مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شهادت امام رضا علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: امام رضا علیه السلام، شهادت امام رضا عل...' ایجاد کرد)
 
(۲۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{عالی}}
 +
{{تقویم|روز= 30 صفر|سال= سال ۲۰۳ هجری قمری}}
 +
شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] (علیه السلام) بنا به قول مشهور در بین [[شیعه]]، در آخرین روز ماه [[صفر]] سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است. آن حضرت توسط [[مامون|مأمون عباسی]] و با خورانده شدن سم به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدند.
  
 +
==تاریخ شهادت==
 +
درباره تاریخ شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام گفتار مورخان و سیره‌نگاران مختلف است:
  
 +
[[شیخ مفید]] در [[مسارالشيعه]]، آن را در روز ۲۳ [[ذی القعده]] سال ۲۰۳ می‌داند.<ref> مسارالشیعه (شیخ مفید)، ص ۱۶.</ref> به همین جهت، برای [[زیارت]] آن حضرت در این روز تأکید فراوانی به عمل آمده.<ref> منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج ۲، ص ۳۱۲؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۹۷.</ref> برخی، روز ۲۳ ماه [[رمضان]] را روز شهادت آن حضرت دانستند.<ref> زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوری – امین الاسلام طبرسی)، ص ۴۲۴.</ref>
  
 +
عده‌ای هم، شهادت ایشان را در ماه [[صفر]] ذکر کرده‌اند، ولیکن برخی از آنان روز چهاردهم، برخی روز هفدهم و برخی دیگر آخرین روز صفر را تاریخ شهادت می‌دانند.<ref> منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۱۲.</ref> معروف و مشهور میان علما و مورخان [[شیعه|شیعه]] آن است که آن حضرت در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ قمری در طوس به شهادت رسید و این، گفتار شیخ مفید در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]] نیز است.<ref> الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۹۱.</ref>
  
'''منبع:''' زندگى سياسى هشتمين امام، ص 202
+
==چگونگی شهادت==
 +
'''مرگ در اثر زیاد خوردن انگور:'''
  
'''نویسنده:''' سيد جعفر شهيدى
+
[[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و [[ابن خلکان|ابن خلکان]] درباره نحوه درگذشت [[امام رضا]] علیه السلام نوشته‌اند: امام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.<ref> الکامل، ۵، ص ۱۵۰ - طبرى، ۱۱، ص ۱۰۳۰ - تاریخ ابوالفداء، ۲، ص ۲۳ - مرآة الجنان، ۲، ص ۱۲ - وفیات الاعیان، ۱، ص ۳۲۱ (چاپ ۱۳۱۰ هجرى) - برخى از اینان داستان مسموم شدن را با تعبیر «گفته مى  شود...» بیان کرده اند.</ref>
  
حكم رانان از نظر برخى فرقه  ها نكته مهمى در اين جا است كه بايد حتما خاطرنشان كنيم. برخى از [[ ]] معتقدند كه اطاعت از حكام واجب است و به هيچ وجه نمى  توان با آنان از در مخالفت درآمد و يا بر ضدشان قيام كرد. ديگر فرق نمى  كند كه ماهيت  حاكم چه باشد، حتى اگر مرتكب بزرگترين [[]] شود و يا هتك مقدسات كند.
+
[[سید جعفر شهیدی]] پس از نقل این نظر، آن را مردود دانسته و می گوید: راستى که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یک آدم معمولى بپذیرد، تا چه رسد به امامى که همه به دانش، [[حکمت]]، [[زهد]] و پارسائی اش اعتراف داشتند.<ref>سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.</ref>
  
معناى اين عقيده آن است كه حاكم هر چند بي گناهان را كه از اولاد [[ ]] صلی الله علیه و آله هم باشند بكشد، باز اطاعتش واجب و تمرد از وى [[]] است. اين مساله جزء معتقدات برخى از فرقه  هاى اسلامى است مانند: اهل [[]]، عامه [[ ]]، چه پيش و چه بعد از امام اشعرى كه خود او نيز به همين مطلب عقيده مند بود. براى تاييد اين عقيده احاديثى هم به پيغمبر صلی الله و علیه و آله نسبت داده اند، ولى متوجه نبودند كه اين برخلاف نص صريح قرآن و حكم عقلى و وجدان مى  باشد.
+
'''مسموم شدن بدون بیان علت:'''
  
بازتاب اين اعتقاد اين باورداشت  بازتاب گسترده اى بر انديشه هاى نويسندگان، مورخان و حتى علما و فقهايشان برجاى نهاده كه به موجب آن خود را مجبور مى  ديدند كه لغزش ها و جنايات حكام را بپوشانند و يا توجيه و تاويل نمايند.
+
عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولى هیچ گونه ذکرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند، مانند یعقوبى که می گوید: «گفته مى  شود که او مسموم شد و درگذشت».<ref>تاریخ یعقوبى، جلد دوم ص ۸۰.</ref>
  
يكى از خواست هاى اين حكام آن بود كه حقايق مربوط به [[ ]] عليهم السلام را از نظر مردم پنهان نگه داشته و يا آن ها را به گونه بدى بازگو كنند. در اين باره علما، نويسندگان و مورخان از هيچ كوششى فروگذار نمى  كردند و براى اجراى اراده حاكم كه - بر حسب عقيده جبرى كه خود آن ها جعل كرده بودند - اراده خدا است، نهايت امكانات خود را بكار مى  گرفتند. از اين رو مى  بينيم كه در بسيارى از كتاب هاى تاريخى نه تنها زندگى امامان ما نوشته نشده بلكه حتى نامشان هم برده نشده است.
+
'''مسموم شدن به دست عباسیان:'''
  
دليل اين رويداد نه آن بود كه امامان علیه السلام افرادى گمنام و ناشناخته بودند يا آن كه كسى به آن ها توجهى نمى  نمود. زيرا هر چه بود مردم يا از روى دوستى و تشيع و يا از روى دشمنى و مبارزه با آنان سروكار داشتند. با اين وصف، حتى نام آنان را در بسيارى از كتب تاريخى نمى  يابيم. در حالى كه آن ها حتى از ذكر داستان هايى مربوط به آوازخوان ها، رقاصه  ها و حتى قطاع طريق خوددارى نمى كردند. اين ها خيانت نسبت  به حقيقت  بشمار مى  رود، يعنى اين نويسندگان در برابر نسل هاى آينده خود مرتكب خيانت  شدند و امانتى را كه لازم بود بعنوان نويسنده رعايت كنند، هرگز نپاييدند.
+
عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته  اند ولى معتقدند که این جنایت  به دست [[عباسیان]] صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود<ref> روح الاسلام، سید امیرعلى، ص ۳۱۱ و ۳۱۲</ref> که احمد امین نیز بدان اشاره کرده و گفته است: «اگر براستى او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسى غیر از [[مأمون|مامون]] به او خورانیده، یعنى یکى از مدعیان حکومت براى خاندان عباسى».
  
در چنين شرايطى شيعيان [[ ]] علیهم السلام از امكانات كمى براى ذكر حقايق مربوط به امامان خويش برخوردار بودند. آنان همواره تحت تعقيب حكام قرار گرفته و جانشان هميشه در مخاطره بود. اكنون مى  پرسيد پس چرا خلفا آن همه علما را ارج مى  نهادند. چرا آن ها را از دورترين نقاط نزد خود فرامى  خواندند. آيا اين شيوه با موضع خصمانه اى كه آنان در برابر اهل بيت اتخاذ كرده بودند منافات نداشت؟
+
'''وفات به مرگ طبیعی:'''
  
پاسخ اين سؤال روشن است. نخست علت  سوء رفتارشان با ائمه اين بود كه اولا چون مى  دانستند كه حق حكمرانى از آن، آن هاست پس مى  كوشيدند تا با از بين بردنشان اين حق نيز پايمال شود. ثانيا ائمه هرگز حكام مزبور را تاييد نمى  كردند و هيچ گاه از كردارشان ابراز خشنودى نمى  داشتند. ثالثا ائمه با رفتار نمونه و شخصيت نافذ خود بزرگترين عامل خطر براى جان خلفا و دستگاه قدرتشان بشمار مى  رفتند.
+
برخى دیگر گفته  اند که امام به [[مرگ]] طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در کار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذکر کرده اند. یکى از این افراد «[[سبط بن جوزی|ابن جوزى]]» است که پس از نقل قول دیگران که گفته اند: «پس از یک استحمام، در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت»، خود مى  نویسد: این درست نیست که بگوییم [[مأمون|مامون]] عامل مسموم کردن وى بوده باشد. چه اگر این طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى  کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.<ref> تذکرة الخواص، ص ۳۵۵.</ref>
  
اما اين كه چگونه علما را آن همه تشويق مى  كردند، براى تحقق بخشيدن به هدف ها سياسى معينى بود. البته اين حمايت تا حدودى رعايت مى  شد كه زيانى براى حكومتشان در برنداشته و علم و عالم يكى از ابزار خدمت  به آنان مى بود. آن ها مى  خواستند از اين مجرا هدف هاى زير را تامين كنند:
+
دکتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت [[امام رضا]] علیه السلام از مطالب ساختگى [[شیعه]] است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمى کنند.<ref> نظریة الامامة، ص ۳۸۷.</ref>
  
* 1- دانشمندان كه طبقه آگاه جامعه را تشكيل مى  دادند زير مراقبت و سلطه آن ها قرار گيرند.
+
'''مسموم شدن به دست مامون:'''
  
* 2- به دست اين دانشمندان بسيارى از نقشه  هاى خود را به شهادت تاريخ عملى سازند.
+
کسانى که بر این عقیده اند گروه بزرگى را تشکیل مى  دهند که ابن جوزى نیز بدان ها اشاره کرده است و [[شیعه|شیعیان]] بطور کلى این نظر را تایید کرده اند. [[شیخ مفید]] می نویسد: آن دو - یعنى [[مأمون|مامون]] و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول کردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!
  
* 3- خود را در نظر مردم دوستدار علم و عالم جلوه مى  دادند تا بدين وسيله جلب اطمينان بيشترى كنند و طرد اهل بيت  با استقبال از علما به نحوى جبران مى  شد.
+
شیخ مفید در کتاب [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]] دو روایت مختلف زیر را در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:
  
* 4- تشويق علما وسيله  اى براى پوشاندن چهره ائمه و به فراموشى سپردن ياد آن ها بود.
+
'''روایت اول:''' روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد.
 +
سپس شیخ مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت:
 +
مامون به من دستور داد ناخن‎های خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم. سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت:
 +
حال شما چگونه است؟
 +
فرمود: امید بهبودی دارم.
 +
مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده اند؟
 +
حضرت فرمود: نه.
 +
مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده ‎اند.
 +
سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آن نیست.
 +
برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم و مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت.
  
پس مقام علم و عالم در حدود همين هدف ها براى خلفا محترم بود. وگرنه هر بار كه از سوى شخصيتى احساس خطر مى  كردند در رهايى از چنگش به هر وسيله ممكن دست مى  يازيدند.
+
مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از [[اباصلت هروی|اباصلت هروی]] روایت کرده که گفت:
 +
پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود:
 +
ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به [[ذکر]] [[خدا]] گویا بود.
  
احمد امين درباره منصور مى  نويسد: «[[]] را هر بار كه لازم مى  ديد فرامى  خواند و محدثان و علما را نزد خويش دعوت مى  كرد، البته اين تا وقتى بود كه آنان برخوردى با سلطه اش پيدا نمى  كردند، وگرنه دستگاه كيفرى عليه  شان بكار مى  افتاد».(1)
+
'''روایت دوم:''' شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید که گفت:
 +
حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه‌های آن سوزن‎های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.<ref>ارشاد، ج۶، ص ۲۹۵.</ref>
  
آرى، همين منصور بود كه «ابوحنيفه » را مسموم كرد و بر [[ ]] علیه السلام كه از بيعت  با محمد بن عبدالله علوى سرباز زده بود، همراه با خانواده و شاگردانش، بسيار تنگ مى  گرفت.
+
از [[اهل سنت]] و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند که منکر [[مرگ]] طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرجح دانسته اند. مانند این افراد:
  
بهرحال، اكنون برگرديم و كلام خود را از آن جا دنبال كنيم كه گفتيم حكام بسيار مى  كوشيدند تا حقايق مربوط به ائمه علیهم السلام باز گفته نشود و يا آن كه بگونه نادرستى آن ها را به مردم عرضه مى  كردند و در اين باره از كسانى كه عنوان «دانشمند» داشتند نيز كمك مى  گرفتند. بنابراين، اين راست است اگر بگوييم [[ ]]، [[]]، [[]]، [[ ]]، [[]] و [[ ]] از آن دسته از دانشمندانى بودند كه به حقيقت و تاريخ خيانت كردند و در نگارش وقايع انصاف و بي طرفى لازم را نداشتند. مثلا يكى از موارد لغزش اينان كه به وضوح حاكى از تعصب آنان و اطاعت كوركورانه شان از حكام است مطلبى است كه درباره نحوه درگذشت [[ ]] علیه السلام نوشته  اند. طبق نوشته ايشان امام انگور خورد و آنقدر زياد خورد كه به مرگش منتهى گرديد.(2)
+
*[[ابن حجر عسقلانى|ابن حجر]] در صواعق، ص ۱۲۲.
 +
*ابن صباغ مالکى در فصول المهمة، ص ۲۵۰.
 +
*[[مسعودی|مسعودى]] در اثبات الوصیة، ص ۲۰۸، [[التنبیه والاشراف]]، ص ۲۰۳، [[مروج الذهب]]، ۳، ص ۴۱۷.
 +
*قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه، ۱، ص ۲۱۱.
 +
*قندوزى حنفى در [[ینابیع الموده لذوی القربی (کتاب)|ینابیع المودة]]، ص ۲۶۳ و ۳۸۵.
 +
*جرجى زیدان در تاریخ تمدن اسلامى، بخش ۴، ص ۴۴۰.
 +
*ابوبکر خوارزمى در رساله خود.
 +
*[[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج اصفهانى]] در [[مقاتل الطالبیین (کتاب)|مقاتل الطالبین]].
 +
*سمعانى در انساب، ۶، ص ۱۳۹.
 +
*در [[سنن ابن ماجه (کتاب)|سنن ابن ماجه]] به نقل تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، ص ۲۷۸.
  
ظاهرا [[ ]] هم كه شخصى اموى مشرب بود مى  خواسته از اينان پيروى كند كه در تاريخ خود چنين آورده: «چون مامون به طوس وارد شد، امام رضا علیه السلام بر اثر انگورى كه خورده بود بطور ناگهانى درگذشت...».(3)
+
==پیشگویى شهادت امام رضا==
  
براستى كه اين حرفها عجيب است. آخر چگونه انسان مى  تواند چنان پرخورى را درباره يك آدم معمولى بپذيرد تا چه رسد به امامى كه همه به [[]]، [[]]، [[]] و پارسائيش اعتراف داشتند. آيا انسان عاقل هيچ به خود اجازه چنين پندارى مى  دهد كه شخصى عاقل و حكيم همچون امام با پرخورى دست  به خودكشى زده باشد؟ آيا كسى در طول زندگى امام به ياد دارد كه وى شخصى پرخور و شكم  پرست  بوده باشد؟ يا برعكس، علم و زهد و [[]]، با صرفنظر از [[]] و حكمت، هرگز به انسان اجازه نمى  دهد تا بدان حد شكم خود را انباشته از خوردنى كند. اين ها تمام ناشى از تعصب مذهبى و پيروى از تمايلات كوركورانه است كه به امام چنين نسبتى را مى  دهند وگرنه كجا عقل و وجدان آدمى چنين رويدادى را مى  تواند تصديق كند!
+
رویداد شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از [[ائمه اطهار]] علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه [[شیخ صدوق]] به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: [[امام علی علیه السلام|امام علی بن ابی طالب]] علیه السلام فرمود:
  
اكنون ببينيم ديگران درباره درگذشت امام علیه السلام چه گفته اند. نظر برخى ديگر از مورخان  با نگرشى سريع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام علیه السلام به بررسى ناهماهنگى گفته  ها و نقطه نظرهايشان خواهيم رسيد. عده اى در اين باره فقط خود حادثه را گزارش كرده اند ولى هيچ گونه ذكرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبيل ترديد چنين آورده اند: «گفته مى  شود كه او مسموم شد و درگذشت ». (مانند يعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاريخش)
+
«سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَه فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَه ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر ...».<ref>عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۹- ۳۵۸.</ref> به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین [[خراسان]] از روی ستم و جور به زهر کشته می شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم [[حضرت موسی علیه السلام|موسی بن عمران]] است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد... .
  
نظر دسته سوم  عده اى ديگر مسموم شدن امام را پذيرفته  اند ولى معتقدند كه اين جنايت  به دست [[]] صورت گرفت. سيد اميرعلى داراى همين عقيده بود كه احمد امين نيز بدان اشاره كرده.(4) براى اين نظر سند تاريخى جز آن چه كه «[[ ]]» نقل كرده، وجود ندارد. وى عبارتى مبهم در اين باره نوشته: «چون ديدند كه خلافت  به اولاد على انتقال يافته على بن موسى را سم دادند و او در [[]] به طوس درگذشت ».(5)
+
و [[سید هاشم بحرانی]] در [[مدینة المعاجز (کتاب)|مدینه المعاجز]] می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] علیه السلام شنیدم که می ‎فرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَه کَمَن زارَ رَسُول الله<ref>مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref>؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر [[هارون الرشید|هارون]] در طوس مدفون می شود، کسی که او را [[زیارت|زیارت]] کند مانند کسی است که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] را زیارت نموده است.
  
نظر چهارم  برخى نيز گفته  اند امام به دست مامون مسموم گرديد ولى اين به رهنمود و تشويق فضل بود. به نظر ما مامون هرگز نيازى به تشويق يا راهنمايى براى انجام اين كار نداشت، چه خود موقعيت امام را بخوبى احساس مى  كرد. روشن است كه اين نظريه براى تبرئه مامون ابراز شده، چه فضل مدت ها پيش از امام بدست مامون كشته شده بود. از اين گذشته، چگونه مى  توان باور كرد كه مامون اين جنايت را تنها به خاطر خوشايند فضل انجام داده و خودش هيچ گونه تمايلى بدان نداشته است!
+
همچنین دسته ای از روایات از خود [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست [[مأمون|مامون]] و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله:
 +
[[اباصلت هروی]] گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود:
 +
به خدا نیست از ما [[ائمه اطهار|ائمه]] احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود.
 +
عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار [[حج]] و [[عمره]] کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات [[بهشت]] رفیق ما قرار داده می شود.<ref>امالی الصدوق، ص۶۳ - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۲۵۶.</ref>
  
نظر پنجم  برخى ديگر گفته  اند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبود. براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده اند. يكى از اين افراد «[[ ]]» است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته  اند پس از يك استحمام در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور كه بوسيله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حيات گفت، ابن جوزى مى  نويسد كه اين درست نيست كه بگوييم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اين طور بود پس چرا آن همه در [[]] امام ابراز حزن و اندوه مى  كرد. اين حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشاميدن و هرگونه لذتى چشم پوشيده بود.(6)
+
==غسل و تدفین پیکر مطهر امام==
 +
صاحب [[بحارالأنوار (کتاب)|بحار الانوار]] به نقل از [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|امالى شیخ صدوق]] و [[عیون اخبارالرضا (کتاب)|عیون اخبار الرضا]] نقل می کند که: [[اباصلت هروی|ابا صلت]] گفت در خدمت [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]] علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى که [[هارون الرشید|هارون]] مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى [[خراسان]] را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن.
  
البته عبارت [[ ]] حاكى از آن است كه مسموم شدن امام را پذيرفته ولى منكر آن است كه مامون عامل اين جنايت  بوده باشد. «اربلى » نيز به پيروى از ابن جوزى همين عقيده را ابراز كرده و همان گونه بر گفته خويش دليل آورده است. احمد امين نيز از كسانى است كه معتقدند كسى غير از مامون بود كه سم را به امام خورانيده، چه او حتى پس از مرگ امام و ورودش به [[]] هنوز جامه سبز مى  پوشيد و بعلاوه، مامون با علما درباره برترى حضرت [[ �]] علیه السلام مباحثه مى  كرد.(7)
+
ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در [[محراب]] بانتظار نشست، در این موقع غلام [[مأمون]] وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى. مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى!
  
دكتر [[  ]] نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت [[ ]] علیه السلام از مطالب ساختگى [[]] است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانيدن سم به او، تناقضى احساس نمى  كنند.(8)
+
وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از [[مدینه|مدینه]] در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده.
  
دلايل كسانى كه در تبرئه مامون از جنايت  سم خورانى سعى كرده اند، به شرح زير خلاصه مى  گردد:
+
گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا [[امام جواد علیه السلام|محمد بن علی]]». پس به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید... در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت.
  
* 1- پيمان وليعهدى كه به موجب آن امام پس از مامون به خلافت مى  رسيد.
+
حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب، تا پدرم را [[غسل]] دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم.
 +
فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن [[کفن]] و حنوط پدرم هست بیاور. وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان، پدر خود را کفن کرد و بر بدنش [[نماز]] خواند...  [[مأمون]] و غلامان با گریه داخل شدند. گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند می گفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد برایش قبر بکنند.
 +
تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد، یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است؟ جواب داد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد، دستور داد در طرف قبله قبر بکنند... .<ref>زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار)، ص: ۲۷۶ تا ۲۷۹</ref>
  
* 2- بزرگداشت  شان امام و تاييد شرف و علم و فضيلت وى و ارجمندى خانواده اش.
+
پس از شهادت امام رضا علیه السّلام، مأمون، او را در بقعه هارونیه در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه [[حرم امام رضا علیه السلام|حرم حضرت رضا]] علیه السّلام، در شهر [[مشهد]] مقدس واقع است.
  
* 3- به همسرى وى درآوردن دخترش كه خود عامل تحكيم دوستى ميان آن دو بود.
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
  
* 4- استدلال مامون بر برترى على علیه السلام در برابر علما.
+
*سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
 +
*داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، ۱۳۷۳، شماره ۱ (ص ۱۶ تا ۲۸)
 +
*موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
 +
*زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام (ترجمه جلد ۴۹ بحارالأنوار)، موسی خسروی، ۱۳۸۰ ش.
  
* 5- ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام بطورى كه از خوردن و آشاميدن و ديگر لذت ها روى گردانده بود.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170px">
 +
پرونده:مرو2.jpg|منزل منسوب به [[امام رضا علیه السلام]] در مرو
 +
پرونده:مرو.jpg|منزل منسوب به امام رضا علیه السلام در مرو
 +
پرونده:سکه‌های ولایت‌عهدی.jpg|درهم‌های نقره به نام امام رضا علیه السلام در دوره [[مامون]]
 +
پرونده:Mazar.jpg|سومین سنگ مزار امام رضا علیه السلام که سال 1379 شمسی طراحی شد.
  
* 6- دفن كردن امام در كنار قبر پدرش رشيد، و اين كه او خود بر جسد وى [[]] گزارد.
+
</gallery>
  
* 7- پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز مى  پوشيد حتى پس از ورودش به [[]].
+
{{شناختنامه امام رضا (ع)}}
  
* 8- پيوسته با [[]] به رغم اقدام هاى مكرر بر ضدش، مهربانى مى  نمود.
+
[[Category:امام رضا علیه السلام]]
 
+
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
* 9- خلق و خوى مامون به او اجازه چنين جنايتى نمى  داد.
+
[[رده:وقایع ماه صفر]]
 
+
[[رده:سال ۲۰۳ هجری قمری]]
* 10- مسموميت امام از جعليات [[]] است.
+
[[رده: مقاله های مهم]]
 
+
{{سنجش کیفی
اين خلاصه همه دلايلى بود كه تبرئه كنندگان مامون آورده اند. ولى به نظر ما اينان يا به تمام حقايق، علم كافى نداشتند و در نتيجه نتوانستند نظر درستى درباره اين مساله تاريخى ابراز كنند، و يا آن كه حقيقت را مى  دانستند ولى به داب پيشينيان خود بر ضد ائمه تعصب ورزيده به پيروى از هواى خويش و خلفايشان، حقايق مضر به احوالشان را لوث كرده اند.
+
|سنجش=شده
 
+
|شناسه= خوب
واقع امر اين است كه تمام چيزهايى كه اينان ذكر كرده اند هيچ كدام مانع از آن نبود كه مامون براى دفع خطر وجود امام علیه السلام دست  به توطئه بزند، همان گونه كه قبلا هم همين بلا را بر سر وزيرش [[  ]] آورده بود. فضل نيز مقامى شامخ نزد مامون داشت و حتى اصرار داشت كه دخترش را هم به وى تزويج كند. او همچنين فرمانده خود «[[  ]] » را نيز به مجرد ورود به مرو سر به نيست كرد، بى  آنكه كوچكترين مجالى براى دفاع به وى بدهد و يا شكايتش را استماع كند. توطئه  هاى مامون گريبانگير طاهر و فرزندانش و ديگران و ديگران نيز شد. اينان وزرا و فرماندهانش بودند كه براى مامون و تحكيم پايه  هاى قدرتش آن همه خدمت كرده و ديگران را با زور و شمشير به اطاعتش درآورده بودند.
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
با اين وصف مى  بينيم كه چگونه همه را يكى پس از ديگرى به ديار عدم فرستاد در حالى كه نسبت  به همه نيز ابراز محبت و سپاسگزارى مى  نمود. مامون كسى بود كه بخاطر سلطنت و حكومت، برادر خود را بكشت، حال چگونه به همين انگيزه از كشتن امام رضا علیه السلام دست  باز دارد. آيا اين معقول است كه بگوييم به نظر وى امام رضا علیه السلام از تمام اين خدمت گزاران صديقش و حتى از برادرش محبوبتر مى  نمود؟ اما اين كه بر [[�]] امام ابراز حزن و سوگوارى نمود قضيه روشن است. مگر در آن شرايط از چنان افعى مكار و سياست  بازى مى  شد انتظار شادمانى و سرور برد؟ مگر هم او نبود كه فضل را كشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت(9) و قاتلانش را هم كه به دستور خود او بودند، از دم تيغ گذرانيد. بعد هم سر آنان را نزد حسن - برادر فضل - فرستاد و دخترش هم را به عقد وى درآورد. اما پس از پيروزى بر ابن شكله، حسن را نيز از مقامش سرنگون ساخت.(10)
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
طاهر را نيز خود او كشت ولى بي درنگ [[ ]] را از سوى خود نزد فرزندانش گسيل داشت تا مراتب تسليت  خليفه را به ايشان ابراز كند. سپس فرزندان طاهر را بر جاى پدر بنشاند ولى بتدريج همه را يكى پس از ديگرى سرنگون نمود. از اين قبيل جنايات، مامون بسيار كرده كه اكنون مجال ذكر همه آن ها نيست. به همين قياس، عكس  العمل ها و گفته  هايش در مرگ امام رضا علیه السلام نيز كوچكترين ارزشى نداشت. چه اگر راست مى  گفت پس چگونه دست  به خون هفت تن از برادران امام بي الود و [[]] را تحت  شكنجه و آزار درآورد و به كارگزار خود در [[]] نوشت كه منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا علیه السلام در خطبه  ها رانده شده بود.
+
|جامعیت= خوب
 
+
|رعایت اختصار= خوب
مامون از چه شرافتى برخوردار بود كه بگوييم كشتن امام با خلق و خوى وى ناسازگار بود. آيا كشتن آن همه افراد مگر منافاتى با مهر و محبتش داشت كه پيوسته نسبت  به آنان ابراز مى  داشت. بنابراين، مهر ورزيش نسبت  به امام نيز هيچ گونه منافاتى با قتلش نمى  توانست داشته باشد. اما اين كه علويان را بزرگ مى  داشت علت را خودش در نامه  اى كه به عباسيان نوشته، چنين بيان مى دارد كه اين بزرگداشت جزئى از سياست وى بشمار مى  رود. لذا پس از درگذشت امام رضا علیه السلام ديگر لباس سبز را - كه ويژه علويان بود - نپوشيد، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانيد و به فرمانروايان خود در هر نقطه اى دستور داد كه به دستگيرى علويان بپردازند.
+
|سیر منطقی= خوب
 
+
|کیفیت پژوهش= خوب
اما سخن احمد امين كه نوشته علويان بر ضد مامون بسيار قيام كرده بودند، ادعايى است كه هرگز صحت ندارد. زيرا در تاريخ حتى نام يك قيام پس از درگذشت امام رضا علیه السلام ثبت نشده، بجز قيام «عبدالرحمن بن احمد» در [[]] كه انگيزه اش را همه مورخان ظلم كارگزاران خليفه نوشته اند، و همچنين شورش برادران امام علیه السلام كه به خون خواهى وى برخاسته بودند. اما اين كه گفته اند داستان مسموميت امام از ساختگي هاى شيعه است، بايد گفت كه پيش از شيعه خود تاريخ نويسان سنى اين جنايت را به مامون نسبت داده بودند و شيعيان نيز شرح اين داستان را در كتاب هاى اهل سنت مى  خواندند كه منابع بسيارى از آنان را ما در همين كتاب ذكر كرده ايم.
+
|رده= دارد
 
+
}}
با اين همه اگر كسى باز در تبرئه مامون و حسن نيتش اصرار دارد به اين سؤال پاسخ دهد كه چرا پس از درگذشت امام، مقام وليعهدى را به فرزندش حضرت [[ ]] علیه السلام عرضه نكرد، در حالى كه او نيز دامادش بود و به فضل و علم و كمالاتش نيز اعتراف مى  كرد. حضرت جواد به رغم خردساليش تحسين عباسيان را نسبت  به فضل و كمال خويش برانگيخته بود. مناظره وى با «يحيى بن اكثم » معروف است كه با چه مهارتى به سؤال هاى وى پاسخ مى  داد.(11) به علاوه، صغر سن نمى  توانست  بهانه عدم واگذارى مقام وليعهدى به امام جواد علیه السلام باشد، چه وليعهدى معنايش تصدى عملى امور مملكتى نيست و تازه خلفا و حتى رشيد، پدر مامون، براى كسانى بيعت وليعهدى گرفته بودند كه به مراتب خردسالتر از امام جواد علیه السلام بودند.
 
 
 
'''<I>نظر ششم كه نظرى درست است!</I>'''
 
 
 
طبق اين نظر امام علیه السلام بدون شك مسموم گرديد. كسانى كه بر اين عقيده اند گروه بزرگى را تشكيل مى  دهند كه [[ ]] نيز بدان ها اشاره كرده است. شيعيان بطور كلى اين نظر را تاييد كرده اند مگر مرحوم [[]] در [[ ]] كه خود را هم عقيده با [[ ]] و [[ ]] دانسته است. ولى ظاهر امر چنين است كه شيخ مفيد نيز قايل به مسموميت امام بوده، چه نوشته است: آن دو - يعنى مامون و رضا - با همديگر انگورى را تناول كردند سپس امام علیه السلام بيمار شد و مامون نيز خود را به بيمارى زد!!!
 
 
 
يكى از امورى كه بهترين دليل بر شهادت امام علیه السلام بشمار مى  رود اتفاق شيعه بر اين مطلب است. چه آنان بهتر و عميق تر به احوال امامان خود مى  پرداختند و دليلى هم براى تحريف يا كتمان حقايق در اين زمينه نداشتند.
 
 
 
از اهل سنت و ديگران نيز گروه بسيارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبيعى امام علیه السلام بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرحج دانسته اند. مانند اين افراد:
 
 
 
* [[ ]] در [[]]، ص 122 - [[  ]] در [[ ]]، ص 250.
 
 
 
* مسعودى در [[ ]]، ص 208، [[ ]]، ص 203، [[ ]]، 3، ص 417.
 
 
 
* [[]] در [[    ]]، 1، ص 211.
 
 
 
* [[ ]] در [[ ]]، ص 263 و 385.
 
 
 
* [[ ]] در [[  ]]، 2، بخش 4، ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امين و مامون.
 
 
 
* ابوبكر [[]] در رساله خود - احمد شلبى در [[ ]] و [[ ]]، 3، ص 107.
 
 
 
* [[ ]] در [[ ]] - [[ ]] در تاريخ موصل 171/352 - [[ ]] در [[ ]]، ص 218 - [[]]، در [[ ]]، ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
 
 
 
* [[]] در انسابش، 6، ص 139.
 
 
 
* در سنن ابن ماجه به نقل [[   ]]، ص 278 - عارف تامر در [[  ]]، ص 125.
 
 
 
* دكتر كامل مصطفى شيبى در [[  ]]، ص 226 و بسيارى ديگر...
 
 
 
'''بازتاب قتل امام علیه السلام در زمان مامون'''
 
 
 
چون به كتاب هاى تاريخى مراجعه مى  كنيم درمى  يابيم كه شهادت [[ ]] علیه السلام به دست مامون به وسيله سم، حتى در زمان مامون نيز امرى معروف و بر سر زبان هاى مردم بود. بطورى كه مامون خود شكوه از اين اتهام مى  كرد كه چرا مردم او را عامل مسموم كردن امام مى  پنداشتند!
 
 
 
در روايت آمده كه هنگام [[�]] امام علیه السلام مردم اجتماع كرده و پيوسته مى  گفتند كه اين مرد - يعنى مامون - وى را ترور كرده است. در اين باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست كه مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموى امام، را به سويشان بفرستد و براى متفرق كردنشان بگويد كه امام علیه السلام امروز براى احتراز از آشوب از منزل خارج نمى  شود.(12)
 
 
 
[[ ]] علت قيام ابراهيم فرزند امام موسى علیه السلام را آن دانسته كه وى مامون را متهم به قتل برادرش مى  نمود.(13) ابراهيم نيز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گرديد. برادرش نيز زيد بن موسى كه در مصر شورش كرده بود به دست همين خليفه مسموم شد. اين كه يعقوبى نوشته كه مامون ابراهيم و زيد را مورد عفو قرار داد(14) منافاتى با آن ندارد كه مدتى بعد با نيرنگ به ايشان سم خورانيده باشد. چه آنان به خونخواهى برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون يك ژست ظاهرى مى  بود.
 
 
 
طبق نقل برخى از منابع تاريخى يكى ديگر از برادران امام رضا علیه السلام به نام احمد بن موسى چون از حيله مامون آگاه شد. همراه سه هزار تن - و به روايتى دوازده هزار - از بغداد قيام كرد. كارگزار مامون در شيراز به نام «قتلغ خان » به امر خليفه با او به مقابله برخاست و پس از كشمكش هايى هم او هم برادرش «محمد عابد» و يارانشان را به شهادت رسانيد.(15)
 
 
 
در آن ايام برادر ديگر امام رضا علیه السلام به نام هارون بن موسى همراه با بيست و دو تن از علويان به سوى خراسان مى  آمد. بزرگ اين قافله خواهر امام رضا يعنى حضرت فاطمه علیه السلام بود (16) . مامون ماموران انتظامى خود را دستور داد تا بر قافله بتازند. آن ها نيز همه را مجروح و پراكنده كردند. هارون نيز در اين نبرد مجروح شد ولى سپس او را در حالى كه بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگير كرده بقتل رساندند. (17)
 
 
 
مى  گويند حتى به [[ ]] معصومه علیهاالسلام نيز در ساوه زهر خورانيدند كه پس از چند روزى او هم به شهادت رسيد.(18) ديگر از قربانيان مامون، برادر ديگر امام علیه السلام به نام حمزة بن موسى بود. با توجه به اين وقايع درمى  يابيم كه مساله شهادت امام به دست مامون در همان ايام نيز امرى شايع ميان مردم گرديده بود.
 
 
 
'''پيشگويى امام علیه السلام و اجدادش'''
 
 
 
افزون بر تمام آن چه كه گذشت  ياد اين نكته نيز لازم است كه امام رضا علیه السلام شهادتش را بوسيله زهر خود بارها پيشگويى كرده بود. به علاوه، اجداد پاكش نيز سال ها پيش از وى رويداد شهادت امام رضا علیه السلام را خبر داده بودند. مى  توان روايات وارد شده در اين زمينه را به سه طبقه تقسيم كرد:
 
 
 
* 1- آن دسته از روايات كه از زبان [[� ]] صلی الله علیه و آله يا [[ ]] علیهم السلام نقل شده و حاكى از به شهادت رسانيدن [[ ]] علیه السلام در طوس است. در اين باره پنج  [[�]] وارد شده.
 
 
 
* 2- آن دسته از روايات كه از خود امام رضا علیه السلام نقل شده كه شهادتش بدست مامون و دفنش را در طوس كنار قبر هارون، پيشگويى نموده است.
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). [[ ]]، 3، ص 202 و نيز جلد 2، ص 46 و 47.
 
 
 
(2). الكامل، 5، ص 150 - طبرى، 11، ص 1030 - تاريخ [[]]، 2، ص 23 - مختصر تاريخ الدول، ص 134 - [[ ]]، 2، ص 12 - [[ ]]، 1، ص 321 (چاپ 1310 هجرى) - برخى از اينان داستان مسموم شدن را با تعبير «گفته مى  شود...» بيان كرده اند.
 
 
 
(3). تاريخ [[ ]]، 3، ص 250.
 
 
 
(4). [[ ]]، سيد اميرعلى، ص 311 و 312 - احمد امين چنين نگاشته: «اگر براستى او را مسموم كرده باشند، حتما اين سم را كسى غير از مامون به او خورانيده، يعنى يكى از مدعيان حكومت  براى خاندان عباسى ».
 
 
 
(5). الامام الرضا ولى عهد المامون، ص 102 به نقل از خلاصة الذهب المسبوك، ص 142.
 
 
 
(6). [[ ]]، ص 355.
 
 
 
(7). ضحى الاسلام، 3، ص 295 و 296.
 
 
 
(8). [[ ]]، ص 387.
 
 
 
(9). التاريخ الاسلامى و الحضارة الاسلامية، 3، ص 322 - [[ ]]، 1، ص 211. درباره چگونگى قتل فضل سخن گفتيم و ديگر آن را تكرار نمى كنيم.
 
 
 
(10). [[ ]]، ص 166.
 
 
 
(11). [[ ]]، [[ ]]، [[ ]]، [[ ]]، بحار، [[ ]]، [[ ]] جلد 2 به نقل از: اخبار الدول قرمانى، [[ ]]، ائمة الهدى هاشمى، الاتحاف بحب الاشراف، مفتاح النجا فى مناقب اهل العبا...
 
 
 
(12). مسند الامام الرضا، 1، ص 130 - بحار، 49، ص 299 - [[ ]]، 2، ص 242.
 
 
 
(13). تاريخ ابن خلدون، 3، ص 115.
 
 
 
(14). مشاكلة الناس لزمانهم، ص 29.
 
 
 
(15). قيام [[]] علوى، ص 169 - [[ ]]، 10 از مجلد 11، ص 286 و 287 به نقل از كتاب الانساب از محمد بن هارون موسوى نيشابورى - مدينة الحسين (سرى دوم) ص 91 - بحار، 8، ص 308 - حياة الامام موسى بن جعفر، 2، ص 413 - فرق الشيعة، حاشيه ص 97 به نقل از بحر الانساب (چاپ بمبئى) و ساير منابع.
 
 
 
(16). قيام سادات علوى، ص 168.
 
 
 
(17). جامع الانساب، ص 56 - قيام سادات علوى، ص 161 - حياة الامام موسى بن جعفر، 2.
 
 
 
(18). قيام سادات علوى، ص 168.
 

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۲

تقویم هجری قمری

روز واقعه:30 صفر
سال ۲۰۳ هجری قمری

شهادت امام رضا (علیه السلام) بنا به قول مشهور در بین شیعه، در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مأمون عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.

تاریخ شهادت

درباره تاریخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سیره‌نگاران مختلف است:

شیخ مفید در مسارالشيعه، آن را در روز ۲۳ ذی القعده سال ۲۰۳ می‌داند.[۱] به همین جهت، برای زیارت آن حضرت در این روز تأکید فراوانی به عمل آمده.[۲] برخی، روز ۲۳ ماه رمضان را روز شهادت آن حضرت دانستند.[۳]

عده‌ای هم، شهادت ایشان را در ماه صفر ذکر کرده‌اند، ولیکن برخی از آنان روز چهاردهم، برخی روز هفدهم و برخی دیگر آخرین روز صفر را تاریخ شهادت می‌دانند.[۴] معروف و مشهور میان علما و مورخان شیعه آن است که آن حضرت در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ قمری در طوس به شهادت رسید و این، گفتار شیخ مفید در ارشاد نیز است.[۵]

چگونگی شهادت

مرگ در اثر زیاد خوردن انگور:

ابن اثیر، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و ابن خلکان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اند: امام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.[۶]

سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر، آن را مردود دانسته و می گوید: راستى که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یک آدم معمولى بپذیرد، تا چه رسد به امامى که همه به دانش، حکمت، زهد و پارسائی اش اعتراف داشتند.[۷]

مسموم شدن بدون بیان علت:

عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولى هیچ گونه ذکرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند، مانند یعقوبى که می گوید: «گفته مى شود که او مسموم شد و درگذشت».[۸]

مسموم شدن به دست عباسیان:

عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولى معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود[۹] که احمد امین نیز بدان اشاره کرده و گفته است: «اگر براستى او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسى غیر از مامون به او خورانیده، یعنى یکى از مدعیان حکومت براى خاندان عباسى».

وفات به مرگ طبیعی:

برخى دیگر گفته اند که امام به مرگ طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در کار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذکر کرده اند. یکى از این افراد «ابن جوزى» است که پس از نقل قول دیگران که گفته اند: «پس از یک استحمام، در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت»، خود مى نویسد: این درست نیست که بگوییم مامون عامل مسموم کردن وى بوده باشد. چه اگر این طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.[۱۰]

دکتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت امام رضا علیه السلام از مطالب ساختگى شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمى کنند.[۱۱]

مسموم شدن به دست مامون:

کسانى که بر این عقیده اند گروه بزرگى را تشکیل مى دهند که ابن جوزى نیز بدان ها اشاره کرده است و شیعیان بطور کلى این نظر را تایید کرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - یعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول کردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!

شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف زیر را در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:

روایت اول: روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد. سپس شیخ مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت: مامون به من دستور داد ناخن‎های خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم. سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امید بهبودی دارم. مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده اند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده ‎اند. سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آن نیست. برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم و مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت.

مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت: پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود.

روایت دوم: شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید که گفت: حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه‌های آن سوزن‎های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.[۱۲]

از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرجح دانسته اند. مانند این افراد:

پیشگویى شهادت امام رضا

رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

«سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَه فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَه ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر ...».[۱۳] به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد... .

و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می ‎فرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَه کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۴]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.

همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می شود.[۱۵]

غسل و تدفین پیکر مطهر امام

صاحب بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى که هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى خراسان را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن.

ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست، در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى. مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى!

وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده.

گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا محمد بن علی». پس به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. امام جواد پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید... در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت.

حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب، تا پدرم را غسل دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن کفن و حنوط پدرم هست بیاور. وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان، پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند... مأمون و غلامان با گریه داخل شدند. گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند می گفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد برایش قبر بکنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد، یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است؟ جواب داد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد، دستور داد در طرف قبله قبر بکنند... .[۱۶]

پس از شهادت امام رضا علیه السّلام، مأمون، او را در بقعه هارونیه در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه حرم حضرت رضا علیه السّلام، در شهر مشهد مقدس واقع است.

پانویس

  1. مسارالشیعه (شیخ مفید)، ص ۱۶.
  2. منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج ۲، ص ۳۱۲؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۹۷.
  3. زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوری – امین الاسلام طبرسی)، ص ۴۲۴.
  4. منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۱۲.
  5. الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۹۱.
  6. الکامل، ۵، ص ۱۵۰ - طبرى، ۱۱، ص ۱۰۳۰ - تاریخ ابوالفداء، ۲، ص ۲۳ - مرآة الجنان، ۲، ص ۱۲ - وفیات الاعیان، ۱، ص ۳۲۱ (چاپ ۱۳۱۰ هجرى) - برخى از اینان داستان مسموم شدن را با تعبیر «گفته مى شود...» بیان کرده اند.
  7. سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
  8. تاریخ یعقوبى، جلد دوم ص ۸۰.
  9. روح الاسلام، سید امیرعلى، ص ۳۱۱ و ۳۱۲
  10. تذکرة الخواص، ص ۳۵۵.
  11. نظریة الامامة، ص ۳۸۷.
  12. ارشاد، ج۶، ص ۲۹۵.
  13. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۹- ۳۵۸.
  14. مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۵۳.
  15. امالی الصدوق، ص۶۳ - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۲۵۶.
  16. زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار)، ص: ۲۷۶ تا ۲۷۹

منابع

  • سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
  • داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، ۱۳۷۳، شماره ۱ (ص ۱۶ تا ۲۸)
  • موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
  • زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام (ترجمه جلد ۴۹ بحارالأنوار)، موسی خسروی، ۱۳۸۰ ش.

آرشیو عکس و تصویر