محمد بن حسن اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اسم و لقب و نسبت محمد بن حسن اشعری قمی

تقریباً در نیمه دوم سده دوم هجرى قمرى در خانه حسن بن ابى خالد اشعرى که از خاندان پرآوازه و پرشکوه اشعرى هاى قم به حساب مى آمد - کودکى پا به عرصه هستى نهاد که نام او را محمد گزاردند؛ ولى چون در این خاندان با شرافت بالندگى یافت، به اشعرى قمى معروف شد. لقب معروف و مشهور او شنبوله است.(۱)

در این که آیا این لقب، لقب اوست یا لقب پدرش، بین دانشوران دانش تراجم اختلاف نظر است؛ ولى آن گونه که از گزارش جمعى از بزرگان این دانش بدست مى آید، این لقب از آن خود این محدث بزرگوار است نه لقب پدرش.(۲)

در نحوه اداى صحیح این کلمه نیز، قرائت ها مختلف است و چند قول نقل شده است:

  • ۱- شنبوله؛ ۲- شینوله؛ ۳- شُنیر؛ ۴- سنبوله.(۳)

اما معروفتر و صحیح تر همان شنبوله است و گویا منشأ سایر قرائت ها، تحریف و تصحیف بوده است. از دانشمند برجسته خلیل بن احمد نقل شده که وى شنبوله را بر سایر لغات ترجیح مى داده و گفته است: «این کلمه از واژه شنبله گرفته شده و شنبله به معناى در آغوش گرفتن است».(۴)

محمد بن حسن اشعری قمی از دیدگاه بزرگان

هنگامى که یک پژوهشگر، از زوایاى گوناگون شخصیت این دانشمند شیعى را مى کاود کم و بیش بدین نکته مسلم مى رسد که او یکى از نخبگان و سر سپردگان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت است و یکى از مروجان اندیشه و تفکر برگرفته از سرچشمه هاى مواج و زلال شیعه یعنى امامان معصوم علیهم‌السلام. وى در فراگرفتن مسائل و احکام دینى به ائمه بزرگوار مراجعه مى کرد و دیگران را هم به مسیر نورانى رهنمون مى شد؛ لذا درباره اش گفته اند: «کان یرجع و یرجع الناس الى ائمه اهل البیت علیهم السلام».(۵)

علیرغم این، دانشوران معروف تراجم، آن چنان از او به بزرگى یاد نکرده اند؛ فقط به این که او از یاران کدامین امام است و یا آن که کتاب هاى جمعى از مؤلفان شیعه را نقل کرده است، بسنده کرده اند؛ اما چندى از بزرگان سده هاى اخیر، او را ستوده اند. علامه مجلسى در کتاب وجیزه او را از محدثان نیکو حال به شمار مى آورد.(۶)

علامه وحید بهبهانى که در شناخت رجال شیعه شهره آفاق است، درباره اش مى گوید: از اخبار فراوان بدست مى آید که او محمد بن حسن اشعرى قمى، وصى سعد بن سعد اشعرى قمى بوده است و این حکایتگر تشخص اخلاقى او از منظر عدالت و پاکى و صداقت است.(۷)

آیت الله خوئى مى نویسد: بدون تردید این مرد یکى از روایتگران شیعه است.(۸)

علامه مامقانى نیز چنین مى نگارد: از مجموع بررسى ها بدست مى آید که او از نیکان است.(۹)

شیخ طوسى در رجال خود، او را از یاران حضرت امام رضا علیه‌السلام مى داند.(۱۰)

آیت الله خوئى مى گوید: او از یاران امام موسى بن جعفر و امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام است.(۱۱)

نقل حدیث بدون واسطه

همان گونه که یادآورى شد، محمد بن حسن اشعرى، از دانشمندان قمى بود که در این خاک پاک رشد و نمو کرد. او که در یک محیط دینى بر اساس باورهاى شیعه مى زیست کم‌کم عشق و علاقه به اهل بیت در دل و جانش ریشه دوانید، تا آن که این گرایش نیکو شکوفا شد و به ثمر رسید.

همین گرایش پاک بود که او را از زادگاه خویش حرکت داد و باعث شد راه دور و دراز حجاز را بپیماید تا خویش را به سرچشمه هاى ایمان و نور و وحى برساند و از محضر امامان معصوم شیعه بهره ها ببرد. او در این راستا، گاهى نامه هاى شیعیان را به امامان مى رسانید و گاهى هم خودش مسائل و احکام دینى را از امام علیه‌السلام مى پرسید و جواب مى گرفت. با تعمق در روایاتى که از او در کتاب هاى حدیثى شیعه نقل شده است مى توان آنچه را گفته شد کاملاً اثبات کرد.(۱۲)

استادان محمد حسن شعری قمی

محمد بن حسن اشعرى هر چه را روایت مى کند، بدون واسطه از امامان علیهم‌السلام فراگرفته است. غیر از امامان، استادان کمترى براى او در کتاب هاى تراجم ذکر شده که شاید از پنج نفر تجاوز نکند:

  • ۱- محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى؛(۱۳)
  • ۲- عیسى بن عبدالله اشعرى قمى؛(۱۴)

شاگردان وی

چون این محدث توانمند، روایات زیادى را از امامان علیهم‌السلام فراگرفت، در نهایت خود در شمار محدثان و استادان بزرگ حدیث، واقع شد. به گونه اى که جمع زیادى از دانش طلبان و فقیهان شیعه به دور شمع وجود او گرد آمدند و از محضر پرفیض او بهره بردند. در اینجا به نام جمعى از آنان اشاره مى شود:

  • ۶- هیثم بن ابى مسروق؛
  • ۸- على بن سیف؛
  • ۹- حمزه بن ابى یعلى.(۱۸)

راوی مورد اعتماد

آن گونه که اشاره شد، از برخى روایات برمى آید که این محدث جلیل، وصى سعد قمى بود. سعد بن سعد اشعرى قمى که یکى از محدثان موجه و برجسته شیعه است در آخرین لحظات زندگى، محمد بن حسن اشعرى را وصى خود قرار داد، تا بعد از مرگش، بعضى از اعمال مذهبى را به نیابت از او انجام دهد.

در حدیثى چنین مى خوانیم که محمد بن حسن اشعرى قمى به حضرت موسى بن جعفر علیه‌السلام عرض کرد: سعد بن سعد مرا وصى خود قرار داد و مرا چنین وصیت کرد که حجى از جانب من انجام دهید؛ اما مشخص نکرد که چگونه انجام شود. امام در جواب او نوشت: «اگر او مالى به اندازه انجام حج دارد به نیابت از او حجى انجام دهید».(۱۹)

ناگفته نماند که وقتى شخصیتى همانند سعد، این محدث را وصى خود در امور عبادى قرار مى دهد، مى توان گفت این نشانه نهایت اعتماد و اطمینانى است که سعد به او داشته است.

ارتباط با امام

آن گونه که از بعضى روایات بدست مى آید، این محدث بزرگوار، رابطه عمیقى با امام علیه‌السلام داشته است و وجود این رابطه در میان شیعیان قم مشهور بود. بر این اساس شیعیان قم، هنگامى که در مسائل مربوط به دین، با مشکلى برخورد مى کرد به طورى که لازم بوده از امام معصوم علیه‌السلام حل مشکل را فراگیرند، نامه هائى را خدمت امامان مى نوشته اند تا پاسخ هاى لازم را دریافت کنند. پیک برخى از این نامه ها محمد بن حسن اشعرى بود. وى مى گوید؛ «بعضى از شیعیان قم به توسط من نامه هائى به محضر حضرت امام جواد علیه‌السلام مى فرستادند و مسائل خود را از امام سؤال مى کردند».(۲۰)

دعوت کردن مردم از کمک گرفتن از امام

او بر این باور بود که تنها خانه اى که خانه حقیقت و اسلام ناب مى باشد، درگاه خاندان امامان شیعه است؛ زیرا دین و احکام آن منحصر در نزد آنان موجود است، نه دیگران که بیگانه از مکتب وحى هستند در روایتى وى مى گوید: «بین دو تن از پسرعموهاى من در اموال مورد ارثى اختلاف به وجود آمد. من به آنان گفتم: براى رفع این منازعه و اختلاف، به محضر امام علیه‌السلام نامه بنویسید و هر چه امام علیه‌السلام بفرمایند شما همان را انجام دهید».(۲۱)

تالیفات محمد بن حسن اشعری قمی

با این که این محدث از بزرگان دانش حدیث است و در کتاب هاى حدیثى شیعه از او روایات فراوانى نقل شده، اما اثرى و تألیفى در این راستا از او به دست نیامده است و گزارش دهندگان تراجم در این مورد ساکتند.

روایت احادیث

آثار عالمان شیعه:

محمد بن حسن اشعرى مى گوید: به حضرت امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: «جانم به فدایت! بزرگان دانشمندان شیعه از امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام روایاتى نقل کرده اند؛ اما از آن رو که در آن روزگار تقیه شدیداً بر جامعه شیعه حاکم بود، محدثان شیعه کتاب هاى خویش را از مخالفین پنهان مى کردند و آن‌ها را به عنوان حدیث براى دیگران نشر نمى دادند؛ ولى اکنون همان کتاب ها به دست ما رسیده است. حالا چه باید کرد؟ به این کتاب ها اعتماد کنیم یا خیر؟ امام علیه‌السلام در پاسخ مى فرمایند: تمام روایات این کتاب ها را شما نقل کنید چون آن‌ها حق است.(۲۲)

اکراه در ازدواج:

این محدث بزرگوار مى گوید: «یکى از پسرعموهاى من به واسطه من، نامه اى به حضرت امام جواد علیه‌السلام نوشت و این سؤال را مطرح کرد که نظر آن امام بزرگوار درباره «دخترى که عمویش او را به عقد مردى درآورده، اما دختر چون به سن بلوغ رسید، به این ازدواج راضى نشد و از آن سرباز مى زند» چیست؟ در این صورت چه باید کرد؟ امام علیه‌السلام در نامه چنین نوشتند: نباید او را به این ازدواج مجبور کرد، اختیار با خود اوست».(۲۳)

انجام حج:

باز مى گوید: «از حضرت امام جواد علیه‌السلام درباره مردى سؤال کردم که هنگام مردن، وصیت مى کند تا از طرف او حجى انجام دهند؛ ولى چگونگى انجام آن را مشخص نکرده است. امام علیه‌السلام در پاسخ چنین مرقوم مى فرمایند: با آنچه از ثلث مال او باقى مانده براى او حج بجا آورند».(۲۴)

خمس بعد از مخارج زندگى است:

مى گوید: «جمعى از شیعیان به حضرت امام جواد علیه‌السلام نامه اى نوشتند و از آن بزرگوار سؤال کردند که آیا وجوب خمس بر تمام سودى است که انسان از کسب و کار به دست مى آورد، چه کم و چه زیاد؟ و آیا بر تمام مشاغل و صنعت ها خمس تعلق مى گیرد؟ براى ما روشن فرمائید که چگونه باید خمس اموال خویش را بپردازیم؟

امام علیه‌السلام در پاسخ چنین نگاشتند: دادن خمس بعد از مخارج زندگى است. آنچه را که در امور مربوط به زندگى خرج کرده اید خمس ندارد، آنچه زیاد مى آید و بر آن سال مى گذرد خمس دارد.(۲۵)

اثبات اول ماه رمضان:

با واسطه از حضرت امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: «از هنگامى که در اول ماه رجب، ماه دیده مى شود ۵۹ روز بشمار و آنگاه ششمین روز را به عنوان اول ماه رمضان روزه بگیر».(۲۶)

وفات محمد بن حسن اشعری قمی

نشانه ها حکایت از آن دارد که این محدث بزرگ شیعى تا سال ۲۲۰ هـ.ق در قید حیات بوده است: همان سالى که حضرت امام جواد علیه‌السلام به شهادت رسیدند؛ اما بعد از این تاریخ، در این که چند سال دیگر زندگى کرده، یا در کدامین سال جان او به ملکوت اعلى پیوسته است، یا این که در کدام نقطه این جهان پهناور از دنیا رفته، اطلاع دقیقى در دست نیست. اما ممکن است او هم مانند شمارى از محدثان قمى که در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها آرمیده اند، صورت بر بالین این تربت پاک نهاده باشد.

پانویس


(۱). رجال نجاشى، ص ۷۶، طبع داورى قم؛ رجال، شیخ، ص ۳۹۱؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶ و ص ۷۳؛ جامع الروات؛ ج ۲، ص ۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ ریحانه الادب، ج ۳، ص ۲۵۳؛ مجمع الرجال، قهپایى، ج ۵، ص ۱۸۱؛ معجم الرجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۰۰؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.

(۲). درباره خاندان اشعرى نگاه شود به همین مجموعه ستارگان حرم: ج ۵، ص ۲۱۰ و ج ۷، ص ۳۰۳ و ج ۴، ص ۶۱.

(۳). رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ حاشیه بر مجمع الرجال، ج ۳، ص ۵۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.

(۴). لسان العرب، ماده ش، ج ۷، ص ۲۰۹؛ قاموس اللغه، ج ۳، ص ۴۱۵؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۵). در موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۲۵۵.

(۶). تنقیح المقال، استاد جعفر سبحانى، ج ۳، ص ۹۹.

(۷). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۸). معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۰۱.

(۹). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۱۰). رجال طوسى، ص ۳۹۱.

(۱۱). معجم الرجال، ص ۲۰۳، ج ۱۵.

(۱۲). استبصار، شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۳۷؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.

(۱۳). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۰.

(۱۴). فهرست، طوسى، ص ۱۱۶.

(۱۵). همان، ص ۷۶.

(۱۶). رجال، نجاشى، ص ۷۶.

(۱۷). همان، ص ۷۶.

(۱۸). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۴؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶؛ فروع کافى، ج ۴، ص ۷۷؛ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۲؛ فروع کافى، ج ۳، ص ۳۹۹.

(۱۹). استبصار، ج ۴، ص ۱۳۷.

(۲۰). من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.

(۲۱). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۳.

(۲۲). اصول کافى، ج ۱، ص ۵۳: «قال علیه‌السلام: حدّثوا عنها فانه حقّ».

(۲۳). فروع کافى، ج ۵، ص ۳۹۴: «فَکتَب بخطه: لاتکره ذالک والامر، امرها».

(۲۴). الاستبصار، ج ۵، ص ۱۳۷: «فقال علیه‌السلام: یجح عنه مابقى من ثلثه شىء...».

(۲۵). وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۸، باب ۸، حدیث ۱: «فَکتَبَ بخطه: الخمس بعد المؤونه».

(۲۶). وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۱۶، حدیث ۳.

منابع

ابوالحسن ربانى، ستارگان حرم، جلد 9