مکتفی (خلیفه عباسی): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
از پس مرگ [[معتضد]] فرزند او محمد به [[خلافت]] رسید و مکتفی لقب یافت. مادر وی کنیزی ترک بود جیجک نام که به زیبائی شهره بود. مکتفی بهنگام مرگ پدر در رقه بود و قاسم وزیر برای او بیعت گرفت و خلیفه نو چون به [[بغداد]] رسید قاسم را در وزارت بداشت و از پس وفات وی وزارت را به عباس پسرش داد.
+
'''«ابومحمد علی بن معتضد»''' معروف به «المکتفی بالله»، هفدهمین زمامدار [[حکومت بنی عباس|عباسی]] است که به منصب [[خلافت]] مسلمانان دست آزید. وی پیش از خلافت در اواخر خلافت پدرش [[معتضد|معتضد عباسی]] حکومت «رقّه» را بر عهده داشت و پس از وفات پدرش در ۲۳ [[ربیع الثانی]] سال ۲۸۹ قمری به [[بغداد]] رفت و خلعت خلافت را پوشید.<ref>محاضرة الابرار (محی‌الدین بن عربی)، ج ۱، ص ۸۱.</ref>
 +
 
 +
== دوران خلافت ==
 +
مکتفی بهنگام مرگ پدرش [[معتضد]]، در رقّه بود و قاسم وزیر برای او [[بیعت]] گرفت و خلیفه نو چون به [[بغداد]] رسید قاسم را در وزارت بداشت و از پس وفات وی وزارت را به عباس پسرش داد.
  
 
قاسم وزیر از آن پس که خلافت به مکتفی رسید، بدر فرمانده سپاه معتضد را که بر دولت استیلا یافته بود از میان برداشت. به گفته [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، بد دلی قاسم با بدر از آنجا بود که در حیات معتضد می خواست خلافت را از خاندان او بگرداند و چون بدر همدلی نکرد اینکار نشد و بدوران مکتفی که بدر بفارس بود، غیبت او را غنیمت شمرد و توطئه کرد تا او را بکشتند که بیم داشت راز نهان را آفتابی کند و چون مکتفی از دوران پدر دل با بدر صاف نداشت قاسم این بد دلی را برانگیخت که وی سر شورش داشته است.
 
قاسم وزیر از آن پس که خلافت به مکتفی رسید، بدر فرمانده سپاه معتضد را که بر دولت استیلا یافته بود از میان برداشت. به گفته [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، بد دلی قاسم با بدر از آنجا بود که در حیات معتضد می خواست خلافت را از خاندان او بگرداند و چون بدر همدلی نکرد اینکار نشد و بدوران مکتفی که بدر بفارس بود، غیبت او را غنیمت شمرد و توطئه کرد تا او را بکشتند که بیم داشت راز نهان را آفتابی کند و چون مکتفی از دوران پدر دل با بدر صاف نداشت قاسم این بد دلی را برانگیخت که وی سر شورش داشته است.
  
بدوران مکتفی سامانیان در [[ایران]] نفوذ یافتند و خطر قرمطیان در اطراف [[بصره]] و [[بغداد]] و هم در [[سوریه]] بزرگ شد و هراس به دلها افکند. به گفته مورخان این گروه آشوبگر بر کاروان [[حج]] بهنگام بازگشت از [[مکه]] هجوم بردند و بیست هزار کس را بکشتند. به سال 290 یحیی بن زکرویه پیشوای قرمطیان [[عراق]] و صحرای سماوه و دیار [[شام]] کشته شد و جمع ایشان پریشان گشت آنگاه برادرش حسین رهبری یافت و بسال 294 با قتل زکرویه نفوذ قرمطیان شمال از میان برخاست و هم بدوران مکتفی به سال 292 دولت طولونی بدست محمد بن سلیمان از میان رفت.
+
بدوران مکتفی سامانیان در [[ایران]] نفوذ یافتند و خطر قرمطیان در اطراف [[بصره]] و [[بغداد]] و هم در [[سوریه]] بزرگ شد و هراس به دلها افکند. به گفته مورخان این گروه آشوبگر بر کاروان [[حج]] بهنگام بازگشت از [[مکه]] هجوم بردند و بیست هزار کس را بکشتند. به سال ۲۹۰ ق. یحیی بن زکرویه پیشوای قرمطیان [[عراق]] و صحرای سماوه و دیار [[شام]] کشته شد و جمع ایشان پریشان گشت آنگاه برادرش حسین رهبری یافت و به سال ۲۹۴ ق. با قتل زکرویه نفوذ قرمطیان شمال از میان برخاست و هم بدوران مکتفی به سال ۲۹۲ ق. دولت طولونی بدست محمد بن سلیمان از میان رفت.
 
 
در اواخر قرن سوم کاخی به نام ''تاج'' در شرق [[بغداد]] بدست معتضد طراحی و پایه ریزی شد اما انجام آن در روزگار پسرش مکتفی (289ـ295) صورت پذیرفت.<ref>یاقوت حموی، ج1، ص806.</ref>
 
  
در کنار تاج ساختمانها و خانه هایی نیز بنا شد که از جمله آنها گنبدی نیم دایره به نام قبة الحمار بود. علت این نامگذاری آن بود که مکتفی از طریق پله های گرداگرد گنبد، سوار بر خر کوچکی به بالای آن می رفت.<ref>همان، ج1، ص809.</ref> وسعت مجموعه قصر تاج چندان بود که گفته اند مکتفی پس از مرگ، نُه هزار رأس اسب و استر و شتر برجای گذاشت که همه در اصطبلهای قصر نگهداری می شد.<ref> جواد و سوسه، ص126.</ref>
+
در اواخر قرن سوم کاخی به نام «تاج» در شرق [[بغداد]] بدست [[معتضد]] طراحی و پایه ریزی شد، اما انجام آن در روزگار پسرش مکتفی (۲۸۹ـ۲۹۵) صورت پذیرفت.<ref>یاقوت حموی، ج۱، ص۸۰۶.</ref> در کنار تاج، ساختمانها و خانه هایی نیز بنا شد که از جمله آنها گنبدی نیم دایره به نام قبة الحمار بود. علت این نامگذاری آن بود که مکتفی از طریق پله های گرداگرد گنبد، سوار بر خر کوچکی به بالای آن می رفت.<ref>همان، ج۱، ص۸۰۹.</ref> وسعت مجموعه قصر تاج چندان بود که گفته اند مکتفی پس از مرگ، نُه هزار رأس اسب و استر و شتر برجای گذاشت که همه در اصطبلهای قصر نگهداری می شد.<ref> جواد و سوسه، ص۱۲۶.</ref>
  
وی در [[ذی الحجه]] 295 در جوانی از دنیا رفت.
+
== وفات مکتفی ==
 +
مکتفی عباسی به مدت شش سال و شش ماه در رأس [[خلافت]] اسلامی قرار داشت و سرانجام درد سختی در شکمش پدید آمد و از این باب متحمل رنج بسیار بود، به طوری که از شدت درد و ناراحتی عقل و هوش خود را از دست داد و قدرتمندان دستگاه خلافت، از این امر سود جسته و در صدد تغییرش برآمدند و محمد پسر [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد عباسی]] را کاندیدای خلافت نموده و از او پیمان محکم وفاداری گرفتند. اما هنگامی که به نزد مکتفی برگشتند، او را به سلامت یافتند و در نتیجه خلافتش استمرار یافت و محمد بن معتمد عباسی از دستیابی به خلافت محروم ماند. ولی آن بیماری جانگاه مکتفی را رهایش نکرد و از آغازین روزهای ماه [[ذی القعده]] سال ۲۹۵ قمری بر شدتش افزوده شد به طوری که وی امیدی به ادامه زندگی خویش نیافت. بدین منظور درباریان و سردمداران خلافت را حاضر ساخت و ولایت‌عهدی خویش را به برادرش ابوالفضل، جعفر بن معتضد معروف به [[مقتدر (خلیفه عباسی)|مقتدر عباسی]] واگذار کرد.
  
 +
مکتفی عباسی سرانجام در ۳۱ سالگی و در هفدهم ذی القعده سال ۲۹۵ قمری در [[بغداد]] وفات یافت و در خانه محمد بن عبدالله بن طاهر به خاک سپرده شد.<ref>صله تاریخ الطبری (قرطبی)، ص ۱۴؛ التنبیه والاشراف (مسعودی)، ص ۳۲۱.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۲.
*حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2.
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، قنبرعلی رودگر، "تاج"، ج۶.
*دانشنامه جهان اسلام، جلد6، تاج(2)، قنبرعلی رودگر.
+
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
 
{{خلفای بنی عباس}}
 
{{خلفای بنی عباس}}
 
[[رده:خلفای عباسی]]
 
[[رده:خلفای عباسی]]
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۷

«ابومحمد علی بن معتضد» معروف به «المکتفی بالله»، هفدهمین زمامدار عباسی است که به منصب خلافت مسلمانان دست آزید. وی پیش از خلافت در اواخر خلافت پدرش معتضد عباسی حکومت «رقّه» را بر عهده داشت و پس از وفات پدرش در ۲۳ ربیع الثانی سال ۲۸۹ قمری به بغداد رفت و خلعت خلافت را پوشید.[۱]

دوران خلافت

مکتفی بهنگام مرگ پدرش معتضد، در رقّه بود و قاسم وزیر برای او بیعت گرفت و خلیفه نو چون به بغداد رسید قاسم را در وزارت بداشت و از پس وفات وی وزارت را به عباس پسرش داد.

قاسم وزیر از آن پس که خلافت به مکتفی رسید، بدر فرمانده سپاه معتضد را که بر دولت استیلا یافته بود از میان برداشت. به گفته طبری، بد دلی قاسم با بدر از آنجا بود که در حیات معتضد می خواست خلافت را از خاندان او بگرداند و چون بدر همدلی نکرد اینکار نشد و بدوران مکتفی که بدر بفارس بود، غیبت او را غنیمت شمرد و توطئه کرد تا او را بکشتند که بیم داشت راز نهان را آفتابی کند و چون مکتفی از دوران پدر دل با بدر صاف نداشت قاسم این بد دلی را برانگیخت که وی سر شورش داشته است.

بدوران مکتفی سامانیان در ایران نفوذ یافتند و خطر قرمطیان در اطراف بصره و بغداد و هم در سوریه بزرگ شد و هراس به دلها افکند. به گفته مورخان این گروه آشوبگر بر کاروان حج بهنگام بازگشت از مکه هجوم بردند و بیست هزار کس را بکشتند. به سال ۲۹۰ ق. یحیی بن زکرویه پیشوای قرمطیان عراق و صحرای سماوه و دیار شام کشته شد و جمع ایشان پریشان گشت آنگاه برادرش حسین رهبری یافت و به سال ۲۹۴ ق. با قتل زکرویه نفوذ قرمطیان شمال از میان برخاست و هم بدوران مکتفی به سال ۲۹۲ ق. دولت طولونی بدست محمد بن سلیمان از میان رفت.

در اواخر قرن سوم کاخی به نام «تاج» در شرق بغداد بدست معتضد طراحی و پایه ریزی شد، اما انجام آن در روزگار پسرش مکتفی (۲۸۹ـ۲۹۵) صورت پذیرفت.[۲] در کنار تاج، ساختمانها و خانه هایی نیز بنا شد که از جمله آنها گنبدی نیم دایره به نام قبة الحمار بود. علت این نامگذاری آن بود که مکتفی از طریق پله های گرداگرد گنبد، سوار بر خر کوچکی به بالای آن می رفت.[۳] وسعت مجموعه قصر تاج چندان بود که گفته اند مکتفی پس از مرگ، نُه هزار رأس اسب و استر و شتر برجای گذاشت که همه در اصطبلهای قصر نگهداری می شد.[۴]

وفات مکتفی

مکتفی عباسی به مدت شش سال و شش ماه در رأس خلافت اسلامی قرار داشت و سرانجام درد سختی در شکمش پدید آمد و از این باب متحمل رنج بسیار بود، به طوری که از شدت درد و ناراحتی عقل و هوش خود را از دست داد و قدرتمندان دستگاه خلافت، از این امر سود جسته و در صدد تغییرش برآمدند و محمد پسر معتمد عباسی را کاندیدای خلافت نموده و از او پیمان محکم وفاداری گرفتند. اما هنگامی که به نزد مکتفی برگشتند، او را به سلامت یافتند و در نتیجه خلافتش استمرار یافت و محمد بن معتمد عباسی از دستیابی به خلافت محروم ماند. ولی آن بیماری جانگاه مکتفی را رهایش نکرد و از آغازین روزهای ماه ذی القعده سال ۲۹۵ قمری بر شدتش افزوده شد به طوری که وی امیدی به ادامه زندگی خویش نیافت. بدین منظور درباریان و سردمداران خلافت را حاضر ساخت و ولایت‌عهدی خویش را به برادرش ابوالفضل، جعفر بن معتضد معروف به مقتدر عباسی واگذار کرد.

مکتفی عباسی سرانجام در ۳۱ سالگی و در هفدهم ذی القعده سال ۲۹۵ قمری در بغداد وفات یافت و در خانه محمد بن عبدالله بن طاهر به خاک سپرده شد.[۵]

پانویس

  1. محاضرة الابرار (محی‌الدین بن عربی)، ج ۱، ص ۸۱.
  2. یاقوت حموی، ج۱، ص۸۰۶.
  3. همان، ج۱، ص۸۰۹.
  4. جواد و سوسه، ص۱۲۶.
  5. صله تاریخ الطبری (قرطبی)، ص ۱۴؛ التنبیه والاشراف (مسعودی)، ص ۳۲۱.

منابع

  • تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۲.
  • دانشنامه جهان اسلام، قنبرعلی رودگر، "تاج"، ج۶.
  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)