اَسْماء بنت عُمَيس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۷ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (اسماء در شأن نزول)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اسماء دختر عمیس ‌بن معد ‌بن ‌تیم خثعمى.[۱]

زندگی نامه

او به همراه همسرش جعفر، از نخستین اسلام آورندگان است[۲] كه پیش از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به «دارالارقم» بدو گروید.[۳] 

به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در هجرت دوم به حبشه رهسپار شد،[۴] به همین جهت عُمَر او را بَحریّه و حبشیه خطاب مى‌كرد.[۵] جزئیات تاریخى زندگى وى و دیگر مسلمانان در حبشه، چندان روشن نیست؛ اما بى‌تردید تحمل مشكلات دیار غربت جز براى كسى كه عاشق پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام باشد، آسان نبود چنان كه وى در پاسخ به عمر ‌بن ‌خطاب كه او را از مهاجران به مدینه نشمرده بود به سختی‌هاى آن اشاره كرد.[۶]

او ‌در حبشه سه پسر به نام‌هاى عبدالله، عون و محمد براى جعفر آورد[۷] و در سال هفتم هجرى، در پى فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله همچون دیگر مسلمانان، از حبشه به مدینه بازگشت.[۸]

در مدینه بود كه با حفصه دختر عمر و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاقات كرد و سخن تندى از عمر شنید و در جواب وى كه گفته بود: ما در هجرت از شما پیشى گرفته‌ایم، پس به پیامبر سزاوارتریم، خشمگینانه گفت: اى ‌عمر! دروغ گفتى، هرگز چنین نیست. به ‌خدا ‌سوگند! شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودید، گرسنگان شما را غذا مى‌داد و نادانانِ شما را موعظه مى‌كرد؛ ولى ما در سرزمین حبشه بیگانه و غضب شده و در آزار و ترس بودیم و این، براى خدا و پیامبرش بود آنگاه سوگند یاد كرد كه داستان را به عرض پیامبر صلى الله علیه و آله برساند.

پیامبر فرمود: هر كس چنین بگوید، دروغ گفته است.[۹] او به من سزاوارتر از شما نیست. براى وى و یارانش هجرتى است؛ ولى براى شما اهل كشتى دو هجرت است:[۱۰] هجرتى به نزد نجاشى و هجرتى به سوى من.[۱۱]

در سال هشتم هجرت، با شهادت جعفر بن ابى‌طالب در سریه موته، پیامبر صلى الله علیه و آله از اسماء دلجویى كرد و به دیگر زنان فرمود تا براى او و فرزندانش، غذایى فراهم سازند.[۱۲]

در سال نهم هجرى به اتفاق صفیه دختر عبدالمطلب، عهده‌دار غسل اُمّ كلثوم،[۱۳] دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر عثمان ‌بن ‌عفان شد و در جنگ حنین، پیامبر صلى الله علیه و آله او را به ازدواج ابوبكر درآورد.[۱۴]

از این وصلت در سال ‌دهم در ذوالحلیفه محمد ‌بن ‌ابى‌بكر متولد شد[۱۵] و پیامبر صلى الله علیه و آله درباره مناسك او فرمود: مانند دیگران، اعمال را به جاى آوَرَد؛ ولى طواف نكند.[۱۶]

اسماء هنگام بیمارىِ پیامبر صلى الله علیه و آله دلى پر‌تب و تاب داشت. او بر گرد حضرت مى‌چرخید و با پیشنهاد وى، دارویى را به حضرت خوراندند كه پیامبر صلى الله علیه و آله را چندان خوش نیامد.[۱۷]

در روز وفات فاطمه علیهاالسلام دستیار على علیه‌السلام بود، تا وى را غسل دهد[۱۸] و براى این كه حجم بدن آن حضرت، هنگام تشییع نمایان نباشد[۱۹] به اشاره وى ـ ‌طبق آنچه در حبشه آموخته بود ‌ـ براى نخستین بار، صندوقى ساخته شد.[۲۰]

با درگذشت ابوبكر در سال سیزدهم به همسرى على علیه‌السلام درآمد و تا پایان زندگى در كابین آن حضرت بود. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام یحیى و عون[۲۱] یا یحیى و محمد اصغر[۲۲] یا عثمان اصغر و یحیى[۲۳] بود. از این پس در تاریخ اطلاع چندانى از این بانو وجود ندارد.

اسماء از راویان حدیث پیامبر اكرم به شمار مى‌رود[۲۴] و كسانى چون عمر ‌بن ‌خطاب، ابن ‌عباس، عبدالله ‌بن ‌جعفر، قاسم ‌بن ‌محمد، عبدالله‌ بن‌ شداد ‌بن ‌الهاد و عروة ‌بن ‌زبیر از او روایت كرده‌اند.[۲۵]

امام ‌باقر علیه‌السلام فرمود: خداوند رحمت كند خواهرانى را كه اهل بهشت‌اند! و سپس از اسماء نام برد.[۲۶] بهترین دامادها (شوهرخواهرها) یعنى رسول خدا، حمزه و عباس براى وى بودند.[۲۷]

نزدیكى اسماء به خانواده پیامبر تا بدانجا رسید كه حضرت فاطمه علیهاالسلام، او را مادر خطاب مى‌كرد.[۲۸] به نقل از ابن ‌شهر آشوب و برخى منابع دیگر شیعه، اسماء در مراسم ازدواج امام على علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام، در سال دوم هجرت حضور داشت و به موجب وصیت حضرت خدیجه علیهاالسلام یك هفته نزد دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ماند[۲۹]؛ اما این گزارش با قول مشهور كه آمدن اسماء از حبشه را سال هفتم هجرت مى‌داند سازگار نیست. بنا به گزارش دیگر، آن زن اسماء، دختر یزید ‌بن ‌سكن انصارى بود. سیره نویسان متأخر به اشتباه او را همان اسماء بنت عمیس ثبت كرده‌اند.[۳۰]

تجربه هجرت به كشور بیگانه، وى را با سرد ‌و ‌گرم روزگار آشنا كرد، از این ‌رو گاه با وى مشورت مى‌شد و عمر نیز در تعبیر خواب از وى كمك مى‌جست.[۳۱] در روزگار خلیفه دوم كه بیت‌المال، بر اساس درجات بین مسلمانان قسمت مى‌شد و به زنان مهاجر و برخى دیگر به اندازه فضل و برترى آنان ـ ‌از 1000 تا 2000 درهم‌ ـ مى‌پرداختند، اسماء بیشترین دریافتى را داشت.[۳۲]

گرچه در روایتى دیگر براى وى 1000 درهم یاد ‌شده؛[۳۳] ولى باز از فضل و ارجمندى او در نگاه حكومت حكایت دارد. احادیثى كه از وى در منزلت على علیه‌السلام رسیده، حاكى از عشق و علاقه وافر او به حضرت و خاندان رسول است.[۳۴]

امام على علیه‌السلام لوح افتخار «أنا مَدینةٌ العِلم و علیّ بابها» را به او سپرده بود تا نگهدارى كند.[۳۵] حدیث رد شمس، با همه مباحث مربوط به آن‌كه در شأن على علیه‌السلام است، از طریق وى نیز به تفصیل نقل شده است.[۳۶]

تاریخ درگذشت اسماء به اختلاف گزارش شده است؛ برخى وفات وى را سال 38 هجرى حدود دو سال قبل از شهادت على علیه‌السلام و برخى دیگر سال 60 هجرى دانسته‌اند.[۳۷] او فرزندانى داشته كه در تاریخ نقش آفریده‌اند.

اسماء در شأن نزول

اسماء كه سال‌ها به دور از جمع مسلمانان زیسته بود، در دیدار از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: آیا تاكنون آیه‌اى درباره زنان نازل شده است؟ گفتند: نه. وى ناخشنود از این پاسخ، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و با صراحت عرض كرد: اى رسول خدا! زنان در نومیدى و زیانكارى‌اند، چون در قرآن همانند مردان به نیكى یاد نمى‌شوند.

با این سخن، خداوند آیه 35 سوره احزاب/33 را بر پیامبر صلى الله علیه و آله فرو ‌فرستاد:[۳۸] «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»؛ بى‌گمان، مردان و زنان ‌مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكیبا و ‌مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه بخش، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خداوند را بسیار یاد ‌مى‌كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى بزرگ آماده ساخته است.

نزول این آیه كه به نظر بسیارى از مفسران براى پاسخ به اسماء بوده،[۳۹] تساوى زنان با مردان را در صفات متعالى نشان مى‌دهد.

پانویس

  1. الطبقات، ج 3، ص 126؛ تاریخ ‌طبرى، ج 2، ص‌ 351.
  2. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.
  3. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 219؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 283.
  4. الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25.
  5. البدایة والنهایه، ج 4، ص 166؛ الطبقات، ج‌ 8‌، ص‌ 219.
  6. صحیح ‌مسلم، ج 8، ص 430؛ الطبقات، ج 8، ص 219.
  7. اسدالغابه، ج‌ 7، ص ‌13.
  8. صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430؛ الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 188.
  9. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284.
  10. صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430.
  11. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220.
  12. همان؛ مرآة العقول، ج‌ 14، ص‌ 166.
  13. البدایة والنهایه، ج‌ 5، ص‌ 31.
  14. الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.
  15. سنن‌النسائى، ج 5، ص 170؛ الطبقات، ج 8، ص‌ 222.
  16. سنن‌النسائى، ج‌ 5، ص‌ 170؛ سنن ابى‌داود، ج‌ 2، ص‌ 8.
  17. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 230.
  18. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص ‌115؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 253.
  19. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 115.
  20. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 413؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284؛ تاریخ‌یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 115.
  21. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.
  22. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 350.
  23. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 213.
  24. رجال الطوسى، ص‌ 53؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 766.
  25. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.
  26. بحارالانوار، ج‌ 22، ص‌ 195.
  27. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 193.
  28. بحارالانوار، ج‌ 78، ص‌ 256.
  29. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 404.
  30. الصحیح من سیره، ج‌ 5، ص‌ 263.
  31. الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 16.
  32. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 153.
  33. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222.
  34. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 94.
  35. همان، ج‌ 2، ص‌ 313.
  36. البدایة والنهایه، ج‌ 6، ص‌ 62.
  37. همان، ج 7، ص 254؛ الوافى بالوفیات، ج‌ 9، ص‌ 34.
  38. مجمع البیان، ج‌ 8، ص‌ 560؛ روض الجنان، ج‌ 15، ص‌ 421.
  39. جامع البیان، مج‌ 12، ج‌ 22، ص‌ 14.

منابع

سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 273-276.