حضرت اسماعیل علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
  
 
مطابق با این آیات، ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح می‌کند. این موضوع را با پسرش در میان نهاد و فرزندش از او خواست که به فرمان خدا عمل کند؛ اما هنگامى كه ابراهيم، فرزندش را در قربان‌گاه خواباند تا ذبح كند، ندا آمد: «اى ابراهيم، خوابت را تحقق دادى. به‌راستى ما نيكوكاران را اين‌‏گونه پاداش مى‏‌دهيم [كه نيّت پاک و خالصشان را به‌جاى عمل می‌پذیریم]. به‌يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانىِ بزرگى [از ذبح شدن‏] رهانيديم.»<ref>سوره صافات، آیه۱۰۱ تا ۱۰۸</ref>
 
مطابق با این آیات، ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح می‌کند. این موضوع را با پسرش در میان نهاد و فرزندش از او خواست که به فرمان خدا عمل کند؛ اما هنگامى كه ابراهيم، فرزندش را در قربان‌گاه خواباند تا ذبح كند، ندا آمد: «اى ابراهيم، خوابت را تحقق دادى. به‌راستى ما نيكوكاران را اين‌‏گونه پاداش مى‏‌دهيم [كه نيّت پاک و خالصشان را به‌جاى عمل می‌پذیریم]. به‌يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانىِ بزرگى [از ذبح شدن‏] رهانيديم.»<ref>سوره صافات، آیه۱۰۱ تا ۱۰۸</ref>
 +
 +
===وفات اسماعیل===
 +
اسماعيل علیه السلام بعد از حضرت ابراهیم در سن يك صد و سى سالگى دنيا را وداع گفته و در [[حجر اسماعيل]] در كنار مادرش مدفون گشت.<ref> داستان [[پیامبران]] يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، يوسف عزيزى، ص 216.</ref>
  
 
==حضرت اسماعیل در روايات==
 
==حضرت اسماعیل در روايات==
  
* تفسير (على بن ابراهيم) با اسناد به [[امام صادق]] علیه السلام مى نويسد: وقتى كه ابراهيم علیه السلام در وادى شام فرود آمد و اسماعيل از هاجر متولد شد، ساره بسيار غمگين شد، چون او داراى فرزندى نشده بود، به همين دليل ابراهيم را در خصوص هاجر اذيت مى  كرد و او را غمناك مى  نمود، ابراهيم از اين مطلب به درگاه الهى شكايت نمود، لذا خداوند به او [[وحى]] نمود: بايد اسماعيل و مادرش را از كنار او ببرى، ابراهيم گفت: پروردگارا آن ها را به كجا ببرم؟ فرمود: به جانب حرم من، آن گاه [[جبرئيل]] به همراه براق نازل شد و هاجر و اسماعيل را حمل نمود و ابراهيم به هيچ موضع خوش آب و هوا و سرسبزى نمى‌رسيد جز اين كه از جبرئيل مى‌پرسيد، همين جاست؟ جبرئيل مى گفت: نه، از اين جا هم بگذر، تا وقتى كه به [[مكه]] رسيدند، جبرئيل به براق فرمان داد تا هاجر و اسماعيل را در موضع خانه خدا فرو آورد و ابراهيم به ساره قول داده بود كه از مركب پياده نشود تا وقتى كه به نزد او بازگردد، وقتى در آن محل فرود آمدند در آن جا يك تك درخت بود كه هاجر رداى همراه خود را بر آن درخت افكند و آن را سايبان قرارداد و در زير آن خود و كودكش آرام گرفتند.
+
* '''داستان اسکان اسماعیل و مادرش در حرم:'''
 +
 
 +
تفسير (على بن ابراهيم) با اسناد به [[امام صادق]] علیه السلام مى نويسد: وقتى كه ابراهيم علیه السلام در وادى شام فرود آمد و اسماعيل از هاجر متولد شد، ساره بسيار غمگين شد، چون او داراى فرزندى نشده بود، به همين دليل ابراهيم را در خصوص هاجر اذيت مى  كرد و او را غمناك مى  نمود، ابراهيم از اين مطلب به درگاه الهى شكايت نمود، لذا خداوند به او [[وحى]] نمود: بايد اسماعيل و مادرش را از كنار او ببرى، ابراهيم گفت: پروردگارا آن ها را به كجا ببرم؟ فرمود: به جانب حرم من، آن گاه [[جبرئيل]] به همراه براق نازل شد و هاجر و اسماعيل را حمل نمود و ابراهيم به هيچ موضع خوش آب و هوا و سرسبزى نمى‌رسيد جز اين كه از جبرئيل مى‌پرسيد، همين جاست؟ جبرئيل مى گفت: نه، از اين جا هم بگذر، تا وقتى كه به [[مكه]] رسيدند، جبرئيل به براق فرمان داد تا هاجر و اسماعيل را در موضع خانه خدا فرو آورد و ابراهيم به ساره قول داده بود كه از مركب پياده نشود تا وقتى كه به نزد او بازگردد، وقتى در آن محل فرود آمدند در آن جا يك تك درخت بود كه هاجر رداى همراه خود را بر آن درخت افكند و آن را سايبان قرارداد و در زير آن خود و كودكش آرام گرفتند.
  
 
وقتى ابراهيم قصد بازگشت نمود، هاجر به او گفت: اى ابراهيم ما را در جايى تنها مى  گذارى كه نه همنشين داريم، نه آبى و نه كشت و زرعى؟ ابراهيم علیه السلام فرمود: آن خدايى كه به من دستور داده شما را در اين جا فرود آورم، شما را كفايت خواهد كرد، سپس از آن ها روى برگرداند و دوباره متوجه آن ها شد و خطاب به پروردگارش فرمود: «پروردگارا من ذريه خود را در بيابانى بى  آب و علف نزد خانه تو اسكان دادم، پروردگارا براى آن كه [[نماز]] را بپا دارند قلب هاى مردم را متوجه ايشان كن و آن ها را از انواع ميوه ها بهره مند كن تا شايد شكر بجا آورند». ([[سوره ابراهيم]]، آيه 37)
 
وقتى ابراهيم قصد بازگشت نمود، هاجر به او گفت: اى ابراهيم ما را در جايى تنها مى  گذارى كه نه همنشين داريم، نه آبى و نه كشت و زرعى؟ ابراهيم علیه السلام فرمود: آن خدايى كه به من دستور داده شما را در اين جا فرود آورم، شما را كفايت خواهد كرد، سپس از آن ها روى برگرداند و دوباره متوجه آن ها شد و خطاب به پروردگارش فرمود: «پروردگارا من ذريه خود را در بيابانى بى  آب و علف نزد خانه تو اسكان دادم، پروردگارا براى آن كه [[نماز]] را بپا دارند قلب هاى مردم را متوجه ايشان كن و آن ها را از انواع ميوه ها بهره مند كن تا شايد شكر بجا آورند». ([[سوره ابراهيم]]، آيه 37)
  
پس هاجر باقى ماند، وقتى كه روز بلند شد، اسماعيل احساس تشنگى كرد و از مادر آب خواست، هاجر در بيابان برخاست، (در جايى كه امروز جايگاه سعى حاجيان است) و ندا كرد: آيا در اين بيابان كسى هست؟ و همين طور فرياد زد و پيش رفت تا از [[كوه صفا]] بالا رفت، آن وقت در سمت مقابل بيابان درخشش آبى را احساس كرد و به دنبال آن آب از كوه صفا پايين آمد و به جانب مقابل يعنى [[كوه مروه]] روانه شد، اما در آن جا آبى نديد و چون نظر كرد در جانب روبرو يعنى جانب كوه صفا درخشش آبى را احساس كرد و دوباره در طلب آب از جانب مروه به جانب صفا روان شد و اين عمل هفت بار واقع شد در دور هفتم از بالاى مروه به اسماعيل نظر كرد و ناگهان ديد آب در زير پاهاى اسماعيل روان است، براى جمع كردن آب ها شن هايى را در اطراف او جمع كرد، اما آب همچنان جريان داشت، پس او با محكم كردن سنگ ها سعى در جمع  آورى آب داشت و (زم) به معناى محكم كردن و فشردن است، به همين سبب آن آب (زمزم) ناميده شد.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص: 198.</ref>
+
پس هاجر باقى ماند، وقتى كه روز بلند شد، اسماعيل احساس تشنگى كرد و از مادر آب خواست، هاجر در بيابان برخاست، (در جايى كه امروز جايگاه سعى حاجيان است) و ندا كرد: آيا در اين بيابان كسى هست؟ و همين طور فرياد زد و پيش رفت تا از [[كوه صفا]] بالا رفت، آن وقت در سمت مقابل بيابان درخشش آبى را احساس كرد و به دنبال آن آب از كوه صفا پايين آمد و به جانب مقابل يعنى [[كوه مروه]] روانه شد، اما در آن جا آبى نديد و چون نظر كرد در جانب روبرو يعنى جانب كوه صفا درخشش آبى را احساس كرد و دوباره در طلب آب از جانب مروه به جانب صفا روان شد و اين عمل هفت بار واقع شد در دور هفتم از بالاى مروه به اسماعيل نظر كرد و ناگهان ديد آب در زير پاهاى اسماعيل روان است، براى جمع كردن آب ها شن هايى را در اطراف او جمع كرد، اما آب همچنان جريان داشت، پس او با محكم كردن سنگ ها سعى در جمع  آورى آب داشت و (زم) به معناى محكم كردن و فشردن است، به همين سبب آن آب (زمزم) ناميده شد.<ref> قصص الأنبياء (قصص قرآن)، فاطمه مشايخ، ص198.</ref>
 +
 
 +
* '''ذبح اسماعیل:'''
  
* در كافى از حضرت [[امام باقر]] و حضرت [[امام صادق]] عليهماالسلام روايت كرده فرمودند: [[جبرئيل]] [[روز ترويه]] نازل شد، گفت: اى ابراهيم با خود آب بردار و به اين سبب آن روز را ترويه ناميده اند سپس ابراهيم و اسمعيل و هاجر را بسوى منا برد. شب را در آن جا بيتوته كردند صبح به [[عرفات]] رفتند. كلماتى جبرئيل به آن ها [[تلقين]] نمود و ما آن را در [[داستان توبه آدم]] ذيل آيه 36 از [[سوره بقره]] در بخش اول تفسير بيان نموديم.
+
در كافى از حضرت [[امام باقر]] و حضرت [[امام صادق]] عليهماالسلام روايت كرده فرمودند: [[جبرئيل]] [[روز ترويه]] نازل شد، گفت: اى ابراهيم با خود آب بردار و به اين سبب آن روز را ترويه ناميده اند سپس ابراهيم و اسمعيل و هاجر را بسوى منا برد. شب را در آن جا بيتوته كردند صبح به [[عرفات]] رفتند. كلماتى جبرئيل به آن ها [[تلقين]] نمود و ما آن را در [[داستان توبه آدم]] ذيل آيه 36 از [[سوره بقره]] در بخش اول تفسير بيان نموديم.
  
 
و در عرفات توقف نمودند تا آن كه آفتاب غروب كرد ايشان را برگردانيد به جانب مشعر شب را هم در آن مكان توقف كردند در آن شب پروردگار امر فرمود به [[حضرت ابراهیم]] فرزند خود اسماعيل را در منا قربانى كند و شكل و شمائل او را در خواب به ابراهيم ارائه داد چون صبح از مشعر كوچ كردند، به طرف منا وقتى به منا رسيدند ابراهيم به هاجر مادر اسماعيل امر كرد برود [[مكه]] و خانه [[كعبه]] را [[زيارت]] و [[طواف]] كند. اسماعيل را نزد خود نگاه داشت. به او گفت: اي فرزند دلبند من حيوان سوارى مرا با كاردى حاضر كن مي خواهم قربانى كنم.
 
و در عرفات توقف نمودند تا آن كه آفتاب غروب كرد ايشان را برگردانيد به جانب مشعر شب را هم در آن مكان توقف كردند در آن شب پروردگار امر فرمود به [[حضرت ابراهیم]] فرزند خود اسماعيل را در منا قربانى كند و شكل و شمائل او را در خواب به ابراهيم ارائه داد چون صبح از مشعر كوچ كردند، به طرف منا وقتى به منا رسيدند ابراهيم به هاجر مادر اسماعيل امر كرد برود [[مكه]] و خانه [[كعبه]] را [[زيارت]] و [[طواف]] كند. اسماعيل را نزد خود نگاه داشت. به او گفت: اي فرزند دلبند من حيوان سوارى مرا با كاردى حاضر كن مي خواهم قربانى كنم.
سطر ۶۴: سطر ۷۱:
 
گفت: پروردگارم امر فرموده. آن پير جواب داد: پروردگار چنين فرمانى نمي دهد بلكه [[شيطان]] تو را امر كرده. فرمود: واى بر تو هيچ وقت شيطان قدرت ندارد به من امر و نهى كند دور شو از نزد من. گفت: اى ابراهيم تو پيغمبر خدا و پيشوا و مقتداى خلايق هستى اگر فرزندت را قربانى كنى اين سنت در ميان مردم جارى شود و آن ها نيز فرزندان خويش را قربانى كنند قدرى صبر كن.
 
گفت: پروردگارم امر فرموده. آن پير جواب داد: پروردگار چنين فرمانى نمي دهد بلكه [[شيطان]] تو را امر كرده. فرمود: واى بر تو هيچ وقت شيطان قدرت ندارد به من امر و نهى كند دور شو از نزد من. گفت: اى ابراهيم تو پيغمبر خدا و پيشوا و مقتداى خلايق هستى اگر فرزندت را قربانى كنى اين سنت در ميان مردم جارى شود و آن ها نيز فرزندان خويش را قربانى كنند قدرى صبر كن.
  
آن حضرت وقعى به كلام پير نگذاشت كارد را حركت داد تا گلو را پاره كند، [[جبرئيل]] كارد را برگردانيد. ابراهيم ديد كارد برگشته دوباره آن را با شدت فشار داد. باز جبرئيل برگردانيد، تا چند دفعه اين عمل تكرار شد دفعه آخر جبرئيل قوچى زير دست حضرت ابراهيم خوابانيد و اسماعيل را بيرون كشيد در اين اثناء صدائى از جانب [[مسجد خيف]] بلند شد اى ابراهيم رؤياى تو به راستى صورت پذير شده و امر ما را تمكين نمودى ما چنين نيكوكاران را پاداش مي دهيم گوسفند بزرگى را به قربانى او فدا ساختيم. <ref> تفسير جامع (بروجردى سيد محمد ابراهيم)، ج5، ص516.</ref>
+
آن حضرت وقعى به كلام پير نگذاشت كارد را حركت داد تا گلو را پاره كند، [[جبرئيل]] كارد را برگردانيد. ابراهيم ديد كارد برگشته دوباره آن را با شدت فشار داد. باز جبرئيل برگردانيد، تا چند دفعه اين عمل تكرار شد دفعه آخر جبرئيل قوچى زير دست حضرت ابراهيم خوابانيد و اسماعيل را بيرون كشيد در اين اثناء صدائى از جانب [[مسجد خيف]] بلند شد اى ابراهيم رؤياى تو به راستى صورت پذير شده و امر ما را تمكين نمودى ما چنين نيكوكاران را پاداش مي دهيم گوسفند بزرگى را به قربانى او فدا ساختيم.<ref> تفسير جامع، بروجردى سيد محمد ابراهيم، ج5، ص516.</ref>
 
 
اسماعيل علیه السلام نيز بعد از حضرت ابراهیم در سن يك صد و سى سالگى دنيا را وداع گفته و در [[حجر اسماعيل]] در كنار مادرش مدفون گشت.<ref> داستان [[پیامبران]] يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، يوسف عزيزى، ص 216.</ref>
 
 
 
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت اسماعیل==
 
 
 
* یکی از اوصاف حضرت اسماعیل برخورداری از صبر و شكيبايى: {{متن قرآن|«وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ»}}.([[سوره انبياء]] آيه 85)
 
* برخوداری حضرت اسماعیل از رحمت خاص الهى: {{متن قرآن|«وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ... وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا...»}} آنان را در [[رحمت]] خاص خود داخل كرديم». (سوره انبياء 85‌ـ‌86)
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۱

حضرت اسماعیل اولین فرزند ابراهیم علیه السلام و جد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشند. ابراهیم او و مادرش را به امر خداوند در سرزمین خشکی (مکه کنونی) ترک نمود. اما به خواست الهی از زیر پای اسماعیل که در آن زمان طفلی بود چشمه زمزم جاری شد. و بیابان مکه به جای سکونت تبدیل شد.

آزمایش الهی حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش ، درباره اسماعیل اتفاق افتاد و به همین خاطر او را ذبیح الله می گویند.

نام اسماعیل

اسماعيل واژه‌اى غيرعربى و معربِ «اشمائيل» در سريانى است و از همين راه به عربى وارد شده[۱] و اصل آن واژه عبرى «يشمَع» به معناى يَسمَع و «أيل» به معناى اللّه بوده و براساس لغت مصريان «اسماعين» خوانده شده ‌است.

در سبب اين نامگذارى گفته‌اند: ابراهيم هنگام درخواست فرزند از خدا دو كلمه اشمع و ايل به معناى «خدايا دعايم را اجابت كن» را به ‌كار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به ‌همان جمله ناميد.[۲]

حضرت اسماعیل در قرآن

نام اسماعیل در 12 آیه از آیات قرآن ذکر شده است. ایشان اولین فرزند ابراهیم علیه السلام و جد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشند.

در سوره مريم آيات 54‌ـ55 که اسماعيل را صادق الوعد نامیده است: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا × وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا».

در بین مفسرین اختلاف است که این اسماعیل که در قرآن به صادق الوعد آمده اسماعیل پسر ابراهیم نیست بلکه یک پیغمبر دیگر بوده است.

زندگی نامه اسماعیل علیه السلام

ولادت

ابراهیم از ساره فرزنددار نمی‌شد؛ از این رو ساره، کنیز خود هاجر را به او بخشید و او اسماعیل را در زمانی که ابراهیم به سن پیری رسیده بود برای ابراهیم علیه السلام به دنیا آورد.[۳]

هاجر و اسماعيل در مكه

پس‌ از تولد اسماعیل‌، ساره‌ که‌ خود فرزندی‌ نداشت‌، بر هاجر و فرزند او رشک‌ می‌ورزید، ولی‌ او نیز مدتی‌ بعد با بشارت‌ الهی‌ در سن‌ پیری‌ فرزندی‌ آورد که‌ او را اسحاق ‌ نامیدند. در روایات‌ آمده‌ است‌ اسحاق در سه سالگى كنار پدر بود، كه اسماعيل نزد آنان آمد و ابراهيم او را به جاى اسحاق نشاند.[۴] این‌ امر آتش‌ غضب ‌ ساره‌ را برانگیخت‌ و از حضور هاجر و فرزندش‌ نزد ابراهیم‌علیه‌السلام اظهار دلتنگی‌ کرد و شوهر را واداشت‌ تا آنان‌ را از منطقه شام ‌ دور سازد. به دنبال آن به فرمان الهی‌ هاجر و اسماعیل‌ را به‌ مکه برد و خود به شام‌ بازگشت[۵] قرآن بیان می دارد که ابراهیم در این زمان با خدا چنین نجوا نمود: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛ پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را از انواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند.[۶]

در ادامه داستان‌ آمده‌ است‌ که‌ چون‌ آذوقه آن‌ دو تمام‌ شد، تشنگی‌ بر کودک‌ چیرگی‌ یافت‌ و هاجر در پی‌ یافتن‌ آبی‌ که‌ عطش‌ فرزند را فرو نشاند، به‌ هر سو دوان‌ گشت‌ و ۷ بار، مسیر صفا تا مروه‌ را پیمود و هیچ‌ نیافت‌. بار آخر از پیرامون‌ اسماعیل‌ صدایی‌ شنید و از ترس‌ آنکه‌ حیوانی‌ درنده‌ کودک‌ را بدرد، سوی‌ او شتافت‌، اما با نهایت‌ شادمانی‌ متوجه‌ شد که‌ در زیر پای‌ کودک‌ آبی‌ جاری‌ است‌؛ چشمه‌ای‌ که‌ بعدها با نام‌ زمزم ‌شناخته‌ شد.

پس از مدتى به بركت جوشش آب گروهى از قبیله جُرْهُم كه از نزديكى آنجا مى‌‏گذشتند پس از آگاهى از وجود چشمه، با اجازه از هاجر در آن مكان اقامت گزيدند.[۷]

ابراهيم كه براى ديدار همسر و فرزندش پيوسته به آنجا مى‌‏رفت[۸]، در سومين بار با ديدن جمعيت انبوه در اطراف آنان بسيار شادمان شد.[۹] به نقلى هنگامى كه ابراهيم آمد هاجر از دنيا رفته بود. عمر اسماعيل را هنگام وفات مادرش 20 سال ذكر كرده‏‌اند.[۱۰]

نقش اسماعیل در بنای کعبه

از حوادث‌ مهم‌ در داستان‌ زندگی‌ اسماعیل‌، همراهی او با ابراهیم‌ علیه السلام در ساختن‌ خانه کعبه است‌. خداوند با نام بردن از او در کنار ابراهیم در آیات‌ ۱۲۵ تا ۱۲۷ سوره بقره به‌ نقش او در برپایی‌ خانه خدا و پیراستن‌ آن‌ از پلیدی‌ها و دعای آن دو در این زمان پرداخته است:

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَىٰ عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۲۶) وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (۱۲۷) رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (۱۲۸) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۱۲۹)
و [ياد كنيد] هنگامى كه ما اين خانه [كعبه‏] را براى همه مردم محل گردهمايى و جاى امن وامان قرار داديم، و [فرمان داديم:] از مقام ابراهيم جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد. و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه: خانه‏‌ام را براى طواف كنندگان و اعتكاف‏ كنندگان و ركوع كنندگان وسجده‏‌گذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى‏] پاكيزه كنيد.(۱۲۵) و [ياد كنيد] آن گاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين [مكان‏] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده‏‌اند از هر نوع ميوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعايت را درباره مؤمنان اجابت كردم، ولى‏] هر كه كفر ورزد بهره اندكى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مى‏‌كشانم و آن بد بازگشت گاهى است. (۱۲۶) و [ياد كنيد] زمانى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏هاى خانه كعبه را بالا مى‏‌بردند [و به پيشگاه حق مى‏‌گفتند:] پروردگارا! [اين عمل را] از ما بپذير كه تو شنوا و دانايى (۱۲۷) پروردگارا! ما را [با همه وجود] تسليم خود قرار ده، و نيز از دودمان ما امتى كه تسليم تو باشند پديد آر، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذير، كه تو بسيار توبه‏‌پذير و مهربانى (۱۲۸) پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيز، كه آيات تو را بر آنان بخواند، و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، و [از آلودگى‏‌هاى ظاهرى و باطنى‏] پاكشان كند؛ زيرا تو تواناى شكست‏‌ناپذير و حكيمى. (۱۲۹)

مقصود از بعثت پيامبرى از فرزندان ابراهيم در آيه، پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله است و بر همين اساس، به نقلى رسول اكرم وجود خود را اجابت خواسته پدرش ابراهيم مى‌‏دانست‏.[۱۱]

قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم

یکی از امتحان‌های الهی حضرت ابراهیم مأمورشدن او به ذبح فرزندش بود که داستان آن در آیات ۱۰۰ تا ۱۰۷ سوره صافات آمده است. قرآن نام فرزند ابراهیم را که به ذبح او مأمور شد، نبرده است. درخصوص آن، هم میان شیعیان و هم میان اهل سنت اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی می‌گویند اسماعیل بوده و برخی دیگر آن را اسحاق می‌دانند. علامه طباطبایی معتقد است که سیاق و صریح این آیات، بر ذبیح بودن اسماعیل دلالت دارد. [۱۲]

مطابق با این آیات، ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح می‌کند. این موضوع را با پسرش در میان نهاد و فرزندش از او خواست که به فرمان خدا عمل کند؛ اما هنگامى كه ابراهيم، فرزندش را در قربان‌گاه خواباند تا ذبح كند، ندا آمد: «اى ابراهيم، خوابت را تحقق دادى. به‌راستى ما نيكوكاران را اين‌‏گونه پاداش مى‏‌دهيم [كه نيّت پاک و خالصشان را به‌جاى عمل می‌پذیریم]. به‌يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانىِ بزرگى [از ذبح شدن‏] رهانيديم.»[۱۳]

وفات اسماعیل

اسماعيل علیه السلام بعد از حضرت ابراهیم در سن يك صد و سى سالگى دنيا را وداع گفته و در حجر اسماعيل در كنار مادرش مدفون گشت.[۱۴]

حضرت اسماعیل در روايات

  • داستان اسکان اسماعیل و مادرش در حرم:

تفسير (على بن ابراهيم) با اسناد به امام صادق علیه السلام مى نويسد: وقتى كه ابراهيم علیه السلام در وادى شام فرود آمد و اسماعيل از هاجر متولد شد، ساره بسيار غمگين شد، چون او داراى فرزندى نشده بود، به همين دليل ابراهيم را در خصوص هاجر اذيت مى كرد و او را غمناك مى نمود، ابراهيم از اين مطلب به درگاه الهى شكايت نمود، لذا خداوند به او وحى نمود: بايد اسماعيل و مادرش را از كنار او ببرى، ابراهيم گفت: پروردگارا آن ها را به كجا ببرم؟ فرمود: به جانب حرم من، آن گاه جبرئيل به همراه براق نازل شد و هاجر و اسماعيل را حمل نمود و ابراهيم به هيچ موضع خوش آب و هوا و سرسبزى نمى‌رسيد جز اين كه از جبرئيل مى‌پرسيد، همين جاست؟ جبرئيل مى گفت: نه، از اين جا هم بگذر، تا وقتى كه به مكه رسيدند، جبرئيل به براق فرمان داد تا هاجر و اسماعيل را در موضع خانه خدا فرو آورد و ابراهيم به ساره قول داده بود كه از مركب پياده نشود تا وقتى كه به نزد او بازگردد، وقتى در آن محل فرود آمدند در آن جا يك تك درخت بود كه هاجر رداى همراه خود را بر آن درخت افكند و آن را سايبان قرارداد و در زير آن خود و كودكش آرام گرفتند.

وقتى ابراهيم قصد بازگشت نمود، هاجر به او گفت: اى ابراهيم ما را در جايى تنها مى گذارى كه نه همنشين داريم، نه آبى و نه كشت و زرعى؟ ابراهيم علیه السلام فرمود: آن خدايى كه به من دستور داده شما را در اين جا فرود آورم، شما را كفايت خواهد كرد، سپس از آن ها روى برگرداند و دوباره متوجه آن ها شد و خطاب به پروردگارش فرمود: «پروردگارا من ذريه خود را در بيابانى بى آب و علف نزد خانه تو اسكان دادم، پروردگارا براى آن كه نماز را بپا دارند قلب هاى مردم را متوجه ايشان كن و آن ها را از انواع ميوه ها بهره مند كن تا شايد شكر بجا آورند». (سوره ابراهيم، آيه 37)

پس هاجر باقى ماند، وقتى كه روز بلند شد، اسماعيل احساس تشنگى كرد و از مادر آب خواست، هاجر در بيابان برخاست، (در جايى كه امروز جايگاه سعى حاجيان است) و ندا كرد: آيا در اين بيابان كسى هست؟ و همين طور فرياد زد و پيش رفت تا از كوه صفا بالا رفت، آن وقت در سمت مقابل بيابان درخشش آبى را احساس كرد و به دنبال آن آب از كوه صفا پايين آمد و به جانب مقابل يعنى كوه مروه روانه شد، اما در آن جا آبى نديد و چون نظر كرد در جانب روبرو يعنى جانب كوه صفا درخشش آبى را احساس كرد و دوباره در طلب آب از جانب مروه به جانب صفا روان شد و اين عمل هفت بار واقع شد در دور هفتم از بالاى مروه به اسماعيل نظر كرد و ناگهان ديد آب در زير پاهاى اسماعيل روان است، براى جمع كردن آب ها شن هايى را در اطراف او جمع كرد، اما آب همچنان جريان داشت، پس او با محكم كردن سنگ ها سعى در جمع آورى آب داشت و (زم) به معناى محكم كردن و فشردن است، به همين سبب آن آب (زمزم) ناميده شد.[۱۵]

  • ذبح اسماعیل:

در كافى از حضرت امام باقر و حضرت امام صادق عليهماالسلام روايت كرده فرمودند: جبرئيل روز ترويه نازل شد، گفت: اى ابراهيم با خود آب بردار و به اين سبب آن روز را ترويه ناميده اند سپس ابراهيم و اسمعيل و هاجر را بسوى منا برد. شب را در آن جا بيتوته كردند صبح به عرفات رفتند. كلماتى جبرئيل به آن ها تلقين نمود و ما آن را در داستان توبه آدم ذيل آيه 36 از سوره بقره در بخش اول تفسير بيان نموديم.

و در عرفات توقف نمودند تا آن كه آفتاب غروب كرد ايشان را برگردانيد به جانب مشعر شب را هم در آن مكان توقف كردند در آن شب پروردگار امر فرمود به حضرت ابراهیم فرزند خود اسماعيل را در منا قربانى كند و شكل و شمائل او را در خواب به ابراهيم ارائه داد چون صبح از مشعر كوچ كردند، به طرف منا وقتى به منا رسيدند ابراهيم به هاجر مادر اسماعيل امر كرد برود مكه و خانه كعبه را زيارت و طواف كند. اسماعيل را نزد خود نگاه داشت. به او گفت: اي فرزند دلبند من حيوان سوارى مرا با كاردى حاضر كن مي خواهم قربانى كنم.

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت ابراهيم مي خواست فرزند را قربانى كند پس از آن بدن او را به وسيله حيوان سوارى بردارد ببرد دفن كند اسماعيل كارد و حيوان سوارى را حاضر نمود. عرض كرد: اى پدر كجا است قربانى؟ گفت: پروردگار به من امر كرده كه تو را در راه خدا قربانى كنم در اين باره نظر تو چيست؟

اسماعيل گفت: اى پدر به آن چه مأمورى قيام كن و بخواست خداوند مرا بردبار خواهى يافت چون پدر و پسر به فرمان خدا تسليم شده و صورت فرزندش را به منظور قربانى كردن روى خاك نهاد. اسماعيل عرض كرد: اى پدر صورتت را از صورت من بازدار و صورتم را بپوشان دست و پايم را نيز ببند. آنگاه كارد بر حلقومم بنه.

ابراهيم گفت: به خدا قسم هرگز دست و پايت را نبندم مفرشى را كه روى حيوان سوارى بود بروى زمين پهن كرد و صورت اسماعيل را بر آن گذاشت چون كارد بر گلويش نهاد. پيرمردى ظاهر شد، گفت: اى ابراهيم مي خواهى فرزندى را ذبح كنى كه يك چشم بر هم زدن معصيت خدا را بجا نياورده.

گفت: پروردگارم امر فرموده. آن پير جواب داد: پروردگار چنين فرمانى نمي دهد بلكه شيطان تو را امر كرده. فرمود: واى بر تو هيچ وقت شيطان قدرت ندارد به من امر و نهى كند دور شو از نزد من. گفت: اى ابراهيم تو پيغمبر خدا و پيشوا و مقتداى خلايق هستى اگر فرزندت را قربانى كنى اين سنت در ميان مردم جارى شود و آن ها نيز فرزندان خويش را قربانى كنند قدرى صبر كن.

آن حضرت وقعى به كلام پير نگذاشت كارد را حركت داد تا گلو را پاره كند، جبرئيل كارد را برگردانيد. ابراهيم ديد كارد برگشته دوباره آن را با شدت فشار داد. باز جبرئيل برگردانيد، تا چند دفعه اين عمل تكرار شد دفعه آخر جبرئيل قوچى زير دست حضرت ابراهيم خوابانيد و اسماعيل را بيرون كشيد در اين اثناء صدائى از جانب مسجد خيف بلند شد اى ابراهيم رؤياى تو به راستى صورت پذير شده و امر ما را تمكين نمودى ما چنين نيكوكاران را پاداش مي دهيم گوسفند بزرگى را به قربانى او فدا ساختيم.[۱۶]

پانویس

  1. واژه‌هاى دخيل، ص ‌122.
  2. المعرب، ص ‌105.
  3. ابراهیم علیه السلام مطابق با روایتی 99 ساله و به روایت دیگری 117 ساله بود. (مجمع البیان، ج6، ص491)
  4. الدرالمنثور، ج 5، ص 516
  5. طبری‌، تاریخ‌ طبری، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.
  6. سوره ابراهیم، آیه 37
  7. تاريخ طبرى، ج 1، ص 154
  8. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 26
  9. تفسير قمى، ج 1، ص 88؛ مجمع‏‌البيان، ج 1، ص 391
  10. الطبقات، ج 1، ص 44؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 155
  11. دايرة المعارف قرآن كريم، ج‏3، ص283
  12. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۷، ص۱۵۵.
  13. سوره صافات، آیه۱۰۱ تا ۱۰۸
  14. داستان پیامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، يوسف عزيزى، ص 216.
  15. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، فاطمه مشايخ، ص198.
  16. تفسير جامع، بروجردى سيد محمد ابراهيم، ج5، ص516.

منابع

  • داستان پيامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، اول، 1380 ش.
  • قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، 1381 ش.
  • تفسير جامع؛ سيد محمدابراهيم بروجردى؛ تهران: انتشارات صدر، ششم، 1366 ش.
  • المعرب؛ لابی منصور الجوالیقی موهوب بن احمد بن محمد بن الخضر، دمشق: دارالقلم، 1410 ق.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن