مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

علامه طباطبايى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آثار و تألیفات)
سطر ۶۸: سطر ۶۸:
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
 +
[[پرونده:شیعه در اسلام۱.jpg|thumb|left|یکی از آثار علامه طباطبایی]]
  
 
*'''<I>[[تفسیر المیزان]]:</I>''' دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر [[قرآن|قرآن کریم]]. اثری سترگ که استاد [[شهید مطهری]] ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می داند.<ref> ر.ک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری.</ref> این کتاب ثمره ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات [[بحارالانوار]] بود. علامه سبک این تفسیر را از [[سید علی آقا قاضی|مرحوم قاضی]] آموخت و در [[قم]] عملی ساخت.
 
*'''<I>[[تفسیر المیزان]]:</I>''' دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر [[قرآن|قرآن کریم]]. اثری سترگ که استاد [[شهید مطهری]] ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می داند.<ref> ر.ک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری.</ref> این کتاب ثمره ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات [[بحارالانوار]] بود. علامه سبک این تفسیر را از [[سید علی آقا قاضی|مرحوم قاضی]] آموخت و در [[قم]] عملی ساخت.

نسخهٔ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۴

آیت الله علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۲ - ۱۳۶۰ ش)(۱۳۲۱ - ۱۴۰۲ ق) حکیم، فقیه و عارف معاصر شیعه و مفسر بزرگ قرآن بود. معروفترین اثر او تفسیر ۲۰ جلدی المیزان است.

۲۲۰px
نام کامل سید محمدحسین طباطبایی
زادروز ۱۲۸۲ شمسی
زادگاه تبریز
وفات ۱۳۶۰ شمسی
مدفن قم

Line.png

اساتید

نائینی، آیت الله کمپانی، میرزا علی قاضی،...

شاگردان

شهید مطهری، شهید بهشتی، علامه حسن زاده و آیت الله جوادی آملی،...

آثار

تفسیر المیزان، سنن النبی، شیعه در اسلام، بدایة‌الحکمة،...


ولادت و خاندان

ولادت ایشان در پایان سال ۱۳۲۱ هجری قمری مصادف با ۱۲۸۲ شمسی در تبریز به وقوع پیوست. علامه در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر خود را از دست داد و با برادرش سید محمدحسن تنها ماند.[۱] نسب علامه از طرف پدر به امام حسن مجتبی علیه السلام و از طرف مادر به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد.

خاندان او تا چهارده پشت از دانشمندان و علمای به نام تبریز بوده اند.[۱] «سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت[۲] و نسب ششم ایشان که آقا میرزا محمدعلی قاضی است، قاضی القضاة منطقه آذربایجان بوده و از اجداد عارف بزرگ، آیت الله میرزا علی آقای قاضی نیز می باشد. لذا این دو مرد بزرگ از عموزادگان هم هستند.[۱]

تحصیلات و استادان

علامه از دوران کودکی، تحصیل خود را در زادگاهش شروع نمود و مدت زیادی از تحصیل او نمی گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتاب های گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشادالحساب، نصاب الصبیان و دیگر کتاب های متداول در مدارس آن روز را فراگرفت.[۲] پس از آن در سال ۱۲۹۷ هـ.ش وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و تا سال ۱۳۰۴ هـ.ش به فراگیرى ادبیات عرب و علوم عقلى و نقلى و فقه و اصول پرداخت و در ظرف این هشت سال کتابهاى امثله، صرف میر و تصریف در علم صرف و کتابهاى عوامل، انموذج، صمدیه، شرح سیوطى، جامى و مغنى در علم نحو و کتاب مطول در علم معانى و بیان و کتابهاى شرح لمعه و مکاسب در فقه و کتابهاى معالم، قوانین، رسائل و کفایه در علم اصول فقه و رساله کبرى، حاشیه ملا عبداللّه و شرح شمسیه در علم منطق و شرح اشارات در فلسفه و کشف المراد در علم کلام را خواند.[۳]

او خود از این دوره از تحصیل خود را چنین بازگو می کند: «در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم، نمی فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم...».[۴]

علامه پس از اتمام اولین مراحل علمی در ۱۳۰۴ شمسی رهسپار نجف اشرف شد و ده سال در آن مرکز بزرگ تشیع به تکمیل معلومات خود در شعب مختلف علوم اسلامی پرداخت. فقه و اصول را نزد استادان معروف "نائینی" و "کمپانی" و فلسفه را نزد "سید حسین بادکویی" که خود از شاگردان جلوه و آقا علی مدرس بود و ریاضیات را نزد "آقا سید ابوالقاسم خوانساری" و اخلاق و عرفان را در محضر "میرزا علی قاضی" که در حکمت عملی و عرفان، مقامی بس ارجمند داشتند، تلمذ کرد. سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می فرماید: «ما هر چه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته ایم».[۲]

تحصیلات علامه طباطبائی فقط محدود به سطوح عادی فقه نبود، بلکه علاوه بر عمیق ترین تحصیلات در صرف و نحو و ادبیات عرب و فقه و اصول، ایشان یک دوره کامل از ریاضیات قدیم از «اصول» اقلیدس تا «مجسطی» بطلمیوس و نیز فلسفه و کلام و عرفان و تفسیر را فراگرفت و در این علوم به مرحله اجتهاد نائل آمد.[۱]

تدریس و شاگردان

علامه در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید.[۱] دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفی الهی خود را از سراپرده حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه های «المیزان» با نمودی در «بحارالانوار» بر شاخسار علامه رویید.

دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه ای در استخاره، علامه راهی قم گردید: «هُنَالِک الْوَلَایةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیرٌ ثَوَابًا وَخَیرٌ عُقْبًا»[۵]؛ در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.

و آن روز حوزه علمیه قم از ضربات سهمگین رضاخان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیت الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آن ها، برنامه ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درس هایی بود که ـ بر اساس احساس وظیفه علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می شد، اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدان جا رساند که «المیزان» حاصل سال های تلاش و تدریس گردید.

درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاش های بسیاری در تعطیل این درس انجام می شد، اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت الله العظمی بروجردی ابرهای تیره سوء تفاهم ها را کنار زد و سعایت ها را بی اثر نمود.[۶]

به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیت الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.

هر روز که سپری می شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه های آن کشور «فلسفه شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می داد.[۷]

شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه های علمیه می باشند که به تنی چند از آنان اشاره می شود:

آثار و تألیفات

یکی از آثار علامه طباطبایی
  • تفسیر المیزان: دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می داند.[۸] این کتاب ثمره ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحارالانوار بود. علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.
  • بدایة‌الحکمة: در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
  • نهایة‌الحکمة: در موضوع فلسفه و حکمت اسلامی.
  • اصول فلسفه و روش رئالیسم: بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست ها باعث فراهم آوردن این اثر گردید. برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقی های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
  • حاشیة الکفایه: حاشیه بر کفایة‌الاصول کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط فقهی، که به تازگی چاپ شده است.
  • شیعه در اسلام: معرفی شیعه و بیان عقاید و فعالیتهای آنان.
  • مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن: هانری کربن که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.
  • خلاصه تعالیم اسلام: خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
  • روابط اجتماعی در اسلام: انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب بدان ها پرداخته شده است.
  • بررسی های اسلامی: مجموعه ای است زرین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.
  • آموزش دین: کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.
  • رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا: این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام»‌ ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.
  • رساله هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف... . این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
  • دیوان شعر فارسی: مجموعه ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
  • سنن النبی: سیره و روش رسول الله صلی الله علیه و آله در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می خورد.
  • لب اللباب: مجموعه درس های اخلاق استاد که از سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرموده اند.
  • حاشیه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.[۹]
  • راز دل؛ شرحی بر گلشن راز: شرحی بر گلشن راز شیخ محمود شبستری، تقریر بیانات شفاهی علامه طباطبایی است.

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

ارادت به اهل بیت علیهم السلام:

استاد حداقل هفته ای یک بار پیاده به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف می شد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف می شد. شب ها به حرم امام رضا علیه السلام رفته، در بالای سر می نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می پرداخت. به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از ایشان نام می برد، در مجالس روضه خوانی شرکت می کرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک می ریخت».[۱۰]

«علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد، ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه می رفت. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».[۱۱]

«فعالیت های شبانه روزی علمی، او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس کوچکترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی دانست...».[۱۲]

«آن گاه که نام یکی از معصومین علیهم السلام برده می شد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می شد و نسبت به امام زمان علیه السلام تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آن ها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام را فوق تصور می دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن ها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می دانستند».[۱۳]

شرح صدر علامه:

یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: «علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی کرد، خیلی زود با افراد انس می گرفت و صمیمی می شد. با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می گرفت می فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده ایم تا با تعاون و هم فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می داد، سخن کسی را قطع نمی کرد و اگر سخن حقی را می شنید تصدیق می کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤال ها، بدون خودنمایی پاسخ می داد».[۱۴]

یکی از شخصیت های مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید. هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه بازگو می کند: «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد. او حرف توهین آمیز هر کافری را می شنید و نمی رنجید و پرخاش نمی کرد».[۱۵]

اخلاص:

آیت الله جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می کند: «ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند».[۱۶]

هنگامی که یکی از علمای حوزه علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می کند، علامه با نیم نگاهی به او می فرماید: «تعریف نکن که خوشم می آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».[۱۷] و آن گاه که یکی از اساتید اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می دهد، ایشان پس از مطالعه می فرماید: «چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم».[۱۸]

تعبد و بندگی:

مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی شد.

«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «قرآن» بود. هر آیه ای که خداوند در قرآن نصب العین انسان کامل می داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می افتاد. نام کسی را به بدی نمی برد. بد کسی را نمی خواست و سعی می کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند».[۱۹]

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب ها را تا صبح به عبادت و بیتوته می پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.

اخلاق علامه در منزل:

دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می کند: «اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و منظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمی زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.

...بسیار کم حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه می دانستند. بسیار ساده صحبت می کردند به طوری که گاهی آدم گمان می کرد این یک فردی عادی و عامی است... می گفتند شخصیت را باید خدا بدهد، با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی کند... آرام و صبور با مسائل برخورد می کردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می کردند که روزی یک ساعت بعدازظهرها در کنار اعضای خانواده باشند...

رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً‌ مایل نبودند کارهای شخصی شان را کس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچه ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه های ارزنده ای می دانستند. همیشه بچه ها را به راستگویی و آرامش دعوت می کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤثر می دانستند. درباره مادرم می فرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است».[۲۰]

شناخت مقتضیات زمان و مکان:

«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است. ایشان در سال‌های دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی مقدار جلوه داد و حساسیت های زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت‌ آیت الله العظمی بروجردی «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن ها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.[۲۱]

همراه با امام و انقلاب:

از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت امام خمینی رضوان الله علیهما به چشم می خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می گذاشتند.[۲۲] «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی بااطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود. یکبار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد... و در پایان اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم».[۲۳]

جلوه های هنری و ادبی علامه:

خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می کرد. خط هایی که تعجب ایشان را برمی انگیخت و یا سخن از زمانی می کردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آن ها می نمودند.

از جمله جلوه های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینه شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علامه سروده شده و سرآمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگی است که از علامه باقی مانده است.

وفات

سرانجام پس از ۸۱ سال عمر بابرکت و زندگی پرتلاش، در ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار گردید و پیکر مطهرش در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد. امام خمینی قدس سره و سایر علما و مراجع تقلید، ضمن اظهار همدردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعه اسفناک را تسلیت گفتند.

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ شیعه در اسلام، مقدمه.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ مجموعه گلشن ابرار، جلد۲، زندگی نامه "علامه طباطبایى" از احمد لقمانی.
  3. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی.
  4. یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص۵۳.
  5. سوره کهف، آیه ۴۴.
  6. یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۴۲.
  7. مهر تابان، علامه تهرانی، ص ۲۸.
  8. ر.ک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری.
  9. یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.
  10. همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.
  11. مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.
  12. یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص ۱۳۷.
  13. مهر تابان، ص ۵۶.
  14. یادنامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۲۲ـ۱۲۴ و ۱۲۸.
  15. یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.
  16. همان، ص ۵۹.
  17. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۷/۱۳۶۴.
  18. یادها و یادگارها، ص ۸۳ـ۸۴.
  19. همان، از آیت الله جوادی آملی، ص ۶۱.
  20. همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.
  21. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۷۳.
  22. یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص ۸۹.
  23. همان، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.

منابع

آرشیو عکس و تصویر