میرزا محمدرفیع طباطبایی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۰ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



آيت نظم

طليعه

خاندان قاضي طباطبايي از خاندان‌هاي پُرخير و بركت بوده و از ارزش فوق‌العاده‌اي در مجامع علمی ‌‌شيعه برخوردار است. اين خاندان، با پرورش ده‌ها عالم، مجتهد، فقيه و عارف، خدمات شاياني به جامعه مسلمانان تقديم داشته است.[۱]

حاج ميرزا محمدرفيع طباطبايي يكي ديگر از ستارگان فروزاني است كه از اين طايفه علمی ‌‌برخاسته‌اند. وي از دانشمندان علوم اسلامی ‌‌در سده‌هاي سيزده و چهارده هجري بوده و صاحب تأليفات سودمندي است. ما در اين نوشتار به شرح حال ايشان پرداخته و زندگاني وي را در ابعاد مختلف بررسي می‌‌كنيم.

ولادت

در سال 1250 ق. در خانواده حاج ميرزا علي‌اصغر مستوفي، در شهر تبريز پسري قدم به عالم خاكي گذاشت كه محمدرفيع (رفيع) نام گرفت. پدران و نياكان او، همه از افراد نيكوكار و صاحب منصب و در ديانت، شهره آفاق بوده‌اند.

سيادت

سلسله نسب حاج ميرزا محمدرفيع، مشهور به «نظام العلماء» در پايان كتاب مجالس النظامية قيد شده و مؤلف به نسب خويش اشاره نموده است.[۲]

پدر

خاندان و نياكان ميرزا محمدرفيع از بزرگان عصر خويش بودند. پدرش، حاج ميرزا علي‌اصغر مستوفي، از بزرگان و ثروتمندان شهر بود. وي در اثر تعلق به يك خاندان قديمي، علمی‌‌ و بانفوذ در بين مردم شناخته شد و در حل گرفتاري‌ها و مشكلات مردم، انساني جدي و فعال بود.

تحصيلات

نظام العلماء دوران كودكي، هوش و استعداد فراوني كه داشت علاقه بسياري به فراگيري علوم ديني نشان داد و به رسم نياكان خويش، آموختن علوم اسلامی‌‌ را آغاز نمود.[۳] او با عشق و علاقه وافر، در محضر درس استادان بزرگ حوزه علميه تبريز، زانوي ادب زد و از درياي علم و دانش آن‌ها خوشه‌ها چيد. نتيجه زحمات اين مرد بزرگ در راه تحصيل، به يادگار ماندن ده‌ها اثر ارزشمند است.[۴]

شعر و ادب

محمدرفيع از شاعران چيره‌دست و از فرزانگان بنامی ‌‌است كه شعر و ادب را به خدمت دانش و حكمت گرفت و بر زيبايي شعر خويش افزود. شعر او غالباً در مدايح و مراثي اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله سروده شده. وي با اصطلاحات عرفاني و فلسفي، جان تازه‌اي به شعر خويش بخشيده است. نظم او معمولاً در قالب غزل و قصيده گنجانده شده و از تكلف و سنگيني به دور است. او در شعر، به «نظام» تخلص می‌‌كند و در كتاب‌هاي رجالي و تذكره‌ها به «نظام تبريزي» و «نظام العلما» معروف است. نمونه‌اي از اشعار او چنين است:

گر يار به صد پرده ز اغيار نهان است × در ديده عشاق به صد جلوه عيان است

عاشق به يقين دم زند از جلوه ديدار × اغيار در اين دعوي عاشق به گمان است

اي دوست مكن عيب من دلشده زنهار × تا عشق نداري ز تو اين قصه نهان است

يك جان دگر زين تن و جان است هويدا × مقصود من آن است كه او جان جهان است

گر در قفسم جاي دهي رو به گلستان × تسليم رضاي تو مرا راحت جان است

از كلك «نظام» اين غزل و قول عجب نيست × عالم همه بر عشق زبان است و بيان است

دوش در معطبه عشق فسونم دادند × خبر از عالم مستي و جنونم دادند

قدم از دايره عشق برون ننهادم × حيرتي دارم از اين كاين همه جونم دادند

سال‌ها پير مغان را نظري بود ز دور × حاليا مروه اسرار درونم دادند

در خور طاقت من بيش ز يك جرعه نبود × باده از حوصله خويش فزونم دادند

تن افسرده به كنج قفسي بود «نظام» × شكرلله نفسي راه برونم دادند.[۵]

ميراث ماندگار

نظام العلما از لحظه لحظه عمر خود بهره جسته و در راه تأليف و نشر علوم آل محمد صلی الله علیه و آله از هيچ كوششي دريغ ننموده است. وي در اثر هوش سرشار و جديت فراوان، دست به خلق آثار زيبايي زد كه هر كدام بيانگر نبوغ ذهني و بُعد علمی‌‌ و فكري اوست. آثار قلمی‌‌ او مملو از اخبار نبوي صلی الله علیه و آله و احاديث امامان معصوم علیهم‌السلام و طرايف، ظرايف و حكمت است.

نظام العلماء، در ديباچه كتاب خود در مورد مجموعه تأليفات خويش می‌‌سرايد:

آشفته سخن ز زلف جانان خوشتر × چون كار جهان بي‌سر و سامان بهتر

مجموعه عاشقان بود دفتر من × مجموعه عاشقان پريشان بهتر.

برخي از آثار قلمی‌ ‌و فكري ايشان بدين قرار است:

1- الادب الفارسي:

در علم صرف و نحو.[۶]

2- انيس الادباء و سميرالسعداء:

اين كتاب، كشكول فارسي - عربي و شامل فوايد بسيار و نكات پندآموز است. كتاب ياد شده در سال 1315 ق. در ايران چاپ سنگي شده است.[۷] نسخه خطي انيس الادبا با شماره 3557، در كتابخانه ملي تبريز نگهداري می‌‌شود.

3- آداب الملوك:

اين اثر، شرح عهدنامه امیرالمومنین علیه‌السلام به مالك اشتر است. كتاب فوق به زبان فارسي است و در سال 1320 ق. در تبريز به زيور چاپ آراسته گرديده است.[۸]

4- تحفة الامثال:

اثر مذكور در سال 1311 ق، در شهر استانبول چاپ شده و شامل سه قسمت است:

  • 1- آيات؛
  • 2- كلمات منشوره؛
  • 3- امثال منظومه.[۹]

5- التحقيقات العلوية:

اين كتاب داراي مطالب سودمند بوده و در سال 1319 ق. چاپ شده است.[۱۰]

6- تشريح التقويم.[۱۱]

7- حقيقة الامر:

اين كتاب در مورد جبر و تفويض و امر بين الامرين نگاشته شده است. مؤلف، تأليف كتاب خود را در سال 1281 ق. به اتمام رسانده است. اين كتاب براي بار اول، با مباشرت ملك الكتاب در سال 1313 ق، در بمبئي به چاپ رسيد و براي بار دوم، توسط يكي از بستگان مولف؛ ميرزا صادق بن ميرزا يوسف طباطبايي منتشر گرديد.[۱۲]

8- جواهر الاخبار:

شرحي درباره «اربعين حديث» بوده كه چاپ شده است.[۱۳]

9- مجالس النظاميه:

اين كتاب شامل دو باب، يك مقدمه و يك خاتمه است. باب اول در حكم عالم تكوين و باب دوم در اسرار عالم تشريع است. كتاب مزبور در سال 1319 ق. در تبريز چاپ سنگي گرديده است.[۱۴]

10- مصابيح:

اثري است در اثبات صانع و معاد جسمانی.[۱۵]

11- مقالات نظامية:

نويسنده، اين اثر را به زبان فارسي و در چهل مقاله و يك خاتمه به نگارش درآورده و آن را در رمضان 1319 ق. به اتمام رسانده است. اين كتاب به اهتمام محمد بن موسي تبريزي، در سال 1315 ق، در تبريز چاپ شده است.[۱۶]

12- وسيلة الزائرين:

اين كتاب در سال 1315 ق. منتشر گرديده است.[۱۷]

13- مجمع الفضائل:

مؤلف، كتاب خود را در يك مقدمه و چهارده حديث - در فضائل حضرت امیرالمومنین علي علیه‌السلام و يك خاتمه در اخبار غيبت و رجعت تنظيم نموده است. اين اثر به زبان فارسي است و در سال‌هاي 1339 ق و 1325 ق در تبريز چاپ شده است.[۱۸]

14- مجالس الحسينية:

اين كتاب در خصوص اسرارالشهادة تأليف گرديده و در سال 1322 ق در 237 صفحه، در تبريز به چاپ رسيده است.[۱۹]

15- رموز الشهادة و كنوز الشهادة:

جلد اول اين كتاب به خط مؤلف، در مدرسه آيت الله سيد كاظم يزدي، در شهر مقدس نجف موجود است.[۲۰]

16- كنوز السعادة في رموز الشهاة:

اين كتاب در سال 1322 ق، به خط موسي بن محمد فتوح الملك، در 308 صفحه؛ در تبريز چاپ سنگي گرديده است.[۲۱]

17- سفرنامه رضوي:

در اين اثر، مؤلف سوانح و خاطرات سفر خويش به مشهد مقدس را با قلمی ‌‌شيوا و روان به رشته تحرير درآورده و در سال 1315 ق، در تبريز منتشر نموده است.[۲۲]

18- سفرنامه غروي:

وي در اين سفرنامه جريان سفر خود به نجف اشرف را به قلم درآورده و با خط علي بن احمد، در 91 صفحه در تبريز در سال 1331 ق به چاپ رسانده است.[۲۳]

19- سرالشهادة.[۲۴]

20- فتوحات نظاميه در غيبت امام زمان علیه‌السلام:

اين كتاب بسيار مفيد و سودمند بوده و مزين به تقريظ عالمان بزرگ شيعه چون: ميرزا محمدحسين شهرستاني، سيد علي يزدي و شيخ اسماعيل بن حاج ميرزا خليل است. اثر مذكور در سال 1311 ق. در تبريز چاپ شده است.[۲۵]

21- رسالة في القضاء والقدر:

اين رساله در سال 1281 ق. تأليف يافته است.[۲۶]

22- كافية العروض في علم العروض.[۲۷]

23- لب الحسنات.[۲۸]

24- لؤلؤة البحار في منقبة الائمة الاطهار علیهم‌السلام:

اين اثر پرفايده در زمينه چگونگي فلسفه و شهادت حضرت ثامن الائمه علیهم‌السلام نوشته شده است. مؤلف در جمادی الاول 1300 ق. تأليف آن را به اتمام رسانده است. نسخه‌اي از اين رساله با شماره 3716 در دانشگاه تهران نگهداري می‌‌شود. اثر ياد شده 80 صفحه و در تبريز چاپ شده است.[۲۹]

25- مصابيح الانوار و مفاتيح الاسرار:

مؤلف، اين كتاب را در زمينه‌هاي اخلاق، عقايد و عجايب خلقت، تأليف نموده و در سال 1302 ق. نگارش آن را به پايان رسانده است. اثر مزبور در سال 1304 ق. در تبريز به چاپ رسيده است.[۳۰]

26- مقامات النظاميه.[۳۱]

27- مفاتيح الكنوز:

در اين كتاب به مراثي و اسرار شهادت اهل بيت علیهم‌السلام پرداخته شده و مطالب آن در پنج باب و يك خاتمه گرد آمده است. اثر فوق در سال 1298 ق. در تبريز منتشر گرديده است.[۳۲]

28- حقوق دُوَل و ملل:

اثر مزبور در سال 1312 ق. در 198 صفحه در تبريز چاپ شده است.[۳۳]

29- ترجمة الادب في قواعد لغة العرب:

اين ترجمه در سال 1303 ق. در 183 صفحه در تبريز نشر يافته است.[۳۴]

30- دستور الحكمة:.[۳۵]

31- تحفه خاقانيه.[۳۶]

32- حقوق نظاميه:

اين اثر، شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه‌السلام است و در سال 1321 ق. در 213 صفحه در تبريز چاپ شده است.[۳۷]

33- ديوان شعر:

اين ديوان دربردارنده اشعار نظام العلماء در مدايح و مراثي امامان معصوم علیهم‌السلام است.[۳۸]

33- ديوان رضوي:

ايشان ديوان مذكور را در سال 1301 ق در مشهد، مدون نموده و در آن به 51 سالگي خود اشاره كرده است:

ز پنجاه و يك سال عمرم گذشت × ز پيري به جانم غباري نشست.[۳۹]

مسجد سيد المحققين[۴۰]

از يادگارهاي جاويد و پابرجاي نظام العلماء، بناي جذاب و باشكوه مسجد سيد المحققين است. او چهار سال قبل از رحلتش، در سال 1322 ق در بازار صادقيه تبريز، مسجد زيبايي با مساحت 15×25 متر ساخت. اين مسجد داراي هشت ستون سنگي و پانزده گنبد آجري است. مسجد سيد المحققين در طي سال‌هاي اخير رو به ويراني بود؛ اما در سال 1376 ش. با همت مسئولان و مردم متدين، به طرز زيبايي بازسازي گرديد. هم اكنون مسجد ياد شده از مساجد بسيار فعال بازار تبريز است و نماز ظهر و عصر، با حضور گسترده مردم و با امامت آيت الله سيد ابوالقاسم مولانا برگزار می‌‌شود.

از منظر ديگران

يكي از اصولي‌ترين و آسان‌ترين راه‌هاي شناخت شخصيت‌ها، قضاوت‌ها و داوري‌هاي بزرگان اهل قلم و نويسندگان خُبره و ماهر در مورد آن‌هاست. نوشته‌ها و اظهارنظر صاحبان قلم است كه موجب می‌‌گردد، آيندگان سره را از ناسره بازشناسند و از اشتباه و خطا در امان بمانند. در اين قسمت از نوشته به داوري برخي نويسندگان چيره‌دست در مورد اديب فرزانه، شادروان نظام‌العلماء می‌‌پردازيم؛ تا چهره واقعي اين مرد الهي بيش از پيش آشكارتر و روشن‌تر گردد.

صاحب تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز، ايشان را از اديبان بزرگ و از خانواده‌اي محترم و صاحب عزت و شوكت معرفي می‌‌كند.[۴۱] محمدعلي تربيت، نويسنده كتاب دانشمندان آذربايجان وي را جزء اديبان تبريز ذكر می‌‌كند.[۴۲]

علامه پركار، ميرزا محمدعلي مدرس، نظام‌العلما را با چنين عبارتي ياد می‌‌كند: «بسيار نيكو معاشرت بوده و از مطالعات علميه نيز آني فروگذاري نمی‌‌كرد. اوقات خود را با عزمی ‌‌فتورناپذير مصروف مطالعه كتب متنوعه می‌‌نمود».[۴۳]

كتابشناس معاصر، شيخ آقا بزرگ تهرانی، نظام العلما را از بزرگان فضل و دانش و از صاحب نظران علوم نقلي و عقلي می‌‌داند.[۴۴] نويسنده كتاب علماي معاصرين،[۴۵] علي‌اكبر دهخدا،[۴۶] يحيي دولت‌آبادي،[۴۷] مؤلف كتاب مفاخر آذربايجان،[۴۸] استاد عمران عليزاده[۴۹] و مؤلفان اثر ارزشمند اثرآفرينان،[۵۰] هر كدام جداگانه به شرح حال او پرداخته و جهات علمي، ادبي و شعري او را يادآور شده‌اند.

رحلت

نظام العلماء، پس از سال‌ها تعليم و تعلم در سال 1326 ق. در روستاي «باسمنج»، دارفاني را وداع گفت. پيكر پاك اين دانشور فرهيخته به شهر مقدس قم انتقال يافت و در صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد و دوستداران و علاقمندان خود را در سوگ نشاند.

محمدعلي تربيت، وفات وي را سال 1327 ق، بعد از مراجعت از مكه معظمه ذكر كرده است؛ ولي مورخ شهير، ملا علي واعظ خياباني، در رد نوشته او می‌‌نويسد: «در اين دو كلمه، دو اشتباه بزرگ واقع شده است. يكي آن كه گويد، پس از مراجعت از سفر مكه، سفر مكه مترجم محترم، 15 سال قبل از تاريخ مذكور است و مجالس كثيره بعد از مراجعت از حج در منزل شريف ايشان انجام پذيرفته و ملاقات اتفاق افتاده و به منزل ما نيز تشريف آورده است و در منزل خود مجلد اول وقايع الايام را ارائه نمود كه حواشي بر آن مرقوم فرموده بود و ديگر اين كه گويد، در تاريخ 1327 ق. در تبريز مرحوم شد. ما حاضر واقعه بوديم، سال 1326 ق. در انقلاب تبريز، از شهر به «باسمنج» در دو فرسخي تبريز منتقل و در آنجا مريض شده و به جنان جاويد خراميد».[۵۱]

فرزندان

فرزندان پسر وي عبارتند از:

  • 1- حاج ناصرالسلطنة كه از اعيان و بزرگان آذربايجان و مقيم تهران بود.
  • 2- سيد المحققين، وي در خانواده سيادت و ديانت ديده به جهان گشود. تحصيلات حوزوي را در حوزه علميه تبريز آغاز نمود و پس از گذراندن سطوح، راهي عتبات عاليات گرديد. او در عتبات از محضر استادان آن سامان، چون: آيت الله ملا محمدفاضل شربياني بهره‌مند شد و به مقام بلند اجتهاد دست يافت.

سيد المحققين در زمان رضاخان قلدر، به وطن مراجعت نمود و با دختر مرجع تقليد وقت، آيت الله حاج ميرزا جواد آقا مجتهد تبريزي ازدواج كرد. وي در جريان قيام شهيد شيخ محمد خياباني از او حمايت كرد و همگام با او، عليه استبداد و ظلم مبارزه نمود. او از سال 1300 ش. چندين دوره نماينده مردم تبريز شد. ايشان مردي نيك‌انديش و خيرخواه بود و در زمان رضاخان رحلت كرد.[۵۲]

پانویس

  1. سخنوران آذربايجان، ج 2، ص 697.
  2. جناب ميرزا محمد رفيع، ابن حاج ميرزا علي‌اصغر، ابن ميرزا رفيع، ابن ميرزا ابي‌طالب وزير، ابن ميرزا سليم نايب الصدارة، ابن ميرزا محمدسعيد، ابن ميرزا علي‌اكبر، ابن ميرزا رفيع، ابن ميرمطلب، ابن مير ميرفتاح، ابن محمد صدرالدين، ابن مجدالدين، ابن سيد اسماعيل ابن مير علي‌اكبر معروف به شاه مير، ابن مير عبدالوهاب، ابن سيد جليل امير عبدالغفار، ابن سيد عمادالدين اميرالحاج، ابن سيد حسن فخرالدين، ابن سيد محمد كمال‌الدين، ابن سيد حسن، ابن سيد علي شهاب‌الدين، ابن مير علي عمادالدين، ابن سيد احمد ابن سيد عماد، ابن سيد عباد، ابن سيد علي عمادالدين، ابن محمد ابي‌الحسن، ابن سيد احمد، ابن عبدالله (از علماي انساب)، ابن سيد اسماعيل ديباج، ابن سيد ابراهيم الغمر، الذي امّه فاطمه بنت مولانا الحسين عليه الصلوة والسلام و هو ابن الحسن المثني عليه الصلوة والسلام هو ابن الحسن المثني ابي الامام الهمام الحسن المجتبي ابن علي ابن ابي طالب عليه‌السلام (مجالس النظاميه، ص 348 و 349).
  3. مقدمه مجالس نظاميه.
  4. متأسفانه از اسامی ‌‌استادان اين عالم بزرگوار اطلاعي بدست نيامد.
  5. سخنوران آذربايجان، ج 2، ص 700.
  6. مفاخر آذربايجان، ج 1، ص 217.
  7. الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 2، ص 451.
  8. همان، ج 4، ص 187.
  9. همان، ج 3، ص 421؛ ج 13، ص 374؛ ج 14، ص 126.
  10. همان، ج 3، ص 486.
  11. همان، ج 4، ص 187؛ معجم المؤلفين، ج 4، ص 169.
  12. همان، ص 47 و 48؛ ج 11، ص 116.
  13. همان، ج 5، ص 259.
  14. همان، ج 19، ص 373.
  15. همان، ج 21، ص 80.
  16. همان، ص 329.
  17. همان، ج 25، ص 78.
  18. همان، ج 3، ص 39.
  19. همان، ج 25، ص 78.
  20. همان، ج 11، ص 252.
  21. همان، ج 18، ص 172.
  22. همان، ج 12، ص 187.
  23. همان، ص 188.
  24. همان، ص 167.
  25. همان، ج 16، ص 118، مؤلفين كتب چاپي، ج 3، ص 225.
  26. همان، ج 17، ص 249.
  27. همان، ج 18، ص 286.
  28. همان، ج 18، ص 286.
  29. همان، ج 19، ص 359.
  30. همان، ج 22، ص 14.
  31. همان، ج 21، ص 85 و 307.
  32. مؤلفين كتب چاپي، ج 3، ص 225.
  33. همان.
  34. علماي معاصرين، ص 92.
  35. سنخوران آذربايجان، ج 2، ص 698.
  36. همان.
  37. الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 9، ص 1202-1203.
  38. دانشمندان آذربايجان، ص 308.
  39. نخستين امام جماعت مسجد، فرزند نظام‌العلما، مرحوم سيد المحققين بود اين مسجد به دليل اقامه نماز توسط سيد المحققين، به نام وي اشتهار يافت؛ ولي بعدها به علت تعطيلي نماز جماعت وي، آيت الله سيد علي مولانا در مسجد مذكور اقامه جماعت نمود كه هم اكنون به مسجد آيت الله مولانا معروف است.
  40. آثار باستاني آذربايجان، ج 2، ص 350.
  41. تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز، ص 333.
  42. دانشمندان آذربايجان، ص 380 و 381.
  43. ريحانةالادب، ج 6، ص 208.
  44. نقباء البشر، ج 2، ص 787.
  45. علماي معاصرين، ص 92.
  46. لغت نامه دهخدا (ذيل نظام العلما)، ج 13، ص 19955.
  47. سخنوران آذربايجان، ج 2، ص 697.
  48. مفاخر آذربايجان، ج 1، ص 217.
  49. نامداران تاريخ، ج 2، ص 231.
  50. اثرآفرينان، ج 6، ص 51.
  51. علماي معاصرين، ص 92 و 93؛ دانشمندان آذربايجان، ص 380 و 381.
  52. نامداران تاريخ، ج 2، ص 232.

منابع:

(1). آثار باستاني آذربايجان، عبدالعلي كارنگ، چاپ دوم، انتشارات راستي نو، 1374.

(2). اثرآفرينان، زير نظر عبدالحسين نوايي، چاپ اول، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1380.

(3). تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز، نادر ميرزا، تبريز، نشر ستوده.

(4). دانشمندان آذربايجان، محمدعلي تربيت، تبريز، فخرآذر.

(5). الذريعه الي تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانی، دارالكتب الاسلاميه.

(6). ريحانةالادب، محمدعلي مدرس تبريزي، چاپ خيام تبريز.

(7). سخنوران آذربايجان، عزيز دولت‌آبادي، انتشارات اسوه.

(8). علماي معاصرين، ملا علي واعظ خياباني، كتابفروشي اسلاميه، تبريز.

(9). لغت نامه دهخدا، علي‌اكبر دهخدا، دانشگاه تهران.

(10). مفاخر آذربايجان، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، آذربايجان، تبريز، 1375 ش.

(11). معجم المؤلفين، عمر رضا كحاله، داراحياء التراث اسلامي.

(12). نامداران تاريخ، عمران عليزاده، چاپ اول، تبريز.

(13). نسب نامه شاخه‌اي از طباطبايي تبريز، سيد جمال ترابي، طباطبايي، سازمان اسناد ملي، تبريز، 1376 ش.

منبع

محمد الوانساز خويي, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 163-173