چادر (پوشش زنان)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«چادُر» نوعی‌ پوشش‌ زنانه‌ است که‌ سرتا پا را فرامی‌گیرد. چادر، بیشترین پوشش و حیا و عفاف را برای زنان فراهم نموده، از این رو حجاب برتر برای زن مسلمان محسوب می شود.

ریشه و معنای واژه چادر

«چادر»: پارچه ای که زنان برای پوشانیدن چهره و دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همه لباسها پوشند. جامه رویین زنان. جامه بی آستین زبرین زنان که تمام سر و تن و پای و دست را از نظرها مستور دارد. پارچه ای است عریض و طویل که زنها سر می کنند.[۱]

درباره ریشه این‌ واژه‌ آرای‌ متفاوتی‌ اظهار شده‌، از جمله‌ این که‌ ممکن‌ است‌ از ریشه chad سنسکریت‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ باشد.[۲] واژه چادر در زبان‌ پهلوی‌ نیز وجود داشته‌ است‌،[۳] چنان‌که‌ بنابر متنِ پهلوی روایت‌ امید اَشَوَهیشتان‌، که‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ تدوین‌ شده‌، یکی‌ از سرپوشهای‌ زنان‌ زردشتی‌ چادر (adurČ) بوده‌ است‌.[۴]

دورفر که‌ درباره احتمال‌ فارسی‌ یا ترکی‌ بودن‌ ریشه این‌ واژه‌ بحث‌ کرده‌، دلایل‌ مطرح‌ شده‌ را برای‌ پذیرش‌ قطعی‌ هیچ‌یک‌ از این‌ دو نظر، کافی‌ ندانسته‌ است‌.[۵]

واژه چادر به‌ شکل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا کرده‌ است‌.[۶] اما عرب‌زبانان‌ بیشتر، واژه‌های‌ دیگری‌ چون‌ مُلایه‌/مُلاءَه، اِزار، عَبایه‌/عباءَه و حِبْرَه‌ را برای‌ رساندن‌ معنای‌ چادر بکار می‌برده‌اند.[۷] این‌ واژه‌ها معانی‌ و دلالتهای‌ دیگری‌ نیز داشته‌اند.

چادر در دوه هخامنشیان

در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی در ایران‌، همچون‌ نقش‌ برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریک‌ و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوشش هایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود.[۸] برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشکانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر که‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد.[۹] ضیاپور، پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یک‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌.[۱۰]

چادر در اسلام

چادر که‌ در دوره اسلامی‌ صرفاً نمونه‌ای‌ از چندگونه‌ پوشاک‌ بود که‌ برای‌ انطباق‌ با معیارهای‌ پوشش‌ اسلامی‌ بکار می‌رفت‌، هیچ‌گاه‌ دارای‌ کارکرد، شکل‌، دوخت‌، اندازه‌ و حتی‌ رنگ‌ واحدی‌ نبوده‌ است‌. بر پایه شواهد ادبی‌ در ایران قبل‌ و بعد از اسلام‌، چادر هم‌ برای‌ پوشاندن‌ صورت یا سر به‌ کار می‌رفت‌ و هم‌ پوشش‌ سرتا پا بود.[۱۱]

چادر در معنای‌ دوم‌، مرادفهای‌ متنوعی‌ در زبان‌ عربی‌ پیدا کرده‌ که‌ یکی‌ از آنها «حِبْرَه‌» است‌. حبره‌ پوشش‌ زنان‌ در دوره اموی‌ (۴۱ـ۱۳۲) بود و حسن‌ ابراهیم‌ حسن‌[۱۲] آن‌ را از انواع‌ «مُلایه‌» شمرده‌ است‌.[۱۳] مُلایه‌ پوشش‌ متداول‌ زنان‌ در بیرون‌ خانه‌ در اوایل‌ دوره عباسی‌ (۱۳۲ـ۶۵۶) بود که‌ همه بدن‌ را می‌پوشاند.[۱۴]

در یکی‌ از تصاویر نسخه‌ای‌ از کتاب مقامات‌ حریری‌[۱۵] زنانی‌ با پوشش هایی‌ مانند چادر امروزی‌ در مجالس‌ وعظ‌ و قضا به‌ چشم‌ می‌خورند. تاریخ‌ تشکیل‌ یکی‌ از این‌ مجالس‌، متأخرتر از سالهای‌ میانی‌ قرن‌ ششم‌ نمی‌تواند باشد. این‌ پوشش ها را یکی‌ از نویسندگان‌ عرب‌، «جِلْباب‌» و «عبایه‌» نامیده‌ است‌.[۱۶]

امروزه‌ در میان‌ زنان‌ کشورهای‌ مسلمان‌، چادر یکی‌ از انواع‌ حجاب‌ شرعی‌ و بلکه‌ کامل‌ترین‌ شکل‌ آن‌ تلقی‌ می‌شود، با این‌ حال‌ زنان‌ مسلمانِ پایبند به‌ حجاب‌ اسلامی‌ در کشورهای‌ اروپایی‌ و کشورهای‌ غیراسلامی‌، ضمن‌ رعایت‌ حجاب‌ شرعی‌ به‌ ندرت‌ چادر بسر می‌کنند.

چادر حجاب یا زینت

آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ که‌ باشد بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌. بر این‌ اساس‌ زنان‌ به‌ چادر صرفاً به‌ منزله ساتر و حجاب‌ نمی‌نگریستند بلکه‌ نگرشهای‌ زیباشناسانه‌ نیز به‌ ویژه‌ در انتخاب‌ جنس‌ و تزیینات‌ آن‌، کاملاً دخالت‌ داشته‌ چنان‌ که‌ تأثیر وسع‌ مالی‌ و طبقه اجتماعی‌ زنان‌ در تعیین‌ جنس‌ و تزیینات‌ چادر آشکار بوده‌ است‌.

زنان‌ اشرافِ فاس‌، برخلاف‌ عامه زنان‌ در مراکش‌ در دوره عثمانی‌ لبه‌های‌ چادر خود را با ابریشم‌ سفید یا رنگهای‌ دیگر می‌آراستند و آن‌ را با حلقه‌های‌ بزرگ‌ طلا یا نقره‌ روی‌ سینه‌ به‌ هم‌ متصل‌ می‌کردند.[۱۷] در دوره قاجار، جنس‌ چادر اشراف‌ غالباً از ابریشم‌ بود، اما زنان‌ کم‌ بضاعت‌ از پارچه دَبیت‌ چادر تهیه‌ می‌کردند.[۱۸] زنان‌ اشراف‌، دور تا دور چادر مشکی‌ خود را گلابتون‌دوزی‌ می‌کردند و حاشیه نقره‌ یا نقره‌نما بر آن‌ می‌دوختند که‌ رفته‌رفته‌ این‌ تزیینات‌ جایش‌ را به‌ حاشیه‌های‌ سرْخود به‌ رنگهای‌ آبی‌، قهوه‌ای‌ و سفید به‌ عرض‌ دو انگشت‌ داد.[۱۹]

در این‌ دوره‌ در میان‌ این‌ زنان‌، چادرهای‌ بسیار گرانبهای‌ «عبایی‌» که‌ از بغداد وارد می‌شد، خریدار بسیار داشت‌.[۲۰] در انتخاب‌ رنگ‌ چادر، سلیقه زنان‌ که‌ خود متأثر از سن‌ آنها بود، در کنار جایگاه‌ طبقاتی‌ آنان‌ دخالت‌ داشت‌. مثلاً زنان‌ مصری‌ در سالهای‌ ۱۲۴۹ـ۱۲۵۱/۱۸۳۳ـ۱۸۳۵ حِبره ابریشمین‌ سیاه‌ و دختران‌ حبره‌های‌ سفید می‌پوشیدند.[۲۱] در ترکیه‌ پس‌ از تنظیمات‌ با وجود رواج‌ چادرهایی‌ با رنگهای‌ متنوع‌ زنان‌ جوان‌تر بیشتر رنگهای‌ آبی‌ فیروزه‌ای‌، یشمی‌ و بنفش‌ را می‌پسندیدند.[۲۲] در ایران‌ دوره قاجار، زنان‌ اشراف‌ اغلب‌ طرفدار چادرهای‌ مشکی‌ یا بنفش‌ و آبی‌ تیره‌ بودند.[۲۳]

امروزه‌ با این که‌ در شهرها به‌ ویژه‌ شهرهای‌ بزرگ‌، رنگ‌ چادر زنان‌ در بیرون‌ از خانه‌ فقط‌ سیاه‌ است‌، در مناطق‌ روستایی‌ و شهرهای‌ دارای‌ نمادهای‌ فرهنگ‌ سنّتی‌، چادرهای‌ رنگین‌ کمابیش‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. چادر نماز بانوان‌ نیز چه‌ در شهر چه‌ در روستا، عموماً به‌ رنگهای‌ روشن‌تر و اغلب‌ سفید است‌.

انواع چادر

درباره دوخت‌ و شکل‌ چادر به‌ ویژه‌ در دوره‌های‌ قدیم‌تر، اطلاع‌ چندانی‌ نداریم‌. از برخی‌ اشارات‌ لغت‌شناسانه‌ حداکثر می‌توان‌ دریافت‌ که‌ بعضی‌ از انواع‌ چادر یک‌ تکه‌ و برخی‌ دیگر دو تکه‌ بوده‌است‌.[۲۴]

این‌ دوگونگی‌، موجب‌ تنوع‌ در نام‌گذاری‌ می‌شده‌است‌، چنان‌که‌ اعراب‌ چادرهای‌ دو تکه‌ را رَیطه‌ و چادرهای‌ یک‌تکه‌ را مُلاءَه‌ می‌خواندند.[۲۵] در عثمانی‌ نیز به‌ چادرهای‌ بدون‌ برش‌، جار و به‌ پارچه‌های‌ برش‌خورده‌ و سپس‌ دوخته‌شده‌، چارشاف‌ می‌گفتند.[۲۶] در ترکیه‌، در اصل‌ جار رواج‌ داشت‌ و چارشاف‌ را حاجیان‌ عثمانی‌ پس‌ از تنظیمات‌، با الگوبرداری‌ از چادرهای‌ مصری‌ و ایرانی‌ رواج‌ دادند.[۲۷] در دوره قاجار در ایران‌ چادرهایی‌ به‌ نام‌ چادرْکمری‌ معمول‌ شد که‌ دامنی‌ از قسمت‌ پایین‌ به‌ آن‌ وصل‌ می‌گشت‌ و کمربندی‌ داشت‌ که‌ آن‌ را از پشت‌ به‌ کمر گره‌ می‌زدند.

این‌ چادرها که‌ مانند پیراهن‌ از سر پوشیده‌ می‌شدند، در واقع‌ جای‌ دامنهای‌ بلند و تنبانهای‌ کوتاه‌ را گرفته‌ بودند. چادر کمری مخصوصِ نماز را که‌ از زری‌، مخمل‌، ترمه کشمیری‌ و اطلس‌ بود با دگمه‌ یا سنجاق‌ به‌ کمر می‌بستند، به‌ گونه‌ای‌ که‌ شبیه‌ دامن‌ می‌شد. این‌ نوع‌ چادر به‌ دو صورت‌ نیم‌دایره‌ و راسته‌ بود[۲۸] نوعی‌ چادر چهارگوش‌ رنگین‌ که‌ به‌ آن‌ هم‌ چادرْ کمر می‌گویند، در روستای‌ قاسم‌آباد گیلان‌ رواج‌ دارد. این‌ چادر که‌ حدوداً ۲×۲ متر است‌ با کنار هم‌ گذاشتن‌ و دوختن‌ تکه‌ پارچه‌های‌ سی‌ سانتیمتری‌ تهیه‌ می‌شود.[۲۹]

چادر کامل‌ترین حجاب اسلامی

چادر ریشه در سیره زنان اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت فاطمه‌ زهرا سلام الله علیها دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چادر را به عنوان یکی از اقلام نوزده گانه ضروری جهیزیه برای دخترش حضرت فاطمه‌ سلام الله علیها قرار داد. چادر مشکی بهترین و سالم‌ترین پوشش زن مسلمان است که سراسر حجم بدن او را می‌پوشاند و به او وقار و متانتی خاص می‌بخشد. از این رو چادر حجاب برتر و کامل‌ترین نوع پوشش زن مسلمان است.

امتیازات چادر نسبت به سایر حجاب ها:

  • چادر یادگار زنان اهل بیت به ویژه حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
  • چادر بیش از هر لباسی حجم و شکل بدن را پوشش می‌دهد.
  • چادر سمبل حجاب اسلامی است که بارزترین نمود عینی پوشش دینی را به خود اختصاص داده است.
  • چادر با پوشش یکنواخت و یکپارچه بدن، جلب توجه نامحرم را به کمترین حد خود می‌رساند.
  • چادر، پوشش دینی و ملی زنان ایران است که دیانت، ملیت و استقلال فرهنگی ملت مسلمان ایران را در دنیا تجلی می‌بخشد.
  • چادر، دارای بیشترین بار فرهنگی حیا و عفاف است که بیش از هر پوششی دست رد بر سینه نامحرم می‌زند.
  • چادر، سمبل مبارزه با استعمار است.
  • چادر، زیبایی، وقار و متانتی معنوی برای زن به ارمغان دارد.
  • چادر با اهدای کامل‌ترین پوشش به زن مسلمان، وسیله کمال و تقرب بیشتر را در او مهیا می‌سازد و بالاترین تواضع در برابر فرامین خدا را تجلی می‌کند.

نحوه پوشیدن‌ چادر

نحوه پوشیدن‌ چادر و میزان‌ پوشش‌ اندام‌ زنان‌ با آن‌، متفاوت‌ بود. گزارش‌ ابن‌بطوطه‌ از عصر ایلخانان‌ درباره زنانِ شیرازی‌ که‌ کاملاً در چادر پوشیده‌ بودند،[۳۰] قرینه‌ای‌ است‌ بر این که‌ وی‌ احتمالاً در سرزمین های‌ دیگر پوششی‌ تا بدین‌ حد کامل‌ ندیده‌ بوده‌ است‌. گزارش های‌ برخی‌ سیاحان‌ عصر صفوی‌ و دوره‌های‌ بعد، مبنی‌ بر وجود چنین‌ پوششهای‌ سراسری‌ در کنار گزارش هایی‌ که‌ از پوششهای‌ دیگر حکایت‌ دارد،[۳۱] نشان‌دهنده این‌گونه‌ تفاوتهاست‌. این‌ پوششهای‌ غیرسراسری‌ را می‌توان‌ یکی‌ از ویژگیهای‌ چادر پوشیدن‌ ساکنان‌ مناطق‌ روستایی‌ و عشایرنشین‌ به‌شمار آورد که‌ احتمالاً ناشی‌ از نوع‌ زندگی‌ روستایی‌ بوده‌ است‌.

استفاده‌ از چادر که‌ تقریباً همواره‌ یکی‌ از پوششهای‌ رایج‌ زنان‌ مسلمان‌ بوده‌، به‌ ندرت‌ با مخالفت‌ و ممانعت‌ حکومت ها مواجه‌ شده‌ است‌؛ از جمله‌ در ۱۳۰۹ در عثمانی‌ چون‌ برخی‌ از مردان‌ با پوشیدن‌ چادر، پنهانی‌ وارد دربار می‌شدند، سلطان‌ عبدالحمید پوشیدن‌ چادر را هنگام‌ ورود به‌ دربار منع‌ کرد.[۳۲] وی‌ بعدها و در پی‌ عکس‌برداری‌ جهانگردان‌ از زنان‌ در استانبول‌ و انتشار آزیاده‌ اثر پیر لوتی‌ در ۱۸۷۹ م، که‌ شرح‌ ماجرای‌ عاشقانه یک‌ اروپایی‌ با همسر محجبه یک‌ مسلمان‌ بود، فرمان‌ داد تا زنان‌ چادرهای‌ سیاه‌ بپوشند و پیچه‌ بزنند.[۳۳]

نمونه دیگر ماجرای‌ کشف‌ حجاب‌ در برخی‌ کشورها چون‌ مصر و الجزایر و ترکیه‌ بود که‌ مدت‌ کوتاهی‌ بعد از وقوع‌ آن‌ در ایران‌ (۱۷ دی‌ ۱۳۱۴) نیز به‌ فرمان‌ رضاشاه‌ پهلوی‌ رخ‌ داد و تا حد زیادی‌ موجب‌ منسوخ‌ شدن‌ یا از رونق‌ افتادن‌ چادر گشت‌.[۳۴]

در ایران‌ با سقوط‌ رضاشاه‌ در شهریور ۱۳۲۰، این‌ محدودیت ها برداشته‌ شد و مقاومت‌ متدینان‌ عملاً مانع‌ اجرای‌ این‌ دستور شد. به‌ ویژه‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ (۱۳۵۷ ش‌)، پوشیدن‌ چادر حتی‌ در مراکز اداری‌ و برنامه‌های‌ رسمی‌ رواج‌ عام‌ یافت‌ و اینک‌ چادر پوشیدن‌ در برخی‌ اماکن‌ مقدّس‌ و شماری‌ از ادارات‌ دولتی‌ و مراکز آموزشی‌ الزامی‌ است‌.

پانویس

  1. فرهنگ نظام.
  2. رجوع کنید به هدایت‌، ص‌۳۵؛ جلالی‌ نائینی‌، ذیل‌ "Chad"؛ نیز رجوع کنید به داعی‌الاسلام‌، ذیل‌ واژه‌.
  3. رجوع کنید به فره‌وشی‌، ذیل‌ "Cātur"؛ مکنزی، ص‌۲۱، ۱۵۳.
  4. رجوع کنید به ص‌۲۰۲ـ۲۰۳.
  5. رجوع کنید به ج‌۳، ص‌۱۶ـ۲۲؛ درباره تلفظ‌ چادر در گویشهای‌ گوناگونِ زبان‌ فارسی‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌۳، ص‌۱۷ـ۱۸.
  6. رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌۲، ص‌۶۹۱؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص۲۰۵؛ جبوری‌، ص‌۱۸۱.
  7. رجوع کنید به لین‌، ص‌۶۱ـ۶۲؛ دُزی‌، ص‌۲۵؛ مصری‌، ص‌۸۲ـ۸۳؛ دسوقی‌ شتا، ذیل‌ واژه‌؛ جبوری‌، همانجا.
  8. د.ایرانیکا، ج‌۵، ص‌۷۳۵ـ۷۳۶؛ ضیاءپور، ۱۳۴۳ ش‌، ص‌۷۷ و تصویر؛ قس‌د. ایرانیکا، ج‌۴، ص‌۶۱۰.
  9. رجوع کنید به ضیاءپور، ۱۳۴۳ ش‌، ص‌۱۹۷ـ۲۰۰ و تصاویر.
  10. ۱۳۴۳ ش‌، ص‌۳۰۷.
  11. رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌۹، ص۲۸۸؛ خاقانی‌، ص‌۸۴؛ سعدی‌، ص‌۲۷۶.
  12. ج‌۱، ص‌۵۴۵.
  13. نیز رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌۲۹۸ـ۲۹۹.
  14. حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، ج‌۲، ص‌۴۲۹.
  15. نوشته شده در ۶۳۴ قمری.
  16. رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌۲۹۸ـ۲۹۹ و تصاویر ۵۳، ۹۲.
  17. دزی‌، ص‌۳۳.
  18. نجمی‌، ص‌۴۶۴.
  19. ذکاء، ص‌۳۱.
  20. همانجا.
  21. لین‌، ص‌۶۱ـ۶۲.
  22. د.ا.د.ترک، ذیل‌ Çarşaf ""
  23. ذکاء، ص‌۲۰.
  24. رجوع کنید به جوهری‌، ذیل‌ «الرَیطه»؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «رَیط‌».
  25. همانجاها.
  26. د.ا.د.ترک‌، ذیل‌ "Car"
  27. همانجا.
  28. شهری‌باف‌، ج‌۱، ص‌۲۷۹، و پانویس‌ ۱۵ـ۱۶؛ نجمی‌، همانجا.
  29. رجوع کنید به ضیاءپور، ۱۳۴۶ش‌، ص‌۲۴۱ و تصویر ۲۳۹.
  30. رجوع کنید به ج‌۱، ص‌۲۲۳.
  31. رجوع کنید به سیلوا ای‌ فیگروآ، ص‌۱۳۱؛ تاورنیه، ص‌۲۷۴؛ آنه‌، ص‌۱۶۲ـ۱۶۴.
  32. د.ا.د.ترک‌، ذیل‌ Çarşaf ""
  33. مظاهری‌، ص‌۷۳.
  34. رجوع کنید به حکایت‌ کشف‌ حجاب‌، ج‌۱، ص‌۴۱؛ تغییر لباس‌ و کشف‌ حجاب‌ به‌ روایت‌ اسناد، ص‌۱۳۱ـ۱۴۵؛ نیز رجوع کنید به حجاب‌؛ کشف‌ حجاب‌.


منابع