سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
شناسه ناقص است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غرور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده اولویت مقاله)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
 +
واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن می‌باشد<ref>دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۱۴۶۹۹.</ref> و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن [[نفس]] به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع [[انسان]] به خاطر شبهه‌افکنی و فریب [[شیطان]] به آن گرایش یابد. پس هر کس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا [[آخرت]] به خیر و سعادت رسیده مغرور است».<ref>کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۶، ص۴۱۴.</ref> غرور یکی از مرض های قلبی است که انسان را از درون تهی می‌کند و اعمال و رفتار او را نابود می‌کند و در حقیقت به جای این که پروردگار بی‌همتا را پرستش کند، از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت می‌کند.
 +
==عوامل و ریشه‌های غرور==
  
__toc__
+
*[[جهل]] و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا می‌گردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایین‌تر و فاقد کمالات به حساب می‌آورد و به خاطر غرور، دیگر نمی‌تواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمی‌دارد.
 +
*کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیت‌ها و ظرفیت‌های متفاوت می‌باشند. برخی با مشاهده کم‌ترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گم‌ کرده، آنچنان مست غرور و [[تکبر|تکبر]] می‌شوند که گویی قلّه‌های کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کرده‌اند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود، اولاً معلوم نیست که برتری‌ها و فضیلت‌های شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد، ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی، اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریه‌ای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمان‌ها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
 +
*عقده حقارت: یکی دیگر از ریشه‌های غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس می‌کند و با ابراز بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست می‌کوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. [[امام صادق]] علیه السلام می‌فرمایند: «هیچ کس لاف بزرگی نمی‌زند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس می‌نماید».<ref>عاملی، حر؛ وسائل‌الشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۷۹.</ref> روان‌شناسان و دانشمندان امور تربیتی نیز بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت می‌گیرد.
 +
*[[دنیا|دنیاطلبی]]: بیشترین عاملی که باعث فریب خوردن انسان می‌شود زرق و برق‌های زودگذر دنیوی است که با دل‌بستن به مطامع دنیوی روشنی توحیدی درونی انسان خاموش می‌شود و دیگر نمی‌تواند هدف اصلی را ببیند و راه را گم می‌کند و در دره منیت و خودخواهی سقوط می‌کند. [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام می‌فرمایند: «دل‌بستن به دنیا، بزرگترین فریب است».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۵ ه.ش، چاپ دوم، ص۱۳۶.</ref> و در جای دیگر می‌فرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس می‌گیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آن‌جا خوش کند، کوچ دهد».<ref>همان، ص۱۳۵.</ref> باید از گذشتگان [[عبرت]] بگیریم؛ کسانی که از هر گونه امکانات و آسایش دنیوی بهره‌مند بودند و زر و زور مادی قابل توجهی داشتند ولی امروزه نه از خودشان اثری هست و نه از کاخ ها و ثروتشان اثری دیده می‌شود و نعمت و موقعیت همچون سایه‌ای زودگذر است و انسان خردمند هیچگاه فریب دنیا را نمی‌خورد و همیشه هدف اصلی که همان رسیدن به کمال انسانیت است را دنبال می‌کند و در جاهایی که احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمی‌نهند.
  
واژه غرور در لغت به معناي فريب خوردن و فريفته شدن و گول خوردن مي‌باشد.<ref>دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، چاپ اول، ج10، ص14699.</ref> و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تكيه كردن نفس به آنچه كه مطابق هوي و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبهه‌افكني و فريب [[شيطان]] به آن گرايش يابد. پس هر كس بر اساس شبهه فاسدي معتقد شود كه در دنيا يا [[آخرت]] به خير و سعادت رسيده مغرور است».<ref>کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، 1379، چاپ دوم، ج 6، ص414.</ref>
+
==کسانی که در آنها زمینه غرور هست==
  
غرور يكي از مرض هاي قلبي است كه انسان را از درون تهي مي‌كند و اعمال و رفتار انسان را نابود مي‌كند و در حقيقت به جاي اين كه پروردگار بي‌همتا را پرستش كند از نفس، مال، مقام و علمش بتي ساخته و آنها را [[عبادت]] مي‌كند.
+
*کافران: گروهی از کافران را زندگی [[دنیا|دنیا]] فریفته است و گروه دیگر را [[شیطان|شیطان]] فریب می‌دهد. آنان، دنیای زودگذر را برای خودشان اصل و هدف انتخاب کرده‌اند و به خاطر همین تا آنجا که بتوانند تاخت‌ و تاز کرده تا مرحله [[فرعون]] و [[نمرود]] و [[معاویه]] و [[یزید بن معاویه|یزید]] شدن پیش می‌روند؛ آنان برابر [[حق]] قرار گرفته‌اند و خدا آنان را به حال خودشان رها کرده و به سبب نعمت های ظاهری دنیا فکر می‌کنند که از عذاب ایمن هستند در حالی ­که این گونه نیست. [[قرآن کریم]] در این‌باره می‌فرماید: «این ها همان کسانی هستند که [[آخرت]] را به زندگی دنیا فروخته‌اند، لذا در مجازات آنها تخفیفی داده نمی‌شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»<ref>[[سوره بقره]]، آیه۸۵.</ref>
  
==ريشه‌هاي غرور==
+
*گنهکاران: کسانی هستند که از [[گناه]] دوری نمی‌کنند و می‌گویند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او امیدواریم. آنها به این امید تکیه دارند و در اعمال خود سهل‌انگار هستند و گمان می‌کنند چنین امیدواری مقام ستوده‌ای در دین است،‌ چنین افرادی خود را از غضب الهی، ایمن می‌دانند. [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «شخص هوشیار کسی است که نفس خود را به خدمت گیرد و برای پس از [[مرگ]] تلاش کند و فرمود احمق کسی است که از هوای نفسانی پیروی کند و به خدا آرزو (امید‌ بی‌جا) داشته باشد».<ref>طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۲۲.</ref> امیدواری صحیح به خداوند جایی است که شخص گنهکار از گناهان خویش پشیمان شود و [[توبه]] کند. چنین شخصی باید به خدای کریم امیدوار باشد، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و در برابر او تسلیم شوید».<ref>[[سوره زمر]]، آیه ۵۳-۵۴.</ref>
  
# جهل و ناداني: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتواني است، هزاران نقص و نياز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهي از حقيقت خويش، امتيازات و كمالاتي را در خود توهم كرده به غرور مبتلا مي‌گردد و به سبب علاقه شديد به خويشتن، ديگران را پايين‌تر و فاقد كمالات به حساب مي‌آورد و به خاطر غرور، ديگر نمي‌تواند حقيقت را تشخيص دهد و پيوسته در مسير گمراهي گام برمي‌دارد.
+
*عابدان غافل: هنگامی که انسان خود را از چیزی برخوردار می‌بیند که دیگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و کمبود ظرفیت خود، شا‌د شده و به خود می‌بالد. مثلا کسی که موفق به [[عبادت]] می‌شود در اثر غفلت و کمبود ظرفیت، خود را برتر از دیگران پنداشته و غرور دامن‌گیر او می‌گردد؛ بامداد شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به [[معراج]] تشریف بردند شیطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض کرد؛ یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید در آسمان چهارم منبری شکسته و سوخته و به رو افتاده بود، می‌دانید آن منبر از آن کیست؟ فرمودند: از کیست؟ عرض کرد: آن منبر از من بود بالای آن می‌نشستم؛ تمام [[فرشتگان|ملائکه]] از عبادت من تعجب می‌نمودند، ناگاه دیدم امر برعکس شد و اینک کسی در پیشگاه خداوند از من بدتر نیست. یا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آنکه از کارهایی است که کسی از عواقب آن آگاه نیست.<ref>فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر،  تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، ۱۳۸۴، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۳۴۸.</ref> چنین افرادی باید توجه داشته باشند که توفیق این عبادت اندک از خداست، علاوه بر آن معلوم نیست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
# كمبود ظرفيت: انسانها از نظر استعدادهاي دروني يكسان نبوده و داراي قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي متفاوت مي‌باشند. برخي با مشاهده كم‌ترين امتياز مادي يا مقام و مرتبه معنوي خود را گم‌ كرده، آنچنان مست غرور و تكبر مي‌شوند كه گويي قلّه‌هاي كمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح كرده‌اند: ولي اگر به ديد انصاف نظر شود اولاً معلوم نيست كه برتري‌ها و فضيلت‌هاي شخص مغرور داراي ارزشي حقيقي باشد ثانياً بر فرض دارابودن ارزش حقيقي اصولاً از ما نيست، بلكه در حقيقت، امانت و عاريه‌اي است كه در اختيار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفريننده آسمان‌ها و زمين است و خردمند را شايسته نيست كه به آنچه در حقيقت از ديگري است فخر بفروشد و مباهات نمايد، خصوصاً اگر مايه افتخار خود را در معرض فنا و نابودي ببيند.
 
# عقده حقارت: يكي ديگر از ريشه‌هاي غرور، عقده حقارت و نوعي پستي و ذلت است كه شخص مغرور در باطن خويش احساس مي‌كند و با ابزار بزرگي و دست زدن به كارهايي كه شايسته او نيست مي‌كوشد تا حقارت دروني خويش را از مردم پنهان كرده و شكست و واماندگي خود را از قافله ره‌پويان طريق كمال و سعادت جبران نمايد.
 
  
[[امام صادق]] علیه السلام مي‌فرمايند: «هيچ كس لاف بزرگي نمي‌زند مگر به خاطر ذلتي كه در خود احساس مي‌نمايد».<ref>عاملي، حر؛ وسائل‌الشيعه، قم، موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1409ق، چاپ اول، ج5، ص379.</ref>
+
*جویندگان علم:<ref>اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.</ref> غرور علمی، آفت خطرناکی است که همواره جویندگان علم را تهدید کرده و سرچشمه مفاسد فراوانی در جهان گشته است. به جرأت می‌توان گفت که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مسیر تحصیل علم و کسب دانش گام برمی‌دارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و [[تهذیب نفس|تهذیب]] و خودسازی نباشند، به این بیماری خطرناک گرفتار خواهند شد و رهایی از آن نیز جز با تلاش‌های گسترده و مجاهدت‌های بسیار سخت میسر نمی‌گردد و در روایتی از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام تحصیل‌کنندگان علم به سه دسته تقسیم شده‌اند که از جمله آنان کسی است که علم را برای برتری‌جویی و فریفتن دیگران می‌طلبد؛ چنین شخصی نیرنگ‌باز است و بر همدوشان خود گردن فرازی می‌کند و در پایان روایت آمده که چنین فردی دینش را از دست می‌دهد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ۱، ص۳۹.</ref>
  
روان‌شناسان و دانشمندان امور تربيتي بر اين نكته تأكيد دارند كه هر نوع انگيزه برتري خواهي و كبر و غرور ريشه در احساس عدم امنيت روحي داشته و از عقده حقارت نشأت مي‌گيرد.
+
*صاحبان مال و مکنت:<ref>اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.</ref> افراد کم ظرفیت‌ هنگامی که به مال و منال دست می‌یابند خود را گم کرده، مست غرور می‌شوند چنان که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام می‌فرمایند: «چهار نوع مستی وجود دارد: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی ریاست و قدرت».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۱۴.</ref> برای چنین افرادی، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فامیل، مرید و هوادار و امثال آنها اصل است. به همین جهت با برخورداری از کم‌ترین امتیازی از این قبیل، مغرور آن‌ها شده و آن‌چنان در پندار باطل فرو می‌روند که برای هیچ‌کس ارزشی قایل نبوده و آبرو و حیثیت دیگران در نظرشان بی‌ارزش جلوه می‌کند و از این حقیقت غافلند که دنیا و زرق آن دیر نمی‌پاید و بزودی همه آن‌ها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نیستی خواهد شد و چیزی که زوال می‌پذیرد شایسته غرور و بزرگی نباشد.
  
==کسانی که در آنها زمینه غرور هست.==
+
==راههای درمان غرور==
  
* كافران: گروهي از كافران را زندگي دنيا فريفته است و گروه ديگر را شيطان فريب مي‌دهد. آنان، دنياي زودگذر را براي خودشان اصل و هدف انتخاب كرده‌اند و به خاطر همين تا آنجا كه بتوانند تاخت‌ و تاز كرده تا مرحله [[فرعون]] و [[نمرود]] و [[معاويه]] و يزيد شدن پيش مي‌روند؛ آنان برابر حق قرار گرفته‌اند و خدا آنان را به حال خودشان رها كرده و به سبب نعمت هاي ظاهري دنيا فكر مي‌كنند كه از عذاب ايمن هستند در حالی ­که اين گونه نيست.
+
*یادآوری اصل و پایان خویش: اگر انسانی به نوع آفرینش خویش دقت کند درمی‌یابد که از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبدیل به مرداری می‌شود که اگر چند روز در بیرون بماند بوی متعفن او همه‌جا را فرامی‌گیرد و بهترین عزیزان نیز از او فرار می‌کند. [[امام صادق]] علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل می‌کنند که [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمی که آغازش نطفه، پایانش مردار و در این بین حامل کثافات است چگونه تکبر می‌ورزد».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۰، ص۲۳۴.</ref> مهلّب بن ابی‌صفره که از جانب [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک مروان]] والی [[خراسان]] بود، روزی جامه نفیس و گران‌قیمتی بر تن کرده و با [[تکبر|تکبر]] فراوان عبور می‌کرد. شخصی به او گفت: ای بنده خدا راه رفتن به این شکل مورد خشم [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|رسول]] است. مهلّب گفت: مرا می‌شناسی؟ پاسخ داد: آری می‌شناسم؛ در آغاز نطفه کثیفی بوده‌ای و سرانجام مردار خبیثی خواهی شد و در این بین حمّال کثافاتی! مهلّب پس از این هشدار از رفتار تکبّرآمیز خود دست برداشت».<ref>ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۹.</ref>
  
[[قرآن كريم]] در اين‌باره مي‌فرمايد: «اين ها همان كساني هستند كه [[آخرت]] را به زندگي دنيا فروخته‌اند، لذا مجازات آنها تخفيفي داده نمي‌شود و كسي آنها را ياري نخواهد كرد.»<ref>[[سوره بقره]]، آیه85.</ref>
+
*[[تواضع]] کردن، توجه به هدف خلقت: یکی از عوامل از بین رفتن غرور در انسان، تواضع می‌باشد و باید گونه‌های مختلف تواضع را در این زمینه مراعات کند مثلاً یکی از آنها [[سلام]] دادن به دیگران است و یا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگوید و سعی کند دیگران را بر خود مقدم بدارد و بیشتر با فقیران نشست و برخاست کند. در حدیثی از [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله آمده است: «هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را از مقام رفیع بهره‌مند سازد و هر کس تکبر و غرور ورزد خداوند خوارش می‌کند».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۲۲.</ref> و در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «به سبب تواضع کردن، با تکبر و غرور مبارزه کنید».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه.ش، چاپ دوم، ص۲۴۹.</ref>
  
* گنهكاران: كساني هستند كه از گناه دوري نمي‌كنند و مي‌گويند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او اميدواريم. آنها به اين اميد تكيه دارند و در اعمال خود سهل‌انگار هستند و گمان مي‌كنند چنين اميدواري مقام ستوده‌اي در دين است،‌ چنين افرادي خود را از غضب الهي، ايمن مي‌دانند.
+
*[[تفکر|تفکر]] در آفرینش هستی: اگر انسان نظاره‌گر عالم هستی باشد عجز و ناتوانی خود را درمی‌یابد و اگر تمام انسانها گرد هم آیند تا بال پشه‌ای را به وجود آورند از انجام چنین کاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نماید مشاهده می‌کند خداوند چه کارخانه عظیمی را در وجود او نهادینه کرده و همه آنان با نظم و ترتیب حیرت‌آوری به کار خود مشغول‌ هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت [[خدا]] را اذعان می­ کند و از کبر و غرور در امان می­ ماند.
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله مي‌فرمايند: «شخص هوشيار كسي است كه نفس خود را به خدمت گيرد و براي پس از [[مرگ]] تلاش كند و فرمود احمق كسي است كه از هواي نفساني پيروي كند و به خدا آرزو (اميد‌ بي‌جا) داشته باشد».<ref>طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، 1386، ج2، ص522.</ref>
 
 
 
اميدواري صحيح به خداوند جايي است كه شخص گنهكار از گناهان خويش پشيمان شود و [[توبه]] كند. چنين شخصي بايد به خداي كريم اميدوار باشد، چنان كه قرآن كريم مي‌فرمايد: «اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‌ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي‌آمرزد همانا او بسيار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه كنيد و در برابر او تسليم شويد».<ref>[[سوره زمر]]، آیه 53-54.</ref>
 
 
 
* عابدان غافل: هنگامي كه انسان خود را از چيزي برخوردار مي‌بيند كه ديگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و كمبود ظرفيت خود، شا‌د شده و به خود مي‌بالد. كسي كه موفق به [[عبادت]] مي‌شود در اثر غفلت و كمبود ظرفيت، خود را برتر از ديگران پنداشته و غرور دامن‌گير او مي‌گردد؛ بامداد شبي كه پيامبر صلی الله علیه و آله به [[معراج]] تشريف بردند شيطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض كرد؛ يا رسول الله! شب گذشته كه به معراج تشريف برديد در آسمان چهارم منبري شكسته و سوخته و به رو افتاده بود، مي‌دانيد آن منبر از آن كيست؟ فرمودند: از كيست؟ عرض كرد: آن منبر از من بود بالاي آن مي‌نشستم؛ تمام ملائكه از عبادت من تعجب مي‌نمودند، ناگاه ديدم امر برعكس شد و اينك كسي در پيشگاه خداوند از من بدتر نيست.
 
 
 
يا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آن كه از كارهايي است كه كسي از عواقب آن آگاه نيست.<ref>فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر،  تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، 1384، تهران، چاپ اول، ج2، ص348.</ref> چنين افرادي بايد توجه داشته باشند كه توفيق اين عبادت اندك از خداست، علاوه بر آن معلوم نيست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
 
 
 
* جویندگان علم<ref>اسماعيلي يزدي، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمكران، 1385ش، ص501.</ref>غرور علمي، آفت خطرناكي است كه همواره جويندگان علم را تهديد كرده و سرچشمه مفاسد فراواني در جهان گشته است.
 
 
 
به جرأت مي‌توان گفت كه اكثر قريب به اتفاق كساني كه در مسير تحصيل علم و كسب دانش گام برمي‌دارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و تهذيب و خودسازي نباشند، به اين بيماري خطرناك گرفتار خواهند شد و رهايي از آن نيز جز با تلاش‌هاي گسترده و مجاهدت‌هاي بسيار سخت ميسر نمي‌گردد و در روايتي از امام صادق علیه السلام تحصيل‌كنندگان علم به سه دسته تقسيم شده‌اند كه از جمله آنان كسي است كه علم را براي برتري‌جويي و فريفتن ديگران مي‌طلبد؛ چنين شخصي نيرنگ‌باز است و بر همدوشان خود گردن فرازي مي‌كند و در پايان روايت آمده كه چنين فردي دينش را از دست مي‌دهد.<ref>کليني، محمد بن يعقوب؛ كافي، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش، چاپ چهارم، 1، ص39.</ref>
 
 
 
* صاحبان مال و مكنت:<ref>اسماعيلي يزدي، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمكران، 1385ش، ص501.</ref> افراد كم ظرفيت‌ هنگامي كه به مال و منال دست مي‌يابند خود را گم كرده، مست غرور مي‌شوند چنان كه اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌فرمايند: «چهار نوع مستي وجود دارد: مستي شراب، مستي مال، مستي خواب و مستي رياست و قدرت».<ref>مجلسي، محمدتقي؛ بحارالانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404ق، ج10، ص114.</ref>
 
 
 
براي چنين افرادي، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فاميل، مريد و هوادار و امثال آنها اصل است.
 
 
 
به همين جهت با برخورداري از كم‌ترين امتيازي از اين قبيل، مغرور آن‌ها شده و آن‌چنان در پندار باطل فرو مي‌روند كه براي هيچ‌كس ارزشي قايل نبوده و آبرو و حيثيت ديگران در نظرشان بي‌ارزش جلوه مي‌كند و از اين حقيقت غافلند كه دنيا و زرق آن دير نمي‌پايد و بزودي همه آن‌ها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نيستي خواهد شد و چيزي كه زوال مي‌پذيرد شايسته غرور و بزرگي نباشد.
 
 
 
==دنيا متاع غرور==
 
 
 
بيشترين عاملي كه باعث فريب خوردن انسان مي‌شود زرق و برق‌هاي زودگذر دنيوي است كه با دل‌بستن به مطامع دنيوي روشني توحيدي دروني انسان خاموش مي‌شود و ديگر نمي‌تواند هدف اصلي را ببيند و راه را گم مي‌كند و در دره منيّت و خودخواهي سقوط مي‌كند.
 
 
 
حضرت علی علیه السلام مي‌فرمايند: «دل‌بستن به دنيا، بزرگترين فريب است».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، 1365 ه.ش، چاپ دوم، ص136.</ref>
 
 
 
و در جاي ديگر مي‌فرمايند: «از فريب دنيا بپرهيزيد؛ زيرا دنيا هر خوبي و نعمتي كه فريبكارانه به انسان دهد، همواره پس مي‌گيرد و كسي را كه به دنيا دل ببندد و در آن‌جا خوش كند، كوچ دهد».<ref>همان، ص135.</ref>
 
 
 
بايد از گذشتگان عبرت بگيريم؛ كساني كه از هر گونه امكانات و آسايش دنيوي بهره‌مند بودند و زر و زور مادي قابل توجهي داشتند ولي امروزه نه از خودشان اثري هست و نه از كاخ ها و ثروتشان اثري ديده مي‌شود و نعمت و موقعيت همچون سايه‌اي زودگذر است و انسان خردمند هيچگاه فريب دنيا را نمي‌خورد و هميشه هدف اصلي كه همان رسيدن به كمال انسانيت است را دنبال مي‌كند و در جاهايي كه احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمي‌نهند.
 
 
 
==راههاي درمان غرور==
 
 
 
* يادآوري اصل و پايان خويش: اگر انساني به نوع آفرينش خويش دقت كند درمي‌يابد كه از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبديل به مرداري مي‌شود كه اگر چند روز در بيرون بماند بوي متعفن او همه‌جا را فرامي‌گيرد و بهترين عزيزان نيز از او فرار مي‌كند.
 
 
 
[[امام صادق]] علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل مي‌كنند كه اميرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمي كه آغازش نطفه، پايانش مردار و در اين بين حامل كثافات است چگونه تكبر مي‌ورزد».<ref>مجلسي، محمدتقي؛ بحارالانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404ق، ج70، ص234.</ref> مهلّب بن ابي‌صفره كه از جانب عبدالملك مروان، والي خراسان بود روزی جامه نفيس و گران‌قيمتي بر تن كرده و با تكبر فراوان عبور مي‌كرد. شخصي به او گفت: اي بنده خدا راه رفتن به اين شكل مورد خشم خدا و رسول است. مهلّب گفت: مرا مي‌شناسي؟ پاسخ داد: آري مي‌شناسم؛ در آغاز نطفه كثيفي بوده‌اي و سرانجام مردار خبيثي خواهی شد و در اين بنين حمّال كثافاتي! مهلّب پس از اين هشدار از رفتار تكبّرآميز خود دست برداشت».<ref>ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، 1376ش، ج1، ص199.</ref>
 
 
 
* تواضع كردن، توجه به هدف خلقت: يكي از عوامل از بين رفتن غرور در انسان، تواضع مي‌باشد و بايد گونه‌هاي مختلف تواضع را در اين زمينه مراعات كند مثلاً يكي از آنها سلام دادن به ديگران است و يا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگويد و سعي كند ديگران را بر خود مقدم بدارد و بيشتر با فقيران نشست و برخاست كند در حديثي از رسول اكرم صلی الله علیه و آله آمده است: «هر كس براي خدا تواضع كند خداوند او را از مقام رفيع بهره‌مند سازد و هر كس تكبر و غرور ورزد خداوند خوارش مي‌كند».<ref>مجلسي، محمدتقي؛ بحارالانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404ق، ج72، ص122.</ref>
 
 
 
و در حديثي از حضرت علی علیه السلام آمده است: « به سبب تواضع كردن با تكبر و غرور مبارزه كنید».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، 1366 ه.ش، چاپ دوم، ص249.</ref>
 
 
 
* تفكر در آفرينش هستي: اگر انسان نظاره‌گر عالم هستي باشد عجز و ناتواني خود را درمي‌يابد و اگر تمام انسانها گرد هم آيند تا بال پشه‌اي را به وجود آورند از انجام چنين كاري ناتوان خواهند بود و حتي اگر انسان در خودش تأمل نمايد مشاهده مي‌كند خداوند چه كارخانه عظيمي را در وجود او نهادينه كرده و همه آنان با نظم و ترتيب حيرت‌آوري به كار خود مشغول‌ هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت خدا را اذعان می­کند و از کبر و غرور در امان می­ماند.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=40479 غرور، مهدی امینی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ باز یابی: 12 اردیبهشت 1391.
+
*مهدی امینی، غرور، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ باز یابی: 12 اردیبهشت 1391.
  
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= متوسط
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۰۶


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن می‌باشد[۱] و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبهه‌افکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. پس هر کس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا آخرت به خیر و سعادت رسیده مغرور است».[۲] غرور یکی از مرض های قلبی است که انسان را از درون تهی می‌کند و اعمال و رفتار او را نابود می‌کند و در حقیقت به جای این که پروردگار بی‌همتا را پرستش کند، از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت می‌کند.

عوامل و ریشه‌های غرور

  • جهل و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا می‌گردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایین‌تر و فاقد کمالات به حساب می‌آورد و به خاطر غرور، دیگر نمی‌تواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمی‌دارد.
  • کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیت‌ها و ظرفیت‌های متفاوت می‌باشند. برخی با مشاهده کم‌ترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گم‌ کرده، آنچنان مست غرور و تکبر می‌شوند که گویی قلّه‌های کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کرده‌اند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود، اولاً معلوم نیست که برتری‌ها و فضیلت‌های شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد، ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی، اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریه‌ای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمان‌ها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
  • عقده حقارت: یکی دیگر از ریشه‌های غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس می‌کند و با ابراز بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست می‌کوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هیچ کس لاف بزرگی نمی‌زند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس می‌نماید».[۳] روان‌شناسان و دانشمندان امور تربیتی نیز بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت می‌گیرد.
  • دنیاطلبی: بیشترین عاملی که باعث فریب خوردن انسان می‌شود زرق و برق‌های زودگذر دنیوی است که با دل‌بستن به مطامع دنیوی روشنی توحیدی درونی انسان خاموش می‌شود و دیگر نمی‌تواند هدف اصلی را ببیند و راه را گم می‌کند و در دره منیت و خودخواهی سقوط می‌کند. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «دل‌بستن به دنیا، بزرگترین فریب است».[۴] و در جای دیگر می‌فرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس می‌گیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آن‌جا خوش کند، کوچ دهد».[۵] باید از گذشتگان عبرت بگیریم؛ کسانی که از هر گونه امکانات و آسایش دنیوی بهره‌مند بودند و زر و زور مادی قابل توجهی داشتند ولی امروزه نه از خودشان اثری هست و نه از کاخ ها و ثروتشان اثری دیده می‌شود و نعمت و موقعیت همچون سایه‌ای زودگذر است و انسان خردمند هیچگاه فریب دنیا را نمی‌خورد و همیشه هدف اصلی که همان رسیدن به کمال انسانیت است را دنبال می‌کند و در جاهایی که احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمی‌نهند.

کسانی که در آنها زمینه غرور هست

  • کافران: گروهی از کافران را زندگی دنیا فریفته است و گروه دیگر را شیطان فریب می‌دهد. آنان، دنیای زودگذر را برای خودشان اصل و هدف انتخاب کرده‌اند و به خاطر همین تا آنجا که بتوانند تاخت‌ و تاز کرده تا مرحله فرعون و نمرود و معاویه و یزید شدن پیش می‌روند؛ آنان برابر حق قرار گرفته‌اند و خدا آنان را به حال خودشان رها کرده و به سبب نعمت های ظاهری دنیا فکر می‌کنند که از عذاب ایمن هستند در حالی ­که این گونه نیست. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «این ها همان کسانی هستند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته‌اند، لذا در مجازات آنها تخفیفی داده نمی‌شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»[۶]
  • گنهکاران: کسانی هستند که از گناه دوری نمی‌کنند و می‌گویند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او امیدواریم. آنها به این امید تکیه دارند و در اعمال خود سهل‌انگار هستند و گمان می‌کنند چنین امیدواری مقام ستوده‌ای در دین است،‌ چنین افرادی خود را از غضب الهی، ایمن می‌دانند. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «شخص هوشیار کسی است که نفس خود را به خدمت گیرد و برای پس از مرگ تلاش کند و فرمود احمق کسی است که از هوای نفسانی پیروی کند و به خدا آرزو (امید‌ بی‌جا) داشته باشد».[۷] امیدواری صحیح به خداوند جایی است که شخص گنهکار از گناهان خویش پشیمان شود و توبه کند. چنین شخصی باید به خدای کریم امیدوار باشد، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و در برابر او تسلیم شوید».[۸]
  • عابدان غافل: هنگامی که انسان خود را از چیزی برخوردار می‌بیند که دیگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و کمبود ظرفیت خود، شا‌د شده و به خود می‌بالد. مثلا کسی که موفق به عبادت می‌شود در اثر غفلت و کمبود ظرفیت، خود را برتر از دیگران پنداشته و غرور دامن‌گیر او می‌گردد؛ بامداد شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف بردند شیطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض کرد؛ یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید در آسمان چهارم منبری شکسته و سوخته و به رو افتاده بود، می‌دانید آن منبر از آن کیست؟ فرمودند: از کیست؟ عرض کرد: آن منبر از من بود بالای آن می‌نشستم؛ تمام ملائکه از عبادت من تعجب می‌نمودند، ناگاه دیدم امر برعکس شد و اینک کسی در پیشگاه خداوند از من بدتر نیست. یا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آنکه از کارهایی است که کسی از عواقب آن آگاه نیست.[۹] چنین افرادی باید توجه داشته باشند که توفیق این عبادت اندک از خداست، علاوه بر آن معلوم نیست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
  • جویندگان علم:[۱۰] غرور علمی، آفت خطرناکی است که همواره جویندگان علم را تهدید کرده و سرچشمه مفاسد فراوانی در جهان گشته است. به جرأت می‌توان گفت که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مسیر تحصیل علم و کسب دانش گام برمی‌دارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و تهذیب و خودسازی نباشند، به این بیماری خطرناک گرفتار خواهند شد و رهایی از آن نیز جز با تلاش‌های گسترده و مجاهدت‌های بسیار سخت میسر نمی‌گردد و در روایتی از امام صادق علیه السلام تحصیل‌کنندگان علم به سه دسته تقسیم شده‌اند که از جمله آنان کسی است که علم را برای برتری‌جویی و فریفتن دیگران می‌طلبد؛ چنین شخصی نیرنگ‌باز است و بر همدوشان خود گردن فرازی می‌کند و در پایان روایت آمده که چنین فردی دینش را از دست می‌دهد.[۱۱]
  • صاحبان مال و مکنت:[۱۲] افراد کم ظرفیت‌ هنگامی که به مال و منال دست می‌یابند خود را گم کرده، مست غرور می‌شوند چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: «چهار نوع مستی وجود دارد: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی ریاست و قدرت».[۱۳] برای چنین افرادی، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فامیل، مرید و هوادار و امثال آنها اصل است. به همین جهت با برخورداری از کم‌ترین امتیازی از این قبیل، مغرور آن‌ها شده و آن‌چنان در پندار باطل فرو می‌روند که برای هیچ‌کس ارزشی قایل نبوده و آبرو و حیثیت دیگران در نظرشان بی‌ارزش جلوه می‌کند و از این حقیقت غافلند که دنیا و زرق آن دیر نمی‌پاید و بزودی همه آن‌ها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نیستی خواهد شد و چیزی که زوال می‌پذیرد شایسته غرور و بزرگی نباشد.

راههای درمان غرور

  • یادآوری اصل و پایان خویش: اگر انسانی به نوع آفرینش خویش دقت کند درمی‌یابد که از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبدیل به مرداری می‌شود که اگر چند روز در بیرون بماند بوی متعفن او همه‌جا را فرامی‌گیرد و بهترین عزیزان نیز از او فرار می‌کند. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل می‌کنند که امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمی که آغازش نطفه، پایانش مردار و در این بین حامل کثافات است چگونه تکبر می‌ورزد».[۱۴] مهلّب بن ابی‌صفره که از جانب عبدالملک مروان والی خراسان بود، روزی جامه نفیس و گران‌قیمتی بر تن کرده و با تکبر فراوان عبور می‌کرد. شخصی به او گفت: ای بنده خدا راه رفتن به این شکل مورد خشم خدا و رسول است. مهلّب گفت: مرا می‌شناسی؟ پاسخ داد: آری می‌شناسم؛ در آغاز نطفه کثیفی بوده‌ای و سرانجام مردار خبیثی خواهی شد و در این بین حمّال کثافاتی! مهلّب پس از این هشدار از رفتار تکبّرآمیز خود دست برداشت».[۱۵]
  • تواضع کردن، توجه به هدف خلقت: یکی از عوامل از بین رفتن غرور در انسان، تواضع می‌باشد و باید گونه‌های مختلف تواضع را در این زمینه مراعات کند مثلاً یکی از آنها سلام دادن به دیگران است و یا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگوید و سعی کند دیگران را بر خود مقدم بدارد و بیشتر با فقیران نشست و برخاست کند. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را از مقام رفیع بهره‌مند سازد و هر کس تکبر و غرور ورزد خداوند خوارش می‌کند».[۱۶] و در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «به سبب تواضع کردن، با تکبر و غرور مبارزه کنید».[۱۷]
  • تفکر در آفرینش هستی: اگر انسان نظاره‌گر عالم هستی باشد عجز و ناتوانی خود را درمی‌یابد و اگر تمام انسانها گرد هم آیند تا بال پشه‌ای را به وجود آورند از انجام چنین کاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نماید مشاهده می‌کند خداوند چه کارخانه عظیمی را در وجود او نهادینه کرده و همه آنان با نظم و ترتیب حیرت‌آوری به کار خود مشغول‌ هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت خدا را اذعان می­ کند و از کبر و غرور در امان می­ ماند.

پانویس

  1. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۱۴۶۹۹.
  2. کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۶، ص۴۱۴.
  3. عاملی، حر؛ وسائل‌الشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۷۹.
  4. تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۵ ه.ش، چاپ دوم، ص۱۳۶.
  5. همان، ص۱۳۵.
  6. سوره بقره، آیه۸۵.
  7. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۲۲.
  8. سوره زمر، آیه ۵۳-۵۴.
  9. فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر، تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، ۱۳۸۴، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۳۴۸.
  10. اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
  11. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ۱، ص۳۹.
  12. اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
  13. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۱۴.
  14. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۰، ص۲۳۴.
  15. ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۹.
  16. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۲۲.
  17. تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه.ش، چاپ دوم، ص۲۴۹.

منابع