عقیل بن ابیطالب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
«عقیل بن ابى طالب»، برادر حضرت [[امیرالمومنین]] علیه السلام است، [[کنیه|کنْیت]] او ابویزید است. گویند ده سال از برادرش طالب کوچکتر بوده و [[جعفر طیار|جعفر]] ده سال از عقیل و [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام ده سال از جعفر (کوچکتر بوده است). و جناب [[ابوطالب]] در میان اولاد خود عقیل را افزون دوست مى‌داشت ولهذا [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلى الله علیه و آله و سلم در حق عقیل فرمود: «اِنى لاَُحبُّهُ حبَّینِ حبّا لَهُ وَ حُبّا لِحُبِّ اَبى طالبٍ لَهُ».<ref> [[بحارالانوار]]، ۴۴/۲۸۷ و ۲۸۸.</ref>
  
 +
== عقیل و علم انساب ==
 +
گویند در میان عرب مانند عقیل در علم نسب نبود. از براى او وِساده‌اى در مسجد حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم مى‌گستردند، مى‌آمد بر روى آن [[نماز]] مى‌خواند، پس مردم نزد او جمع مى‌گشتند و در علم نسب و ایام عرب از او استفاده مى‌کردند و در آن وقت چشمان او نابینا شده بود و عقیل مبغوض مردم بود به جهت این که از نیک و بد ایشان آگهى داشت.
  
 +
== دیدار عقیل با معاویه ==
 +
عقیل در حُسن جواب معروف بود، وقتى بر [[معاویه]] وارد شد معاویه امر کرد کرسى‌ها نصب کردند و جلساء خود را حاضر کرد. چون عقیل وارد شد، پرسید که خبر ده مرا از لشکر من و لشکر برادرت؟
  
 +
فرمود: گذشتم بر لشکر برادرم، دیدم شب و روز آن‌ها مثل شب و روز ایام [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] است لکن پیغمبر در میان ایشان نیست، ندیدم احدى از ایشان را مگر مشغول به [[نماز]] و [[عبادت]]؛ و چون به لشکر تو گذشتم دیدم استقبال کردند مرا جمعى از [[منافقین]] که مى‌خواستند رم دهند شتر پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم را در «شب عَقَبَه».
  
عقيل بن ابى طالب، برادر حضرت [[امیرالمومنین]] عليه السلام است، كُنْيَت او ابويزيد است. گويند ده سال از برادرش طالب كوچكتر بوده و جعفر ده سال از عقيل و اميرالمؤمنين عليه السلام ده سال از جعفر و جناب [[ابوطالب]] در ميان اولاد خود عقيل را افزون دوست مى‌داشت ولهذا حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در حق عقيل فرمود: «اِنى لاَُحبُّهُ حبَّينِ حبّا لَهُ وَحُبّا لِحُبِّ اَبى طالبٍ لَهُ».<ref> [[بحارالانوار]]، 44/287 و 288.</ref>
+
پس پرسید کیست که در طرف راست تو نشسته، اى معاویه؟ گفت: [[عمروعاص|عمرو عاص]]؛ گفت: این همان است که شش نفر در او مخاصمت کردند و هر کدام او را دعوى دار بودند؛ آخرالامر جزار [[قریش|قریش]] یعنى شتر کش قریش که [[عاص بن وائل]] باشد بر همه غلبه کرد و او را پسر خود گرفت.  
  
گويند در ميان عرب مانند عقيل در علم نسب نبود از براى او وِ ساده‌اى در مسجد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مى‌گستردند، مى‌آمد بر روى آن [[نماز]] مى‌خواند، پس مردم نزد او جمع مى‌گشتند و در علم نسب و ايام عرب از او استفاده مى‌كردند و در آن وقت چشمان او نابينا شده بود و عقيل مبغوض مردم بود به جهت اين كه از نيك و بد ايشان آگهى داشت. و عقيل در حُسن جواب معروف بود، وقتى بر [[معاويه]] وارد شد معاويه امر كرد كرسى‌ها نصب كردند و جلساء خود را حاضر كرد. چون عقيل وارد شد، پرسيد كه خبر ده مرا از لشكر من و لشكر برادرت؟
+
(عقیل گفت:) دیگرى کیست؟ گفت: ضحاک بن قیس؛ عقیل گفت: او همان کس است که پدرش تکه و نر بزها را کرایه مى‌داد براى جهانیدن به ماده‌ها.
  
فرمود: گذشتم بر لشكر برادرم، ديدم شب و روز آن‌ها مثل شب و روز ايام پيغمبر است لكن پيغمبر در ميان ايشان نيست، نديدم احدى از ايشان را مگر مشغول به [[نماز]] و [[عبادت]]؛ و چون به لشكر تو گذشتم ديدم استقبال كردند مرا جمعى از [[منافقين]] كه مى‌خواستند رم دهند شتر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را در شب عَقَبَه.
+
(عقیل گفت:) دیگرى چه کس است؟ گفت: [[ابوموسى اشعرى]]؛ گفت: او ابن السراقه است.  
  
پس پرسيد كيست كه در طرف راست تو نشسته اى معاويه؟ گفت: [[عمروعاص]]؛ گفت: اين همان است كه شش نفر در او مخاصمت كردند و هر كدام او را دعوى دار بودند؛ آخرالامر جزار قريش يعنى شتر كش قريش كه عاص بن وائل باشد بر همه غلبه كرد و او را پسر خود گرفت. ديگرى كيست؟
+
معاویه چون دید ندیمان جُلساء او بى‌کیف شدند خواست ایشان را به دماغ آورد پرسید یا ابایزید! در حق من چه مى‌گوئى؟ گفت: این سؤال را مکن؟! گفت: البته باید جواب دهى. گفت: حمامه را مى‌شناسى، گفت: حمامه کیست؟ عقیل گفت: تو را خبر دادم، این را گفت و برفت؛ معاویه نسابه را طلبید و احوال حمامه را پرسید، گفت: در امانم؟ گفت: بلى، آن مرد نسابه گفت: حمامه جده تو مادر [[ابوسفیان|ابوسفیان]] است که در [[جاهلیت|جاهلیت]] از زَوانى ([[زنا]] کاران) معروفه و صاحب رایت بود.<ref> بحارالانوار، ۳۳/۲۰۰.</ref>
  
گفت: ضحاك بن قيس؛ عقيل گفت: او همان كس است كه پدرش تكه و نر بزها را كرايه مى‌داد براى جهانيدن به ماده‌ها؛ ديگرى چه كس است؟ گفت: [[ابوموسى اشعرى]]؛ گفت: او ابن السراقه است. معاويه چون ديد نديمان جُلساء او بى‌كيف شدند خواست ايشان را به دماغ آورد پرسيد يا ابايزيد! در حق من چه مى‌گوئى؟ گفت: اين سؤال را مكن؟! گفت: البته بايد جواب دهى. گفت: حمامه را مى‌شناسى، گفت: حمامه كيست؟ عقيل گفت: تو را خبر دادم اين را گفت و برفت؛ معاويه نسابه را طلبيد و احوال حمامه را پرسيد، گفت: در امانم؟ گفت: بلى، آن مرد نسابه گفت: حمامه جده تو مادر ابوسفيان است كه در جاهليت از زَوانى معروفه و صاحب رايت بود.<ref> بحارالانوار، 33/200.</ref>
+
== وفات ==
 +
گویند عقیل در اواخر عمر نابینا شد و در سال ۵۰ قمری در سن ۹۶ سالگی از دنیا رفت و در همان خانه ای که در نزدیکی [[بقیع]] داشت دفن شد.
 +
برخی هم اساساً در این که عقیل در [[مدینه]] درگذشته باشد، اظهار تردید کرده و نوشته اند که او در [[شام]] درگذشته است.
  
قالَ مع اويةُ لِجُلَسائهِ: قَدْ ساوَيْتُكُمْ وَزِدْتُ عَلَيكُمْ فَلاتَغْضِبُوا؛ وَقالَ مُعاوِيةُ يَوْما وَ عندَهُ عمرُو بنُ الْعاصِ وَقدْ اَقبلَ عَقيلٌ لاََضْحَكَنَّكَ مِنْ عَقيلٍ فَلَمّا سَلَّمَ قالَ معاويةُ: مرْحبا بِرَجُلٍ عَمُّهُ اَبُولَهَبٍ فَقالَ عَقيلٌ: وَاَهْلا بِمَنْ عَمَّتُهُ حَمّالَةُ الْحَطَب فى جيدِها حَبْلٌ مِنْ مسدٍ؛ قالَ معاويةُ: يا اَبايَزيدُ! ماظَنُّكَ بِعَمِّكَ اَبى لَهَبٍ؟ قالَ: اِذا دَخَلْتَ النّارَ فَخُذْ على يسارِك تجِدْهُ مُفْتَرِشا عَمَّتَك حَمّالَةَ الْحَطَبِ اَفَنا كِحٌ فِى النّار خَيْرٌ اَم مَنْكُوحٌ؟ قالَ: كِلا هُما شَرُّ وَاللّهِ!<ref> [[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابى الحديد]]، 4/93.</ref>
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
  
در سنه پنجاهم به سن نود شش وفات يافت.
+
*حاج شیخ عباس قمی، [[منتهی الآمال]]، قسمت اول، باب سوم: در تاریخ حضرت علی علیه السلام.
 
+
*آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان.
==پانویس ==
+
*دانشنامه رشد.
<references />
 
===منبع===
 
  
حاج شیخ عباس قمی, [[منتهی الآمال]]، قسمت اول، باب سوم: در تاريخ حضرت علي عليه السلام
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۲

«عقیل بن ابى طالب»، برادر حضرت امیرالمومنین علیه السلام است، کنْیت او ابویزید است. گویند ده سال از برادرش طالب کوچکتر بوده و جعفر ده سال از عقیل و علی علیه السلام ده سال از جعفر (کوچکتر بوده است). و جناب ابوطالب در میان اولاد خود عقیل را افزون دوست مى‌داشت ولهذا حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم در حق عقیل فرمود: «اِنى لاَُحبُّهُ حبَّینِ حبّا لَهُ وَ حُبّا لِحُبِّ اَبى طالبٍ لَهُ».[۱]

عقیل و علم انساب

گویند در میان عرب مانند عقیل در علم نسب نبود. از براى او وِساده‌اى در مسجد حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم مى‌گستردند، مى‌آمد بر روى آن نماز مى‌خواند، پس مردم نزد او جمع مى‌گشتند و در علم نسب و ایام عرب از او استفاده مى‌کردند و در آن وقت چشمان او نابینا شده بود و عقیل مبغوض مردم بود به جهت این که از نیک و بد ایشان آگهى داشت.

دیدار عقیل با معاویه

عقیل در حُسن جواب معروف بود، وقتى بر معاویه وارد شد معاویه امر کرد کرسى‌ها نصب کردند و جلساء خود را حاضر کرد. چون عقیل وارد شد، پرسید که خبر ده مرا از لشکر من و لشکر برادرت؟

فرمود: گذشتم بر لشکر برادرم، دیدم شب و روز آن‌ها مثل شب و روز ایام پیغمبر است لکن پیغمبر در میان ایشان نیست، ندیدم احدى از ایشان را مگر مشغول به نماز و عبادت؛ و چون به لشکر تو گذشتم دیدم استقبال کردند مرا جمعى از منافقین که مى‌خواستند رم دهند شتر پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم را در «شب عَقَبَه».

پس پرسید کیست که در طرف راست تو نشسته، اى معاویه؟ گفت: عمرو عاص؛ گفت: این همان است که شش نفر در او مخاصمت کردند و هر کدام او را دعوى دار بودند؛ آخرالامر جزار قریش یعنى شتر کش قریش که عاص بن وائل باشد بر همه غلبه کرد و او را پسر خود گرفت.

(عقیل گفت:) دیگرى کیست؟ گفت: ضحاک بن قیس؛ عقیل گفت: او همان کس است که پدرش تکه و نر بزها را کرایه مى‌داد براى جهانیدن به ماده‌ها.

(عقیل گفت:) دیگرى چه کس است؟ گفت: ابوموسى اشعرى؛ گفت: او ابن السراقه است.

معاویه چون دید ندیمان جُلساء او بى‌کیف شدند خواست ایشان را به دماغ آورد پرسید یا ابایزید! در حق من چه مى‌گوئى؟ گفت: این سؤال را مکن؟! گفت: البته باید جواب دهى. گفت: حمامه را مى‌شناسى، گفت: حمامه کیست؟ عقیل گفت: تو را خبر دادم، این را گفت و برفت؛ معاویه نسابه را طلبید و احوال حمامه را پرسید، گفت: در امانم؟ گفت: بلى، آن مرد نسابه گفت: حمامه جده تو مادر ابوسفیان است که در جاهلیت از زَوانى (زنا کاران) معروفه و صاحب رایت بود.[۲]

وفات

گویند عقیل در اواخر عمر نابینا شد و در سال ۵۰ قمری در سن ۹۶ سالگی از دنیا رفت و در همان خانه ای که در نزدیکی بقیع داشت دفن شد. برخی هم اساساً در این که عقیل در مدینه درگذشته باشد، اظهار تردید کرده و نوشته اند که او در شام درگذشته است.

پانویس

  1. بحارالانوار، ۴۴/۲۸۷ و ۲۸۸.
  2. بحارالانوار، ۳۳/۲۰۰.

منابع

  • حاج شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت اول، باب سوم: در تاریخ حضرت علی علیه السلام.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان.
  • دانشنامه رشد.