قبیله خزاعه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خُزاعه، قبیله ­ای از ازد هستند که در روزگار پیش از اسلام از یمن به حجاز مهاجرت کردند. آنها با جُرهُمیانِ حاکم بر مکه جنگیدند و پس از بیرون راندن آنان از مکه، اداره کعبه را برعهده گرفتند. در دوره های بعدی قریش بر کعبه تسلط یافتند و به جز بعضی از طوایف خزاعه از مکه بیرون رانده شدند. بازماندگان قبیله خزاعه در مکه در برخی از وقایع تاریخ اسلام نقش داشتند.

برخی از افراد قبیله خزاعه مانند بُدیل بن وَرقاء، عبداللّه بن بدیل، سلیمان بن صُرَد خزاعی و دِعْبِل خزاعی، در زمره اصحاب پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام قرار دارند.

خزاعه پیش از اسلام

«خزاعه» قبیله ­ای از ازد محسوب شده و جزئی از قحطانیان به شمار می ­آیند. آنان فرزندان عمرو بن ربیعه مزیقاء معروف به خزاعه بودند که بعد از کوچیدن از یمن، منطقه حجاز را طی کرده در اطراف مکه در منطقه «مرّالظهران» فرود آمدند.[۱] بعدها خزاعه به همراه بنی ­بکر بن عبدمناة که از بطون کنانه به شمار می­ آمدند با جرهمیان که در حرم سرکشی آغاز کرده و به ظلم و ستم دست زده بودند، درگیر شدند و با غلبه بر آنها بر امور مکه مسلط شدند؛ سپس خزاعه، بنی­ بکر را نیز از امور مکه کنار زدند و رسماً خود تولیت کعبه را بدست گرفتند. ریاست و سرپرستی خزاعه در مکه سیصد سال به طول انجامید.[۲]

در زمان تسلط خزاعه بر مکه، فرزندان قریش عمدتاً در کوه ها و دره های اطراف مکه سکونت داشتند و در امور سرپرستی مکه و بیت الله­ الحرام هیچ­گونه دخالتی نداشتند تا این که قصی بن کلاب از قبیله قریش دختر حُلَیل‌ بن حُبشیّه، آخرین امیر خُزاعی مکه و متولی کعبه را که حُبّی نام داشت به زنی گرفت. هنگامی که حلیل پیر شد کلیدهای کعبه را به دخترش داد و باز نمودن در کعبه را گاهی به قصی می سپرد و زمانی به مخترش برادر حبی. تا اینکه مرگ حلیل فرا رسید و ریاست به پسرش مخترش رسید. و مخترش به درخواست قصی کلید داری کعبه را به او واگذار کرد یا آن را بدو فروخت.

هنگامی که قصی کلیدهای کعبه را گرفت این امر بر خزاعه گران آمد و انها را به جنگ با قصی و قریش کشاند. اما در نهایت مکه در اختیار قصی قرار گرفت و خزاعه به جز بعضی از طوایف آن که به جهت نسبت دامادی­شان با قریش در آنجا باقی ماندند، بقیه از مکه بیرون رانده شدند.[۳]

در روزگار جاهلیت، خزاعه در کنار قریش و کنانه جزو قبایل معروف به حُمْس یا اهل حرم محسوب می‌شد که در موسم حج از امتیازات خاص بهره‌مند می‌شد.[۴] تیره‌هایی از قبیله خزاعه در جاهلیت جزو گروهی از قبایل به نام اَحابیش بودند که با (مطّلب بن) عبدمناف و قبیله قریش پیمان دوستی و همدستی معروف به حلف احابیش بستند.[۵] بعداً نیز خزاعه و دیگران با عبدالمطلب، رئیس قریش که از نوادگان حُبّی، دختر حَبْشی خزاعی، محسوب می‌شد، پیمان یاری و همکاری بستند.[۶] این پیمان نامه را در کعبه آویختند و تا چند نسل همچنان مورد احترام باقی ماند[۷]

در زمان پیامبر اسلام

از آنجا که حُبّی خزاعی یکی از اجداد مادری پیامبر اکرم (ص) بوده، در حدیثی منسوب به آن حضرت آمده که «او (پیامبر) از خزاعه و خزاعه از اوست.»[۸] و شاید از همین رو بود که همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از مؤمن و کافر، پیامبر (ص) را رازدار خود می‌دانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمی‌کردند.[۹]

جنگ با پیامبر اکرم:

در شعبان سال پنجم یا ششم، بنی مُصْطَلِق، یکی از تیره‌های خزاعه، به سرپرستی حارث بن ابی ضرار خزاعی به جنگ با پیامبر (ص) در کنار آب مُرَیسیع رفتند و شکست خوردند و جُوَیریه، دختر حارث، اسیر شد. بعداً پیامبر او را آزاد و با وی ازدواج کرد.[۱۰]

صلح حدیبیه:

در هنگام صلح حدیبیه میان پیامبر (ص) و قریش در سال ششم، قبیله خزاعه با پیامبراکرم (ص) و قبیله بنی بَکربن عبدمَناة بن کنانه با قریش هم پیمان شدند.[۱۱]

در سال هشتم، طایفه دیل، از طوایف بنی بکر، برای گرفتن انتقام خونی که خزاعه در جاهلیت ریخته بودند، شبانه به کمک گروهی از قریش به خزاعیان ساکن در وَتیر، در جنوب مکه، تاختند و یکی و به روایتی بیست تن از افراد خزاعه را کشتند و بقیه آنان به مکه پناه بردند، در پی این واقعه، که به منزله نقض صلح حدیبیه بود، رئیس خزاعیان با گروهی از افراد این قبیله نزد پیامبر(ص) رفتند و استمداد جستند و پیمان کهن خزاعه و عبدالمطلب در جاهلیت را یادآوری کردند.[۱۲]

نقض صلح حدیبیه زمینه فتح مکه را فراهم کرد و پیامبر اکرم(ص) در سال هشتم راهی مکه شد و آنجا را گشود. در این فتح، خزاعه سه پرچم در دست داشت که یکی از آنها در دست ابوشریح کعبی خزاعی بود.[۱۳] به روایتی، پیامبر اکرم(ص) در فتح مکه فقط به خزاعه اجازه داد ساعتی تا نماز عصر، در حرم مسلح باشند[۱۴] و برای آنان منزلت خاصی قائل شد تا حدی که خزاعیان را در سرزمین خودشان مهاجر اعلام کرد و در این باره برایشان گواهی نوشت.[۱۵]

در زمان خلفای نخستین

عمر خطاب شخصاً حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامت‌گاهشان در قُدَید می‌برد و همگی در همانجا به وی مراجعت می‌کردند.[۱۶] گفته شده است در سال ۳۵ قمری، خزاعه در شورش علیه عثمان که به قتل وی انجامید، با سایر قبایل عرب همراه بود.[۱۷]

در زمان امام علی(علیه السلام) نیز در جنگ جمل در سال ۳۶ قمری، خزاعه به دو دسته تقسیم شده بود، که یک دسته در کنار امام علی علیه السلام جنگید. در این جنگ، عمرو بن حَمِق فرمانده پیادگان خزاعه در سپاه علی(ع) بود[۱۸] و گروهی نیز به رهبری عبداللّه بن خلف خزاعی در کنار عایشه قرار گرفتند.[۱۹]

در جنگ صفّین در سال ۳۷ قمری، بسیاری از خزاعیان در رکاب حضرت علی علیه السلام جنگیدند. از آن میان، عبداللّه بن بُدَیل و سلیمان بن صُرَد فرمانده پیادگان سپاه حضرت علی(ع) بودند و ریاست همه خزاعه با عمرو بن حَمِق بود. شماری از خزاعیان سپاه علی در این جنگ شهید شدند.[۲۰]

در سال ۴۰ قمری، هنگام حمله بُسر بن أرطاة عامری (از امرای معاویه) به قلمرو امام علی(ع)، بسیاری از قبیله خزاعه در مدینه کشته شدند.[۲۱] خزاعه با دیگر قبایل یمنی در قیام حجر بن عدی کندی در سال ۵۱ قمری شرکت کردند.[۲۲] بعدها در سال ۱۳۰قمری، هنگام یورش ابوحمزه خارجی به مدینه، افرادی از خزاعه وی را راهنمایی کردند و ازاین رو، قریش، این قبیله را به تبانی با حروریه (گروهی از خوارج) متهم کرد.[۲۳]

همراهی با عباسیان

پس از ظهور ابومسلم در خراسان (۱۲۹ق)، نخستین گروهی که به هواخواهی از عباسیان به دعوت وی پیوستند، افرادی از خزاعه بودند. نام عده بسیاری از خزاعیان در زمره نقیبان و داعیان عباسی در خراسان یاد شده است که از آن جمله‌اند سلیمان بن کثیر و مالک بن هَیثم.[۲۴]

مشاهیر قبیله خزاعه

بسیاری از افراد قبیله خزاعه شهرت یافته‌اند که صحابی، تابعی، عالم، شاعر، ادیب و امیر بوده‌اند، برخی از آنان عبارت‌اند از:

پانویس

  1. نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، تحقیق علی الخاقانی، بغداد، النجاح، ۱۳۷۸ق، ص۱۹۸.
  2. البدء والتاریخ، پور سعید، مکتبة الثقافه الدینیه، بی تا، ص۱۲۶.
  3. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶ ج۱، ص۵۰ و ۵۱
  4. ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
  5. ابن قتیبه، المعارف، ص۶۱۶؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۱.
  6. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۸۶ـ۹۰.
  7. ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۷۵؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۷۹ـ ۸۰؛ طبری، ج۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱.
  8. رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۲۲۳.
  9. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۵۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۱۰۸؛ طبری، ج۲، ص۵۳۵.
  10. واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۴۰۴ـ۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۰۲، ۳۰۷ـ۳۰۸، ج۴، ص۲۹۵.
  11. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۳۲،؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۵؛ طبری، ج۲، ص۶۳۵.
  12. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛ طبری، ج۳، ص۴۴ـ۴۵.
  13. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۶؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۹۵؛ مسعودی، التنبیه، ص۲۶۶.
  14. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۸۳۹؛ بحشل، تاریخ واسط، ص۱۶۴؛ قس ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۵۶ـ۵۸.
  15. ابن عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۵.
  16. ابن سعد، ج۳، ص۲۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۲.
  17. ابن شبّه نمیری،کتاب تاریخ المدینة المنورة، ج۴، ص۱۲۸۱؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۵۱.
  18. دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۴۶؛ مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۳۲۰.
  19. دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۴۷.
  20. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ص۲۰۵، ۲۳۳؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۷؛ دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۷۱؛ طبری، ج۵، ص۱۵، ۲۴؛ مسعودی، مروج، ج۳، ص۱۳۲، ۱۳۵.
  21. مسعودی، مروج، ج۳، ص۲۱۱.
  22. رجوع کنید به طبری، ج۵، ص۲۶۱.
  23. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹؛ طبری، ج۷، ص۳۹۳ـ۳۹۵.
  24. اخبارالدولة العباسیة، ص۲۰۲، ۲۱۶ـ۲۲۳، ۲۷۴.
  25. ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۱۰.
  26. ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۱۳۳.
  27. ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴.
  28. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۹؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۵۰.
  29. رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج۲۰، ص۱۲۰ـ۱۸۶.
  30. رجوع کنید به طبری، ج۹، ص۱۳۵ـ۱۳۸؛ خطیب بغدادی، ج۶، ص۳۹۷ـ۴۰۵؛ نیز رجوع کنید به اخبارالدولة العباسیة، ص۲۰۲، ۲۱۶.
  31. ابن حیان، المُقتبس، ج۳، ص۲۱ـ۲۲، ج۵، ص۱۹۰، ۱۹۷.

منابع