منابع و پی نوشتهای ضعیف
جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

عمرو بن عاص: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
 
==خاندان==
 
==خاندان==
پدر عمروعاص، [[عاص بن وائل]] از [[قبيله بني سهم]] [[قريش]] بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مى‌‏ترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد.
+
[[عاص بن وائل]]، پدر عمروعاص، از [[قبيله بني سهم]] [[قريش]] بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مى‌‏ترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد.
  
 
من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمى‏توانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد.
 
من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمى‏توانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد.

نسخهٔ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۰

خاندان

عاص بن وائل، پدر عمروعاص، از قبيله بني سهم قريش بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او سوره کوثر نازل گردید.[۱] و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.[۲]

دشمنی با پیامبر

عمروعاص يکي از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه به شمار مي ‌رفت. براي آزار پيامبر هفتاد بيت شعر سروده بود و کودکان مکه هنگامي که رسول خدا صلی الله علیه و آله را مي ديدند آن شعرها را با صداي بلند مي خواندند و موجب ناراحتي و آزار پيامبر مي شدند.

از اين رو رسول خدا چنين دعا فرمود: «خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولي من شاعر نيستم و شاعري زيبنده من نيست تا پاسخش را به شعر بگويم. پس او را در برابر هر يک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن».

هنگامي که نخستين گروه از مسلمانان براي گريز از آزار مشرکان، به حبشه هجرت کردند، بزرگان قريش عمروعاص را به سرپرستي گروهي به حبشه فرستادند تا از نجاشي بخواهد مسلمانان را تسليم کند؛ ولي نجاشي نپذيرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالي بازگشتند.[۳]

مسلمان شدن عمرو بن عاص

عمروعاص از کساني بود که در مسجدالحرام، شکمبه شتري را بر سر رسول خدا انداختند. وي سرانجام اندکي پيش از فتح مکه در سال هشتم هجري مسلمان شد و به اين شرط که بدي‌ هاي گذشته‌اش بخشوده شود با رسول خدا بيعت کرد.

پيامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهي سريه ذات السلاسل براى دفع حمله قبيله قضاعه و بلىّ فرستاد[۴] و در هنگامی که به ملوک اطراف جزیره العرب نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود او را به همراه نامه ای به سمت پادشاه عمان فرستاد.[۵]

عمروعاص در دوران خلافت ابوبکر و عمر از نزديک‌ ترين افراد به آنان محسوب مي ‌شد و در فتح شام از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتي والي فلسطين شد و سپس مامور فتح مصر گرديد. پس از فتح مصر خودش والي آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در اين سمت باقي بود. عثمان او را عزل کرد و او به فلسطين بازگشت. از آن پس عمروعاص در زمره منتقدان عثمان قرار گرفت و به ندرت به مدينه مي‌ آمد.

دشمنی با امام علی علیه السلام

پس از قتل عثمان به معاويه پيوست و همه ‌کاره دستگاه معاويه شد. وي بسيار باهوش و از زيرکان عرب بود و تمام زيرکي و هوش خود را براي مقابله با امام علی عليه السلام به کار گرفت؛ چنان که وي را فتنه‌انگيز اصلي جنگ صفين دانسته‌اند. ماجراي حکميت نيز با حيله ‌عمروعاص شروع شد و با حيله عمروعاص به فرجام رسيد.

عمروعاص پس از شهادت محمد بن ابی بکر از سوي معاويه حاکم مصر شد و بر اين سمت باقي بود تا در سال 43 هجري درگذشت.

پانویس

  1. ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73
  2. الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مى‌‏ترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد. من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمى‏توانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد. عمرو گفت سبحان الله ما بكفار تشبيه ميشويم و حال اينكه مؤمن هستيم على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو كى توانستى يار فاسقين نباشى و از دشمنى مؤمنين بپرهيزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در يك انجمن نخواهم نشست تا ابد على گفت من اميدوارم انجمن من از تو و مانند تو هميشه پاك و مصون باشد(الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج10، ص107)
  3. اسدالغابه، ج 3، ص741و742
  4. الطبقات، ج2، ص 99
  5. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج2، ص1064


منابع

دانشنامه رشد