تفسیر کلامی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۲ توسط اله یاری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} {{الگو:مقاله از یک نشریه}} '''تفسیر کلامی''' يكي از گرايش...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

تفسیر کلامی

يكي از گرايش هاي تفسيري، كه مفسر در آن به جاي اتكا به روايات، به اجتهاد و رأي خود اتكا مي كند و با بهره گيري از كلام و فلسفه به تفسير آيات و احياناً به اثبات ديدگاه هاي كلامي خود يا رد آراءكلامي مخالفان خود مي پردازد، «تفسير عقلي- كلامي» است. در پژوهش هاي تفسيري از اين گرايش با عناوين «تفسير اجتهادي» و «تفسير به رأي» نيز ياد شده است. [۱] [۲] [۳]

پيدايش و شكل گيري تفاسير عقلي- كلامي، بيش از هرچيز به وجود آيات نسبتاً زيادي در قرآن باز مي گردد كه متضمن داده هاي عقلي و نظري است؛ مثل آياتي كه دعوت به تعقل و تدبر مي كند (براي نمونه: بقره/،۲۴۲ انبياء/ ،۶۷ مؤمنون/،۸۰ نور/۶۱) يا آياتي كه خود صبغه استدلالي دارند؛ مانند آياتِ نفي شرك (براي نمونه: انبياء/،۲۲ نمل/۶۳). علاوه بر اين در قرآن آياتي هست كه تفسير و تبيين آنها بدون توضيح و تأويل عقلي و صرفاً با اتكا به ظاهر لفظ ناممكن است يا با آموزه هاي صريح قرآن هم خواني ندارد. از اين قبيل است آياتي كه در آنها به خدا «يد» (دست)و «وجه» (صورت) نسبت داده شده (فتح/،۱۰ بقره/،۱۱۵ الرحمن/۲۷) و از استواي خدا بر عرش (طه/۵) و رؤيت خدا سخن به ميان آمده است (قيامت/۲۲-۲۳). اين آيات، كه با مفاهيم كلامي نظير تشبيه و تنزيه پيوند دارد، سبب طرح مباحث كلامي در تفسير اين آيات مي شده است. علاوه بر اين در قرآن آياتي هست كه در ظاهر غيرقابل جمع مي نمايد؛ مثلاً در آياتي آمده كه خداوند هركس را كه بخواهد هدايت مي كند و هركس را كه بخواهد گمراه مي سازد (براي نمونه: ابراهيم/،۴ نحل/،۹۳ مدثر/۳۱) و از سوي ديگر در آياتي گفته شده است كه كفر نورزيد و ايمان بياوريد (براي نمونه: آل عمران/،۷۹ اعراف/ ،۱۵۸ نساء/۱۳۶). در تفسير اين آيات نيز مباحث مختلفي، كه بيشتر جنبه كلامي- فلسفي دارد، مطرح گرديده است؛ مثل مباحثي درباره جبر و اختيار، كسب، افعال بندگان و حسن و قبح افعال. اين قبيل آيات و برخي عوامل ديگر، موجب شكل گيري مباحث و مناقشاتي ميان مسلمانان در قرون اوليه اسلام شد و به تأسيس علم كلام انجاميد و بر تفسير قرآن، كه در آغاز متكي بر منقولاتي از پيامبر اكرم(ص) و آراي صحابيان بود، تأثير مستقيم گذاشت. تفسير عقلي- كلامي، حداقل در حوزه آثار مكتوب، نسبت به تفسير مأثور، متأخر است، هرچند كه ريشه آن را به عصر تابعين رسانده اند.[۴] و از مكتب عراقي سخن گتفه اند كه در مقابل مكتب مكي و مدني، رويكردي مبتني رأي و اجتهاد بوده است.[۵]۷۲۳ در قرن سوم و چهرم با بسط و اشاعه علم كلام، تفسير كلامي نيز رواج يافت و در اين ميان، تفاسير معتزلي را مي توان نقطه عطفي به حساب آورد. معتزله براساس مشرب كلامي خود، كه مبتني بر عقل گرايي بود، به تفسير عقلي آيات پرداختند و آياتي را كه معناي ظاهري آن موافق آرا و نظرياتشان بود، «محكم» و آياتي را كه با اصول فكري آنان ناسازگار بود «متشابه» مي ناميدند و در تفسير آياتي كه با مباني عقلي ايشان ناسازگار بود به تأويل روي مي آوردند.[۶] [۷] معتزله از نخستين كساني بودند كه به اهميت عقل و رأي در تفسير آيات تأكيد كرده آن را در تفاسير خود به كار بردند. بدين جهت مخالفان فكري آنان، اين گونه عمل تفسيري را «تفسير به رأي» خوانده اند كه بنابر چندين حديث نبوي از آن نهي شده است. بعدها بسياري از مفسران و متكلمان غير معتزلي، مثل ابوالحسن اشعري و ماتريدي و فخررازي، از مفسران اشعري، نيز براي رد آراي كلامي معتزله در تفاسير خود از عقل و رأي بهره بردند كه خود منشأ تقسيم بندي جديدي شد. تفسير پژوهان و عالمان اشعري در دوره هاي بعد در ارزيابي تفاسير، اين تفسيرها را «تفسير به رأي ممدوح» يا «جايز» و تفاسير اهل اعتزال و ديگر مذاهب و فرق را «تفسير به رأي مذموم» خواندند. [۸] [۹]. در عين حال، به اين نكته بايد توجه داشت كه دامنه تفسير به رأي عقلي و كلامي، وسيع تر است و شامل تفاسير عرفاني هم مي شود. بنا به تعريفي كه از تفسير عقلي- كلامي داده شد، تفاسير بسياري در اين گروه جاي مي گيرند. از شماري از اين تفاسير فقط نامي در كتاب ها باقي مانده است، از برخي ديگر فقراتي در ديگر كتب نقل شده يا فقط بخش هايي باقي مانده است. برخي از آنها هم به صورت كامل در دست است و بعضاً به چاپ رسيده است.

پانویس

  1. محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسرون، بيروت، ،۱۴۰۷ ج،۱ ص۲۵۶
  2. محمدعبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، قاهره [۱۹۸۰] ، ج،۲ ص۴۹
  3. محمدعلي ايازي، المفسرون حياتهم و منهجهم، تهران: ،۱۴۱۴ ص۴۰
  4. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، مشهد، ،۱۴۱۸ ج،۲ ص۳۴۹
  5. التفسير المفسرون، ج،۱ ص۱۲۱-۱۲۲؛ محمدخضيري، تفسيرالتابعين: عرض و دراسه مقارنه، رياض، ،۱۴۲ ج،۲ ص۷۲۲-
  6. مصطفي صاوي جويني، منابع في التفسير، اسكندريه، منشأه المعارف، ص۱۰۸
  7. نصرحامد ابوزيد، الاتجاه العقلي في التفسير: دراسه في قضيه المجاز في القرآن عندالمعتزله، دارالبيضاء، ،۱۲۹۸ ص۱۸۰-۲۳۹
  8. التفسيروالمفسرون، ج،۱ ص۲۸۸-۲۸۹ و ۳۶۲-۴۷۷
  9. مناهل العرفان ج۲ ص۶۵-۶۶

منابع