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ فِی کلِّ شَیءٍ»؛ تمام خیر و نیکى را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امیدى به مردم نداشته باشد و امرش را در هر کارى به خداوند واگذارد خداى عزوجل در هر چیزى او را اجابت کند.[۵]

۶. امام صادق علیه السلام: «طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاءِ وَ الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ وَ الطَّمَعُ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ»؛ حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت و رفتن حیا مى شود و نومیدى از آن چه در دست مردم است موجب عزت مومن در دینش است و طمع فقرى است حاضر و آماده.[۶]

۷. امام باقر علیه السلام: «الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ؛ أَوَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ حَاتِمٍ إِذَا مَا عَزَمْتَ الْیأْسَ أَلْفَیتَهُ الْغِنَى إِذَا عَرَّفْتَهُ النَّفْسَ وَ الطَّمَعُ الْفَقْر»؛ نومیدى و چشم نداشتن به دست مردم عزت دینى مومن است مگر گفتار حاتم را نشنیدى که می گوید چون بنومیدى تصمیم گیرى و دلت به آن آشنا گردد آن را بى نیازى یابى و طمع را فقر دانى.[۷]

۸. از امام صادق علیه السلام نقل نموده اند که فرمود: «جَاءَ أَعْرَابِی إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ یا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یحِبُّنِی اللَّهُ عَلَیهِ؛ فَقَالَ یا أَعْرَابِی ازْهَدْ فِی الدُّنْیا یحِبَّک اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا فِی أَیدِی النَّاسِ یحِبَّک النَّاسُ»؛ عربى آمد خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله، عرض کرد مرا راهنمائى به عملى کنید خدا مرا دوست بدارد. رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند زاهد در دنیا باش تا خدا تو را دوست بدارد و نسبت به آن چه در دست مردم است زاهد باش تا مردم تو را دوست بدارند.[۸]

۹. امام جواد علیه السلام فرمود: «عزُّ المؤمنِ غناهُ عَن النّاسِ»؛ عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است.[۹]

۱۰. زراره می گوید: مردی بحضور امام صادق علیه السلام آمد، عرض کرد دستم ناسالم است و نمی توانم با آن بخوبی کار کنم، سرمایه ندارم تا با آن تجارت نمایم و فرد محروم و مستمندی هستم. «فقال اعمل و احمل علی راءسک واستغن عن الناس». امام علیه السلام فرمود: با سرت باربری کن و خویشتن را از مردم بی نیاز ساز.[۱۰]

پانویس

  1. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶
  2. میزان‌الحکمه، ج ۵ ص۵۰۴، حدیث ۸۳۰۴.
  3. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  4. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  5. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  6. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  7. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  8. وسائل الشیعة، ج ۹، ص ۴۵۰
  9. بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۰۹، باب۴۹.
  10. محجة البیضاء، جلد ۳، صفحه ۱۴۳.