شیخ محمد کوهستانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۵ توسط بهنام (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ولادت محمد کوهستانی

این فقیه وارسته در سال 1308 هـ.ق صاحب فرزندی گردید كه او را محمد نامید. حكمت الهی بر آن تعلق گرفت كه این كودك در همان سنین خردسالی از چشمه عطوفت پدری پارسا و فاضل محروم بماند و در غم ارتحال آن مرد خدا، اوقات را سپری كند. گرچه محمد از حضور پرفیض پدر بی‌بهره گشت، ولی مادرش كه بانویی پاكدامن و صالحه بود، مراقبت و كفالت وی را عهده‌دار شد و در جهت تربیت و رشد وی از هیچ گونه كوشش دریغ نكرد و در اولین وهله، وی را به مكتب‌خانه‌ای در كوهستان فرستاد. محمد توانست قرائت و خواندن و نوشتن را بیاموزد. مادر فداكارش وقتی مشاهده كرد این طفل توانایی آن را دارد كه مراتب علمی و درجات دانش را بپیماید، تصمیم گرفت او را به حوزه علمیه بهشهر بفرستد.[۱]

اساتید ایشان

محمد نوجوان در حوزه علمیه بهشهر، كتاب شمسیه را نزد شیخ احمد رحمانی و كتاب مطول را از محضر شیخ محمدصادق شریعتی نوه شیخ محمدصالح اشرفی ـ و كتاب معالم را نزد حاج آقا بزرگ كردكویی و تنی چند از مدرسان حوزه علمیه بهشهر آموخت. در درس آیت الله حاج سید محسن نبوی اشرفی كه در شمار علمای بزرگ مازندران و جامع معقول و منقول بود، شركت كرد.

آیت الله نبوی در اوایل قرن چهاردهم هجری رهسپار عراق گردید و در درس آخوند خراسانی و آیت الله سید محمدكاظم یزدی و دیگر مشاهیر حوزه علمیه نجف شركت كرد و پس از اخذ درجه اجتهاد، در سال 1325 هـ.ق به ایران بازگشت و در شهرستان بهشهر ساكن گردید و ضمن تدریس، به رفع مشكلات اجتماعی و حل و فصل مسایل مردم پرداخت.[۲]

وی در ماجرای درگیری طرفداران استبداد و حامیان مشروطه، فشارهای زیادی را متحمل گشت و چون ملاحظه كرد آشفتگی‌های پدید آمده توسط این دو گروه، فرساینده و مانع تلاش های علمی او می‌باشد، به نجف برگشت و تا پایان زندگی در آن جا ماند و به تربیت طلاب پرداخت و سرانجام در روز یكشنبه 27 جمادی الثانی سال 1373 هـ.ق رحلت نمود و در جوار بارگاه امیرمؤمنان علیه السلام و جنب مقبره مسجد خضرا دفن گردید.[۳]

حاج آقا خضر اشرفی، معروف به شریعتمدار استاد دیگر آیت الله كوهستانی در حوزه علمیه بهشهر بوده است. پدر وی،‌ آیت الله شیخ اسماعیل شریعتمدار از علمای بزرگ مازندران بشمار می رفت كه در بهشهر می‌زیست. حاج آقا خضر سال ها در بهشهر به هدایت مردم، اداره امور حوزه علمیه بهشهر، رسیدگی به مشكلات مردم و تألیف آثاری چند در فقه و اصول مبادرت نمود. وی در سال 1336 هـ.ق فوت كرد.[۴]

آیت الله كوهستانی پس از استفاده از دانشوران حوزه علمیه بهشهر، عازم شهرستان بابل (بارفروش) گردید و به مدت 14 ماه در مدرسه كاظم بیك[۵] نزد شیخ احمد گرجی به تحصیل پرداخت.

استاد دیگر وی در حوزه علمیه بابل، آیت الله العظمی ملا محمد اشرفی (1219ـ1315 هـ.ق) می‌باشد. آیت الله اشرفی پس از بهره‌مندی از محضر سعید العلمای مازندرانی، به نجف رفت و در درس شیخ مرتضی انصاری حاضر گردید و پس از كسب فیض از محضر وی و سایر استادان نجف و سامرا، در 21 سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. وی در اندك مدتی، از شهرت بالای علمی و اجتماعی برخوردار گردید و به مقام مرجعیت رسید. مراتب فضل، كمال، زهد، پارسایی، عبادت ها و كرامت هایش را شرح حال نگاران در آثار خویش، در حد اعلی ستوده‌اند.[۶]

با تلاش وی، حوزه علمیه بابل رونق ویژه و جذابیت خاص بدست آورد؛ به نحوی كه دانش پژوهان و تشنگان معارف از نقاط گوناگون به سوی این كانون دانش و ارزش كشیده شدند. درس های اخلاق، مواعظ ارزنده و نكات هشدار دهنده‌ای كه آیت الله اشرفی در بحث‌های خود مطرح می‌كرد، در ساختن شخصیت شاگردانش بسیار مؤثر بود. آیت الله كوهستانی این توفیق را بدست آورد تا از خورشید وجود این عالم فرزانه روح و روان خویش را به انوار ملكوتی و انفاس قدوسی منور سازد.[۷]

ستاره درخشان دیگری كه آیت الله كوهستانی از حوزه درسی او استفاده كرد، آیت الله شیخ محمدحسین مازندرانی (1240ـ1345 هـ.ق) معروف به «شیخ كبیر» می‌باشد. شیخ كبیر در حوزه‌های علمیه قزوین، كربلا و نجف به تحصیل پرداخت و در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی، تبحری شایسته بدست آورد و در ردیف مجتهدان قرار گرفت. وی به دلیل زهد و تقوای توأم با نبوغ، از مشایخ روایی شیعه گشت. آیت الله العظمی مرعشی نجفی به دریافت اجازه نقل روایت از ایشان مفتخر گردید. نتیجه المقال فی علم الدرایه و الرجال، حواشی بر فرائد الاصول شیخ انصاری، سراج الامه، حدیقه العارفین و تتمیم الدّره فی صلوه الجمعه از آثار اوست.[۸]

آیت الله شیخ نجفعلی، فرزند حسن نوكندی، معروف به فاضل استرآبادی (1305ـ1391 هـ.ق) از دیگر استادان آیت الله كوهستانی در حوزه علمیه بابل می‌باشد. بنابر نظر برخی، آیت الله كوهستانی معالم الاصول را در حوزه علمیه مشهد، نزد وی فراگرفت. آیت الله استرآبادی پس از بازگشت از نجف اشرف در شهر بابل اقامت كرد و به هدایت مردم پرداخت. آثارش نشانگر دقت نظر، استواری دانش، ژرفای اندیشه، ایمان و تقوای اوست.[۹]

سخنان شیوایش چون از اعماق قلبی پاك و درونی تصفیه شده برمی‌خاست، اثر مفید بر دل ها می‌بخشید. شنوندگان چنان شیفته بیاناتش می‌شدند كه پس از شنیدن سخنرانی او، حتی برای یك بار، مایل بودند همیشه در حضورش باشند. او از این توانایی برای از بین بردن بدعت‌ها و گناهان استفاده می‌كرد و با پی‌گیری مستمر افراد را به امور خیر و افعال شایسته تشویق می‌نمود و اجتماع را به سوی صلاح و پاكی سوق می‌داد.[۱۰]

آیت الله استرآبادی به میزان استعداد و نبوغ فكری آیت الله كوهستانی پی برد و بدین سبب، در تربیت و پرورش وی سعی ویژه‌ای از خود بروز داد و با نهایت فروتنی، در كوهستان به دیدار شاگرد خود رفت و مقام علمی و فكری او را ستود.

سفر به عتبات

آیت الله كوهستانی در جوار بارگاه امام رضا علیه السلام همراه با توسل به پیشگاه آن حضرت، نزد استادان خود به تكمیل دانسته‌های خود در فقه و اصول و تهذیب نفس پرداخت. با مجاهدات مستمر و تلاش بی‌وقفه، در ردیف علمای بزرگ و چهره‌های تابناك حوزه‌های علوم دینی تشیع قرار گرفت. وی به منظور تقویت مبانی اجتهادی خود، به عراق رفت. و هم مباحثه‌اش، آیت الله شیخ محمدتقی آملی نیز در سال 1340 هـ.ق وارد نجف شد.[۱۱]

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی حدود 55 سال در عراق اقامت داشت و از محضر زبدگان فقه و اصول استفاده برد و خود از جمله مراجع طراز اول شد. آیت الله كوهستانی جزو شاگردان او بود.[۱۲]

میرزای نائینی كه نزدیك به 40 سال از عمر خود را در راه تحصیل و تدریس گذرانده و به مرتبه بالایی از فقاهت رسیده بود، در سال 1316 هـ.ق، وارد نجف شد و به تدریس در مدرسه بكتاشی‌ها پرداخت. پس از مدت كوتاهی، حدود 300 نفر از شاگردان ممتاز آخوند خراسانی در درس او حضور یافتند. درس آیت الله نایینی برای شیخ محمد كوهستانی مشخصات ارزشمندی داشت، زیرا وی با شیوه‌ای جالب تدریس می‌كرد و افكار تازه‌ای عرضه می‌داشت و شاگردان خود را به اندیشیدن وادار می‌كرد.[۱۳]

آیت الله نایینی هنگام اعطای گواهی اجتهاد به آیت الله كوهستانی، از علمای حاضر در جلسه استفتاء خویش، از اجتهاد وی سؤال كرد كه همه آنان به اجتهاد و عدالت او شهادت دادند. آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی كه شاگرد آیت الله نایینی و هم درس آیت الله كوهستانی بود، نیز اجتهاد و عدالت او را تأیید كرد. آیت الله نایینی در اعطای گواهی اجتهاد، بسیار دقیق بود. اجازات صادر شده از ناحیه ایشان، مؤید این است كه وی در این خصوص نهایت احتیاط را مبذول می‌داشت.[۱۴]

آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی (اراكی) استاد دیگر آیت الله كوهستانی می‌باشد. وی از بزرگترین شاگردان آخوند خراسادنی است كه پس از مدتی، از برترین مدرسان فقه و اصول گشت.[۱۵] آیت الله كوهستانی به دریافت اجازه اجتهاد از آقا ضیاءالدین عراقی نایل آمد. در این اجازه، استادش از وی به عنوان عالم، فاضل كامل، علم الهدی، فخر محققان، افتخار اهل تدقیق و غواص بحار علوم و مفتاح رموز تحقیق برای عموم مردم نام می‌برد.[۱۶]

آیت الله كوهستانی پس از ده سال تحصیل در نجف اشرف و اخذ گواهی اجتهاد، به ایران بازگشت تا اندوخته‌های علمی و میوه ده‌ها سال گشت و گذار در بوستان معرفت و حكمت و فضیلت را در اختیار مشتاقان معارف ناب قرآن و عترت قرار دهد.

بازگشت شیخ کوهستانی به وطن

هنگام بازگشت آیت الله كوهستانی به وطن خویش، ‌ایران به سبب تعدی اجانب و ستم رضاخان، در وضع آشفته و نگران كننده‌ای بسر می‌برد. علما با مشاهده این اوضاع نابسامان به شدت در هاله‌ای از تأثر و رنج روزگار می‌گذرانیدند. تمامی حوزه‌های علمیه، مساجد و حسینیه‌ها بسته بود و از اقامه مجالس مذهبی و مراسم دینی به طور جدی جلوگیری می‌شد، آیت الله كوهستانی به زادگاه خویش برگشت و برای جلوگیری از اجرای نقشه‌های ضددینی رضاخان، به آبادی‌های گوناگون مسافرت نمود و به ارشاد مردم پرداخت و آنان را از این توطئه‌های خطرناك، آگاه ساخت.

وی در سال 1316 هـ.ق، کلنگ احداث حوزه علمیه كوهستان را بر زمین زد و برای تحقق این هدف پاك، بخشی از املاك شخصی خود را كه در جنب منزل مسكونی‌اش قرار داشت، به این امر اختصاص داد و با تلاشی مستمر و توأم با تدبیر و مشی حكیمانه، 5 دستگاه ساختمان گلی بسیار ساده كه هر یك شامل چند حجره بود، برای اسكان طلاب احداث كرد. سرانجام حوزه علمیه كوهستان گشایش یافت. پس از تكمیل بنای مدرسه، آیت الله كوهستانی برای نامگذاری حوزه، به قرآن تفأل زد كه این آیه آمد: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیرٌ، ممّا یجمعون»[۱۷] و با الهام از كلام وحی، این پنج مدرسه را «فضل»، «رحمت»، «فرح»، «خیر» و «جمع» نام نهاد.[۱۸]

در اندك زمانی،‌ دانش پژوهان علم و فضیلت از هر سو برای تحصیل علوم دینی در این مكان گردآمدند و بدین ترتیب دوران حیات علمی دینی در مازندران، از روستای كوهستان آغاز گردید. آیت الله كوهستانی دریافت كه به دلیل اختناق‌های حاكم وقت، بهتر است خدمات خویش را از همان دهكده كوچك آغاز كند و سختی‌های ناشی از جاری كردن این جویبار فضیلت را به تنهایی بر دوش كشد و به پرورش طلاب بپردازد؛ تا آنان با توشه‌ای توأم با تزكیه و به دور از هوای نفس، در مسیر گسترش معارف و علوم اسلامی گام بردارند. بدین گونه حدود 200 نفر طلبه در آن جا مشغول تحصیل و پیمودن قله‌های رفیع علم و معنویت شدند و روح تشنه خویش را از زمزم كمال آیت الله كوهستانی سیراب كردند.[۱۹]

پیر پارسای كوهستان با دقت كامل، بر تحصیل و تهذیب طلاب نظارت می‌نمود. او هیچ گاه مدیریت حوزه را به عهده دیگری نگذاشت. وی هر گونه امكاناتی را كه در رشد علمی و تزكیه طلاب مؤثر بود، در اختیارشان قرار داد و آنان را به زندگی ساده و حفظ زی طلبگی سفارش می كرد. گسترش این حوزه به لحاظ علمی و تداركاتی و نیز شهرتی كه به دست آورد، مرهون حسن مدیریت، صفای باطن و اخلاص آیت الله كوهستانی بود كه همچون حكیمی حاذق و درد آشنا، امور طلاب را با فروتنی سامان می‌داد و همچون پدری مهربان با آنان رفتار می‌كرد و با نشاط روحی خویش همگان را در جهت ادامه تحصیل و پیمودن مسیر تزكیه مصمم می‌ساخت. آیت الله كوهستانی در مدرسه تدریس می‌نمود و شاگردان را به مباحثه علمی، كنجكاوی، پرسش و موشكافی وادار می‌كرد.

در اندك مدتی، روستای گمنام كوهستان مركز توجه دانش پژوهان و محل رفت و آمد مشاهیر علمی حوزه، خطیبان خردمند، نویسندگان و محققان عرصه‌های دینی و اعتقادی قرار گرفت. بسیاری از علمای بهشهر، هزار جریب، ‌نكا، رستم كلا و دیگر مناطق مازندران از جمله افرادی هستند كه در این حوزه به مقامات علمی دست یافته‌اند.[۲۰]

شاگردان شیخ محمد کوهستانی

  1. شیخ علی كاشانی (1349ـ1374 هـ.ق).
  2. شهید سید عبدالكریم هاشمی نژاد (1311ـ1360 هـ.ش).
  3. آیت الله حاج سید تقی حسینی نصیری (1289ـ1373 هـ.ق).
  4. آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم رحمانی خلیلی مازندرانی (1302ـ1375).
  5. آیت الله حاج شیخ حسین محمدی لائینی هزارجریبی الاصل (1303ـ1372 ش).
  6. حاج اسحاق درزیان.
  7. حاج شیخ محمدعلی صادقی.
  8. شیخ محمدعلی ابراهیم نژادی آكردی.
  9. سید حسن ابطحی.
  10. حجت الاسلام سید محمود حسینی.

مبارزهکردن ایشان با فساد

آیت الله كوهستانی از مفاسد روزافزون اجتماعی و حركت‌هایی كه سقوط اخلاقی اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر می‌شد. در زمان طاغوت، در شهر نكا، شخصی در پی احداث ساختمان برای سینما برآمد. از آن جا كه در آن زمان، سینما لانه فساد بود، آیت الله كوهستانی بانی ساختمان را فراخواند، و با شیوه شایسته اسلامی او را منصرف ساخت و در نتیجه، ساختمانی كه به منظور ترویج منكرات آماده می‌شد، به مسجد تبدیل گردید و آیت الله كوهستانی نخستین نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانی ساختمان به مناسبت این كه چنین توفیقی را بدست آورده بود، نام مسجد را «توفیق» نهاد.

محاكم قضایی رژیم پهلوی با مردم بدرفتاری می‌كردند. رشوه خواری در بین آنان رواج داشت. به شكایات مردم رسیدگی نمی‌كردند. از این جهت، مردم برای حل اختلافات خود به آیت الله كوهستانی مراجعه می‌كردند. گاهی منازعات عمیق و پیچیده را كه طرفین دعوا از اصلاح آن ناامید می‌شدند، به آسانی حل و فصل می‌كرد و بین افراد آشتی برقرار می‌نمود.[۲۱]

زهد و ساده‌ زیستی شیخ

آقا ابطحی می‌نویسد: «آیت الله كوهستانی در پرتو ایمان و تقوا، توانست به ملكه زهد و قناعت دست یابد. وی خود را با محرومان شریك دانست و راه غلبه بر فقر را عملاً نشان داد. او با این كه می‌توانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم نماید، در كمال سادگی و بدون آلایش بسر برد. در و دیوار منزل قدیمی، لباس های كرباس، ظروف گلین و فرش حصیری منزل او بیانگر زهد و تقوای او بود. اگر فردی با آیت الله كوهستانی برخورد می‌كرد، ابتدا تصور می‌كرد از اوضاع سیاسی و اجتماعی اطلاعی ندارد و همچون یك روستایی روزگار می‌گذراند، ولی او با هوش فوق العاده و تیزبینی شگفتی كه از صفای نفس وی نشأت می‌گرفت، از آینده كشور و حوادث سیاسی آن مطلع می‌ساخت. در نخستین روزی كه همراه شهید هاشمی نژاد به منزلش رفتم، ساده زیستی او خیلی مرا جلب نمود. اتاقی كه برای پذیرایی میهمانان در نظر گرفته بود، اگر چه بزرگ بود اما آن را با حصیر مفروش نموده بود و در گوشه آن منبری كوتاه، یك جلد قرآن بزرگ، یك جلد رساله و چند عدد مهر وجود داشت و دیگر چیزی دیده نمی‌شد، ولی معنویتی شگفت بر آن جا حاكم بود؛ انسان را از توجه به دنیا بازمی‌داشت و متوجه به خدا می‌كرد. میهمانان هم اغلب از بستگان طلاب مدرسه كوهستان و مراجعین (از قبیل شخصیت های روحانی و كسانی كه برای رفع اختلافات و گرفتاری‌ها به ایشان مراجعه می‌كردند) بودند. به عادت همیشگی، نماز در مسجد به جماعت خوانده می‌شد. آن گاه همه به محل اقامت ایشان برمی‌گشتند و در آن جا منتظر غذا بودند. نوع غذا و پذیرایی به قدری ساده و همراه با صفا و گشاده‌رویی بود كه لذت و گوارایی آن را نمی‌توان وصف كرد. برای هر مهمانی یك كاسه آش، آن هم در ظروف سفالین و مقداری نان در سفره قرار می‌داد كه اكثر مهمانان نان را برای تبرك به همراه می‌بردند».[۲۲]

بارها افراد خیر به او پیشنهاد كردند كه فرشی برای اتاق پذیرایی منزل او بیاورند؛ ولی ایشان زیر بار نرفت. روزی چند تخته قالی گرانبها به منزلش فرستادند، ولی ایشان آن ها را به حسینیه كوهستان انتقال داد و به همان حصیر خشن مازندران اكتفا كرد. آیت الله كوهستانی زهد و ساده زیستی را با محبت به مردم عجین ساخت. قلب او كانون مهر و عاطفه نسبت به اقشار مختلف جامعه، به ویژه محرومان بود.[۲۳]

وفات شیخ محمد کوهستانی

آیت الله كوهستانی در اواخر زندگی پربار خود، به بیماری برونشیت و تنگی نفس مبتلا گردید كه این كسالت در سال 1391 هـ.ق به صورت حاد درآمد. لذا در هشتم شوال همین سال به منظور توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها به قم عزیمت نمود و در بیمارستان آیت الله گلپایگانی این شهر بستری گردید. با تلاش آیت الله العظمی گلپایگانی از پزشكان متخصص تهران دعوت شد تا برای مداوای آیت الله كوهستانی به قم بیایند.

آیت الله العظمی گلپایگانی چند بار به عیادت آیت الله كوهستانی رفت. در این ایام، جمع كثیری از علما، مراجع، مدرسین و طلاب قم به ملاقات این فقیه زاهد رفتند و جویای احوال او شدند. خوشبختانه با تلاش پزشكان حاذق و توجه و سفارش مؤكد آیت الله گلپایگانی، ‌حال ایشان مساعد گردید و رو به بهبودی نهاد و رهسپار مازندران گردید، اما چون محل اقامت او در كوهستان به لحاظ امكانات و شرایط مناسب نبود، با نظر جمعی از پزشكان به مدت یك هفته در بیمارستان زارع شهرستان ساری، بستری شد و كسالت ایشان شدت یافت.

آیت الله كوهستانی در ساعت 1 بامداد جمعه، 8/2/1351 مطابق با 13 ربیع الاول سال 1392 هـ.ق ندای حق را لبیك گفت و به لقای محبوب شتافت. پس از تشییع جنازه باشكوه در شهرستان بهشهر و شهرهای بین راه بهشهر ـ مشهد و نیز تشییع باشكوه در مشهد، پیكر پاك او، بنابر وصیتش در جوار مرقد مطهر امام رضا علیه السلام در رواق دارالسیاده، به خاك سپرده شد.[۲۴]

پانویس

  1. ماهنامه زائر، خرداد و تیر 1380، شماره 79، ص 43.
  2. حوزه‌‌های علمیه شیعه در گستره جهان، سید علیرضا سید كباری، ص 550 و 551.
  3. فیض عرشی، ص 304.
  4. همان، ص 299 و 300.
  5. اكنون آثاری از این مدرسه برجای نمانده و تنها مسجد بزرگ كاظم بیك در مجاورت این مركز، ‌شكوه معنوی خود را حفظ كرده است. درباره حوزه علمیه بابل، ر.ك: حوزه‌‌های علمیه شیعه در گستره جهان، ص 555ـ557.
  6. ر.ك: لب الالقاب، ملا حبیب الله شریف كاشانی، ص 108؛ فوائد الرضویه، محدث قمی، ص 628؛ ریحانه الادب، ج 1، ص 128؛ اعیان الشیعه، ج 9، ص 407؛ مكارم الآثار، حبیب آبادی، ‌ج 3، و گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 3، ص 161.
  7. فرزانگان بابل، عبدالرحمن باقرزاده، ص 78 و 79.
  8. ر.ك: مستدركات اعیان الشیعه، ج 4، ص 161؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 24، ص 50؛ ریحانه الادب، ج 2، ص 403 و تاریخ مازندران، اسماعیل مهجوری، ج 2، ص 193.
  9. فرزانگان بابل، ص 283ـ285.
  10. فرزانگان بابل، ص 288 و فیض عرشی، ص 297.
  11. فیض عرشی، ص 231.
  12. گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 214 ـ 218 و سید ابوالحسن اصفهانی (دیدار با ابرار، ش 56، ص 34)، محمد اصغری نژاد.
  13. میرزای نائینی (ندای بیداری)، نورالدین علی لو، ص 67.
  14. فیض عرشی، ص 230 و 302.
  15. شمس الفقهاء، داوود نعیمی اراكی، ص 32 و 33.
  16. تصویری از متن اصلی اجازه نامه مزبور به خط و مهر و امضای آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی در صفحه 309 كتاب فیض عرشی درج گردیده است.
  17. سوره يونس، آیه 57.
  18. حوزه‌‌های علمیه شیعه در گستره جهان، ص 551.
  19. شهید هاشمی نژاد (فریاد فضیلت)، مرتضی بذرافشان، ص 27.
  20. فیض عرشی، ص 257 و 258.
  21. فیض عرشی، ص 257 و 258.
  22. پرواز روح، سید حسن ابطحی، ص 172ـ173.
  23. فیض عرشی، ص 250.
  24. فیض عرشی، ص 290ـ292 و نیز مجله زائر، شماره 79، ص 43.


منابع

تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 3، صفحه 388/ نویسنده: غلامرضا گلي‌زواره