فقه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۳۶ توسط Heidariyan47 (بحث | مشارکت‌ها) (دسته بندی فقه از دیدگاه بزرگان)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کلیدواژه: فقه، حقوق، فقهاء، پیشینه علم فقه

دانش فقه

علم فقه از وسيع‌ترين و گسترده ‌ترين علوم اسلامى است. تاريخش از همه علوم ديگر اسلامى قديمى‌ تر است. در همه زمان‌ها در سطح بسيار گسترده اى تحصيل و تدريس مى شده است. فقهاء زيادى در اسلام پديد آمده اند كه غيرقابل احصائند. برخى از اين فقهاء از نوابغ دنيا بشمار مى روند.

كتب فوق‌العاده زيادى در فقه نوشته شده است. بعضى از اين كتب فوق‌العاده ارزنده اند. مسائل فراوانى كه شامل همه شئون زندگى بشر مى شود در فقه طرح شده است. مسائلى كه در جهان امروز تحت عنوان حقوق طرح مى شود با انواع مختلفش، حقوق اساسى، حقوق مدنى، حقوق خانواده، حقوق جزائى، حقوق ادارى، حقوق سياسى و...

در ابواب مختلف فقه با نام‌هاى ديگر پراكنده است. به علاوه در فقه مسائلى هست كه در حقوق امروز مطرح نيست، مانند مسائل عبادات. چنان كه مى دانيم آنچه از فقه در حقوق امروز مطرح است به صورت رشته هاى مختلف درآمده و در دانشكده هاى مختلف تحصيل و تدريس مى شود. اين است كه فقه بالقوه مشتمل بر رشته هاى گوناگون است.[۱]

واژه فقه

در نگاه بدوی و مراجعه ابتدایی به کلمات و تعبیرات کثیری از اهل لغت، به نظر می‌رسد که «فقه» به معنای مطلق فهم باشد. از تعبیراتی نظیر گفته‌های ذیل چنین استفاده‌ای می‌شود:

  • «الفقه، الفهم. قال اعرابی لعیسی ‌بن ‌عمر: شهدت علیک بالفقه...».[۲]
  • «الفقه، بالکسر العلم بالشی، والفهم له والفطنة له».[۳]
  • «الفقه، فهم الشیء».[۴]

لیکن با تأمل و نگاهی مجدد، خصوصاً به عبارات لغویانی که در مقام تعیین تفاوت‌های ظریف بین واژگان متشابه برآمده‌اند و فروق اللغه را تدوین کرده‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که «فقه» در لغت مطلق فهم نیست، بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را «فقه» گویند.[۵]

كلمه فقه در قرآن و حديث

كلمه «فقه» و «تفقه» در قرآن كريم و در احاديث، زياد بکار برده شده است. مفهوم اين كلمه در همه جا همراه با تعمق و فهم عميق است. در قرآن كريم آمده است: «فلولانفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون»؛[۶] چرا از هر گروهى يك دسته كوچ نمى كنند تا در امر دين بصيرت كامل پيدا كنند و پس از بازگشتن، مردم خود را اعلام خطر نمايند، باشد كه از ناشايست‌ها حذر نمايند.

در حديث است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من حفظ على امتى اربعين حديثا بعثه الله فقيها عالما؛[۷] هر كس چهل حديث بر امت من حفظ كند، خداوند او را فقيه و عالم محشور كند».

درست نمى دانيم كه علما و فضلاء صحابه به عنوان «فقهاء» خوانده مى شده اند يا نه. ولى مسلم است كه از زمان تابعين (شاگردان صحابه،‌ كسانى كه پيغمبر را درك نكرده ولى صحابه را درك كرده اند) اين عنوان بر عده اى اطلاق مى شده است.

هفت نفر از تابعين به نام «فقهاء سبعه» خوانده مى شده اند. سال 94 هجرى كه سال شهادت حضرت على بن الحسين عليهماالسلام است و در آن سال سعيد بن مسيب و عروة بن زبير از فقهاء سبعه و سعيد بن جبير و برخى ديگر از فقهاء مدينه درگذشتند به نام «سنة الفقهاء» ناميده شد. از آن پس دوره به دوره به علماء عارف به اسلام - خصوصا احكام اسلام - «فقهاء» اطلاق مى شد.

ائمه اطهار مكرر اين كلمه را بكار برده اند و بعضى از اصحاب خود را امر به تفقه كرده اند و يا آن‌ها را فقيه خوانده اند. شاگردان مبرز ائمه اطهار در همان عصرها به عنوان «فقهاء شيعه» شناخته مى شده اند.[۸]

كلمه فقه در اصطلاح علماء

در اصطلاح علماء، اين كلمه به «فقه الاحكام» اختصاص يافته است. توضيح اين كه علماء اسلام، تعاليم اسلامى را منقسم كردند به سه قسمت:

  • الف) معارف و اعتقادات، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها شناخت و ايمان و اعتقاد است كه به قلب و دل و فكر مربوط است مانند مسائل مربوط به مبدا و معاد و نبوت و وحى و ملائكه و امامت.
  • ب) اخلاقيات و امور تربيتى، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها اين است كه انسان از نظر خصلت‌هاى روحى چگونه باشد و چگونه نباشد. مانند تقوا، عدالت، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضا، استقامت و غيره.
  • ج) احكام و مسائل عملى، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها اين است كه انسان در خارج، عمل خاصى انجام دهد و يا عملى كه انجام مى دهد چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت ديگر «قوانين و مقررات موضوعه».

فقهاء اسلام، كلمه فقه را در مورد قسم اخير اصطلاح كردند، شايد از آن نظر كه از صدر اسلام آنچه بيشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملى بود. از اين رو كسانى كه تخصصشان در اين رشته مسائل بود به عنوان «فقهاء» شناخته شدند.[۹]

نگاهی به پیشینه علم فقه

پیشینه علم فقه به پیشینه اسلام برمی‌گردد. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان به مناطق دوردست همچون حبشه و یمن و حضرموت رخ می‌کشیدند و یا از جانب آن حضرت که به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، احکام اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از آیات قرآن و سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله فراگرفته بودند و با آنچه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.[۱۰]

روشن است که عمل این اصحاب به گونه‌ای، اجتهاد و استنباط احکام دین بشمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت امیرالمومنین علیه السلام فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم از جمله وظایف استانداران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی اعزام می‌کرد.[۱۱]

در دوره‌های بعدی و در عصر امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام و... فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی قواعد فقهی و اصول اجتهادی نیز، بکار گرفته شد. البته به گونه ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از این فرع‌های فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند.

در آغاز عصر غیبت، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی شیعه، توسط ابن ابی عقیل عمانی (م: 350 هـ.ق)، ابن جنید اسکافی (م: 381 هـ.ق)، شیخ مفید (413ـ336 هـ.ق) و... نگاشته شدند، بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان شیخ طوسی، کتاب‌های فقهی ما با این که یک دوره کامل فقه را دربردارند، شمار صفحه‌های آن‌ها از چند صد صفحه معمولی فراتر نمی‌رود.

کم‌کم در سده‌های بعدی دانش فقه نیز پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون: محقق، علامه، شهیدین و... بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت. کم‌کم وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گسترده فقه افزوده شده.

خوشبختانه سیر حرکت تکاملی فقه در روزگاران گذشته از شتاب مناسبی برخوردار بوده و دانش فقه را غنای فراوان بخشیده است. بررسی کتاب‌های فقهی در دوره‌های پیشین، نشان می‌دهد که به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده است و کم‌کم بر حجم و غنای فقه افزوده شده است.

فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نو که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسأله‌ها را از اصل تا حدود زیادی گسترش داده‌اند به گونه‌ای که صاحب جواهر به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب (جواهر) گرد آورد.

افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و شیخ انصاری و پس از ایشان دیگران تا به امروز هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر علوم اسلامی مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.[۱۲]

دسته بندی فقه از دیدگاه بزرگان

در میان بزرگان از فقها دسته بندی های مختلفی برای علم فقه بیان شده است. از جمله این بزرگان مرحوم شهید صدر است . ایشان زیر مجموعه عنوان فقه را در کتاب الفتاوی الواضحه خود اینسان بیان می کنند : 1. بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتكاف، حج، عمره و كفارات.

2. بخش اموال.

2-1. اموال عمومي، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زكات.

مقصود شهيد صدر، از اموال عمومي، اموالي است كه به فرد خاصّي تعلّق ندارد؛ بلكه براي مصالح عموم است كه‌به‌طور طبيعي مصارف آن نيز مشخّص است؛ به همين جهت، بحث خمس و زكات را كه همه فقيهان آن را در بخش‌عبادات آورده‌اند، به‌سبب اين كه جنبه مالي آن‌ها قوي‌تر است، در اين بخش گنجانده است.

2-2. اموال خصوصي، يعني اموالي كه مالك يا مالكان مشخّصي دارد كه به دو قسم تقسيم مي‌شود.

2-2-1. اسباب شرعي تملك يا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احياي موات، حيازت، صيد، تبعيّت، ميراث، ضمانات و غرامات.

2-2-2. احكام تصرّف در اموال. شامل مباحث بيع، صلح، شركت، وقف، وصيّت و معاملات. 3. بخش سلوك و آداب و رفتار شخصي، يعني اعمال شخصي كه ربطي به عبادت و اموال ندارند. مانند:

3-1. روابط خانوادگي، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نكاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ايلاء.

3-2. مقررات مربوط به تنظيم رفتار فردي و اجتماعي افراد جامعه، مثل مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس ومساكن، آداب معاشرت، احكام نذر و عهد و يمين، ذباحه و امر به معروف و نهي از منكر.

4. بخش آداب عمومي، يعني رفتار و سلوك حاكم (ولي امر) در عرصه‌هاي حكومتي مثل مسايل قضا وحكومت، جنگ و صلح، روابط بين‌المللي، ابواب و مباحث ولايت عامّه، شهادات، جهاد و حدود. (صدر، ج 132/1)

از دیگر بزرگانی که به بیان زیر مجموعه فقه پرداخته اند می توان به موارد ذیل اشاره نمود.


مرحوم فیض کاشانی:

ملاّمحسن فيض كاشاني (متوفاي 1090 ق) در كتاب مفاتيح‌الشرايع، فقه را به دو فنّ عمده تقسيم كرده است كه ‌عبارت است از:

أ. فنّ عبادات و سياسات‌

در اين فن، شش مفاتيح است:

1. مفاتيح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همين مفاتيح وارد كرده است.

2. مفاتيح زكات، مباحث خمس و صدقات نيز در همين مفتاح است.

3. مفاتيح صيام، مباحث اعتكاف و كفارات در اين مفتاح وارد شده است.

4. مفاتيح حج، مباحث عمره و زيارات در اين مفتاح داخل شده است.

5. مفاتيح نذر و عهد كه شامل مباحث ايمان و اصناف معاصي نيز مي‌شود.

6. مفاتيح حسبه و حدود، شامل مباحث افتا، لقطه، دفاع، قصاص و ديات.

خاتمه در جنايز است كه احكام مرضي و بعضي از وصيّت در اين خاتمه قرار داده شده. ب. فنّ عادات و معاملات‌ در اين فنّ نيز شش مفتاح و يك خاتمه قرار داده است:

1. مفاتيح مطاعم و مشارب: احكام صيد و ذباحه در اين مفاتيح جاي داده شده است.

2. مفاتيح مناكح و مواليد: احكام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ايلا را در اين مفتاح آورده است.

3. مفاتيح معايش و مكاسب، شامل مباحث احياي موات، اصطياد، استرقاق، بيع، ربا، شفعه، شركت، قسمت، مزارعه، مساقات،اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احكام مداينات از قبيل قرض، رهن، ضمان، حواله، كفالت، تفليس، مديون، اقرار و ابرا و ساير امانات وضمانات همچون وديعه، عاريه، غصب، اتلاف، لقطه و احكام تصرف بالنيابة مثل ولايت، وكالت و وصايت؛

4. مفاتيح عطايا و مروات: مباحث هدايا، وقوف، سكنا، حبس، وصيّت به مال، عتق، تدبير و كتابت در همين مفاتيح داخل مي‌شوند.

5. مفاتيح قضايا و شهادت.

6. مفاتيح فرائض و مواريث.

خاتمه در حيله‌هاي شرعي است. (فيض كاشاني، 1401: ج 1، ص 36).


مرحوم صاحب شرایع:

ابي‌القاسم نجم‌الدين جعفر بن‌الحسن بن ابي‌زكريا يحيي بن الحسن بن سعيد هذلي، مشهور به "محقّق" و محقّق ‌حلّي (676 - 602 ق) با الهام از تقسيم بندي‌هاي گذشته كوشيده است طرحي را ارائه دهد كه معايب طرح‌هاي‌گذشته را نداشته باشد؛ بدين‌سبب، كتاب شرايع‌الاسلام را كه از مهم‌ترين كتاب‌هاي او است، بر چهار بخش مهم‌پايه‌ريزي كرده كه عبارتند از:

1. عبادات، 2. عقود، 3. ايقاعات، 4. احكام (محقّق حلّي، 1403: ج 1، ص 7). محقّق صاحب شرايع، در كتاب خود فقط ابواب فقهي را بر اساس اين چهار عنوان طبقه‌بندي كرده. امّا توجيه و وجه حصر آن را متعرّض نشده است. ولي فقيهان ديگري همچون شهيد اوّل و فاضل مقداد كوشيده‌اند آن را توجيه‌كنند. و شايد بتوان ادّعا كرد كه طرح "محقّق"، به‌طور كلّي مورد پذيرش فقيهان پس از وي قرار گرفته است. بدين‌لحاظ در ورود و خروج مباحث فقهي، بر اساس طرح صاحب شرايع عمل كرده‌اند (مغنيه، 1404: ج 3، ص 13).

شهيد اوّل (ره) در توجيه طرح محقّق حلّي مي‌نويسد:

وجه‌الحصر ان‌الحكم‌الشرعي امّا ان تكون غايته الاخرة اوالغرض الاهم منه‌الدنيا، والاوّل‌العبادات، والثاني امّا ان يحتاج الي عبارةاولا والثاني الاحكام و الاول اما ان تكون‌العبارة من اثنين ـ تحقيقاً او تقديراً ـ او لا، والاوّل العقود والثاني الايقاعات (شهيد اوّل، ج‌1، ص 3). وجه حصر (انحصار فقه در عبادات، عقود، ايقاعات و احكام) اين است كه حكم شرعي از دو حال خارج ‌نيست، يا هدف نهايي آن آخرت است يا مهم‌ترين غرض آن دنيا است. قسم اوّل، عبادات است، و قسم دوم دو صورت دارد: يا به "عبارت" احتياج دارد يا ندارد. اگر به عبارت و لفظ نياز ندارد، "احكام" است. صورت اوّل (آن كه به لفظ احتياج دارد) نيز دو حالت دارد، يا عبارت بين دو نفر است ‌چه تحقيقاً و چه تقديراً، يا نيست. صورت اوّل را عقود و صورت دوم را ايقاعات نامند.


-مرحوم ابن براج:

قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي (481-400 ق) در كتاب المهذّب، احكام شرعي را به دو بخش عمده‌تقسيم كرده است:

اوّل. احكامي كه مورد ابتلاي همگان است.

دوم. احكامي كه مورد ابتلاي همه مردم نيست.

وي در اين باره مي‌نويسد:

بدان كه شرعيات دو نوعند. 1. شرعياتي كه هميشه مكلّف با آن سر و كار دارد؛ 2. شرعياتي كه اين گونه نيستند. آن‌كه مكّلف هميشه با ‌آن سر و كار دارد، عبارتند از نماز، حقوق اموال، روزه، حج و جهاد، و شرعياتي كه عام‌البلوي نيستند، غير از موارد ياد شده‌اند. عام‌البلوي‌نيز خود به دو قسم تقسيم مي‌شود. 1. عام‌البلوايي كه مكلّف، بيش‌تر با آن سر و كار دارد؛ 2. عام‌البلوايي كه اين‌گونه نيستند (قاضي ‌ابن‌برّاج، 1406: ج 1، ص 18).

پانویس

  1. آشنايى با علوم اسلامى، ج 3، مرتضی مطهری.
  2. صحاح اللغة، ج 6، ص 224.
  3. قاموس اللغة، ج 4، ص 289.
  4. مصباح المنیر، ص 479.
  5. مجله طلوع: بهار و تابستان 1384، شماره 13 و 14.
  6. سوره توبه، آيه 122.
  7. خصال، صفحه 541؛ ثواب الاعمال، صفحه 162، با اندكى اختلاف.
  8. آشنايى با علوم اسلامى، ج 3، مرتضی مطهری.
  9. همان.
  10. سیره ابن هشام، ج 143/4، 237، 241؛ دار احیاط التراث العربی، بیروت؛‌ تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج495/1؛‌ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
  11. نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 67.
  12. مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1375، شماره 73 و 74.


فقه در یک نگاه

فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام