خبیر (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«خَبیر»، از اسماء حسناى خداوند است که بر آگاهى او از به وجود آمدن اشیا قبل از به وجود آمدن آنها دلالت مى کند.[۱]

واژه «خبیر» در قرآن کریم ۴۵ بار وارد شده، و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته است و احیاناً با اسمایى مانند: «حکیم»، «بصیر»، «علیم» و «لطیف» همراه مى باشد. چنانکه مى فرماید:

  • (وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ وَ هوَ الحَکیمُ الخَبیر) (انعام/۱۸) «او بر بندگانش مسلّط و او فرزانه و آگاه است».
  • (...وَ لکنْ ینزِّل بِقَدَر ما یشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ) (شورى/۲۷) «لکن به اندازه اى که بخواهد، روزى مى دهد، زیرا او بر بندگان خود آگاه و بینا است».
  • (...إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبیرٌ) (حجرات/۱۳) «گرامى ترین شماها نزد خدا پرهیزگارترین شما است، خدا دانا و آگاه است».
  • (لا تُدْرِکهُ الأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الأَبْصار وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیر) (انعام/۱۰۳) «دیده ها او را درک نمى کند، و او دیدگان را درک مى کند، او نادیده و دانا است».

اکنون باید دید معنى «خبیر» چیست؟

از این که قرآن این اسم را با اسمایى مانند «حکیم»، «بصیر»، «علیم» و «لطیف» به کار برده است، مى توان در سایه وجود ارتباط میان آن دو، معنى آن را به دست آورد و آن این که، مفاد آن، آگاهى و دانایى است.

اهل لغت هرچند آن را با علم و دانایى مساوى مى گیرند، مثلاً ابن فارس مى گوید: «خبیر» دو معنى دارد که یکى از آنها علم و آگاهى است، و اگر به خدا «خبیر» مى گوییم براى این است که از همه چیز آگاه است. مرحوم شیخ صدوق نیز آن را به معنى «علم» گرفته است. امّا مى توان گفت: خبیر، مطلق دانا نیست، بلکه دانایى است که از عمق موضوع آگاه باشد، و لذا راغب اصفهانی نقل مى کند که برخى گفته اند: «خبیر از خبرت گرفته شده و آن شناسایى درون موضوع است» و به اصطلاح ما، از ریزه کارى هاى موضوع آگاه باشد.

بنابراین، دانا مساوى با خبیر نیست، بلکه خبیر آگاهى خاصى است که از اسرار درونى موضوع مطلع باشد. انسان دانا نیز مى تواند به گونه اى مظهر این اسم باشد، امّا وقتى انسان که بر اثر فحص و بررسى از رموز موضوع آگاه شود، به طور مسلم خبرویت انسان محدود بوده و قابل قیاس با خبیر بودن خداوند نیست.[۲]

این واژه در آیات زیر آمده است:

شماره نام سوره آیات
۱ سوره بقره(۲) آیات ۲۳۴ و ۲۷۱.
۲ سوره آل عمران(۳) آیات ۱۵۳ و ۱۸۰.
۳ سوره نساء(۴) آیات ۳۵ و ۹۴ و ۱۲۸ و ۱۳۵.
۴ سوره مائده(۵) آیه ۸.
۵ سوره انعام(۶) آیات ۱۸ و ۷۳ و ۱۰۳.
۶ سوره توبه(۹) آیه ۱۶.
۷ سوره هود(۱۱) آیات ۱ و ۱۱۱.
۸ سوره اسراء(۱۷) آیات ۱۷ و ۳۰ و ۹۶.
۹ سوره حج(۲۲) آیه ۶۳.
۱۰ سوره نور(۲۴) آیات ۳۰ و ۵۳.
۱۱ سوره فرقان(۲۵) آیات ۵۸ و ۵۹.
۱۲ سوره نمل(۲۷) آیه ۸۸.
۱۳ سوره نحل(۱۶) آیه ۶۰.
۱۴ سوره لقمان(۳۱) آیات ۱۶ و ۲۹ و ۳۴.
۱۵ سوره احزاب(۳۳) آیات ۲ و ۳۴.
۱۶ سوره سبا(۳۴) آیه ۱.
۱۷ سوره فاطر(۳۵) آیات ۱۴ و ۳۱.
۱۸ سوره شوری(۴۲) آیه ۲۷.
۱۹ سوره فتح(۴۸) آیه ۱۱.
۲۰ سوره حجرات(۴۹) آیه ۱۳.
۲۱ سوره حدید(۵۷) آیه ۱۰.
۲۲ سوره مجادله(۵۸) آیات ۳ و ۱۱ و ۱۳.
۲۳ سوره حشر(۵۹) آیه ۱۸.
۲۴ سوره منافقون(۶۳) آیه ۱۱.
۲۵ سوره تغابن(۶۴) آیه ۸.
۲۶ سوره تحریم(۶۶) آیه ۳.
۲۷ سوره ملک(۶۷) آیه ۱۴.
۲۸ سوره عادیات(۱۰۰) آیه ۱۱.

پانویس

  1. الاسماء والصّفات، بیهقى، ص ۱۱۵.
  2. منشور جاوید، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۰.

منابع

  • منشور جاوید، آیت الله جعفر سبحانی، ج ۲ ص ۲۱۷.
  • فرهنگ قرآن، ج ۱۲، صص ۳۱۷-۳۱۶.
اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.