ریان بن صلت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: ریان بن صلت قمی، آثار ریان بن صلت قمی، ' /...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''ابوعلى ریان بن صلت''' از [[محدث|محدثان]] و فقیهان برجسته [[شیعه|شیعى]] در سده دوم و سوم هجرى است. او دوران امامت [[امام کاظم]] و [[امام رضا]] و [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام را درک کرد. ریان همچنین در دستگاه خلافت [[مأمون]] حضور داشت. از جمله آثارى که به ریان نسبت داده اند، کتابى است که [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] از آن نام برده و در آن سخنان امام رضا علیه‌السلام درباره فرق بین آل و امت را جمع کرده است.
  
 +
==اساتید و شاگردان==
 +
ریان بن صلت در مسائل اعتقادى، [[فقه|فقهى]]، سیاسى به سه امام عصر خویش یعنی [[امام کاظم]]، [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهم‌السلام مراجعه و از آنان استفاده کرده است. او خود نیز شاگردان ارزشمندى داشت که اسامى برخى از آنان چنین است:
  
 +
۱. [[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان بن صلت اشعرى قمى]]:
  
 +
وى فرزند ریان و از راویان موثق [[شیعه]] به شمار مى رود. او از اصحاب [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکرى]] علیهما‌السلام بود و کتاب «منثورالاحادیث» از آثار اوست. [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]] و [[محمد بن على بن محبوب قمى|محمد بن على بن محبوب]] از او روایت نقل کرده اند.<ref>رجال نجاشى، ج ۲، ص ۱۱۶؛ رجال طوسى، ص ۴۱۹ و ۴۳۳؛ معجم رجال الحدیث؛ ج ۱۲، ص ۲۶.</ref>
  
'''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 3
+
۲. [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]]:  
  
'''نویسنده:''' على‌اكبر رضايى
+
از بزرگان [[قم]] و از راویان موثق شیعى بود. وى از اصحاب و راویان امام رضا و امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السلام به شمار مى رود. حمیرى در حدود سال ۲۹۰ هجرى به [[کوفه]] رفت و مردم از وى [[حدیث]] شنیدند. کتاب‌هاى زیادى نیز تألیف کرد که از جمله آن‌ها مى توان به کتاب «الامامة»، «الدلائل»، «العظمة» و «التوحید» اشاره کرد.<ref>رجال طوسى، ص ۳۶۹؛ رجال نجاشى، ج ۱، ص ۸۹؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۱۶.</ref>
  
==ريان قمى==
+
۳. [[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم قمى]]:
  
(اسوه وفا)
+
وی در اصل کوفى بود اما به قم سفر کرد و مقیم آنجا شد. وى از اصحاب امام رضا علیه‌السلام و از شاگردان [[یونس بن عبدالرحمن]] بود. گویند: ابراهیم اولین راوى اهل کوفه بود که احادیث شیعه را در قم انتشار داد و به گفته شیخ طوسى و نجاشى از راویان موثق و مورد اعتماد شیعه بود. کتاب‌هایى تألیف کرده است که مى توان به «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنین علیه‌السلام» اشاره کرد. شمار احادیث که او نقل کرده، بالغ بر ۶۴۱۴ مورد است.<ref>قرب الاسناد، ص ۳۴۲؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۹؛ رجال کشى، ص ۵۴۶.</ref>
  
'''ويژگي‌هاى فردى'''
+
==مقام فقهى ریان==
 +
درباره جایگاه و مقام فقهى ریان، [[ابوعمرو کشی|کشى]] روایتى را به نقل از على بن محمد قتیبى در کتاب رجال خود آورده است که دلیلى آشکار به منزلت فقهى اوست. بر اساس این حدیث، ریان به مذمت کسانى پرداخته است که مدعى فقاهت بوده اند و آن‌ها را تشویق به تحصیل علم و فهم مسایل و احکام دین کرده است.<ref>تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۲۳۳.</ref> گذشته از مضمون این حدیث، باید گفت بیشتر روایاتى که ریان از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل کرده، در ابواب مختلف فقهى است که نشان از توجه و عنایت خاص او به مسایل فقهى و فهم صحیح [[احکام شرعی]] دارد.
  
ابوعلى ريان بن صلت از محدثان برجسته شيعى در سده دوم و سوم هجرى بود. وى خراسانى (1) يا بغدادى الاصل(2) بود و دوران امامت [[امام كاظم]] و [[امام رضا]] و [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام را درك كرد و از ايشان كسب فيض نمود. همچنين ريان دو فرزند به نام‌هاى محمد و على داشت كه هر دو آن‌ها از راويان موثق و مورد اعتماد و از اصحاب و شاگردان امام هادى علیه‌السلام بودند.
+
در اینجا نمونه هایى از احادیث او را بیان مى کنیم:
  
'''ريان از منظر دانشمندان رجال و حديث'''
+
*۱. ریان    گوید: از [[امام رضا]] <span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>علیه‌السلام    شنیدم که فرمود: خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد؛ مگر براى تحریم شراب و..<span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>. .<ref>همان، ج ۲، ص ۳۶۹.</ref><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>
  
از ديدگاه علماى شيعه، ريان فردى مورد اطمينان است. نجاشى كه از رجال نويسان قرن پنجم و متوفى به سال 450 هجرى است، در كتاب رجال خود مى نويسد: «ابوعلى ريان بن صلت اشعرى قمى، از امام رضا علیه‌السلام روايت نقل كرده است. او از راويان موثق، راستگو و قابل اعتماد است. همچنين كتابى دارد كه گفتار امام رضا علیه‌السلام درباره فرق آل و امة را بيان داشته است».(3)
+
. براى    [[امام هادى]] <span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>علیه‌السلام     نوشتم: قطعه زمینى دارم که در آن به آسیابانى مشغولم. همچنین از راه فروش    ماهى و چوب‌هایى که از آن زمین بدست مى آورم، کسب مى کنم. آیا چیزى بر عهده    من هست؟ امام علیه‌السلام در جواب فرمود: خمس آن‌ها بر تو واجب است.<ref>تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۲۳۳.</ref><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>
  
و خود با سه واسطه از ريان حديث نقل كرده است، [[شيخ طوسى]]؛ متوفى به سال 460 هجرى مى گويد: «ريان خراسانى الاصل و از اصحاب امام رضا و امام هادى علیهما‌السلام بود.(4) و ابوعبدالله برقى كه از راويان و مؤلفان شيعى قرن سوم و متوفى سال 274 هجرى است، در كتاب رجالش مى نويسد: ريان بن صلت از اصحاب امام رضا علیه‌السلام بود و در زمان آن حضرت مى زيسته است».(5)
+
*۳. از    یونس بن عبدالرحمن شنیدم که امام معصوم علیه‌السلام فرمود: زمین از آنِ    خداوند است و آن را روزىِ بندگانش قرار داده است، کسى که سه سال پى در پى و    بدون دلیل زمینى را معطل گذارد و از آن استفاده نکند، باید زمین را از او    گرفت و به دیگرى واگذار کرد. همچنین اگر کسى حق خود را تا ده سال مطالبه    نکند، دیگر حقى در آن مال ندارد.<ref>رجال طوسى، ص ۴۱۹ و ۴۳۳.</ref><span dir="LTR"><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>
  
ابن داود(6)، كشى (7) [[ابن شهر آشوب]](8) و بسيارى ديگر از بزرگان شيعه نيز از ريان بن صلت، به نيكى ياد كرده اند.
+
==آثار ریان بن صلت==
 +
از جمله آثارى که به ریان نسبت داده اند، کتابى است که [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] از آن نام برده است و در آن سخنان [[امام رضا]] علیه‌السلام درباره فرق بین آل و امت را جمع کرده است.<ref>اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.</ref>
  
'''اساتيد و شاگردان'''
+
اثر دیگر وى مجموعه اى از روایات و احادیثی است که از [[ائمه|امامان]] معصوم علیهم‌السلام نقل کرده است. عمده این روایت‌ها درباره [[ولایتعهدى امام رضا علیه السلام|ولایت‌عهدى امام رضا]] علیه‌السلام،<ref>اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.</ref> حرکت امام براى برگزارى مراسم [[نماز عید فطر|نماز عید فطر]]،<ref>اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳۶۴؛ قرب الاسناد، ص ۳۴۳.</ref> زمان تولد امام رضا علیه‌السلام،<ref>قرب الاسناد، ص ۳۴۳.</ref> آداب جنگ<ref>جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.</ref> و مسایل گوناگون فقهى همچون [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، اجارات و... مى باشد، و این روایات در طول تاریخ تشیع مورد استفاده فقهای شیعه قرار گرفته‌اند.
  
ريان در مسائل اعتقادى، فقهى، سياسى به سه امام عصر خويش مراجعه و از آنان استفاده كرده است و خود نيز شاگردان ارزشمندى داشت كه اسامى برخى از آنان چنين است:
+
==ریان از منظر عالمان==
 +
از دیدگاه علماى [[شیعه|شیعه]]، ریان فردى مورد اطمینان است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] که از رجال نویسان قرن پنجم و متوفى به سال ۴۵۰ هجرى است، در کتاب [[رجال نجاشی (کتاب)|رجال]] خود مى نویسد: «ابوعلى ریان بن صلت اشعرى قمى، از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه‌السلام روایت نقل کرده است. او از راویان موثق، راستگو و قابل اعتماد است. همچنین کتابى دارد که گفتار امام رضا علیه‌السلام درباره فرق آل و امة را بیان داشته است».<ref>رجال نجاشى؛ ج ۱، ص ۳۷۹.</ref> و خود با سه واسطه از ریان حدیث نقل کرده است.
  
'''<I>1. على بن ريان بن صلت اشعرى قمى:</I>'''
+
[[شیخ طوسى]] (م، ۴۶۰ ق) مى گوید: «ریان خراسانى الاصل و از اصحاب امام رضا و [[امام هادی|امام هادى]] علیهما‌السلام بود.<ref>رجال طوسى، ص ۳۷۶ و ۴۱۵.</ref> و [[محمد بن خالد برقی|ابوعبدالله برقى]] که از راویان و مؤلفان شیعى قرن سوم هجرى است، در کتاب رجالش مى نویسد: ریان بن صلت از اصحاب امام رضا علیه‌السلام بود و در زمان آن حضرت مى زیسته است».<ref>رجال برقى؛ ص ۵۴.</ref>
  
وى فرزند ريان و از راويان موثق [[شيعه]] به شمار مى رود. او از اصحاب [[امام هادى]] و [[امام حسن عسكرى]] علیهما‌السلام بود و كتاب منثورالاحاديث از آثار اوست، عبدالله بن جعفر حميرى و محمد بن على بن محبوب از او روايت نقل كرده اند.(9)
+
[[ابن داوود حلی|ابن داود]]،<ref>رجال ابن داود؛ ص ۱۵۴.</ref> [[ابوعمرو کشی]]<ref>رجال کشى، ص ۵۴۶.</ref> [[ابن شهر آشوب]]<ref>معالم العلماء، ص ۵۰ و المناقب، ج ۴، ص ۳۵۰.</ref> و بسیارى دیگر از بزرگان شیعه نیز از ریان بن صلت، به نیکى یاد کرده اند.
  
'''<I>2. عبدالله بن جعفر حميرى:</I>'''
+
==ریان و امام رضا علیه‌السلام==
 +
ریان گذشته از منزلت روایى که نزد عالمان شیعى داشت، از سوى امامان معصوم علیهم‌السلام نیز مورد تکریم قرار گرفته است. ریان خود مى گوید: «بیرون منزل امام رضا علیه‌السلام در خراسان ایستاده بودم که معمر؛ با یکى از اصحاب و اطرافیان آن حضرت خواست وارد منزل آن حضرت شود. گفتم: حال که نزد امام علیه‌السلام مى روى از مولایم بخواه تا یکى از لباس‌هایش و چند درهم از سکه هایى را که نام مبارک ایشان بر آن ضرب شده است، به من اعطا فرماید. معمر گفت: وقتى وارد منزل امام علیه‌السلام شدم، پیش از آن که من سخنى بگویم، امام علیه‌السلام فرمود: اى معمر آیا ریان نمى خواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده، از پول‌هایمان مقدارى به او ببخشیم؟ گفتم: سبحان اللّه! این همان خواسته ریان است که بیرون از منزل شما به من گفت. امام علیه‌السلام تبسمى کرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود مى رسد، از او بخواه تا وارد شود. ریان خود ماجرا را ادامه مى دهد و مى گوید: وقتى وارد شدم، سلام گفتم، امام علیه‌السلام سلامم را پاسخ داد و یکى از لباس‌هایش را به من داد و به هنگام رفتن نیز سى درهم در دستم گذاشت».<ref>قاموس الرجال، ج ۴، ص ۳۹۸-۳۹۴.</ref>
  
از بزرگان قم و از راويان موثق شيعى بود. وى از اصحاب و راويان امام رضا و امام هادى و امام عسكرى علیهم‌السلام به شمار مى رود. حميرى در حدود سال 290 هجرى به [[كوفه]] رفت و مردم از وى [[حديث]] شنيدند. كتاب‌هاى زيادى نيز تأليف كرد كه از جمله آن‌ها مى توان به كتاب «الامامة»، «الادلائل»، «العظمة» و «التوحيد» اشاره كرد.(10)
+
ریان در روایت دیگرى مى گوید: «هنگامى که قصد سفر به [[عراق]] را داشتم، براى خداحافظى نزد [[امام رضا]] علیه‌السلام رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا مى کنم تا یکى از لباس‌هایش را به من ببخشد تا از آن براى خود کفنى تهیه کنم. مقدارى پول نیز از ایشان مى گیرم تا براى دخترانم انگشتر بسازم. اما زمانى که با امام علیه‌السلام وداع کردم از غم فراق گریستم و خواسته ام را بازگو نکردم. ولى امام علیه‌السلام با صداى رسا مرا مخاطب ساخت و فرمود: اى ریان! آیا دوست ندارى چند درهم به تو بدهم تا براى دخترانت انگشترى بسازى. گفتم: اى مولاى من، مى خواستم اما غم فراق مانع از اظهار شد. آن گاه حضرت یک لباس و چند درهم به من داد».<ref>تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۶؛ جامع المقال، طریحى، ص ۶۸.</ref>
  
'''<I>3. ابراهيم بن هاشم قمى:</I>'''
+
==ریان در دستگاه خلافت مأمون==
 +
مى گویند او از سخنوران دستگاه خلافت [[مأمون]] و از نزدیکان و خواص و صاحب سرّ وى بود.<ref>همان.</ref> و مأمون و فضل بن سهل او را براى انجام کارهاى خود مأمور می کردند. در خبرى آمده است: «روزى مأمون به وى گفت: فردا به میان مردم برو و از فضایل و مناقب [[امیرالمومنین]] على علیه‌السلام سخن بگو. ریان در ضمن سخنرانى گفت: مأمون از پدرانش برایم این چنین نقل کرد که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس که من مولاى او هستم، على علیه‌السلام مولاى اوست و فرمود: منزلت على علیه‌السلام در نزد من جایگاه هارون نزد موسى است».<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۳۴ و سیره پیشوایان، ص ۵۳۹.</ref>
  
در اصل كوفى بود اما به [[قم]] سفر كرد و مقيم آنجا شد. وى از اصحاب امام رضا علیه‌السلام و از شاگردان يونس بن عبدالرحمن بود. گويند: ابراهيم اولين راوى اهل كوفه بود كه [[احاديث]] شيعه را در قم انتشار داد و به گفته شيخ طوسى و نجاشى از راويان موثق و مورد اعتماد شيعه بود. كتاب‌هايى تأليف كرده است كه مى توان به «النوادر» و «قضايا اميرالمؤمنين علیه‌السلام» اشاره كرد. شمار احاديث كه او نقل كرده، بالغ بر 6414 مورد است.(11)
+
با این حال پیداست که حضور ریان در دستگاه خلافت به خاطر [[تقیه]] بود؛ زیرا [[بنى عباس]]، [[علویان]] و شیعیان را مورد آزار قرار داده، اموال آن‌ها را ضبط و برخى را از شهرهایشان آواره کرده بودند. (اگر چه در دوران خلافت مأمون از طرف شیعیان و علویان شورش‌هایى پدید آمد و هیبت دستگاه خلافت از میان رفت. اما هنوز شرایط به نفع شیعیان هموار نشده بود.)
  
'''ريان و امام رضا علیه‌السلام'''
+
از نشانه هاى دیگر اعتقاد راسخ و تفکر صحیح و ارادت خالصانه او به امامان معصوم علیهم‌السلام و درک درست از [[امامت]] و [[ولایت|ولایت]]، روایتى است که [[مسعودی|مسعودى]] در کتاب «اثبات الوصیة» آورده است. بر اساس این خبر آن هنگام که [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه‌السلام به دست مأمون در سال ۲۰۲ هجرى به شهادت رسید، [[امام جواد]] علیه‌السلام هفت سال بیشتر نداشت، شیعیان [[بغداد]] و شهرهاى دیگر در سوگ آن حضرت مى گریستند.
 +
آن روز ریان بن صلت، [[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیى]]، محمد بن حکیم عبدالرحمن بن حجاج و یونس بن عبدالرحمن و عده اى دیگر از بزرگان شیعه در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده، به عزادارى پرداختند. علاوه بر فقدان امام، این که چه کسى امامت و زعامت شیعه را بدست خواهد گرفت، شیعیان را در اندوه فروبرده بود. ناگاه یونس بن عبدالرحمان گفت: گریه را رها کنید تا بفهمیم عهده دار ولایت از این پس کیست؟ و تا زمانى که این کودک (امام جواد علیه‌السلام) بزرگ شود، براى حل مسائل و مشکلات به چه کسى باید رجوع کنیم.<span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>در این هنگام ریان بن صلت که از این گفته به شدت ناراحت شده بود، از جاى برخاست و با یونس گلاویز شد و گفت تو تظاهر به [[ایمان]] مى کنى و در دل نسبت به دین شک دارى، اگر این کودک حجت خدا در زمین باشد، حتى اگر یک روز از عمر او گذشته باشد، گویا صد سال دارد، سخن او سخن امام کامل و بالغ است و اگر این چنین نباشد؛ حتى اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند یکى از مردمان عادى است، سپس گفت: این گونه مى بایست درباره امامان معصوم علیهم‌السلام اعتقاد داشت.<ref>رجال کشى، ص ۵۴۷ و ۵۴۸، ج ۱۰۳۷ و جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.</ref>
  
ريان گذشته از منزلت روايى كه نزد عالمان شيعى داشت، از سوى امامان معصوم علیهم‌السلام نيز مورد تكريم قرار گرفته است. ريان خود مى گويد: «بيرون منزل امام رضا علیه‌السلام در خراسان ايستاده بودم كه معمر؛ با يكى از اصحاب و اطرافيان آن حضرت خواست وارد منزل آن حضرت شود. گفتم: حال كه نزد امام علیه‌السلام مى روى از مولايم بخواه تا يكى از لباس‌هايش و چند درهم از سكه هايى را كه نام مبارك ايشان بر آن ضرب شده است، به من اعطا فرمايد.
+
==فرزندان دانشمند ریان==
 +
دو فرزند ریان قمى نیز در جرگه حافظان علوم [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام و ناقلان [[حدیث|حدیث]] هستند:
  
معمر گفت: وقتى وارد منزل امام علیه‌السلام شدم، پيش از آن كه من سخنى بگويم، امام علیه‌السلام فرمود: اى معمر آيا ريان نمى خواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده، از پول‌هايمان مقدارى به او ببخشيم؟ گفتم: سبحان اللّه! اين همان خواسته ريان است كه بيرون از منزل شما به من گفت.
+
۱. [[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان]]:<span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span>از راویان و مؤلفان معروف شیعى است که دوران امامت [[امام هادى]] علیه‌السلام و [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام را درک کرد و از وجود پرفیض آنان بهره برد.<ref>رجال نجاشى، ج ۲، ص ۱۱۶؛ کافى، ج ۶، ص ۴۳۵.</ref> رجال نویسان وى را از محدثان موثق و از شاگردان بنام آن دو بزرگوار دانسته اند. على بن ریان همانند پدر و برادر خویش قدرشناس نعمت ولایت و مطیع امر [[ائمه اطهار|امامان]] معصوم علیهم‌السلام بود و از طریق نشر علوم علوى و جعفرى به حل مسائل فقهى مى پرداخت. وى گاه به صورت شفاهى و گاه در قالب نامه پاسخ سؤال‌هاى فقهى خود را بدست مى آورد.  
  
امام علیه‌السلام تبسمى كرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود مى رسد، از او بخواه تا وارد شود. ريان خود ماجرا را ادامه مى دهد و مى گويد: وقتى وارد شدم، سلام گفتم، امام علیه‌السلام سلامم را پاسخ داد و يكى از لباس‌هايش را به من داد و به هنگام رفتن نيز سى درهم در دستم گذاشت».(12)
+
۲. [[محمد بن ریان اشعری قمی|محمد بن ریان]]:
  
ريان در روايت ديگرى مى گويد: «هنگامى كه قصد سفر به [[عراق]] را داشتم، براى خداحافظى نزد [[امام رضا]] علیه‌السلام رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا مى كنم تا يكى از لباس‌هايش را به من ببخشد تا از آن براى خود كفنى تهيه كنم. مقدارى پول نيز از ايشان مى گيرم تا براى دخترانم انگشتر بسازم.
+
او از راویان برجسته شیعى قرن سوم هجرى است که دوران زندگى وى با روزگار امامت [[امام جواد]] و [[امام هادى]] و [[امام حسن عسکرى]] علیهم‌السلام مقارن شد.<ref>رجال طوسى، ص ۴۲۳.</ref> رجال شناسان محمد بن ریان را فردى موثق و قابل اعتماد دانسته و به روایات او عمل مى کنند.<ref>کافى، ج ۱، ص ۴۹۴.</ref> در میان پیشگامان وادى فقاهت و محدثان شیعى کسانى چون [[شیخ صدوق]]، روایات این فرزانه را در کتاب [[تهذیب الأحکام (کتاب)|تهذیب الاحکام]] و کتاب [[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]] بازگو کرده اند و کلینى بزرگ و اندیشمند در کافى روایات محمد بن ریان را نقل کرده است.
  
اما زمانى كه با امام علیه‌السلام وداع كردم از غم فراق گريستم و خواسته ام را بازگو نكردم. ولى امام علیه‌السلام با صداى رسا مرا مخاطب ساخت و فرمود: اى ريان! آيا دوست ندارى چند درهم به تو بدهم تا براى دخترانت انگشترى بسازى. گفتم: اى مولاى من، مى خواستم اما غم فراق مانع از اظهار شد. آن گاه حضرت يك لباس و چند درهم به من داد».(13)
+
==پانویس==
 
+
{{پانویس}}
'''ريان در دستگاه خلافت مأمون'''
+
<br />
 
+
[[رده:علمای قرن پنجم]]
مى گويند او از سخنوران دستگاه خلافت مأمون و از نزديكان و خواص و صاحب سرّ وى بود.(14) و مأمون و فضل بن سهل او را براى انجام كارهاى خود مأمور كردند در حديثى آمده است: «روزى مأمون به وى گفت: فردا به ميان مردم برو و از فضايل و مناقب [[امیرالمومنین]] على علیه‌السلام سخن بگو. ريان در ضمن سخنرانى گفت: مأمون از پدرانش برايم اين چنين نقل كرد كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس كه من مولاى او هستم، على علیه‌السلام مولاى اوست و فرمود: منزلت على علیه‌السلام در نزد من جايگاه هارون نزد موسى است».(15)
 
 
 
با اين حال پيداست كه حضور ريان در دستگاه خلافت به خاطر [[تقيه]] بود؛ زيرا بنى عباس [[علويان]] و شيعيان را مورد آزار قرار داده، اموال آن‌ها را ضبط و برخى را از شهرهايشان آواره كرده بودند. (اگر چه در دوران خلافت مأمون از طرف شيعيان و علويان شورش‌هايى پديد آمد و هيبت دستگاه خلافت از ميان رفت. اما هنوز شرايط به نفع شيعيان هموار نشده بود.)
 
 
 
از نشانه هاى ديگر اعتقاد راسخ و تفكر صحيح و ارادت خالصانه او به امامان معصوم علیهم‌السلام و درك درست از امامت و ولايت، روايتى است كه مسعودى در كتاب اثبات الوصية آورده است. بر اساس اين خبر آن هنگام كه [[امام رضا]] علیه‌السلام به دست مأمون در سال 202 هجرى به شهادت رسيد، [[امام جواد]] علیه‌السلام هفت سال بيشتر نداشت، شيعيان بغداد و شهرهاى ديگر در سوگ آن حضرت مى گريستند.
 
 
 
آن روز ريان بن صلت، صفوان بن يحيى، محمد بن حكيم عبدالرحمن بن حجاج و يونس بن عبدالرحمن و عده اى ديگر از بزرگان شيعه در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده، به عزادارى پرداختند علاوه بر فقدان امام، اين كه چه كسى امامت و زعامت شيعه را بدست خواهد گرفت، شيعيان را در اندوه فروبرده بود. ناگاه يونس بن عبدالرحمان گفت: گريه را رها كنيد تا بفهميم عهده دار ولايت از اين پس كيست؟ و تا زمانى كه اين كودك (امام جواد علیه‌السلام) بزرگ شود، براى حل مسائل و مشكلات به چه كسى بايد رجوع كنيم.
 
 
 
در اين هنگام ريان بن صلت كه از اين گفته به شدت ناراحت شده بود، از جاى برخاست و با يونس گلاويز شد و گفت تو تظاهر به [[ايمان]] مى كنى و در دل نسبت به دين شك دارى، اگر اين كودك حجت خدا در زمين باشد، حتى اگر يك روز از عمر او گذشته باشد، گويا صد سال دارد، سخن او سخن امام كامل و بالغ است و اگر اين چنين نباشد؛ حتى اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند يكى از مردمان عادى است، سپس گفت: اين گونه مى بايست درباره امامان معصوم علیهم‌السلام اعتقاد داشت.(16)
 
 
 
'''مقام فقهى'''
 
 
 
درباره جايگاه و مقام فقهى ريان، كشى روايتى را به نقل از على بن محمد قتيبى در كتاب رجال خود آورده است كه دليلى آشكار به منزلت فقهى اوست. بر اساس اين حديث، ريان به مذمت كسانى پرداخته است كه مدعى فقاهت بوده اند و آن‌ها را تشويق به تحصيل علم و فهم مسايل و احكام دين كرده است.(17) گذشته از مضمون اين حديث، بايد گفت بيشتر رواياتى كه ريان از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل كرده، در ابواب مختلف فقهى است كه نشان از توجه و عنايت خاص او به مسايل فقهى و فهم صحيح احكام شرعى دارد.
 
 
 
در اين فرصت نمونه هايى از احاديث او را بيان مى كنيم:
 
 
 
* 1- از [[امام رضا]] علیه‌السلام شنيدم كه فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد؛ مگر براى تحريم شراب و...(18)
 
 
 
* 2- براى [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم قطعه زمينى دارم كه در آن به آسيابانى مشغولم. همچنين از راه فروش ماهى و چوب‌هايى كه از آن زمين بدست مى آورم، كسب مى كنم. آيا چيزى بر عهده من هست؟ امام علیه‌السلام در جواب فرمود: خمس آن‌ها بر تو واجب است.(19)
 
 
 
* 3- از يونس بن عبدالرحمن شنيدم كه امام معصوم علیه‌السلام فرمود: زمين از آنِ خداوند است و آن را روزىِ بندگانش قرار داده است، كسى كه سه سال پى در پى و بدون دليل زمينى را معطل گذارد و از آن استفاده نكند، بايد زمين را از او گرفت و به ديگرى واگذار كرد. همچنين اگر كسى حق خود را تا ده سال مطالبه نكند، ديگر حقى در آن مال ندارد.(20)
 
 
 
'''فرزندان صالح'''
 
 
 
جاودانگى دين و علوم [[اهل بيت]] علیهم‌السلام در گرو تلاش‌هاى مستمر راويان متفكر و انديشمند در طول تاريخ تشيع بوده است. آنان كه زندگى خويش را در راه دستيابى به اين هدف بزرگ وقف كردند و فرزندان خود را به انجام اين فريضه رهنمون شدند.
 
 
 
ريان قمى نيز به اين وظيفه بزرگ عمل كرد، او دو فرزند خود به نام هاى محمد و على را به دانشگاه علم و انديشه علوى روانه ساخت و ديرى نپاييد كه آنان به جرگه حافظان علوم اهل بيت علیهم‌السلام و ناقلان حديث پيوستند.
 
 
 
'''<I>1. على بن ريان:</I>'''
 
 
 
از راويان و مؤلفان معروف شيعى است كه دوران امامت [[امام هادى]] علیه‌السلام و [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام را درك كرد و از وجود پرفيض آنان بهره برد.(21)
 
 
 
رجال نويسان وى را از محدثان موثق و از شاگردان بنام آن دو بزرگوار دانسته اند. على بن ريان همانند پدر و برادر خويش قدرشناس نعمت ولایت و مطيع امر امامان معصوم علیهم‌السلام بود و از طريق نشر علوم علوى و جعفرى به حل مسائل فقهى مى پرداخت. وى گاه به صورت شفاعى و گاه در قالب نامه پاسخ سؤال‌هاى فقهى خود را بدست مى آورد.
 
 
 
همچنين از راويان برجسته اى چون پدر ريان و حسن بن راشد و عبيدالله بن عبدالله واسطى و يونس بن عبدالرحمن كه از شاگردان سرشناس [[امام رضا]] علیه‌السلام بودند، استفاده كرده است.(22) [[شيخ صدوق]] و ثقةالاسلام كلينى برخى از روايات او را نقل كرده اند كه در اين فرصت به بيان دو [[حديث]] مى پردازيم.
 
 
 
* 1. در روايتى على بن ريان مى گويد: به ابوالحسن امام هادى علیه‌السلام نوشتم مردى است از پدرش خواسته تا وصيت او را قبول كند آيا پدر مى تواند از قبول آن امتناع كند؟ امام علیه‌السلام در پاسخ وى نوشت: خير، نمى تواند.(23)
 
 
 
* 2. همچنين از يونس نقل مى كند: از امام رضا علیه‌السلام سؤال كرد: يكى از افراد سرشناس بنى عباس گفته است شما غنا را جايز مى دانيد؟ آيا همين گونه است؟ امام علیه‌السلام فرمود: آن كافر [[دروغ]] مى گويد، من چنين نگفتم.
 
 
 
سپس فرمود: او درباره غنا از من سؤال كرد گفتم مردى نزد [[امام باقر]] علیه‌السلام آمد و از غنا سوال كرد، امام باقر علیه‌السلام فرمود: اگر خدا بخواهد [[حق]] و [[باطل]] را از هم جدا كند غنا در كدام طرف است؟ گفت: در طرف باطل. امام فرمود پس تو خود حكم كردى كه غنا از موارد باطل است.(24) از جمله آثار على بن ريان كتاب «منثور الاحاديث» است كه على بن ابراهيم قمى آن را نقل كرده است.(25)
 
 
 
'''<I>2. محمد بن ريان:</I>'''
 
 
 
او از راويان برجسته شيعى قرن سوم هجرى است كه دوران زندگى وى با روزگار امامت [[امام جواد]] و [[امام هادى]] و [[امام حسن عسكرى]] علیهم‌السلام مقارن شد.(26)
 
 
 
محمد با درك درست مسئله ولايت به نگرشى خردمندانه و مثبت به اصل امامت، عشق و ارادت خالصانه خود را بر وجود تابناك آنان ابراز نمود. و پروانه‌وار از پرتو انوار قدسى آن بزرگواران بهره مند گرديد، از درياى بيكران علم و فضيلت آن سه امام معصوم علیهم‌السلام كسب فيض نمود و مسائل اعتقادى و فقهى خود را نزد آنان فراگرفت. بسيارى از بزرگان و راويان برجسته نيز از نقل روايات او بهره برده اند.
 
 
 
رجال شناسان محمد بن ريان را فردى موثق و قابل اعتماد دانسته و به روايات او عمل مى كنند.(27) در ميان پيشگامان وادى فقاهت و محدثان شيعى كسانى چون [[شيخ صدوق]]، روايات اين فرزانه را در كتاب تهذيب الاحكام و كتاب الاستبصار بازگو كرده اند و كلينى بزرگ و انديشمند در كافى روايات محمد بن ريان را نقل كرده است.
 
 
 
اگر چه بيشتر احاديثى كه محمد نقل كرده، در باب مسائل فقهى و [[احكام]] عملى است؛ اما گاه در پاره اى از اين روايات به بيان سيره عملى ائمه علیهم‌السلام پرداخته است. بيان شيوه هاى برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام با دستگاه خلافت و عملكرد خصمانه و ناموفق برخى از خلفا براى خاموش كردن چراغ هدايت امامان معصوم علیهم‌السلام  از آن جمله است.
 
 
 
در اين جا به بيان يك روايت در اين باره مى پردازيم: محمد مى گويد: مأمون عباسى براى آن كه امام جواد علیه‌السلام را هم‌رأى و همراه خود سازد هر از چند گاه به حيله هاى گوناگونى دست مى يازيد و هر بار ناموفق از اين كردار به اميد نيرنگى ديگر مى نشست.
 
 
 
ديگر بار طرحى جديد انديشه كرد و بر اساس آن تصميم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد علیه‌السلام درآورد تا بدين وسيله از طرفى به آن حضرت نزديك شده، ايشان را زير نظر داشته باشد و از سوى ديگر دامادى امام جواد علیه‌السلام براى او موجب رضايت شيعيان از حكومت مأمون گردد. مأمون براى انجام اين كار مجلس شاد باشى ترتيب داد و كنيزكانى را واداشت تا با جامى از گوهر از آن حضرت استقبال كنند. اما امام جواد علیه‌السلام به آنان توجهى نكرد و رغبتى نشان نداد. در اين ميان مردى به نام مخارق كه از نوازندگان دربار بود و ريش بلندى هم داشت، به دعوت مأمون پيش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد علیه‌السلام اهل دنيا باشد دل او را بدست مى آورم.
 
 
 
پس از آن مقابل امام علیه‌السلام نشست و اهل خانه را نيز گرد خود جمع كرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما همچنان آن حضرت علیه‌السلام به او توجهى نمى كرد. پس از گذشت چند لحظه امام علیه‌السلام سر برداشت و فرمود اى ريش بلند از خدا بترس.
 
 
 
محمد بن ريان مى گويد: با اين سخن امام علیه‌السلام گويا معجزه اى رخ داد. ناگاه رعشه اى بر اندام مخارق افتاد و نى از دستش رها شد و بى درنگ هلاك گرديد.(28)
 
 
 
'''آثار'''
 
 
 
از جمله آثارى كه به ريان نسبت داده اند، كتابى است كه نجاشى از آن نام برده است و در آن سخنان [[امام رضا]] علیه‌السلام درباره فرق بين آل و امت را جمع كرده است.(29) اثر ديگر وى مجموعه اى از روايت و احاديث است كه از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل كرده است. عمده اين روايت‌ها درباره ولايت‌عهدى [[امام رضا]] علیه‌السلام،(30) حركت امام براى برگزارى مراسم نماز عيد،(31) زمان تولد امام رضا علیه‌السلام،(32) آداب جنگ(33) و مسايل گوناگون فقه‌اى همچون [[نماز]]، [[روزه]]، [[زكات]]، اجارات و... مى باشد،(34) و اين روايات در طول تاريخ تشيع مورد استفاده فقهاي شيعه قرار گرفته‌اند.
 
 
 
پى نوشت
 
 
 
(1). و اين روايات در طول تاريخ تشيع مورد استفاده فقهاى شيعه قرار گرفته اند.
 
 
 
(2). رجال ابن داود، ص 154 و رجال طوسى، ص 376.
 
 
 
(3). مستدرك علم رجال الحديث؛ ج 3، ص 412.
 
 
 
(4). رجال نجاشى؛ ج 1، ص 379.
 
 
 
(5). رجال طوسى، ص 376 و 415.
 
 
 
(6). رجال برقى؛ ص 54.
 
 
 
(7). رجال ابن داود؛ ص 154.
 
 
 
(8). رجال كشى، ص 546.
 
 
 
(9). معالم العلماء، ص 50 و المناقب، ج 4، ص 350.
 
 
 
(10). رجال نجاشى، ج 2، ص 116؛ رجال طوسى، ص 419 و 433؛ رجال برقى، ص 58؛ كامل الزيارات، باب 93، حديث 4؛ معجم رجال الحديث؛ ج 12، ص 26.
 
 
 
(11). رجال طوسى، ص 369؛ رجال نجاشى، ج 1، ص 89؛ معجم رجال الحديث، ج 1، ص 316.
 
 
 
(12). قرب الاسناد، ص 342؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 369؛ رجال كشى، ص 546.
 
 
 
(13). قاموس الرجال، ج 4، ص 398-394.
 
 
 
(14). تنقيح المقال، ج 1، ص 436؛ جامع المقال، طريحى، ص 68.
 
 
 
(15). همان.
 
 
 
(16). اثبات الوصية، ص 234 و سيره پيشوايان، ص 539.
 
 
 
(17). رجال كشى، ص 547 و 548، ج 1037 و جامع الرواة، ج 1، ص 323.
 
 
 
(18). تهذيب الاحكام، ج 7، ص 233.
 
 
 
(19). همان، ج 2، ص 369.
 
 
 
(20). تهذيب الاحكام، ج 7، ص 233.
 
 
 
(21). رجال طوسى، ص 419 و 433.
 
 
 
(22). رجال نجاشى، ج 2، ص 116؛ كافى، ج 6، ص 435.
 
 
 
(23). [[من لايحضره الفقيه]]، ج 4، ص 145؛ تهذيب الاحكام، ج 9، ص 206.
 
 
 
(24). كافى، ج 6، ص 435.
 
 
 
(25). رجال نجاشى، ج 2، ص 116.
 
 
 
(26). معجم رجال الحديث، ج 16، ص 83.
 
 
 
(27). رجال طوسى، ص 423.
 
 
 
(28). كافى، ج 1، ص 494.
 
 
 
(29). رجال نجاشى، ج 1، ص 379؛ فهرست طوسى، ص 140؛ الذريعه، ج 6، ص 332.
 
 
 
(30). اعلام الورى، ص 322؛ جامع الرواة، ج 1، ص 323.
 
 
 
(31). اعلام الورى، ص 322؛ جامع الرواة، ج 1، ص 323.
 
 
 
(32). اعلام الورى، ص 322؛ جامع الرواة، ج 1، ص 32364؛ قرب الاسناد، ص 343.
 
 
 
(33). قرب الاسناد، ص 343.
 
 
 
(34). جامع الرواة، ج 1، ص 323.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۸

ابوعلى ریان بن صلت از محدثان و فقیهان برجسته شیعى در سده دوم و سوم هجرى است. او دوران امامت امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادى علیهم‌السلام را درک کرد. ریان همچنین در دستگاه خلافت مأمون حضور داشت. از جمله آثارى که به ریان نسبت داده اند، کتابى است که نجاشى از آن نام برده و در آن سخنان امام رضا علیه‌السلام درباره فرق بین آل و امت را جمع کرده است.

اساتید و شاگردان

ریان بن صلت در مسائل اعتقادى، فقهى، سیاسى به سه امام عصر خویش یعنی امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام مراجعه و از آنان استفاده کرده است. او خود نیز شاگردان ارزشمندى داشت که اسامى برخى از آنان چنین است:

۱. على بن ریان بن صلت اشعرى قمى:

وى فرزند ریان و از راویان موثق شیعه به شمار مى رود. او از اصحاب امام هادى و امام حسن عسکرى علیهما‌السلام بود و کتاب «منثورالاحادیث» از آثار اوست. عبدالله بن جعفر حمیرى و محمد بن على بن محبوب از او روایت نقل کرده اند.[۱]

۲. عبدالله بن جعفر حمیرى:

از بزرگان قم و از راویان موثق شیعى بود. وى از اصحاب و راویان امام رضا و امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السلام به شمار مى رود. حمیرى در حدود سال ۲۹۰ هجرى به کوفه رفت و مردم از وى حدیث شنیدند. کتاب‌هاى زیادى نیز تألیف کرد که از جمله آن‌ها مى توان به کتاب «الامامة»، «الدلائل»، «العظمة» و «التوحید» اشاره کرد.[۲]

۳. ابراهیم بن هاشم قمى:

وی در اصل کوفى بود اما به قم سفر کرد و مقیم آنجا شد. وى از اصحاب امام رضا علیه‌السلام و از شاگردان یونس بن عبدالرحمن بود. گویند: ابراهیم اولین راوى اهل کوفه بود که احادیث شیعه را در قم انتشار داد و به گفته شیخ طوسى و نجاشى از راویان موثق و مورد اعتماد شیعه بود. کتاب‌هایى تألیف کرده است که مى توان به «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنین علیه‌السلام» اشاره کرد. شمار احادیث که او نقل کرده، بالغ بر ۶۴۱۴ مورد است.[۳]

مقام فقهى ریان

درباره جایگاه و مقام فقهى ریان، کشى روایتى را به نقل از على بن محمد قتیبى در کتاب رجال خود آورده است که دلیلى آشکار به منزلت فقهى اوست. بر اساس این حدیث، ریان به مذمت کسانى پرداخته است که مدعى فقاهت بوده اند و آن‌ها را تشویق به تحصیل علم و فهم مسایل و احکام دین کرده است.[۴] گذشته از مضمون این حدیث، باید گفت بیشتر روایاتى که ریان از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل کرده، در ابواب مختلف فقهى است که نشان از توجه و عنایت خاص او به مسایل فقهى و فهم صحیح احکام شرعی دارد.

در اینجا نمونه هایى از احادیث او را بیان مى کنیم:

  • ۱. ریان گوید: از امام رضا علیه‌السلام شنیدم که فرمود: خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد؛ مگر براى تحریم شراب و... .[۵]
  • ۲. براى امام هادى علیه‌السلام نوشتم: قطعه زمینى دارم که در آن به آسیابانى مشغولم. همچنین از راه فروش ماهى و چوب‌هایى که از آن زمین بدست مى آورم، کسب مى کنم. آیا چیزى بر عهده من هست؟ امام علیه‌السلام در جواب فرمود: خمس آن‌ها بر تو واجب است.[۶]
  • ۳. از یونس بن عبدالرحمن شنیدم که امام معصوم علیه‌السلام فرمود: زمین از آنِ خداوند است و آن را روزىِ بندگانش قرار داده است، کسى که سه سال پى در پى و بدون دلیل زمینى را معطل گذارد و از آن استفاده نکند، باید زمین را از او گرفت و به دیگرى واگذار کرد. همچنین اگر کسى حق خود را تا ده سال مطالبه نکند، دیگر حقى در آن مال ندارد.[۷]

آثار ریان بن صلت

از جمله آثارى که به ریان نسبت داده اند، کتابى است که نجاشى از آن نام برده است و در آن سخنان امام رضا علیه‌السلام درباره فرق بین آل و امت را جمع کرده است.[۸]

اثر دیگر وى مجموعه اى از روایات و احادیثی است که از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل کرده است. عمده این روایت‌ها درباره ولایت‌عهدى امام رضا علیه‌السلام،[۹] حرکت امام براى برگزارى مراسم نماز عید فطر،[۱۰] زمان تولد امام رضا علیه‌السلام،[۱۱] آداب جنگ[۱۲] و مسایل گوناگون فقهى همچون نماز، روزه، زکات، اجارات و... مى باشد، و این روایات در طول تاریخ تشیع مورد استفاده فقهای شیعه قرار گرفته‌اند.

ریان از منظر عالمان

از دیدگاه علماى شیعه، ریان فردى مورد اطمینان است. نجاشى که از رجال نویسان قرن پنجم و متوفى به سال ۴۵۰ هجرى است، در کتاب رجال خود مى نویسد: «ابوعلى ریان بن صلت اشعرى قمى، از امام رضا علیه‌السلام روایت نقل کرده است. او از راویان موثق، راستگو و قابل اعتماد است. همچنین کتابى دارد که گفتار امام رضا علیه‌السلام درباره فرق آل و امة را بیان داشته است».[۱۳] و خود با سه واسطه از ریان حدیث نقل کرده است.

شیخ طوسى (م، ۴۶۰ ق) مى گوید: «ریان خراسانى الاصل و از اصحاب امام رضا و امام هادى علیهما‌السلام بود.[۱۴] و ابوعبدالله برقى که از راویان و مؤلفان شیعى قرن سوم هجرى است، در کتاب رجالش مى نویسد: ریان بن صلت از اصحاب امام رضا علیه‌السلام بود و در زمان آن حضرت مى زیسته است».[۱۵]

ابن داود،[۱۶] ابوعمرو کشی[۱۷] ابن شهر آشوب[۱۸] و بسیارى دیگر از بزرگان شیعه نیز از ریان بن صلت، به نیکى یاد کرده اند.

ریان و امام رضا علیه‌السلام

ریان گذشته از منزلت روایى که نزد عالمان شیعى داشت، از سوى امامان معصوم علیهم‌السلام نیز مورد تکریم قرار گرفته است. ریان خود مى گوید: «بیرون منزل امام رضا علیه‌السلام در خراسان ایستاده بودم که معمر؛ با یکى از اصحاب و اطرافیان آن حضرت خواست وارد منزل آن حضرت شود. گفتم: حال که نزد امام علیه‌السلام مى روى از مولایم بخواه تا یکى از لباس‌هایش و چند درهم از سکه هایى را که نام مبارک ایشان بر آن ضرب شده است، به من اعطا فرماید. معمر گفت: وقتى وارد منزل امام علیه‌السلام شدم، پیش از آن که من سخنى بگویم، امام علیه‌السلام فرمود: اى معمر آیا ریان نمى خواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده، از پول‌هایمان مقدارى به او ببخشیم؟ گفتم: سبحان اللّه! این همان خواسته ریان است که بیرون از منزل شما به من گفت. امام علیه‌السلام تبسمى کرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود مى رسد، از او بخواه تا وارد شود. ریان خود ماجرا را ادامه مى دهد و مى گوید: وقتى وارد شدم، سلام گفتم، امام علیه‌السلام سلامم را پاسخ داد و یکى از لباس‌هایش را به من داد و به هنگام رفتن نیز سى درهم در دستم گذاشت».[۱۹]

ریان در روایت دیگرى مى گوید: «هنگامى که قصد سفر به عراق را داشتم، براى خداحافظى نزد امام رضا علیه‌السلام رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا مى کنم تا یکى از لباس‌هایش را به من ببخشد تا از آن براى خود کفنى تهیه کنم. مقدارى پول نیز از ایشان مى گیرم تا براى دخترانم انگشتر بسازم. اما زمانى که با امام علیه‌السلام وداع کردم از غم فراق گریستم و خواسته ام را بازگو نکردم. ولى امام علیه‌السلام با صداى رسا مرا مخاطب ساخت و فرمود: اى ریان! آیا دوست ندارى چند درهم به تو بدهم تا براى دخترانت انگشترى بسازى. گفتم: اى مولاى من، مى خواستم اما غم فراق مانع از اظهار شد. آن گاه حضرت یک لباس و چند درهم به من داد».[۲۰]

ریان در دستگاه خلافت مأمون

مى گویند او از سخنوران دستگاه خلافت مأمون و از نزدیکان و خواص و صاحب سرّ وى بود.[۲۱] و مأمون و فضل بن سهل او را براى انجام کارهاى خود مأمور می کردند. در خبرى آمده است: «روزى مأمون به وى گفت: فردا به میان مردم برو و از فضایل و مناقب امیرالمومنین على علیه‌السلام سخن بگو. ریان در ضمن سخنرانى گفت: مأمون از پدرانش برایم این چنین نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس که من مولاى او هستم، على علیه‌السلام مولاى اوست و فرمود: منزلت على علیه‌السلام در نزد من جایگاه هارون نزد موسى است».[۲۲]

با این حال پیداست که حضور ریان در دستگاه خلافت به خاطر تقیه بود؛ زیرا بنى عباس، علویان و شیعیان را مورد آزار قرار داده، اموال آن‌ها را ضبط و برخى را از شهرهایشان آواره کرده بودند. (اگر چه در دوران خلافت مأمون از طرف شیعیان و علویان شورش‌هایى پدید آمد و هیبت دستگاه خلافت از میان رفت. اما هنوز شرایط به نفع شیعیان هموار نشده بود.)

از نشانه هاى دیگر اعتقاد راسخ و تفکر صحیح و ارادت خالصانه او به امامان معصوم علیهم‌السلام و درک درست از امامت و ولایت، روایتى است که مسعودى در کتاب «اثبات الوصیة» آورده است. بر اساس این خبر آن هنگام که امام رضا علیه‌السلام به دست مأمون در سال ۲۰۲ هجرى به شهادت رسید، امام جواد علیه‌السلام هفت سال بیشتر نداشت، شیعیان بغداد و شهرهاى دیگر در سوگ آن حضرت مى گریستند. آن روز ریان بن صلت، صفوان بن یحیى، محمد بن حکیم عبدالرحمن بن حجاج و یونس بن عبدالرحمن و عده اى دیگر از بزرگان شیعه در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده، به عزادارى پرداختند. علاوه بر فقدان امام، این که چه کسى امامت و زعامت شیعه را بدست خواهد گرفت، شیعیان را در اندوه فروبرده بود. ناگاه یونس بن عبدالرحمان گفت: گریه را رها کنید تا بفهمیم عهده دار ولایت از این پس کیست؟ و تا زمانى که این کودک (امام جواد علیه‌السلام) بزرگ شود، براى حل مسائل و مشکلات به چه کسى باید رجوع کنیم.در این هنگام ریان بن صلت که از این گفته به شدت ناراحت شده بود، از جاى برخاست و با یونس گلاویز شد و گفت تو تظاهر به ایمان مى کنى و در دل نسبت به دین شک دارى، اگر این کودک حجت خدا در زمین باشد، حتى اگر یک روز از عمر او گذشته باشد، گویا صد سال دارد، سخن او سخن امام کامل و بالغ است و اگر این چنین نباشد؛ حتى اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند یکى از مردمان عادى است، سپس گفت: این گونه مى بایست درباره امامان معصوم علیهم‌السلام اعتقاد داشت.[۲۳]

فرزندان دانشمند ریان

دو فرزند ریان قمى نیز در جرگه حافظان علوم اهل بیت علیهم‌السلام و ناقلان حدیث هستند:

۱. على بن ریان:از راویان و مؤلفان معروف شیعى است که دوران امامت امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسکرى علیه‌السلام را درک کرد و از وجود پرفیض آنان بهره برد.[۲۴] رجال نویسان وى را از محدثان موثق و از شاگردان بنام آن دو بزرگوار دانسته اند. على بن ریان همانند پدر و برادر خویش قدرشناس نعمت ولایت و مطیع امر امامان معصوم علیهم‌السلام بود و از طریق نشر علوم علوى و جعفرى به حل مسائل فقهى مى پرداخت. وى گاه به صورت شفاهى و گاه در قالب نامه پاسخ سؤال‌هاى فقهى خود را بدست مى آورد.

۲. محمد بن ریان:

او از راویان برجسته شیعى قرن سوم هجرى است که دوران زندگى وى با روزگار امامت امام جواد و امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم‌السلام مقارن شد.[۲۵] رجال شناسان محمد بن ریان را فردى موثق و قابل اعتماد دانسته و به روایات او عمل مى کنند.[۲۶] در میان پیشگامان وادى فقاهت و محدثان شیعى کسانى چون شیخ صدوق، روایات این فرزانه را در کتاب تهذیب الاحکام و کتاب الاستبصار بازگو کرده اند و کلینى بزرگ و اندیشمند در کافى روایات محمد بن ریان را نقل کرده است.

پانویس

  1. رجال نجاشى، ج ۲، ص ۱۱۶؛ رجال طوسى، ص ۴۱۹ و ۴۳۳؛ معجم رجال الحدیث؛ ج ۱۲، ص ۲۶.
  2. رجال طوسى، ص ۳۶۹؛ رجال نجاشى، ج ۱، ص ۸۹؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۱۶.
  3. قرب الاسناد، ص ۳۴۲؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۹؛ رجال کشى، ص ۵۴۶.
  4. تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۲۳۳.
  5. همان، ج ۲، ص ۳۶۹.
  6. تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۲۳۳.
  7. رجال طوسى، ص ۴۱۹ و ۴۳۳.
  8. اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.
  9. اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.
  10. اعلام الورى، ص ۳۲۲؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳۶۴؛ قرب الاسناد، ص ۳۴۳.
  11. قرب الاسناد، ص ۳۴۳.
  12. جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.
  13. رجال نجاشى؛ ج ۱، ص ۳۷۹.
  14. رجال طوسى، ص ۳۷۶ و ۴۱۵.
  15. رجال برقى؛ ص ۵۴.
  16. رجال ابن داود؛ ص ۱۵۴.
  17. رجال کشى، ص ۵۴۶.
  18. معالم العلماء، ص ۵۰ و المناقب، ج ۴، ص ۳۵۰.
  19. قاموس الرجال، ج ۴، ص ۳۹۸-۳۹۴.
  20. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۶؛ جامع المقال، طریحى، ص ۶۸.
  21. همان.
  22. اثبات الوصیة، ص ۲۳۴ و سیره پیشوایان، ص ۵۳۹.
  23. رجال کشى، ص ۵۴۷ و ۵۴۸، ج ۱۰۳۷ و جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۲۳.
  24. رجال نجاشى، ج ۲، ص ۱۱۶؛ کافى، ج ۶، ص ۴۳۵.
  25. رجال طوسى، ص ۴۲۳.
  26. کافى، ج ۱، ص ۴۹۴.