تکبیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
تکبیر در لغت به معنای بزرگ شمردن، بزرگ داشتن خداوند، به بزرگی یادکردن و اللّه اکبر گفتن است.<ref>زوزنی، ج2، ص563؛ شاد، ذیل واژه.</ref> در متون دینی، تکبیر به معنای بزرگ داشتن یا به بزرگی یادکردن خدا آمده و ظاهراً معنای لغوی این واژه متأثر از کاربرد دینی آن است<ref>رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «کبر».</ref> زیرا معنای لغوی تکبیر<ref>به لحاظ ریشة اشتقاقیِ آن.</ref> بزرگ داشتن هر کس یا هر چیز است.<ref>جوهری، ذیل «کبر».</ref>
+
«تکبیر» از واژگان [[قرآن|قرآنی]] به معنای بزرگ شمردن و به بزرگی یادکردن [[خداوند]] و نیز «اللّه اکبر» گفتن است. طبق برخی روایات، معنى اعتقاد به بزرگى خدا این است که او برتر از آن است که به وصف درآید. «تکبیر» در متون دینی و [[آداب و سنن اسلامی|آداب اسلامی]]، جایگاه ویژه‌ای دارد.
  
==تکبیر در قرآن==
+
==معنای تکبیر در قرآن و احادیث==
  
ریشة کبر در بابهای گوناگون<ref>کبر، استکبار، تکبر، إکبار.</ref> در [[قرآن]] فراوان بکار رفته اما واژة تکبیر تنها یک بار آمده است.<ref>رجوع کنید به [[سوره اسراء]]: 111.</ref> مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند <ref>طبرسی، ج6، ص689.</ref> و مطابق برخی روایات به معنای اللّه اکبر گفتن است<ref>رجوع کنید به حویزی، ج3، ص239.</ref>؛ جمع میان این دو وجه امکان پذیر است.
+
واژه «تکبیر» تنها یک بار در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده است: «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَ کبِّرْهُ تَکبِیراً».<ref>[[سوره اسراء]]: ۱۱۱.</ref> مفسران در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن [[خداوند]]<ref>طبرسی، ج۶، ص۶۸۹.</ref> و مطابق برخی روایات به معنای «اللّه اکبر» گفتن است<ref>رجوع کنید به حویزی، ج۳، ص۲۳۹.</ref>؛ که جمع میان این دو وجه امکان پذیر است.
  
در آیات دیگری از قرآن، واژه تکبیر در قالب صیغه امر بیان شده و عموماً پیامبر و مؤمنان مخاطبان آن هستند.<ref>رجوع کنید به [[سوره بقره]]: 185؛ [[سوره حج]]: 37؛ [[سوره مدّثّر]]: 3.</ref> در همه این موارد، واژة تکبیر تنها درباره خداوند بکار رفته است و برای بزرگ داشتن غیرخداوند به جای باب تفعیل از باب اِفعال استفاده شده است.<ref>رجوع کنید به [[سوره یوسف]]: 31.</ref> در متون حدیثی، تکبیر غالباً مترادفِ اللّه اکبر گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است؛ چنانکه در روایتی<ref>رجوع کنید به حرّ عاملی، ج7، ص433.</ref> به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است.
+
در آیات دیگری از قرآن، واژه تکبیر در قالب صیغه امر بیان شده و عموماً پیامبر و مؤمنان مخاطبان آن هستند.<ref>رجوع کنید به [[سوره بقره]]: ۱۸۵؛ [[سوره حج]]: ۳۷؛ [[سوره مدثر|سوره مدّثّر]]: ۳.</ref> در همه این موارد، واژه تکبیر تنها درباره خداوند بکار رفته و برای بزرگ داشتن غیر خدا به جای باب تفعیل از باب اِفعال استفاده شده است.<ref>رجوع کنید به [[سوره یوسف]]: ۳۱.</ref>  
  
در برخی روایات دیگر نیز واژه اللّه اکبر به این معناست که خداوند بزرگتر از آن است که در وهم و وصف بگنجد<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، 1361ش، ص11ـ12.</ref> یا با بتها و خدایان دیگر قیاس شود.<ref>رجوع کنید به همو، 1401، ج2، ص239.</ref>
+
در متون [[حدیث|حدیثی]]، تکبیر غالباً مترادفِ «اللّه اکبر» گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است؛ چنانکه در روایتی<ref>رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۷، ص۴۳۳.</ref> به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است. احادیثى که «تکبیر» را معنا و تفسیر کرده اند، به چهار دسته تقسیم مى شوند:
  
==تکبیر در کتابهای فقهی==
+
*الف. احادیثى که در تفسیر این ذکر، تنها به یکتایى و بى نظیر بودن حضرت حق در عظمت اشاره کرده اند، مانند آنچه از [[پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله روایت شده که در معناى تکبیر مى فرماید: «یعنی أنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أکبَرَ مِنهُ»؛ یعنى چیزى بزرگتر از او نیست.
 +
*ب. احادیثى که بزرگتر بودن خداوند را به معناى بالاتر بودن او از وهم و توصیف مى دانند.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص۱۱ـ۱۲.</ref> این احادیث در واقع تأکیدى هستند بر این که خداوند متعال، قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر (مادّى باشد یا معنوى) نیست، زیرا هر چیزى جز خداوند متعال محدود است، چنان که [[امام صادق]] علیه السلام به شخصى که در حضور ایشان، «أکبر» را به «بزرگتر از هر چیز» معنا کرد، فرمود: «[با این معنا] خداوند را محدود کردى» و هنگامى که آن شخص از تفسیر صحیح «اللّه أکبر» پرسید، فرمود: اللّه أکبَرُ مِن أن یوصَفَ؛ خدا بزرگتر از آن است که وصف شود.
 +
*ج. احادیثى که «تکبیر» را به تنزیه خداوند متعال از صفات سلبى تفسیر کرده اند، مانند حدیثى که از [[امام على]] علیه السلام نقل شده که در تفسیر «تکبیر» فرمود: خدا بزرگتر از آن است که به ایستادن یا نشستن وصف شود، به حرکت یا سکون وصف شود، به جسم بودن وصف شود یا به چیزى مانند شود یا با اندازه اى سنجیده شود، محلّ اَعراض واقع شود و یا دستخوش بیمارى ها گردد، به جوهر یا عرض بودن وصف شود یا در چیزى حلول کند یا چیزى در او حلول کند، [و بزرگتر از آن است که] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زایل گشتن، جابجایى و دگرگونى)، بر او روا باشد و یا آن که به حواس پنجگانه درآید.
 +
*د. احادیثى که «تکبیر» را به توصیف کردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسیر نموده اند، مانند این که [[امام على]] علیه السلام در تفسیرى دیگر از این ذکر مى فرماید: «اللّه أکبر» یعنى: خدا دانا و آگاه است. آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود، پیش از آن که پدید آید، مى داند. و یعنى خدا بر هر چیزى تواناست و آنچه بخواهد، مى تواند. بر آفریدگانش تواناست و توانایى او بر همه موجودات، حاکم است. هرگاه چیزى را بخواهد، به او مى گوید: «هست شو» و آن هست مى شود.
  
در کتابهای فقهی، واژه تکبیر در ابواب فقهی متعددی ذکر شده؛ مثلاً گاه از تکبیر به عنوان مدخل [[نماز]] یاد شده است<ref>رجوع کنید به تکبیرة الاحرام؛ کلینی، ج8، ص140.</ref> و گاه به معنای حدِفاصل اعمال گوناگون نمازگزار<ref>رجوع کنید به حر عاملی، ج4، ص967.</ref> در برخی روایات نیز شمار تکبیر در نمازهای پنج گانه، 95 ذکر شده است.<ref>کلینی، ج3، ص310.</ref> در نماز میت و نماز عیدفطر و قربان<ref>رجوع کنید به نجفی، ج11، ص378ـ390.</ref>، تکبیر دارای نقش محوریتری است چنانکه در تعقیبات نماز نیز اهمیت عمده ای دارد.
+
تأمّل در این احادیث، نشان مى دهد که «تکبیر» در واقع، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاکر است. از این رو هر چه جلال و جمال خداوند متعال جلوه بیشترى در دل داشته باشد، ذکر زبانى کاملتر خواهد بود.
  
==تکبیر در روایات==
+
==تکبیر در فقه و تاریخ و آداب اسلامی==
  
در روایات متعددی آمده که تکبیر در حج، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت کعبه یا قطع تلْبیه <ref>گفتنِ لبَّیک در مراسم حج؛ نیز رجوع کنید به حج.</ref>، تکبیر برای شخص مُحرِم، مستحب است.<ref>ابن حنبل، ج3، ص320؛ حرّعاملی، ج12، ص389.</ref> علاوه بر این، در [[روز عرفه]]<ref>ابن حنبل، ج3، ص110، 147.</ref> در سعی بین [[صفا و مروه]]<ref>شافعی، ج2، ص210؛ ابن حنبل، ج2، ص14؛ طوسی، ج5، ص146.</ref>، در مقام وقوف در [[عرفات]]<ref>ابن بابویه، 1401، ج2، ص322ـ323؛ ابن قدامه، ج3، ص429.</ref> و در هنگام قرار گرفتن در برابر حجرالاسود<ref>شافعی، ج2، ص170؛ بخاری جُعْفی، ج2، ص162ـ163؛ حرّ عاملی، ج13، ص336؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة، ذیل واژه.</ref> نیز تکبیر گفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است.
+
در کتابهای [[فقه|فقهی]]، واژه تکبیر در ابواب فقهی متعددی ذکر شده؛ مثلاً گاه از تکبیر به عنوان مدخل [[نماز]] یاد شده است<ref>رجوع کنید به تکبیرة الاحرام؛ کلینی، ج۸، ص۱۴۰.</ref> و گاه به معنای حدِفاصل اعمال گوناگون نمازگزار<ref>رجوع کنید به حر عاملی، ج۴، ص۹۶۷.</ref> در برخی روایات نیز شمار تکبیر در نمازهای پنج گانه، ۹۵ ذکر شده است.<ref>کلینی، ج۳، ص۳۱۰.</ref> در [[نماز میت]] و نماز [[عید فطر]] و [[عید قربان]]<ref>رجوع کنید به نجفی، ج۱۱، ص۳۷۸ـ۳۹۰.</ref>، تکبیر دارای نقش محوری تری است، چنانکه در تعقیبات نماز نیز اهمیت عمده ای دارد.
  
==تکبیر در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی==
+
در روایات متعددی آمده که تکبیر در [[حج]]، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت [[کعبه]] یا قطع [[تلبیه|تلْبیه]]،<ref>گفتنِ لبَّیک در مراسم حج.</ref> تکبیر برای شخص [[احرام|مُحرِم]]، [[مستحب]] است.<ref>ابن حنبل، ج۳، ص۳۲۰؛ حرّعاملی، ج۱۲، ص۳۸۹.</ref> علاوه بر این، در [[روز عرفه]]،<ref>ابن حنبل، ج۳، ص۱۱۰، ۱۴۷.</ref> در [[سعی بین صفا و مروه]]،<ref>شافعی، ج۲، ص۲۱۰؛ ابن حنبل، ج۲، ص۱۴؛ طوسی، ج۵، ص۱۴۶.</ref> در مقام وقوف در [[عرفات]]<ref>ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۲، ص۳۲۲ـ۳۲۳؛ ابن قدامه، ج۳، ص۴۲۹.</ref> و در هنگام قرار گرفتن در برابر [[حجرالاسود]]<ref>شافعی، ج۲، ص۱۷۰؛ بخاری جُعْفی، ج۲، ص۱۶۲ـ۱۶۳؛ حرّ عاملی، ج۱۳، ص۳۳۶.</ref> نیز، تکبیر گفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است.
  
در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی، تکبیر<ref>اللّه اکبر گفتن.</ref> پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد. بنابر منابع حدیثی، سنّت تکبیر به پیش از اسلام بازمی گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر آدم علیه السلام در مقابل حجرالاسود، سخن به میان آمده است.<ref>مجلسی، ج26، ص270.</ref>
+
در اهمیت این ذکر همین بس که «[[نماز]]» با تکبیر ([[تکبیرة الاحرام]]) آغاز و با تکبیر پایان مى یابد. از [[پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله روایت شده که مى فرمود: «لِکلِّ شَیءٍ صَفوَةٌ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّکبیرَةُ الاُولى». هر چیزى گُزیده اى دارد و گزیده نماز، تکبیر آغازین [آن] است. همچنین از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام روایت شده: «أکثِروا مِنَ التَّهلیلِ وَالتَّکبیرِ، فَإِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهلیلِ وَالتَّکبیرِ.«لا إله إلّا اللّه» و «اللّه أکبر» بسیار بگویید؛ زیرا هیچ چیزى نزد خداوند، محبوب تر از «لا إله إلّا اللّه» و «اللّه أکبر» نیست.
  
عبدالمطلب نیز به هنگام بازسازی چاه زمزم تکبیر گفت و قریش با وی همنوا شدند.<ref>کلینی، ج4، ص220.</ref> در تاریخ صدراسلام، بجز در موارد فقهی پیشین، تکبیر از همان آغاز به سنت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از انقطاع نزول [[وحی]] تکبیر گفت<ref>ابن کثیر، ج1، ص413.</ref> همچنین ایشان در [[جنگ خندق]]<ref>[[سوره احزاب]].</ref> در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند<ref>طبری، ج2، ص235ـ236؛ مجلسی، ج17، ص170، ج20، ص189.</ref> و در نبرد با یهودیان بنی نَضیر<ref>قمی، ج2، ص359.</ref> و خیبر<ref>مجلسی، ج21، ص40.</ref> تکبیر گفت. همچنین نقل است که پیامبر در شب ازدواج حضرت علی و فاطمه سلام اللّه علیهما تکبیر گفت و از آن پس گفتن تکبیر در این گونه مجالس رایج شد.<ref>حرّعاملی، ج14، ص63.</ref> افزون بر این، پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت.<ref>بخاری جعفی، ج2، ص71.</ref> روایت شده است که آن حضرت در تشییع جنازه ها، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت<ref>ابن حنبل، ج4، ص367، 372؛ مسلم بن حجاج، ج1، ص657.</ref> و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در نماز میت سنّت شد.  
+
در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی، تکبیر (اللّه اکبر گفتن) پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد. بنابر منابع حدیثی، [[سنت|سنّت]] تکبیر به پیش از [[اسلام]] بازمی گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] علیه السلام در مقابل [[حجرالاسود]]، سخن به میان آمده است.<ref>مجلسی، ج۲۶، ص۲۷۰.</ref> گفته شده [[عبدالمطلب]] نیز به هنگام بازسازی [[چاه زمزم]] تکبیر گفت و [[قریش]] با وی همنوا شدند.<ref>کلینی، ج۴، ص۲۲۰.</ref> در تاریخ صدر اسلام، بجز در موارد فقهی پیشین، تکبیر از همان آغاز به سنت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه [[رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله پس از انقطاع نزول [[وحی]] تکبیر گفت.<ref>ابن کثیر، ج۱، ص۴۱۳.</ref> همچنین ایشان در [[جنگ خندق]] در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند<ref>طبری، ج۲، ص۲۳۵ـ۲۳۶؛ مجلسی، ج۱۷، ص۱۷۰، ج۲۰، ص۱۸۹.</ref> و در نبرد با یهودیان [[بنی نضیر]]<ref>قمی، ج۲، ص۳۵۹.</ref> و [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]]<ref>مجلسی، ج۲۱، ص۴۰.</ref> تکبیر گفت.  
  
[[امام علی]] علیه السلام در رزم غالباً تهلیل و تکبیر می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند.<ref>مجلسی، ج32، ص508.</ref> علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون تکبیر در جنگها و اجتماعات مسلمانان به شعاری رایج بدل شد.<ref>رجوع کنید به جبرتی، ج1، ص78.</ref>پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران<ref>1357ش.</ref> نیز حاضران غالباً برای تأیید سخنان خطیب و پس از قرائت هر بندی از بیانیه یا قطعنامه، مشتها را گره کرده با صدای بلند، تکبیر می گویند.
+
همچنین نقل است که پیامبر در شب [[ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام|ازدواج حضرت علی و فاطمه]] سلام اللّه علیهما تکبیر گفت و از آن پس، گفتن تکبیر در این گونه مجالس رایج شد.<ref>حرّعاملی، ج۱۴، ص۶۳.</ref> افزون بر این، پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت.<ref>بخاری جعفی، ج۲، ص۷۱.</ref> روایت شده است که آن حضرت در [[تشییع جنازه]] افراد، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت<ref>ابن حنبل، ج۴، ص۳۶۷، ۳۷۲؛ مسلم بن حجاج، ج۱، ص۶۵۷.</ref> و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در [[نماز میت]] سنّت شد.  
  
[[امام صادق]] علیه السلام روایت فرمود که حسین علیه السلام در کودکی در کنار [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ایستاده بود تا همراه او نماز بخواند. پیامبر برای نماز تکبیر گفت ولی حسین نتوانست درست تکرار کند. پیامبر دوباره تکبیر گفت و حسین این بار نیز نتوانست تکرار کند. پیامبر چند بار تکبیر گفت تا سرانجام بعد از تکبیر هفتم، حسین علیه السلام از عهده ادای صحیح تکبیر برآمد.
+
[[امام علی]] علیه السلام در رزم غالباً [[تهلیل]] و [[تکبیر]] می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند.<ref>مجلسی، ج۳۲، ص۵۰۸.</ref> علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون، تکبیر در جنگها و اجتماعات مسلمانان به شعاری رایج بدل شد.<ref>رجوع کنید به جبرتی، ج۱، ص۷۸.</ref>
از آن پس، هفت تکبیر در ابتدای نماز، سنت شد.<ref>بحارالانوار، ج44، ص194، حدیث7؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص73 و 75.</ref>  
 
 
 
==اهمّيت ذكر «تكبير»==
 
 
 
در اهمّيت اين ذكر همين بس كه بزرگترين مصداق ذكر يعنى «نماز» با تكبير آغاز و با تكبير پايان مى يابد. افزون بر اين از پيامبر خدا روايت شده كه مى فرمود: لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى. هر چيزى گُزيده اى دارد و گزيده نماز، تكبير آغازين [آن] است. اين سخن، بدان معناست كه توجه به عظمت جلال و جمال الهى در آغاز [[نماز]]، عصاره و شهد نماز است كه اگر همراه با جارى شدن ذكر تكبير بر زبان نمازگزار تحقّق يابد، وى را در برابر خداوند متعال خاضع و خاشع مى سازد و زمينه حضور قلب در نماز را فراهم مى سازد  همچنين معادل شمردن ارزش «تهليل» و «تكبير» در شمارى از احاديث نشانه ديگرى از اهمّيت بالاى ذكر «اللّه أكبر» است، چنان كه از [[امام على]] عليه السلام در تفسير «كَلِمَةَ التَّقْوَى» روايت شده است كه: مقصود، «لا إلهَ إلَا اللّه» و «اللّه أكبَرُ» است. نيز از [[امام صادق]] عليه السلام روايت شده: ثَمَنُ الجَنَّةِ: لا إلهَ إلَا اللّه و اللّه أكبَرُ.
 
 
 
==تفسير «تكبير»==
 
 
 
احاديثى كه «تكبير» را تفسير كرده اند، به چهار دسته تقسيم مى شوند:
 
 
 
# احاديثى كه در تفسير اين ذكر، تنها به يكتايى و بى نظير بودن حضرت حق در عظمت اشاره كرده اند، مانند آنچه از پيامبر خدا روايت شده كه در معناى تكبير مى فرمايد: يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ يعنى چيزى بزرگتر از او نيست.
 
# احاديثى كه بزرگتر بودن خداوند را به معناى والاتر بودن او از توصيف مى دانند. اين احاديث در واقع تأكيدى هستند بر اين كه خداوند متعال، قابل مقايسه با هيچ چيز ديگر (مادّى باشد يا معنوى) نيست زيرا هر چيزى جز خداوند متعال محدود است، چنان كه [[امام صادق]] عليه السلام به شخصى كه در حضور ايشان، «أكبر» را به «بزرگتر از هر چيز» معنا كرد، فرمود: «[با اين معنا] خداوند را محدود كردى» و هنگامى كه آن شخص از تفسير صحيح «اللّه أكبر» پرسيد، فرمود: قُل: اللّه أكبَرُ مِن أن يوصَفَ. بگو: خدا بزرگتر از آن است كه وصف شود.
 
# احاديثى كه «تكبير» را به تنزيه خداوند متعال از صفات سلبى تفسير كرده اند، مانند حديثى كه از [[امام على]] عليه السلام نقل شده كه در تفسير «تكبير» فرمود: خدا بزرگتر از آن است كه به ايستادن يا نشستن وصف شود، به حركت يا سكون وصف شود. به جسم بودن وصف شود يا به چيزى مانند شود يا با اندازه اى سنجيده شود، محلّ اَعراض واقع شود و يا دست خوش بيمارى ها گردد، به جوهر يا عرض بودن وصف شود يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند، [و بزرگتر از آن است كه] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زايل گشتن، جا به جايى و دگرگونى از حالى به حالى)، بر او روا باشد و يا آن كه به حواس پنجگانه درآيد.
 
# احاديثى كه «تكبير» را به توصيف كردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسير نموده اند، مانند اين كه [[امام على]] عليه السلام در تفسيرى ديگر از اين ذكر مى فرمايد: «اللّه أكبر»، يعنى: دانا و آگاه است. آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود، پيش از آن كه پديد آيد، مى داند.
 
 
 
«اللّه أكبر» يعنى بر هر چيزى تواناست. آنچه بخواهد، مى تواند به قدرتش نيرومند است. بر آفريدگانش تواناست به ذات خويش تواناست. توانايى او بر همه موجودات، حاكم است. هرگاه چيزى را بخواهد، به او مى گويد: «هست شو» و آن هست مى شود. تأمّل در اين احاديث، نشان مى دهد كه «تكبير» در واقع، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاكر است. از اين رو هر چه جلال و جمال خداوند متعال جلوه بيشترى در دل داشته باشد، ذكر زبانى كاملتر خواهد بود.
 
  
 +
[[امام صادق]] علیه السلام روایت فرمود که [[امام حسین]] علیه السلام در کودکی در کنار [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ایستاده بود تا همراه او [[نماز]] بخواند. پیامبر برای نماز تکبیر گفت ولی امام حسین نتوانست درست تکرار کند. پیامبر دوباره تکبیر گفت و حسین این بار نیز نتوانست تکرار کند. پیامبر چند بار تکبیر گفت تا سرانجام بعد از تکبیر هفتم، حسین علیه السلام از عهده ادای صحیح تکبیر برآمد.
 +
از آن پس، هفت تکبیر در ابتدای نماز، سنت شد.<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۴، حدیث۷؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷۳ و ۷۵.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* ، دانشنامه جهان اسلام، "مدخل تکبیر" از سیف اللّه صرامی.
+
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل "تکبیر" از سیف اللّه صرامی.
* محمد محمدی ری شهری، نهج الذكر (ع-ف) ج3، نشر سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اوّل قم، 1387، ص11-13، در دسترس در [http://www.hadith.net/n300-e3445-p13.html پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه، حدیث نت].
+
*نهج الذکر، محمد محمدی ری شهری، ج۳ ص۱۱-۱۳، در دسترس در [http://www.hadith.net/n300-e3445-p13.html پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه].
* [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D9%86%D8%AA+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AA%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]، بازیابی: 2 بهمن ماه 1392.
+
*"تکبیر"، [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D9%86%D8%AA+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AA%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]، بازیابی: ۲ بهمن ماه ۱۳۹۲.
 
 
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:اذکار]]
 
[[رده:اذکار]]
 
[[رده:آداب و سنن]]
 
[[رده:آداب و سنن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۹

«تکبیر» از واژگان قرآنی به معنای بزرگ شمردن و به بزرگی یادکردن خداوند و نیز «اللّه اکبر» گفتن است. طبق برخی روایات، معنى اعتقاد به بزرگى خدا این است که او برتر از آن است که به وصف درآید. «تکبیر» در متون دینی و آداب اسلامی، جایگاه ویژه‌ای دارد.

معنای تکبیر در قرآن و احادیث

واژه «تکبیر» تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَ کبِّرْهُ تَکبِیراً».[۱] مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند[۲] و مطابق برخی روایات به معنای «اللّه اکبر» گفتن است[۳]؛ که جمع میان این دو وجه امکان پذیر است.

در آیات دیگری از قرآن، واژه تکبیر در قالب صیغه امر بیان شده و عموماً پیامبر و مؤمنان مخاطبان آن هستند.[۴] در همه این موارد، واژه تکبیر تنها درباره خداوند بکار رفته و برای بزرگ داشتن غیر خدا به جای باب تفعیل از باب اِفعال استفاده شده است.[۵]

در متون حدیثی، تکبیر غالباً مترادفِ «اللّه اکبر» گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است؛ چنانکه در روایتی[۶] به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است. احادیثى که «تکبیر» را معنا و تفسیر کرده اند، به چهار دسته تقسیم مى شوند:

  • الف. احادیثى که در تفسیر این ذکر، تنها به یکتایى و بى نظیر بودن حضرت حق در عظمت اشاره کرده اند، مانند آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که در معناى تکبیر مى فرماید: «یعنی أنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أکبَرَ مِنهُ»؛ یعنى چیزى بزرگتر از او نیست.
  • ب. احادیثى که بزرگتر بودن خداوند را به معناى بالاتر بودن او از وهم و توصیف مى دانند.[۷] این احادیث در واقع تأکیدى هستند بر این که خداوند متعال، قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر (مادّى باشد یا معنوى) نیست، زیرا هر چیزى جز خداوند متعال محدود است، چنان که امام صادق علیه السلام به شخصى که در حضور ایشان، «أکبر» را به «بزرگتر از هر چیز» معنا کرد، فرمود: «[با این معنا] خداوند را محدود کردى» و هنگامى که آن شخص از تفسیر صحیح «اللّه أکبر» پرسید، فرمود: اللّه أکبَرُ مِن أن یوصَفَ؛ خدا بزرگتر از آن است که وصف شود.
  • ج. احادیثى که «تکبیر» را به تنزیه خداوند متعال از صفات سلبى تفسیر کرده اند، مانند حدیثى که از امام على علیه السلام نقل شده که در تفسیر «تکبیر» فرمود: خدا بزرگتر از آن است که به ایستادن یا نشستن وصف شود، به حرکت یا سکون وصف شود، به جسم بودن وصف شود یا به چیزى مانند شود یا با اندازه اى سنجیده شود، محلّ اَعراض واقع شود و یا دستخوش بیمارى ها گردد، به جوهر یا عرض بودن وصف شود یا در چیزى حلول کند یا چیزى در او حلول کند، [و بزرگتر از آن است که] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زایل گشتن، جابجایى و دگرگونى)، بر او روا باشد و یا آن که به حواس پنجگانه درآید.
  • د. احادیثى که «تکبیر» را به توصیف کردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسیر نموده اند، مانند این که امام على علیه السلام در تفسیرى دیگر از این ذکر مى فرماید: «اللّه أکبر» یعنى: خدا دانا و آگاه است. آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود، پیش از آن که پدید آید، مى داند. و یعنى خدا بر هر چیزى تواناست و آنچه بخواهد، مى تواند. بر آفریدگانش تواناست و توانایى او بر همه موجودات، حاکم است. هرگاه چیزى را بخواهد، به او مى گوید: «هست شو» و آن هست مى شود.

تأمّل در این احادیث، نشان مى دهد که «تکبیر» در واقع، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاکر است. از این رو هر چه جلال و جمال خداوند متعال جلوه بیشترى در دل داشته باشد، ذکر زبانى کاملتر خواهد بود.

تکبیر در فقه و تاریخ و آداب اسلامی

در کتابهای فقهی، واژه تکبیر در ابواب فقهی متعددی ذکر شده؛ مثلاً گاه از تکبیر به عنوان مدخل نماز یاد شده است[۸] و گاه به معنای حدِفاصل اعمال گوناگون نمازگزار[۹] در برخی روایات نیز شمار تکبیر در نمازهای پنج گانه، ۹۵ ذکر شده است.[۱۰] در نماز میت و نماز عید فطر و عید قربان[۱۱]، تکبیر دارای نقش محوری تری است، چنانکه در تعقیبات نماز نیز اهمیت عمده ای دارد.

در روایات متعددی آمده که تکبیر در حج، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت کعبه یا قطع تلْبیه،[۱۲] تکبیر برای شخص مُحرِم، مستحب است.[۱۳] علاوه بر این، در روز عرفه،[۱۴] در سعی بین صفا و مروه،[۱۵] در مقام وقوف در عرفات[۱۶] و در هنگام قرار گرفتن در برابر حجرالاسود[۱۷] نیز، تکبیر گفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است.

در اهمیت این ذکر همین بس که «نماز» با تکبیر (تکبیرة الاحرام) آغاز و با تکبیر پایان مى یابد. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که مى فرمود: «لِکلِّ شَیءٍ صَفوَةٌ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّکبیرَةُ الاُولى». هر چیزى گُزیده اى دارد و گزیده نماز، تکبیر آغازین [آن] است. همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده: «أکثِروا مِنَ التَّهلیلِ وَالتَّکبیرِ، فَإِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهلیلِ وَالتَّکبیرِ.«لا إله إلّا اللّه» و «اللّه أکبر» بسیار بگویید؛ زیرا هیچ چیزى نزد خداوند، محبوب تر از «لا إله إلّا اللّه» و «اللّه أکبر» نیست.

در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی، تکبیر (اللّه اکبر گفتن) پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد. بنابر منابع حدیثی، سنّت تکبیر به پیش از اسلام بازمی گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر آدم علیه السلام در مقابل حجرالاسود، سخن به میان آمده است.[۱۸] گفته شده عبدالمطلب نیز به هنگام بازسازی چاه زمزم تکبیر گفت و قریش با وی همنوا شدند.[۱۹] در تاریخ صدر اسلام، بجز در موارد فقهی پیشین، تکبیر از همان آغاز به سنت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از انقطاع نزول وحی تکبیر گفت.[۲۰] همچنین ایشان در جنگ خندق در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند[۲۱] و در نبرد با یهودیان بنی نضیر[۲۲] و جنگ خیبر[۲۳] تکبیر گفت.

همچنین نقل است که پیامبر در شب ازدواج حضرت علی و فاطمه سلام اللّه علیهما تکبیر گفت و از آن پس، گفتن تکبیر در این گونه مجالس رایج شد.[۲۴] افزون بر این، پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت.[۲۵] روایت شده است که آن حضرت در تشییع جنازه افراد، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت[۲۶] و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در نماز میت سنّت شد.

امام علی علیه السلام در رزم غالباً تهلیل و تکبیر می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند.[۲۷] علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون، تکبیر در جنگها و اجتماعات مسلمانان به شعاری رایج بدل شد.[۲۸]

امام صادق علیه السلام روایت فرمود که امام حسین علیه السلام در کودکی در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده بود تا همراه او نماز بخواند. پیامبر برای نماز تکبیر گفت ولی امام حسین نتوانست درست تکرار کند. پیامبر دوباره تکبیر گفت و حسین این بار نیز نتوانست تکرار کند. پیامبر چند بار تکبیر گفت تا سرانجام بعد از تکبیر هفتم، حسین علیه السلام از عهده ادای صحیح تکبیر برآمد. از آن پس، هفت تکبیر در ابتدای نماز، سنت شد.[۲۹]

پانویس

  1. سوره اسراء: ۱۱۱.
  2. طبرسی، ج۶، ص۶۸۹.
  3. رجوع کنید به حویزی، ج۳، ص۲۳۹.
  4. رجوع کنید به سوره بقره: ۱۸۵؛ سوره حج: ۳۷؛ سوره مدّثّر: ۳.
  5. رجوع کنید به سوره یوسف: ۳۱.
  6. رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۷، ص۴۳۳.
  7. رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص۱۱ـ۱۲.
  8. رجوع کنید به تکبیرة الاحرام؛ کلینی، ج۸، ص۱۴۰.
  9. رجوع کنید به حر عاملی، ج۴، ص۹۶۷.
  10. کلینی، ج۳، ص۳۱۰.
  11. رجوع کنید به نجفی، ج۱۱، ص۳۷۸ـ۳۹۰.
  12. گفتنِ لبَّیک در مراسم حج.
  13. ابن حنبل، ج۳، ص۳۲۰؛ حرّعاملی، ج۱۲، ص۳۸۹.
  14. ابن حنبل، ج۳، ص۱۱۰، ۱۴۷.
  15. شافعی، ج۲، ص۲۱۰؛ ابن حنبل، ج۲، ص۱۴؛ طوسی، ج۵، ص۱۴۶.
  16. ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۲، ص۳۲۲ـ۳۲۳؛ ابن قدامه، ج۳، ص۴۲۹.
  17. شافعی، ج۲، ص۱۷۰؛ بخاری جُعْفی، ج۲، ص۱۶۲ـ۱۶۳؛ حرّ عاملی، ج۱۳، ص۳۳۶.
  18. مجلسی، ج۲۶، ص۲۷۰.
  19. کلینی، ج۴، ص۲۲۰.
  20. ابن کثیر، ج۱، ص۴۱۳.
  21. طبری، ج۲، ص۲۳۵ـ۲۳۶؛ مجلسی، ج۱۷، ص۱۷۰، ج۲۰، ص۱۸۹.
  22. قمی، ج۲، ص۳۵۹.
  23. مجلسی، ج۲۱، ص۴۰.
  24. حرّعاملی، ج۱۴، ص۶۳.
  25. بخاری جعفی، ج۲، ص۷۱.
  26. ابن حنبل، ج۴، ص۳۶۷، ۳۷۲؛ مسلم بن حجاج، ج۱، ص۶۵۷.
  27. مجلسی، ج۳۲، ص۵۰۸.
  28. رجوع کنید به جبرتی، ج۱، ص۷۸.
  29. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۴، حدیث۷؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷۳ و ۷۵.

منابع