عبدالله بن عمر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
عبدالله فرزند عمر بن خطاب، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به مدینه هجرت کرد. او پس از مرگ عثمان با معاویه و پس از او یزید بیعت کرد.او فردی زاهد نما بود و و به عنوان صحابی پیر تا سه نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد و از اواخر زمان معاویه بیشتر مورد توجه قرار گرفت. داستان بیعت او با حجاج به صورت خفت باری در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر در سال 74 هجری قمری در مکه درگذشت.
+
عبدالله فرزند [[عمر بن خطاب]]، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. او پس از مرگ [[عثمان بن عفان|عثمان]] با [[معاویه]] و پس از او [[یزید بن معاویه|یزید]] بیعت کرد. او فردی زاهد نما بود و به عنوان [[صحابی]] پیر تا سه نسل بعد از [[پیامبر اسلام]]، شناخته می شد. داستان [[بیعت]] او با [[حجاج بن یوسف|حجاج]] به صورت خفت باری در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر در سال ۷۴ هجری قمری در [[مکه|مکه]] درگذشت.
  
==عبدالله بن عمر در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم==
+
==عبدالله بن عمر در زمان پیامبر اکرم ==
  
عبدالله بن عمر، کنیه او عبدالرحمان از صحابه پیامبر اسلام. پدرش عمر بن الخطاب (خلیفه دوم) و مادرش زینب نام داشت. در آغاز سال بعثت یا اندکی قبل از آن در [[مکه]]، به دنیا آمد با مسلمان شدن پدرش، مسلمان شد و همراه مهاجرین از مکه به [[مدینه]] رفت.
+
[[کنیه]] عبدالله بن عمر، عبدالرحمان و از [[صحابه]] پیامبر اسلام بود. پدرش عمر بن الخطاب (خلیفه دوم) و مادرش زینب نام داشت. در اوایل [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] یا اندکی قبل از آن در [[مکه]]، به دنیا آمد. با مسلمان شدن پدرش، مسلمان شد و همراه [[مهاجرین]] از مکه به [[مدینه]] رفت.
  
او نخستین بار در سن 15 سالگی در جنگ خندق و پس از آن در جنگ «موته» که در سال هشتم هجری به وقوع پیوست شرکت جست.  
+
او نخستین بار در سن ۱۵ سالگی در [[غزوه احزاب|جنگ خندق]] و پس از آن در [[جنگ موته]] که در سال هشتم هجری به وقوع پیوست شرکت جست.  
  
==عبدالله بن عمر در زمان خلفای نخستین==
+
==ابن عمر در زمان خلفای نخستین==
  
عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند جنگ یرموک در سال 7 هـ.ق و فتح آفریقا، [[فتح مکه]] و جنگ با [[مسلیمه کذاب]]، در لشکرکشی مسلمانان به [[جرجان]] و [[طبرستان]] در سال 30 هـ.ق و غیره شرکت داشت.  
+
عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند [[جنگ یرموک]] در سال ۱۵ هـ.ق و فتح آفریقا، و جنگ با [[مسیلمه کذاب|مسیلمه کذاب]]، در لشکرکشی مسلمانان به جرجان و طبرستان در سال ۳۰ هـ.ق و غیره شرکت داشت.  
  
==خصوصیات اخلاقی و شخصیتی==
+
ابن عمر بعد از [[عثمان بن عفان|عثمان]] از بیعت با [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام سرپیچی کرد؛<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵.</ref> یاری نکردن [[حق]] و خوار نکردن [[باطل]] دو ویژگی منفی او در نگاه [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] بود.<ref>نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص۵۲۱؛ قصارالحکم: ۲۶۲.</ref> در عوض، او خلافت [[معاویه]] را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸.</ref>
عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از رسول گرامی اسلام از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر [[نماز]] خوانده نماز بخواند. او بخاطر اینکه حضرت علی علیه السلام برادرش را به خاطر قتل هرمزان، مهدورالدم دانسته بود با علی علیه السلام سر عداوت داشت.  
 
  
ابن عمر به زهد معروف بود آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت.  
+
آن هنگام که معاویه برای [[یزید بن معاویه|یزید]] بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت و در مورد او گفت: «فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک»: اما عبدالله بن عمر عبادت او را کشته است و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند.<ref>ر.ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۷ ش، ص۶۹.</ref>
  
وی چون پدرش عمر، در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت، از اهمیتی برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی احادیث نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند، 2630 حدیث در صحیحین از او نقل شده است.
+
==ابن عمر در زمان امام حسین علیه‌السلام==
 +
در آغاز خلافت [[یزید بن معاویه|یزید]] و پس از ورود [[امام حسین]] علیه السلام به [[مکه|مکه]] «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری!<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۲.</ref>
  
او به نسبت پدرش بیشتر به سنت رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا 3 نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد از این رو از اواخر زمان معاویه بیشتر مورد توجه بود.
+
امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیی بن زکریا]] به زناکاری از زناکاران [[بنی اسرائیل]] هدیه داده شد. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند، گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند. «اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».<ref>ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دارالاسوه، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۲.</ref>
  
==ابن عمر در زمان امام علی علیه السلام==
+
ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی [[مدینه]] شد و پس از شهادت امام، نامه ای به [[یزید بن معاویه|یزید]] نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.<ref>ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج۱۳، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۷۱ و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد. ر.ک: مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۶.</ref>
  
ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با علی علیه السلام سرپیچی کرد،<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص15.</ref> یاری نکردن حق و خوار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود.<ref>نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص521؛ قصارالحکم: 262.</ref> او خلافت [[معاویه]] را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد،<ref>تاریخ طبری، ج5، ص58.</ref>
+
در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید».<ref>محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۹۹.</ref>
  
آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت. فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک : اما عبدالله بن عمر عبادت او را کشته است و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند<ref>ر.ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، 1367 ش، ص69.</ref>
+
==بیعت ابن عمر با عبدالملک مروان==
 +
در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]] و پس از ورود [[حجاج بن یوسف]] به [[مدینه]]، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید. او در توجیه شتاب خود این سخن [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را یادآور شد که «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار!<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۲؛ قاموس الرجال، للشیخ محمدتقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۵۴۱.</ref>  
  
==ابن عمر در زمان امام حسین علیه السلام==
+
علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل عبدالله (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] بیعت عبدالله عمر را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.<ref>بلاذرى (م ۲۷۹)، أحمد بن یحیى بن جابر؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref>
  
در آغاز خلافت یزید و پس از ورود [[امام حسین]] علیه السلام به مکه «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند.
+
==خصوصیات اخلاقی و شخصیتی==
 +
عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از [[پیامبر اسلام|رسول گرامی اسلام]] از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر [[نماز]] خوانده نماز بخواند. او بخاطر اینکه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام برادرش را به خاطر قتل هرمزان، مهدورالدم دانسته بود با علی علیه السلام سر عداوت داشت.  
  
من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری!<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج1، ص 190 و 191؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص42.</ref>
+
ابن عمر به [[زهد]] معروف بود آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت.  
  
امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده می شود. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند. گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند.
+
وی مانند پدرش عمر، در تفکر دینی و سیاسی [[اهل سنت]]، از اهمیت برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی احادیث نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند، ۲۶۳۰ حدیث در [[صحیح بخاری (کتاب)|صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] از او نقل شده است.
  
«اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».<ref>ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دارالاسوه، 1414ق، ص102.</ref>
+
او نسبت به پدرش بیشتر به [[سنت]] رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا ۳ نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد، از این رو از اواخر زمان [[معاویه]] بیشتر مورد توجه بود.
 
 
ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی [[مدینه]] شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.<ref>ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج13، ص59؛ تاریخ طبری، ج5، ص571 و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد. ر.ک: مروج الذهب، ج2، ص316.</ref>
 
 
 
در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید».<ref>محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج8، ص99.</ref>
 
 
 
==بیعت ابن عمر با عبدالملک مروان==
 
 
 
در زمان خلافت عبدالملک مروان و پس از ورود حجاج بن یوسف به [[مدینه]]، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید، او در توجیه شتاب خود این سخن [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را یادآور شد «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار!<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج13، ص242؛ قاموس الرجال، للشیخ محمدتقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج6، ص541.</ref> علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل او (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. بلاذری بیعت عبدالله را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.<ref>بلاذرى (م 279)، أحمد بن يحيى بن جابر؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، 1417، ج10، ص447.</ref>
 
  
 
==مرگ عبدالله بن عمر==
 
==مرگ عبدالله بن عمر==
  
عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود بینایی اش رااز دست داد. او عاقبت در مراسم در سال 74 هجری به دستور حجاج مضروب شد، و در [[مکه]] در سن 84 سالگی درگذشت. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته ­اند که او را به نماز خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج3، ص240.</ref>
+
عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود بینایی اش را از دست داد. او عاقبت در سال ۷۴ هجری به دستور حجاج مضروب شد، و در [[مکه]] در سن ۸۴ سالگی درگذشت. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته ­اند که او را به نماز خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۰.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* محمد باقرپور امینی، زیانکاران در حماسه کربلا، پاسدار اسلام، شماره 186، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3387/15566 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
+
 
* عبدالله بن عمر، [http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=17613 دایرة المعارف طهور]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
+
*محمد باقرپور امینی، زیانکاران در حماسه کربلا، پاسدار اسلام، شماره 186، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3387/15566 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
* معصومه اخلاقي، عبدالله بن عمر، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
+
*عبدالله بن عمر، [http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=17613 دایرة المعارف طهور]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
 +
*معصومه اخلاقی، عبدالله بن عمر، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 2 آذرماه 1392.
  
 
[[رده:شخصیت ها]]
 
[[رده:شخصیت ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۸

عبدالله فرزند عمر بن خطاب، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به مدینه هجرت کرد. او پس از مرگ عثمان با معاویه و پس از او یزید بیعت کرد. او فردی زاهد نما بود و به عنوان صحابی پیر تا سه نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد. داستان بیعت او با حجاج به صورت خفت باری در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر در سال ۷۴ هجری قمری در مکه درگذشت.

عبدالله بن عمر در زمان پیامبر اکرم

کنیه عبدالله بن عمر، عبدالرحمان و از صحابه پیامبر اسلام بود. پدرش عمر بن الخطاب (خلیفه دوم) و مادرش زینب نام داشت. در اوایل بعثت یا اندکی قبل از آن در مکه، به دنیا آمد. با مسلمان شدن پدرش، مسلمان شد و همراه مهاجرین از مکه به مدینه رفت.

او نخستین بار در سن ۱۵ سالگی در جنگ خندق و پس از آن در جنگ موته که در سال هشتم هجری به وقوع پیوست شرکت جست.

ابن عمر در زمان خلفای نخستین

عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند جنگ یرموک در سال ۱۵ هـ.ق و فتح آفریقا، و جنگ با مسیلمه کذاب، در لشکرکشی مسلمانان به جرجان و طبرستان در سال ۳۰ هـ.ق و غیره شرکت داشت.

ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با امام علی علیه السلام سرپیچی کرد؛[۱] یاری نکردن حق و خوار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود.[۲] در عوض، او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد.[۳]

آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت و در مورد او گفت: «فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک»: اما عبدالله بن عمر عبادت او را کشته است و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند.[۴]

ابن عمر در زمان امام حسین علیه‌السلام

در آغاز خلافت یزید و پس از ورود امام حسین علیه السلام به مکه «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری![۵]

امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده شد. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند، گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند. «اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».[۶]

ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی مدینه شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.[۷]

در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید».[۸]

بیعت ابن عمر با عبدالملک مروان

در زمان خلافت عبدالملک بن مروان و پس از ورود حجاج بن یوسف به مدینه، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید. او در توجیه شتاب خود این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را یادآور شد که «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار![۹]

علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل عبدالله (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. بلاذری بیعت عبدالله عمر را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.[۱۰]

خصوصیات اخلاقی و شخصیتی

عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از رسول گرامی اسلام از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر نماز خوانده نماز بخواند. او بخاطر اینکه حضرت علی علیه السلام برادرش را به خاطر قتل هرمزان، مهدورالدم دانسته بود با علی علیه السلام سر عداوت داشت.

ابن عمر به زهد معروف بود آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت.

وی مانند پدرش عمر، در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت، از اهمیت برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی احادیث نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند، ۲۶۳۰ حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم از او نقل شده است.

او نسبت به پدرش بیشتر به سنت رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا ۳ نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد، از این رو از اواخر زمان معاویه بیشتر مورد توجه بود.

مرگ عبدالله بن عمر

عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود بینایی اش را از دست داد. او عاقبت در سال ۷۴ هجری به دستور حجاج مضروب شد، و در مکه در سن ۸۴ سالگی درگذشت. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته ­اند که او را به نماز خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.[۱۱]

پانویس

  1. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵.
  2. نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص۵۲۱؛ قصارالحکم: ۲۶۲.
  3. تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸.
  4. ر.ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۷ ش، ص۶۹.
  5. خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۲.
  6. ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دارالاسوه، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۲.
  7. ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج۱۳، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۷۱ و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد. ر.ک: مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۶.
  8. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۹۹.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۲؛ قاموس الرجال، للشیخ محمدتقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۵۴۱.
  10. بلاذرى (م ۲۷۹)، أحمد بن یحیى بن جابر؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۴۴۷.
  11. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۰.

منابع