آیه 9 سوره سجدة

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۰ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ ۖ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره سجدة 10>>
سوره : سوره سجدة (32)
جزء : 21
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

سپس آن (نطفه بی‌جان) را نیکو بیاراست و از روح (قدسی الهی) خود در آن بدمید، و شما را دارای گوش و چشمها و قلبها (با حسّ و هوش) گردانید، باز بسیار اندک شکر و سپاسگزاری نعمتهای حق می‌کنید.

آن گاه او را [از جهت اندام] درست و نیکو نمود، و از روح خود در وی دمید و برای شما گوش و چشم و قلب آفرید در حالی که اندک سپاس گزاری می کنید.

آنگاه او را درست‌اندام كرد، و از روح خويش در او دميد، و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد؛ چه اندك سپاس مى‌گزاريد.

آنگاه بالاى او راست كرد و از روح خود در آن بدميد. و برايتان گوش و چشمها و دلها آفريد. چه اندك شكر مى‌گوييد.

سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید؛ و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا می‌آورید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then He proportioned him and breathed into him of His Spirit, and made for you hearing, sight, and hearts. Little do you thank.

Then He made him complete and breathed into him of His spirit, and made for you the ears and the eyes and the hearts; little is it that you give thanks.

Then He fashioned him and breathed into him of His Spirit; and appointed for you hearing and sight and hearts. Small thanks give ye!

But He fashioned him in due proportion, and breathed into him something of His spirit. And He gave you (the faculties of) hearing and sight and feeling (and understanding): little thanks do ye give!

معانی کلمات آیه

  • سواه: گويى مراد از تسويه در آيه تركيب و شكل دادن است، در الميزان فرموده: «التسوية: التصوير و تتميم العمل».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6»

اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكست‌ناپذير و مهربان است.

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7»

كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.

ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8»

سپس (بقاى) نسل او را از عصاره‌اى از آب پست و بى‌مقدار مقرّر فرمود.

«1». تفسير نمونه.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 304

ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9»

سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مى‌گزاريد.

نکته ها

كلمه‌ى «سوى» از «تسواه»، به معناى ايجاد تعادل و تناسب و دورى از هرگونه افراط و تفريط است.

حقايق جهان براى ما دو گونه است: پيدا و نا پيدا؛ امّا نزد خدا چيزى غايب و پنهان نيست.

پیام ها

1- قوانين حاكم بر جهان، براساس علم بى‌پايان الهى است. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ... عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ (آرى، تدبير و اداره هر مجموعه‌اى به آگاهى از آن نياز دارد.)

2- علم الهى، نسبت به پيدا و پنهان يكسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»

3- قدرت الهى با مهر همراه است. «الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»

4- همه‌ى آفريده‌ها نيكوست. «أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» (حتّى زهر در بدن مار يك ارزش است، درست مثل آب دهان كه در دهان انسان نعمت است؛ امّا اگر خارج شود، به هر كجا بيفتد يك اهانت است.)

5- همه چيز آفريده‌ى خداست. «كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ»

6- ذكر جداگانه‌ى انسان، در كنار همه‌ى هستى، نشانه‌ى اهميّت و ارزش ويژه‌ى انسان است. «كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌- خَلْقَ الْإِنْسانِ»

7- آنچه نطفه مى‌شود، تنها يك سلّول و اسپرم بيش نيست. «سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ»

8- هنرمند، خداوند است كه قطره‌اى آب ناچيز و پست، موجودى شريف و ارزشمند مى‌سازد. خَلْقَ‌ ... مِنْ ماءٍ مَهِينٍ‌

9- آفرينش حضرت آدم با آفرينش بنى‌آدم متفاوت است. «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ» (آفرينش حضرت آدم از خاك بود، ولى‌

جلد 7 - صفحه 305

نسل او از نطفه و آب آفريده شدند.)

10- دريافت كمالات الهى، به آمادگى و تعادل نياز دارد. (اوّل اندام موزون، سپس دميده شدن روح الهى) «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ»

11- از نشانه‌هاى شرافت انسان، دميده شدن روح الهى در اوست. «مِنْ رُوحِهِ»

12- آفرينش انسان اوليه تدريجى بوده است. بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ‌ ... ثُمَّ سَوَّاهُ‌

13- وسعت دايره ديد انسان بيش از گوش اوست. (انسان در يك لحظه نمى‌تواند دو صدا را مجزّا از هم بشنود، ولى مى‌تواند چند چيز را با هم تماشا كند، به علاوه انسان از راه گوش تنها صداى اشياى و افراد را مى‌شنود، ولى از راه چشم، موقعيّت، رنگ، حجم، حركت و سكون را مى‌بيند.) ( «السَّمْعَ» مفرد و «الْأَبْصارَ» جمع آمده است.)

14- در ميان اعضاى بدن، آنچه وسيله‌ى شناخت و معرفت است، مهم‌تر است.

(لذا تنها نام گوش و چشم و دل برده شده است.) «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ»

15- توجّه به دوران‌هاى پيدايش انسان، راهى به سوى خودشناسى و خداشناسى و شكرگزارى است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»

16- انسان بايد شكرگزار باشد، وگرنه سزاوار توبيخ است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ «9»

ثُمَّ سَوَّاهُ‌: پس تسويه و تقدير فرمود او را به تصوير اعضاى او، يعنى قالب او را به راست‌تر و خوبتر وجهى مزين و آراسته گردانيد. وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ‌: و دميد در آن مخلوق از روحى كه اختصاص و ملكيت ذات يگانه سبحانى است.

نكته: اضافه روح به ذات احديت، اضافه تشريفى است به جهت تكريم و تشريف آدم عليه السّلام، و اظهار اينكه او مخلوق شريف و عجيب است و او را شأن و مرتبه‌اى است كه مناسبت دارد انتساب به حضرت ربوبيت، و لذا حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» «1» و يا به جهت اشعار به آنكه عجائب در ذات او بر وجهى است كه هيچكس به كنه آن راه نمى‌برد.

وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ‌: و قرار داد، يعنى آفريد براى شما گوش را كه مى‌شنويد به آن به حكمت بالغه:

اولا: در سوراخ گوش آبى تلخ بيافريد تا در وقت خواب حشرات را منع سازد از داخل شدن به آن.

ثانيا: دو گوش آفريد تا صداى آواز در سماخ جمع شده كاملتر گردد، و بدين جهت از غضروف بيافريد نه از استخوان، و الا در موقع خفتن به رنج و زحمت افتادى.

«1» غرر الحكم و درر الكلم، فصل 72، صفحه 625 حديث شماره 301. و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در بحار الانوار ج 2 ص 32 شماره 22.

جلد 10 - صفحه 379

ثالثا: سوراخ آن را ملتوى آفريد كه راه دراز باشد تا اگر آواز قوى باشد بزودى به دماغ نرسد تا متألم شود.

وَ الْأَبْصارَ: و قرار داد چشمها را براى ديدن به قدرت كامله:

اولا: آن را از ده طبقه آفريد و هر طبقه را صفت مخصوص و مقدار مخصوص و مكان مخصوص كه اختصاص هر يك بدان صفات مخصوصه، قدرت صانع حكيم را ثابت نمايد.

ثانيا: محل بينائى از عدس كمتر، و در آن، صورت آسمان و زمين و مخلوقات كثيره عظيمه، مشاهده شود و صور آنها در آن پديد آيد، و حال آنكه تغييرى نيابد.

ثالثا: سفيدى مناسب نور، و سياهى مناسب ظلمت، و حق تعالى به عجيب قدرت نور بينائى در سياهى نهاد، و ظلمت نابينائى در سفيدى، تا معلوم شود خلقت آدمى در تأثير طبيعت نيست بلكه در تحت تأثير قدرت سبحانى است.

رابعا: چشم مثال آئينه، و آئينه آنگاه صورتها بنمايد كه در غايت صفا و صيقلى باشد؛ پس حكمت الهى چنان اقتضا كرد كه پيوسته پلك چشم متحرك باشد بى‌اختيار شخص تا به سبب آن حركت روى حدقه جلا يابد.

وَ الْأَفْئِدَةَ: و قرار داد دلها براى آگاهى و تفهم.

تبصره: قلب بر دو معنى اطلاق شود: يكى عبارت از گوشت صنوبرى الشكل مودعه در طرف چپ سينه، گوشت مخصوصى است باطنش مجوف و در آن خون سياهى است و در تمام اعضاء و جوارح دوران و به سبب آن حيات اعضاء و جوارح حاصل آيد و آن را روح حيوانى گويند؛ اين قلب در بهائم نيز موجود است. معنى دوم: قلب عبارت از لطيفه ربانيه روحانيه است كه ذات سبحانى از عالم امر در آن مقرر و باعث ترقى و استكمال انسانى و آن را روح انسانى گويند، و اوست مدرك و عالم و عارف، و اوست مخاطب و مطالب و معاتب، و علاقه دارد با قلب جسمانى كه عقول اكثر خلايق از ادراك اين روح و علاقه آن متحير است.

با اعطاى چنين نعمتهاى عظيمه موهبه الهيه، قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ‌: اندكى سپاسدارى و شكر مى‌كنيد، يعنى چنانكه بايد و شايد به شكرگزارى اين نعم‌

جلد 10 - صفحه 380

قيام ننمائيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»

ترجمه‌

آن داناى پنهان و آشكار است كه تواناى مهربان است‌

آنكه نيكو ساخت هر چيزيرا كه آفريد آنرا و ابتدا كرد آفريدن انسان را از گل‌

پس قرار داد نسلش را از خلاصه ريخته شده از آبى پست‌

پس مستوى كرد آنرا و دميد در آن از روحش و قرار داد براى شما گوشها و چشمها و دلها اندكى شكر ميكنيد

و گفتند آيا چون گم شويم در زمين آيا همانا مائيم هر آينه در آفرينشى تازه بلكه آنها بملاقات پروردگارشان كافرانند.

تفسير

آنخداوندى كه در آيات سابقه اشاره بعظمت امر و جلالت شأن او شد عالم است بتمام عوالم غيب و شهود و آنچه پنهان و آشكار است از دنيا و آخرت و امور هر دو را بحكمت اداره ميفرمايد و در كار خود مقتدر و بخلق مهربان است و آنچنان آفريننده‌اى است كه هر چه را آفريد خوب آفريد مقدّريكه بگل نكهت و بگل جانداد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و همه را بكمال لايق خودشان رسانيد و بهيچ كس كمتر از حدّ قابليّت او خلعت هستى نپوشاند و عطاى خود را بهيچ موجودى ناقص نگذاشت «هر چه هست از قامت ناساز بى‌اندام ما است ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست» و خلقه بسكون لام نيز قرائت شده است و در بدو امر انسانرا از گل خلق فرمود كه قمى ره نقل فرموده او آدم عليه السّلام بود و بعد اولاد او را از خلاصه و صفوه خوردنيها و آشاميدنيهاى ريخته شده از صلب مرد در رحم زن از جنس آب پست‌

جلد 4 صفحه 289

پليدى كه منى است خلق فرمود پس تسويه و تعديل فرمود اعضاء و جوارح و مزاج آنرا بر حسب حكمت و مصلحت و قمى ره فرموده استحاله فرمود آنرا از نطفه بصلقه و از علقه بمضغه تا دميد در آن روح را و بر هر تقدير پس از وصول بحدّ قابليّت براى افاضه روح انسانيّت خداوند اشرف انواع ارواح را كه براى اقربيّتش بساحت ربوبى آنرا اضافه بخود فرموده باو افاضه فرمود و خلاصه اخبار و تحقيق اين مقام در سوره حجر ذيل آيه و اذ قال ربّك للملائكه گذشت تكرار نميشود و قرار داد خداوند از براى نوع انسان و خلق فرمود در آنها گوشها و چشمها و دلها را تا آيات الهى را از اولياء او بشنوند و آيات يگانگى او را در عالم به بينند و مطالب حقه را بفهمند و بعقل دريابند و كمى از مردم در كمى از اوقات از نعمتهاى زياد خدا شكرگزارى مينمايند و عدول از غيبت بخطاب ظاهرا براى جلب توجه خلق و تحقّق عتاب است و لفظ سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا مناسب جمع است و كلمه ما بعد از قليلا ظاهرا زائده است و ميشود مصدريه باشد يعنى كم است شكر شما در مقابل اين نعمتها و كفارى كه منكر بعث بودند از روى تعجب و انكار گفتند كه آيا چون ما گم شويم در زمين يعنى مخلوط شويم با خاك بطوريكه ممتاز نباشيم يا مخفى و غائب گرديم در آن از انظار بعد از دفن چون بهر دو معنى استعمال ميشود آيا ما در اينحال در آفرينش نو و جديدى قرار خواهيم گرفت نه چنين است و در جوامع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت صللنا بصاد مهمله و كسر لام قرائت فرمود يعنى بوى بد گرفتيم و فاسد شديم و اذا بدون همزه استفهام نيز قرائت شده است و بقرائت مشهور تكرار همزه براى مبالغه در انكار است و گفته‌اند خداوند در جواب آنها فرموده اين مردم نه تنها منكر بعث و نشورند بلكه آنها عالم آخرت و انتقال بآن و ملاقات رحمت و عذاب خدا را منكرند ولى در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بعث است خداوند آنرا لقاء ناميده و شايد در مقابل كسانيكه احتمال ملاقات ذات احديّت را داده‌اند فرموده باشد و اللّه اعلم‌

جلد 4 صفحه 290

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ سَوّاه‌ُ وَ نَفَخ‌َ فِيه‌ِ مِن‌ رُوحِه‌ِ وَ جَعَل‌َ لَكُم‌ُ السَّمع‌َ وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشكُرُون‌َ «9»

‌پس‌ ‌از‌ انعقاد نطفه‌ تسويه‌ فرمود ‌او‌ ‌را‌ و دميد ‌در‌ ‌او‌ ‌از‌ روح‌ ‌خود‌ و قرار داد ‌براي‌، ‌شما‌ شنيدن‌ و بينايي‌ها و قلوب‌ و افئده‌، بسيار كم‌ ‌است‌ ‌آن‌ چه‌ شكر مي‌كنيد.

ثُم‌َّ سَوّاه‌ُ صورت‌ بندي‌ و اسكلت‌ بدن‌ ‌را‌ تمام‌ فرمود ‌از‌ جميع‌ اعضاء بدن‌ ‌از‌ دست‌ و پا و سر و گردن‌ و چشم‌ و گوش‌ و دهان‌ و رگ‌ و پوست‌ و قلب‌ و جوارح‌ و اجزاء داخله‌ بدن‌ تمام‌ ‌به‌ محل‌ ‌خود‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ صَوَّرَكُم‌ فَأَحسَن‌َ صُوَرَكُم‌ (مؤمن‌ آيه 64، تغابن‌ آيه 3) ‌که‌ معناي‌ تسويه‌ ‌است‌.

وَ نَفَخ‌َ فِيه‌ِ مِن‌ رُوحِه‌ِ چند قسم‌ روح‌ داريم‌: روح‌ حيواني‌ ‌که‌ منشأ حس‌ و حركت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ چهار ماه‌ ‌در‌ رحم‌ طفل‌ حس‌ و حركت‌ پيدا مي‌كند و ‌اينکه‌ ‌از‌ بخار معده‌ ‌است‌ ‌که‌ خون‌ ‌را‌ بجريان‌ مي‌اندازد و ‌به‌ تمام‌ اعضاء مي‌رساند و روح‌ نباتي‌ ‌که‌ منشأ رشد مي‌شود و‌-‌ تدريجا بزرگ‌ مي‌شود و روح‌ انساني‌ ‌که‌ ‌از‌ عالم‌ ارواح‌ ‌است‌ و مجرد ‌است‌، و پيش‌ ‌از‌ اجساد خلق‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود:

«خلقت‌ الارواح‌ قبل‌ الاجساد بالفي‌ عام‌»

و فرمود:

«الارواح‌ جنود مجندة فما تألف‌ منها ائتلف‌ و ‌ما تناكر منها اختلف‌»

و ‌اينکه‌ روح‌ خالي‌ ‌از‌ جميع‌ كمالات‌ ‌است‌ لكن‌ قابليت‌ جميع‌ كمالات‌ ‌را‌ دارد ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ اخلاق‌ حميده‌ و صفات‌ پسنديده‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ عالم‌ بايد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ مقام‌ فعليت‌ رسانيد و روح‌ ايماني‌ ‌که‌ خاص‌ اهل‌ ايمان‌ ‌است‌.

وَ جَعَل‌َ لَكُم‌ُ السَّمع‌َ شنيدن‌ و آلت‌ ‌آن‌ اذن‌ ‌است‌.

وَ الأَبصارَ ‌که‌ ديدني‌ها ‌است‌ و آلت‌ ‌آن‌ اعين‌ ‌است‌.

وَ الأَفئِدَةَ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ قلوب‌ ‌است‌ و آلت‌ ‌آن‌ درك‌ ‌است‌ و تعقل‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

جلد 14 - صفحه 451

وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّم‌َ كَثِيراً مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ لَهُم‌ قُلُوب‌ٌ لا يَفقَهُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ لا يُبصِرُون‌َ، بِها وَ لَهُم‌ آذان‌ٌ لا يَسمَعُون‌َ بِها أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الغافِلُون‌َ (اعراف‌ آيه 179) اينها روح‌ ايماني‌ ندارند.

قَلِيلًا ما تَشكُرُون‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ قليلي‌ ‌از‌ بندگان‌ شكر گذار هستند چنانچه‌ مي‌فرمايد: وَ قَلِيل‌ٌ مِن‌ عِبادِي‌َ الشَّكُورُ (سبأ آيه 13) و ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بسيار كم‌ شكر نعم‌ الهي‌ مي‌كنيد و قدر دان‌ نعم‌ الهي‌ نيستيد و ‌اينکه‌ معني‌ اقرب‌ و انسب‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- این آیه اشاره‌ای است به مراحل پیچیده تکامل انسان در عالم رحم، و همچنین مراحلی که آدم به هنگام آفرینش از خاک طی نمود، می‌فرماید:

«سپس (اندام) او را موزون ساخته» (ثُمَّ سَوَّاهُ).

«و از روح خویش در وی دمید»! (وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ).

«و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ).

«اما کمتر شکر (نعمتهای) او را به جا می‌آورید» (قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).

در آغاز که نطفه منعقد می‌شود تنها دارای یک نوع «حیات نباتی» است،

ج3، ص574

یعنی فقط تغذیه و رشد و نمو دارد، ولی از حس و حرکت که نشانه «حیات حیوانی» است و همچنین قوه ادراکات که نشانه «حیات انسانی» است در آن خبری نیست.

اما تکامل نطفه در رحم به مرحله‌ای می‌رسد که شروع به حرکت می‌کند و تدریجا قوای دیگر انسانی در آن زنده می‌شود، و این همان مرحله‌ای است که قرآن از آن تعبیر به نفخ روح می‌کند.

اضافه «روح» به «خدا» به اصطلاح «اضافه تشریفی» است، یعنی یک روح گرانقدر و پر شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 278

منابع