فدک

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۲۳ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فدک سرزمینی تاریخی در صحرای حجاز و در اطراف مدینه است که که پس ازفتح خیبر و انتشار خبر سقوط آن، یهودیان ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگر کشی سپاه اسلام بدانجا نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به پیامبر مصالحه نمودند.[۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آن را به دختر خود؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشید اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط دستگاه خلافت غاصبانه به تصرف درآمد.

گذر بر تاریخ پرماجرای فدک و مناقشات آن همواره مورد توجه عالمان، محدثان، مورخان و پژوهشگران شیعه و سنی بوده است.در حالی که پیروان اهل بیت مصادره فدک به وسیله نظام حاکم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ظلم مضاعفی در حق خاندان پیغمبر پس از غصب خلافت امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌دانند. نظریه‌پردازان عامه در مقام توجیه این اقدام برآمده‌اند و بر مستندات غاصبان صحه گذاشته و آن را اقدامی مشروع جلوه داده‌اند!

مسأله فدک پیش از آن که بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته که با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است.


موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک

فدک از جمله قرا و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه طیبه دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان ما به 130 کیلومتر می‌رسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستان‌های فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل می‌داده و خرمای آن مشهور بوده و از بافته‌های فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است.

فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار می‌رود.[۲]

و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بوده‌اند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.[۳]

فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژه‌اش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستان‌ها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکی‌اش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است.

فتح خیبر و مصالحه فدک توسط ساکنان آن به پیامبر

در سال هفتم هجرتِ پیامبر صلی الله علیه و آله ، سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود قلعه‌های خیبر را که دژهای استوار یهودیان بود فتح کنند، دلاوری‌های امیرمؤمنان علیه‌السلام در این فتوحات مشهور است. اسطوره شجاعت آن حضرت و به خاک افکندن مرحب، قهرمان غول پیکر یهود و کندن در خیبر با آن حجم افسانه‌ای‌اش برگ دیگری است از افتخارات آن فاتح بزرگ در تاریخ اسلام. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعه‌ها و مزارع آن خطه بودند رسید و از این رهگذر رعب و وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.[۴]

ابن ابی الحدید از سیره ابن اسحاق چنین نقل می‌کند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در مدینه خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد. همچنین نامبرده از کتاب ابوبکر جوهری با اسناد خود از زهری چنین آورده است: گروهی از اهالی خیبر که در محاصره قرار گرفتند، تحصن کرده و از پیامبر خواستند به آنان امان دهد تا جلای وطن کنند. پیامبر پذیرفت. اهالی فدک این را شنیدند و همین پیشنهاد را دادند و پیامبر قبول کرد. و بدین گونه فدک بدون هیچ جنگ و جهاد به تصرف درآمد و بدین ترتیب ملک خاص پیامبر شد.[۵]

مفسران سنی و شیعی نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و فئ رسول خدا و از زمین‌هایی برشمرده‌اند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشته‌اند و بنا به نص قرآنی، متعلق به پیامبر خواهد بود:

«وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّه یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ × مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...».[۶]

«آنچه را خدا از آن‌ها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط می‌سازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فئ» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...».

دو آیه فوق الذکر خاطر نشان می‌سازد که آن چه بدون جنگ و جهاد بدست آید به خدا و رسول تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آن‌گاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج می‌کند و آن را ذخیره ثروتمندان نمی‌سازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس رسالت نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین.

و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، امام عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد.

ارزش مالی فدک و نخل‌های آن

چنان که پیشتر اشاره شد، فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستان‌های فدک، پس از آن که در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارش‌هایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستان‌هایش در قرن ششم هجری معادل نخلستان‌های کوفه بوده است.[۷]

ابن ابی الحدید می‌نویسد: هنگامی که عمر می‌خواست یهودیان را تبعید کند، کسانی را برای تقویم اموال آنان فرستاد که ابو الهیثم بن التیهان و فروة بن عمرو و حباب بن صخر و زید بن ثابت بودند. آنان نخلستانها و سرزمین فدک را تقویم کردند، عمر بهای نیمه‌ای را که از ایشان بود، پرداخت که پنجاه هزار درهم بود و آن را از اموال عراق که برای عمر رسیده بود، پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.[۸]

سید بن طاووس در کشف المحجه گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی می‌گوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.[۹]

از این جا می‌توان علت واگذاری این سرزمین پرحاصل به فاطمه زهرا علیهاالسلام از طرف پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و به امر پروردگار متعال در آیه «وَآتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه» را استنباط کرد. بدیهی است با زندگی زاهدانه‌ای که اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله داشتند آنان را برای اداره معیشت شخصی به این مبلغ نیازی نبوده و حکمت دیگری در این امر مهم باید باشد که شاید بتوان گفت: هدف از این واگذاری داشتن بنیه مالی و توان اقتصادی جهت اداره حکومت اسلامی بوده که می‌بایست در خاندان پیامبر مستقر می‌شد. همان گونه که تصرف فدک و خارج ساختن آن از دست اهل بیت به وسیله دستگاه خلافت را در همین نکته باید جستجو کرد که به شرح آن خواهیم رسید.

واگذاری فدک به فاطمه علیهاالسلام

چنان که در روایات بی‌شماری از طریق خاصه و عامه آمده است، رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود فدک را به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن حضرت درآمد.

طبرسی در مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه: «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ابوسعید خدری چنین روایت می‌کند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکا وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».[۱۰]

همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد حق ذوی‌القربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابن‌سبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود.

همین مطلب را سیوطی در درالمنثور از ابی سعید خدری نقل کرده است: «أخرج البزاز وابویعلی وابن حاتم و ابن مردویه عن أبی سعید الخدری، قال: لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ... دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکا»

چون آیه شریفه نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد. و نیز از قول ابن عباس آورده: «لما نزلت وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه أقطع رسول اللّه فاطمة فدکا» چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد.

هیثمی در مجمع الزوائد و ذهبی در میزان الاعتدال، متقی در کنزالعمال و برخی دیگر از محدثان عامه نیز عین این مطلب را نقل کرده‌اند.[۱۱]

کوتاه سخن این که: فدک خالصه پیامبر گرامی بوده و در زمان حیات خود به امر خداوند آن را به فاطمه زهرا علیهاالسلام داده است. این اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله بر اساس مصلحت دین و مسلمین و آینده خلافت اسلام بوده؛ زیرا اوّلاً: هرگاه فدک در دست زهرا و علی علیهماالسلام بود، آن را جز برای دین و مسلمین و مصالح جامعه اسلامی نمی‌خواستند و همان راه و روش پیامبر را می‌پیمودند.

ثانیا: خلافت آینده اسلام که می‌بایست در دودمان اهل بیت استمرار می‌یافت، به بنیه مالی و پشتوانه اقتصادی نیاز داشت و فدک به عنوان یک منبع درآمد، بخشی از این بودجه را تأمین می‌کرد و رمز این که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیهاالسلام دادند و مستقیما به علی علیه‌السلام نسپردند، شاید این باشد که فاطمه دختر پیامبر بود و مردم نسبت به او احترامی ویژه داشتند و ذی‌القربای مستقیم رسول الله بود و دادن فدک به حضرتش دستور خداوند در آیه کریمه بود و بدیهی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز با فدک همانگونه عمل می‌کرد که پیامبر می‌خواست و آن را در جهت خلافت امیرمؤمنان و مصلحت مسلمانان قرار می‌داد. این در حالی است که گروهی از اهل نفاق و دنیاطلبان؛ از قبل با خلافت امیرمؤمنان سرستیز داشتند و اگر فدک به طور مستقیم در اختیار آن حضرت قرار می‌گرفت، عکس‌العمل‌هایی نشان می‌دادند.

در هر حال، وجود فدک در میان اهل بیت، خواه در دست علی علیه‌السلام یا زهرا علیهاالسلام در حاق واقع فرقی نداشت. اقدام دستگاه حاکمه نیز در غصب فدک همان هدف را تعقیب می‌کرد که اشاره شد و آن تهی‌دست نمودن خاندان پیامبر از بنیه مالی بود و در این جهت فرقی نداشت که متصرف زهرا باشد یا علی علیهماالسلام.

نکته دیگری نیز در این جا وجود داشت و آن این که اگر زهرا علیهاالسلام تسلیم می‌شد، می‌بایست در اصل خلافت نیز تسلیم شود و حقی را که خدا و پیامبر در ولایت امت برای اهل بیت قرار داده، به آنان تسلیم نماید و این به معنای بر باد رفتن کرسی خلافت بود. بنابراین جنبه سیاسی فدک مهمتر از جنبه اقتصادی آن بوده است.

ابوبکر و مصادره فدک

پس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیت‌المال ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از صحابه و روات آن را نقل نکرده‌اند.

در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛[۱۲] ما ارث نمی‌گذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است» و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث».[۱۳]

در تحلیل این ماجرا نکاتی را باید خاطرنشان ساخت:

  • 1. چنان که از پیش ملاحظه کردیم، فدک را پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله سه سال قبل از رحلت خود به فرمان خداوند در آیه «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ...» به فاطمه واگذار نمودند و بدین ترتیب فدک نحله فاطمه علیهاالسلام است و تا روی کار آمدن ابوبکر در اختیار حضرت بوده و وکیل و نماینده ایشان بر فدک نظارت می‌کرده و تصدی آن را در دست داشته است.

و بدین گونه حضرت فاطمه «ذوالید»؛ یعنی متصرف بوده و اصولاً خلیفه حق نداشت ملکی را که در تصرف زهرا علیهاالسلام بوده از وی بگیرد. و یا برای مالکیت آن، از حضرتش شاهد بخواهد و این چیزی است که احکام فقه اسلامی به صراحت بیان می‌کند و آن‌ها نخواستند به حکم خدا عمل کنند.

  • 2. با این وجود هنگامی که ابوبکر شاهد خواست، حضرت زهرا علیهاالسلام علی علیه السلام و حسنین علیهماالسلام و ام‌أیمن را به گواهی فراخواند. اما خلیفه شهادت این بزرگواران را رد کرد که این بزرگترین اهانت به ساحت قدس آل الله بود که قرآن به طهارت و صدق و عصمتشان گواهی داده و آیه «تطهیر» در شأن ایشان فرود آمده است و همه راویان؛ اعم از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که آیه تطهیر جز برای این خاندان نازل نشده و به همین خاطر است که در زیارتِ غدیرِ حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام این اقدام مصیبتی بزرگتر از غصب خلافت خوانده شده است؛ زیرا اگر غصب خلافت یک ظلم آشکار بود. اما رد شهادت صدیقه امت، حضرت فاطمه علیهاالسلام و صدیق اکبر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و دو سبط پیامبر علیهماالسلام از بُعد معنوی خسارتی بود جبران‌ناپذیر و اهانتی آشکار و پشت سر انداختن آیه تطهیر و نادیده گرفتن مقامات و فضائلی که رسول گرامی برای علی و زهرا و حسنین علیهم‌السلام گفته بود و دوست و دشمن و خود ابوبکر بدان گواهی داده‌اند.

انگیزه های تصرف فدک

در تحلیهائی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است:

  • تامین هزینه های خرید آراء موافق
  • كمبود بودجه حكومت
  • ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام
  • مقابله با مقام عصمت
  • مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بيت
  • زير پاگذاردن مبانى دينى
  • پيش گيری از اجراى قوانين بعدى اسلام
  • گرفتن منبع مالى از اهل بيت
  • نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبين
  • تحريك مردم در مخالفت با اهل بيت
  • كسب قدرت مالى جهت اقدام بر عليه اهل البيت

فدک در زمان بنی امیه و بنی عباس

ممنوعيت فرزندان فاطمه از فدك، در زمان خليفه اول پى ريزى گرديد، و پس از درگذشت على، معاويه زمام امور را به دست گرفت، و فدك را ميان سه نفر (مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش يزيد) تقسيم نمود.

در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختيار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزيز بخشيد. او نيز آن را به فرزندش «عمر بن عبدالعزيز» داد. از آن جا كه او در ميان خلفاء بنى اميه مردى ميانه رو بود، نخستين بدعتى را كه برداشت اين بود كه فدك را به فرزندان زهرا بازگردانيد. پس از فوت وى، خلفاء بعدى فدك را از دست بنى هاشم گرفتند و تا روزى كه طومار زندگى خلفاى بنى اميه در هم پيچيده شد، فدك در اختيار آنان باقى بود.

در دوران خلافت بنى عباس، مساله فدك نوسان عجيبى داشت. مثلا سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «منصور دوانقى » آن را باز گرفت، ولى فرزند او مهدى آن را به اولاد زهرا بازگردانيد، و پس از وى موسى و هارون روى مصالح سياسى از دست آن ها در آوردند، تا آن كه نوبت خلافت به مامون رسيد. او رسما طى تشريفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدك نوسان پيدا كرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت.

در عصر خلفاء بنى اميه و بنى العباس، فدك بيش از آن كه جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سياسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نيازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در ميان امرا و خلفا به قدرى بود، كه هرگز به درآمد فدك نيازى نبود.

از اين جهت، وقتى عمر بن عبدالعزيز، فدك را به اولاد فاطمه واگذار نمود، بنى اميه او را توبيخ كردند و گفتند: تو با اين عملت شيخين: ابى بكر و عمر را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند كه درآمد آن را ميان فرزندان فاطمه قسمت كند، و اصل مالكيت آن را در اختيار خود داشته باشد.[۱۴]

موقعیت کنونی فدک

بنا به نوشته مؤلف کتاب مدینه‌شناسی که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته مؤلّف فوق‌الذکر، تا پایان سال 1975 میلادی، این منطقه شامل 21 روستا و دارای 11000 نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از 1400 نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستان‌ها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمین‌های خشک حره و تابش آفتاب گرم.

حائط، بی‌هیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستان‌ها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.[۱۵]

پانویس

  1. معجم البلدان، ماده فدک.
  2. نک: سید محمدباقر نجفی، مدینه شناسی، ج 2، ص 489.
  3. همان، ص 490.
  4. معجم البلدان، ماده فدک.
  5. شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 108.
  6. سوره حشر، آیات 6 و 7.
  7. آیت الله شهید سید محمدباقر صدر، فدک در تاریخ، ص 27.
  8. شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 108، چاپ بیروت.
  9. به روایت محدث قمی در بیت الاحزان، ص 82.
  10. مجمع البیان، و نیز نک: اصول کافی، ج 1، ص 443.
  11. نک: سوگنامه فدک، صص 134 و 135.
  12. صحیح بخاری، ج 8، صص 3 و 4 و ج 5 ص 82.
  13. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 117، چاپ بیروت.
  14. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، 1385، ص 758، به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص278.
  15. مدینه شناسی، ج 2، ص 492.

منابع

  • محمدتقی رهبر، «فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام»، میقات حج، زمستان 1379، شماره 34
  • فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، 1385
  • مقاله «غصب فدک» در همین دانشنامه

پیوند ها

غصب فدک