غالب (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از غالب)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«الغالب» از اسماء و صفات خداوند و به معناى کسى است که با قدرت و توانمندى بر هر کس و هر چیز که بخواهد دست مى یابد.[۱] به عبارت دیگر، خدا موجود قاهرى است كه قدرتى بالاتر از آن نيست و مشيت او نافذ و پايدار است.

لفظ «غالب» سه بار در قرآن کریم آمده و در يك مورد وصف خدا قرار گرفته است. چنانکه مى فرمايد: «... وَ كَذلِكَ مَكَّنّا لِيُوسُفَ فِى الأَرْض وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الأَحادِيثِ وَ اللّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ الناسِ لا يَعْلَمُونَ ...». (سوره یوسف/ ۲۱) «اين چنين يوسف را متمكن ساختيم تا تعبير خواب را به او بياموزيم، خداوند بر كار خويش چيره است ولى اكثر مردم نمى دانند».

مقصود از جمله «وَ اللّهُ غالبٌ عَلى أَمْرِهِ» چيست؟ در اين جمله دو احتمال وجود دارد: يكى اين كه ضمير در كلمه «أمره» به حضرت يوسف علیه السلام برگردد، ديگرى اين كه به خدا برگردد. بنابر احتمال نخست، مقصود اين است كه خدا در امور مربوط به يوسف توانا است، او را حفظ مى كند، روزى مى دهد و از قعر چاه به نهايت قدرت مى رساند و زعامت يوسف به اين شكل جلوه گاه اسم غالب بودن است. و بنابر احتمال دوم، مقصود اين است كه خدا در امور مربوط به خويش توانا است؛ جهان را مى آفريند و آن را تدبير مى كند، و مغلوب كسى نمى شود و آنجا كه اراده كند احدى را ياراى تمرد و تكبر نيست. چنانكه در آيه ديگر مى فرمايد: «... إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ...». (سوره طلاق/ ۳) «خدا مشيت و تدبير خود را به پايان مى رساند».

همچنین صفت «غالب» در مورد خداوند به صورت فعلى نیز یک بار در قرآن آمده است: «کتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». (سوره مجادله/ ۲۱) خدا لازم و مقرّر کرده است که بی تردید من و پیامبرانم پیروزیم. همانا خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.

پانویس

  1. الأسنى فى شرح اسماء اللّه الحسنى، قرطبى، ج ۱، ص ۲۱۸.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.