حدیث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(معنای اصطلاحی حدیث)
(نامهای دیگر حدیث)
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
حدیث در اصطلاح علماى شیعه عبارت است از كلامى كه قول، فعل یا تقریر [[معصوم]] را گزارش كند<ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، ص 412؛ میرزاى قمى، ج 1، ص 409؛ مامقانى، ج 1، ص 57</ref> و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است <ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص 81</ref>.
 
حدیث در اصطلاح علماى شیعه عبارت است از كلامى كه قول، فعل یا تقریر [[معصوم]] را گزارش كند<ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، ص 412؛ میرزاى قمى، ج 1، ص 409؛ مامقانى، ج 1، ص 57</ref> و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است <ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص 81</ref>.
  
==نامهای دیگر حدیث ==
+
==ارتباط معنایی حدیث با دیگر اصطلاحات مرتبط ==
حدیث و روایت از نظر لغوی با هم تفاوت کلّی دارند، ولی در اصطلاح علمی در بیشتر موارد مرادف هم به کار می‌روند. در مواردی هم به معنایی متفاوت با هم به کار می‌روند که در این صورت «حدیث» اختصاص به نقل کلام معصومان دارد و «روایت» به نقل هر موضوعی از جمله تاریخ یا حادثه یا کلام غیر معصوم.
 
  
حدیث از لحاظ مضمون، وحیانی و از جنبۀ لفظ، انسانی است.
+
'''خبر'''
  
===حدیث و رابطه آن با اثر، خبر و عِلم===
+
خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد.ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است » <REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
در قرن‌های نخست [[هجری قمری]] سه مفهوم اثر، خبر و علم مفهومی نزدیک به مفهوم حدیث داشت.
 
  
====اثر====
+
'''سنت'''
اثر از نظر لغوی به معنای بازمانده و ردپا ست. این واژه به طور خاص در بین [[اهل سنت]] برای اشاره به هر ردی به کار می‌رفت که از شریعت و تعالیم دین برجای مانده باشد، خواه مستقیما کلامی از [[پیامبر(ص)]] باشد و خواه به طور غیرمستقیم در بازگشت به [[صحابه]] آن حضرت، [[تابعین]] آنان یا [[اتباع تابعین]] و حتی [[سیره]] برجای مانده در [[مدینه |مدینة الرسول]] بازتاب یافته باشد. ولی این اصطلاح نزد عالمان شیعه معمولا به همان معنای روایت از معصومان به کار می‌رود و برخی نیز اثر را به آنچه از نقل شود، اختصاص داده‌اند.<ref>شیخ بهایی در وجیزه</ref>
 
  
====خبر====
+
در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار(قول) و کردار(فعل) [[معصوم]] یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «[[تقریر]]» معصوم نامیده می شود.تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابر این، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن » نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
در تعریف خبر آراء مختلفی ارائه شده است. بعضی حدیث را بر دو بخش می‌کردند، [[حدیث مرفوع‌‌]] را خبر، و [[حدیث موقوف]] را اثر می‌نامیدند<ref>سیوطی، تدریب...، ۱/۱۸۴</ref>؛ و بعضی حدیث را سخن روایت شده از [[چهارده معصوم]] و خبر را به طور اعم، هر سخنی روایت شده از پیشینیان، و اثر را از هر دو آنها عام‌تر شمردند<ref>انصاری، ۸۵؛ شهید ثانی، الرعایه، ۴۹</ref> و بعضی برای فارغ شدن از این تشتت اقوال، هر۳ اصطلاح را با هم معادل شمرده‌اند<ref>قاسمی، ۶۱؛ صالح، ۱۰-۱۱</ref>.
 
  
====عِلم====
+
 
این اصطلاح الان کاربردی ندارد ولی نمونه‌های پرشماری از کاربرد این واژه در سدۀ نخست هجری و به طور محدود در سدۀ ۲ق وجود دارد که نشان می‌دهد، برای آنچه ما امروز حدیث می‌نامیم، نخستین واژه‌ای که به ذهن یک فرد در آن دوره متبادر می‌شده، واژۀ عِلم بوده است. مجموعه‌ای از تعبیرات از [[صحابه]] و [[تابعین]] وجود دارد که در آن از «رفتن علم» و «برداشته شدن» یا «مندرس شدن» آن ابراز نگرانی شده، و رفتن علم به معنای رفتن حاملان علم دانسته شده است.
+
'''روایت'''
 +
 
 +
روایت را به معنی حدیث گفته اند.در [[مجمع البحرین]] فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد.منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
 +
 
 +
'''اثر'''
 +
 
 +
اثر را در کتب لغت  مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده اند [[علامه قاسمی]] در [[قواعد التحدیث]]، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت می دهد.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
  
 
==تقسیمات حدیث==
 
==تقسیمات حدیث==

نسخهٔ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۱۵

حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد. حدیث در کنار قرآن، در طی پانزده قرن تاریخ اسلام، نقشی محوری در فهم مسلمانان از دین و شریعت داشته است. به علت اهمیت حدیث، علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دسته بندی می‌شوند. امور مربوط به سند احادیث در روایة الحدیث و محتوای آنها در درایة الحدیث مورد بررسی قرار می‌گیرند. علوم رجال و مصطلح الحدیث زیر مجموعه روایة الحدیث قرار دارند. در این علوم تقسیمات متعددی برای فهم و اعتبارسنجی احادیث بیان شده است.

در میان انبوه کتابهای روایی مسلمانان، ده کتاب نقش محوری دارند. چهار کتاب از این ده عنوان به شیعه و شش عنوان به اهل سنت تعلق دارد. مهمترین کتاب‌های روایی شیعه، الکافی کلینی، تهذیب الاحکام و الاستبصار فیما اختلف من الاخبار شیخ طوسی، و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق هستند. مجموع این کتابها را کتب اربعه یا اصول اربعه[۱] نامیده‌اند. در اهل سنت، شش کتاب، صحیح بخاری و صحیح مسلم (که روی هم به صحیحین مشهورند)، و سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی و سنن ابن ماجه، معتبرترین کتابهای روایی‌اند. مجموع این شش کتاب، صحاح سته نامیده شده‌اند. شیخ بهائی در وجیزه حدیث را چنین تعریف کرده است: «کلامٌ یحکی قولَ المعصومِ أو فعلَه أو تقریرَه؛ حدیث، سخنی است که گفتار، کردار و تقریر[۲] معصوم علیه‌السلام را گزارش می‌کند.

در این تعریف، مراد از معصوم علیه‌السلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامان دوازده‌گانه علیهم‌السلام هستند.

معنای لغوی حدیث

واژگان. حدیث در لغت به معناى چیز تازه[۳]، ضد قدیم[۴] است. و به كلام و خبر نیز حدیث می گویند، خواه كم باشد خواه زیاد.[۵] و به تعریف جامع‌تر، هر سخنى است كه انسان از طریق شنیدن یا وحى، در خواب یا بیدارى، با آن مواجه شود.[۶]. سخن و كلام را از آن‌رو حدیث نامیده‌اند كه اجزاى آن به‌تدریج و پی‌درپى پدیدار می‌شوند.[۷] جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است [۸]، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است كه مترادف است با حدیث. [۹] واژه حدیث در قرآن 28 بار، 23 بار به صورت مفرد و 5 بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددى به معناى مطلق كلام و خبر به كار رفته است [۱۰]

معنای اصطلاحی حدیث

معنای اصطلاحی حدیث برای اهل سنت و شیعه متفاوت است

معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت

حدیث در اصطلاح اهل‌سنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اكرم نسبت داده شود.[۱۱]، از قول و فعل و تقریر[۱۲] و صفاتِ خَلقى و خُلقى و حتى حركات و سكنات آن حضرت در خواب و بیدارى.[۱۳] به سیره، فضائل و ویژگیهاى پیامبر اكرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است[۱۴] عده‌اى حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین [۱۵] و علما و صُلحا[۱۶] نیز دانسته‌اند.ظاهرا وجه نام گذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن می‌باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیده‌اند.[۱۷]

معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه

حدیث در اصطلاح علماى شیعه عبارت است از كلامى كه قول، فعل یا تقریر معصوم را گزارش كند[۱۸] و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است [۱۹].

ارتباط معنایی حدیث با دیگر اصطلاحات مرتبط

خبر

خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد.ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است » [۲۰]

سنت

در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار(قول) و کردار(فعل) معصوم یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده می شود.تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابر این، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن » نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده.[۲۱]


روایت

روایت را به معنی حدیث گفته اند.در مجمع البحرین فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد.منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است.[۲۲]

اثر

اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده اند علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت می دهد.[۲۳]

تقسیمات حدیث

در علوم حدیث دسته بندی‌های متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار می‌رود. این تقسیمات عبارتند از:

تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: خبر واحد، خبر مُسْتَفیض و خبر متواتر

تقسیم بر اساس اعتبار سند: صحیح و اقسام آن (صحیح مضاف، متفق علیه، اعلا، اوسط، ادنی)، حَسَن، موثوق، قوی، ضعیف و اقسام آن (مُدْرَج، مشترک، مُصَحَّف، مؤتلف و مختلف)

تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند: مُسنَد، مُتَّصِل،حدیث مرفوع‌‌، موقوف، مَقطوع، مُرْسَل، مُنْقَطِع، مُعْضَل یا مشکل، مُضْمَر، مُعَلَّق، مُعَنْعَن، مُهْمَل

تقسیم بر اساس متن: نَصّ و ظاهر، ،مُؤَوَّل مُطلَق و مُقَید، عام و خاص، مُجْمَل و مُبَین، مُکاتَب و مکاتِبه، مشهور، متروک، مطروح، حدیث قدسی، شاذ، مقلوب، متشابه

تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، مقبول، ناسخ و منسوخ

سند حدیث

در میان اهل سنت در قرن نخست هجری به خود حدیثی که از پبامبر(ص) نقل می‌شد بدون توجه به راویان آن اهمیت می‌دادند. در قرن دوم و با احساس ظهور حدیث سازان نیاز به ذکر راویان حدیث به عنوان ابزاری بازدارنده از رواج احادیثِ برساخته احساس شد.[۲۴] با غلبۀ تدریجی گفتمان یادشده، نقل بی‌اسناد از پیامبر(ص) و صحابه به شدت روی به کاستی نهاد، اما دوام محدود آن تا اواخر سدۀ ۲ ق، هنوز نزد عالمانی از اصحاب حدیث چون مالک بن انس[۲۵] و هم نزد اصحاب رأی چون ابوحنیفه[۲۶] و شاگردش شیبانی[۲۷] دیده می‌شد. در پایان سدۀ ۲ ق، با اهتمام شافعی بود که گفتمان «از کجا آورده‌اید» غلبۀ قطعی یافت؛

در میان شیعه از ابتدا بر روی راویان حدیث از معصومان حساسیت وجود داشته و ائمه(ع) ملاک‌های قبول حدیث را برای ایشان شرح داده بودند.

جعل حدیث

در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود پیامبر(ص) مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از دروغ بستن بر ایشان برحذر داشته شده‌اند.

در همان روز وفات پیامبر(ص)، در ماجرای سقیفه و مکالمات نوشته شده‌ای که از آن محفل برجای مانده است، مستند مهاجران برای تصدی خلافت نه آیاتی از قرآن، که حدیثی از پیامبر(ص) با مضمون «الائمة من قریش» بوده است[۲۸] و این نشان از نقش کلیدی حدیث از همان آغاز دارد.

علی(ع) نیز در خطبه‌ای در واکنش نسبت به رواج «احادیث بدعت آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر(ص) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر(ص) را ۴ گروه دانسته است: منافقانی که عامدانه بر پیامبر(ص) دروغ می‌بندند، کسانی که سخنی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شده‌اند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، ولی ناسخ آن را از آن حضرت درنیافته‌اند، و چهارم کسانی که با امانت حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال داده‌اند.[۲۹]

واقعیت تاریخی آن است که صحابه و تابعان به هنگام انتقال آموزۀ پیامبر(ص)، درک خود از آن آموزه را منتقل می‌کردند و غالباً تقیدی به ضبط عین الفاظ نداشتند. در عمل نیز وجود انبوهی از احادیث منقول از صحابه که ناظر به واقعه‌ای واحد هستند، ولی الفاظی متنوع دارند، گواهی بر معمول بودن این شیوه نزد صحابه و تابعین است. این نشان می‌دهد که راویان اولیه برخلاف عالمان بعدی، برای ضبط عین الفاظ موضوعیت قائل نبودند. این معضل با توجه به حضور ۲۵۰ سالۀ معصومین در بین شیعیان بسیار کمتر است.

تاریخ کتابت حدیث

در عصر نبوی علی علیه‌السلام و عده‌ای از صحابه احادیث پیامبر(ص) را می‌نوشتند. پس از رحلت پیامبر(ص) اوضاع کتابت حدیث در بین اهل سنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. خلیفه اول و دوم و به دنبال آنها عثمان و تا زمان عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و تدوین احادیث پیامبر(ص) بود تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند.

عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت که تا پایان قرن سوم هجری، صحاح سته نگاشته شدند ولی بیش از یک قرن ممنوعیت، آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت.

شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان ائمه معصومین(ع) تا غیبت صغری احادیث را می‌نوشتند. کتاب علی(ع)، جامعه،... از علی(ع) و اصول اربعمائه‌‌‌ از اصحاب ائمه محصول این دوره است. در قرن‌های بعدی تدوین و جمع‌آوری روایات انجام شد. کتب اربعه تا اوایل قرن پنجم هجری پدید آمده بودند.

طبقه بندی احادیث

طبقه بندی احادیث از دیرباز مدنظر عالمان دینی برای سهولت دسترسی به روایات بوده است. این طبقه بندی‌ها به صورتهای مختلف در قرن‌های آغازین تا کنون پیگیری و روز به روز کاملتر شده است.

حدیث در قرن‌های میانی و متاخر

پدیده وضع یا جعل حدیث

به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرن‌های اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار جعل حدیث شدند. تاریخ جعل یا به اصطلاح محدثان «وضع» و دروغ بستن بر پیامبر(ص) یا ائمه(ع)، به بلندای تاریخ حدیث است.

عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو علم رجال و درایه بهره می‌برند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمی‌شناسند.

راه‌های بررسی حدیث از بُعد سند و محتوا

نقدهایی که بیرون از فضای محدثان بر حدیث آنان وارد آمده، به طبع نگرانیهایی را موجب می‌شد که اصحاب حدیث را ناچار می‌ساخت تا برای صیانت احادیث تدابیری بیندیشند و خود به نقد تخصصی احادیث دست زنند. چنین نیازی صرفاً از بیرون به محدثان تحمیل نمی‌شد و وجود مشکلاتی مانند تعارض و تناقض میان اخبار، آنان را به چنین رهیافتی وادار می‌کرد. در این دست نقدها در عین آنکه نگاه به کلیت حدیث خوش بینانه بود، تلاش می‌شد تا آسیبها و بیماریهای عارض بر آن بازشناخته شود و مخاطب از مضرات آن در امان ماند. احساس نیاز به نقد احادیث در سطح گستردۀ آن، یک دستگاه انتقادی را در طی قرنهای متمادی پدید آورد که عموماً به صورت جزء به جزء مورد مطالعه قرار گرفته، و تصویری کل نگر بدان مغفول مانده است؛ تصویری که کوشش می‌شود در سطور آینده ارائه شود.

پدیده نقل به معنا

پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیده‌های خود از معصوم را در قالب معانی حفظ می‌کردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان می‌کردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل می‌کند.[۳۰]

کمتر می‌توان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و می‌توان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.

سطوح فهم حدیث

بسیاری از نخستین مسائل مربوط به فهم نصوص که نخستین بار دربارۀ فهم قرآن کریم مطرح شد، به زودی به حوزۀ حدیث نیز تعمیم یافت و به طور کاملاً مشابه در آن حیطه نیز به کارگرفته شد. به عنوان نمونه باید به مباحث مطرح شده دربارۀ گونه‌های بیان در اوایل الرسالة شافعی اشاره کرد که کاملاً درگیر فهم آیات قرآنی است، اما در ادامۀ مسیر و در فرایند شکل گیری مباحث الفاظ از اصول فقه، عموماً به حدیث نیز ارتباط می‌یافت. به طور کلی نگاهی به فهرست مضامین هر منبع سنتی در اصول فقه نشان می‌دهد که در طرح مباحث گوناگون هیچ تمایز معناداری میان نصوص قرآنی و حدیثی از این حیث نهاده نشده است؛ مباحثی مانند اقسام دلالت و مباحث حقیقت و مجاز، اوامر و نواهی، مفهوم مخالف، عام و خاص، مطلق و مقید، و مجمل و مبین به همان اندازه که دربارۀ قرآن مصداق دارد، به حدیث نیز مربوط است و حتی بسیار است مثالهایی در کتب فقه و اصول که عامی قرآنی یا مطلقی قرآنی با مخصصی یا قیدی از حدیث تخصیص و تقیید پذیرفته است. در بحث از دلالات، کتابی با عنوان المجازات النبویة، اثر سید رضی (د ۴۰۶ق/ ۱۰۱۵م)[۳۱] از تک نگاریهای استثنایی در این باره است که در ادامۀ سبک مجاز القرآن ابوعبیده معمر بن مثنی نوشته شده است، اما در همین اثر نیز صبغۀ ادبی غلبه دارد.

دربارۀ ناسخ و منسوخ، فارغ از این بحث اختلاف انگیز که آیا ممکن است قرآن کریم با حدیث نسخ شود[۳۲]، در این باره که حدیث نیز مانند قرآن می‌تواند ناسخ و منسوخ داشته باشد، اختلاف مهمی دیده نمی‌شود. بر اساس همین دیدگاه است که به خصوص در فضای حدیثی امامیه، در موارد تعارض میان دو حدیث، یکی از معیارها ترجیح حدیث متأخر از حیث صدور بر حدیث متقدم است[۳۳]. گفتنی است برخی از محدثان به موضوع ناسخ و منسوخ در حدیث با اهمیت ویژه نگریسته و در این باره تألیفات مستقلی پدید آورده‌اند؛ جریانی که با ابن شهاب زهری در سدۀ ۲ق آغاز شده و با آثار کسانی چون ابوبکر اثرم و ابن شاهین و ابن جوزی در دوره‌های مختلف ادامه یافته است[۳۴].

توجه به بافت صدور کلام، یعنی آنچه در حوزۀ قرآن سبب نزول خوانده شده، در فضای حدیث هم مورد توجه محدثان قرار گرفته و نام «سبب ورود» یافته است.

تعریف رایج نزد مسلمانان از بلاغت، یعنی ایراد کلامی فصیح که مطابق مقتضای حال و با لحاظ مخاطبان باشد[۳۵]، به طور طبیعی به دامنۀ فهم حدیث هم کشیده می‌شد؛ انتظار می‌رفت کلام معصومان به همان اندازه که اوج فصاحت انسانی محسوب می‌شد، اوج بلاغت نیز بوده باشد. به عنوان شاخصی از کلام ائمه(ع)، شریف رضی گردآوردۀ خود از کلام امام علی(ع) را «راه بلاغت» (نهج البلاغة) نام نهاده، و ابن عباس در نقلی، سخن او را فروتر از کلام خالق و والاتر از کلام مخلوق ــ جز پیامبر(ص) ــ دانسته است[۳۶] و از سوی ادب شناسان دیگری هم تکرار شده است[۳۷]. به هر روی، مسئلۀ بلاغت، در نگاهی تحلیلی، موضوع سطح بندی مخاطبان و ایراد یک سخن از سوی فردی بلیغ برای رساندن معانی مختلف به سطوح مختلف مخاطبان را نیز به میان می‌کشد.

تأویل در احادیث

در منابع حدیثی امامیه و نیز در برخی منابع حاشیه‌ای اهل سنت، احادیثی وجود داشت با این مضمون از زبان پیامبر(ص) که «من امر شده ام، یا ما پیامبران بر آنیم تا با مردم به‌اندازۀ عقول آنان سخن گویم/ گوییم»[۳۸]. این تفکر در منابع امامیه با جمله‌ای پرشهرت از زبان ائمه(ع) ادامه یافته است با این مضمون که «حدیث ما دشوار و سخت فهم است» (حدیثنا صعب مستصعب)[۳۹]. این دسته از اخبار، فصاحت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را وارد مرحلۀ دیگری می‌کند که گاه منجر به چندمعنایی و تأویل پذیری حدیث می‌شود، بدین نحو که حدیث بتواند مخاطبانی با سطوح مختلف داشته باشد و گاه منجر به اینکه اساساً حدیثی با لفظ ظاهر آن قابل درک نباشد و نیاز به تفسیر و تبیین داشته باشد. این همان معنا ست که در برخی از احادیث امامیه، به عنوان «بازگرداندن فهم احادیث مشکل به ائمه(ع)» مطرح شده است[۴۰]. همچنین، از همین آموزه است که وجود احادیث متشابه، مانند [[آیات متشابهات قرآن کریم در حوزۀ حدیث هم خود نموده، و دربارۀ برخی احادیث حکم به متشابه بودن آنها شده است[۴۱]. ابوبکر ابن فورک ضمن مقایسۀ حدیث با قرآن از همین حیث، یادآور می‌شود که برخی از احادیث را باید تنها در بازگشت به برخی احادیث دیگر، یعنی در رد متشابه به سوی محکم فهم کرد.[۴۲]

چنین نگرشی به حدیث زمینۀ باز شدن باب تأویل دربارۀ حدیث بود، تأویلی که نه تنها از سوی عقل گرایان، که حتی از سوی حدیث گرایان معتدل نیز پذیرفته می‌نمود. در طی سده‌های متقدم هجری، در فضای عامه می‌توان نمونه‌هایی از آثار را بازجست که به موضوع تأویل حدیث اختصاص یافته‌اند؛ از آن میان برخی مانند مشکل الحدیث و بیانه نوشتۀ ابوبکر ابن فورک (د ۴۰۶ق/ ۱۰۱۵م) متکلم اشعری در فضای متکلمان نوشته شده بود[۴۳]، و برخی دیگر مانند تأویل مختلف الحدیث ابن قتیبه (د ۲۷۶ق/ ۸۸۹ م) و شرح مشکل الآثار ابوجعفر طحاوی (د ۳۲۱ق/۹۳۳م) از سوی حدیث گرایان معتدل نوشته شده‌اند[۴۴]. در بین امامیه نیز می‌توان از نمونۀ برجسته‌ای چون معانی الاخبار، تألیف ابن بابویه قمی (د ۳۸۱ق/۹۹۱م) از طیف محدثان یاد کرد[۴۵].

در فضای باطن گرای اسماعیلیه نیز به ویژه باید از کتاب تأویل الدعائم اثر قاضی نعمان مغربی (د ۳۶۳ق/۹۷۴م) یاد کرد[۴۶] که درصدد ارائۀ سطحی زیرین از تعالیم ظاهری مطرح شده در کتاب دعائم الاسلام اثر همان مؤلف بوده است و در آن می‌توان سطحی قوی‌تر از تأویل باطن گرا را مشاهده کرد.

فقه الحدیث

مسئلۀ فهم حدیث در روابط بین نصوص، از دو وجه قابل توجه است: از سویی باید فهم در چارچوب روابط میان کتاب و سنت، در ارتباط با نصوص قرآنی فهمیده شود، و از سوی دیگر، در تعارضهایی بدوی یا واقعی که میان احادیث رخ می‌دهد و از قدیم به موضوع «اختلاف الحدیث» شهرت یافته، بخشی از راه حلهای ارائه شده، از جنس جمع میان احادیث و ایجاد فهمی هماهنگ میان آنها بر پایۀ تأویل است. بسط شاخه‌های مختلف این بحث را می‌توان ذیل عناوینی چون تعارض اَدِلّه، تعادل و تراجیح، و اختلاف الحدیث بازجست.

موضوع فهم احادیث در سطح گستردۀ آن، منجر به ایجاد شاخه‌ای در حوزۀ علوم حدیث با عنوان «فقه الحدیث» شده، و همچنین زمینۀ تألیف طیفی از آثار را در شرح متون مهم حدیثی ــ به سبکی قابل مقایسه با تفسیر قرآن، اما با تفاوتهایی بسیار ــ فراهم آورده است. در این میان باید بر شروح متعدد بر صحاح سته و کتب اربعه در فضای اهل سنت و امامیه تکیه کرد که بخش مهمی از ادبیات حدیثی در سده‌های میانه و متأخر را تشکیل داده‌اند.

آثار حدیث در فرهنگ و تمدن اسلامی

استفاده از مضامین حدیثی در ادبیات ملل اسلامی، پدیده‌ای است که سابقه‌ای به بلندای ادبیات اسلامی دارد. فراتر از تضمین محتوای احادیث در نظم و نثر عربی که به حد وفور دیده می‌شود، از اوایل شکل گیری ادبیات فارسی اسلامی، در این حوزه هم می‌توان نمونه‌هایی از بهره جویی از احادیث را بازجست.

در سدۀ ۶ ق، احادیث نبوی هم به صورت تضمین صریح و هم به تلویح در اشعار سرایندگان پارسی گوی به تکرار دیده می‌شود. ازجمله باید به حدیثی از پیامبر(ص) دربارۀ آمدن «خسروی از باختر» (مشرق) و گسترش عدل او تا مغرب اشاره کرد که امیرمعزی در خلال قصیده‌ای، به تصریح آن را از حضرت نقل کرده است[۴۷]. سنایی غزنوی (د ۵۴۵ ق/۱۱۵۰م) بیشتر گرایش به تلمیح دارد و در خلال اشعارش به مضمون برخی احادیث نبوی مانند حدیث ثقلین[۴۸] و حدیث پیامبر(ص) دربارۀ صداقت ابوذر[۴۹] اشاره کرده است. نزد سعدی نیز نمونه‌هایی مانند تلمیح به حدیث معراج و نگرانی جبرئیل از سوختن پرش دیده می‌شود[۵۰].

در میان شعرای پارسی، جلال الدین مولوی (د ۶۷۲ ق/۱۲۷۳م) در سطح بسیار گسترده‌ای چه به صراحت و چه به اشاره از احادیث بهره گرفته است، احادیثی که برخی از آنها در منابع موجود حدیثی یافتنی نیست. فروزانفر در تألیف مستقلی با عنوان احادیث مثنوی، مجموعۀ احادیث مثنوی را استخراج و منابع آن را بررسی کرده است[۵۱].

برخی از کلمات قصار پیامبر(ص) از چنان شهرتی در میان مسلمانان برخوردار شد که در شمار ضرب المثلها جای گرفت. ابوالشیخ اصفهانی در یک تک نگاری با عنوان الامثال فی الحدیث النبوی، نخستین گام را در جهت گردآوری این احادیث زبانزد به عمل آورده است[۵۲]. افزون بر جوامع عرب زبان ــ که استفاده از عبارات عربی حدیث به عنوان ضرب المثل در آن کاملاً قابل انتظار است ــ چنین کاربردی برای حدیث در جوامع دیگر مسلمانان، به خصوص نزد فارسی زبانان نیز دیده می‌شود.

برخی از احادیث پیامبر(ص) چه با اصل تعبیر عربی و چه با ترجمۀ فارسی به اندازه‌ای در فرهنگ عمومی تداول دارند که در زمرۀ ضرب المثلها شمرده شده‌اند[۵۳]. گاه نیز برخی از سخنان کوتاه که به نوعی همخوانی آن با آموزه‌های نبوی احساس می‌شده، نزد مردم شهرتی فراوان یافته است. به عنوان نمونه باید به عبارت «النظافة من الایمان» اشاره کرد که نزد ایرانیان به عنوان آموزه‌ای دینی ضرب المثلی پربسامد است[۵۴]، اما لفظ آن در منابع حدیثی یافت نمی‌شود و تنها برخی عالمان حدیث، مانند ابن حبان بستی آن را به عنوان معنایی مستنبط از احادیث مطرح ساخته‌اند[۵۵]. در برخی موارد، صورت شعرگونۀ یک حدیث به فارسی، به ضرب المثلهای کارآمدی تبدیل شده است، مانند «چنین گفت پیغمبر راستگوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی»؛ حدیثی که اصل عربی آن نیز تنها در منابع متأخر دیده می‌شود[۵۶].

رویکردهای متفاوت در مواجهه با حدیث در زمان معاصر

سنت اخباری گری از عصر صفویه در محافل امامیه پای گرفته و با میرزا محمد اخباری (د ۱۲۳۲ق/۱۸۱۷م) ادامه یافته بود، با وجود آنکه با کوششهای وحید بهبهانی (د ۱۲۰۵ق/۱۷۹۱م) و شیخ جعفر کاشف الغطا (د ۱۲۲۸ق/۱۸۱۳م) غلبۀ اصولیان بر اخباری ها در محافل عراق و ایران تثبیت شد، اما جریان اخباری در دو سدۀ بعد تا امروز همچنان برجای بود و فعالانی داشت. افزون بر تهذیب گرایی در تقابل با آنچه بدعت خوانده می‌شد، محور دیگری از تهذیب گرایی که نزد اخباریه به طور جدی دیده می‌شود، مقابله با تورم علوم اسلامی ــ و بـه خصوص فقـه و اصول فقـه ــ اسـت کـه نـاشی از تأثیر آموزه‌های اهل سنت و نه دارای اصالت در آموزه‌های ائمۀ معصوم(ع) دانسته شده است[۵۷]. در طی سدۀ ۱۴ق، جریان دیگری که هنوز مورد مطالعه کافی قرار نگرفته، جریان موسوم به مکتب تفکیک یا به تعبیر خودخوانده «مکتب معارف» است و بنیاد آن به میرزا مهدی اصفهانی (1303-1365ق) در خراسان باز می‌گردد. آموزۀ مرکزی این مذهب آن است که معارف اهل بیت(ع) را باید از علوم عرفی تفکیک کرد؛ علم واقعی آن است که از طریق احادیث اهل بیت(ع) به دست آید و آمیختن آن با علوم برخاسته از سرچشمه‌های دیگر و در رأس آنها فلسفه موجب گمراهی است. در این مکتب دو محور تهذیب گرایی به وضوح و با تأکید دیده می‌شود؛ تهذیب گرایی با محور جداسازی آموزه‌های فرا نصّی از آنچه برآمده از نصوص است و دیگر با محور نفی تورم حاصل از گسترش علوم دینی با اتکا بر مبانی‌ای که این مکتب برای آنها صلاحیت مداخله در توسعۀ معارف اهل بیت(ع) را نمی‌بیند[۵۸].

اصفهانی با مطرح کردن برخی مباحث مبنایی در خصوص اعجاز قرآن کریم، حجیت ظواهر قرآن و فرق نهادن میان قرآن و فرقان که برآمده از احادیث اهل بیت(ع) است[۵۹]، به سطح بندی فهم قرآن پرداخته، و زمینۀ تعیین نسبت قرآن با حدیث را نیز فراهم آورده است[۶۰]. در میان پیروان این مکتب، مسائلی چون آشنا کردن مخاطبان با محکمات قرآنی و احادیث اهل بیت(ع) در زمینه‌های مختلفی که فرد و جامعه بدان نیازمند است، و نیز فراهم آوردن دسترسیهای مناسب برای نیل به مقصود از طریق نصوص وجهۀ همت آنان بوده است؛ نمونه‌ای از چنین کوششی را می‌توان در مجموعۀ الحیاة از محمدرضا حکیمی بازجست[۶۱].

بی اعتمادی به میراث روایی شیعه و ضرورت بازگشت به قرآن برای دستیابی به تعالیم اصیل اسلام، گروه دیگری از متفکران معاصر را به سوی نوعی تهذیب گرایی قرآن محور و نفی مجعولات و تحریفات پیش برد. این گروه در شیوۀ تفسیر قرآن به قرآن و استفاده از تأملات قرآنی در راستای حل مشکلات اجتماعی، بسیار به شیوۀ سید قطب در تفسیر نزدیک شده بودند؛ البته نقدها نسبت به حدیث عموماً احتیاط آمیز و نسبی است.

در این میان کسی چون دکتر علی شریعتی، نه تنها به حدیث اعتنایی نداشت، بلکه اهتمام خاصی به مطالعۀ قرآن نیز نداشت؛ وی به حدیث به شدت بدبین بود و با لحنی تند دربارۀ محدثانی چون علامه مجلسی و کتابش بحار الانوار سخن می‌گفت[۶۲]، ضمن اینکه شماری از احادیث را که آنها را بر اساس چارچوب ایدئولوژیک خود به دور از تشیع علوی و برساختۀ ایدئولوژی ملی می‌دید، به نقد گرفت[۶۳]. وی با وجود آنکه از ضرورت بازگشت به منابع اصیل دین، گاه با تعبیر صریح کتاب و سنت سخن می‌گفت[۶۴]، اما تصویر روشنی دربارۀ چگونه دست یافتن به درک اصیل از قرآن و پالودن احادیث سره از ناسره به دست نمی‌داد. او بر این نکته تأکید داشت که تعبد در دین مختص به «محدودۀ ویژه‌ای از عبادات و پاره‌ای از مسائل غیبی» است و «در غیر این دو مورد، اجتهاد و مصلحت را بر نص مقدم داشته، تغییر یا تعدیل برخی از مسائل مذهب را در سایر شئون زندگی بر اساس مصالح و مقتضیات جایز می‌شمارد»[۶۵].

زاویه‌ای کاملاً متفاوت از تهذیب گرایی در حوزه‌های دینی امامیه، نوشته‌های انتقادی محمد تقی شوشتری در نقد احادیث و بازشناسی آنچه او «احادیث دخیل»، یعنی غیراصیل می‌نامید[۶۶] و نقدهایی دیده می‌شد که او نسبت به انتساب یا ضبط برخی از کلمات موجود در نهج البلاغه داشت[۶۷]؛ با توجه به اعتبار نهج البلاغه در فضای مذهب شیعه و ایراداتی که در همان زمان از سوی منتقدان اهل سنت وارد می‌شد، این رویکرد انتقادی، بسیار جسورانه می‌نمود. این انتقادها با توجه به بهایی که باید برای آنها پرداخت می‌شد و با توجه به ساختارمندی آنها در آثار شوشتری، برخاسته از یک انگیزش تهذیب گرا بود و نمی‌توانست تنها حاصل یک کنجکاوی عالمانه باشد.

در حوزۀ مستشرقان نیز نگاهی بدبینانه دربارۀ حدیث وجود داشت. خاورشناسان تا اواخر سدۀ ۱۹م، هم در زمینۀ اسناد و هم دربارۀ اصالت متن احادیث بی‌اعتماد بودند، اما ایگناس گلدسیهر (1850-1921م) مطالعۀ مستقیم و گسترده‌ای دربارۀ حدیث انجام داد و نظریه‌ای نسبتاً منسجم دربارۀ آن ارائه کرد[۶۸] که بعدها توسط کسانی چون شاخت تکمیل شد و تا اواخر سدۀ ۲۰م، نگرشِ غالب نزد مستشرقان بود[۶۹]. در مجموع شاید بتوان گفت همراه شدن نقد خاورشناسان بر حدیث، یعنی بخش مهمی از سنت اسلامی از یک سو و رخدادهای نیازهای جدید درون جهان اسلام برای بازسازی نهادهای دینی از سوی دیگر، توجه مسلمانان به این بخش از سنت دینی خود را ایجاب می‌کرد و رویکرد مثبت را جایگزین رویکرد منفی می‌ساخت.

زمانی که آیت الله بروجردی (د ۱۳۴۰ش) در فضای امامیه حوزۀ علمیه را به توجه به حدیث و تحقیق در این باره فرا می‌خواند و زمینۀ تدوین مجموعۀ دائرةالمعارف گونۀ جامع احادیث الشیعة را می‌ریخت[۷۰]، این موج هنوز به طور جدی آغاز نشده بود. هم زمان در مصر نیز احمد محمد شاکر (د ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م) یکی از پیشتازان این جریان احیای حدیث بود، عالمی که خود حدیث را با همان سنت دیرین نزد اهل سنت خوانده بود و در حالی که ریاست اهل حدیث مصر را بر عهده داشت، کوششهایی گسترده در جهت بازخوانی و تصحیح و شرح آثار مهم اهل حدیث انجام داد که حاصل آن انتشار دهها کتاب بود. در میان آثار تألیفی او، اثری با عنوان الکتاب و السنة، بیانیه‌ای بود که در عین برخورداری از رویکرد سلفی، کوشش داشت تا اهمیت حدیث را در کنار سنت برای رسیدن به قوانین و ادارۀ جامعه گوشزد نماید و آنان را که به حدیث کم توجهی دارند، به نقد گیرد[۷۱].

در دهه‌های اخیر عواملی مانند گرایش به استفادۀ بیشتر از آموزه‌های اسلامی در سطوح مختلف زندگی اعم از وضع قوانین، تنظیم روابط اجتماعی، خانواده و مسائل آن و توجه بیشتر به مبانی دینی در حوزه‌های مختلف علوم انسانی، زمینۀ روی آورد به حدیث را برای مسلمانان گسترش داده است. به این انگیزه‌ها باید پاسخگویی به مسائل مطرح در عصر مدرن مانند مسائل زنان، رابطۀ علم و دین، جهانی شدن و امثال آن را افزود. طرح این گونه مباحث حتی محافل روشنفکری، جریانهای اکتیویست اجتماعی و جریانهای علم گرا را که پیش‌تر به حدیث توجهی نشان نمی‌دادند به احادیث علاقه‌مند کرده است؛ اما باید توجه داشت که استفادۀ آنان از احادیث کاملاً گزینشی است و گاه متون و روایاتی مورد توجه آنان قرار می‌گیرد که از نظر نقدهای داخلی محدثان، اعتبار آنها با تردید فراوان روبه رو ست.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. نک لغت نامه دهخدا، اصول اربعه
  2. منظور از "تقریر" آن است که در برابر معصوم کاری انجام دهند و ایشان بدان اعتراضی ننمایند (با سکوت خود آن را تایید نمایند) البته در صورتی که محذوری برای ایشان در اظهارنظر وجود نداشته باشد.
  3. خلیل‌بن احمد، ج 2، ص 177، ذیل «حدث»
  4. ابن‌جماعه، ص 30؛ سیوطى، ج 1، ص 23
  5. ازهرى، ج 4، ص 405، ذیل «حدث»؛ ابن‌جماعه؛ سیوطى، همانجاها
  6. راغب اصفهانى، ذیل «حدث»
  7. رجوع کنید به همانجا؛ ابن‌جماعه؛ سیوطى، همانجاها
  8. رجوع کنید به ابن‌منظور، ذیل «حدث»؛ ابن‌جماعه، همانجا
  9. رجوع کنید به ازهرى؛ ابن‌جماعه، همانجاها
  10. براى نمونه رجوع کنید به تحریم: 3؛ طه: 9؛ طور: 34؛ نجم: 59؛ نساء: 78، 140
  11. ابن‌حجر عسقلانى، 1300ـ1301، ج 1، ص 173
  12. ابن‌تیمیه، ص 5؛ سخاوى، ج 1، ص 21؛ سیوطى، همانجا؛ انصارى، ص 41
  13. سخاوى، همانجا
  14. رجوع کنید به ابن‌تیمیه، ص 7ـ8
  15. رجوع کنید به سیوطى؛ انصارى، همانجاها
  16. براى نمونه رجوع کنید به شهیدثانى، ص 54
  17. فتح الباری، ج۱
  18. رجوع کنید به شیخ بهائى، ص 412؛ میرزاى قمى، ج 1، ص 409؛ مامقانى، ج 1، ص 57
  19. رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص 81
  20. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  21. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  22. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  23. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  24. نک: مسلم، ۱/۱۵؛ ترمذی، ۵/۷۴۰
  25. مثلاً نک: الموطأ، ۱/۳۰۰
  26. مثلاً نک: شیبانی، ۱/۳-۴
  27. مثلاً همو، ۱/۱۰
  28. مثلاً نک: کلینی، ۸/۳۴۳؛ ابن عساکر، ۳۰/۲۸۶
  29. نهج البلاغة، همانجا
  30. مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ۱/۵۱-۵۲؛ قرطبی، ۱/۴۱۲
  31. چ دمشق، ۱۴۰۸ق
  32. مفید، ۱۲۴-۱۲۵؛ ابواسحاق، ۲۶۴-۲۷۱
  33. طوسی، العدة، ۱/۳۹۷؛ محقق، معارج...، ۱۵۶
  34. نک: عماری، ۱۵-۱۶
  35. تفتازانی، ۲۵
  36. باعونی، ۱/ ۲۹۹
  37. علامۀ حلی، کشف...، ۴۱۵؛ ابن ابی الحدید، ۱/۲۴
  38. برقی، ۱۹۵؛ کلینی، ۱/۲۳، ۸/ ۲۶۸؛ دیلمی، ۱/ ۳۹۸
  39. صفار، ۴۰ بب؛ کلینی، ۱/ ۴۰۱
  40. صفار، ۴۱-۴۲؛ ابن بابویه، الخصال، ۶۲۷
  41. حصنی، ۳۴؛ سیوطی، الدیباج، ۲/۴۰۴، ۴۰۹، ۵/۲۸۴
  42. ص ۴۱-۴۴
  43. به خصوص نک: ص۴۵
  44. نیز نک: طحاوی، ۱/۱۱؛ دارمی، ۱/۱۵۳
  45. چ قم، ۱۳۶۱ش
  46. چ بیروت، ۱۴۲۶ق
  47. ص ۵۷۹؛ قس: ابن ماجه، ۲/۱۳۶۷
  48. ص ۴۶۹
  49. ص ۴۶۵
  50. نک: ص۳۶
  51. چ تهران، ۱۳۳۴ش
  52. نک: ص۲۱
  53. مثلاً نک: دهخدا، ۱/۲۵۲، ۴۸۰، جم
  54. نک: همو، ۱/ ۲۷۹
  55. نک: صحیح، ۱۲/۲۹۴
  56. مثلاً نک: حاجی خلیفه، ۱/۵۱
  57. اخباری، سراسر اثر
  58. اصفهانی، ابواب...، سراسر اثر
  59. کلینی، ۲/۶۳۰؛ ابن بابویه، معانی...، ۱۸۹-۱۹۰
  60. نک: رسائل...، سراسر اثر
  61. چ تهران، ۱۳۶۷ش بب
  62. مثلاً نک: تشیع، ۲۰۰
  63. مثلاً همان، ۱۱۵-۱۳۹
  64. مثلاً نک: با مخاطبها...، ۱۴۳
  65. همان، ۱۹۵
  66. الاخبار، ۱-۲
  67. بهج...، ۱/ ۱۹- ۲۲، جم
  68. نک: سراسر اثر
  69. برای بسط، نک: بهاءالدین، سراسر اثر
  70. نک: مقدمۀ اثر
  71. ص ۲۲-۲۳، جم

منابع

  • قرآن کریم.
  • خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش ابو عبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
  • خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث، به کوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکارا، ۱۹۷۱م.
  • ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
  • ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، به کوشش برتن، کیمبریج، ۱۹۸۷م.
  • ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴-۱۳۸۷ق.
  • خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
  • ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م.
  • طوسی، العدة فی اصول الفقه، به کوشش محمدرضا انصاری، قم، ۱۳۷۶ش.
  • طوسی، الفهرست، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
  • «الفقه الاکبر (۱)»، ضمن «شرح الفقه الاکبر»، منسوب به ابو منصور ماتریدی، الرسائل السبعة فی العقائد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م.
  • ابن رجب، عبدالرحمان، «الاستخراج لاحکام الخراج»، ضمن موسوعة الخراج، بیروت،‌دار المعرفه.
  • ابن کثیر، «اختصار علوم الحدیث»، همراه الباعث الحثیث، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
  • ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
  • ابن نجیم، زین الدین، البحر الرائق، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۸ق.
  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق / ۱۹۵۹م.
  • ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق /۱۹۵۲م بب.
  • ابن ابی حاتم، المراسیل، به کوشش شکرالله قوجانی، بیروت، ۱۳۹۷ق.
  • ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق /۱۹۵۲م.
  • ابن ابی عاصم، احمد، الزهد، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق.
  • ابن اثیر، مبارک، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۰ق /۱۹۵۰م.
  • ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، ۱۴۱۰-۱۴۱۱ق.
  • ابن بابویه، «مشیخة الفقیه»، همراه ج۴ من لایحضره الفقیه (هم).
  • ابن بابویه، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • ابن بابویه، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
  • ابن بابویه، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م.
  • ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • ابن بابویه، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
  • ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن بلبان، علی، الاحسان فی تقریب صحیح ابنحبان، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
  • ابن تیمیه، احمد، احادیث القصاص، به کوشش احمد عبدالله باجور، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
  • ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی، به کوشش عبدالرحمان محمدقاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابنتیمیه.
  • ابن جماعه، محمد، المنهل الروی، به کوشش محیی الدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
  • ابن جوزی، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه، ۱۳۸۶ق.
  • ابن جوزی، تلبیس ابلیس، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
  • ابن جوزی، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
  • ابن جوزی، عبدالرحمان، آفة اصحاب الحدیث، به کوشش علی حسینی میلانی، تهران، ۱۳۹۸ق.
  • ابن حبان، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م.
  • ابن حبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م. فلایش هامر، قاهره، ۱۳۷۹ق /۱۹۵۹م.
  • ابن حجر عسقلانی، «الکاف الشاف»، در حاشیۀ الکشاف زمخشری، قاهره، ۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن حجر عسقلانی، القول المسدد، قاهره، ۱۴۰۱ق.
  • ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق.
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
  • ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
  • ابن حزم، جوامع السیرة، به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف.
  • ابن حزم، علی، الاحکام، قاهره، ۱۴۰۴ق.
  • ابن خلاد رامهرمزی، حسن، المحدث الفاصل، به کوشش محمد عجاج خطیب، بیروت، ۱۴۰۴ق.
  • ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش ف. کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت،‌دار صادر.
  • ابن شاهین، عمر، ناسخ الحدیث و منسوخه، به کوشش سمیر زهیری، زرقاء، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
  • ابن شعبه، حسن، تحف العقول، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۶ق.
  • ابن شهرآشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۱م.
  • ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپخانۀ علمیه.
  • ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث ]مقدمة[، به کوشش صلاح عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
  • ابن عبدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
  • ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، بیروت، ۱۳۹۸ق.
  • ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
  • ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
  • ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، بولاق، ۱۲۹۳ق.
  • ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.
  • ابن غضائری، احمد، الرجال، به کوشش محمدرضا جلالی، قم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن فهد حلی، احمد، عـدة الداعی، قـم، ۱۴۰۷ق.
  • ابن فورک، محمد، مشکل الحدیث و بیانه، به کوشش موسی محمدعلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
  • ابن قبـه، محمد، بخشهـایی از «نقـض الاشهـاد»، ضمن کمال الدین ابنبابویه، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
  • ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
  • ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
  • ابن قیسرانی، محمد، تذکرة الموضوعات، قاهره، ۱۳۲۳ق.
  • ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
  • ابن مجاهد، احمد، السبعة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۷۲م.
  • ابن مدینی، علی، العلل، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۸۰م.
  • ابن مهران، احمد، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۶م.
  • ابن ندیم، الفهرست.
  • ابن نقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۳-۱۹۸۴م.
  • ابن همام، محمد، فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ق.
  • ابو ریه، شیخ المضیرة ابوهریرة، قاهره، دارالمعارف.
  • ابو ریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، قاهره، ۱۹۹۴م.
  • ابواحمد عسکری، حسن، اخبار المصحفین، به کوشش صبحی بدری سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
  • ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، التبصرة، به کوشش محمدحسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  • ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، الامثال، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید، بمبئی، ۱۴۰۲ق.
  • ابو الفرج اصفهانی، علی، الاغانی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.
  • ابوالقاسم کوفی، علی، الاستغاثة فی بدع الثلاثة، نجف، ۱۳۶۸ق.
  • ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق.
  • ابوداوود سجستانی، مسائل احمد، قاهره، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م.
  • ابوزرعۀ دمشقی، عبدالرحمان، تاریخ، به کوشش شکرالله قوجانی، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
  • ابوزهو، محمد، الحدیث و المحدثون، ریاض، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
  • ابوشهبه، دفاع عن السنة، قاهره، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م.
  • ابوشهبه، محمد، الاسرائیلیات و الموضوعات، مکتبة السنة، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
  • ابوطالب هارونی، یحیی، الامالی (تیسیر المطالب)، تحریر جعفر بن احمد بن عبدالسلام، به کوشش یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
  • ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸م.
  • ابولیث سمرقندی، نصر، تفسیر، به کوشش عبدالرحیم احمد زقه، بغداد، ۱۴۰۵-۱۴۰۶ق/۱۹۸۵-۱۹۸۶م.
  • ابوموسی مدینی، محمد، طوال الاخبار، نسخۀ خطی موجود در ظاهریۀ دمشق، شم ۷۹۸‘ ۳ (عام).
  • ابو نعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
  • ابو نعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۴م.
  • ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، به کوشش محمد ابراهیم سلیم، قاهره، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
  • ابویوسف، الرد علی سیر الاوزاعی، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۷ق.
  • ابویوسف، یعقوب، الآثار، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۵ق.
  • احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصی الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
  • احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
  • احمد بن عیسی، الامالی (رأب الصدع)، تدوین محمد بن منصور، به کوشش علی بن اسماعیل صنعانی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
  • اخباری، محمد، البرهان فی التکلیف و البیان، بغداد، ۱۳۴۱ق.
  • اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
  • اردبیلی، محمد، جامع الرواة، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  • اسحاق بن راهویه، مسند، به کوشش عبدالغفور بن عبدالحق بلوشی، مدینه، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • اسعد، طارق اسعد، علم اسباب ورود الحدیث، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
  • اصفهانی، مهدی، ابواب الهدی، به کوشش حسین مفید، تهران، ۱۳۸۷ش.
  • اصفهانی، مهدی، رسائل شناخت قرآن، به کوشش حسین مفید، تهران، ۱۳۸۸ش.
  • آقابزرگ، الذریعة.
  • الاختصاص، منسوب به مفید، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۱۳ق.
  • الاصول الستة عشر، قم، ۱۴۰۵ق.
  • الایضاح، منتسب به فضل بن شاذان، بـه کـوشش جلال الدین محدث ارمـوی، تهران، ۱۳۴۷ش.
  • البانی، محمد ناصرالدین، ضعیف سنن الترمذی، به کوشش زهیر شاویش، ریاض، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • التفسیر، منسوب به امام حسن عسکری(ع)، به کوشش مدرسۀ امام مهدی(ع)، قم، ۱۴۰۹ق.
  • امین استرابادی، محمد، الفوائد المدنیة، به کوشش رحمت الله رحمتی، قم، ۱۴۲۴ق.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۳۸۷ق.
  • انصاری، زکریا، الحدود الانیقة، به کوشش مازن مبارک، بیروت، ۱۴۱۱ق.
  • بـاعونی، محمد، جـواهر لمطالب فی مناقب علی بن ابی طالب(ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، ۱۴۱۵ق.
  • بخاری، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
  • برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.
  • بروجردی، محمد حسین و دیگران، جامع احادیث الشیعة، قم، ۱۳۹۹ق.
  • بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
  • بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
  • بهاءالدین، محمد، المستشرقون و الحدیث النبوی، عمان، ۱۴۲۰ق/ ۱۹۹۹م.
  • بیهقی، احمد، المدخل الی السنن الکبری، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.
  • بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
  • بیهقی، معرفة السنن و الآثار، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۱م.
  • بیهقی، مناقب الشافعی، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۹۷۰م.
  • پاکتچی، «ویژگیهای رده بندی موضوعیبحار الانوار و فرایند شکل گیری آن»، یادنامۀ مجلسی، به کوشش مهریزی و ربانی، تهران، ۱۳۷۹ش، ج۱.
  • پاکتچی، احمد، طرح تحقیق اسناد نهج البلاغه، مقالات نهمین کنگرۀ بین المللی نهج البلاغه، شم ۲۳.
  • پاکتچی، مکاتب فقه امامی ایران پس از شیخ طوسی تا پای گیری مکتب حله، تهران، ۱۳۸۵ش.
  • ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۸م بب.
  • تفتازانی، مسعود، المطول، استانبول، ۱۳۳۰ق.
  • جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، ۱۹۶۸م.
  • جورقانی، حسین، الاباطیل و المناکیر، به کوشش فریوایی، ریاض، ۱۴۲۲ق/ ۲۰۰۲م.
  • جوزجانی، ابراهیم، احوال الرجال، به کوشش صبحی بدری سامرایی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
  • حاجی خلیفه، کشف.
  • حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسة»، همراه شروط الائمة الستة ابنقیسرانی، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
  • حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
  • حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، به کوشش معظم حسین، مدینه، ۱۳۹۷ق /۱۹۷۷م.
  • حسین بن عبدالصمد عاملی، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، قم، ۱۴۰۱ق.
  • حسینی اشکوری، احمد، مؤلفات الزیدیة، قم، ۱۴۱۳ق.
  • حسینی خطیب، عبدالزهراء، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • حصنی دمشقی، ابوبکر، دفع الشبه عن الرسول(ص)، قاهره، ۱۴۱۸ق.
  • حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، به کوشش مؤسسۀ آل البیت(ع)، قم، ۱۴۱۳ق.
  • خاقانی، علی، رجال الخاقانی، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، قم، ۱۴۰۴ق.
  • خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
  • خطیب بغدادی، تقیید العلم، به کوشش یوسف عش، قاهره، ۱۹۷۴م.
  • خلیلی، خلیل، الارشاد، به کوشش محمد سعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
  • خوارزمی، محمد، جامع مسانید ابی حنیفة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق.
  • خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة (تقریرات)، به قلم محمدعلی توحید تبریزی، قم، ۱۳۷۷ش.
  • دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
  • دهخدا، امثال و حکم، تهران، ۱۳۵۲ش.
  • دیلمی، شیرویه، الفردوس الاخبار بمأثورالخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
  • ذهبی، «تلخیص المستدرک»، همراه المستدرک حاکم نیشابوری، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
  • ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق / ۱۹۶۸م.
  • ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • ذهبی، محمدحسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، قاهره، مکتبة وهبه.
  • رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
  • زیلعی، عبدالله، تخریج الاحادیث و الآثار، به کوشش عبدالله بن عبدالرحمان سعد، ریاض، ۱۴۱۴ق.
  • سبط ابنعجمی، ابـراهیم، الکشف الحثیث، بـه کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
  • سخاوی، المقاصد الحسنة، به کوشش عبدالله محمد صدیق، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
  • سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش.
  • سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۸۴ش.
  • سلفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمر بارودی، مکه، المکتبة التجاریه.
  • سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰م.
  • سمعانی، عبدالکریم، ادب الاملاء و الاستملاء، به کوشش ماکس وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
  • سنایی، دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۱ش.
  • سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م.
  • سید مرتضی، علی، تنزیه الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
  • سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
  • سیوطی، الاقتراح، به کوشش محمود سلیمان یاقوت، طنطا، ۱۴۲۶ق/ ۲۰۰۶م.
  • سیوطی، الدیباج، به کوشش ابواسحاق حوینی، الخبر، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.
  • سیوطی، اللآلی المصنوعة، بیروت، دارالمعرفه.
  • سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق / ۱۹۶۶م.
  • شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق / ۱۹۳۹م.
  • شافعی، محمد، اختلاف الحدیث، به کوشش محمد احمد عبدالعزیز، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
  • شاکر، احمد محمد، الکتاب و السنة یجب ان یکونا مصدر القوانین، قاهره، ۱۳۶۳ق.
  • شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، ۱۳۵۶ش.
  • شریعتی، علی، با مخاطبهای آشنا، تهران، ۱۳۵۶ش.
  • شهید ثانی، الرعایة، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، ۱۴۰۸ق.
  • شهید ثانی، زین الدین، «رسالة فی میراث الزوجة»، رسائل، تهران، ۱۳۱۳ق.
  • شوشتری، بهج الصباغة، به کوشش احمد پاکتچی، تهران، ۱۴۰۱ق.
  • شوشتری، محمدتقی، الاخبار الدخیلة، تهران، ۱۴۰۱ق.
  • شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۱۹۷۳م.
  • شیبانی، محمد، الآثار، به کوشش ابوالوفا افغانی، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
  • صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق، ۱۹۸۶م.
  • صالحی شامی، محمد، سبل الهدی و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • صحیفة الرضا(ع)، به روایت ابوالقاسم طائی، به کوشش مدرسۀ امام مهدی(ع)، قم، ۱۴۰۸ق.
  • صدر، حسن، نهایة الدرایة، به کوشش ماجد غرباوی، قم، ۱۴۱۳ق.
  • صفار، محمد، بصائر الدرجات، تهران، ۱۴۰۴ق.
  • صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  • طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
  • طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.
  • طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق /۱۹۶۶م.
  • طبری، تاریخ.
  • طبری، تفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق.
  • طحاوی، احمد، شرح معانی الآثار، به کوشش نجار و جاد الحق، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
  • شیخ طوسی، رجال، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • شیخ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • عبدالله بن احمد، مسائل احمد، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
  • عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بیروت، ۱۴۰۵ق.
  • عراقی، عبدالرحیم، الفیة العراقی، به کوشش غریاطی، ریاض، ۱۴۱۸ق.
  • عراقی، عبدالرحیم، تخریج احادیث احیاء علوم الدین، به کوشش اشرف بن عبدالمقصود، ریاض، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • عراقی، عبدالرحیم، شرح التبصرة و التذکرة، به کوشش محمد بن حسین عراقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • عسکری، مرتضی، احادیث ام المؤمنین عائشة، تهران، ۱۴۱۴ق.
  • عقیلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.
  • علامۀ حلی، حسن، رجال، نجف، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م.
  • علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، قم، ۱۳۷۳ش.
  • عماری، احمد عبدالله، مقدمه بر اعـلام العالم ابنجوزی، پـایان نامۀ دانشگاه ملک عبدالعزیز مکه، ۱۳۹۷- ۱۳۹۸ق.
  • عیاشی، محمد، التفسیر، قم، ۱۴۲۱ق.
  • غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، قاهره،‌دار الشعب.
  • فارسی، عبدالغافر، سیاق تاریخ نیسابور، انتخاب صریفینی، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
  • فاکهی، محمد، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • فتنی، محمدطاهر، تذکرة الموضوعات، ۱۳۴۲ق* فرات کوفی، تفسیر، نجف، ۱۳۵۴ق.
  • فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، مؤسسة ام القری، ۱۴۱۶ق.
  • قاری، ملاعلی، المصنوع فی معرفة الحدیث الموضوع، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
  • قاسمی، محمد، قواعد التحدیث، به کوشش محمد بهجت بیطار، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
  • قاضی عبدالجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق /۱۹۷۴م.
  • قاضی عیاض، الشفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
  • قاضی قضاعی، محمد، مسند الشهاب، به کوشش حمدی سلفی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
  • قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
  • قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش.
  • قیصری، محمد داوود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۷۵ش.
  • کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، به کوشش زمزمی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
  • کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
  • لالکایی، کرامات الاولیاء، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
  • لالکایی، هبة الله، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، ریاض، ۱۴۰۲ق.
  • مالک بن انس، «رسالة الی لیث بن سعد»، ضمن ج۱ ترتیب المدارک قاضی عیاض، بیروت / طرابلس، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
  • ماوردی، علی، ادب الدنیا والدین، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
  • مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • محب الدین طبری، احمد، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، به کوشش عیسی حمیری، بیروت، ۱۹۹۶م.
  • محقق حلی، المعتبر، به کوشش ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم، ۱۳۶۴ش.
  • محقق حلی، جعفر، معارج الاصول، به کوشش محمدحسین رضوی، قم، ۱۴۰۳ق.
  • مروزی، محمد، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
  • مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م.
  • مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵-۱۹۵۶م.
  • معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
  • معمر بن راشد، «الجامع»، همراه ج۱۱ المصنف صنعانی (نک: هم، صنعانی).
  • مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • ملیباری، حمزه، عبقریة الامام مسلم فی ترتیب احادیث مسنده الصحیح، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
  • منتجب الدین، علی، فهرست، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.
  • نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
  • نعناعه، رمزی، الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، دمشق/ بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
  • نهج البلاغه.
  • نووی، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  • نووی، شرح علی صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق.
  • نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷م.
  • نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش مفید قمیحه و دیگران، بیروت، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۴م.
  • وجیه، عبدالسلام، اعلام المؤلفین الزیدیة، عمان، ۱۴۲۰ق/ ۱۹۹۹م.
  • وکیع، محمد، اخبار القضاة، بیروت، عالم الکتب.
  • یحیی بن معین، تاریخ، روایت دوری، به کوشش احمد محمود نور سیف، مکه، ۱۳۹۹ق / ۱۹۷۹م.
  • یعقوبی، احمد، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق /۱۹۶۰م.
  • یغموری، یوسف، نور القبس المختصر من المقتبس، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م


منابع لاتین

  • Arberry, A. , The Chester Beatty Library: A Handlist of the Arabic Manuscripts, Dublin, 1955-1964.
  • Brun, S. J. , Dictionarium syriaco- latinum, Beirut, 1895.
  • Chong, P. D. , Ural-Altaic Etymological Wordlist, 1998.
  • GAS؛ Gesenius, W. , A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, tr. E. Robinson, ed. F. Brown et al. , Oxford, 1955.
  • Goldziher, I. , Vorlesungen über den Islam, Heidelberg, 1910.
  • Grujic, B. , Rečnik engelsko- srpskohrvatski, Belgrad etc. , 1976.
  • Haghighi, M. ,»Fundamentalism as Post-Modernism: An Iranian Case-Study«, Jusur, 1996, vol. XII.
  • Harnack, A. , History of Dogma, tr. N. Buchanan, Boston, 1901.
  • Hjelmslev, L. , Principes de grammaire générale, Copenhagen, 1928.
  • Horovitz, J. ,»Alter und Ursprung des Isnād«, Der Islam, 1918, vol. VIII.
  • Jastrow, M. , A Dictionary of the Targumim, the Talmud Badli and Yershalmi, and the Midrashic Literature, London/ New York, 1903.
  • Leslau, W. , Comparative Dictionary of Ge’ez (Classical Ethiopic), Wiesbaden, 1991.
  • Liddell, H. G. and R. Scott, A Greek-English Lexicon, Oxford, 1968.
  • Littré, E. , Dictionnaire de la langue française, Paris, 1874.
  • Myrzabekova, K. et al. , Kasachisch- Deutsches Wörterbuch, Almaty, 1992.
  • Neusner, J. , Early Rabbinic Judaism: Historical Studies in Religion, Literature and Art, Leiden, 1975.
  • New Catholic Encyclopedia, Detroit etc. , 2003.
  • Pakatchi, A. , Analiticheskiĭ obzor osnov mistitsizma sheĭkha Nadzhm ad-dina Kubra, Ashkhabad/ Mashad, 2001.
  • id,»The Contribution of Eastern Iranian and Central Asian Scholars to the Compilaton of Hadîths«, History of Civilizations of Central Asia, Paris, 2000, vol. IV(2).
  • Pfeifer, W. , Etymologisches Wörterbuch des Deutschen, München, 1995.
  • Skeat, W. W. , An Etymological Dictionary of the English Language, Oxford, 1963.
  • Strack, H. L. , Introduction to the Talmud and Midrash, Philadelphia, 1931.

پیوند به بیرون

  • این مقاله از جلد بیستم دایرةالمعارف بزرگ اسلامی اخذ شده است؛
  1. بخش اول مقاله؛ حَدیث، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی
  1. بخش دوم مقاله؛ جریانهای تدوین و سامان دهی حدیث
  1. بخش سوم مقاله؛ نقدهای کلان بر حدیث