مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شهادت امام رضا علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{عالی}}
 
{{عالی}}
{{تقویم|روز= 30 صفر|سال= سال 203 هجری قمری}}  
+
{{تقویم|روز= 30 صفر|سال= سال ۲۰۳ هجری قمری}}  
 +
شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] (علیه السلام) بنا به قول مشهور در بین [[شیعه]]، در آخرین روز ماه [[صفر]] سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است. آن حضرت توسط [[مامون|مأمون عباسی]] و با خورانده شدن سم به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدند.
  
شهادت [[امام رضا علیه السلام]] بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 [[صفر]] سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط [[مامون]] خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.
+
==تاریخ شهادت==
 +
درباره تاریخ شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام گفتار مورخان و سیره‌نگاران مختلف است:
  
==تاریخ شهادت امام رضا علیه السلام==
+
[[شیخ مفید]] در [[مسارالشيعه]]، آن را در روز ۲۳ [[ذی القعده]] سال ۲۰۳ می‌داند.<ref> مسارالشیعه (شیخ مفید)، ص ۱۶.</ref> به همین جهت، برای [[زیارت]] آن حضرت در این روز تأکید فراوانی به عمل آمده.<ref> منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج ۲، ص ۳۱۲؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۹۷.</ref> برخی، روز ۲۳ ماه [[رمضان]] را روز شهادت آن حضرت دانستند.<ref> زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوری – امین الاسلام طبرسی)، ص ۴۲۴.</ref>
درباره تاريخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سيره‌نگاران مختلف است:
 
  
[[شيخ مفيد]] در [[مسارالشيعه]]، آن را در روز 23 [[ذی القعده]] سال 203 مي‌داند.<ref> مسارالشيعه (شيخ مفيد)، ص 16.</ref> به همين جهت، براي [[زيارت]] آن حضرت در اين روز تأكيد فراواني به عمل آمده.<ref> [[منتهي الآمال]] ([[شیخ عباس قمی]])، ج 2، ص 312؛ وقايع الايام (شيخ عباس قمي)، ص 97.</ref> برخي، روز 23 ماه [[رمضان]] را روز [[شهادت]] آن حضرت دانستند.<ref> زندگاني چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه [[اعلام الوري]] – امين الاسلام طبرسي)، ص 424.</ref>
+
عده‌ای هم، شهادت ایشان را در ماه [[صفر]] ذکر کرده‌اند، ولیکن برخی از آنان روز چهاردهم، برخی روز هفدهم و برخی دیگر آخرین روز صفر را تاریخ شهادت می‌دانند.<ref> منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۱۲.</ref> معروف و مشهور میان علما و مورخان [[شیعه|شیعه]] آن است که آن حضرت در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ قمری در طوس به شهادت رسید و این، گفتار شیخ مفید در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]] نیز است.<ref> الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۹۱.</ref>
  
عده‌اي هم، شهادتش را در ماه [[صفر]] ذكر كرده‌اند وليكن برخي از آنان روز چهاردهم، برخي روز هفدهم و برخي ديگر آخرين روز صفر را تاريخ شهادتش مي‌دانند.<ref> منتهي الآمال، ج 2، ص 312.</ref> معروف و مشهور ميان علما و مورخان شيعه آن است كه آن حضرت در آخرين روز ماه صفر سال 203 قمري در طوس به شهادت رسيد و اين، گفتار شيخ مفيد در ارشاد نيز است.<ref> الارشاد (شيخ مفيد)، ص 591.</ref>
+
==چگونگی شهادت==
 +
'''مرگ در اثر زیاد خوردن انگور:'''
  
==بیان های مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام==
+
[[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و [[ابن خلکان|ابن خلکان]] درباره نحوه درگذشت [[امام رضا]] علیه السلام نوشته‌اند: امام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.<ref> الکامل، ۵، ص ۱۵۰ - طبرى، ۱۱، ص ۱۰۳۰ - تاریخ ابوالفداء، ۲، ص ۲۳ - مرآة الجنان، ۲، ص ۱۲ - وفیات الاعیان، ۱، ص ۳۲۱ (چاپ ۱۳۱۰ هجرى) - برخى از اینان داستان مسموم شدن را با تعبیر «گفته مى  شود...» بیان کرده اند.</ref>
  
===مرگ در اثر زیاد خوردن انگور===
+
[[سید جعفر شهیدی]] پس از نقل این نظر، آن را مردود دانسته و می گوید: راستى که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یک آدم معمولى بپذیرد، تا چه رسد به امامى که همه به دانش، [[حکمت]]، [[زهد]] و پارسائی اش اعتراف داشتند.<ref>سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.</ref>
[[ابن اثير]]، [[طبرى]]، [[ابوالفداء]]، [[ابن العبرى]]، [[يافعى]] و [[ابن خلكان]] درباره نحوه درگذشت [[امام رضا]] علیه السلام نوشته‌اندامام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.-<ref> الكامل، 5، ص 150 - طبرى، 11، ص 1030 - تاريخ [[ابوالفداء]]، 2، ص 23 - مختصر تاريخ الدول، ص 134 - [[مرآة الجنان]]، 2، ص 12 - [[وفيات الاعيان]]، 1، ص 321 (چاپ 1310 هجرى) - برخى از اينان داستان مسموم شدن را با تعبير «گفته مى  شود...» بيان كرده اند.</ref>
 
  
سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر آن را مردود دانسته در مورد آن می گوید: راستى كه اين حرفها عجيب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره يك آدم معمولى بپذيرد تا چه رسد به امامى كه همه به دانش، حكمت، زهد و پارسائيش اعتراف داشتند.<ref>سيد جعفر شهيدى، زندگى سياسى هشتمين امام، ص 202.</ref>
+
'''مسموم شدن بدون بیان علت:'''
  
===مسموم شدن بدون بیان علت===
+
عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولى هیچ گونه ذکرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند، مانند یعقوبى که می گوید: «گفته مى  شود که او مسموم شد و درگذشت».<ref>تاریخ یعقوبى، جلد دوم ص ۸۰.</ref>
عده اى در اين باره فقط خود حادثه را گزارش كرده اند ولى هيچ گونه ذكرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبيل ترديد چنين آورده اند: «گفته مى  شود كه او مسموم شد و درگذشت ». (مانند يعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاريخش)
 
  
=== مسموم شدن به دست عباسیان===
+
'''مسموم شدن به دست عباسیان:'''
عده اى ديگر مسموم شدن امام را پذيرفته  اند ولى معتقدند كه اين جنايت  به دست [[عباسيان]] صورت گرفت. سيد اميرعلى داراى همين عقيده بود<ref> [[روح الاسلام]]، سيد اميرعلى، ص 311 و 312</ref> كه احمد امين نيز بدان اشاره كرد او خود گفته است: «اگر براستى او را مسموم كرده باشند، حتما اين سم را كسى غير از مامون به او خورانيده، يعنى يكى از مدعيان حكومت  براى خاندان عباسى».
 
  
===وفات به مرگ طبیعی===
+
عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولى معتقدند که این جنایت  به دست [[عباسیان]] صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود<ref> روح الاسلام، سید امیرعلى، ص ۳۱۱ و ۳۱۲</ref> که احمد امین نیز بدان اشاره کرده و گفته است: «اگر براستى او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسى غیر از [[مأمون|مامون]] به او خورانیده، یعنى یکى از مدعیان حکومت  براى خاندان عباسى».
برخى ديگر گفته اند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبود. براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده اند. يكى از اين افراد «[[ابن جوزى ]]» است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته  اند پس از يك استحمام در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور كه بوسيله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حيات گفت، ابن جوزى مى  نويسد كه اين درست نيست كه بگوييم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اين طور بود پس چرا آن همه در [[مرگ]] امام ابراز حزن و اندوه مى  كرد. اين حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشاميدن و هرگونه لذتى چشم پوشيده بود.<ref> [[تذكرة الخواص]]، ص 355.</ref>
 
  
دكتر [[احمد محمود صبحى]] نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت [[امام رضا]] علیه السلام از مطالب ساختگى [[شيعه]] است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانيدن سم به او، تناقضى احساس نمى  كنند.<ref> [[نظرية الامامة]]، ص 387.</ref>
+
'''وفات به مرگ طبیعی:'''
  
===مسموم شدن به دست مامون===
+
برخى دیگر گفته  اند که امام به [[مرگ]] طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در کار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذکر کرده اند. یکى از این افراد «[[سبط بن جوزی|ابن جوزى]]» است که پس از نقل قول دیگران که گفته اند: «پس از یک استحمام، در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت»، خود مى  نویسد: این درست نیست که بگوییم [[مأمون|مامون]] عامل مسموم کردن وى بوده باشد. چه اگر این طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى  کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.<ref> تذکرة الخواص، ص ۳۵۵.</ref>
  
كسانى كه بر اين عقيده اند گروه بزرگى را تشكيل مى  دهند كه [[ابن جوزى]] نيز بدان ها اشاره كرده است. و شيعيان بطور كلى اين نظر را تاييد كرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - يعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همديگر انگورى را تناول كردند سپس امام علیه السلام بيمار شد و مامون نيز خود را به بيمارى زد!!!
+
دکتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت [[امام رضا]] علیه السلام از مطالب ساختگى [[شیعه]] است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمى  کنند.<ref> نظریة الامامة، ص ۳۸۷.</ref>
  
از اهل سنت و ديگران نيز گروه بسيارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبيعى امام علیه السلام بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرحج دانسته اند. مانند اين افراد:
+
'''مسموم شدن به دست مامون:'''
* [[ابن حجر]] در [[صواعق]]، ص 122 - [[ابن صباغ مالكى]] در [[فصول المهمة]]، ص 250.
 
* مسعودى در [[اثبات الوصية]]، ص 208، [[التنبيه والاشراف]]، ص 203، [[مروج الذهب]]، 3، ص 417.
 
* [[قلقشندى]] در [[مآثر الانافة فى معالم الخلافه]]، 1، ص 211.
 
* [[قندوزى حنفى]] در [[ينابيع المودة]]، ص 263 و 385.
 
* [[جرجى زيدان]] در [[تاريخ تمدن اسلامى]]، 2، بخش 4، ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امين و مامون.
 
* ابوبكر [[خوارزمى]] در رساله خود - احمد شلبى در [[تاريخ اسلامى]] و [[تمدن اسلامى]]، 3، ص 107.
 
* [[ابوالفرج اصفهانى]] در [[مقاتل الطالبين]] - [[ابوزكريا موصلى]] در تاريخ موصل 171/352 - [[ابن طباطبا]] در [[الآداب السلطانية]]، ص 218 - [[شبلنجى]]، در [[نور الابصار]]، ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
 
* [[سمعانى]] در انسابش، 6، ص 139.
 
* در سنن ابن ماجه به نقل [[تهذيب الكمال فى اسماء الرجال]]، ص 278 - عارف تامر در [[الامامة في الاسلام]]، ص 125.
 
* دكتر كامل مصطفى شيبى در [[الصلة بين التصوف والتشيع]]، ص 226 و بسيارى ديگر...
 
  
==پيشگويى امام رضا علیه السلام و اجدادشان از شهادت آن حضرت ==
+
کسانى که بر این عقیده اند گروه بزرگى را تشکیل مى  دهند که ابن جوزى نیز بدان ها اشاره کرده است و [[شیعه|شیعیان]] بطور کلى این نظر را تایید کرده اند. [[شیخ مفید]] می نویسد: آن دو - یعنى [[مأمون|مامون]] و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول کردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!
  
رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسيله زهر در شهر طوس در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام سال ها پيش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:
+
شیخ مفید در کتاب [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]] دو روایت مختلف زیر را در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:
  
سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.<ref>عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 9- 358.</ref>
+
'''روایت اول:''' روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد.
 
+
سپس شیخ مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت:
به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.
+
مامون به من دستور داد ناخن‎های خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم. سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت:
 
 
و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‎نویسد:
 
 
 
از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می‎فرمود:
 
 
 
ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله<ref>مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج 2، ص 153.</ref>؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‎رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‎شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.
 
 
 
همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله:
 
اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می‎فرمود:
 
به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می‎شود.
 
عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می‎رساند؟
 
 
 
فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‎کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می‎کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‎نویسد و در زمره ما محشور می‎گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‎شود.<ref>امالی الصدوق، ص63 - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 256.</ref>
 
 
 
==نحوه شهادت امام رضا علیه السلام==
 
شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف در مورد نحوه شهادت ان حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:
 
===روایت اول===
 
روزي آن حضرت با مامون طعامي خوردند و حضرت از آن طعام بيمار شد و مامون نيز خود را به تمارض زد.
 
سپس مفيد در تفصيل اين جريان غم انگيز آورده است كه: محمد بن علي بن حمزه از منصور بن بشير از عبدالله بن بشير روايت كرده كه گفت:
 
مامون به من دستور داد ناخن‎هاي خود را بلند كنم و اين كار را براي خود عادي نمايم و براي كسي درازي ناخن خود را نشان ندهم، من نيز چنان كردم، سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه به تمر هندي بود و به من گفت: اين را به دو دست خود بمال، و من چنان كردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پيش حضرت رضا عليه السلام رفته، گفت:
 
 
حال شما چگونه است؟
 
حال شما چگونه است؟
فرمود: اميد بهبودي دارم.
+
فرمود: امید بهبودی دارم.
مامون گفت: من نيز بحمدالله امروز بهترم و كسي از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده‎اند؟
+
مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده اند؟
 
حضرت فرمود: نه.
 
حضرت فرمود: نه.
مامون خشمناك شد و به غلامان فرياد زد كه چرا به آن حضرت رسيدگي نكرده‎اند.
+
مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده ‎اند.
سپس گفت: هم اكنون آب انار بگير و بخور كه براي رفع اين بيماري چاره‎اي جز خوردن آن نيست.
+
سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آن نیست.
برادر عبدالله بن بشير گويد: پس به من گفت: انار براي ما بياور، و من اناري چند حاضر كردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مامون آب آن را با دست خود به امام رضا عليه السلام خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بيشتر زنده نماند كه از دنيا رفت.
+
برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم و مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت.
مرحوم مفيد در ادامه گزارش خود از اباصلت هروي روايت كرده كه گفت:
 
پس از آن كه مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بيرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود:
 
اي اباصلت اينان كار خود را كردند و زبانش به ذكر خدا گويا بود.
 
  
===روایت دوم===
+
مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از [[اباصلت هروی|اباصلت هروی]] روایت کرده که گفت:
شیخ مفيد در روايت ديگر از محمد بن جهم نقل می نماید كه گفت:
+
پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود:
حضرت رضا عليه السلام انگور را زياد دوست مي‎داشت، پس قدري انگور براي آن حضرت تهيه كردند، و در دانه‎هاي آن چند روز سوزن‎هاي زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را كشيده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بيماري كه پيش از اين گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود ميل فرمود و سبب شهادتش گرديد.<ref>ارشاد، ج6، ص 295.</ref>
+
ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به [[ذکر]] [[خدا]] گویا بود.
  
==غسل و تدفین جسد مطهر امام رضا علیه السلام==
+
'''روایت دوم:''' شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید که گفت:
بحار الانوار به نقل از امالى شيخ صدوق و عيون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا عليه السّلام بودم فرمود داخل اين قبه‌‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بياور داخل قبه شدم و خاك را آوردم ملاحظه فرمود گفت اين قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است بمن بده تقديم كردم بو كشيده ريخت فرمود در اينجا ميخواهند برايم قبر حفر كنند سنگى پديدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگهاى خراسان را جمع كنند نمي‌توانند آن را بردارند در مورد خاكى كه از پائين پا و بالاى سر آورده بودم همين فرمايش را تكرار نمود.
+
حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه‌های آن سوزن‎های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.<ref>ارشاد، ج۶، ص ۲۹۵.</ref>
  
آنگاه فرمود: اين خاك را بمن بده كه خاك مدفن من است فرمود: در اينجا براى من قبر مي‌كنند بگو هفت پله پائين روند و ضريحى بگشايند اگر امتناع ورزيدند مى‌‌گوئى باندازه يك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت مي‌دهد.
+
از [[اهل سنت]] و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند که منکر [[مرگ]] طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرجح دانسته اند. مانند این افراد:
  
پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى ديد دعائى كه بتو مى‌‌آموزم خواهى خواند لحد پر از آب مى‌‌شود و ماهى‌‌هاى كوچكى در آن مي‌بينى از همان نانى كه بتو مي‌دهم براى آنها ريزه ميكنى خواهند خورد وقتى تمام شد يك ماهى بزرگ آشكار ميگردد ماهيهاى كوچك را مي‌خورد بطورى كه يكى هم نمي‌ماند و بعد ديده نمي‌شود.
+
*[[ابن حجر عسقلانى|ابن حجر]] در صواعق، ص ۱۲۲.
 +
*ابن صباغ مالکى در فصول المهمة، ص ۲۵۰.
 +
*[[مسعودی|مسعودى]] در اثبات الوصیة، ص ۲۰۸، [[التنبیه والاشراف]]، ص ۲۰۳، [[مروج الذهب]]، ۳، ص ۴۱۷.
 +
*قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه، ۱، ص ۲۱۱.
 +
*قندوزى حنفى در [[ینابیع الموده لذوی القربی (کتاب)|ینابیع المودة]]، ص ۲۶۳ و ۳۸۵.
 +
*جرجى زیدان در تاریخ تمدن اسلامى، بخش ۴، ص ۴۴۰.
 +
*ابوبکر خوارزمى در رساله خود.
 +
*[[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج اصفهانى]] در [[مقاتل الطالبیین (کتاب)|مقاتل الطالبین]].
 +
*سمعانى در انساب، ۶، ص ۱۳۹.
 +
*در [[سنن ابن ماجه (کتاب)|سنن ابن ماجه]] به نقل تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، ص ۲۷۸.
  
در اين موقع كه ماهى بزرگ ديده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو مى‌‌آموزم بخوان آب فرو ميرود و چيزى از آن باقى نمى‌‌ماند تمام اين كارها را در پيش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: فردا ميروم پيش اين نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشيده نبود با من حرف بزن جواب ميدهم چنانچه سرم پوشيده بود با من صحبت مكن.
+
==پیشگویى شهادت امام رضا==
  
ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشيد در محراب بانتظار نشست در اين موقع غلام مأمون وارد شده گفت امير المؤمنين شما را مى‌خواهد كفش پوشيده از جاى حركت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف ديگر از ميوه‌هاى مختلف بود يك خوشه انگور بدست داشت كه مقدارى از آن را خورده بود همين كه چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حركت كرده او را در بغل گرفت و پيشانيش را بوسيد آن جناب را پهلوى خود نشانيد امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است مأمون درخواست كرد از آن انگور بخورد فرمود مرا معاف دار گفت ممكن نيست شايد بمن اطمينان ندارى مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا عليه السّلام داد آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت كرده از جاى حركت نمود.
+
رویداد شهادت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از [[ائمه اطهار]] علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه [[شیخ صدوق]] به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: [[امام علی علیه السلام|امام علی بن ابی طالب]] علیه السلام فرمود:
  
مأمون گفت: كجا ميروى؟
+
«سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَه فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَه ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر ...».<ref>عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۹- ۳۵۸.</ref> به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین [[خراسان]] از روی ستم و جور به زهر کشته می شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم [[حضرت موسی علیه السلام|موسی بن عمران]] است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد... .
  
فرمود: به جايى كه فرستادى
+
و [[سید هاشم بحرانی]] در [[مدینة المعاجز (کتاب)|مدینه المعاجز]] می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] علیه السلام شنیدم که می ‎فرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَه کَمَن زارَ رَسُول الله<ref>مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref>؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر [[هارون الرشید|هارون]] در طوس مدفون می شود، کسی که او را [[زیارت|زیارت]] کند مانند کسی است که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] را زیارت نموده است.
  
وقتى خارج شد عبا را بر سر كشيده بود چيزى عرض نكردم تا داخل خانه شد دستور داد درها را ببندم در رختخواب خوابيد من با حزن و اندوه داخل حياط ايستاده بودم.
+
همچنین دسته ای از روایات از خود [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست [[مأمون|مامون]] و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله:
 +
[[اباصلت هروی]] گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود:
 +
به خدا نیست از ما [[ائمه اطهار|ائمه]] احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود.
 +
عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار [[حج]] و [[عمره]] کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات [[بهشت]] رفیق ما قرار داده می شود.<ref>امالی الصدوق، ص۶۳ - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۲۵۶.</ref>
  
در همين موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبيه بحضرت رضا عليه السّلام وارد شد پيش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدينه در اين ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نيز داخلم كرده.
+
==غسل و تدفین پیکر مطهر امام==
 +
صاحب [[بحارالأنوار (کتاب)|بحار الانوار]] به نقل از [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|امالى شیخ صدوق]] و [[عیون اخبارالرضا (کتاب)|عیون اخبار الرضا]] نقل می کند که: [[اباصلت هروی|ابا صلت]] گفت در خدمت [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]] علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى که [[هارون الرشید|هارون]] مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى [[خراسان]] را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن.
  
گفتم: شما كيستى؟
+
ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در [[محراب]] بانتظار نشست، در این موقع غلام [[مأمون]] وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى. مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى!
  
«فقال انا حجة اللَّه عليك يا ابا صلت انا محمّد بن علي»
+
وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از [[مدینه|مدینه]] در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده.
  
من حجت خدايم بر تو. من محمّد بن علي هستم
+
گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا [[امام جواد علیه السلام|محمد بن علی]]». پس به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید... در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت.
  
به طرف اطاق علي بن موسى- الرضا عليه السّلام رفت به من نيز فرمود: وارد شوم. همين كه چشم حضرت رضا عليه السّلام به اوافتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و بسينه چسبانيد پيشانيش را بوسيد بجانب خود كشانيد. امام جواد پيوسته پدر را مى‌‌بوسيد و آرام با او سخنانى ميگفت كه من نفهميدم.
+
حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب، تا پدرم را [[غسل]] دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم.
 +
فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن [[کفن]] و حنوط پدرم هست بیاور. وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان، پدر خود را کفن کرد و بر بدنش [[نماز]] خواند...  [[مأمون]] و غلامان با گریه داخل شدند. گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند می گفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد برایش قبر بکنند.
 +
تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد، یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است؟ جواب داد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد، دستور داد در طرف قبله قبر بکنند... .<ref>زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار)، ص: ۲۷۶ تا ۲۷۹</ref>
  
در اين هنگام كفى بر دهان حضرت رضا عليه السّلام آشكار شد سفيدتر از برف حضرت جواد آن كف را مكيد امام دست در گريبان خود كرد چيزى شبيه گنجشك خارج كرده بحضرت جواد داد آن را بلعيد. در اين موقع حضرت رضا عليه السّلام از دنيا رفت.
+
پس از شهادت امام رضا علیه السّلام، مأمون، او را در بقعه هارونیه در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه [[حرم امام رضا علیه السلام|حرم حضرت رضا]] علیه السّلام، در شهر [[مشهد]] مقدس واقع است.
  
حضرت جواد فرمود: ابا صلت حركت كن از انبار تخت بياور با آب تا پدرم را غسل دهم.
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
  
عرض كردم: در انبار تخت و آب نيست فرمود هر چه ميگويم بجاى آور داخل انبار شدم تخت و آب بود بيرون آوردم دامن بكمر زدم تا امام را غسل دهم.
+
*سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
فرمود تو يك طرف برو كسى هست كه بمن كمك كند حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبيلى كه در آن كفن و حنوط پدرم هست بياور وارد شدم زنبيلى ديدم كه قبلا در آنجا نديده بودم آوردم خدمت ايشان پدر خود را كفن كرد و بر بدنش نماز خواند.
+
*داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، ۱۳۷۳، شماره ۱ (ص ۱۶ تا ۲۸)
 +
*موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
 +
*زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام (ترجمه جلد ۴۹ بحارالأنوار)، موسی خسروی، ۱۳۸۰ ش.
  
آنگاه فرمود تابوت بياور، عرض كردم بروم پيش نجار بگويم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى ديدم كه در آنجا قبلا نديده بودم جسم پاك امام را در آن تابوت نهاد دو ركعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شكافته گرديد از خانه خارج شد.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه هم اكنون مأمون مى‌آيد حضرت رضا را از من ميخواهد، چه كنم؟
+
<gallery mode="packed" heights="170px">
 
+
پرونده:مرو2.jpg|منزل منسوب به [[امام رضا علیه السلام]] در مرو
فرمود: ساكت باش الان بر ميگردد هر پيغمبر اگر چه در مشرق بميرد و وصى او در مغرب خداوند بين ارواح و اجساد آنها جمع خواهد كرد هنوز سخن‌ امام جواد تمام نشده بود كه سقف شكافته شد و تابوت بر زمين آمد، از جاى حركت نمود پيكر پاك امام را از تابوت بيرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اينكه نه غسل داده شد و نه كفن گرديده.
+
پرونده:مرو.jpg|منزل منسوب به امام رضا علیه السلام در مرو
 
+
پرونده:سکه‌های ولایت‌عهدی.jpg|درهم‌های نقره به نام امام رضا علیه السلام در دوره [[مامون]]
فرمود: حركت كن در را براى مأمون بگشا همين كه در را گشودم ديدم مأمون و غلامان ايستاده‌‌اند با گريه داخل شد گريبان چاك زد و بر سر خود ميزد با صداى بلند ميگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، كنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و كفن شوند امر كرد برايش قبر بكنند.
+
پرونده:Mazar.jpg|سومین سنگ مزار امام رضا علیه السلام که سال 1379 شمسی طراحی شد.
تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشكار گرديد. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد يكى از اطرافيان گفت مگر نميگوئى اين شخص امام است جوابداد چرا، گفت بايد قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بكنند گفتم بمن فرموده است كه هفت پله بكنند و ضريحى بگشايند گفت بمقدارى كه ابا صلت ميگويد بدون ضريح بكنيد ولى لحد قرار ميدهم.
 
 
 
وقتى رطوبت و ماهيها را مشاهده كرد گفت: پيوسته حضرت رضا در زمان زندگانى ما را از عجايب خود بهره‌‌مند ميكرد اينك بعد از مرگ نيز نشان ميدهد وزيرش گفت ميدانى منظور از نشان دادن اين عجايب چيست مأمون گفت: نه.
 
 
 
وزير گفت: ميخواهد بفهماند كه اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زيادى حكمروا و مدت طولانى مثل اين ماهيهاى كوچك است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد كرد كه اين سلسله را منقرض كند گفت راست ميگوئى.
 
 
 
ابا صلت ميگويد: آنگاه مأمون گفت آن دعائى كه ميخواندى بمن بياموز سوگند ياد كردم كه همين الان فراموش كردم راست هم ميگفتم. دستور داد مرا زندانى كنند و حضرت رضا عليه السّلام را دفن نمود.
 
 
 
يك سال در زندان بودم خيلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعايم تمام‌ نشده بود كه امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض كردم: آرى بخدا قسم.
 
 
 
فرمود: حركت كن دست به زنجيرهائى كه به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اينكه غلامها و زندانبانها ايستاده بودند و مرا مي‌ديدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان كه بيرون آمدم فرمود:
 
 
 
در پناه خدا ديگر نه تو مأمون را خواهى ديد و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاكنون مأمون را نديده‌‌ام.<ref>زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار)، ص: 276 تا 279</ref>
 
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 
 
 
==منابع==
 
* سيد جعفر شهيدى، زندگى سياسى هشتمين امام، ص 202.
 
* داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، 1373، شماره 1 (ص 16 تا 28)
 
* موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
 
* زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار)، موسی خسروی، اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1380 ش.
 
  
 +
</gallery>
  
 
{{شناختنامه امام رضا (ع)}}
 
{{شناختنامه امام رضا (ع)}}

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۲

تقویم هجری قمری

روز واقعه:30 صفر
سال ۲۰۳ هجری قمری

شهادت امام رضا (علیه السلام) بنا به قول مشهور در بین شیعه، در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مأمون عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.

تاریخ شهادت

درباره تاریخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سیره‌نگاران مختلف است:

شیخ مفید در مسارالشيعه، آن را در روز ۲۳ ذی القعده سال ۲۰۳ می‌داند.[۱] به همین جهت، برای زیارت آن حضرت در این روز تأکید فراوانی به عمل آمده.[۲] برخی، روز ۲۳ ماه رمضان را روز شهادت آن حضرت دانستند.[۳]

عده‌ای هم، شهادت ایشان را در ماه صفر ذکر کرده‌اند، ولیکن برخی از آنان روز چهاردهم، برخی روز هفدهم و برخی دیگر آخرین روز صفر را تاریخ شهادت می‌دانند.[۴] معروف و مشهور میان علما و مورخان شیعه آن است که آن حضرت در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ قمری در طوس به شهادت رسید و این، گفتار شیخ مفید در ارشاد نیز است.[۵]

چگونگی شهادت

مرگ در اثر زیاد خوردن انگور:

ابن اثیر، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و ابن خلکان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اند: امام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.[۶]

سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر، آن را مردود دانسته و می گوید: راستى که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یک آدم معمولى بپذیرد، تا چه رسد به امامى که همه به دانش، حکمت، زهد و پارسائی اش اعتراف داشتند.[۷]

مسموم شدن بدون بیان علت:

عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولى هیچ گونه ذکرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند، مانند یعقوبى که می گوید: «گفته مى شود که او مسموم شد و درگذشت».[۸]

مسموم شدن به دست عباسیان:

عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولى معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود[۹] که احمد امین نیز بدان اشاره کرده و گفته است: «اگر براستى او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسى غیر از مامون به او خورانیده، یعنى یکى از مدعیان حکومت براى خاندان عباسى».

وفات به مرگ طبیعی:

برخى دیگر گفته اند که امام به مرگ طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در کار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذکر کرده اند. یکى از این افراد «ابن جوزى» است که پس از نقل قول دیگران که گفته اند: «پس از یک استحمام، در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت»، خود مى نویسد: این درست نیست که بگوییم مامون عامل مسموم کردن وى بوده باشد. چه اگر این طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.[۱۰]

دکتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت امام رضا علیه السلام از مطالب ساختگى شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمى کنند.[۱۱]

مسموم شدن به دست مامون:

کسانى که بر این عقیده اند گروه بزرگى را تشکیل مى دهند که ابن جوزى نیز بدان ها اشاره کرده است و شیعیان بطور کلى این نظر را تایید کرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - یعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول کردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!

شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف زیر را در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:

روایت اول: روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد. سپس شیخ مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت: مامون به من دستور داد ناخن‎های خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم. سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امید بهبودی دارم. مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده اند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده ‎اند. سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آن نیست. برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم و مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت.

مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت: پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود.

روایت دوم: شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید که گفت: حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه‌های آن سوزن‎های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.[۱۲]

از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرجح دانسته اند. مانند این افراد:

پیشگویى شهادت امام رضا

رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

«سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَه فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَه ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر ...».[۱۳] به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد... .

و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می ‎فرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَه کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۴]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.

همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می شود.[۱۵]

غسل و تدفین پیکر مطهر امام

صاحب بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى که هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى خراسان را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن.

ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست، در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى. مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى!

وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده.

گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا محمد بن علی». پس به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. امام جواد پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید... در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت.

حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب، تا پدرم را غسل دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن کفن و حنوط پدرم هست بیاور. وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان، پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند... مأمون و غلامان با گریه داخل شدند. گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند می گفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد برایش قبر بکنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد، یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است؟ جواب داد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد، دستور داد در طرف قبله قبر بکنند... .[۱۶]

پس از شهادت امام رضا علیه السّلام، مأمون، او را در بقعه هارونیه در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه حرم حضرت رضا علیه السّلام، در شهر مشهد مقدس واقع است.

پانویس

  1. مسارالشیعه (شیخ مفید)، ص ۱۶.
  2. منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج ۲، ص ۳۱۲؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۹۷.
  3. زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوری – امین الاسلام طبرسی)، ص ۴۲۴.
  4. منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۱۲.
  5. الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۹۱.
  6. الکامل، ۵، ص ۱۵۰ - طبرى، ۱۱، ص ۱۰۳۰ - تاریخ ابوالفداء، ۲، ص ۲۳ - مرآة الجنان، ۲، ص ۱۲ - وفیات الاعیان، ۱، ص ۳۲۱ (چاپ ۱۳۱۰ هجرى) - برخى از اینان داستان مسموم شدن را با تعبیر «گفته مى شود...» بیان کرده اند.
  7. سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
  8. تاریخ یعقوبى، جلد دوم ص ۸۰.
  9. روح الاسلام، سید امیرعلى، ص ۳۱۱ و ۳۱۲
  10. تذکرة الخواص، ص ۳۵۵.
  11. نظریة الامامة، ص ۳۸۷.
  12. ارشاد، ج۶، ص ۲۹۵.
  13. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۹- ۳۵۸.
  14. مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۵۳.
  15. امالی الصدوق، ص۶۳ - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۲۵۶.
  16. زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار)، ص: ۲۷۶ تا ۲۷۹

منابع

  • سید جعفر شهیدى، زندگى سیاسى هشتمین امام، ص ۲۰۲.
  • داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، ۱۳۷۳، شماره ۱ (ص ۱۶ تا ۲۸)
  • موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
  • زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام (ترجمه جلد ۴۹ بحارالأنوار)، موسی خسروی، ۱۳۸۰ ش.

آرشیو عکس و تصویر