آیه 13 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۲۹ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى

مشاهده آیه در سوره


<<12 آیه 13 سوره کهف 14>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ما قصه آنان را بر تو به درستی حکایت خواهیم کرد. آنها جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند و ما بر مقام (ایمان و) هدایتشان بیفزودیم.

ما خبر [عبرت آموز] شان را به حق و درستی برای تو بیان می کنیم: آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

ما خبرشان را بر تو درست حكايت مى‌كنيم: آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم.

ما خبرشان را به راستى براى تو حكايت مى‌كنيم: آنها جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما نيز بر هدايتشان افزوديم.

ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو می‌کنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We relate to you their account in truth. They were indeed youths who had faith in their Lord, and We had enhanced them in guidance,

We relate to you their story with the truth; surely they were youths who believed in their Lord and We increased them in guidance.

We narrate unto thee their story with truth. Lo! they were young men who believed in their Lord, and We increased them in guidance.

We relate to thee their story in truth: they were youths who believed in their Lord, and We advanced them in guidance:

معانی کلمات آیه

«نَبَأَ»: خبر. داستان. «بِالْحَقِّ»: آن‌چنان که هست. راست و درست.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً «13»

ما داستان آنان (اصحاب كهف) را به درستى براى تو حكايت مى‌كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم.

نکته ها

مردم نسبت به فساد و جامعه‌ى فاسد سه دسته‌اند:

الف: گروهى در فساد جامعه هضم مى‌شوند. (آنان كه هجرت نكنند و ايمان كامل نداشته باشند.) «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ»

ب: گروهى كه در جامعه‌ى فاسد، خود را حفظ مى‌كنند. (مثل اصحاب كهف) «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ»

ج: گروهى كه جامعه‌ى فاسد را تغيير مى‌دهند و اصلاح مى‌كنند. (مثل انبيا و اوليا) «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»*

در روايات آمده است كه اصحاب كهف، جزو اصحاب و ياران حضرت مهدى (عجّل‌اللّه تعالى فرجه) خواهند بود. «1»

پیام ها

1- داستان‌سرايى و قصه‌ى حق وحقيقى گفتن، كار هر كس نيست. «نَحْنُ نَقُصُّ»

2- داستان اصحاب كهف مهم و مفيد است. «نبأ»، خبر مهم و مفيد است.

3- بهره‌گيرى از حقايق و عبرت‌هاى تاريخ، از روشهاى تربيتى قرآن است. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ»

4- قصه‌هاى قرآن، حقيقت دارد و ساختگى يا آميخته به اوهام و تحريف شده‌ نيست. «نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ»


«1». منتخب الاثر، ص 485.

جلد 5 - صفحه 147

5- حركت وتلاش انسان، سبب رشد وهدايت اوست. «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً»

6- ايمان و هدايت مراتبى دارد. «زِدْناهُمْ هُدىً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً «13»

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ‌: ما قصه مى‌كنيم، يعنى مى‌خوانيم بر تو اى پيغمبر.

نَبَأَهُمْ بِالْحَقِ‌: خبر اصحاب كهف را به راستى و درستى. إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ‌: بدرستى كه ايشان جوانانى بودند كه از روى صدق و حقيقت ايمان آوردند به پروردگارشان. وَ زِدْناهُمْ هُدىً‌: و بيفزوديم ايشان را هدايت و راهنمائى، يعنى بوسيله زيادتى لطف، ثبات يقين، بصيرت در دين به ايشان مرحمت فرموديم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً «13» وَ رَبَطْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً «14» هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «15» وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً «16»

ترجمه‌

ما حكايت ميكنيم براى تو خبر ايشانرا براستى همانا آنها جوانمردانى بودند كه ايمان آوردند بپروردگارشان و زياد نموديم هدايت ايشانرا

و محكم نموديم دلهاشان را وقتى كه قيام نمودند پس گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است هرگز نميخوانيم غير از او خدائى را هر آينه گفته باشيم آنگاه سخنى ناحقّ‌

اينجماعت كه خويشان مايند گرفتند جز او را خدايان چرا نمى‌آورند بر

جلد 3 صفحه 411

ادّعائشان دليل روشنى پس كيست ستمكارتر از آنكه افترا بست بخدا دروغ را

چون كناره گيريد از آنها و آنچه ميپرستند جز خدا پس جاى گيريد در غار ميگستراند براى شما پروردگارتان از بخشايشش و آماده ميگرداند از براى شما در كارتان بهره‌مندى را.

تفسير

يكى از الطاف خاصه خداوند تعالى بر بندگان آنستكه چون كسى خدا شناس و مؤمن بمبدء و معاد شد حضرت احديّت باب سعادت و سلامت و رستگارى و هدايت را بروى او باز ميفرمايد بتوفيق و تأييد و استقامت در دين و دنيا تا برساند او را بمقام قرب و نعيم جاويد عقبى چنانچه اين معامله را با اصحاب كهف فرمود كه جوانمردانى بودند در ديندارى و استقامت در طريق حقّ و حقيقت چون مؤمن شدند بخداوند قادر كريم كارساز كه آماده فرمود براى آنها موجبات مزيد هدايت را بتقويت قلب و بستگى آن بدوستى خدا و صبر بر مفارقت وطن و ترك لذائذ و تحمّل مشاقّ و زندگانى در غار براى حفظ دين و فرار از تظاهر بشرك وقتى كه قيام نمودند بوظيفه خودشان كه هجرت از وطن بود براى آنكه نتوانستند باحكام دين در آن عمل نمايند و با خود گفتند پروردگار ما خداوند يكتاى آسمانها و زمين است ما نبايد جز او را بخدائى بخوانيم چون در اينصورت كلامى دور از حقّ و حقيقت گفته‌ايم و جور نموده‌ايم كه براى خدا شريك قرار داده‌ايم اينها كه از خويشان ما در شهرند و بت پرست شدند دليل واضحى بر جواز عملشان اقامه ننمودند و هيچكس ستمكارتر نيست از كسيكه نسبت دروغ بخدا دهد و بگويد خدا شريك براى خود قرار داده و پس از اين گفتگو يكى از آنها كه گفته‌اند سمت رياست بر سايرين داشت و نامش تلميخا بود گفت و چون كناره‌گيرى كرديد و اعتزال جستيد از اين قوم و آنچه را پرستش ميكنند از خدايان باطل مگر خداوند بر حق كه يكتا و بى‌همتا است پس جاى گيريد در اين غار خداوند خوان نعمت خود را بر شما ميگستراند و وسائل آسايش و بهره‌مندى شما را آماده و مهيّا خواهد فرمود و گفته‌اند اين پيشنهاد را او وقتى كرد كه از شهر خارج شده بودند و از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه اصحاب كهف بى‌شناسائى و اطلاع از يكديگر از شهر بيرون رفتند و چون در صحرا بهم رسيدند و با يكديگر معاهده نمودند كه‌

جلد 3 صفحه 412

مقصودشان را بكسى نگويند مطلب را اظهار كردند و معلوم شد همگى يك مقصود دارند در هر حال اين عمل را براى كمال وثوق و اطمينان بفضل و رحمت و رحمانيّت و رازقيّت و حافظيت خداوند منّان نمودند و براى تحصيل جاى امن و محل مخلّى بطبعى براى عبادت بدون تقيّه از دشمن خدا نه براى ترس تعرّض دقيانوس بجان و مال آنها در نتيجه قيام ايشان در برابر او و اظهار اعتقاد بوحدانيّت خدا و نفى شرك صريحا و علنا بدون مراعات تقيّه چنانچه مفسرين گفته‌اند چون در روايات عديده از اين معنى تكذيب شده و امام صادق عليه السّلام حال حضرت ابو طالب عليه السّلام را تشبيه بايشان فرموده و فرموده تقيه احدى بپاى تقيّه آنها نرسيده و خداوند دو مرتبه اجرشان را عطا فرموده و اجر ايشان بر اظهار كفر بيشتر از اسرار ايمان بوده علاوه بر آنكه آيه سوّم و چهارم ظاهر است در آنكه اين مكالمات را با يكديگر ميكردند و بقرينه اتّحاد سياق آيات ميتوان حكم نمود كه بعد از قيام، قولشان ربّنا رب السّموات و الارض هم با خودشان بوده نه خطاب بدقيانوس كه حضرات گفته‌اند در نتيجه اعراض يا عدم توجّه باخبار ائمه اطهار و مراد از قيام ايستادن در مقابل سلطان جائر و بى‌پروا سخن گفتن نيست چون اين عمل مخالف با حكم عقل و دستور شرع است بلكه مراد قيام بوظيفه عقلى و شرعى است اعمّ از تقيه و طلب مندوحه با توكل بخدا و وثوق بفضل و رحمت او كه بندگان را در مانده و مستأصل نخواهد گذاشت و كلمه مرفق كه بكسر ميم و فتح فاء است و بعكس نيز قرائت شده كارى را گويند كه مورد نفع و ارفاق و بهره‌مندى باشد و شطط در ظلم و جور و تجاوز از حقّ و حقيقت استعمال ميشود و در مذمّت اصحاب كهف از قومشان براى قبول شرك بدون دليل واضح دلالت واضحه‌اى است بر آنكه در اصول دين تقليد جائز نيست و بايد بدليل قطعى تمسّك نمود چنانچه در عملشان دلالت است بر حسن هجرت از بلدى كه انسان نميتواند كاملا بوظائف دينى خود در آنجا عمل نمايد و قبح عكس آن مانند هجرت نمودن براى اغراض دنيوى به بلدى كه نتواند در آنجا بوظائف دينى خود عمل نمايد.

جلد 3 صفحه 413

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


نَحن‌ُ نَقُص‌ُّ عَلَيك‌َ نَبَأَهُم‌ بِالحَق‌ِّ إِنَّهُم‌ فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم‌ وَ زِدناهُم‌ هُدي‌ً «13»

جلد 12 - صفحه 333

‌ما شرح‌ قصّه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ تو ‌رسول‌ محترم‌ ميدهيم‌ ‌بر‌ طبق‌ حق‌ و حقيقة اينها فتياني‌ بودند ‌که‌ ‌به‌ پروردگار ‌خود‌ ايمان‌ آوردند و هدايت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ زياد كرديم‌ نَحن‌ُ نَقُص‌ُّ عَلَيك‌َ نَبَأَهُم‌ بِالحَق‌ِّ معلوم‌ ميشود چنانچه‌ ‌از‌ آيات‌ ‌بعد‌ استفاده‌ مي‌شود ‌که‌ قصّه‌ اصحاب‌ كهف‌ ‌در‌ ‌بين‌ اهل‌ كتاب‌ معروف‌ بوده‌ و مختلف‌ نقل‌ كردند تمامش‌ اشتباه‌ بوده‌ خداوند ميفرمايد ‌ما حق‌ مطلب‌ ‌را‌ ‌براي‌ تو بيان‌ مي‌كنيم‌ إِنَّهُم‌ فِتيَةٌ ‌در‌ بيان‌ مراد ‌از‌ فتية مفسرين‌ اختلاف‌ كردند بعضي‌ گفتند قوة الايمان‌ ‌که‌ ايمان‌ ‌آنها‌ جوان‌ و رشيد بوده‌ بعضي‌ گفتند بذل‌ مي‌كردند و باحدي‌ اذيت‌ نمي‌كردند بعضي‌ گفتند ترك‌ شكوي‌ بعضي‌ گفتند اجتناب‌ محارم‌ و تحصيل‌ مكارم‌ و جامع‌ همه‌ اينها مفاد اخبار ‌است‌ ‌که‌ اهل‌ ايمان‌ بودند حقيقة البته‌ مؤمن‌ حقيقي‌ بذل‌ دارد و ترك‌ اذي‌ و ترك‌ شكايت‌ ‌از‌ پيش‌ آمدها و اجتناب‌ ‌از‌ معاصي‌ و محرمات‌ و داراي‌ مكارم‌ اخلاقي‌ و عمل‌ صالح‌ و ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ جوان‌ باشند سنّا آمَنُوا بِرَبِّهِم‌ اهل‌ توحيد و مصدّق‌ انبياء و معتقد بجميع‌ عقائد حقه‌ وَ زِدناهُم‌ هُدي‌ً البته‌ مراتب‌ ايمان‌ و هدايت‌ مختلف‌ ‌است‌ درجات‌ بسيار دارد ‌از‌ ايمان‌ انبياء و اوصياء و اولياء ‌تا‌ ادني‌ درجه‌ ايمان‌ ‌هر‌ چه‌ انسان‌ كوشش‌ كند علما و عملا و اخلاقا درجه‌ بالا ميرود و ‌هر‌ چه‌ كوتاهي‌ كند تنزّل‌ پيدا مي‌كند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 13)- سر گذشت مشروح اصحاب کهف: بعد از بیان اجمالی این داستان، قرآن مجید به شرح تفصیلی آن ضمن چهارده آیه پرداخته و سخن را در این زمینه چنین آغاز می‌کند: «ما داستان آنها را بحق برای تو باز گو می‌کنیم» (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ).

«آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم» (إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً).

از آیات قرآن بطور اشاره و از تواریخ به صورت مشروح این حقیقت استفاده می‌شود که اصحاب کهف در محیط و زمانی می‌زیستند که بت پرستی و کفر، آنها را احاطه کرده بود و یک حکومت جبّار و ستمگر که معمولا حافظ و پاسدار شرک و کفر و جهل و غارتگری و جنایت است بر سر آنها سایه شوم افکنده بود.

اما این گروه از جوانمردان که از هوش و صداقت کافی بر خوردار بودند به فساد این آیین پی بردند و تصمیم بر قیام گرفتند و در صورت عدم توانایی مهاجرت کردن از آن محیط آلوده.

ج3، ص29

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع