میرزا حسین خلیلی تهرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۰ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (فعالیتهای اجتماعی و سیاسی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حاج ميرزا حسين فرزند حاج ميرزا خليل یکی از بزرگان علما و مراجع شيعه در قرن چهاردهم هجری است. اين شيخ العلما از شاگردان صاحب جواهر، شيخ العراقين و حجة الاسلام گلپايگانی بود. هر چند مراتب علمی و درجات عاليه اجتهادش از کرسی درس شيخ اجل انصاری عايد او شد و خود چندين سال مانند آخوند خراسانی در جمله مراجع و اساتيد فقها بود.


ميرزا حسين خليلى تهرانى يكى از رهبران سه گانه، از نقش آفرينان نهضت مشروطه و از فقيهان آزادى خواه در ايران بود. وى بعد از ميرزاى شيرازى از مراجع تقليد پرآوازه و بزرگ جهان تشيّع و از مُدّرسان كم نظير حوزه علميه نجف بود.

و به رتق و فتق امور و مسائل شرعى مى پرداخت. اين فقيه نامدار علاوه بر مقام علمى، داراى جايگاه ويژه مردمى نيز بود.

ولادت

ميرزا حسین خليلى، در محلّه قديمى «العماره» نجف اشرف در سال 1230 ه.ق، متولد شد. پدرش ميرزا خليل تهرانی (م، 1280 هـ .ق) فرزند على رازى تهرانى نجفى معروف به «ابو اطبّا» پزشك نامدار شيعه است که كاظمين و كربلا به طبابت پرداخت. وى در نجف اشرف اقامت گزيد و از مجلس درس استادانى چون ميرزاى قمى صاحب «قوانين الاصول»، سيد على طباطبايى، معروف به «صاحب رياض» و شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره برد و به دريافت اجازه روايت و اجتهاد نايل گرديد.

تحصیل و استادان

حسين خليلى علوم مقدّماتى را نزد پدر و برادر بزرگوارش، حاجى ملاّ على، و دروس سطح حوزوى را در محضر استادان زمان خود به پايان رسانيد و پس از فراغت از سطح، در درس خارج دانشمندان و استادان عصر خود حاضر گرديد و از محضر آنان بهره مند شد. ميرزا حسين با استفاده شبانه روزى و سعى و كوشش در راه تحصيل علم و عمل، در اندك مدّتى به درجه والاى اجتهاد نايل آمد و يكى از استوانه هاى علمى زمان خود گرديد.

اكنون به برخى از بزرگان علم كه حاجى شيخ حسين خليلى تهرانى از محضر آنان استفاده كرده و يا موفّق به دريافت اجازه از آنان شده اشاره مى كنيم:

  • شيخ محمدحسن نجفی (1266 ـ 1200 هـ .ق.) صاحب «جواهر الكلام»؛ حاجى شيخ حسین تا زمان رحلت اين استاد گرانمايه از محضر وى بهره مند مى شد.
  • شيخ مرتضى انصارى (1281 ـ 1214 هـ .ق.) صاحب «رسائل» و «مكاسب» است. ميرزا حسين بعد از وفات صاحب جواهر، در درس شيخ اعظم انصارى حاضر شد و تا هنگام وفات وى به استفاده خود از محضر ايشان ادامه داد.
  • شيخ محسن فرزند محمّد خِنْفَر (1250 ـ 1176 هـ .ق.)
  • شيخ مشكور حولاوى (متوفّاى 1272 هـ .ق.)
  • ميرزا خليل تهرانى (1280 ـ 1180 هـ .ق.) پدر ميرزا حسین
  • حاجى ملاّ على خليلى (1296 ـ 1226 هـ .ق.) برادر ميرزا حسین
  • سيد اسدالله اصفهانى فرزند سيد محمدباقر (1290 ـ 1227 هـ .ق.) وى از مشايخ اجازه حاجى تهرانى است.
  • زين العابدين گلپايگانى (1289 ـ 1218 هـ .ق) وى نيز از مشايخ اجازه شيخ حسين است.

تدريس و شاگردان

حاج شيخ حسين پس از رحلت شيخ انصارى ديگر در هيچ حوزه درسى حاضر نشد بلكه خود مستقلاًّ مجلس درس تشكيل داد و بر كرسى تدريس نشست. وى شاگردان و نام آوران زيادى را از زبان هاى مختلف و از اقصى نقاط جهان به دور خود جمع كرد، تا جايي كه مجلس درس او يكى از كم نظيرترين مجالس درسى حوزه نجف به شمار مى رفت. وى در تدريس شيوه خاصّى داشت. او مطالب علمى را با بيانى رسا و تعبيرى نيكو به صورت دسته بندى شده بيان مى كرد و شاگردانش را با بيان معجزه آساى خود مجذوب مى نمود. آية الله تهرانى تسلّط كاملى بر درس و طرح آراى ديگران و احاطه عجيبى بر فروع مسائل فقهيه داشت. شيوه خاص و احاطه وى باعث شده بود كه دانشوران و شاگردان بنام حوزه نجف به دور او جمع شوند و از نظرهاى وى استفاده كنند. در اواخر عمر مبارك بجز درس فقه درس ديگرى تدريس نمى كرد.

وى با رحلت ميرزاى شيرازى در سال (1312 هـ .ق.) يكى از چند رهبر و مرجع تقليد بزرگ شيعه در سراسر سرزمين هاى اسلامى گرديد، چنانكه در كشورهاى ايران، هند، عراق و لبنان مقلّدان و پيروان فراوانى داشت. در زمان مرجعيّت وى طلاّب علوم دينى و حوزه هاى علميّه از مجد و عظمت خاصّى برخوردار بودند.([15])

برخی از شاگردان و راويانى كه از منبع علم و فضيلتش سيراب گرديده و از مكتب علمى وى برخاسته اند عبارتند از:

1. سيد احمد كربلايى (متوفّاى 1332 هـ .ق.)

2. شيخ جواد شاه عبدالعظيمى (1355 ـ 1275 هـ .ق.)

3. سيّد حسن صدر (1354 ـ 1272 هـ .ق.)

4. شيخ آقا بزرگ تهرانى (1389 ـ 1293 هـ .ق.)صاحب كتاب «الذّريعة الى تصانيف الشيعة».

5. شيخ حسين لنكرانى (1361ـ1277هـ .ق.)

6. حاج آقا حسين طباطبايى قمى (1366 ـ 1282هـ .ق.)

7. سيّد حسين سلمى يزدى (1358 ـ 1287 هـ .ق.)

8. حاج ميرزا حسن حائرى (متولّد 1287 هـ .ق.)

9. شيخ على دامغانى (1362 ـ 1286 هـ .ق.)

10. ميرزا محمّدرضا كرمانى.

11. شيخ محمّد جواد صافى گلپايگانى (1378 ـ 1287 هـ .ق.)

12. سيّد محمّد عصار تهرانى (1356 ـ 1264 يا 1266 هـ .ق.)

13. سيّد محمّدعلى تفرشى.

14. ميرزا محمود شيرازى(1378ـ1291هـ .ق.)

15. ميرزا محمّد تهرانى (1371ـ1281 هـ .ق.)

16. شيخ محمّد حرزالدّين نجفى (1365 ـ 1273 هـ .ق.)صاحب معارف الرجال.

17. شيخ محمّدحسن كاشف الغطاء (1373 ـ 1294 هـ .ق.)

18. شيخ محمّدباقر آيتى بيرجندى (1352ـ1276هـ .ق.)

19. شيخ محمّدصالح حائرى مازندرانى (1391 ـ 1297 هـ .ق.)

20. سيّد نجم الحسن الكّهنوى (1360 ـ 1279هـ .ق.)

21. ميرزا عبدالباقى ملاّ باشى شيرازى (1354 ـ 1278 هـ .ق.)

22. سيّد محمّد موسوى زنجانى (1355 ـ 1284هـ .ق.)

23. ميرزا محمّدعلى شاه آبادى (1363 ـ 1292هـ .ق.)

24. سيّد شمس الدّين محمود مرعشى (1338 ـ 1279 هـ .ق.)پدر آية الله مرعشى نجفى معروف.

25. شيخ على زاهد قمى (1371ـ1283 هـ .ق.)

26. سيّد على قاضى (1366 ـ 1285 هـ .ق.)

27. آقا ضياءالدّين عراقى معروف به آقا ضياء (متوفّاى 1361 هـ .ق.)

28. شيخ محمّدرضا جرقوئى اصفهانى (1393 ـ 1305 هـ .ق.)

29. شيخ محمّد طالقانى (1328ـ1273 هـ .ق.)

30. سيّد محمّد قزوينى.

31. شيخ احمد كاشف الغطاء (متوفّاى

1344 هـ .ق.)

32. سيّد محمّد بن سيّد على موسوى نورى (متوفّاى 1345 هـ .ق.)

33. شيخ محمّدحسن آل كبّه بغدادى (متوفّاى 1336 هـ .ق.)

34. شيخ عبدالحسين جواهرى (متوفّاى 1273هـ .ق.)

35. عبدالحسين شرف الدّين عاملى (1354 ـ 1294 هـ .ق.)

36. شيخ غلامحسين مرندى.

37. سيّد محمّدتقى طالقانى (متوفّاى 1325هـ .ق.)

38. سيّد احمد خوانسارى39. سيّد محمّد لواسانى (1328ـ1273 هـ .ق.)

40. آقا حسين نجم آبادى (متوفّاى 1347 هـ .ق.)

41. شيخ عبّاس آل كاشف الغطاء (1373 ـ 1253هـ .ق.)

42. شيخ شريف جواهرى (متوفّاى 1314 هـ ق.)

43. سيّد صادق طالقانى (1372ـ1291هـ .ق.)([17])

آثار و تألیفات

از اين عالم وارسته آثار ارزشمندى به صورت مكتوب و خطی برجاى مانده است. وى در فقه، اصول و رجال نوشته هاى زيادى داشته كه منتشر نشده و يا در بين اهل فن متداوّل نيست. از جمله آثار چاپى وى كتاب «ذريعة الوداد فى منتخب نجاة العباد»، شرحی است به زبان عربى بر کتاب «نجاة العباد» محمدحسن نجفی، كه در ابتدا در بمبئىِ هند و بعد در ايران مكرّراً به چاپ رسيده است.

از آثار به چاپ نرسيده وى مى توان اين چنين نام برد: كتاب الاجارة، كتاب الغصب، حاشيه بر بعضى رسائل، جزواتى در بيع و خيارات.

در مورد آثار خطى وى صاحب «الذّريعة» مى فرمايد: ... اكثر نوشته هاى خطى حاجى شيخ حسين تهرانى در نزد شاگردش حاجى شيخ محمدتقى گركانى [گلپايگانى] موجود است.

برخی فتواهای خلیل تهرانی، همراه با فتاوای بعضی علمای دیگر، در کتاب مجمع الرسائل در ۱۳۳۱ ق. در تهران چاپ شده است. همچنین تقریراتی از دروس او را شاگردانش نوشته اند. وی بر کتاب های بسیاری تقریظ نوشته است.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

آثار عمرانى:

از جمله آثار عمرانى وى دو مدرسه علميّه در نجف اشرف است كه يكى مدرسه كوچك حاج شيخ حسين تهرانى است، مشتمل بر دو طبقه كه داراى 18 حجره است و در محله «العمارة» نجف قرار دارد. مدرسه دوم كه مدرسه بزرگ حاجى تهرانى و معروف به مدرسه قطب است. اين مدرسه علميّه داراى 50 حجره براى اهل علم و فضل و طلاّب علوم دينى در محله «العمارة» و در خيابان عقدالسّلام قرار دارد.

از آثار ارزشمند ديگر وى، زيرسازى مسجد سهله و مسجد كوفه، ساخت زائرسراى بزرگ براى زائران و احداث چاه آب براى ساكنان شهر نجف است.

همراهی با مشروطیت:

حاجى تهرانى از بدو نهضت مشروطه همراه با دانشوران بزرگ ايرانى مقيم عراق به خصوص آخوند خراسانى (1329 ـ 1255هـ .ق.) و شيخ عبدالله مازندرانى (متوفّاى 1330هـ .ق.) در به ثمر رسانيدن نهضت، نقش بسزايى داشته است. در واقع مى توان گفت آية الله خليلى تهرانى يكى از اركان و رهبران سه گانه اين قيام بود كه براى پيروزى آن از هيچ كوششى دريغ نورزيد. وى در بحران مشروطه در مدرسه بزرگ معروف خود در نجف، محافل و مجالس متعددى را از ايرانيان و عثمانى ها تشكيل مى داد و كارهاى مورد نياز نهضت را بررسى و گوشزد مى كرد.

اين فقيه آزاديخواه همراه با رهبران ديگر، هوادارى خود را به نهضت، با صدور اعلاميه هاى مشترك، نامه، فتوا و سخنرانى به مردم ايران ابلاغ و آنها را به ايستادگى در برابر دربار مستبد قاجار تشويق مى نمود. براى اطّلاع بيشتر، به يكى از اعلاميه هاى مشترك كه اركان سه گانه نجف ذيل آن را امضاء كرده اند اشاره مى كنيم: «بسم الله الرحمن الرحيم؛ به عموم ملّت ايران حكم خدا را اعلام مى داريم: اليوم همّت در دفع اين سفاك جبّار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمين از اهم واجبات و دادن ماليات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل جهد در استحكام و استقرار مشروطيت، به منزله جهاد در راه امام زمان ارواحنا فداه و سر مويى مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت (صلوت الله عليه) است. اعاذنا الله و المسلمين من ذلك (محمّدكاظم خراسانى، ميرزا حسين ميرزا خليل، شيخ عبدالله مازندرانى)».

تأسيس مجلس شوراى ملّى و صدور حكم شرعى برخى از قوانين از زحمات اين بزرگواران است. زمانى كه مجلس منعقد گرديد، آخوند به همراه حاجى تهرانى و مازندرانى، با صدور احكام و فرامينى، پيوسته تعليمات لازمه را به نمايندگان مجلس، براى تهيه و تصويب قوانين مهمّى كه در آن موقع در ايران موجود نبود، صادر مى كردند. يكى از آن قوانين مهم، قانون مربوط به داشتن يك ارتش مجهز و برقرارى تعليمات نظامى و تأسيس مدارس نو و بانك ملّى است كه عالمان بزرگ نجف حكم شرعى در اين خصوص را صادر مى كردند و مجلس هم در مقام و متابعت از آن احكام برمى آمد.

رهبران نهضت مشروطه اهداف خود را درباره نهضت در چند جا از اعلاميه هاى خود عبارت از: فريضه بزرگ امر به معروف و نهى از منكر، رفع ظلم و ستم از مردم، كمك به مظلومان و اجراى فرامين الاهى و حفظ پايه اسلام بيان مى كردند، و با اين اهداف دست به قيام مى زدند؛ امّا دست هاى پنهان خارجى و ايادى داخلى به علّت بى تجربگى هواداران مشروطه و كسانى كه به ظاهر از نهضت هوادارى مى كردند، از درون به كارهاى ناروا دامن زدند، تا جايى كه ميرزا حسين خليلى و مراجع ديگر را آزرده خاطر كردند و در نتيجه اين بزرگان از كارهايى كه براى نهضت كرده بودند، خرسند نبودند.

دراين باره يكى از مورّخان نهضت مى نويسد: اگر چه اين بزرگوار [شيخ حسين خليلى] مشروطه خواه بود، ولى هرگز راضى به هرج و مرج و اين وضع نبود و اگر مطّلع بر مقاصد فرنگى مآب ها و اشخاص مفسد مى شد، اصلاً مشروطيت را اجازه و اذن نمى داد.

ويژگى‌هاى اخلاقى

آية الله خليلى تهرانى علاوه بر اين كه از نظر علمى و فقهى در مرتبه بالايى قرار داشت، از نظر اخلاقى و مقامات معنوى نيز از جايگاه ويژه اى برخوردار بود. در اكثر فضايل اخلاقى مى توان وى را از سرآمدان روزگار به شمار آورد.

وى اخلاقى نيكو، نفسى كريم و سخاوتمند و سيمايى زيبا داشت و از نظر همنشينى، خوش محضر، باوقار و با متانت، متواضع و بذله گو بود. از صفات بارز او مى توان به رسيدگى به فقرا اشاره كرد. وى از نزديك به فقيران و درماندگان سركشى مى نمود و به درد دل آنها گوش مى داد و احتياجات آنان را بر طرف مى كرد. در پرهيزكارى، كثرت عبادت و صبر بر طاعات در ميان عالمان زبانزد بود.

در انجام عبادات مربوط به مسجد كوفه و مسجد سهله اهتمام مى ورزيد و هر ساله دهه آخر ماه مبارك رمضان را در مسجد كوفه معتكف مى شد. در اغلب زيارات مخصوصه از نجف تا كربلا پياده مى رفت. به نماز چنان اهميّت مى داد كه وقتى بر او وارد مى شدى، او را نمى ديدى مگر در حال قيام و سجود. قبل از فريضه يا بعد از آن دائم در نماز بود و هيچ وقت زيارت عاشورا در بين الطلوعين از وى ترك نمى شد. اهميّت زيادى به خواندن دعاى سيفى كه از امام على (عليه السلام) روايت شده مى داد. از تلاوت قرآن غفلت نمى ورزيد.

وفات

آن فقيه نامدار و مرد سياست و ديانت، در اوج مشروطيت ايران كه يكى از رهبران با نفوذ آن بود، در بين الطّلوعين روز جمعه دهم شوّال سال 1326 هـ .ق. هنگامى كه در مسجد سهله مشغول عبادت پروردگار بود، جان به جان آفرين تسليم كرد. پس از رحلت ایشان، برخى از طرفداران جنبش مشروطيت و نويسندگان بر اين باور بودند كه وى را به زهر مسموم كرده اند. از اين رو وى را به القاب شهيد اكبر و ذبيح عظيم ياد مى كردند.

پيكر مطهّر حاج شيخ حسين را پس از غسل در فرات و انجام بقيه مراسم وارد مسجد كوفه كردند و بعد از طواف به دور قبر مسلم بن عقيل بر شانه طلاّب علوم دينى و ساير شيفتگان ولايت و امامت به نجف حمل نمودند. پس از طواف دادن پيكر اين عالم بزرگ به دور قبر مطهّر حضرت على(عليه السلام) و اقامه نماز بر او توسط شيخ محمّد خليلى، در ميان غم و اندوه دوستداران اهل بيت(عليهم السلام) در محله «العماره» نجف در مكانى كه متّصل به مدرسه معروف قطب است و قبلاً براى محلّ دفن خويش تعيين نموده بود، به خاك سپرده شد. با درگذشت وى بازار تهران و شهرهاى ديگر ايران هم زمان با شهرهاى عراق، تعطيل و مردم در مساجد و تكايا به عزا نشستند و شاعران در رثاى وى مرثيه سرودند.([33]) روحش شاد و يادش گرامى باد.


[1]. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 2، ص 573ماضى النجف و حاضرها، آل محبوبه، ج 2، ص 226معارف الرجال، محمّد حرزالدّين، ج 1، ص 276.

[2]. اعيان الشيعة، سيّد محسن امين، ج 6، ص 336 ـ 337معجم المؤلفين، عمررضا كحاله، ج 4، ص 124معارف الرجال، ج 1، ص 300 ـ 301ماضى النجف و حاضرها، آل محبوبه، ج 2، ص 230 ـ 232معجم رجال الفكر و الادب فى النجف، محمّدهادى امينى، ج 2، ص 518 ـ 519شرح حال رجال ايران، مهدى بامداد، ج 1، ص 489دايرة المعارف تشيّع، زير نظر سيّد كمال حاج سيّد جوادى، ج 5، ص 185شرح زندگانى من، عبدالله مستوفى، ج 1، ص 530 ـ 531فوائد الرضوية، شيخ عبّاس قمى، ص 293 ـ 294.

[3]. معارف الرجال، ج 1، ص 301.

[4]. كلمه طيّبه، محدّث نورى، چاپ تهران، ص 373 ـ 375فوائدالرضوية، 293 و 294.

[5]. فوائد الرضوية، ص 293.

[6]. كلمه طيبه، ص 373 و 374.

[7]. اعيان الشيعة، ج 6، ص 10نقباء البشر، ج 2، ص 573.

[8]. معارف الرجال، ج 1، ص 279ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 226زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 289ريحانة الادب، محمّدعلى مدرّس، ج 2، ص 159.

[9]. معارف الرجال، ج 1، ص 279دائرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 286 و 251فوائد الرضوية، ص 374زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 211.

[10]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 226زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 259.

[11]. فوائد الرضوية، ص 292.

[12]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 227نقباء البشر، ج 2، ص 573زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 288ـ 289.

[13]. زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 289نقباء البشر، ج 2، ص 575.

[14]. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 2، ص 575فوائدالرضوية، شيخ عبّاس قمى، ص 195زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، مرتضى انصارى، ص 289.

[15]. نقباء البشر، ج 2، ص 573 ـ 574زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 289معارف الرجال، ج 1، ص 276ريحانة الادب، ج 2، ص 159اعيان الشيعة، ج 6، ص 10ماضى النجف و حاضرهاى، ج 2، ص 280.

[16]. نقباء البشر، ج 2، ص 574 و 575 ـ 576معارف الرجال، ج 1، ص 276ريحانةالادب، ج 2، ص 160ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 226معجم رجال الفكر و الادب فى النجف، محمّدهادى امينى، ج 2، ص 518زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 289.

[17]. اعيان الشيعة، ج 6، ص 10تراجم الرجال، ج 1 و ج 2، ص 342 و 343معارف الرجال، ج 1، ص 280اثر آفرينان، زير نظر حاج سيّد جوادى، ج 2، ص 358 و 359زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، در صفحات مختلفالمسلسلات فى الاجازات، سيّد محمود مرعشى، ج 2، ص 7 و 42 و 52 و 76 ـ 77 و 103 و 126 و 147 و 160 و 191 و 193 و 235 و 240 و 241 و 263 و 266 و 270 و 290 و 379 و 383 و 414 و 416 ـ 417 و 422 و 439 ـ 440مجله نور علم، ش 9، سال 1364ش، ص 128شهاب شريعت، على رفيعى، ص 102 و 104 و 155 و 161 ـ 162 و 165ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 228نقباءالبشر، ج 2، ص 574.

[18]. الذّريعة، ج 10، ص 33معجم رجال الفكر و الادب فى النجف، محمّدهادى امينى، ج 2، ص 518اعيان الشيعة، ج 6، ص 10ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 227نقباء البشر، ج 2، ص 575.

[19]. نقباء البشر، ج 2، ص 575.

[20]. انتخاب اين نام به اين علّت است كه قبلاً عرصه اين ساختمان از آن شخصى به نام سيّد على قطب بود كه حاجى شيخ حسين آن را خريدارى نمود و تبديل به مدرسه كردولى باز به نام اولى آن شهرت دارد.

[21]. ماضى النجف و حاضرها، ج 1، ص 134 ـ 136 و ج 2، ص 228معارف الرجال، ج 1، ص 280، نقباء البشر، ج 2، ص 575.

[22]. زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 348 ـ 349مرگى در نور، عبدالحسين مجيد كفائى.

[23]. مرگى در نور، ص 93.

[24]. در تاريخچه نهضت مشروطه، گفتار مشروحى در مقالههاى «گلشن ابرار» بيان شده بنابراين در اين نوشتار از توضيحات بيشتر صرفنظر شده است.

[25]. نقباء البشر، ج 2، ص 575ريحانة الادب، ج 2، ص 160ماضى النجف و حاضرها، ج 1، ص 136.

[26]. تاريخ بيدارى ايرانيان، ناظمالاسلام كرمانى، ج 5، ص 353ىمرگى در نور، ص 141.

[27]. تشيّع و مشروطيت در ايران، عبدالهادى حائرى، ص 109 و 108.

[28]. به نقل از كتاب مرگى در نور، ص 194.

[29]. همان.

[30]. معارف الرجال، ج 1، ص 278دائرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 251تشيّع و مشروطيت در ايران، ص 123.

[31]. تاريخ بيدارى ايرانيان، ج 4، ص 238.

[32]. همان، ص 246دائرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 251مرگى در نور به نقل از حيوة الاسلام، ص 93.

[33]. معارف الرجال، ج 1، ص 281نقباء البشر، ج 2، ص 576اعيانالشيعة، ج 6، ص 10زندگانى و شخصيّت شيخ انصارى، ص 289.

[34]. معارف الرجال، ج 1، ص 282ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 228.

محدث قمی که محضر او را در عتبات درک نموده، در مورد صاحب ترجمه چنين می نويسد: کان افقه علماء عصره و اعد لهم، في فهم کلمات الفقها لم یر مثله في اعتدال السليقه... و کان صبورا علی الطاعات و عمر عمرا طويلا... تهرانی از شيوخ جليل القدر زمان خويش بود. وی افقه فقهای عصر خود به حساب آمد،در حسن ضبط و فهم قول فقها به مانند او کمتر ديده شد. تهرانی در بيان مسائل فقهی روشی معتدل داشت. در کارها هميشه جانب عدالت را پيش می گرفت. او دانشمندی پر کار و با حوصله و صبور بود. در پرهيزکاری، کثرت بندگی و صبر بر طاعات مشهور بود و به لطف حق از عمری طولانی برخوردار گشت. ميرزا حسين تهرانی معاصر با ميرزای بزرگ بود. او در رأس حوزه نجف از اساتيد علما بود و در شهر نجف چند باب مدرسه بنا نمود. تهرانی با وجود اشتغال زياد و کبر سن از مراسم دعا در مسجد کوفه و سهله غفلت ننمود. ارادتی کامل و خلوصی وافر به اوليای خدا مخصوصا حضرت صاحب الامر عليه السلام داشت و هميشه در جمله منتظرين بود. سرانجام اين عالم ربانی و آيت سبحانی در شب جمعه (در مسجد سهله) در حال ارتباط با معبود جان سپرد و به سوی معبود خويش شتافت. مدفن او جنب مدرسه خود اوست. روان همگان شاد.

منابع

منبع:سایت اندیشمندان اسلامی

کتاب:گلشن ابرار-نورالدّين على لو

سايت شعائر