شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تکاثر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تكاثر» هم به معناي افزون طلبی و ثروت اندوزی و هم به معنای تفاخر كردن و رقابت كردن است[۱] همچنین «تكاثر» به معناى مسابقه و رقابت (و چشم و هم چشمى) در افزايش ثروت و عزّت است.[۲] قرآن با نكوهش ثروت‌اندوزی به مسلمانان دستور می‌دهد كه اموال خود را در راه خدا و بهره‌گیری مردم به كار اندازند و از اندوختن و ذخیره كردن آنها بپرهیزند.

معنای تکاثر

«تكاثر» از ریشه و مصدر باب تفاعل به معنای افزون شدن، فراوان شدن و به بسیاری مال و ثروت فخر كردن است. تكاثر اختصاصی به ثروت ندارد، بلكه گاه بر زیادی فرزند و قوم خویش نیز تعلق می‌گیرد. یك سوره در قرآن به نام «التكاثر» به بیان این صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن اختصاص داده شده است.

چنان كه از ماده و هيئت تكاثر برمي‌آيد، معناي آن افزايش جويي بدون انديشه و متأثر از محيط و رقابت بين افراد است كه در اصطلاح از اين گونه انعكاس غيرعاقلانه به «محاكات بلا رويه» تعبير مي­ شود.[۳]

تکاثر در قرآن و روايات

واژه «تکاثر» دو بار در قرآن به کار رفته است. یک مورد در سوره حدید[۴]، که زیاده طلبی در مال و فرزند را از خصوصیات دنیا طلبی محسوب کرده و دیگری در سوره تکاثر، که از افزون طلبی در اموال دنیا، پرهیز داده است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»؛[۵] افزون طلبی و تفاخر شما را به خود مشغول داشته است.

با این که از امام صادق علیه السلام نقل شده که «نزدیک است که فقر به کفر بینجامد»،[۶] آنقدر که از افزون طلبی و تکاثر در اموال دنیا ترسانیده شده است، از فقر و نداری نترسانده ­اند؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمايند: «از فقر براى شما ترسى ندارم، ليكن از تكاثر مى‌ترسم».[۷]

همچنین در حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله درباره مفهوم تکاثر می­ خوانیم که فرمودند: «تكاثر، جمع آورى اموال از طرق نامشروع، و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزينه‌ها و صندوق‌ها است».[۸]

ريشه‌ها و انگيزه‌های تکاثر

عوامل و انگيزه‌هاى متعدّدى، زمينه‌هاى پيدايش و رشد اين بيمارى را در وجود برخى آدميان، فراهم مى‌آورند و او را گرفتار پندارهاى غلط و خيالات مى‌كنند، از آن جمله می ­توان مواردی را در قرآن و روايات برشمرد:

  1. گم كردن هدف: آنان كه هدف زندگى و آفرينش را گم مى‌كنند، هم در ارتباط با آفريننده هستى دچار مشكل مى‌شوند، يعنى او را نمى‌شناسند، فرمانش را نمى‌برند، به‌ او تقرّب نمى‌جويند و هم با بندگان او روابط صحيح برقرار نمى‌كنند: حقوق آنها را نمى‌پردازند، از آنان بهره‌كشى مى‌كنند، دور احسان و انفاق نمى‌گردند، در عوض، با خصلتهاى منفى به زراندوزى مى‌پردازند. امام رضا علیه السلام مى‌فرمايد: ثروت جز با اين پنج خصلت انباشته نمى‌شود: بخل زياد، آرزوى دراز، حرص فراوان، قطع رابطه با خويشاوندان و ترجيح دنيا بر آخرت.[۹]
  2. فراموشى معاد: به طور طبيعى وقتى كسى با مبدأ آفرينش (خدا) رابطه صحيحى نداشت، با مقصد آن (معاد) نيز چندان آشنا نمى‌گردد و فراموشى معاد جز دلبستگى به دنيا و تاخت و تاز خودسرانه در آن، نتيجه ديگرى در پى نخواهد داشت و اين دلبستگى، هر چه بيشتر او را به تكاثر ثروت وامى‌دارد و همه همّ و غمّش را مصروف دنيايى مى‌كند كه به گمانش، نهايت زندگى و مقصد نهايى است؛ در قرآن می فرماید: واى بر هر عيبجوى مسخره‌كننده‌اى! همان كس كه مال فراوانى جمع‌آورى و شماره كرده (بى‌آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند).[۱۰]
  3. جهل و نادانى: انسان آگاه و خردمند، درآمد و هزينه زندگى خويش را برآوُرد مى‌كند و به اندازه رفع نيازهاى مادى و معنوى خويش به كسب درآمد مى‌پردازد، ولى افراد ناآگاه و كم خرد، بدون هدف و برنامه‌ريزى اصولى به زراندوزى مى‌پردازند، از اين رو، امام على علیه السلام مى‌فرمايد: «انباشتن آنچه كه برايت نمى‌پايد و تو نيز برايش نمى‌مانى، بزرگترين نادانى است.»[۱۱]
  4. نفاق: امير مؤمنان علیه السلام، ضمن تشريح نفاق و اركان و فروع آن، «طمع» را يكى از اركان اصلى نفاق بيان مى‌كند كه خود نيز چهار شاخه دارد و يكى از آنها «تكاثر» است. سپس مى‌فرمايد: «زراندوزى همان بازيچه، سرگرمى و انتخاب پَستى به جاى نيكى است».[۱۲]

آثار و مفاسد تکاثر

در کتب اخلاقی مفاسد بسیاری برای افزون طلبی و زیاده خواهی شمرده شده، از جمله در کتاب «اخلاق اقتصادی»[۱۳] بدین موارد اشاره شده است:

  1. طغيان و سركشى: نفس امّاره انسان، ظرفيتى محدود دارد و با احساس استغنا و بى‌نيازى، سر به طغيان برمى‌دارد و در برابرِ خدا، دين و خرد، گردنفرازى مى‌كند. اين واقعيت را قرآن چنين بيان مى‌كند: «... انسان طغيان مى‌كند، از اينكه خود را بى‌نياز ببيند».[۱۴] مترفان و مرفّهان بى‌درد نيز -كه همواره در برابر نهضت انبيا و حركتهاى اصلاحى و انقلابهاى مردمى، قد علم مى‌كردند- بر فراوانى ثروت و نفرات خويش تكيه داشتند؛ چنانکه در قرآن آمده است: «و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيم‌دهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده‌ايد كافريم! و گفتند: اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است؛ و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»[۱۵]
  2. سستی و تباهی در دین: زراندوزى و تكاثر علاوه بر اينكه همه يا بيشتر عمر انسان را به خود اختصاص مى‌دهد و از اين رهگذر، فرصتى براى پرداختن به امور دينى باقى نمى‌ماند، موجب مى‌شود ثروت اندوز، براى دستيابى به اهداف پليد خويش، بسيارى از احكام و مقرّرات دينى را زير پا بگذارد، از اين رو، اميرمؤمنان علیه السلام مى‌فرمايند: ثروت پرستى، دين را سست و باور را تباه مى‌سازد.[۱۶]
  3. سنگدلى و بى‌خيالى: ثروت‌اندوز، رحم و مروّت و خواست وجدان را رفته‌رفته زيرپا مى‌گذارد، دلش سنگ مى‌شود و در برابر گرسنگى شكمهاى گرسنه و لرزش تن‌هاى برهنه نمى‌لرزد و از كنار اين منظره‌هاى رقّت بار، بى‌خيال و بى‌احساس مى‌گذرد و فارغ از دردهاى بينوايان و گناهى كه مرتكب شده به زندگى روزمرّه خويش مى‌پردازد، بدين سبب امام على علیه السلام مى‌فرمايد: فراوانى ثروت، دلها را تباه مى‌كند و گناهان را از ياد مى‌برد.[۱۷]
  4. حسرت و ندامت: همه ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهايت از انباشتن ثروت خويش پشيمان و با ديدن آن در دست ديگران، حسرت مى‌خورند؛ حسرتى كه برايشان سودى ندارد. در قرآن مجيد مى‌خوانيم: خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرت‌زايى به آنان نشان مى‌دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد.[۱۸] امام صادق علیه السلام در تفسير اين آيه مى‌فرمايد: مصداق آن، مردى است كه ثروتش را بر جاى مى‌گذارد و از روى تنگ چشمى در راه خدا انفاق نمى‌كند و هنگام مرگ آن را براى ديگرى رها مى‌كند كه در اطاعت يا معصيت خدا صرف نمايد؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزينه كنند، آن بينوا ثروت خويش را در كفّه ترازوى ديگران مى‌بيند و حسرت مى‌خورد! و اگر آن را در راه نافرمانى خدا خرج كنند، او چنين معصيت كارى را با مال خود تقويت كرده، باز موجب ندامت و حسرتش مى‌شود.[۱۹]
  5. غفلت از ياد خدا: تكاثر در اموال و اولاد و مانند آن، چه بسا انسان را از ياد خدا، غافل كرده و به خود مشغول مى‌دارد. قرآن كريم مى‌فرمايد: «اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى‌سازد».[۲۰]
  6. تكبّر و غرور: انسان، هنگامى كه از نظر ثروت بر ديگران برترى يافت، گرفتار غرور و فخر فروشى مى‌شود و ثروت را وسيله برترى جويى قرار مى‌دهد. قرآن كريم، گفتار يكى از ثروت زدگان متكبّر را نقل مى‌كند كه به ديگران مى‌گويد: «من از نظر ثروت از تو برتر و از نظر نفرات نيرومندترم!».[۲۱]
  7. انحصار طلبى: انسان اگر گرفتار بلاى تكاثر شود، دلش مى‌خواهد همه امتيازها ازآنِ او شود و تمام ثروتها مخصوص او گردد، و از ياد مردم محروم و مستضعف، غافل مى‌شود. حضرت على علیه السلام فرمود: هر كس كه مال در نزد او ارزشمند و گرامى شد، مردمان در نظر او خوار مى‌گردند.[۲۲] در روايتى نقل شده كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله درحال طواف بودند؛ ديدند شخصى پرده كعبه را گرفته خداوند را قسم مى‌دهد به حقّ كعبه كه از گناهانش در گذرد... حضرت فرمود: گناه تو چيست؟ عرض كرد: من شخص ثروتمندى هستم. وقتى شخص سائل به طرف من مى‌آيد مانند آن است كه آتش به سوى من زبانه مى‌كشد.[۲۳]
  8. حرص و آز: نيازهاى مادّى انسان، اشباع ناپذير است. از اين رو، هرچه بيشتر مال و ثروت جمع كند، حرص و طمع وى افزون مى‌گردد. حضرت على علیه السلام فرمود: دو آزمندند كه سير نمى‌شوند: طالب دانش و طالب دنیا.[۲۴]
  9. آتش دوزخ: فرجام زشتيها و تباهي­هايى كه ثروت اندوز براى خود به پيش فرستاده، چيزى جز جهنم و خشم خدا نخواهد بود، كه خود فرموده است: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل مى‌خورند و (آنان را) از راه خدا بازمى‌دارند! و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان) مى‌سازند و در راه خدا انفاق نمى‌كنند را به مجازات دردناكى بشارت ده.[۲۵]

راههای درمان تکاثر

از بین آیات قرآن و روایاتی که از معصومین نقل شده است، برای جلوگیری و درمان این صفت رذیله مواردی را ذکر فرموده اند که به دو راهکار اشاره می ­کنیم:

الف. هشدار به عاقبت تکاثر

زراندوزى كارى ابلهانه و بدفرجام است كه با نظام طبيعت و فطرت پاك انسانى نمى‌سازد. قرآن مجيد جهت کنترل و اصلاح رفتار آدمی هشدار مى‌دهد كه ثروت و فرزند مايه آزمايش و فتنه است، نه وسیله ای جهت غفلت از خدا. سپس مى‌فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند![۲۶]

در همين راستا مولاى متقيان علی علیه السلام، نكته ظريفى را گوشزد كرده، مى‌فرمايد: ثروت تا از تو جدا نشود، سودت نمى‌رساند.[۲۷]

ب. تهيه ذخيره اخروى‌

با توجه به مقبوليت و محبوبيت كار و تلاش و كسب و درآمد حلال در اسلام از يك سو، و ممنوعيت تكاثر ثروت از سوى ديگر، اين سؤال خودنمايى مى‌كند كه با ثروت به دست آمده چه بايد كرد؟ با اندك تأمّلى در آيات و روايات اسلامى، پاسخ را چنين دريافت مى‌كنيم كه؛ پس از اداره آبرومندانه زندگى خود، فاميل، دوستان و آشنايان، بقيه را در راه شكوفايى فرهنگ‌ اسلامى، سازندگى مملكت، فقرزدايى، كارهاى عام المنفعه و. .. سرمايه‌گذارى كنيد و خداوند، اصل سرمايه و دست كم هفتصد برابر سود آن را برايتان تضمين مى‌كند؛ «كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‌كند...».[۲۸]

بنابراين در اسلام به جاى تكاثر و پس‌انداز بيهوده ثروت، انفاق و پيش فرستادن خيرات پيشنهاد شده كه كارى خردمندانه، خدا پسندانه، سودآور و با فرجام است و زندگى آن سرا را تأمين مى‌كند، چنانكه حضرت على علیه السلام فرمود: ثروت را به اندازه نيازت نگه دار و اضافى را براى روز بى‌نوايى‌ات (قيامت) پيش فرست.[۲۹]

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، نشر دار صادر، 1414 ق، چاپ سوم،ج 5، ص 133.
  2. حسین بن محمد، راغب اصفهانی؛ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش، ج 4، ص 313.
  3. طالقاني، سيد محمود؛ پرتوي از قرآن، تهران، نشر شركت سهامي انتشار، 1362 ش، چاپ چهارم،ج 4، ص 241.
  4. سوره حدید، آیه 20.
  5. سوره تکاثر، آیه 1.
  6. شیخ صدوف؛ امالی صدوق، بیروت، اعلمی، 1400ه.ق، چاپ پنجم، ص 295.
  7. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382، چاپ چهارم، صفحه 694.
  8. فتال نیشابوری؛ روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، چاپ اول، ص 493.
  9. علامه مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، موسسه الوفاء، لبنان، سال 1404 ه.ق، ج 70، ص 138.
  10. سوره همزه، آیه 1و2.
  11. تمیمی آمدی، عبد الواحد؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، 1366ش، چاپ اول، ص 74 «تَكَثُّرُكَ بِما لا يَبْقى‌ لَكَ وَ لا تَبْقى‌ لَهُ مِنْ اعْظَمِ الْجَهْلِ».
  12. كلینی، محمد بن یعقوب؛ الكافی، اسلامیه، تهران، سال 1362ش، چاپ دوم، ج 2، ص 394 «التَّكاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغْلٌ واسْتِبْدالُ الَّذى‌ هُوَ ادْنى‌ بِالَّذى‌ هُوَ خَيْرٌ...».
  13. الهامی نیا، حسینی، یوسفیان؛ اخلاق اقتصادی، قم، امیران، چاپ اول، ص 96.
  14. سوره علق، آیه 6و7.
  15. سوره سباء، آیه 35.
  16. آرام، احمد؛ الحیاه، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380 ش، ج 3 ص 421.
  17. تمیمی، آمدی؛ پیشین، ص 368.
  18. سوره بقره، آیه 167.
  19. علامه مجلسی، محمدتقی؛ پیشین، ج 73، ص 142.
  20. سوره سبا، آیه 37.
  21. سوره کهف، آیه 34.
  22. تمیمی، آمدی؛ پیشین ص 368 «مَنْ كَرَمَ عَلَيْهِ الْمالُ هانَتْ عَلَيْهِ الرِّجالُ».
  23. دبیری، محمد؛ تكامل در پرتو اخلاق، مشهد، جوان یاوران، 1380ش، ج 1، ص 116.
  24. شیخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362ش، چاپ اول، ج 1، ص 53 «مَنْهُومانِ لا يَشْبَعانِ: طالِبُ عِلْمٍ، وَطالِبُ دُنْيا».
  25. سوره توبه، آیه 34.
  26. سوره سبا، آیه 37.
  27. صابری یزدی، علیرضا؛ الحکم الزاهره، ترجمه انصاری محلاتی، قم، سازمات تبلیغات، 1375ش، چاپ دوم،ص 665- «الْمالُ لا يَنْفَعُكَ حَتَّى يُفارِقَكَ».
  28. سوره بقره، آیه 261.
  29. سید رضی؛ نهج البلاغه، قم، هجرت، 1414 ه.ق، چاپ اول، نامه 21، ص 377 «امْسِكْ مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ فاقَتِكَ».

منابع