زهد

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۳۶ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '<keywords content='کلید واژه: زهد، دنیا، ساده زیستی'/> '''کلید واژه: زهد، دنیا، ساده زیستی''...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معنای زهد

زهد در لغت به معانی «بی­رغبت شدن، روی بازگدانیدن از چیزی، پارسایی و ترک دنیا می­باشد»[1] و در اصطلاح به معنی «بی­رغبتی و دل نبستن به ظاهر دنیا به خاطر به دست آوردن آخرت و خشنودی و رضوان خداوند می­باشد».[2] «در فرهنگ اسلام زهد به این معنا نیست که انسان از مال و منال دنیوی برخوردار نباشد، بلکه رکن اساسی و حقیقت زهد آن است که آدمی اسیر دنیا و مظاهر آن نگشته و در عین بهره مندی از آن، امیر و حاکم بر آن باشد؛ زهد دل کندن از دنیا و پرهیز از آمال و آرزوهایی است که تعلق به آنها انسان را زمین گیر می­سازد».[3] «زهد غبار روبی دل است. صحنه دل، چون آیینه، مایل به سوی حق است و هر علاقه­ای به غیر خدا غباری است بر آیینه دل و چنان غبارآلوده و گرد گرفته، راهی به حریم خدا ندارد و غبار روبی ضریح دل و گردگیری رواق جان، شرط لازم تابش نور حق در آیینه دل است».[4]

فضیلت زهد

با مطالعه فرازهایی از حکمت های گهرنشان اولیای اسلام و پیشوایان معصوم دین بیش از پیش نسبت به ارزش زهد و فضیلت پارسایی آگاه خواهیم شد و چراغ راهمان خواهد شد تا به مقصود نائل شویم. امام صادق(ع) می­فرمایند: «همه خوبی­ها در خانه­ای استقرار یافته و کلیدش زهد و بی­رغبتی به دنیا قرار داده شده است»[5]

هرگاه خداوند خیر بنده­ای را بخواهد او را به دنیا بی­رغبت کرده و به دین آگاه و به عیبهای دنیا، بصیر می­سازد و به هرکسی این خصلتها داده شود، خیر دنیا و آخرت به او ارزانی شده است».[6] بنابراین اگر دنبال خیر و نیکی هستیم منشأ آنها پارسایی و بی­رغبتی به دنیا است. زیرا همه خطاها و گناهان از محبت به دنیا ریشه می­گیرد و خانه ایمان را ویران می­سازد، حضرت علی(ع) می­فرمایند: «زهد کمیابترین چیزها و ارزشمندترین چیزی است که آدمی میشناسد؛ همگان آن را می­ستایند ولی بیشتر مردم به آن عمل نمی­کنند».[7]

فلسفه زهد

درباره فلسفه زهد چند مطلب می­توان گفت: 1 . رهایی از دنیا: زهد باعث می­شود انسان از زنجیر مادیات رهایی یابد و با شرایط طبیعی، خود را طوری تربیت کند که بتواند با کم بسازد و با امکانات کم زندگی کند و خود را از اسارت طبیعت آزاد کند. «پس یک فلسفه زهد آزادی و سبکبالی است و نجات از ضعف است و انسان خود را از اسیر بودن به مادیات آزاد می­کند... انسان تا زاهد نباشد نمی تواند آزاد باشد.»[8] 2 . ایثار: فلسفه دیگر زهد ایثار است که یکی از عالی­ترین شئون انسانی است؛ وقتی که در جامعه ای انسانهایی نیازمند وجود داشته باشد، خدمت به همنوع ایجاب می­کند که انسان از مادیات صرف نظر کند و به دیگران ببخشد. به این دلیل که نعمت هایی که خدا به او بخشیده را فقط مال خودش نمی­داند و ایمان دارد که فردای قیامت از این نعمتها پرسیده خواهد شد. چنانکه آیه شریفه می­فرماید: «و آنها را بر خود مقدم می­دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند».[9]

3 . همدردی: در بسیاری از مشکلات ممکن است کاری از انسان ساخته نباشد ولی انسان می­تواند خود را همرنگ دیگران بکند و اظهار همدردی بکند. در شرح حال عالم بزرگ وحید بهبهانی آمده است: «پسر آقای وحید بهبهانی، برای زن خود لباس فاخر تهیه کرده بود. مورد اعتراض مرحوم وحید قرار گرفت و فرزند ایشان در جواب پدر این آیه تلاوت نمود: «بگو چه کسی زینت­هایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزی­های پاکیزه را حرام کرده است؟»[10] مرحوم وحید فرمود: من نمی­گویم خوب پوشیدن و استفاده کردن از نعمت­های الهی حرام است؛ ولی یگانه مایه تسلی خاطر فقرا در این شهر، ما هستیم که با دیدن ما و لباس و خوراکمان، احساس حقارت نمی­کنند و تسلی خاطری پیدا می­کنند. با خارج شدن ما از طبقه آنها و رفتن به طبقه اشراف، این نقطه اتکاء روحی به کلی ویران و موجب تزلزل و اضطراب و ناراحتی آنها می گردد. 4 . معنویت روحی: دور نگاه داشتن خود از مادیات، روح را برای جذب شدن به معنویت آماده می­کند و راز این مطلب آن است که توجه و سرگرمی به اینها را با حالت معنوی خود منافی می­بینند.

زهد حقیقی

کسی که به خدا ایمان آورده و دل در گرو سرای آخرت و جهان پایدار دارد، متاع دنیا را امانتی می­داند که خدای بزرگ جهت آزمودنش در اختیار وی قرار داده است. لذا دیگر فریب دنیا را نمی­خورد و از داشتن آن مسرور و از رفتن آن محزون نمی­گردد. حضرت علی(ع) درباره حقیقت زهد می­فرمایند: «همه زهد در دو جمله از قرآن آمده است. خداوند می­فرماید: بر آنچه از دستتان می­رود اندوهگین نشوید و به آنچه دستتان می­آید شادمانی نکنید. بنابراین کسی که بر گذشته اندوه نخورد و برای آنچه به دستش می­رسد شاد نشود، زاهد است».[11]

پارسایی در دنیا، پوشیدن لباسی خشن و خوردن غذای ناملایم نیست بلکه زهد، کوتاه کردن آرزوهاست.[12] بنابراین زهد، ترک لذت گرایی هاست اما ترک زندگی و اجتماع نیست.[13]

ثمرات زهد

1 . چشیدن حلاوت ایمان: وقتی بنده­ای به خاطر خدا، لذت دنیا را از دلش خارج می­کند خدای کریم در مقابل، شیرینی ایمان را به وی ارزانی می­دارد و این لذت ایمان، لذتی ابدی، معنوی و آرامش دهنده و الهی می­باشد. امام صادق(ع) می­فرمایند: «چشیدن حلاوت ایمان بر دلهای شما حرام است، مگر آنگاه که دلهایتان به دنیا زاهد و بی­رغبت باشد».[14] 2 . ریزش رحمت الهی: دل زاهد، سرشار از عشق خداست. چراکه او محبت خدا را به جای محبت دنیا انتخاب کرده و هرجا که محبت خدا باشد، بی­گمان رحمت الهی هم در آنجا متجلی می­شود. حضرت علی(ع) می­فرمایند: «به دنیا زاهد و بی­رغبت باش تا رحمت بر تو فرود آید».[15] 3 . آسان شدن گرفتاریها: هدف زاهد بزرگ بوده و سختی­های راه در برابر هدف بزرگ او اصلاً به حساب نمی­آیند. برای نمونه کسی که که می­خواهد در کنکور جزء نمرات اول باشد و در بهترین دانشگاه مشغول به تحصیل شود، انجام ندادن بازیها و سرگرمی­ها و نرفتن به مهمانی و شب بیداری کشیدن­ها برایش آسان می­شود. پیامبر اعظم(ص) می­فرمایند: «هرکه دل از دنیا برکند، مصیبتها و گرفتاریها بر او آسان شود».[16] 4. جاری شدن حکمت: زاهد واقع بین می­شود. چون حقیقت را یافته و اوهام و خیالات در سر ندارد. زیرا آنها از هوی و هوس نشأت می­گیرد و محبت به دنیاست که انسان را به سوی هوی و هوس می­کشاند. کسی که محبت دنیا در دلش نباشد در او حکمت جاری می­شود. هرجا حکمت باشد، بصیرت و دانایی نیز در آنجا حضور دارد و حکمت برای زاهد چراغی می­شود تا وی را به مقصد برساند. حضرت علی(ع) می­فرمایند: «بوسیله زهد است که حکمت به بار می­نشیند».[17] با توجه به روایات معصومین ثمرات دیگر زهد را می­توان آسایش و راحتی و نیازمند نبودن زاهد، عزیز بودن در دنیا، رسیدن به فلاح و رستگاری، مشتاق بودن به سرای ابدی ذکر کرد.

صفات زاهد

1 . صبر کردن در مقابل حرام: چون زاهد محبت دنیا در دلش نیست دست به کارهای حرام نمی­زند. زمانی کسی کار حرام مرتکب می­شود که آن کار را دوست داشته باشد و از آن لذت ببرد. حضرت علی(ع) می­فرمایند: «زاهد به دنیا کسی است که در مقابل حرام شکیبایی خود را از دست ندهد و در برابر نعمتهای حلال، او را از شکر گزاری غافل نسازد».[18]

2 کارهای خداپسندانه انجام دادن: پیامبر اعظم(ص) می­فرمایند: «گفتم ای جبرئیل تفسیر زهد چیست؟ گفت: زاهد آنچه را که آفریدگارش دوست دارد، دوست می­دارد و آنچه را آفریدگارش ناخوش دارد، ناخوش می­دارد و از حلال دنیا می­پرهیزد و به حرام آن توجه نمی­کند؛ زیرا که حلال آن حساب دارد و حرامش کیفر و همچنانکه به خودش رحم می­کند به همه مسلمانان نیز رحم می­کند و همان­گونه که از مردار بسیار بدبو دوری می­کند از کلام بیجا نیز می­پرهیزد و همچنانکه از آتش دوری می­کند که مبادا او را فراگیرد از ریزه های دنیا نیز کناره می­گیرد و آرزویش کوتاه است و مرگ رادر برابر چشم خود دارد».[19] 3 . بی اعتنایی به دنیا: زاهد به سبب دلبستگی های اخروی و معنوی، به مظاهر مادی دنیا بی­اعتناست و از پیامدهای خطرناک وابستگی به دنیا آگاه است و می­داند اگر دلبسته به مال دنیا شود سرمایه عظیم انسانیت از دستش خواهد رفت به همین خاطر به چیزی دل می­بندد که ابدی و جاودانه باشد. حضرت علی(ع) می­فرمایند: «هرچه دنیا بیشتر برای زاهد خودآرایی کند او بیشتر به آن پشت می­کند.»[20] 4 . برگزیدن آخرت: شخص زاهد به دنبال لذت و آرامش حقیقی و دایمی است و ارزشهای دنیوی را به چشم حقارت نگریسته و به آنها بها نمی­دهد و دنیا را برای دنیا نمی­خواهد بلکه برای بندگی خدا، انفاق و خدمت به خدا و برای آبادی آخرت می­خواهد. زاهد هنگامی که راه طولانی و توشه اندک خویش را می­نگرد دنیا را نه ناپسند بلکه کم و زودگذر می­یابد، به همین خاطر در جستجوی حقیقتی ماندگار گام بر­می­دارد و در این راه ،آخرت را در برابر دنیا انتخاب می­کند و رنج و سختیهای این راه را به جان می­خرد و با همتی بلند و پشتکاری فراوان به مقصود خویش نائل می­گردد. امام صادق(ع) می­فرمایند: «زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا بر می­گزیند و خاکساری را بر بزرگی و اقتدار و رنج را بر آسایش و گرسنگی را بر سیری و سربلندی آخرت را بر محبت دنیا و ذکر و یاد خدا و آخرت را بر غفلت می­گزیند و پیکرش در دنیاست و دلش در آخرت».[21]

پانویس

1 . دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، چاپ اول، ج هشتم، ص11477. 2 .انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، دفتر انتشارات اسلام 13ی،86ش، چاپ اول، ج هشتم، ص138. 3 . اسماعیلی یزدی، عباس؛ فرهنگ صفات، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386ش، چاپ اول، ص75. 4 . جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء، 1385ش، چاپ ششم، ج11، ص178. 5 . کلینی، محمدبن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامی، 1365ه .ش، چاپ چهارم، ج2، ص104. 6 . همان، ص130. 7 . تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد؛ تصنیف غررالحکم و درر الکلم، مطبعۀ مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات، 1378ش، چاپ اول، ص275. 8 . مطهری، مرتضی؛ یادداشتهای استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ج5، ص382. 9 . سوره حشر، آیه 9. 10 . سوره اعراف، آیه 32. 11 . مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1403ق، ج67، ص320. 12 . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1408ق، چاپ اول، ج12، ص44. 13 . مطهری، مرتضی؛ یادداشتهای استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ج5، ص378. 14 . مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1403ق، ج16، ص12. 15 . تمیعی آمدی، عبدالواحدبن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعۀ مکتب الاعلام الاسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات، 1378ش، چاپ اول، ص276. 16 . مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1403ق، ج74، ص173. 17 . تمیعی آمدی، عبدالواحدبن محمد؛ تصنیف غررالحکم و درر الکلم، مطبعۀ مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات، 1378ش، چاپ اول، ص277. 18 . حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، چاپ دوم، ص200. 19 . مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1403ق، ج67، ص313. 20 . همان، ج74، ص427. 21. همان، ج67، ص315.

منابع

زهد، مهدی امینی، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) ( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ باز یابی:29 مهر 1391 .