حسن بن علی بن فضال

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۵ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: یاران امام رضا علیه السلام، حسن بن على ب...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



حسن بن على بن فضال تيملى كوفى مكنى به ابومحمد

قاضى نورالله در (مجالس) گفته كه به خدمت حضرت امام موسى عليه السلام رسيده بود و از روايان حضرت امام رضا عليه السلام و اختصاص تمام به آن حضرت داشت و جليل‌القدر و عظيم‌المنزلة و زاهد و صاحب ورع و ثقه بود.

در روايات و در (كتاب نجاشى) از فضل بن شاذان منقول است كه گفت: در يكى از مساجد نزد بعضى از قراء درس مى‌خواندم در آن جا قومى ديدم كه با هم سخنان مى‌گفتند و يكى از آن ميان مى‌گفت كه در كوه مردى است كه او را ابن فضال مى‌گويند و او عابدترين جماعتى است كه ما ديده‌ايم و گفت كه او به صحرا بيرون مى‌آيد و به سجده فرود مى‌رود و آن‌گاه مرغان صحرا بر او جمع مى شوند و او آن چنان از خود محو شده بر زمين مى‌افتد كه از دور گمان مى شود كه جامه يا خرقه‌اى است و وحشيان صحرا نزديك به او چرا مى‌كنند و از او رميده نمى‌شوند بنابر غايت مؤانست كه ايشان را به او حاصل شده.

فضل بن شاذان گويد: پس از آن سخن گمان كردم كه مگر آن حال كسى است كه در زمان سابق بوده و بعد از استماع آن سخن به اندك زمانى ديدم كه شيخى خوش صورت نيكو شمائل كه جامه برسى و رداء برسى در بر و (كفش سبز)[۱] در پا داشت از در، درآمد و بر پدر من كه با او نشسته بودم سلام كرد و پدر من جهت تعظيم او برخاست و او را جاى داد و گرامى داشت و چون بعد از لحظه‌اى برخاست من از پدر خود پرسيدم كه اين شيخ كيست؟

گفت: اين حسن بن على بن فضال است! گفتم: آن عابد فاضل مشهور؟! گفت: همان است، گفتم: آن نخواهد بود مى‌گويند كه او در كوه مى‌باشد، گفت اين همان است كه در كوه مى‌باشد، باز گفتم كه او نخواهد بود كه او هميشه در كوه مى‌باشد، گفت: چه كم عقل پسرى بوده‌اى نمى‌تواند بود كه او در اين ايام از آن جا آمده باشد، پس آن چه از اهل مسجد درباره حسن شنيده بودم بر پدر عرض كردم. پدرم گفت: آن چه شنيده‌اى درست است و اين حسن همان حسن است.

و حسن گاهى پيش پدر من مى‌آمد پس من نزد او رفتم و كتاب ابن بكير و غير آن از كتب احاديث از او استماع نمودم و بسيار بود كه كتاب خود را برمى‌داشت و به حجره من مى‌آمد و بر من قرائت آن مى‌نمود و در سالى كه طاهر بن الحسين الخزاعى كه از سپهسالاران مأمون بود حج گزارد و به كوفه مراجعت نمود، چون تعريف فضايل و كمالات حسن نزد او كرده بودند كسى نزد حسن فرستاد و به او پيغام نمود كه من از رسيدن به خدمت شما معذورم التماس دارم كه شما قدوم شريف به سوى من ارزانى داريد.

پس حسن از رفتن نزد طاهر امتناع نمود و هر چند اصحاب او را در ملاقات طاهر ترغيب نمودند قبول نكرد و گفت مرا با او نسبتى نيست و از آن، استغناى او دانستم كه آن آمدن به خانه من از روى ديندارى بود و مصلاى او در جامع كوفه نزد ستونى بود كه آن را (سابعه) و (اسطوانه ابراهيم عليه السلام) مى‌گويند و حسن در تمام عمر قائل به امامت عبدالله افطح بود و در مرض موت واقعه‌اى ديد و از آن عقيده برگرديد و رجوع به حق نمود رحمة الله تعالى.

وفات حسن در سال دويست و بيست چهار بوده و از جمله مصنفات او كتاب (زيارات و بشارات) است و كتاب (نوادر) و كتاب (رد بر غلات) و كتاب (الشواهد) و كتاب در (متعه) و كتاب در (ناسخ و منسوخ) و كتاب (ملاحم) و كتاب (صلاة) و كتاب (رجال)، انتهى.[۲]

پانویس

  1. در رجال كشى به جاى (نعل مخضر)، (نعل مخصر) آمده كه نوعى كفش شبيه (كفش تابستانى) است و به جاى (برسى)، (نرسى) در رجال النجاشى و مجالس المؤمنين ذكر شده است. (ويراستار)
  2. مجالس المؤمنين، 1/398، 399؛ رجال النجاشى، ص 34.

منبع

حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت رضا عليه السلام