تمدن اسلامی در ماوراء النهر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ماوراءالنهر» سرزمینی بوده است بین رود سیحون و جیحون، شامل بخارا، سمرقند، خُجند، اسروشنه و تِرمذ.[۱] امروزه کشور ازبکستان و بخشهایی از تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان بر آن منطبق‌اند. ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده و مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی می‌باشد.[۲]

از فتح مسلمانان تا سقوط سامانیان

اعراب مسلمان، ماوراءالنهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى (۸۶-۹۶ ق)، تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند.[۳]

با گرایش روزافزون مردم به دین اسلام، ماوراءالنهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت، به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند.

در دوره حاکمیت خاندان دانش دوست و دانش پرور سامانی (نیمه دوم قرن سوم تا اواخر قرن چهارم قمری) شهرهایی چون سمرقند و بخارا و نَسَف و کشَ از مراکز اصلی مطالعات اسلامی به شمار می‌رفتند و در سایه حمایت این خاندان، دانشمندان زیادی در آنجا گرد آمدند و بخارا عنوان پرافتخار «قُبَّة الاسلام» گرفت.[۴]

با ضعف و برافتادن سامانیان در سال ۳۸۹ هـ، عصر طلائی تمدن ماوراءالنهر به سرآمد و اقوام ترک بیابانگردی که تازه به اسلام گرویده بودند، به تدریج ماوراءالنهر را اشغال کردند و حکومت ترکان قراخانی در آن سرزمین شکل گرفت که ۲۲۰ سال (۳۸۹ ـ ۶۰۹ ق) ادامه یافت؛ اما چراغ مطالعات دینی به ویژه در علوم نقلی همچنان روشن ماند و افتان و خیزان به حیات خود ادامه داد و آثار علمی بسیاری پدید آمد که بخشی از آنها تاکنون باقیست و عظمت این گونه مطالعات در آن دوره را نشان می‌دهد.[۵]

ماوراءالنهر پس از سامانیان تا حمله مغول

تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت بازایستاده است.

اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراءالنهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان، ادامه داشته و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.

در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراءالنهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد.[۶]

در سده‌های پنجم و ششم هجری، گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراءالنهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند.[۷]

ماوراءالنهر در دوران مغول و تیموریان

از متصرفات چنگیزخان، ماوراءالنهر سهم جغتاى، و خوارزم و دشت قبچاق نصیب جوچى شد. از آنجا که جغتاى و فرزندانش دیگر فتوحاتى را در پیش نداشتند، بزودى ماوراءالنهر رو به آرامش نهاد و اندک اندک ویرانى‌ها آباد شد. ساکنان ماوراءالنهر مسلمان بودند و وزیران دولت جغتایى نیز از مسلمانان بودند.

در نتیجه تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى مغولان در ماوراءالنهر دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراءالنهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید.[۸]

ماوراءالنهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى، وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود.[۹]

تیمور به جای امپراطوری مغول، امپراطوری ترک را ایجاد کرد. لیکن مشروعیت مغولان را رها نکرد. امپراطوری تیمور از لحاظ فرهنگی، ترکیبی بود از ترک و ایرانی. تیمور، علماء، فضلا، مهندسان و هنرمندان را از نواحی مفتوحه به ماوراءالنهر کوچ می‌داد.[۱۰] و به این صورت بر غنای فرهنگی این منطقه می افزود.

دوره شاهرخ فرزند تیمور، دوره شکوفایی ادبی و هنری بود. این دوره، دوره طلایی «رنسانس تیموری» و «دوره احیاء علم و دانش» نامیده شده است.[۱۱] شاهرخ و همسر هنر پرورش گوهرشاد، مساجد، مدارس و ابنیه عالى در قلمرو قدرت خویش بنا کردند. مسجد گوهرشاد در مشهد رضوى و در کنار بارگاه امام رضا علیه‌ السلام و مسجد جامع گوهرشاد در هرات، از درخشانترین آثار معمارى این عصر است. به سعى و تشویق شاهرخ، کتابخانه‌اى عظیم نیز در هرات به وجود آمد که جامع تعدادى از نفایس آثار بود.[۱۲]

تمدن ماوراءالنهر در دوره ازبکان

هرات، پایتخت تیموریان در سال ۹۱۳ قمری (۱۵۰۷م) بدست محمدخان شیبانی سر سلسله امرای شیبانی (موسوم به ازبکان) افتاد. اوج قدرت ازبکان به عنوان مهم‌ترین دولت خراسان بزرگ تا سرزمین‌های ترکستان غربی و ماوراءالنهر و فرغانه با تشکیل سلسله صفویه در ایران مقارن شد.

ازبکان که پیرو مذهب حنفی و سنی متعصب بودند، همواره با شاهان شیعه صفوی در زد و خورد بوده‌اند. این مجادلات عقیدتی و تاریخی به سه جنگ عمده و سرنوشت‌ساز یعنی مرو، جام و رباط پریان منتهی شد و سرانجام این جدال خونین در آغاز قرون جدید، حاکمیت ازبکان بر شرق ایران را در اوایل سده یازدهم پایان داد.

شاه عباس اول نه تنها حاکمیت ایران را بر مرزهای شرقی و خراسان احیاء کرد، بلکه در نزاع‌های درونی سلاطین ازبک نقش مهمی برعهده گرفت. به طوری که برخی از خوانین ازبک برای بازیافتن قدرت در ماوراءالنهر به پایتخت ایران روی آوردند. در واقع برای نخستین بار در این دوران، نفوذ سیاسی ایران در ماوراءالنهر برقرار گردید.[۱۳]

عالمان و بزرگان ماوراءالنهر

نام تعدادی از ناموران ماوراءالنهر - بدون ذکر زمینه های تخصصی و تاریخ حیات آنها - بر اساس محل تولد آنها به شرح زیر است:

  • سمرقند (در ازبکستان امروزی): رودکی سمرقندی، نظامی عروضی سمرقندی، سوزنی سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، علاالدوله دولتشاه سمرقندی، رشیدی سمرقندی، شهاب الدین احمد نسفی سمرقندی.
  • بخارا (در ازبکستان امروزی): ابوعلی سینا، ابومنصور بخارایی، مراد بخارایی، ابوالفضل بخارایی، رونقی بخارایی، کمال الدین بخارایی، سپهری بخارایی، ابوبکر ابواسحاق بخاری، عمعق بخارایی، محمد عوفی بخارایی، کافی بخارایی، شاکر بخاری.
  • تِرمذ (در کنار جیحون در ازبکستان امروزی): منجیک ترمذی، ادیب صابر ترمذی.
  • خجند (در تاجیکستان امروزی): کمال خجندی.
  • سغد (در تاجیکستان امروزی): ابوحفص سغدی.
  • ایلاق (در کناره ی سیحون): محمد ابن یوسف ایلاقی، شرف الزمان محمد ایلاقی.
  • نسف (در ازبکستان امروزی): ابوحفص عمر ابن محمد نسفی (نخشبی).
  • فاراب («اترار» در ساحل غربی سیحون): ابونصر فارابی.[۱۴]

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا.
  2. لغت نامه دهخدا.
  3. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى‌، ترجمه: جواد فلاطورى و مریم میراحمدى‌، انتشارات علمى و فرهنگى‌، ج‌۱، ص ۴۵-۵۰.
  4. مولوی، ۴۳۸؛ بلانت، ۹۹-۱۰۰.
  5. علی غفرانی، سرگذشت علوم قرآنی و حدیث در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان (۳۸۹ ـ ۶۱۶ ق)، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۸۳- شماره ۶۵ و ۶۶.
  6. علی غفرانی، فرهنگ و تمدن اسلامى در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا برآمدن مغولان، ص۲۱ و ۲۲.
  7. علی غفرانی، تاریخ شیعه در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا حمله مغول (۳۸۹- ۶۱۶ق)، شیعه شناسی، تابستان ۱۳۸۵-شماره ۱۴.
  8. رسول جعفریان و عبدالرسول خیراندیش، تاریخ اسلام و دولت هاى مسلمان، قابل دسترس در [۱]
  9. علی غفرانی، فرهنگ و تمدن اسلامى در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا برآمدن مغولان، ص۲۱ و ۲۲.
  10. حمید حاجیانپور، اوضاع سیاسی ماوراءالنهر در دوران اسلامی تا تشکیل دولت صفوی، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۳۲.
  11. حمید حاجیانپور، اوضاع سیاسی ماوراءالنهر در دوران اسلامی تا تشکیل دولت صفوی، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۳۲.
  12. شاهرخ تیموری، دانشنامه رشد، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۱.
  13. حمید حاجیانپور، اوضاع سیاسی ماوراءالنهر در دوران اسلامی تا تشکیل دولت صفوی، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۳۲.
  14. وبلاگ کهن سرا، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۱.