ادبیات دانشنامه ای رعایت نشده
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شهید بهشتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''شهید سید محمد حسینی ‌بهشتی''' (۱۳۰۷ - ۱۳۶۰ ش)، عالم مجاهد و فعال قبل و پس از انقلاب اسلامی و از شاگردان [[علامه طباطبائی]] بود. ریاست دیوان عالی کشور، دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی و عضویت در مجلس خبرگان، از مهمترین مسئولیتهای شهید بهشتی بود. او در راه تعالی [[اسلام]] فعالیت ها و رشادت های فراوان نمود و سرانجام همراه جمعی از یاران وفادارش، در دفتر مرکزی حزب جمهوری، توسط [[نفاق|منافقین]] به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید محمد حسینی ‌بهشتی
 +
||تصویر= [[پرونده:Beheshti.jpg|۲۳۰px]]
 +
||زادروز =  ۱۳۰۷ شمسی
 +
|زادگاه = [[اصفهان]]
 +
|وفات =  ۱۳۶۰ شمسی
 +
|مدفن = [[تهران]]
 +
|اساتید =  [[آیت الله بروجردی]]، [[علامه طباطبائی]]، [[سید محمد محقق داماد]]، [[امام خمینی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = خدا از دیدگاه قرآن، نماز چیست، نقش دین در زندگی انسان، بانکداری و قوانین مالی در اسلام،...
 +
}}
  
'''سخن نخست'''
+
==خاندان==
 +
خاندان صدر شاخه‌ای از خاندان شرف‌الدین و شرف‌الدین شاخه‌ای خاندان نورالدین است. این خاندان تا سال‌ها در جبل عامل لبنان می‌زیستند و از این رو به عاملی مشهورند. این خاندان از نوادگان امام موسی کاظم علیه اسلام و از خاندان‌های مشهور مذهبی در ایران، عراق و لبنان است.
  
به گواه تاریخ، اندیشه های بزرگ همواره در هاله ای از غربت بسر برده اند و بر قله بلند تنهایی جای گرفته، در افق بالایی بر انسان‌ها تابیده اند. به همین سبب وجودشان ناشناخته مانده است و هنگامی مردم به مقام و منزلت آنان پی برده اند كه رخت از این سرا بركشیده و به عالم بالا پیوسته اند و آن هم در اثر محروم ماندن از تابش شخصیت خورشید گونه شان بوده است؛ ولی پس از كوچیدن از دیر دنیا، حیاتی جاودانه یافته اند. این نوشتار نگاهی است به مردی از همین قبیله.
+
لقب صدر برای این خاندان به جهت انتساب به [[سید صدرالدین عاملی|سید صدرالدین موسوی عاملی اصفهانی]] است که به سبب شهرت علمی و به ویژه فقهی وی، فرزندانش همه به صدر معروف شدند. چون در اصفهان زندگی می‌کرد، برخی از فرزندانش به صدر اصفهانی مشهور شدند. برخی نیز به جهت مهاجرت او در کودکی از سرزمین جبل عامل به عراق، به صدرزاده یا صدرعاملی معروف شدند. چندین تن از عالمان خاندان صدر به صدرالدین ملقب‌اند.
  
'''نوید سپیده'''
+
===وجه تسمیه===
  
ساحل زاینده رود گویی انتظار سحری خجسته را داشت و این بار سرنوشت چنین بود كه پیوندی میان صبح و ساحل سعادت پدید آورد. این مولود را «محمد» نام نهادند و ستون حیاتش را با [[اذان]] و [[اقامه]] برپا داشتند.
+
جایگاه ممتاز دینی، علمی و حوزوی سید صدرالدین عاملی موجب شد تا اغلب فرزندان، نوادگان، احفاد و اعقاب پسری اش با اقتباس از نام او، "صدر"، "صدر عاملی"، "صدر جبل عاملی"، "صدر اصفهانی"، "صدر کاظمینی" یا "صدرزاده" نامیده شوند . شاخه هایی نیز البته بعدها به "عاملی"، "خادم الشریعه" و "مستجاب الدعواتی" شهرت یافتند.<ref>خاندان صدر در ایران، محسن کمالیان.</ref>
  
رود با آهنگی آرام و دلكش از میان شهر می گذشت و سر در بستر بیابان می گذاشت و جویبارهایش ترانه و ترنم سرداده و درختان سبز كنارش نجواكنان سر بر دوش هم نهاده بودند و باد ملایمی كه از لابه لای درختان می گذشت، سرود سرور را زمزمه می كرد.
+
[[پرونده:صدربهشتی.jpg|thumb|left|جایگاه شهید بهشتی در خاندان صدر]]
  
آن روز (دوم آبان 1307 ش.) در محله لومبان اصفهان، در خانه ساده ای كه با نور آیات منور و با عطر [[احادیث]] معطر بود، نوزادی چشم به پهنه گیتی گشود كه مادر سال‌ها در انتظارش بود.<ref> «پدربزرگ شهید بهشتی خواب دیده بودند كه از دخترشان فرزندی به وجود می آید كه عام المنفعه می شود.» روزنامه جمهوری اسلامی، ص 15، 10 تیر 1371.</ref> و نوید این سحر خجسته را كه آغازگر صبحی امیدآفرین بود، به او داده بودند.
+
==ولادت و خاندان==
 +
سید محمد حسینی ‌بهشتی دوم آبان ۱۳۰۷ شمسی در [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدرش از روحانیون اصفهان و [[امام جماعت‌|امام جماعت]] [[مسجد لنبان|مسجد لُنبان]] بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان [[احکام]] مشغول بود و [[نماز جماعت]] اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت.
  
'''پدر و مادر'''
+
مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و [[آداب و سنن اسلامی|آداب اسلامی]] دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
  
پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به كارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان [[احكام]] مشغول بود و [[نماز جماعت]] اقامه می كرد و مشكلات آنان را برطرف می ساخت.
+
==تحصیلات و استادان==
  
مادرش نیز زنی پاكدامن و پرهیزكار بود و در انجام احكام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی است. ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
+
سید محمد کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. [[اخلاق]] نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی [[قرآن]] را فرا گرفت. تا این که بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن که تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.<ref> یادنامه شهید مظلومه، سید فرید قاسمی، ص ۱۷.</ref>
  
'''آغاز تحصیل'''
+
در ۱۴ سالگی (۱۳۲۱ ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در [[حوزه علمیه|حوزه علمیه]] احساس می کند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش گیرد.
  
كودكی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. [[اخلاق]] نیك او حكایت از آینده درخشانش می كرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مكتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی [[قرآن]] را فرا گرفت. تا این كه بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی كه امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به كلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای كلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن كه تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.<ref> یادنامه شهید مظلومه، سید فرید قاسمی، ص 17.</ref>
+
سید محمد بهشتی چهار سال در حوزه علمیه [[اصفهان]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت کوتاه با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنی های تازه به شهر مقدس [[قم]] عزیمت کرد تا در جوار پربرکت حضرت [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|فاطمه معصومه]] علیهاالسلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض کسب کند.
  
'''بر بال عشق'''
+
در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سکنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون [[شهید مطهری]] و [[امام موسی صدر]] آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح ([[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] و [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]]) را به پایان رساند و در سال ۱۳۲۶ در درس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] شرکت کرد. در همین سال با همفکری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم کردند.
  
در 14 سالگی (1321 ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یكباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه نور احساس می كند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاك، راه سعادت را در پیش گیرد و با مناجات های شبانه خویش در آن محیط روحانی، بتواند در هوای دوست پر و بالی بزند.
+
او با این که در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با درس‌های حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با کوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور که در سال ۱۳۲۷ موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشکده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد و در رشته [[فلسفه]] به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۰ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.
  
آقا سید محمد چهار سال در حوزه علمی اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت كوتاه با پشتكار فراوان و استعداد درخشانی كه داشت دروسی را كه باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در 18 سالگی برای تكمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنی های تازه به شهر مقدس [[قم]] عزیمت كرد تا در جوار پربركت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض كسب كند.
+
ایشان پس از اخذ لیسانس از [[تهران]] به [[قم]] مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست و به موجب علاقه فراوانی که با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس «[[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]]» و «[[شفا (کتاب)|شفا]]» [[علامه طباطبائی]] حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس بشمار می آمد و در شب های پنجشنبه و جمعه با [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری برپا کردند که نتیجه آن به صورت کتاب ارزشمند «[[اصول فلسفه و روش رئالیسم (کتاب)|اصول فلسفه و روش رئالیسم]]» با پاورقی‌های شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
  
در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سكنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون [[شهید مطهری]] و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مكاسب و كفایه) را به پایان رساند و در سال 1326 در درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] شركت كرد. در همین سال با همفكری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم كردند.
+
از دیگر استادان وی در قم، عبارت بودند از: [[آیت الله بروجردی]]، [[سید محمد محقق داماد]]، [[امام خمینی]] و [[شیخ مرتضی حائری یزدی]].  
  
'''عطش دانش'''
+
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده الهیات شد و تا سال ۳۸ در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده به خاطر فعالیت‌های چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت، نتوانست رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۵۳ رساله دکترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته [[فلسفه]] شد.
  
هر چه كه بیشتر می آموخت اندیشه او تشنه تر و عشق او به آموختن افزونتر می گشت. با این كه در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت كه همزمان با درس‌های حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با كوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور كه در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشكده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی كنونی) شد و در رشته [[فلسفه]] به تحصیل پرداخت و در سال 1330 موفق به اخذ [[دانشنامه]] لیسانس در رشته فلسفه شد.
+
==آثار و تألیفات==
 +
آیت الله بهشتی در عرصه قلم نیز برجستگی داشت و به رغم فعالیت های گسترده و مسئولیت های فراوانی که عهده‌دار بود، در زمینه نویسندگی نیز موفقیت خوبی داشته است. آثار قلمی ایشان از دو جهت حایز اهمیت است:
  
ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به [[قم]] مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شركت جست و به موجب علاقه فراوانی كه با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس اسفار و شفا [[علامه طباطبائی]] حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس بشمار می آمد و در شب های پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری برپا كردند كه نتیجه آن به صورت كتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با پاورقی‌های شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
+
*الف. با توجه به اهمیت موضوع به رشته تحریر درآمده است؛ همچون کتاب «نماز چیست؟» از آن جا که [[نماز]] ستون [[دین]] است و قوام [[ایمان]] بر این پایه استوار است و پذیرفتن اعمال، به این مهم بستگی دارد و بالاخره نردبانی برای رسیدن به بام بلند بندگی است.
  
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال 1335 وارد دانشكده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشكده مشغول تحصیل در دوره دكترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشكده به خاطر فعالیت‌های چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی كه در داخل و خارج كشور به عهده داشت، نتوانست از رساله دكترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دكترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع كرد و موفق به اخذ دكترا در رشته فلسفه شد.
+
*ب. با توجه به ضرورت موضوع نگارش یافته است. ایشان با توجه به شرایط زمان و مکان و بر اساس نیاز جامعه - و نه در یقین - در زمینه معینی به تحقیق و تألیف پرداخته و به منظور تفنن چنین کاری انجام نداده است. مثلاً درباره مسأله بانکداری اسلامی، که یک بحث مهم و مورد نیاز جامعه ماست و کمتر بدان توجه شده است، کتابی در این زمینه می نگارد و از نظر [[اسلام]] به بررسی مسأله می پردازد.
  
'''تدوین كتب درسی'''
+
آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:
 
+
[[پرونده:Kotob.jpg|thumb|left|تعدادی از آثار تازه منتشر شده شهید بهشتی]]
زمانی كه سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند كه [[جامعه اسلامی]] ایران را به یك جامعه مادی غربی تبدیل كنند و با گذشت زمان، [[دین]] را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دكتر بهشتی با همكاری دكتر باهنر در بخش برنامه‌ریزی كتاب‌های وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین كتاب دینی برای مدارس اقدام كرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی [[اسلام]] آشنا ساخت.<ref> همان، ص 45.</ref>
 
 
 
'''نوید صبح'''
 
 
 
گستردگی اندیشه اش میان امروز و فردا پیوند می زد. این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می كرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال 1339 به فكر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفكری دوستانش به این نتیجه رسید كه باید تحولی اساسی توأم با نوعی برنامه‌ریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یك برنامه منظم و مدون درآیند و در آینده برای جامعه مؤثر و مفید واقع شوند.
 
 
 
بدین منظور با همكاری [[شهید قدوسی]] و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشكینی، مصباح یزدی و جنتی اقدام به تشكیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاكی كه دكتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤثری در این انقلاب عظیم داشت.
 
 
 
'''نسیم سحر'''
 
 
 
اولین حركت فرهنگی ایشان در آن زمان تأسیس دبیرستان [[دین]] و دانش بود كه به كمك برخی از دوستانش شكل گرفت و خود مسئولیت آن را عهده دار گشت؛ تا دانش آموز و دانشجوی مكتبی، دین و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلكه این دو را با هم فراگیرد زیرا دین و دانش انفكاك ناپذیرند. او این گونه بذر [[ایمان]] و انقلاب را در سرزمین افكار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 4362، ص 12.</ref>
 
 
 
'''چشمه ای در كویر'''
 
 
 
در سال 1344 برای انجام [[رسالت]] تبلیغی به آلمان سفر كرد تا امامت [[مسجد]] و تكمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آن جا را به عهده گیرد.
 
  
وی در مسجدی كه آیت الله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیت های مذهبی و فرهنگی شد و با تشكیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان و «مركز اسلامی هامبورگ» پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد.<ref> او به تنها یك ملت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، دفتر اول، ص 43.</ref>
+
#خدا از دیدگاه قرآن
 +
#نماز چیست؟
 +
#شناخت
 +
#شناخت دین
 +
#نقش دین در زندگی انسان
 +
#کدام مسلک؟
 +
#روحانیت در اسلام و در میان مسلمین
 +
#مبارزه پیروز
 +
#بانکداری و قوانین مالی در اسلام
 +
#مالکیت
  
البته فعالیت‌های ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلكه ایشان با تمام گروه‌ها ارتباط برقرار كرد و دامنه فعالیت هایش را در سطح اروپا گسترش داد.
+
برخی دیگر از آثار ایشان هنوز چاپ نشده است و شورای احیای آثار آن بزرگوار در تلاش است که در آینده آن آثار را که اکنون به صورت نوار سخنرانی موجود است، منتشر سازد.
  
'''مهندسی انقلاب'''
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی==
 +
'''تدوین کتب درسی:'''
  
پس از آن كه انقلاب اسلامی گذرگاه‌ها و فراز و نشیب های مهمی را پشت سر نهاد و خون هزاران شهید و جانباز به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار گرفت، حضرت امام خمینی آن روزها در پاریس پایه‌های حكومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشكیل دادند تا بتوانند قوانین كشور را بر طبق موازین [[اسلام]] و [[قرآن]] تنظیم نمایند. یكی از نخستین اعضای این شورا كه از طرف حضرت امام انتخاب شد، دكتر بهشتی بود.
+
زمانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی [[ایران]] را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند و با گذشت زمان، [[دین]] را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دکتر بهشتی با همکاری [[محمدجواد باهنر|دکتر باهنر]] در بخش برنامه‌ریزی کتاب‌های وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی [[اسلام]] آشنا ساخت.<ref> همان، ص ۴۵.</ref>
  
آیت الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت، به ویژه این كه در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن [[قوه مقننه]] - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یكی تصویب قوانین مورد نیاز كشور و دیگری اجرای آن قوانین مورد نیاز كشور و دیگری اجرای آن قوانین كه این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی كه شورا انتخاب می كرد، انجام می شد.
+
'''سازماندهی حوزه علمیه:'''
  
مدتی نیز دكتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشكیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را بكار گیرد حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤثر افتاد.
+
این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می کرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال ۱۳۳۹ به فکر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفکری دوستانش به این نتیجه رسید که باید تحولی اساسی توأم با نوعی برنامه‌ریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یک برنامه منظم و مدون درآیند و در آینده برای جامعه مؤثر و مفید واقع شوند. بدین منظور با همکاری [[شهید قدوسی]] و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشکینی، [[محمدتقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]] و [[احمد جنتی|جنتی]]، اقدام به تشکیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاکی که دکتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤثری در این انقلاب عظیم داشت.
 +
[[پرونده:D&D.jpg|thumb|left|شهید بهشتی در بین دانش آموزان دبیرستان «دین و دانش» قم]]
 +
'''تأسیس دبیرستان:'''
  
'''تأسیس حزب جمهوری'''
+
اولین حرکت فرهنگی ایشان در آن زمان تأسیس بود که به کمک برخی از دوستانش شکل گرفت و خود مسئولیت آن را عهده دار گشت؛ تا دانش آموز و دانشجوی مکتبی، [[دین]] و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلکه این دو را با هم فراگیرد، زیرا دین و دانش انفکاک ناپذیرند. او این گونه بذر [[ایمان]] و انقلاب را در سرزمین افکار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.<ref> روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۴۳۶۲، ص ۱۲.</ref>
  
در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف، وجود یك تشكل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزش ها ضروری بود. در آن زمان دكتر بهشتی كه همواره معتقد به نظم و برنامه‌ریزی و تشكیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی در فروردین سال 1358 حزب جمهوری اسلامی را با همفكری و همكاری مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای و دیگر دوستان تأسیس كرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به ولایت فقیه باشد. آیت الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیر كل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.<ref> همان، 18 تیر 1363.</ref>
+
'''تبلیغ دین:'''
  
'''تدوین قانون اساسی'''
+
در سال ۱۳۴۴ برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا [[امام جماعت‌|امام جماعت]] [[مسجد]] و تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آن جا را به عهده گیرد. وی در مسجدی که [[آیت الله بروجردی]] برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیت های مذهبی و فرهنگی شد و با تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان و «مرکز اسلامی هامبورگ» پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد.<ref> او به تنها یک ملت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، دفتر اول، ص ۴۳.</ref> البته فعالیت‌های ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلکه ایشان با تمام گروه‌ها ارتباط برقرار کرد و دامنه فعالیت هایش را در سطح اروپا گسترش داد.
 +
[[پرونده:Hamborg.jpg|thumb|left|مسجد شیعیان هامبورگ آلمان]]
  
پس از آن كه مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم، تشكیل شد دكتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام، به رغم مشغله كاری فراوان، با تلاش و كوشش فوق العاده و با همفكری و همكاری یاران دلسوز امام و انقلاب، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین كردند؛ كه به تأیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خون‌بهای انقلاب اسلامی بود.
+
'''مهندسی انقلاب:'''
  
یكی دیگر از اقدامات ایشان، روشن كردن جایگاه ولایت فقیه در این نظام مقدس بود. گرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بنی صدر خائن با آن مخالفت می كردند ولی آیت الله بهشتی با دلایل و براهین مستند به مخالفان جواب می داد. و سرانجام اصل [[ولایت فقیه]] در مجلس تصویب شد.
+
پس از آن که انقلاب اسلامی [[ایران]] در آستانه پیروزی قرار گرفت، حضرت [[امام خمینی]] آن روزها در پاریس پایه‌های حکومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشکیل دادند تا بتوانند قوانین کشور را بر طبق موازین [[اسلام]] و [[قرآن]] تنظیم نمایند. یکی از نخستین اعضای این شورا که از طرف حضرت امام انتخاب شد، دکتر بهشتی بود.
  
'''در سنگر عدالت'''
+
آیت الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت، به ویژه این که در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یکی تصویب قوانین مورد نیاز کشور و و دیگری اجرای آن قوانین که این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی که شورا انتخاب می کرد، انجام می شد.
  
پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی مسئولیت دیوان عالی كشور (بالاترین مقام قضایی كشور) را در اسفند ماه 1358 به دست با كفایت آیت الله بهشتی سپرد.<ref> [[صحیفه نور]]، ج 11، ص 279.</ref> تا برای این تشكیلات حیاتی كه نقش مهم و تعیین كننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین [[اسلام]] با درك و درایت والای ایشان فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد.  
+
مدتی نیز دکتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشکیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را بکار گیرد. حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤثر افتاد.
  
ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسئولیت خطیر و شریف منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی كشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با بكارگیری [[قضاوت]] عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی كه او مظهر [[عدالت]] علوی بود.
+
'''تأسیس حزب جمهوری:'''
  
'''در اوج مظلومیت'''
+
در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف، وجود یک تشکل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزش ها ضروری بود. در آن زمان دکتر بهشتی که همواره معتقد به نظم و برنامه‌ریزی و تشکیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی در فروردین سال ۱۳۵۸ حزب جمهوری اسلامی را با همفکری و همکاری [[سید علی حسینی خامنه ای|آیت الله خامنه‌ای]] و دیگر دوستان تأسیس کرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به [[ولایت فقیه]] باشد. آیت الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.<ref> همان، ۱۸ تیر ۱۳۶۳.</ref>
  
در طول تاریخ، هماره اندیشه‌های بزرگ در عصر خویش ناشناخته مانده‌اند. چون همگام با عصر خویش به پیش نرفته و پا را فراتر از عصر و اندیشه گذاشته اند. در این برهه شخصیت استثنایی آیت الله دكتر بهشتی نیز این چنین بود. این فرزانه بلندنگر تا هنگامی كه در قید حیات بود، همچنان غریب و ناشناخته ماند.
+
'''تدوین قانون اساسی:'''
  
این در حالی رخ می داد كه نمرودیان زمان - آمریكا و [[منافقین]] - او را خوب شناختند و به خوبی می دانستند كه او یكی از اركان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین كننده ای دارد و باید از ایشان شروع كرد. آن ها وجود او را نیز مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند و برای نیل به مقاصدشان اقدام به ترور شخصیتش نمودند و او را ابراهیم گونه در آتش سوزان تهمت ها افكندند و می خواستند با این شیوه این سد محكم را از مسیرشان بردارند و راهشان را هموار سازند تا به اهداف تاریكشان نایل آیند.
+
پس از آن که مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم تشکیل شد، دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام، به رغم مشغله کاری فراوان، با تلاش و کوشش فوق العاده و با همفکری و همکاری یاران دلسوز امام و انقلاب، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کردند؛ که به تأیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خون‌بهای انقلاب اسلامی بود.
 +
[[پرونده:سید عبدالله ضیایی نیا (2).jpg|thumb|left|دکتر شهید بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی]]
 +
یکی دیگر از اقدامات ایشان، روشن کردن جایگاه ولایت فقیه در این نظام مقدس بود. گرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بنی صدر خائن با آن مخالفت می کردند ولی آیت الله بهشتی با دلایل و [[برهان|براهین]] مستند به مخالفان جواب می داد. و سرانجام اصل ولایت فقیه در مجلس تصویب شد.
  
البته طراح اصلی این برنامه استعمار بود و منافقین مجریان طرح بودند و استعمار نیز هدفش آن بود كه مشروطه‌ای دیگر تكرار گردد. منافقین برای انجام این هدف استعماری، شخصیت دكتر بهشتی را نشانه گرفتند و با تهمت هایی چون انحصار طلب، سرمایه دار و... سعی در خدشه دار كردن شخصیت ایشان داشتند و با این كارشان می‌خواستند او را از صحنه انقلاب خارج سازند. گرچه در واقع هدف ترور شخصیت دكتر بهشتی نبود، بلكه اینان زمینه را برای كنار زدن روحانیت فراهم می كردند.<ref> ر.ك: روزنامه جمهوری اسلامی، 5 تیر 1363؛ 7 تیر 1369؛ 1 تیر 1372.</ref> این دل پاك و روح بلند هرگز در دفاع از خویشتن، شمشیر بیان از نیام برنكشید؛ اگر چه گذشت زمان از حقایق پرده برداشت و واقعیت ها را روشن كرد.
+
'''در سنگر عدالت:'''
  
چون رو به دوست كردی سركن به جور دشمن × چون نام عشق بردی آماده شو بلا را
+
پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی مسئولیت دیوان عالی کشور (بالاترین مقام قضایی کشور) را در اسفند ماه ۱۳۵۸ به دست با کفایت آیت الله بهشتی سپرد.<ref> صحیفه نور، ج ۱۱، ص ۲۷۹.</ref> تا برای این تشکیلات حیاتی که نقش مهم و تعیین کننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین [[اسلام]] با درک و درایت والای ایشان فراهم گردد و [[عدل]] و قسط در جامعه رواج یابد. ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسئولیت خطیر و شریف، منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی کشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با بکارگیری قضات عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی که او مظهر [[عدالت]] علوی بود.
  
'''برگی از دفتر فضیلت'''
+
==ویژگی‌های اخلاقی==
  
 
'''<I>الف) نماز اول وقت:</I>'''
 
'''<I>الف) نماز اول وقت:</I>'''
  
یكی از ویژگی‌های بارز آیت الله بهشتی، توجه فراوان به [[نماز]] بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از [[نماز اول وقت]] بازدارد. هنگام نماز، كارها را رها می ساخت و به سوی تكلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می كرد كه موقع نماز است، برای [[عبادت]] خدا خودمان را آماده كنیم.
+
یکی از ویژگی‌های بارز آیت الله بهشتی، توجه فراوان به [[نماز]] بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از [[نماز اول وقت]] بازدارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با [[الله|خدا]] می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است، برای [[عبادت]] خدا خودمان را آماده کنیم.
  
 
'''<I>ب) فروتنی:</I>'''
 
'''<I>ب) فروتنی:</I>'''
  
[[شهید باهنر]] درباره [[تواضع]] و فروتنی او چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی كه داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه‌ای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه باصفا و نشاط بود و [[صداقت]] كاملی در [[قضاوت]]‌ها و اظهارنظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».<ref> مجله مرزداران، سال دوم، ش 22.</ref>
+
[[محمدجواد باهنر|شهید باهنر]] درباره [[تواضع]] و فروتنی او چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی که داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه‌ای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و [[صداقت]] کاملی در قضاوت‌ها و اظهارنظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».<ref> مجله مرزداران، سال دوم، ش ۲۲.</ref>
  
 
'''<I>ج) حق پذیری:</I>'''
 
'''<I>ج) حق پذیری:</I>'''
  
از صفات نیك آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن [[حق]] بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین كه می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت. و این بیانگر صفای [[روح]] آن اسوه اخلاق است.<ref> ر.ك: همان، ص 14.</ref>
+
از دیگر صفات نیک آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن [[حق]] بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین که می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت. و این بیانگر صفای [[روح]] آن اسوه [[اخلاق]] است.<ref> ر.ک: همان، ص ۱۴.</ref>
  
 
'''<I>د) نظم:</I>'''
 
'''<I>د) نظم:</I>'''
  
زندگی او سراسر نظم بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است. همسر ایشان در این باره می گوید: «دكتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یك مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شركت می كردند، چیزی كه من از وی به یاد دارم این است كه امكان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای كه بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت: «ما تا نظم در كارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم كارهای مملكت را پیش ببریم».<ref> همان، ص 13.</ref>
+
زندگی او سراسر [[نظم]] بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است. همسر ایشان در این باره می گوید: «دکتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یک مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شرکت می کردند، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای که بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت: «ما تا نظم در کارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم».<ref> همان، ص ۱۳.</ref>
  
 
'''<I>هـ) بردباری:</I>'''
 
'''<I>هـ) بردباری:</I>'''
  
از دیگر [[صفات پسندیده]] آن گوهر گرانبها، صبر در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشكلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلكه با صبر و متانت آن را حل می كرد. همسر ایشان می گوید: «من خصوصیتی را كه از ایشان در مدت 29 سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد كه انسان را خجالت زده می كرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و با[[تقوا]] حتی یك مورد عصبانیت بی مورد به یاد ندارم».<ref> همان.</ref>
+
از دیگر صفات پسندیده آن گوهر گرانبها، [[صبر]] در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشکلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلکه با صبر و متانت آن را حل می کرد. همسر ایشان می گوید: «من خصوصیتی را که از ایشان در مدت ۲۹ سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و با[[تقوا]] حتی یک مورد عصبانیت بی مورد به یاد ندارم».<ref> همان.</ref>
  
 
'''<I>و) در خانه:</I>'''
 
'''<I>و) در خانه:</I>'''
  
در كارهای خانه به همسرشان كمك می كرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشكلاتشان می پرسید و به آن ها كمك می كرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل [[اسراف]] و استفاده بی حد و حصر كمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آن ها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آن ها، كه معادل ده برابر سنشان بود، كم كند. در تربیت بچه ها، نه آن ها را بی بندوبار و لوس بار می‌آورد و نه خشن و بسیار جدی. شوق به [[نماز]] و [[روزه]] و دیگر واجبات را در بچه‌ها به طور اختیاری ایجاد می كردند.<ref> همان، ص 15.</ref>
+
در کارهای خانه به همسرشان کمک می کرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشکلاتشان می پرسید و به آن ها کمک می کرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل [[اسراف]] و استفاده بی حد و حصر کمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آن ها پول به عنوان [[قرض الحسنه]] می داد تا از حقوق ماهیانه آن ها، که معادل ده برابر سنشان بود، کم کند. در تربیت بچه ها، نه آن ها را بی بندوبار و لوس بار می‌آورد و نه خشن و بسیار جدی. شوق به [[نماز]] و [[روزه]] و دیگر واجبات را در بچه‌ها به طور اختیاری ایجاد می کردند.<ref> همان، ص ۱۵.</ref>
  
'''نشانه‌های ماندگار'''
+
==شهادت==
 +
آمریکا و [[منافقین]] به خوبی می دانستند که آیت الله دکتر بهشتی یکی از ارکان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین کننده ای دارد و باید از ایشان شروع کرد. آن ها وجود او را نیز مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند و برای نیل به مقاصدشان اقدام به ترور شخصیتش نمودند. البته طراح اصلی این برنامه استعمار بود و منافقین مجریان طرح بودند و استعمار نیز هدفش آن بود که مشروطه‌ای دیگر تکرار گردد.
 +
[[پرونده:72.jpg|thumb|left|مقبره شهید بهشتی و یاران شهیدش]]
 +
منافقین برای انجام این هدف استعماری، شخص و شخصیت دکتر بهشتی را نشانه گرفتند و با [[تهمت]] هایی چون انحصار طلب، سرمایه دار و... سعی در خدشه دار کردن شخصیت ایشان داشتند و با این کارشان می‌خواستند او را از صحنه انقلاب خارج سازند. گرچه در واقع هدف ترور شخصیت دکتر بهشتی نبود، بلکه اینان زمینه را برای کنار زدن روحانیت فراهم می کردند.<ref> ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ تیر ۱۳۶۳؛ ۷ تیر ۱۳۶۹؛ ۱ تیر ۱۳۷۲.</ref>
  
ایشان در عرصه قلم نیز برجستگی داشت و به رغم فعالیت های گسترده و مسئولیت های فراوانی كه عهده‌دار بود، در زمینه نویسندگی نیز موفقیت خوبی داشته است. آثار قلمی ایشان از دو جهت حایز اهمیت است:
+
در روز حادثه (هفتم تیر ۱۳۶۰)، او مثل همیشه با تبسمی بر لب، به دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمد و در جلسه اعضای حزب جمهوری شرکت کرد. جلسه با قرائت [[قرآن]] آغاز شد و پس از آن، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد، که ناگهان با انفجاری که به دست سازمان مجاهدین خلق روی داد، آیت الله بهشتی (در ۵۳ سالگی) و بیش از هفتاد یار باوفایش به درجه [[شهادت در راه خدا|شهادت]] نایل آمدند. پیکر مطهر ایشان را پس از [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه، در بهشت زهرای [[تهران]] به خاک سپردند.
  
* 1. با توجه به اهمیت موضوع به رشته تحریر درآمده است؛ همچون «[[نماز]] چیست؟» از آن جا كه نماز ستون [[دین]] است و قوام [[ایمان]] بر این پایه استوار است و پذیرفتن اعمال، به این مهم بستگی دارد و بالاخره نردبانی برای رسیدن به بام بلند بندگی است.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
* 2. با توجه به ضرورت موضوع نگارش یافته است. ایشان با توجه به شرایط زمان و مكان و بر اساس نیاز جامعه - و نه در یقین - در زمینه معینی به تحقیق و تألیف پرداخته و به منظور تفنن چنین كاری انجام نداده است. مثلاً درباره مسأله بانكداری اسلامی، كه یك بحث مهم و مورد نیاز جامعه ماست و كمتر بدان توجه شده است. كتابی در این زمینه می نگارد و از نظر [[اسلام]] به بررسی مسأله می پردازد.
+
==منابع==
  
آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:
+
*[[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، زندگی نامه "شهید بهشتی" از علی علیزاده مهرانی.
  
* 1. خدا از دیدگاه [[قرآن]
+
*شهید بهشتی از زبان خود وی، [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=11960 تبیان]، بازیابی: ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۲.
 +
*فصلنامه ایران شناسی، دوره دوم، شماره دوم، تابستان 99.
  
* 2. [[نماز]] چیست؟
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 
+
<gallery mode="packed" heights="170">
* 3. شناخت؛
+
پرونده:بهشتی (6).jpg|شجره نامه شهید سید محمد حسینی بهشتی
 
+
پرونده:بهشتی (5).jpg|شهید سید محمد حسینی بهشتی در نوجوانی
* 4. شناخت دین؛
+
پرونده:فقیهی (4).jpg|نشسته از راست: ناشناس، محمد غروی، رضا جزی، [[علی اصغر فقیهی]]، گویا، سید غلامحسین آل یاسین، شهید سید محمد حسینی بهشتی، ابوالفضل مصفا،  سید حسن سادات ناصری، اشراقی: دبیران دبیرستان حکیم نظامی قم
 
+
پرونده:بهشتی (2).jpg|alt=شهید بهشتی جوان در آلمان|شهید سید محمد حسینی بهشتی در بین دوستان در آلمان
* 5. نقش دین در زندگی انسان؛
+
پرونده:بهشتی1.jpg|ردیف پایین پایین از راست: فضل الله اژه ای، سید محمدباقر مدرس مطلق، میر ابوالفضل خاتون آبادی، سید ابوالفضل عاملی موسوی، سید فضل الله حسینی بهشتی، میرزا جلال الدین اژه ای و شهید سید محمد حسینی بهشتی
 
+
پرونده:شریعتی (7).jpg|alt=شهید بهشتی در جوانی|[[محمد تقی شریعتی|محمدتقی شریعتی]]، شهید [[مرتضی مطهری]]، شهید سید محمد حسینی بهشتی و شهید [[شهید فضل الله محلاتی|فضل الله مهدی زاده محلاتی]] در کاروان حج
* 6. كدام مسلك؟
+
پرونده:تهرانی (3).jpg|از راست: شهید سید محمد حسینی بهشتی، سید عبدالحمید مولانا، مصطفی مسجد جامعی، [[امام خمینی|سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی]]، سید علی حسینی خامنه ای، [[حسن سعيد تهرانى|حسن سعید تهرانی]] و ناشناس
 
+
پرونده:اسدالله مدنی (17).jpg|از راست: شهید سید محمد حسینی بهشتی، ناشناس و [[شهید سید اسدالله مدنی]]
* 7. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین؛
+
پرونده:رباني املشي (5).jpg|از راست: حسین راستی کاشانی، سید محمد حسینی بهشتی، علی اکبر فیض آلنی (مشکینی) و [[محمدمهدی ربانی املشی]]
 
+
پرونده:محمدجواد باهنر (16).jpg|نشسته روی زمین از راست: محمد جواد حجتی کرمانی، [[سید محمود طالقانی|سید محمود علایی طالقانی]]، علی قائمی امیری، شهید [[محمدجواد باهنر]]، سید ابوالحسن بنی صدر، ناشناس، شهید سید محمد حسینی بهشتی و سید علی اکبر پرورش
* 8. مبارزه پیروز؛
+
پرونده:احمد جنتی (3).jpg|از راست: سید علی حسینی خامنه ای، صادق خلخالی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، احمد جنتی، [[سید احمد خمینی|سید احمد موسوی مصطفوی خمینی]] و شهید سید محمد حسینی بهشتی
 
+
پرونده:جعفر سبحانی (555).jpg|1. سید محمد حسینی بهشنی، 2. سید جعفر کریمی، 3. جعفر افروغ (اشراقی)، 33. [[حسینعلی منتظری نجف آبادی|حسین علی منتظری]]، 4. [[ناصر مکارم شیرازی]]، 5. [[جعفر سبحانی]]، 6. محمد صدوقی، 7. سید محمدعلی انگجی، 8. [[مرتضی حائری یزدی]] و 9. سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی
* 9. بانكداری و قوانین مالی در اسلام؛
+
پرونده:رباني املشي (8).jpg|1. حسین‌علی منتظری، 2. شهید [[شهید صدوقی|محمد صدوقی]]، 3. [[سید محمدعلی انگجی]]، 4. سید روح‌الله موسوی مصطفوی خمینی، 5. علی فلسفی، 6. جوادآقا تهرانی، 7. محمدمهدی ربانی املشی، 8. شهید [[سید عبدالحسین دستغیب]] و 9. شهید سید محمد حسینی بهشتی
 
+
پرونده:خادمی (17).jpg|[[سید حسین خادمی]]، شهید سید محمد حسینی بهشتی، [[سید کمال فقیه ایمانی]] و مهدی مظاهری در میان رزمندگان اسلام
* 10. مالكیت.
+
پرونده:محمدجواد باهنر (6).jpg|از راست: سید احمد موسوی مصطفوی خمینی، سید علی حسینی خامنه ای، شهید سید محمد حسینی بهشتی، شهید محمدجواد باهنر، عباس واعظ طبسی و [[سید عبدالکریم موسوی اردبیلی|میرکریم موسوی کریمی]] (عبدالکریم موسوی اردبیلی)
 
+
پرونده:رباني املشي (7).jpg|ردیف جلو از راست: [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|محمد موحدی]] (فاضل لنکرانی)، میرکریم موسوی کریمی (موسوی اردبیلی)، محمدمهدی ربانی املشی،  و شهید سید محمد حسینی بهشتی - ردیف عقب از راست: محمد دانش‌زاده قمی (مؤمن) و شهید [[آیت الله علی قدوسی|علی قدوسی]]
برخی دیگر از آثار ایشان هنوز چاپ نشده است و شورای احیای آثار آن بزرگوار در تلاش است كه در آینده آن آثار را كه اكنون به صورت نوار سخنرانی موجود است، منتشر سازد.
+
پرونده:جوادی.jpg|[[عبدالله جوادی آملی]] و شهید سید محمد حسینی بهشتی
 
+
پرونده:اسدالله بیات (4).jpg|امام جماعت: [[سید علی حسینی خامنه ای]] - صف اول از راست: ناشناسان، [[اسدالله بیات زنجانی]]، [[اکبر هاشمی رفسنجانی|اکبر هاشمی بهرمانی]] (رفسنجانی)، شهید سید محمد حسینی بهشتی و ناشناس
پرواز سرخ
+
پرونده:بهشتی (4).jpg|محل شهادت شهید سید محمد حسینی بهشتی (ساختمان حزب جمهوری)
 
+
پرونده:بهشتی (7).jpg|پیکر مطهر شهید سید محمد حسینی بهشتی
غروبی بود خونرنگ.
+
پرونده:بهشتی (3).jpg|تشییع پیکر شهید سید محمد حسینی بهشتی و یاران او در [[تهران]]
 
+
پرونده:بهشتی (1).jpg|قبر شهید سید محمد حسینی بهشتی در بهشت حضرت زهرای تهران
یادآور مظلومیت آلاله‌های سرخ سرزمین نینوا.
+
</gallery>
 
 
غروبی بود كه بوی خون می داد و حكایتگر حادثه و هجران.
 
 
 
آری این غروب با غروب‌های دیگر تفاوت داشت، چرا كه در باغ سرخ شهادت را گشوده بودند و فصل پرواز سبكبالان سبزاندیش سحرزاد فرارسیده بود. او مثل همیشه با تبسمی بر لب، قبل از غروب به دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی آمد و در جلسه اعضای حزب جمهوری شركت كرد.
 
 
 
جلسه با قرائت [[قرآن]] كه روح‌ها را با [[ملكوت]] پیوند داد، آغاز شد و پس از تلاوت قرآن، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد، كه ناگهان دست نفاق - سازمان مجاهدین (منافقین) خلق - از آستین شب بدر آمد و در شبانگاه هفتم تیر، تیری روانه انقلاب اسلامی كرد كه بر اثر آن آیت الله بهشتی (در 53 سالگی) و بیش از هفتاد یار باوفایش به درجه [[شهادت]] نایل آمدند و با هجرتی خونین و پروازی سرخ در كنگره عرشیان جای گرفتند و خاكیان را در سوگ و افلاكیان را در سرور نشاندند.
 
 
 
آن زمینیان قدسی را پس از تشییع باشكوه و تجلیل فراوان، در بهشت زهرا به خاك سپردند. این قصه خونین عشق را با شعر شاعر متعهد انقلاب حسین اسرافیلی به پایان می بریم:
 
 
 
بیدار دلانی كه به خون در خفتند × خواب همه سفلگان شب آشفتند
 
 
 
بر دار بلند عاشقی، با لب عشق × هفتاد و دو منصور انا الحق گفتند
 
 
 
نام نیكشان جاوید و راهشان پر رهرو و جامه سرخ شهادت بر قامت پاكشان مبارك.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
 
 
==منابع==
 
علي عليزاده مهراني، شهید آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 847
 
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
[[رده:علمای معاصر|بهشتی،سید محمد]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مدفونین در بهشت زهرا]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= ضعیف
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۴

شهید سید محمد حسینی ‌بهشتی (۱۳۰۷ - ۱۳۶۰ ش)، عالم مجاهد و فعال قبل و پس از انقلاب اسلامی و از شاگردان علامه طباطبائی بود. ریاست دیوان عالی کشور، دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی و عضویت در مجلس خبرگان، از مهمترین مسئولیتهای شهید بهشتی بود. او در راه تعالی اسلام فعالیت ها و رشادت های فراوان نمود و سرانجام همراه جمعی از یاران وفادارش، در دفتر مرکزی حزب جمهوری، توسط منافقین به شهادت رسید.

۲۳۰px
نام کامل سید محمد حسینی ‌بهشتی
زادروز ۱۳۰۷ شمسی
زادگاه اصفهان
وفات ۱۳۶۰ شمسی
مدفن تهران

Line.png

اساتید

آیت الله بروجردی، علامه طباطبائی، سید محمد محقق داماد، امام خمینی،...


آثار

خدا از دیدگاه قرآن، نماز چیست، نقش دین در زندگی انسان، بانکداری و قوانین مالی در اسلام،...


خاندان

خاندان صدر شاخه‌ای از خاندان شرف‌الدین و شرف‌الدین شاخه‌ای خاندان نورالدین است. این خاندان تا سال‌ها در جبل عامل لبنان می‌زیستند و از این رو به عاملی مشهورند. این خاندان از نوادگان امام موسی کاظم علیه اسلام و از خاندان‌های مشهور مذهبی در ایران، عراق و لبنان است.

لقب صدر برای این خاندان به جهت انتساب به سید صدرالدین موسوی عاملی اصفهانی است که به سبب شهرت علمی و به ویژه فقهی وی، فرزندانش همه به صدر معروف شدند. چون در اصفهان زندگی می‌کرد، برخی از فرزندانش به صدر اصفهانی مشهور شدند. برخی نیز به جهت مهاجرت او در کودکی از سرزمین جبل عامل به عراق، به صدرزاده یا صدرعاملی معروف شدند. چندین تن از عالمان خاندان صدر به صدرالدین ملقب‌اند.

وجه تسمیه

جایگاه ممتاز دینی، علمی و حوزوی سید صدرالدین عاملی موجب شد تا اغلب فرزندان، نوادگان، احفاد و اعقاب پسری اش با اقتباس از نام او، "صدر"، "صدر عاملی"، "صدر جبل عاملی"، "صدر اصفهانی"، "صدر کاظمینی" یا "صدرزاده" نامیده شوند . شاخه هایی نیز البته بعدها به "عاملی"، "خادم الشریعه" و "مستجاب الدعواتی" شهرت یافتند.[۱]

جایگاه شهید بهشتی در خاندان صدر

ولادت و خاندان

سید محمد حسینی ‌بهشتی دوم آبان ۱۳۰۷ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لُنبان بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان احکام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت.

مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.

تحصیلات و استادان

سید محمد کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. اخلاق نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت. تا این که بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن که تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.[۲]

در ۱۴ سالگی (۱۳۲۱ ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه علمیه احساس می کند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش گیرد.

سید محمد بهشتی چهار سال در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت کوتاه با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنی های تازه به شهر مقدس قم عزیمت کرد تا در جوار پربرکت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض کسب کند.

در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سکنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون شهید مطهری و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مکاسب و کفایه) را به پایان رساند و در سال ۱۳۲۶ در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد. در همین سال با همفکری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم کردند.

او با این که در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با درس‌های حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با کوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور که در سال ۱۳۲۷ موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشکده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۰ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.

ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به قم مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست و به موجب علاقه فراوانی که با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس «اسفار» و «شفا» علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس بشمار می آمد و در شب های پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری برپا کردند که نتیجه آن به صورت کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با پاورقی‌های شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.

از دیگر استادان وی در قم، عبارت بودند از: آیت الله بروجردی، سید محمد محقق داماد، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری یزدی.

پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده الهیات شد و تا سال ۳۸ در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده به خاطر فعالیت‌های چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت، نتوانست رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۵۳ رساله دکترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.

آثار و تألیفات

آیت الله بهشتی در عرصه قلم نیز برجستگی داشت و به رغم فعالیت های گسترده و مسئولیت های فراوانی که عهده‌دار بود، در زمینه نویسندگی نیز موفقیت خوبی داشته است. آثار قلمی ایشان از دو جهت حایز اهمیت است:

  • الف. با توجه به اهمیت موضوع به رشته تحریر درآمده است؛ همچون کتاب «نماز چیست؟» از آن جا که نماز ستون دین است و قوام ایمان بر این پایه استوار است و پذیرفتن اعمال، به این مهم بستگی دارد و بالاخره نردبانی برای رسیدن به بام بلند بندگی است.
  • ب. با توجه به ضرورت موضوع نگارش یافته است. ایشان با توجه به شرایط زمان و مکان و بر اساس نیاز جامعه - و نه در یقین - در زمینه معینی به تحقیق و تألیف پرداخته و به منظور تفنن چنین کاری انجام نداده است. مثلاً درباره مسأله بانکداری اسلامی، که یک بحث مهم و مورد نیاز جامعه ماست و کمتر بدان توجه شده است، کتابی در این زمینه می نگارد و از نظر اسلام به بررسی مسأله می پردازد.

آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:

تعدادی از آثار تازه منتشر شده شهید بهشتی
  1. خدا از دیدگاه قرآن
  2. نماز چیست؟
  3. شناخت
  4. شناخت دین
  5. نقش دین در زندگی انسان
  6. کدام مسلک؟
  7. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین
  8. مبارزه پیروز
  9. بانکداری و قوانین مالی در اسلام
  10. مالکیت

برخی دیگر از آثار ایشان هنوز چاپ نشده است و شورای احیای آثار آن بزرگوار در تلاش است که در آینده آن آثار را که اکنون به صورت نوار سخنرانی موجود است، منتشر سازد.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

تدوین کتب درسی:

زمانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند و با گذشت زمان، دین را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دکتر بهشتی با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامه‌ریزی کتاب‌های وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت.[۳]

سازماندهی حوزه علمیه:

این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می کرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال ۱۳۳۹ به فکر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفکری دوستانش به این نتیجه رسید که باید تحولی اساسی توأم با نوعی برنامه‌ریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یک برنامه منظم و مدون درآیند و در آینده برای جامعه مؤثر و مفید واقع شوند. بدین منظور با همکاری شهید قدوسی و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشکینی، مصباح یزدی و جنتی، اقدام به تشکیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاکی که دکتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤثری در این انقلاب عظیم داشت.

شهید بهشتی در بین دانش آموزان دبیرستان «دین و دانش» قم

تأسیس دبیرستان:

اولین حرکت فرهنگی ایشان در آن زمان تأسیس بود که به کمک برخی از دوستانش شکل گرفت و خود مسئولیت آن را عهده دار گشت؛ تا دانش آموز و دانشجوی مکتبی، دین و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلکه این دو را با هم فراگیرد، زیرا دین و دانش انفکاک ناپذیرند. او این گونه بذر ایمان و انقلاب را در سرزمین افکار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.[۴]

تبلیغ دین:

در سال ۱۳۴۴ برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا امام جماعت مسجد و تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آن جا را به عهده گیرد. وی در مسجدی که آیت الله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیت های مذهبی و فرهنگی شد و با تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان و «مرکز اسلامی هامبورگ» پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد.[۵] البته فعالیت‌های ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلکه ایشان با تمام گروه‌ها ارتباط برقرار کرد و دامنه فعالیت هایش را در سطح اروپا گسترش داد.

مسجد شیعیان هامبورگ آلمان

مهندسی انقلاب:

پس از آن که انقلاب اسلامی ایران در آستانه پیروزی قرار گرفت، حضرت امام خمینی آن روزها در پاریس پایه‌های حکومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشکیل دادند تا بتوانند قوانین کشور را بر طبق موازین اسلام و قرآن تنظیم نمایند. یکی از نخستین اعضای این شورا که از طرف حضرت امام انتخاب شد، دکتر بهشتی بود.

آیت الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت، به ویژه این که در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یکی تصویب قوانین مورد نیاز کشور و و دیگری اجرای آن قوانین که این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی که شورا انتخاب می کرد، انجام می شد.

مدتی نیز دکتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشکیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را بکار گیرد. حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤثر افتاد.

تأسیس حزب جمهوری:

در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف، وجود یک تشکل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزش ها ضروری بود. در آن زمان دکتر بهشتی که همواره معتقد به نظم و برنامه‌ریزی و تشکیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی در فروردین سال ۱۳۵۸ حزب جمهوری اسلامی را با همفکری و همکاری آیت الله خامنه‌ای و دیگر دوستان تأسیس کرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به ولایت فقیه باشد. آیت الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.[۶]

تدوین قانون اساسی:

پس از آن که مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم تشکیل شد، دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام، به رغم مشغله کاری فراوان، با تلاش و کوشش فوق العاده و با همفکری و همکاری یاران دلسوز امام و انقلاب، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کردند؛ که به تأیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خون‌بهای انقلاب اسلامی بود.

دکتر شهید بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی

یکی دیگر از اقدامات ایشان، روشن کردن جایگاه ولایت فقیه در این نظام مقدس بود. گرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بنی صدر خائن با آن مخالفت می کردند ولی آیت الله بهشتی با دلایل و براهین مستند به مخالفان جواب می داد. و سرانجام اصل ولایت فقیه در مجلس تصویب شد.

در سنگر عدالت:

پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی مسئولیت دیوان عالی کشور (بالاترین مقام قضایی کشور) را در اسفند ماه ۱۳۵۸ به دست با کفایت آیت الله بهشتی سپرد.[۷] تا برای این تشکیلات حیاتی که نقش مهم و تعیین کننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین اسلام با درک و درایت والای ایشان فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد. ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسئولیت خطیر و شریف، منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی کشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با بکارگیری قضات عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی که او مظهر عدالت علوی بود.

ویژگی‌های اخلاقی

الف) نماز اول وقت:

یکی از ویژگی‌های بارز آیت الله بهشتی، توجه فراوان به نماز بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت بازدارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است، برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم.

ب) فروتنی:

شهید باهنر درباره تواضع و فروتنی او چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی که داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه‌ای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و صداقت کاملی در قضاوت‌ها و اظهارنظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».[۸]

ج) حق پذیری:

از دیگر صفات نیک آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین که می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت. و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است.[۹]

د) نظم:

زندگی او سراسر نظم بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است. همسر ایشان در این باره می گوید: «دکتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یک مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شرکت می کردند، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای که بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت: «ما تا نظم در کارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم».[۱۰]

هـ) بردباری:

از دیگر صفات پسندیده آن گوهر گرانبها، صبر در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشکلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلکه با صبر و متانت آن را حل می کرد. همسر ایشان می گوید: «من خصوصیتی را که از ایشان در مدت ۲۹ سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و باتقوا حتی یک مورد عصبانیت بی مورد به یاد ندارم».[۱۱]

و) در خانه:

در کارهای خانه به همسرشان کمک می کرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشکلاتشان می پرسید و به آن ها کمک می کرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل اسراف و استفاده بی حد و حصر کمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آن ها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آن ها، که معادل ده برابر سنشان بود، کم کند. در تربیت بچه ها، نه آن ها را بی بندوبار و لوس بار می‌آورد و نه خشن و بسیار جدی. شوق به نماز و روزه و دیگر واجبات را در بچه‌ها به طور اختیاری ایجاد می کردند.[۱۲]

شهادت

آمریکا و منافقین به خوبی می دانستند که آیت الله دکتر بهشتی یکی از ارکان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین کننده ای دارد و باید از ایشان شروع کرد. آن ها وجود او را نیز مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند و برای نیل به مقاصدشان اقدام به ترور شخصیتش نمودند. البته طراح اصلی این برنامه استعمار بود و منافقین مجریان طرح بودند و استعمار نیز هدفش آن بود که مشروطه‌ای دیگر تکرار گردد.

مقبره شهید بهشتی و یاران شهیدش

منافقین برای انجام این هدف استعماری، شخص و شخصیت دکتر بهشتی را نشانه گرفتند و با تهمت هایی چون انحصار طلب، سرمایه دار و... سعی در خدشه دار کردن شخصیت ایشان داشتند و با این کارشان می‌خواستند او را از صحنه انقلاب خارج سازند. گرچه در واقع هدف ترور شخصیت دکتر بهشتی نبود، بلکه اینان زمینه را برای کنار زدن روحانیت فراهم می کردند.[۱۳]

در روز حادثه (هفتم تیر ۱۳۶۰)، او مثل همیشه با تبسمی بر لب، به دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمد و در جلسه اعضای حزب جمهوری شرکت کرد. جلسه با قرائت قرآن آغاز شد و پس از آن، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد، که ناگهان با انفجاری که به دست سازمان مجاهدین خلق روی داد، آیت الله بهشتی (در ۵۳ سالگی) و بیش از هفتاد یار باوفایش به درجه شهادت نایل آمدند. پیکر مطهر ایشان را پس از تشییع باشکوه، در بهشت زهرای تهران به خاک سپردند.

پانویس

  1. خاندان صدر در ایران، محسن کمالیان.
  2. یادنامه شهید مظلومه، سید فرید قاسمی، ص ۱۷.
  3. همان، ص ۴۵.
  4. روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۴۳۶۲، ص ۱۲.
  5. او به تنها یک ملت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، دفتر اول، ص ۴۳.
  6. همان، ۱۸ تیر ۱۳۶۳.
  7. صحیفه نور، ج ۱۱، ص ۲۷۹.
  8. مجله مرزداران، سال دوم، ش ۲۲.
  9. ر.ک: همان، ص ۱۴.
  10. همان، ص ۱۳.
  11. همان.
  12. همان، ص ۱۵.
  13. ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ تیر ۱۳۶۳؛ ۷ تیر ۱۳۶۹؛ ۱ تیر ۱۳۷۲.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد ۲، زندگی نامه "شهید بهشتی" از علی علیزاده مهرانی.
  • شهید بهشتی از زبان خود وی، تبیان، بازیابی: ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۲.
  • فصلنامه ایران شناسی، دوره دوم، شماره دوم، تابستان 99.

آرشیو عکس و تصویر