سعد بن عبدالله اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«سعد بن عبدالله اشعرى قمی» (م، ۳۰۰ ق)، از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجرى است که دوران امامت امام عسکرى و حضرت مهدی (علیهماالسلام) را درک کرد. روایات او در منابع گوناگون روایى شیعه بخصوص در کتب اربعه فراوان است. نجاشى ضمن توثیق سعد بن عبدالله، ۳۶ عنوان کتاب از جمله «المقالات و الفِرَق» برای او برشمرده است. ابن بابویه قمى و جعفر بن محمد بن قولویه از شاگردان و راویان او هستند.

نام کامل سعد بن عبدالله اشعرى قمی
وفات ۳۰۰ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

محمد بن ادریس رازى، احمد بن محمد بن خالد برقى، على بن مهزیار اهوازی، ابراهیم بن مهزیار اهوازی،...

شاگردان

على بن حسین بن بابویه قمى، محمد بن یعقوب کلینى، جعفر بن محمد بن قولویه قمى، احمد بن محمد بن یحیى عطار،...

آثار

بصائر الدرجات، المقالات و الفرق، فضل النبى، الرد على الغلاة، ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه، فضل الدعاء و الذکر،...

زندگی‌نامه

از تاریخ تولد ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى قمى خبر دقیقی در دست نیست، ولی از آنجا که وی از محضر استادانی چون احمد بن محمد برقی (م، ۲۷۴ ق) استفاده کرده و نیز جمعی از محدثان نامدار مانند ثقة‌الاسلام کلینی (م، ۳۲۹ ق) افتخار شاگردی وی را داشته‌اند، تولد وی تقریبا در حوالی سال ۲۳۵ قمری می باشد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.[۱]

سعد اشعرى دوران امامت امام حسن عسکرى علیه‌السلام و دوران حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه و غیبت صغرى را درک کرد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند.[۱]

احتمالاً سعد بن عبدالله در عراق با شش تن از حاکمان عباسى معاصر بود. نقطه مشترک خلفاى عباسى، حبس و تهدید و شکنجه خاندان پیامبر صلی الله علیه بود. در این میان یاران و شیفتگان علوم ائمه علیهم‌السلام از هر گونه تماس با این معادن علم منع مى شدند. شاید به همین دلیل نجاشى مى نویسد: «سعد اشعرى از امام عسکرى علیه‌السلام روایتى ندارد».[۲]

بنابراین دوران حیات سعد بن عبدالله اشعرى با تنش‌هاى سیاسى و اجتماعى در ایران و عراق مصادف بود. با این حال سعد از رسالت خود (نشر حدیث و تألیف کتاب) دست نکشید.

سعد بن عبدالله اشعرى پس از سال‌ها کوشش در راه تحصیل روایات و تعلیم معارف دین، در ۲۷ شوال سال ۳۰۰ (یا ۳۰۱) قمری به دیدار معبود شتافت. برخى معتقدند مرقدش در قبرستان شیخان قم نزدیک مرقد زکریا بن آدم اشعرى قرار دارد.[۳]

استادان و شاگردان

اشعرى به تحصیل دانش و جمع‌آورى حدیث اشتیاق زیادى داشته و همت بلندش براى کسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهاى مختلف از علوم دانشمندان بهره گیرد. شمار محدثانى که سعد اشعرى از آن‌ها روایت نقل کرده، به بیش از ۳۴ نفر مى رسد،[۴] از جمله:

  • ابوعلى حسن بن عرفه عبدى بغدادى (متوفى ۲۵۷ هـ.ق‌‌) ادیب و محدث و صاحب آثارى در حدیث و... از جمله کتاب الجزء است وى در سال ۲۵۷ در سامرا درگذشت.[۵]
  • محمد بن عبدالملک دقیقى واسطى (متوفى ۲۶۶ هـ.ق‌‌) او ساکن بغداد بود و تا زمان مرگش به کسب حدیث پرداخت.[۶]
  • ابوحاتم محمد بن ادریس رازى (متوفى ۲۷۷). او در فهم حدیث و شناخت سند تبحر داشت و آثارى نیز از وى در زمینه هاى تفسیر و فقه بر جاى مانده است.[۷]
  • ابومقاتل سیل دیلمى (نقیب رى)؛ او از راوىان امام هادى علیه‌السلام و مؤلف کتاب «الاحتجاج فى الامامة» مشتمل بر حدیث و بحث‌هاى کلامى است.[۸]
  • ابومقاتل ضریر؛ از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصیده مشهورى درباره حسن بن زید که در طبرستان قیام کرد و به حکومت رسید (۲۵۰-۲۷۰)، سرود.[۹]
  • احمد بن محمد بن خالد برقى (متوفى ۲۷۴ یا ۲۸۰ هـ.ق‌‌)؛ راوى معروف شیعى و از اصحاب امام جواد و امام هادى علیهماالسلام بود و در قم سکونت داشت. او نزدیک به یکصد کتاب فقهى، تاریخى، انساب و رجال تألیف کرد.[۱۰]
  • على بن مهزیار اهوازی؛
  • ابراهیم بن مهزیار اهوازی.

تربیت شاگردان بزرگ از فعالیت‌هاى دیگر سعد بود. او عمر خود را در راه بدست آوردن حدیث و سخنان و علوم امامان معصوم علیهم‌السلام سپرى کرد و براى حفظ و نشر آن به تشکیل محافل علمى و حوزه هاى فرهنگى روى آورد. در این مجامع علمى به گفت و شنود حدیث و تبادل اندیشه ها پرداخت، عاشقان فقه جعفرى و علوم علوى را تربیت کرد. کثرت شاگردان و تألیفات فراوان او از وجود چنین حوزه هایى خبر مى دهد. از میان شاگردان اشعرى مى توان به این افراد اشاره کرد:

آثار و تألیفات

مجموعه روایات‌ سعد بن عبدالله اشعری در کتاب‌هاى چهارگانه روائى شیعه (التهذیب، الاستبصار، الکافى و من لایحضره الفقیه) به ۱۱۴۲ مورد مى رسد.[۱۶] افزون بر آن روایت‌هایى از او در «بحارالانوار» «وسائل الشیعه» «کمال الدین» و... ثبت شده است.

وى بیش از ۳۶ عنوان کتاب در موضوعات مختلف (فقه، کلام، تفسیر، رجال و...) نوشته که تعداد اندکى از این آثار در لابلاى کتاب‌های روایى و حدیثى موجود است. از جمله:

  1. بصائر الدرجات: گویا سعد این کتاب را به پیروى از کتاب «بصائر الدرجات» اثر محمد بن حسن الصفار قمى معاصر خود تألیف کرد و موضوع آن هم مناقب ائمه اطهار علیهم‌السلام است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصرى از آن است که توسط شیخ حسن بن سلیمان حلى، شاگرد شهید اول انتخاب شده است.
  2. فرق الشیعه (المقالات و الفرق): تنها کتابى که تاکنون از او به صورت مستقل به چاپ رسیده، «المقالات و الفرق» است که به گفته محقق کتاب به تازگى نسخه اى از آن بدست آمده است. وى در این کتاب به بیان فرقه‌هاى مختلف شیعى (از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا زمان تألیف) پرداخته، ادله و دیدگاه‌هاى آنان را طرح و گاه نقد کرده است.[۱۷]
  3. فضل النبى صلی الله علیه و آله،
  4. الرحمة،
  5. الضیاء،
  6. الاستطاعة،
  7. الرد على الغلاة،
  8. ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه،
  9. فضل الدعاء و الذکر،
  10. مناقب رواة الحدیث،
  11. فضل قم و الکوفه،
  12. الامامة،
  13. مناقب الشیعه.[۱۸]

مناظره‌هاى علمى

سعد براى نشر فرهنگ تشیع و نقد مکتب‌هاى غیرشیعى، به برگزارى مجالس بحث و مناظره روى آورد. خود به تشکیل چنین محافلى اشاره مى کند و مى نویسد: «اشتیاق فراوانى به جمع‌آورى کتاب‌هایى مشتمل بر مباحث دقیق داشتم. علاقه ام به این جهت بود که دانش‌هاى مفید را بیاموزم و مسائل پیچیده را در نشست‌هاى علمى با مخالفان مطرح سازم. اعتقاد کامل به مذهب امامیه داشتم. به راحتى و سلامتى و امنیت خود نمى اندیشیدم و بیشتر به نقد دیدگاه‌هاى آنان در مبانى ولایت و خلافت پرداخته، از ستم‌هاى پیشوایانشان سخن مى گفتم».[۱۹]

البته کتاب‌هاى سعد که درباره فرقه هاى مختلف شیعه، مناقب شیعه، الامامة و... نوشته شده، خود گویاى این است که او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.

در نظر عالمان رجال

سعد بن عبدالله اشعری نزد دانشمندان شیعه، محدثى معتبر به شمار مى آید:

شیخ طوسى در الفهرست مى نویسد: «او محدثى جلیل القدر، مورد اعتماد بود، راوى اخبار و نویسنده چندین کتاب است».[۲۰] شیخ در کتاب رجال خود نیز از سعد به نیکى یاد مى کند: «سعد اشعرى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه‌السلام و معاصر آن حضرت بود، اما به روایتش از امام علیه‌السلام دسترسى ندارم»؛[۲۱] و به همین دلیل وی نام سعد را در ردیف کسانى که از امامان معصوم علیهم‌السلام روایت نقل نکرده اند، آورده است.[۲۲]

نجاشى درباره اش مى نویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعرى، فقیه و محدثى جلیل‌القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعرى و از استادان آن بود». آن‌گاه نجاشى به فهرست کتاب‌هاى او پرداخته، مى نویسد: «سعد حدود ۳۶ تألیف از خود بر جاى گذاشت».[۲۳]

شهید ثانى در حاشیه بر رجال ابن داوود معتقد است بین علماى شیعه درباره ثقه بودن، بزرگى و دانش او اتفاق نظر وجود دارد.

بسیارى از رجال شناسان دیگر همچون کشى،[۲۴] ابن شهر آشوب،[۲۵] علامه حلى،[۲۶] علامه مجلسى[۲۷] و... نیز از سعد به نیکى یاد کرده اند.

موضوع روایات سعد

سعد بن عبدالله اشعری در عموم دانش‌ها (فقه، تاریخ، تفسیر، کلام، رجال و...) مهارت داشته، اما موضوع تاریخ و فرق و همچنین فقه در روایات او برجستگى خاص دارد. وى در نقل روایاتى که مورد استناد فقیهان شیعى قرار گرفته، سهم بزرگى دارد. بیشتر این روایات از امام معصوم علیه‌السلام درباره احکام طهارت، صلوة، صوم، حج و... نقل شده است.

همچنین با بررسى روایت‌هاى سعد به روشنى درمى یابیم که او به خاندان اهل بیت علیهم‌السلام عشق مى ورزید. در روایتى خود از این عشق این گونه سخن مى گوید: «در یکى از جدل‌هایى که با گروهى از ناصبی‌ها داشتم، سخنان آن‌ها مرا آشفته کرد. تا جایى که گویى جگرم پاره‌پاره شد».[۲۸]

تألیف کتاب «المقالات و الفرق» هم که به بحث درباره فرقه هاى مختلف شیعى و جداکردن آن‌ها از شیعه اثنى عشرى مى پردازد، نشان دیگرى از شیفتگى او به ولایت است. در قسمتى از کتاب مى نویسد: «اولین گروه فرقه شیعه، فرقه على بن ابی طالب علیه‌السلام است. یاران آن حضرت در زمان پیامبر نیز به «شیعه» معروف بودند. این گروه که تنها امامت آن حضرت را پذیرفته، از ایشان اطاعت کردند، شخصیت هاى برجسته اى مانند مقداد، سلمان، ابوذر و عمار در میانشان بودند. پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شیعه به سه گروه تقسیم شدند، فرقه اى از آنان عقیده دارند که امام على علیه‌السلام امام و پیشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعیت دیگران بر مردم جایز نیست، کسى که از فرمان‌هاى او اطاعت کند به فرمان الهى گردن نهاده و هر که از او سرپیچى کند خدا را عصیان کرده است، زیرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در میان مردم معرفى کرد و زمام مردم را به او سپرد، ولایت و دوستى او را واجب گردانید و او را از خود مردم نسبت به ایشان شایسته تر دانست، علم حلال و حرام، معارف دین، علوم غیبى و همه آنچه را که مردم بدان نیازمندند در سینه او به ودیعه گذارد».[۲۹]

برخى از روایات منقول از او را که در کتب فقهى شیعه ثبت شده است، در اینجا ذکر می شود:

  • سعد از امام باقر علیه‌السلام این گونه روایت مى کند: «اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه نماز، اداى زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت، خداوند به جز ولایت در چهار امر دیگر رخصت داده است...».[۳۰]
  • در حدیثى دیگر از امام کاظم علیه‌السلام نقل مى کند که: «خداوند در همه اوقات نماز، این مردم مخالفان عترت را نفرین مى کند، زیرا آنان حقوق ما را پایمال و ولایتمان را تکذیب کردند».[۳۱]
  • امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما من صلاة یحضر وقتها الا نادى ملک بین یدى الله، ایها الناس قوموا الی نیرانکم التى اوقدتموها على ظهورکم فاطفؤها بصلاتکم» هرگاه زمان برپایى نماز فرارسد، فرشته اى ندا مى دهد ای مردم بپا خیزید و با برپایى نماز، آتش‌هایى را که به وسیله گناهانتان برافروخته اید خاموش سازید».[۳۲]
  • امام صادق علیه‌السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: اى محمد هر کس از امت تو در راه خدا بجنگد و در این راه بلایى به او برسد، یا دچار سردردى شود، خداوند براى او ثواب شهادت مى نویسد (پاداش شهید به او مى دهد)».[۳۳]
  • امام باقر علیه‌السلام فرمود: «قتل دو گونه است: قتلى که کفاره گناهان است و قتلى که موجب بالا رفتن مرتبه مى شود. جنگ نیز دو گونه است، نبرد با کفار براى آن که به اسلام روى آورند و جنگ با گروهى که به مسلمانان تجاوز کنند».[۳۴]
  • اشعرى همچنین در روایتى از امام باقر علیه‌السلام مى گوید: «من کان ظاهره ارجح من باطنه خفّ میزانه» اگر ظاهر کسى آراسته تر از باطنش بود، کفه اعمالش در روز قیامت سبک تر است».[۳۵]
  • سعد اشعری در حدیثى طولانى به نقل از امام على علیه‌السلام مى گوید: بهترین وسیله براى نزدیکى به بارگاه خداوندى چند چیز است: ایمان به خدا و رسول صلی الله علیه و آله؛ اقامه نماز (نشان شریعت و دین)؛ اداى زکات (از واجبات الهى)؛ روزه ماه مبارک رمضان (حافظ انسان از عذاب آخرت)؛ انجام فریضه حج (برطرف کننده فقر و بازدارنده از گناه)؛ پذیرش کلمه توحید تنها وسیله کسب قدرت براى تشخیص حق و باطل؛ رفت و آمد با خویشاوندان (عامل فزونى مال و تأخیر در مرگجهاد در راه خدا؛ کمک به نیازمندان به صورت پنهانى (محوکننده گناهان و فرونشاننده غضب الهى)؛ انجام کارهاى خیر (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس صدقه بدهید زیرا خداوند صدقه‌دهندگان را یارى مى کند؛ پرهیز از دروغ، زیرا دروغ در مقابل ایمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگوارى (سوق دهنده به سوى پرتگاه رسوایى و هلاکت)؛ گفتار نیک تا بدان معروف گردید و به این وسیله اهل خیر باشید؛ امانتدارى در مقابل کسى که به شما اعتماد کرده است؛ معاشرت با کسانى که ارتباط با شما را قطع کرده اند و چشم‌پوشى بزرگوارانه از خطاى کسى که به شما بدى کرده است.[۳۶]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ حاوى الاقوال، ج ۱، ص ۴۰۹.
  2. رجال نجاشى .
  3. مراقد المعارف، ج ۱، ص ۳۲۴.
  4. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۴.
  5. معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۴۵.
  6. تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۳۴۶.
  7. معجم المؤلفین، ج ۹، ص ۳۵.
  8. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۳۴.
  9. همان .
  10. معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۲۶۱.
  11. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۱۸۵.
  12. معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۵۰.
  13. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۷۶.
  14. همان، ج ۱، ص ۵۷.
  15. همان، ج ۱، ص ۱۲۳.
  16. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۷۹.
  17. المقالات والفرق - مقدمه .
  18. رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱.
  19. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.
  20. فهرست طوسى، ص ۷۵.
  21. رجال طوسى، ص ۴۳۱.
  22. همان، ص ۴۷۵.
  23. رجال نجاشى، ج ۱، ص ۴۰۱؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۵.
  24. رجال کش، ص ۵۲۸.
  25. معالم العلماء، ص ۵۴.
  26. الخلاصه، ص ۷۸.
  27. الوجیزه، ص ۵۰.
  28. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۸.
  29. المقالات والفرق، ص ۱۵-۱۷.
  30. خصال صدوق، ص ۲۷۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۳.
  31. وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۲۳.
  32. التهذیب، ج ۲، ص ۲۳۸.
  33. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۸.
  34. همان، ج ۱۵، ص ۲۸.
  35. امالى صدوق، ص ۳۷۹.
  36. علل الشرایع، ص ۲۴۷.

منابع