سنجش مقاله انجام نشده است

وحی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
 
(۱۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش که گاهی بدون واسطه با پروردگار عالم و گاه با واسطه فرشتگان صورت می گیرد.
  
 +
==وحى در لغت و اصطلاح==
  
 +
«وحي» در لغت به معناى اشاره كردن، نوشتن، [[الهام]]، كلام پنهانى و هر چيزى است كه به ديگرى القاء مي‌شود.
  
 +
"[[راغب اصفهانی|راغب اصفهاني]]" مي‌گويد: ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است، از اين رو هر كارى كه به سرعت انجام گيرد وحى نام دارد و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايه‌اى باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش را وحى مي‌گويند.
  
'''منبع:''' قرآن در اسلام
+
==انواع وحي==
  
'''نویسنده:''' سید محمدحسین طباطبائی
+
واژه «وحي» در [[قرآن]] شريف در چهار معنا استعمال شده است:
 +
 +
#اشاره پنهانى و پوشيده؛ {{متن قرآن|«فَخَرَجَ عَلَى‌ قَوْمِهِ‌ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى‌ إِلَيهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيا»}} ([[سوره مريم]]/11) از محراب به سوى قومش شتافت و به اشاره به آنان القاء كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح كنند.
 +
#امر غريزى و تكويني؛ {{متن قرآن|«وَ أَوْحَى‌ رَبّكَ إِلَى النحْلِ أَنِ اتَّخذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يعْرِشُونَ»}} ([[سوره نحل]]/68) پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه خانه‌هاى خود را در ميان كوه‌ها و درختان بنا كند.
 +
#الهام نفسانى به افراد عادي؛ اين الهام ممكن است خاطره ذهنى يا القاى روحى و روانى از عالم بالا باشد. مانند اين آيه شريفه:
  
'''کیفیت وحی [[قرآن]] مجید'''(1)
+
{{متن قرآن|«و َأَوْحَينَآ إِلَى‌ أُمِ‌ّ مُوسَى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيمِ‌ّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»}} ([[سوره قصص]]/ 7) به مادر موسى وحى كرديم كه طفل خود را شير بده و اگر ترسيدى كه فرعون گزندى به او رساند او را در نيل رها كن.
  
به طور اجمال آن چه قرآن مجید در کیفیت وحی خود توضیح می‌دهد اینست که وحی این کتاب آسمانی به طور تکلیم بوده و خدای متعال با پیغمبر گرامی خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقی نموده است.
+
#الهام غيبى به پيامبران؛ وحى به اين معنا بيش از هفتاد بار در قرآن كريم به كار رفته است؛ از جمله آن كه: {{متن قرآن|«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَينَآ إِلَيكَ هَذَا الْقُرْءَانَ»}}([[سوره يوسف]]/ 3) ما به وسيله وحى اين قرآن به تو بهترين داستان‌ها را براى تو بيان مي‌كنيم.
  
خدای متعال می‌فرماید: «و ما کان لبشران یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب ولاالایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم».<ref> [[سوره شورى]] آیه 51و52.</ref>
+
==فرق وحى و الهام==
  
به هیچ بشری نمی‌رسد که خدا با او سخن گوید مگر این که وحی کند - سخن پنهانی و با اشاره که دیگران نفهمند - یا از پشت پرده‌ای حرف زند یا رسول و فرستاده‌ای بفرستد و او به اذن خدا آن چه را خدا می‌خواهد وحی نماید زیرا خدا بلندمرتبه و محکم کار است و به همین نحو روحی را از امر خودمان - قرآن را - به تو وحی کردیم از پیش خود نمی‌توانستی درک کنی که کتاب چیست و نه [[ایمان]] چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که با آن کسانی را که می‌خواهیم رهبری می‌نمائیم و تحقیقا تو راه راستی را نشان می‌دهی.
+
«وحي» و «الهام» با وجود شباهتى كه بين آنهاست، در مواردى از يكديگر متمايز مى شوند، از جمله اين كه:
  
به قرینه تردیدی که در آیه اولی هست و وحی که در قسم اول به جائی نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده در آیه برای تکلیم خدا سه قسم مختلف ذکر شده:
+
*الف- وحي، اعم از الهام مى باشد؛ زيرا الهام از جانب خدا بدون واسطة فرشته است، ولى وحى گاهى به واسطه فرشته و گاهى بدون آن است.
 +
*ب- وحي، از ويژگى هاى نبوت و الهام از ويژگى هاى ولايت است.
 +
*ج- وحي، مقيد به تبليغ و رسانيدن است، در حالى كه الهام چنين نيست.
 +
*د- در الهام، انسان آگاه نيست كه از كجا چيزى به قلبش وارد شده است؛ در حالى كه وحى برخلاف اين است و منشأ وحى براى صاحب آن معلوم است.
  
* 1- گفتار خدائی که هیچ واسطه‌ای میان خدا و بشر نباشد.
+
==وحى نبوي==
  
* 2- گفتار خدائی که از پشت حجاب شنیده شود مانند [[شجره طور]] که [[حضرت موسی]] علیه السلام سخن خدا را می‌شنید ولی از ناحیه آن.
+
شايع‌ترين كاربرد وحى يعنى وحى به [[پيامبران]]، حدود هفتاد بار در قرآن به كار رفته است. اين نوع از وحي، پديده‌اى است مرموز كه در قالب‌هاى عقلى بشر نمي‌گنجد.  
  
* 3- گفتار خدائی که ملکی آن را حمل نموده به بشر برساند و در این صورت سخن فرشته وحی شنیده می‌شود که سخن خدا را حکایت می‌نماید.
+
شناخت حقيقت وحى تنها براى كسى ممكن خواهد بود كه آن را دريافت كرده است. بنابراين پيامبران الهى تنها كسانى هستند كه به واسطه ارتباط شهودى با [[غیب|عالم غيب]]، معرفت به وحى خواهند داشت و ديگران تنها آثار و علائم وحى را خواهند فهميد.
  
و آیه دوم می‌رساند که قرآن مجید از همین راه به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده و از این جا روشن می‌شود که وحی قرآن از راه تکلیم و گفتگو بوده است.  
+
اين پديده فرا عقلي، يكى از بالاترين مقاماتى است كه صف پيامبران را از ديگران جدا مي‌سازد. قرآن، ضمن تأكيد بر اين مطلب كه پيامبران نيز به لحاظ جسمى بشرى بيش نيستند و از جنس فرشتگان نمي‌باشند، تصريح مي‌كند كه آنان داراى خصيصه‌اى هستند كه ديگران آن را دارا نمي‌باشند و آن ويژگى «وحى پذيري» است.<ref> مقاله «وحي»، سايت پژوهه.</ref>
 +
 +
==كيفيت وحى [[قرآن]] مجيد <ref> متن انتخاب شده از كتاب قرآن در اسلام آخرين عنوان از بخش سوم اين كتاب با عنوان "وحى قرآن مجيد" است. پيش از اين عنوان، علامه پس از بيان اعتقاد عمومى مسلمانان در وحى قرآن نظر برخى نويسندگان امروز درباره وحى و نبوت را تشريح نموده با توجه به بيانات قرآن به نقد آن مى پردازند. و نيز با اثبات عدم كفايت عقل در هدايت انسان تبيين مى نمايند كه تنها راه براى هدايت انسان راه وحى است و اين راه  از خطا مصون بوده كيفيت آن براى ما مجهول است. براى مطالعه بيشتر به اصل كتاب رجوع نماييد.</ref>==
  
و باز می‌فرماید: «نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین».<ref> [[سوره شعراء]] آیه 194.</ref>
+
به طور اجمال آن چه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح مي‌دهد اين است كه وحى اين كتاب آسمانى به طور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقى نموده است.
  
قرآن را روح امین - [[جبریل]] - به قلب تو یعنی به نفس تو با زبان عربی آشکار نازل کرد تا از کسانی باشی که مردم را از خدا می‌ترسانند.  
+
خداى متعال مي‌فرمايد: {{متن قرآن|«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ*وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»}}.<ref>[[سوره شورى]]، آيه 51و52.</ref>
  
و می‌فرماید: «قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک».<ref> [[سوره بقره]] آیه 97.</ref>
+
به هيچ بشرى نمي‌رسد كه خدا با او سخن گويد مگر اين كه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پرده‌اى حرف زند يا رسول و فرستاده‌اى بفرستد و او به اذن خدا آن چه را خدا مي‌خواهد وحى نمايد زيرا خدا بلندمرتبه و محكم كار است و به همين نحو روحى را از امر خودمان - قرآن را - به تو وحى كرديم از پيش خود نمي‌توانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه [[ايمان]] چيست ولى ما آن را نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه مي‌خواهيم رهبرى مي‌نمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان مي‌دهي.
  
بگو کسی که دشمن جبرئیل است همان جبرئیل قرآن را به اذن خدا به دل تو نازل کرده - نه بی اذن و از پیش خود.
+
به قرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول به جائى نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده:
  
از این آیه‌ها استفاده می‌شود که قرآن یا بخشی از قرآن به وسیله فرشته وحی که جبریل و روح امین است فرستاده شده. (قسم سوم تکلیم) و این که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قرآن را از فرشته وحی با نفس خود<ref> به دلیل این که در هر دو آیه [[تنزیل قرآن]] را به قلب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت می‌دهد. (می فرماید: «علی قلبک» و نمی‌فرماید: «علیک» و قلب در عرف قرآن نفس است به دلیل این که در چندین جا درک و شعور و همچنین [[معصیت]] را که از آن نفس است به قلب نسبت می‌دهد.)</ref> یعنی با تمام وجود خود تلقی می‌کرد نه از راه گوش
+
#گفتار خدائى كه هيچ واسطه‌اى ميان خدا و بشر نباشد.
 +
#گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود مانند [[طور سينا|طور]] كه [[حضرت موسي]] عليه السلام سخن خدا را مي‌شنيد ولى از ناحيه آن.
 +
#گفتار خدائى كه ملكى آن را حمل نموده به بشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده مي‌شود كه سخن خدا را حكايت مي‌نمايد.
  
و می‌فرماید: «فاوحی الی عبده ما اوحی ما کذب الفؤاد ما رای افتمارونه علی ما یری».<ref> [[سوره نجم]]، آیه 12.</ref>
+
و آيه دوم مي‌رساند كه قرآن مجيد از همين راه به [[پیامبر اسلام|پيغمبر اكرم]] صلى الله عليه و آله رسيده و از اين جا روشن مي‌شود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است.  
  
پس وحی نمود به بنده خود آن چه را که وحی نمود [[دروغ]] نگفت و اشتباه نکرد قلب - نفس - پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن چه مشاهده کرد آیا با او در چیزی که - عیانا مشاهده می‌کند به مجادله می‌پردازید؟
+
و باز مي‌فرمايد: {{متن قرآن|«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ*عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ *بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»}}.<ref> [[سوره شعراء]] آيه 193تا195.</ref>
  
و در جای دیگر تلقی وحی را با خواندن الواح تعبیر فرموده است: «رسول من الله یتلوا صحفا مطهرة».<ref> [[سوره بينة]]، آیه 2.</ref> فرستاده‌ای از جانب خدا که صحیفه‌های پاکی را تلاوت می‌کند.
+
قرآن را روح امين - [[جبريل|جبرئيل]] - به قلب تو يعنى به نفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا مي‌ترسانند.
  
==پانویس ==
+
و مي‌فرمايد: {{متن قرآن|«قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ...»}}.<ref> [[سوره بقره]] آيه 97.</ref>
 +
 
 +
بگو كسى كه دشمن جبرئيل است همان جبرئيل قرآن را به اذن خدا به دل تو نازل كرده - نه بى اذن و از پيش خود.
 +
 
 +
از اين آيه‌ها استفاده مي‌شود كه قرآن يا بخشى از قرآن به وسيله فرشته وحى كه جبريل و [[جبرئیل|روح امين]] است فرستاده شده. (قسم سوم تكليم) و اين كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله قرآن را از فرشته وحى با نفس خود<ref> به دليل اين كه در هر دو آيه [[تنزيل قرآن]] را به قلب پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نسبت مي‌دهد. (مى فرمايد: «على قلبك» و نمي‌فرمايد: «عليك» و قلب در عرف قرآن نفس است به دليل اين كه در چندين جا درك و شعور و همچنين [[معصيت]] را كه از آن نفس است به قلب نسبت مي‌دهد.)</ref> يعنى با تمام وجود خود تلقى مي‌كرد نه از راه گوش.
 +
 
 +
و مي‌فرمايد: {{متن قرآن|«فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ»}}.<ref> [[سوره نجم]]، آيه 10تا 12.</ref>
 +
 
 +
پس وحى نمود به بنده خود آن چه را كه وحى نمود [[دروغ]] نگفت و اشتباه نكرد قلب - نفس - پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در آن چه مشاهده كرد آيا با او در چيزى كه - عيانا مشاهده مي‌كند به مجادله مي‌پردازيد؟
 +
 
 +
و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است: {{متن قرآن|«رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً»}}.<ref> [[سوره بينة]]، آيه 2.</ref>
 +
 
 +
فرستاده‌اى از جانب خدا كه صحيفه‌هاى پاكى را تلاوت مي‌كند.
 +
 
 +
==پانويس==
 
<references />
 
<references />
(1)متن انتخاب شده از کتاب قرآن در اسلام آخرین عنوان از بخش سوم این کتاب با عنوان "وحی قرآن مجید" است. پیش از این عنوان، علامه پس از بیان اعتقاد عمومی مسلمانان در وحی قرآن نظر برخی نویسندگان امروز درباره وحی و نبوت را تشریح نموده با توجه به بیانات قرآن به نقد آن می پردازند. و نیز با اثبات عدم کفایت عقل در هدایت انسان تبیین می نمایند که تنها راه برای هدایت انسان راه وحی است و این راه  از خطا مصون بوده کیفیت آن برای ما مجهول است. برای مطالعه بیشتر به اصل کتاب رجوع نمایید.
+
 
 +
==منابع==
 +
 
 +
*سيد محمدحسين طباطبائي، قرآن در اسلام
 +
*پژوهشکده باقرالعلوم، وحی، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 25 شهریور 1391
 +
 
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
 +
 
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۱۰

الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش که گاهی بدون واسطه با پروردگار عالم و گاه با واسطه فرشتگان صورت می گیرد.

وحى در لغت و اصطلاح

«وحي» در لغت به معناى اشاره كردن، نوشتن، الهام، كلام پنهانى و هر چيزى است كه به ديگرى القاء مي‌شود.

"راغب اصفهاني" مي‌گويد: ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است، از اين رو هر كارى كه به سرعت انجام گيرد وحى نام دارد و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايه‌اى باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش را وحى مي‌گويند.

انواع وحي

واژه «وحي» در قرآن شريف در چهار معنا استعمال شده است:

  1. اشاره پنهانى و پوشيده؛ «فَخَرَجَ عَلَى‌ قَوْمِهِ‌ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى‌ إِلَيهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيا» (سوره مريم/11) از محراب به سوى قومش شتافت و به اشاره به آنان القاء كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح كنند.
  2. امر غريزى و تكويني؛ «وَ أَوْحَى‌ رَبّكَ إِلَى النحْلِ أَنِ اتَّخذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يعْرِشُونَ» (سوره نحل/68) پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه خانه‌هاى خود را در ميان كوه‌ها و درختان بنا كند.
  3. الهام نفسانى به افراد عادي؛ اين الهام ممكن است خاطره ذهنى يا القاى روحى و روانى از عالم بالا باشد. مانند اين آيه شريفه:

«و َأَوْحَينَآ إِلَى‌ أُمِ‌ّ مُوسَى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيمِ‌ّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» (سوره قصص/ 7) به مادر موسى وحى كرديم كه طفل خود را شير بده و اگر ترسيدى كه فرعون گزندى به او رساند او را در نيل رها كن.

  1. الهام غيبى به پيامبران؛ وحى به اين معنا بيش از هفتاد بار در قرآن كريم به كار رفته است؛ از جمله آن كه: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَينَآ إِلَيكَ هَذَا الْقُرْءَانَ»(سوره يوسف/ 3) ما به وسيله وحى اين قرآن به تو بهترين داستان‌ها را براى تو بيان مي‌كنيم.

فرق وحى و الهام

«وحي» و «الهام» با وجود شباهتى كه بين آنهاست، در مواردى از يكديگر متمايز مى شوند، از جمله اين كه:

  • الف- وحي، اعم از الهام مى باشد؛ زيرا الهام از جانب خدا بدون واسطة فرشته است، ولى وحى گاهى به واسطه فرشته و گاهى بدون آن است.
  • ب- وحي، از ويژگى هاى نبوت و الهام از ويژگى هاى ولايت است.
  • ج- وحي، مقيد به تبليغ و رسانيدن است، در حالى كه الهام چنين نيست.
  • د- در الهام، انسان آگاه نيست كه از كجا چيزى به قلبش وارد شده است؛ در حالى كه وحى برخلاف اين است و منشأ وحى براى صاحب آن معلوم است.

وحى نبوي

شايع‌ترين كاربرد وحى يعنى وحى به پيامبران، حدود هفتاد بار در قرآن به كار رفته است. اين نوع از وحي، پديده‌اى است مرموز كه در قالب‌هاى عقلى بشر نمي‌گنجد.

شناخت حقيقت وحى تنها براى كسى ممكن خواهد بود كه آن را دريافت كرده است. بنابراين پيامبران الهى تنها كسانى هستند كه به واسطه ارتباط شهودى با عالم غيب، معرفت به وحى خواهند داشت و ديگران تنها آثار و علائم وحى را خواهند فهميد.

اين پديده فرا عقلي، يكى از بالاترين مقاماتى است كه صف پيامبران را از ديگران جدا مي‌سازد. قرآن، ضمن تأكيد بر اين مطلب كه پيامبران نيز به لحاظ جسمى بشرى بيش نيستند و از جنس فرشتگان نمي‌باشند، تصريح مي‌كند كه آنان داراى خصيصه‌اى هستند كه ديگران آن را دارا نمي‌باشند و آن ويژگى «وحى پذيري» است.[۱]

كيفيت وحى قرآن مجيد [۲]

به طور اجمال آن چه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح مي‌دهد اين است كه وحى اين كتاب آسمانى به طور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقى نموده است.

خداى متعال مي‌فرمايد: «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ*وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ».[۳]

به هيچ بشرى نمي‌رسد كه خدا با او سخن گويد مگر اين كه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پرده‌اى حرف زند يا رسول و فرستاده‌اى بفرستد و او به اذن خدا آن چه را خدا مي‌خواهد وحى نمايد زيرا خدا بلندمرتبه و محكم كار است و به همين نحو روحى را از امر خودمان - قرآن را - به تو وحى كرديم از پيش خود نمي‌توانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه ايمان چيست ولى ما آن را نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه مي‌خواهيم رهبرى مي‌نمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان مي‌دهي.

به قرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول به جائى نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده:

  1. گفتار خدائى كه هيچ واسطه‌اى ميان خدا و بشر نباشد.
  2. گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود مانند طور كه حضرت موسي عليه السلام سخن خدا را مي‌شنيد ولى از ناحيه آن.
  3. گفتار خدائى كه ملكى آن را حمل نموده به بشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده مي‌شود كه سخن خدا را حكايت مي‌نمايد.

و آيه دوم مي‌رساند كه قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيده و از اين جا روشن مي‌شود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است.

و باز مي‌فرمايد: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ*عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ *بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ».[۴]

قرآن را روح امين - جبرئيل - به قلب تو يعنى به نفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا مي‌ترسانند.

و مي‌فرمايد: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ...».[۵]

بگو كسى كه دشمن جبرئيل است همان جبرئيل قرآن را به اذن خدا به دل تو نازل كرده - نه بى اذن و از پيش خود.

از اين آيه‌ها استفاده مي‌شود كه قرآن يا بخشى از قرآن به وسيله فرشته وحى كه جبريل و روح امين است فرستاده شده. (قسم سوم تكليم) و اين كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله قرآن را از فرشته وحى با نفس خود[۶] يعنى با تمام وجود خود تلقى مي‌كرد نه از راه گوش.

و مي‌فرمايد: «فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ».[۷]

پس وحى نمود به بنده خود آن چه را كه وحى نمود دروغ نگفت و اشتباه نكرد قلب - نفس - پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در آن چه مشاهده كرد آيا با او در چيزى كه - عيانا مشاهده مي‌كند به مجادله مي‌پردازيد؟

و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است: «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً».[۸]

فرستاده‌اى از جانب خدا كه صحيفه‌هاى پاكى را تلاوت مي‌كند.

پانويس

  1. مقاله «وحي»، سايت پژوهه.
  2. متن انتخاب شده از كتاب قرآن در اسلام آخرين عنوان از بخش سوم اين كتاب با عنوان "وحى قرآن مجيد" است. پيش از اين عنوان، علامه پس از بيان اعتقاد عمومى مسلمانان در وحى قرآن نظر برخى نويسندگان امروز درباره وحى و نبوت را تشريح نموده با توجه به بيانات قرآن به نقد آن مى پردازند. و نيز با اثبات عدم كفايت عقل در هدايت انسان تبيين مى نمايند كه تنها راه براى هدايت انسان راه وحى است و اين راه از خطا مصون بوده كيفيت آن براى ما مجهول است. براى مطالعه بيشتر به اصل كتاب رجوع نماييد.
  3. سوره شورى، آيه 51و52.
  4. سوره شعراء آيه 193تا195.
  5. سوره بقره آيه 97.
  6. به دليل اين كه در هر دو آيه تنزيل قرآن را به قلب پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نسبت مي‌دهد. (مى فرمايد: «على قلبك» و نمي‌فرمايد: «عليك» و قلب در عرف قرآن نفس است به دليل اين كه در چندين جا درك و شعور و همچنين معصيت را كه از آن نفس است به قلب نسبت مي‌دهد.)
  7. سوره نجم، آيه 10تا 12.
  8. سوره بينة، آيه 2.

منابع

  • سيد محمدحسين طباطبائي، قرآن در اسلام
  • پژوهشکده باقرالعلوم، وحی، دانشنامه پژوهه، بازیابی: 25 شهریور 1391